شکرگزاری در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

واژه‌پژوهان، شُکر را مانند شُکور، مصدر و به معنای شناختن احسان و نشر آن و ستایش صاحب آن، یا تصور نعمت و آشکار کردن آن و ضدّ کفر، به معنای فراموش کردن نعمت و پوشاندن آن دانسته‌اند.[۱] به گفته‌ای شکر، مقلوب کشر به معنای کشف است[۲] و به نقلی، معنای اصلی شکر، خشنودی به اندک است، از این رو به چارپایی که با اندکی علف فربه شود شَکور گفته می‌شود.[۳] برخی، شکر را سه گونه دانسته‌اند:

  1. شکر قلب که تصور نعمت است؛
  2. شکر زبان که ستایش منعم است؛
  3. شکر دیگر اعضای بدن که احسان به منعم به اندازه استحقاق است.[۴] شکر در برابر خدا به معنای اعتراف به نعمت الهی و انجام طاعت و ترک معصیت است، از این رو به دو قسم شکر زبانی و شکر عملی قسمت می‌شود.[۵] واژه‌های «مدح» و «حمد» معنایی نزدیک به شکر دارند. درباره تفاوت آنها گفته‌اند: حمد اخص از مدح و اعم از شکر است؛ زیرا مدح به اوصاف و افعال اختیاری و غیر اختیاری تعلق می‌گیرد؛ برای مثال، انسان را هم به جهت سپیدرویی یا بلندقامتی‌اش مدح می‌کنند، هم به جهت سخاوتش؛ اما حمد تنها در کمالات اختیاری کاربرد دارد.[۶] از سویی، شکر تنها در برابر نعمت است؛ ولی حمد می‌تواند در برابر هر صفت یا فعل پسندیده‌ای باشد.[۷] برخی نیز از جهتی دیگر، شکر را اعم از حمد دانسته‌اند؛ زیرا حمد همواره زبانی است؛ بر خلاف شکر که زبانی، جوارحی و قلبی است؛[۸] همچنین گفته‌اند: حمد، درباره ذات، مدح راجع به صفت و شکر در باره فعل است. مؤمن، ذات خدای سبحان را حمد، صفات او را مدح و فعل او را شکرگزاری می‌کند. نعمت نیز فعل خداست و شکر در برابر نعمت است؛ زیرا اگر نعمتی به انسان نرسد، وی کسی را شکر نمی‌کند.[۹] برخی از عالمان اخلاق، شکر را شناختن نعمت از منعم، شاد بودن به آن و عمل کردن به مقتضای این شادی با تصمیم قلبی به انجام دادن خیر، ستایش منعم و به‌کارگیری نعمت در راه طاعت وی دانسته‌اند[۱۰] و به گفته بعضی، شکر، قدردانی از نعمت منعم است که آثار آن در قلب به صورت خضوع، خشوع، محبت، خشیت و مانند آنها بروز می‌کند و در زبان به شکل ثنا، مدح و حمد و در افعال و اعمال ظاهری به شکل اطاعت و به‌کارگیری جوارح در راه رضای منعم.[۱۱] برخی عارفان، شکر خدا را ادراک این مطلب دانسته‌اند که انسان نمی‌تواند از عهده شکر الهی برآید.[۱۲] بعضی نیز معانی شکر را شناخت نعمت؛ آن‌گاه پذیرش آن و سپس ستایش مُنعم دانسته و برای آن درجاتی یاد کرده‌اند.[۱۳] در تفاسیر، شکر را با تعابیری مانند اعتراف به نعمت با نوعی تعظیم منعِم،[۱۴] اظهار نعمت از طریق اعتقاد، گفتار و عمل،[۱۵] شناخت نعمت همراه قیام به حق آن[۱۶] و به کار گرفتن همه اعضای ظاهری و باطنی در مسیری که برای آن آفریده شده[۱۷] تعریف کرده‌اند.

در روایات اهل بیت(ع) نیز ماهیت شکر، شناختن قلبی نعمت،[۱۸] حمد خدا بر هر نعمت مربوط به خانواده یا مال و ادای حق مال[۱۹] و پرهیز از محرمات الهی[۲۰] شناسانده شده و بر پایه حدیثی قدسی، حق شکر خدا آن است که انسان بداند شکر نعمت نیز نعمتی از سوی خداست.[۲۱] در منابع فقهی از استحباب نماز شکر[۲۲] و سجده شکر[۲۳] هنگام پدیدار شدن نعمتی جدید و دفع بلایا سخن به میان آمده است.

شکر در قرآن کریم

مشتقات ماده شکر، ۷۵ بار در ۳۵ سوره و ۶۹ آیه از قرآن کریم به کار رفته‌اند و در آنها از سه گونه شکرگزاری سخن به میان آمده است:[۲۴]

  1. شکرگزاری خدا از بندگانش در برابر کارهای نیکوی ایشان که به معنای پاداش و ستایش نیکوی بندگان است [۲۵] و دو اسم «شکور» و «شاکر» از اسمای الهی بیانگر آن‌اند؛ ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ[۲۶]، ﴿إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ[۲۷]
  2. شکرگزاری بندگان از خدا که در آیاتی فراوان به آن اشاره شده و در آنها از موضوعاتی همچون بیان وجوب و اهمیت شکرگزاری ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ[۲۸]، ﴿فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ[۲۹]، راه‌های شکرگزاری ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ[۳۰]، ﴿وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ[۳۱]، متعلقات شکر ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۳۲]، کمّیت شکر و شاکران ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ[۳۳]، ﴿وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ[۳۴]، آثار شکرگزاری ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ[۳۵] و پیامدهای ناسپاسی﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ[۳۶] سخن به میان آمده است؛
  3. شکرگزاری انسان‌ها از یکدیگر. ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ[۳۷]، ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۳۸] گونه نخست خارج از موضوع مقاله است و از دو گونه دیگر، غالب مباحث مقاله درباره شکرگزاری انسان از خداست. در آیاتی نیز مشتقات واژه کفر به معنای کفران نعمت و ناسپاسی است. ﴿وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ[۳۹]، ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ[۴۰]

وجوب و اهمیت شکرگزاری

اصل شکر منعم از واجبات عقلی است که عقل، مستقل به وجوب آن حکم می‌کند[۴۱] و ادله شرعی، مؤکِّد همین حکم عقلی‌اند.[۴۲] قرآن کریم در آیات فراوانی به شکل‌هایی گوناگون بر وجوب و اهمیت شکرگزاری تأکید کرده است:

امر صریح به شکر و نهی از ناسپاسی

بسیاری از آیات، در قالب فعل امر (﴿اشْكُرُوا[۴۳]، ﴿وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ و...) صریحاً از فرمان خدا به شکرگزاری از وی خبر می‌دهند و گاه با صراحت از ناسپاسی نهی می‌کنند. مخاطب این فرمان، افزون بر پیامبران(ع): ﴿وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۴۴] و بندگان برجسته الهی، مانند لقمان(ع): ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ[۴۵] عموم انسان‌ها از اقوام پیشین، مانند قوم ابراهیم(ع)، قوم سبأ: ﴿وَاشْكُرُوا لَهُ[۴۶]، آل داود: ﴿ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا[۴۷] تا امت اسلامی هستند:﴿وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ[۴۸] در ترکیب ادبی آیه ﴿يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ[۴۹] اقوالی گفته شده که مفاد آیه بنابر برخی از آنها فرمان به شکر و بنابر برخی دیگر، فرمان به عمل صالح با هدف سپاسگزاری است که در هر صورت بر لزوم و اهمیت شکر دلالت دارد.[۵۰] در مواردی نیز افزون بر فرمان به شکرگزاری، آن را لازم توحید در عبودیت دانسته و فرموده است اگر تنها خدا را می‌پرستید سپاسگزار او: ﴿وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ[۵۱] و نعمتش: ﴿وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ[۵۲] باشید.

در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ[۵۳] تعبیر ﴿اشْكُرُوا لِلَّهِ و نه "اشکروا لنا" برای آن است که بر توحید دلالت بیشتری داشته باشد و از همین رو آیه را با ﴿إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ به پایان برد که بر خلاف "ان کنتم تعبدونه" بر حصر و قصردلالت دارد [۵۴] و از همین شرط، وجوب شکر نیز بیش از پیش استفاده می‌شود؛ زیرا بر پایه آن، شکرگزاری شرط ایمان است.[۵۵] بنابراین، شرط یادشده بیانگر مشروط بودن وجوب شکر نیست، بلکه به مثابه آن است که گفته شود اگر عبادت خدا از این روست که آفریدگار و اله شماست برایتان واجب است. شکرگزاری از او نیز از این رو که به شما احسان کرده و موهبت‌های فراوان بخشیده بر شما واجب است.[۵۶]

در آیه ﴿فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ[۵۷] نیز تعلیق امر به شکر بر توحید در عبودیت، با هدف تشویق به شکر دانسته شده تا با این کار راستی ایمانشان را آشکار کنند،[۵۸] یا بدین معناست که شکر از کسی پذیرفته نیست، جز اینکه تنها خدا را بندگی کند.[۵۹] ذکر واژه ﴿نِعْمَتَ نیز برای اشاره به سبب حکم وجوب شکر است؛ زیرا نعمت بودن چیزی موجب وجوب شکر بر آن می‌شود.[۶۰] در آیه‌ای در کنار امر به شکر، از کفر نیز نهی شده است: ﴿وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ[۶۱] کفر در این آیه به معنای ناسپاسی در برابر نعمت‌های الهی است.[۶۲]

در روایتی از امام صادق(ع) نیز کفر ۵ گونه دانسته شده که یکی از آنها کفران نعمت پروردگار است و در آیاتی مانند: ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ[۶۳]، ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ[۶۴]، ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ[۶۵] آمده است که کفر در آنها به معنای کفران * نعمت است. [۶۶] به گفته برخی، کفر در همه کاربردهایش به معنای پوشاندن است و تعدّد معانی آن به لحاظ تنوّعِ چیزی است که پوشانده می‌شود: گاهی به معنای پوشاندن و انکار اصل ذات خداست و زمانی به معنای انکار وحدت او و وقتی نیز به معنای انکار نعمت او[۶۷] گفته شده ﴿اشْكُرُوا لِي فرمان به استفاده از نعمت‌ها در راه اطاعت و ﴿لَا تَكْفُرُونِ نهی از به کاربردن آنها در راه معصیت است، یا اینکه مراد از ﴿اشْكُرُوا لِي امر به سپاسگزاری و مقصود از ﴿لَا تَكْفُرُونِ وجوب ثابت‌قدم ماندن بر شکرگزاری است.[۶۸]

ستایش شاکران و نکوهش ناسپاسان

خدای سبحان، بندگان سپاسگزار ﴿يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ[۶۹] مانند نوح(ع) ﴿ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا[۷۰] و ابراهیم(ع) ﴿شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۷۱] را ستوده و ناسپاسان را نکوهش کرده است. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ[۷۲]، ﴿وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ[۷۳]، ﴿وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ[۷۴]، ﴿اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ[۷۵]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ[۷۶]

امر به ستایش خدا

ستایش خدا در برابر نعمت‌هایش که در آیاتی به آن فرمان داده شده: «قُلِ الحَمدُ للّهِ» (نمل / ۲۷، ۵۹؛ عنکبوت / ۲۹، ۶۳؛ مؤمنون / ۲۳، ۲۸)، به گونه‌ای شکرگزاری از اوست.[۷۷] آیه «اَلحَمدُ للّه رَبِّ العـلَمین» (حمد / ۱، ۲) نیز با اینکه جمله‌ای خبری است بیانگر وجوب شکر خداوند در برابر نعمت‌هایش است.[۷۸]

امر به اظهار و یادآوری نعمت

قرآن کریم به بازگو کردن نعمت و آشکار کردن آن فرمان داده: «و اَمّا بِنِعمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث» (ضحی / ۹۳، ۱۱) که گونه‌ای از سپاسگزاری از خداست.[۷۹] در آیات بسیاری نیز به یادآوری نعمت‌های گوناگون الهی فرمان داده شده است: «یـبَنی اِسرءیلَ اذکُروا نِعمَتِی الَّتی اَنعَمتُ عَلَیکُم» (بقره / ۲، ۴۰؛ نیز بقره / ۲، ۴۷، ۱۲۲، ۲۳۱؛ آل‌عمران / ۳، ۱۰۳؛ مائده / ۵، ۷، ۱۱، ۲۰؛ اعراف / ۷، ۶۹، ۷۴؛ انفال / ۸، ۲۶؛ ابراهیم / ۱۴، ۶؛ احزاب / ۳۳، ۹ و...) و مفسران، ذکر نعمت را همان شکر نعمت و ادای حقوق آن دانسته‌اند.[۸۰] برخی مفسران، یادآوری نعمت را مقدمه سپاسگزاری از آن دانسته و از تقدم ذکر بر شکر در آیه «فَاذکُرونی اَذکُرکُم و اشکُروا لی‌و لا تَکفُرون» (بقره / ۲، ۱۵۲) این معنا را استفاده کرده‌اند که بدون تذکر و به یاد آوردن نعمت‌های الهی شکر تحقق نمی‌پذیرد، چون کسی که از خدا و نعمت‌های او غافل است، نمی‌تواند سپاسگزار او باشد؛ref> مخزن العرفان، ج۲، ص۱۲۷ - ۱۲۸.</ref> همچنین قرآن کریم در آیات بسیار فراوانی نعمت‌های گوناگون خدا را برشمرده و آنها را به یاد انسان‌ها آورده که تشویق به شکرگزاری، از آنها برداشت می‌شود. (برای نمونه: نحل / ۱۶، ۶۵ - ۸۱)[۸۱] </ref>

استفهام تقریری و توبیخی

در آیاتی پس از اشاره به نعمت‌های گوناگون، درباره کسانی که این نعمت‌ها به آنان داده شده گفته می‌شود آیا سپاسگزاری نمی‌کنند: «... أَفَلایَشکُرون».(یس / ۳۶، ۳۵، ۷۳) این پرسش، استفهام مجازی و به معنای امر به شکر (۱) و تشویق به آن (۲) یا به معنای توبیخ و ناپسند دانستن ناسپاسی از خداست (۳) و آوردن فعل مضارع نیز با هدف مبالغه در انکار و توبیخ کفران آنهاست؛ یعنی با اینکه باید پیوسته شکرگزاری را تکرار کنند، چگونه همواره شرک می‌ورزند؟(۴) در جایی دیگر پس از برشمردن برخی عنایات الهی به داوود(ع)، می‌فرماید آیا شما سپاسگزارید: «... فَهَل اَنتُم شـکِرون». (انبیاء / ۲۱، ۸۰) گرچه ظاهراً این نعمت مربوط به داوود(ع) بوده، نعمت دادن به انبیا إنعام به همه خلق است.(۵) این استفهام نیز به معنای تقریر (اقرار گرفتن) درباره لزوم شکرگزاری مؤمنان،(۶) یا امری در قالب استفهام (۷) و مفید مبالغه و سرزنش است.(۸) گاهی نیز با تعبیر چرا شکرگزاری نمی‌کنید: «... فَلَولا تَشکُرون» (واقعه / ۵۶، ۷۰) به سپاسگزاری از خدا و به نیکی یاد کردن نعمت‌های او از طریق اظهار بندگی وی در رفتار و گفتار، تشویق کرده است.(۹) در آیه‌ای نیز با استفهامی انکاری از انسان‌ها پرسیده شده که آیا پاداش احسان چیزی جز احسان است: «هَل جَزاءُ الاِحسـنِ اِلاَّ الاِحسـن» (الرحمن / ۵۵، ۶۰) که اگر احسان نخست را احسان خدا بدانیم، احسان دوم وظیفه بندگان و به معنای شکرگزاری در برابر احسان الهی است.(۱۰) ۱. [۸۲] ۲. [۸۳] ۳. [۸۴] ۴. [۸۵] ۵. [۸۶] ۶. [۸۷] ۷. [۸۸] ۸. [۸۹] ۹. [۹۰] ۱۰. [۹۱]

تعابیر کنایی

مفسران، برخی تعابیر قرآنی را با توجه به فضای آیه، کنایه از لزوم شکرگزاری دانسته‌اند؛ برای مثال، فرمان به عمل صالح در آیه «یا أَیهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحا.».. (مؤمنون / ۲۳، ۵۱) را امر به شکر دانسته [۹۲] و نهی از طغیانگری در نعمت‌های الهی در آیه «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ ولا تَطْغَوا فیه.».. (طه / ۲۰، ۸۱) را به نهی از کفران نعمت تفسیر کرده‌اند.[۹۳]

مراتب و راه‌های شکرگزاری

شکرگزاری مراتبی دارد که برخی واجب و بعضی مستحب‌اند.(۱) مرتبه اعلای شکر رسیدن به مقام مخلَصین است؛ زیرا آنان کسانی هستند که در دل‌هایشان جز خدا کسی نیست و شیطان در دل‌هایشان جایی ندارد تا بتواند ایشان را گمراه کند: «قالَ رَبِّ بِما اَغوَیتَنی لاَُزَیِّنَنَّ لَهُم فِیالاَرضِ و لاَُ غوِیَنَّهُم اَجمَعین * اِلاّ عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین» (حجر / ۱۵، ۳۹ - ۴۰) و شاکران نیز کسانی هستند که صفت شکر به شکل مطلق در آنان استقرار یافته و هر نعمتی را تنها از سوی خدا دانسته و در کاربرد آن تنها به یاد وی هستند؛ به گونه‌ای که جز او را فراموش می‌کنند و این همان حقیقت اخلاص است که موجب می‌شود شیطان به انسان دسترسی نداشته باشد و نتواند وی را گمراه کند: «قالَ فَبِما اَغوَیتَنی لاَقعُدَنَّ لَهُم صِرطَکَ المُستَقیم *... و لا تَجِدُ اَکثَرَهُم شـکِرین». (اعراف / ۷، ۱۶ - ۱۷)(۲) برخی، از این آیه برداشت کرده‌اند صراط مستقیمی که شیطان گفته آن را می‌بندم، همان راه شکر است و اگر مقامی برتر از شکر بود، ابلیس آن را به جای شکر یاد می‌کرد، پس شکر، عظیم‌ترین مقام و صراط مستقیمی است که ابلیس در آن راهزنی می‌کند،(۳) از این‌رو بر پایه روایاتی، عبادات پیامبر اکرم(ص) (۴) و دیگر آزادگان و اولیای الهی (۵) برای شکرگزاری است که شکر در این احادیث ناظر به درجه بالای آن است.

همچنین مفسران، شکر را دارای سه مرحله دانسته‌اند: ۱. اندیشیدن در اینکه بخشنده نعمت کیست و در نتیجه شناخت خدای منعم؛ ۲. سپاسگزاری با زبان و ستایش خدا؛ ۳. شکر عملی که برتر از آن دو مرتبه است و مراد از آن این است که درست بیندیشیم هر نعمتی برای چه هدفی به ما داده شده و آن را در جای خود صرف کنیم.(۶) قرآن کریم راه‌های گوناگون شکرگزاری از خدای سبحان را بیان کرده است؛ از جمله با یادکرد مثال‌های بسیار، راه‌های ایمان و شکر را به بندگان خویش شناسانده است، گرچه بیشتر مردم از آن روی می‌گردانند: «و لَقَد صَرَّفنا لِلنّاسِ فی هـذا القُرءانِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَاَبی اَکثَرُ النّاسِ اِلاّ کُفورا». (اسراء / ۱۷، ۸۹)(۷) برخی راه‌های شکرگزاری از خدا عبارت‌اند از: ۱. [۹۴] ۲. [۹۵] ۳. [۹۶] ۴. [۹۷] ۵. [۹۸] ۶. [۹۹] ۷. [۱۰۰]

اطاعت و عبادت خدا

مردم با اطاعتشان از خدا، می‌توانند او را شکر کنند.(۱) از آیات «و لا تَطرُدِ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوةِ و العَشِیِّ یُریدونَ وجهَهُ... *... اَلَیسَ اللّهُ بِاَعلَمَ بِالشّـکِرین» (انعام / ۶، ۵۲ - ۵۳) استفاده می‌شود مؤمنان تهیدستی که پیوسته خدا را می‌خوانند و عبادتش می‌کنند، از شاکران‌اند.(۲) پس ایمان، خداخوانی و خداخواهی روش شکرگزاری است و چون جمله «یَدعونَ رَبَّهُم.».. به عبادت پروردگار با اقامه نماز واجب در صبح و شام تفسیر شده است،(۳) پس نماز و عبادت نمونه‌ای از شکر است؛ همچنین در آیه «... کَذلک یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُم ءایـتِهِ لَعَلَّکُم تَشکُرون» (مائده / ۵، ۸۹) شکر، به فراگیری احکام الهی و عمل به آنها تفسیر شده است،(۴) چنان‌که به گفته‌ای مقصود از «اِعمَلوا ءالَ داوودَ شُکرًا» (سبأ / ۳۴، ۱۳) نیز اطاعت عملی از خداست.(۵) گفته شده امر به نماز و قربانی در آیات «اِنّا اَعطَینـکَ الکَوثَر * فَصَلِّ لِرَبِّکَ و انحَر» (کوثر / ۱۰۸، ۱ - ۲) برای شکرگزاری در برابر نعمت عظیم کوثر است.(۶) همان‌گونه که اطاعت از خدا و عمل به احکام او از مصادیق شکر است، افترا بستن به خدا و تغییر احکام الهی مانند حرام دانستن حلال و حلال شمردن حرام (یونس / ۱۰، ۵۹ - ۶۰؛ نحل / ۱۶، ۷۲)(۷) و گناهانی همچون اسراف (اسراء / ۱۷، ۲۷)(۸) نیز از مصادیق کفران نعمت هستند. ۱. [۱۰۱] ۲. [۱۰۲] ۳. [۱۰۳] ۴. [۱۰۴] ۵. [۱۰۵] ۶. [۱۰۶] ۷. [۱۰۷] ۸. [۱۰۸]

پایداری در دین

کسانی که بر دینشان استوارند و حوادث گوناگون نمی‌تواند آنان را از دینشان باز گرداند، از شاکران‌اند: «و ما مُحَمَّدٌ اِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقـبِکُم و مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شیـئاً و سَیَجزِی اللّهُ الشّـکِرین». (آل‌عمران / ۳، ۱۴۴) چنین کسی از آن جهت شاکر دانسته شده که با استقامت در دین، نعمت‌های خدا (قوای ادراکی، علم، شعور و اعضای بدن) را در راهی صرف می‌کند که برای آن آفریده شده است و حق منعِم و عظمت او را حفظ می‌کند.[۱۰۹]

تقوا

به عقیده برخی مفسّران، مفاد آیه «... فَاتَّقوا اللّهَ لَعَلَّکُم تَشکُرون» (آل‌عمران / ۳، ۱۲۳) این است که تقوا را رعایت کنید تا بدین روش به شکر و سپاسگزاری از او پرداخته باشید.[۱۱۰] برخی عارفان نیز شکر را همان تقوا دانسته‌اند.[۱۱۱]

توحید

بنابر قولی، توحید و پرهیز از شرک، از زبان یوسف(ع)شکر خوانده شده است که بیشتر مردم از آن، روی گردانده به شرک می‌گرایند: «و اتَّبَعتُ مِلَّةَ ءاباءی اِبرهیمَ و اِسحـقَ و یَعقوبَ ما کانَ لَنا اَن نُشرِکَ بِاللّه مِن شی‌ءٍ ذلک مِن فَضلِ اللّه عَلَینا و عَلَی النّاسِ و لـکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یَشکُرون». (یوسف / ۱۲، ۳۸)[۱۱۲]

عبرت

در آیه ۲۴۳ سوره بقره / ۲ پس از اشاره به هزاران تن که از بیم مرگ از خانه‌های خود بیرون رفتند و خدا همه آنان را میراند و سپس زنده کرد، از فضل خدا بر انسان‌ها و ناسپاسی بیشتر آنان یاد شده است: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ خَرَجوا مِن دِیـرِهِم و هُم اُلوفٌ حَذَرَ المَوتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ موتوا ثُمَّ اَحیـهُم اِنَّ اللّهَ لَذو فَضلٍ عَلَی النّاسِ و لـکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یَشکُرون» که بنابر احتمالی، مقصود از شکر عبرت گرفتن و بصیرت‌طلبی است.[۱۱۳]

زمینه‌ها و موجبات شکرگزاری

شکرگزاری از خدا همیشه در برابر نعمت‌های اوست. (مائده / ۵، ۶؛ نحل / ۱۶، ۱۱۴؛ نمل / ۲۷، ۱۹؛ احقاف / ۴۶، ۱۵) بنابراین در آیاتی که در آنها از نعمت یادی نشده، مانند «و اشکُروا لی و لا تَکفُرون» (بقره / ۲، ۱۵۲) واژه «نعمتی» مقدّر است.(۱) البته هرچند انسان برای نعمت، خدا را شکر می‌کند، مشکورٌله باید خدا باشد، نه نعمت او.(۲) گرچه برشماری نعمت‌های خدا ممکن نیست: «و اِن تَعُدّوا نِعمَتَ اللّه لا تُحصوها» (ابراهیم / ۱۴، ۳۴؛ نحل / ۱۶، ۱۸) و از همین رو شکر همه نعمت‌های او نیز ناشدنی است،(۳) انسان باید در حدّ توان سپاسگزار نعمت‌های الهی باشد، چنان‌که خداوند، ابراهیم(ع) را این‌گونه ستوده است: «شاکِرًا لاَِنعُمِهِ» (نحل / ۱۶، ۱۲۱) و به کار رفتن واژه «أنعُم» به صیغه جمع قلّت، بیانگر آن دانسته شده که وی شکر نعمت‌های خُرد و اندک را نیز نادیده نمی‌گرفت؛ چه رسد به نعمت‌های بزرگ و فراوان؛(۴) همچنین نوح(ع) را بنده‌ای شکور معرفی کرده: «ذُرِّیةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُورا» (اسراء / ۱۷، ۳) که سبب آن بر اساس برخی روایات و گزارش‌ها این بود که وی در صبح و شام اقرار می‌کرد همه نعمت‌ها از خدایند و او را برای آنها می‌ستود،(۵) یا آنکه هر گاه لباسی می‌پوشید، غذایی می‌خورد یا آبی می‌نوشید، خدا را ستایش و شکر می‌کرد و در آغاز غذا خوردن یا آب نوشیدن «بسم اللّه» و در پایان آن «الحمد للّه» می‌گفت.(۶) البته برخی این وصف را اشاره به موسی(ع)دانسته‌اند.(۷) از برخی آیات برداشت می‌شود که انسان افزون بر نعمت‌هایی که خدا به وی داده، شایسته است برای نعمت‌هایی که خدا به پدر و مادر او داده نیز وی را سپاس گوید، چنان‌که سلیمان(ع) توفیق چنین شکرگزاری‌ای را از خدا‌طلبید: «... قالَ رَبِّاَوزِعنی اَن اَشکُرَ نِعمَتَکَ الَّتی اَنعَمتَ عَلَیَّ و عَلی ولِدَیَّ.».. (نمل / ۲۷، ۱۹)(۸) و دیگر مؤمنان نیز پس از رسیدن به سنّ چهل سالگی که زمان کامل شدن عقل آدمی است،(۹) همین توفیق را از خدا می‌خواهند: «... حَتّی اِذا بَلَغَ اَشُدَّهُ و بَلَغَ اَربَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ اَوزِعنی اَن اَشکُرَ نِعمَتَکَ الَّتی اَنعَمتَ عَلَیَّ و عَلی ولِدَیَّ.»... (احقاف / ۴۶، ۱۵)(۱۰) بر اساس برخی روایات شیعی، این آیه درباره امام حسین(ع) نازل شده است.(۱۱) قرآن کریم از نعمت‌های فراوانی یاد کرده که شکرگزاری در برابر آنها وظیفه انسان‌هاست. این نعمت‌ها را می‌توان در ۴ محور جمع‌بندی کرد: ۱. [۱۱۴] ۲. [۱۱۵] ۳. [۱۱۶] ۴. [۱۱۷] ۵. [۱۱۸] ۶. [۱۱۹] ۷. [۱۲۰] ۸. [۱۲۱] ۹. [۱۲۲] ۱۰. [۱۲۳] ۱۱. [۱۲۴]

دین و بعثت انبیا

خداوند پس از آنکه به موسی(ع) اعلام کرد تو را با رسالت‌هایم و سخن گفتنم با تو، بر مردم برتری دادم، به او فرمان داد تورات را بگیرد و از سپاسگزاران باشد: «قالَ یـموسی اِنّی اصطَفَیتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِسـلـتی و بِکَلـمی فَخُذ ما ءاتَیتُکَ و کُن مِنَ الشّـکِرین». (اعراف / ۷، ۱۴۴)(۱) مردم نیز باید در برابر نعمت فرستادن پیامبران برای تلاوت آیات الهی و تزکیه و تعلیم آنان، خدا را شکر کنند: «کَما اَرسَلنا فیکُم رَسولاً مِنکُم یَتلوا عَلَیکُم ءایـتِنا و یُزَکّیکُم و یُعَلِّمُکُمُ الکِتـبَ و الحِکمَةَ ویُعَلِّمُکُم ما لَم تَـکونوا تَعلَمون *... و اشکُروا لی و لاتَکفُرون». (بقره / ۲، ۱۵۱ - ۱۵۲)(۲) در آیاتی، پس از بیان حکم شکستن سوگندهای واقعی، تبیین احکام شرعی از سوی خدا نعمتی در خور شکر دانسته شده: «... کَذلک یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُم ءایـتِهِ لَعَلَّکُم تَشکُرون» (مائده / ۵، ۸۹)(۳) و گاه بیان شده که خدا احکام شرعی را آسان و دست‌یافتنی قرار داده تا مؤمنان سپاسگزار او باشند: «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ هُدًی لِلنّاسِ... فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ و مَن کانَ مَریضًا اَو عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّن اَیّامٍ اُخَرَ یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الیُسرَ و لا یُریدُ بِکُمُ العُسرَ... و لَعَلَّکُم تَشکُرون». (بقره / ۲، ۱۸۵)(۴) بنابر اقوالی، شکرگزاری در این آیه غایت برای نعمت هدایت (۵) یا نعمت واجب کردن روزه - که وسیله‌ای برای نیل به درجات والاست (۶) - یا رخصت افطار برای مسافر و بیمار است.(۷) آیه «ما یُریدُ اللّهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَجٍ و لـکِن یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم و لِیُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکُم لَعَلَّکُم تَشکُرون» (مائده / ۵، ۶) نیز به مؤمنان می‌آموزد خدا را بر نعمت طهارت و آسانی احکام شکر کنند،(۸) زیرا پاک شدن انسان از حدث و گناه با وضو و غسل و تیمم، نعمتی شایسته شکرگزاری است.(۹) ۱. [۱۲۵] ۲. [۱۲۶] ۳. [۱۲۷] ۴. [۱۲۸] ۵. [۱۲۹] ۶. [۱۳۰] ۷. [۱۳۱] ۸. [۱۳۲] ۹. [۱۳۳]

نعمت‌های معنوی و اخروی

از نعمت‌های بزرگ معنوی که شایسته است انسان سپاسگزار آن باشد، علم است. نفس انسان در آغاز آفرینش از همه معلوماتی که از راه حسّ، خیال و عقل به دست می‌آیند تهی است و خداوند برای او گوش و چشم - که عمده‌ترین مبادی علم تصوری هستند - و دل که مبدأ فکر است قرار داد تا خدا را سپاس گوید: «واللّهُ اَخرَجَکُم مِن بُطُونِ اُمَّهـتِکُم لاتَعلَمونَ شیئاً و جَعَلَ لَکُمُ السَّمعَ و الاَبصـرَ و الاَفـئدَةَ لَعَلَّکُم تَشکُرون». (نحل / ۱۶، ۷۸؛ نیز مؤمنون / ۲۳، ۷۸؛ سجده / ۳۲، ۹؛ ملک / ۶۷، ۲۳)(۱) به گفته برخی، شکر گوش آن است که تنها برای خدا بشنود و شکر چشم آن است که تنها برای خدا و از روی عبرت بنگرد و شکر قلب، پالایش آن از اخلاق ناپسند و قطع علاقه آن از هر دو جهان برای مشاهده حق است.(۲) همچنین خداوند به لقمان(ع) حکمت عطا فرمود که به عقل، علم، عمل به آن، شناخت حقایق یا نبوّت تفسیر شده و به وی فرمان داد که برای این نعمت، خدا را شکر کند: «و لَقَد ءاتَینا لُقمـنَ الحِکمَةَ اَنِ اشکُر للّهِ.»... (لقمان / ۳۱، ۱۲)(۳) البته بنابر قولی، شکر در این آیه تفسیرحکمت و از بارزترین مظاهر آن است؛ زیرا شکر، صَرفِ نعمتِ خدا در جایی است که مُنعِم بدان امر می‌کند و این کار مستلزم شناخت خدای سبحان و شناخت حلال و حرام الهی و این بخشی از حکمت است.(۴) فضل الهی بر گنهکاران که در عذاب آنان شتاب نمی‌کند، بلکه به آنان مهلت می‌دهد تا توبه کنند، از دیگر نعمت‌های شایسته شکرگزاری است: «قُل عَسی اَن یَکونَ رَدِفَ لَکُم بَعضُ الَّذی تَستَعجِلون * و اِنَّ رَبَّکَ لَذو فَضلٍ عَلَی النّاسِ و لـکِنَّ اَکثَرَهُم لا یَشکُرون» (نمل / ۲۷، ۷۲ - ۷۳)،(۵) چنان‌که در آیه‌ای، درگذشتن خداوند از بنی‌اسرائیل پس از گناه گوساله‌پرستی، موهبتی در خور سپاس دانسته شده است: «ثُمَّ عَفَونا عَنکُم مِن بَعدِ ذلِکَ لَعَلَّکُم تَشکُرون» (بقره / ۲، ۵۲)(۶) و بر پایه آیه‌ای دیگر، به قوم سبأ فرمان داده شد که به جهت داشتن سرزمینی پاک و پروردگاری آمرزنده، خدا را شکر کنند: «... و اشکُروا لَهُ بَلدَةٌ طَیِّبَةٌ و رَبٌّ غَفور». (سبأ / ۳۴، ۱۵)(۷) از دیگر نعمت‌های معنوی، وجود کسانی است که انسان را در راه انجام رسالت‌های الهی یاری رسانند، چنان‌که امام صادق(ع)در تفسیر آیه «بَلِاللّهَ فَاعبُد و کُن مِنَ الشّـکِرین» (زمر / ۳۹، ۶۶) فرمود: یعنی ای پیامبر! خدا را با اطاعت او بپرست و بدان جهت که تو را با برادرت علی(ع) کمک کرد، از سپاسگزاران باش.(۸) در آخرت نیز بهشتیان خدا را بر موهبت گذر از صراط و ورود به بهشت (۹) و توفیق پذیرش ولایت اهل بیت(ع) (۱۰) سپاس می‌گویند و ستایش می‌کنند: «و قالوا الحَمدُ للّهِ الَّذی هَدنا لِهـذا و ما کُنّا لِنَهتَدِی لَولا اَن هَدنَا اللّهُ» (اعراف / ۷، ۴۳؛ نیز زمر / ۳۹، ۷۳ - ۷۴)، چنان‌که در بهشت پس از هر کلام و درخواستی خدا را می‌ستایند: «و ءاخِرُ دَعوهُم اَنِ الحَمدُ للّهِ رَبِّ العـلَمین» (یونس / ۱۰، ۱۰)(۱۱) و او را برای آرامشی که به آنان داده و انواع غم‌ها را از آنان زدوده است می‌ستایند: «الحَمدُ للّهِ الَّذی اَذهَبَ عَنَّا الحَزَنَ اِنَّ رَبَّنا لَغَفورٌ شَکور». (فاطر / ۳۵، ۳۴)(۱۲) ۱. [۱۳۴] ۲. [۱۳۵] ۳. [۱۳۶] ۴. [۱۳۷] ۵. [۱۳۸] ۶. [۱۳۹] ۷. [۱۴۰] ۸. [۱۴۱] ۹. [۱۴۲] ۱۰. [۱۴۳] ۱۱. [۱۴۴] ۱۲. [۱۴۵]

نعمت‌های مادی و دنیوی

قرآن کریم از نعمت‌های مادی و دنیوی فراوانی یاد کرده که شایسته است انسان برای آنها خدا را شکر کند. مهم‌ترین این نعمت‌ها عبارت‌اند از:

همسر و فرزند

قرار دادن همسران و فرزندانی برای انسان‌ها، از بزرگ‌ترین و آشکارترین نعمت‌های خداست؛ زیرا حفظ و بقای اجتماع بشری بر این اساسِ تکوینی مبتنی است و قرآن، ناسپاسی در برابر این نعمت‌ها را نکوهیده است: «و اللّهُ جَعَلَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزوجًا و جَعَلَ لَکُم مِن اَزوجِکُم بَنینَ و حَفَدَةً... و بِنِعمَتِ اللّه هُم یَکفُرون» (نحل / ۱۶، ۷۲)،[۱۴۶] چنان‌که مرد و زنی را که هنگام بارداری زن، با خدا شرط می‌کنند که اگر به آنان فرزند شایسته‌ای عطا کند، از شکرگزاران خواهند بود، ولی پس از تولد فرزندی سالم، شریکانی برای خدا قرار می‌دهند سرزنش کرده است: «... فَلَمّا اَثقَلَت دَعَوَا اللّهَ رَبَّهُما لَئِن ءاتَیتَنا صـلِحًا لَنَـکونَنَّ مِنَ الشّـکِرین * فَلَمّا ءاتـهُما صـلِحًا جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فیما ءاتـهُما فَتَعـلَی اللّهُ عَمّا یُشرِکون». (اعراف / ۷، ۱۸۹ - ۱۹۰)[۱۴۷] البته اگر مقصود از مرد و زن یادشده، آدم و حوا(ع) باشد،[۱۴۸] شریک قرار دادن آنان برای خدا به معنای توجه به اسباب تکوینی خواهد بود؛ به گونه‌ای که با کمال اخلاص و توجه کامل به خدا منافات داشته باشد.[۱۴۹] ابراهیم(ع) نیز خدا را بر نعمت اعطای فرزندانش اسماعیل و اسحاق(ع) ستود: «اَلحَمدُ للّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الکِبَرِ اِسمـعیلَ و اِسحـقَ اِنَّ رَبّی لَسَمیعُ الدُّعاء». (ابراهیم / ۱۴، ۳۹)

چارپایان

تسلط انسان بر چارپایان و انتفاع او از آنها در مرکب، خوراک، پوشاک و دیگر منافع، نعمت‌هایی هستند که قرآن کریم مؤمنان را به شکرگزاری از آنها مکلف می‌داند: «اَو لَم یَرَوا اَنّا خَلَقنا لَهُم مِمّا عَمِلَت اَیدینا اَنعـمًا فَهُم لَها مـلِکون * و ذَلَّلنـها لَهُم فَمِنها رَکوبُهُم و مِنها یَأکُلون * و لَهُم فیها مَنـفِعُ و مَشارِبُ اَفَلا یَشکُرون». (یس / ۳۶، ۷۱ - ۷۳؛ نیز زخرف / ۴۳، ۱۲ - ۱۳) تسخیر شتر برای سواری و بهره‌گیری از شیر یا گوشت آن[۱۵۰] و همچنین برای قربانی در حج [۱۵۱] نیز از نعمت‌های شایان سپاسگزاری است: «و البُدنَ جَعَلنـها لَکُم... کَذلک سَخَّرنـها لَکُم لَعَلَّکُم تَشکُرون». (حجّ / ۲۲، ۳۶)

خوراک پاکیزه

قرآن به مؤمنان فرمان داده تا از روزی‌هایی که خدا به آنان داده بخورند و او را شکر کنند: «فَکُلوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلـلاً طَیِّبًا و اشکُروا نِعمَتَ الله اِن کُنتُم اِیّاهُ تَعبُدون» (نحل / ۱۶، ۱۱۴؛ نیز انفال / ۸، ۲۶؛ نحل / ۱۶، ۷۲؛ عنکبوت / ۲۹، ۱۷) و نیز زنده کردن زمین مرده و رویاندن دانه‌های غذایی و قرار دادن باغ‌هایی از خرما و انگور و جاری ساختن چشمه‌ها و... را که از اسباب دستیابی انسان به روزی هستند، نعمت‌هایی شایسته سپاسگزاری دانسته است: «و ءایَةٌ لَهُمُ الاَرضُ المَیتَةُ اَحیَینـها و اَخرَجنا مِنها حَبًّا فَمِنهُ یَأکُلون * و جَعَلنا فیها جَنّـتٍ مِن نَخیلٍ و اَعنـبٍ و فَجَّرنا فیها مِنَ العُیون * لِیَأکُلوا مِن ثَمَرِهِ و ما عَمِلَتهُ اَیدیهِم اَفَلا یَشکُرون». (یس / ۳۶، ۳۳ - ۳۵؛ سبأ / ۳۴، ۱۵)

باد

از نعمت‌های الهی شایسته شکرگزاری باد است که فواید بسیاری دارد؛ مانند حرکت دادن ابرها که زمینه‌ساز بارش باران در سرزمین‌های گوناگون است و حرکت دادن کشتی‌ها که خود دارای فوایدی است: «و مِن ءایـتِهِ اَن یُرسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّرتٍ و لِیُذیقَکُم مِن رَحمَتِهِ و لِتَجرِیَ الفُلکُ بِاَمرِهِ و لِتَبتَغوا مِن فَضلِهِ و لَعَلَّکُم تَشکُرون». (روم / ۳۰، ۴۶)

باران

قرآن، با این پرسش از انسان‌ها که آیا آب آشامیدنی را خودتان از ابرها فرستادید یا ما و بیان این مطلب که اگر خدا می‌خواست آن را آبی تلخ و غیر قابل شرب قرار می‌داد؛ آنان را به سبب ناسپاسی در برابر این نعمت ارزشمند نکوهش و به شکرگزاری تشویق کرده است: «اَفَرَءَیتُمُ الماءَ الَّذی تَشرَبون * ءَاَنتُم اَنزَلتُموهُ مِنَ المُزنِ اَم نَحنُ المُنزِلون * لَو نَشاءُ جَعَلنـهُ اُجاجًا فَلَولا تَشکُرون» (واقعه / ۵۶، ۶۸ - ۷۰)[۱۵۲] و به پیامبر اکرم(ص) فرمان داده به جهت این نعمت که موجب زنده شدن زمین پس از مرگ می‌شود خدا را ستایش کند. (عنکبوت / ۲۹، ۶۳)[۱۵۳] در آیاتی نیز از باران با وصف «رحمت خدا» یاد شده که شایسته شکرگزاری است: «و مِن ءایـتِهِ اَن یُرسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّرتٍ و لِیُذیقَکُم مِن رَحمَتِهِ... و لَعَلَّکُم تَشکُرون». «روم / ۳۰، ۴۶؛ نیز فرقان/ ۲۵، ۴۸ - ۵۰)[۱۵۴]

زمین

خداوند انسان‌ها را در زمین جای و بر آن سیطره داد و اسباب زندگی را برای ایشان در زمین فراهم ساخت که این نعمتی شایسته سپاسگزاری است: «و لَقَد مَکَّنّـکُم فِی الاَرضِ و جَعَلنا لَکُم فیها مَعـیِشَ قَلیلاً ما تَشکُرون». (اعراف / ۷، ۱۰؛ نیز ابراهیم / ۱۴، ۳۲، ۳۴)[۱۵۵]

دریا و منافع آن

تسخیر دریا برای انسان از سوی خداوند با هدف دستیابی به گوشت تازه، استخراج زیورآلات، حرکت کشتی‌ها و تجارت از طریق مسافرت‌های دریایی از دیگر نعمت‌های خداست که انسان باید شکرگزار آنها باشد: «و هُوَ الَّذی سَخَّرَ البَحرَ لِتَأکُلوا مِنهُ لَحمًا طَرِیًّا و تَستَخرِجوا مِنهُ حِلیَةً تَلبَسونَها و تَرَی الفُلکَ مَواخِرَ فیهِ و لِتَبتَغوا مِن فَضلِهِ و لَعَلَّکُم تَشکُرون». (نحل / ۱۶، ۱۴؛ نیز جاثیه / ۴۵، ۱۲؛ فاطر / ۳۵، ۱۲)[۱۵۶] به گفته برخی، نعمت بودن دریا بیش از دیگر نعمت‌های مادی نشان دهنده قدرت خداست؛ زیرا دریا را که محل هلاک انسان است، مایه بهره‌برداری و تحصیل معاش وی قرار داده است.[۱۵۷]

شب و روز

انسان باید خدا را بر نعمت‌های پدیدآمده از گردش شب و روز،[۱۵۸] مانند نعمت استراحت و آرامش در شب و طلب روزی در روز [۱۵۹]شکر کند: «و مِن رَحمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ الَّیلَ و النَّهارَ لِتَسکُنوا فیهِ و لِتَبتَغوا مِن فَضلِهِ و لَعَلَّکُم تَشکُرون». (قصص / ۲۸، ۷۳؛ نیز غافر / ۴۰، ۶۱) البته شب و روز همان‌گونه که خود از نعمت‌های شایسته شکرگزاری‌اند، ظرف برای شکرگزاری انسان‌ها نیز هستند؛ زیرا خداوندشب و روز را جانشین یکدیگر قرار داده تا هر کس در یکی از آن دو از سپاسگزاری برای خدا و عبادت و اعمال صالح محروم شد در دیگری جبران کند: «و هُوَ الَّذی جَعَلَ الَّیلَ و النَّهارَ خِلفَةً لِمَن اَرادَ اَن یَذَّکَّرَ اَو اَرادَ شُکورا». (فرقان/ ۲۵، ۶۲)[۱۶۰]

امنیت و آرامش

قرآن کریم کسانی را که در برابر نعمت امنیت و آرامش به جای شکرگزاری، کفران ورزیدند نکوهش کرده است: «و ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَریَةً کانَت ءامِنَةً مُطمَئِنَّةً یَأتیها رِزقُها رَغَدًا مِن کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَت بِاَنعُمِ الله.».. (نحل / ۱۶، ۱۱۲)؛[۱۶۱] «اَوَ لَم یَرَوا اَنّا جَعَلناحَرَمًا ءامِنًا و یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِن حَولِهِم اَفَبِالبـطِلِ یُؤمِنونَ و بِنِعمَةِ اللّه یَکفُرون» (عنکبوت / ۲۹، ۶۷؛ نیز سبأ / ۳۴، ۱۸ - ۱۹)[۱۶۲] و به مسلمانان صدر اسلام فرمان داده، روزی را یاد کنند که در مکّه گروهی اندک و ناتوان بودند و بیم آن داشتند که دیگران آنان را بربایند و آن حالت دشوار و بحرانی را با دوران کنونی خود مقایسه کنند که خداوند آنان را در مدینه جای داد و ایشان را یاری رساند و روزی داد، تا خدا را بر این نعمت عظیم شکرگزار باشند: «و اذکُروا اِذ اَنتُم قَلیلٌ مُستَضعَفونَ فِی الاَرضِ تَخافونَ اَن یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ فَـآوکُم و اَیَّدَکُم بِنَصرِهِ و رَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبـتِ لَعَلَّکُم تَشکُرون». (انفال / ۸، ۲۶)[۱۶۳] در آیه‌ای نیز با اشاره به آموزش صنعت زره‌بافی به داوود(ع) که موجب امنیت و صیانت انسان‌ها در جنگ‌هاست، آنان را به سپاسگزاری از خدا در برابر این نعمت تشویق کرده است: «و عَلَّمنـهُ صَنعَةَ لَبوسٍ لَکُم لِتُحصِنَـکُم مِن بَأسِکُم فَهَل اَنتُم شـکِرون». (انبیاء / ۲۱، ۸۰)[۱۶۴]

نجات و رهایی

انسان باید برای نجات از بحران‌ها و خطرها سپاسگزار خدا باشد: «قُل مَن یُنَجّیکُم مِن ظُلُمـتِ البَرِّ و البَحرِ تَدعونَهُ تَضَرُّعًا و خُفیَةً لَئِن اَنجـنا مِن هـذِهِ لَنَکونَنَّ مِنَ الشّـکِرین» (انعام / ۶، ۶۳؛نیز یونس / ۱۰، ۲۲ - ۲۳؛ اسراء / ۱۷، ۶۷)[۱۶۵]، چنان‌که رهایی از دست ستمگران نیز نعمتی شایسته شکرگزاری است. (ابراهیم / ۱۴، ۶؛ مؤمنون / ۲۳، ۲۸)

نعمت‌های خارق‌العاده

قرآن کریم در آیاتی به برخی از نعمت‌های خارق‌العاده الهی اشاره کرده و از لزوم شکرگزاری برای آنها سخن به میان آورده است؛ مانند فرستادن فرشتگان برای یاری مؤمنان در جنگ بدر: «و لَقَد نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدرٍ و اَنتُم اَذِلَّةٌ فَاتَّقوا اللّهَ لَعَلَّکُم تَشکُرون» (آل‌عمران / ۳، ۱۲۳ - ۱۲۴؛[۱۶۶] نیز انفال / ۸، ۲۶)،[۱۶۷] فرستادن باد و فرشتگان برای یاری مؤمنان در جنگ احزاب: «یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَةَ اللّه عَلَیکُم اِذ جاءَتکُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحًا و جُنودًا لَم تَرَوها» (احزاب / ۳۳، ۹)[۱۶۸] و زنده شدن معجزه‌آسای برخی مردگان در دنیا: «ثُمَّ بَعَثنـکُم مِن بَعدِ مَوتِکُم لَعَلَّکُم تَشکُرون». (بقره / ۲، ۵۶؛ نیز بقره / ۲، ۲۴۳)[۱۶۹] همچنین سلیمان(ع) که با تفضل و عنایت الهی زبان حیوانات را می‌فهمید (نمل / ۲۷، ۱۶) پس از شنیدن سخنانی از یک مورچه، از خدا خواست شکرگزاری در برابر نعمتش را به او الهام کند: «... وَ قالَ رَبِّ اَوزِعنی اَن اَشکُرَ نِعمَتَکَ الَّتی اَنعَمتَ عَلَیَّ.».. (نمل / ۲۷، ۱۹) که مراد از این نعمت، فهمیدن زبان حیوانات یا مطلق نعمت‌هایی است که خدا به وی تفضل کرده است.[۱۷۰] آن حضرت پس از مشاهده تخت ملکه سبأ - که با کرامت یکی از یارانش در چشم بر هم زدنی نزد وی حاضر شده بود - نیز آن را فضلی از سوی خدا دانست تا او را بیازماید که آیا شکرگزار خواهد بود یا ناسپاس: «هـذا مِن فَضلِ رَبّی لِیَبلُوَنی ءَاَشکُرُ اَم اَکفُرُ». (نمل / ۲۷، ۴۰)[۱۷۱]

کمیت شاکران

خداوند انسان را به راه حق راهنمایی کرده است و انسان با اختیار خویش، یا شکرگزاری از خدا و اعتراف به نعمت‌هایش را برمی‌گزیند یا کفران نعمت و انکار احسان او را: «اِنّا هَدَینـهُ السَّبیلَ اِمّا شاکِرًا و اِمّا کَفورا». (انسان / ۷۶، ۳)[۱۷۲] از اسم فاعل بودن «شاکر» و صیغه مبالغه بودن «کَفور» برمی‌آید که شمار شاکران اندک و تعداد ناسپاسان بسیار است.[۱۷۳] به این مطلب در آیاتی تصریح شده است، چنان‌که در آیه‌ای، خداوند شمار اندکی از بندگان خود را شکور خوانده است: «... و قَلیلٌ مِن عِبادیَ الشَّکور». (سبأ / ۳۴، ۱۳) «شکور» کسی است که پیوسته در حال شکرگزاری است و این جمله یا در صدد بیان والا بودن مقام اهل شکر است؛ زیرا گروه اندکی به این منزلت رفیع باریافته‌اند، یا بیانگر تعلیل است؛ یعنی چون انسان‌های شکور بسیار اندک‌اند، بکوشید با شکرگزاری خود شمار آنان را افزایش دهید.[۱۷۴] در آیات متعددی نیز با صراحت بیان شده که بیشتر مردم ناسپاس‌اند: «... و لـکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یَشکُرون». (بقره / ۲، ۲۴۳؛ یونس / ۱۰، ۶۰؛ یوسف / ۱۲، ۳۸؛ غافر / ۴۰، ۶۱ و...) در توضیح شاکر نبودن بیشتر مردم گفته شده کافران هرگز شکر نمی‌کنند و مؤمنان نیز به درجه نهایی شکر نمی‌رسند؛[۱۷۵] همچنین نکوهش اکثریت غیر شاکر، به منزله ستودن گروه اندک شکرگزار دانسته شده است.[۱۷۶] در آیاتی به اسباب ناسپاس بودن بیشتر انسان‌ها اشاره شده است:

راهزنی ابلیس

ابلیس که خود در برابر پروردگارش بسیار ناسپاس است: «... و کانَ الشَّیطـنُ لِرَبِّهِ کَفورا» (اسراء / ۱۷، ۲۷) و هر نعمتی را که خدا به وی داده در راه گناه و فساد و گمراه کردن دیگران به کار می‌برد،[۱۷۷] پس از اخراج از منزلتش به سبب سرپیچی از سجده برای آدم(ع)و پس از مهلت گرفتن از خدا (اعراف / ۷، ۱۱ - ۱۵) اعلام کرد که بر صراط مستقیم خواهد نشست و سپس از همه جوانب به سوی انسان‌ها آمده، بیشتر آنان را از مسیر شکرگزاری منحرف خواهد کرد: «قالَ فَبِما اَغوَیتَنی لاَقعُدَنَّ لَهُم صِرطَکَ المُستَقیم * ثُمَّ لاََتِیَنَّهُم مِن بَینِ اَیدیهِم و مِن خَلفِهِم و عَن اَیمـنِهِم و عَن شَمائِلِهِم و لا تَجِدُ اَکثَرَهُم شـکِرین» (اعراف / ۷، ۱۶ - ۱۷)، پس شاکر نبودن بیشتر مردم نتیجه راهزنی شیطان از آنان در صراط مستقیم است.[۱۷۸]

طبیعت انسان

از برخی آیات برداشت شده که طبیعت مردم ناسپاسی است: «اِنَّ الاِنسـنَ لَظَلومٌ کَفّار» (ابراهیم / ۱۴، ۳۴) این مطلب از تکرار واژه ناس در آیه: «... اِنَّ اللّهَ لَذو فَضلٍ عَلَی‌النّاسِ و لـکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لایَشکُرون» (غافر / ۴۰، ۶۱) نیز استفاده می‌شود.[۱۷۹] ناسپاس بودن انسان، به ویژه هنگامی است که خدا نعمتی را که به وی داده از او بازستاند: «و لَئِن اَذَقنَا الاِنسـنَ مِنّا رَحمَةً ثُمَّ نَزَعنـها مِنهُ اِنَّهُ لَیَـئوسٌ کَفور». (هود / ۱۱، ۹)[۱۸۰]

غفلت از یاد خدا

انسان در شداید و بلایا و حالت اندوه و عجز و نیاز مانند ترس از تاریکی در دریا و خشکی و قرار گرفتن در معرض تندبادها و امواج دریا،[۱۸۱] مخلصانه به ساحت قدس ربوبی توجه می‌کند و می‌گوید اگر نجات یابم و کامروا شوم، قطعاً از شکرگزاران خواهم بود؛ اما پس از نجات و استجابت دعا، به وعده خود عمل نکرده، به شرک و بت‌پرستی باز می‌گردد [۱۸۲] که در حکم ترک شکر است: «قُل مَن یُنَجّیکُم مِن ظُلُمـتِ البَرِّ و البَحرِ تَدعونَهُ تَضَرُّعًا و خُفیَةً لَئِن اَنجـنا مِن هـذِهِ لَنَکونَنَّ مِنَ الشّـکِرین * قُلِ اللّهُ یُنَجّیکُم مِنها و مِن کُلِّ کَربٍ ثُمَّ اَنتُم تُشرِکون». (انعام / ۶، ۶۳ - ۶۴؛ نیز یونس / ۱۰، ۲۲ - ۲۳)[۱۸۳] به گفته برخی، بیشتر مردم به یکی از ادله ذیل شکرگزار نیستند: انکار وجود مبدأ منعِم، ناآگاهی از انتساب نعمت‌ها به او، عدم توجّه به خود نعمت، غفلت از منعِم و نعمت‌هایش.[۱۸۴] برخی نیز راز شاکر نبودن بیشتر مردم را آن دانسته‌اند که شکر از خصوصیات و امتیازات انسان کامل است و منظور از آن نه شکر زبانی، بلکه ملکه امتنان و سپاسگزاری است که پس از کسب چندین ملکه پسندیده اخلاقی در نفس حاصل می‌شود؛ مانند شناختن نعمت و معرفت منعِم به عظمت که نتیجه آن بزرگ شمردن نعمت‌های اوست و صرف کردن هر نعمتی در آنچه منعِم فرموده است.[۱۸۵] افزون بر اشاره قرآن به اندک بودن شاکران، در آیاتی نیز از اندک بودن شکر سخن به میان آمده است: «... قَلیلاً ما تَشکُرون». (اعراف / ۷، ۱۰؛ مؤمنون / ۲۳، ۷۸؛ سجده / ۳۲، ۹؛ ملک / ۶۷، ۲۳) از این تعبیر برداشت شده که برخی انسان‌ها خدا را گاهی شکر می‌کنند؛[۱۸۶] ولی این شکرگزاری اندک،[۱۸۷] یعنی ناچیز یا زمان آن کوتاه [۱۸۸] است و واژه «ما» نیز برای تأکید بر اندک و ناچیز بودن شکر است.[۱۸۹] برخی نیز مراد از این تعبیر را نفی شکر دانسته‌اند.[۱۹۰]

آثار شکر

بر اساس آیات «... مَن شَکَرَ فَاِنَّما یَشکُرُ لِنَفسِهِ و مَن کَفَرَ فَاِنَّ رَبّی غَنیٌّ کَریم» (نمل / ۲۷، ۴۰) و «و مَن یَشکُر فَاِنَّما یَشکُرُ لِنَفسِهِ و مَن کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمید» (لقمان / ۳۱، ۱۲) پاداش شکرگزاری و زیان کفران نعمت به خود انسان باز می‌گردد، چون خدای سبحان به بندگان نیاز ندارد.[۱۹۱] در آیات متعددی به آثار ارزشمند سپاسگزاری از خدا اشاره شده است. مهم‌ترین آثار شکرگزاری عبارت‌اند از:

ادراک و بهره برداری از آیات الهی

ارائه آیات الهی تنها برای شاکران مفید است: «... کَذلک نُصَرِّفُ الآیـتِ لِقَومٍ یَشکُرون». (اعراف / ۷، ۵۸)[۱۹۲] به گفته برخی، خداوند با نشان دادن نشانه‌های خود به شاکران، به آنان بصیرت می‌دهد تا راه نجات را از گمراهی بشناسند.[۱۹۳] در آیاتی دیگر، بسیاری از آیات و نشانه‌های خدا مخصوص کسانی دانسته شده که در برابر آسیب‌ها و نقمت‌ها، بسیار بردبار و در برابر نعمت‌ها بسیار شاکرند: «اِنَّ فی ذلک لآیـتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکور». (ابراهیم / ۱۴، ۵؛ لقمان / ۳۱، ۳۱؛ سبأ / ۳۴، ۱۹؛ شوری / ۴۲، ۳۳)[۱۹۴] به گفته برخی مفسران، مفاد آیات فوق آن است که این نشانه‌ها تنها برای مؤمنان مفیدند؛ اما به جای صفت ایمان از صبر و شکر یاد شده است تا بیان شود که این دو صفت، نشانه مؤمن هستند.[۱۹۵]

افزایش نعمت و پاداش اخروی

شکرگزاری موجب فزونی نعمت خواهد شد: «و اِذ تَاَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَکَرتُم لاََزیدَنَّکُم.».. (ابراهیم / ۱۴، ۷)؛ یعنی اگر انسان‌ها نعمت‌های خدا را شکر کنند، نعمت‌های بیشتری به آنان خواهد بخشید.[۱۹۶] مفسران، شکر را قید نعمت موجود و صید نعمت مفقود دانسته‌اند[۱۹۷] و در روایت آمده است که هر کس شکر کند، از افزونی نعمت محروم نخواهد ماند.[۱۹۸] افزایش نعمت، به دنیا اختصاص ندارد و پاداش اخروی را نیز در برمی‌گیرد[۱۹۹] و اگر انسان‌ها با اطاعت و بندگیْ نعمت‌های خدا را شکر کنند، او نیز پاداش اطاعت و عبادتشان را می‌افزاید.[۲۰۰] قرآن کریم بر اصل پاداش داشتن شکرگزاری تأکید کرده: «و سَیَجزِی اللّهُ الشّـکِرین» (آل‌عمران / ۳، ۱۴۴؛ نیز آل‌عمران / ۳، ۱۴۵؛ نساء / ۴، ۱۴۷)؛ اما میزان آن را بیان نکرده است که شاید سبب آن فراوان بودن این پاداش به اندازه‌ای است که برای انسان شمارش‌پذیر نیست.[۲۰۱] به گفته برخی، خداوند در دیگر موضوعات، مانند اجابت دعا، روزی دادن، آمرزش گناه و پذیرش توبه همواره با تعابیری چون «ان شاء» یا «من یشاء» سخن گفته نه با قطع و کلیت؛ ولی ازدیاد نعمت شاکران را با قطع و کلیت بیان فرموده است. (ابراهیم / ۱۴، ۷)[۲۰۲] در آیه‌ای دیگر، بر اساس وعده درست الهی، پاداش مؤمنان شکرگزاری که اهل عمل صالح و توبه‌کار هستند چنین بیان شده که خدا بهترین اعمال آنان را می‌پذیرد و از گناهانشان می‌گذرد و ایشان را در میان بهشتیان جای می‌دهد: «اُولـئِکَ الَّذینَ نَـتَقَبَّلُ عَنهُم اَحسَنَ ما عَمِلوا و نَـتَجاوزُ عَن سَیِّـئاتِهِم فی اَصحـبِ الجَنَّةِ وَعدَ الصِّدقِ الَّذی کانوا یوعَدون». (احقاف / ۴۶، ۱۵ - ۱۶)[۲۰۳] گروهی از مفسّران، آیه «و مَن یَشکُر فَاِنَّما یَشکُرُ لِنَفسِهِ» (لقمان / ۳۱، ۱۲؛ نمل / ۲۷، ۴۰) را نیز بدین معنا دانسته‌اند که هرکس شکرگزار نعمت‌های خدا باشد، مستحق پاداش الهی و فزونی نعمت خواهد شد[۲۰۴] و به گفته‌ای، آیه «... و اعبُدوهُ و اشکُروا لَهُ اِلَیهِ تُرجَعون» (عنکبوت / ۲۹، ۱۷) به انسان‌ها می‌آموزد که با عبادت و شکرگزاری، خود را برای لقای خدا آماده کنند.[۲۰۵]

برگزیدگی و هدایت

از آیه «شاکِرًا لاَِنعُمِهِ اجتَبـهُ و هَدهُ اِلی صِرطٍ مُستَقیم» (نحل / ۱۶، ۱۲۱) بر می‌آید که چون ابراهیم(ع) شاکر نعمت‌های پروردگار بود، خدا او را برگزید و به راه راست هدایت کرد.[۲۰۶]

رضایت خدا

شکرگزاری خواست و پسند خداست: «... و اِن تَشکُروا یَرضَهُ لَکُم» (زمر / ۳۹، ۷) و او به شکر نعمت راضی است، چون موجب فلاح و سعادت انسان‌هاست [۲۰۷] و رضایت الهی نیز مستلزم پاداش است.[۲۰۸]

نجات از عذاب

انسان‌ها اگر اهل شکر و ایمان باشند، هیچ چیز سبب عذاب آنان نخواهد شد: «ما یَفعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُم اِن شَکَرتُم و ءامَنتُم». (نساء / ۴، ۱۴۷)[۲۰۹] آیات «اِنّا اَرسَلنا عَلَیهِم حاصِبًا اِلاّ ءالَ لوطٍ نَجَّینـهُم بِسَحَر * نِعمَةً مِن عِندِنا کَذلک نَجزی مَن شَکَر» (قمر / ۵۴، ۳۴ - ۳۵) که درباره نجات آل لوط از عذاب الهی به سبب شاکر بودنشان‌اند نیز به روشنی بیانگر آن‌اند که پاداش شکرگزاری، نجات از عذاب است.[۲۱۰] به گفته برخی مفسّران، یاد کردن از شکور بودن نوح(ع) در آیه ۳ سوره اسراء / ۱۷ برای اشاره به این است که نجات دادن او و همراهانش به برکت شکرگزاری آن حضرت بود و تشویقی برای ذریه اوست تا در شکرگزاری از وی الگوبرداری کنند.[۲۱۱]

پیامدهای ناسپاسی

در آیاتی به پیامدهای ناسپاسی و کفران نعمت اشاره شده است:

نارضایتی خداوند

خداوند از کفران نعمت ناخشنود است: «و لا یَرضی لِعِبادِهِ الکُفرَ و اِن تَشکُروا یَرضَهُ لَکُم». (زمر / ۳۹، ۷) واژه کفر در این آیه به معنای کفران نعمت دانسته شده؛ زیرا در برابر شکر به کار رفته[۲۱۲] و آیه بیانگر آن است که کفران نعمت مورد رضای خدا نیست[۲۱۳] و راضی نبودن خدا از کفران نعمت، برای آن است که ناسپاسی به زیان بندگان است.[۲۱۴] برخی مراد از کفر در آیه «... و مَن کَفَرَ بَعدَ ذلک فَاُولـئِکَ هُمُ الفـسِقون» (نور / ۲۴، ۵۵) را نیز کفران نعمت دانسته‌اند که بر این اساس خداوند ناسپاسان را فاسقانی شناسانده که از زی عبودیت خارج شده‌اند.[۲۱۵]

سلب نعمت

همان‌گونه که شکر نعمت‌های الهی مایه افزایش نعمت است، کفران آنها موجب سلب نعمت است: «اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم» (رعد / ۱۳، ۱۱)،[۲۱۶] چنان‌که بر اثر ناسپاسی قوم سبأ در برابر نعمت‌های الهی، خداوند سیلی شدید فرستاد که آبادی‌هایشان را از هم جدا و خانه‌هایشان را ویران کرد و باغ‌هایشان را به باغ‌هایی با میوه‌های تلخ و گز (که اصلاً ثمری ندارد) و اندکی سِدْر بدل کرد (سبأ / ۳۴، ۱۵ - ۱۶) و این چیزی جز مجازات کفران آنان نبود: «ذلک جَزَینـهُم بِما کَفَروا و هَل نُجـزی اِلاَّ الکَفور». (سبأ / ۳۴، ۱۷)[۲۱۷] از عبارت پایانی آیه برمی‌آید که خداوند تنها کسانی را این‌گونه کیفر می‌کند که بسیار ناسپاس باشند؛[۲۱۸] همچنین خداوند از سرزمینی یاد کرده که بر اثر ناسپاسی در برابر نعمت‌های گوناگون الهی، بر آنان رخت گرسنگی و ترس پوشاند: «و ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَریَةً کانَت ءامِنَةً مُطمَئِنَّةً یَأتیها رِزقُها رَغَدًا مِن کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَت بِاَنعُمِ الله فَاَذقَهَا اللّهُ لِباسَ الجوعِ و الخَوفِ بِما کانوا یَصنَعون». (نحل / ۱۶، ۱۱۲)

عذاب الهی

از پیامدهای ناگوار کفران نعمت، عذاب سخت خداست: «... و لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عَذابی لَشَدید» (ابراهیم / ۱۴، ۷)[۲۱۹] و مجازات کافرانِ بسیار ناسپاس، آتش دوزخ است؛ به گونه‌ای که نه آنان می‌میرند و نه چیزی از عذاب آتش کاسته می‌شود: «و الَّذینَ کَفَروا لَهُم نارُ جَهَنَّمَ لا یُقضی عَلَیهِم فَیَموتوا و لا یُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها کَذلک نَجزی کُلَّ کَفور». (فاطر / ۳۵، ۳۶)[۲۲۰]

شکرگزاری مردم از یکدیگر

در فرهنگ اسلامی، افزون بر شکر خدای سبحان، سپاسگزاری از هر احسان‌کننده‌ای ضروری است، تا آنجا که بر پایه روایتی هر کس مخلوق نعمت دهنده را شکر نکند، خدای عزوجل را شکرگزاری نکرده است.[۲۲۱] قرآن کریم در کنار فرمان به شکرگزاری از خدا، انسان‌ها را به سپاسگزاری از پدر و مادر سفارش کرده که بیانگر اهمیت آن است: «و وصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ حَمَلَتهُ اُمُّهُ وَهنًا عَلی وَهنٍ و فِصـلُهُ فی عامَینِ اَنِ اشکُر لی و لِولِدَیکَ اِلَیَّ المَصیر». (لقمان / ۳۱، ۱۴)[۲۲۲] بر اساس روایتی از امام رضا(ع)، از این آیه برداشت می‌شود که هر کس از پدر و مادر سپاسگزاری نکند، خدا را شکر نکرده است[۲۲۳] و در روایاتی، پیامبر(ص) و علی(ع) دو پدر امّت اسلامی[۲۲۴] و از مصادیق این آیه معرفی شده‌اند.[۲۲۵] به گفته برخی، سپاسگزاری از والدین همان شکر خداست؛ زیرا خاستگاه آن توصیه و فرمان پروردگار است و اطاعت و بندگی خدا نیز همان شکر خداست.[۲۲۶] گرچه سپاسگزاری از هر نیکوکار و منعِمی بر همه لازم است، بندگان ویژه الهی (انسان / ۷۶، ۵ ـ۶) کارهای خود را با کمال اخلاص و تنها برای خدا انجام می‌دهند و در برابر احسان و انعام خود به دیگران مانند اطعام آنان، از ایشان توقع پاداش یا تشکر ندارند: «ویُطعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکینًا ویَتیمًا واَسیرا * اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللّه لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً و لا شُکورا» (انسان / ۷۶، ۸ - ۹)؛ زیرا ایشان به ژرفای این حقیقت معنوی رسیده‌اند که آنچه به دیگران انفاق می‌کنند، مال خداست و همه انسان‌ها روزی‌خور اویند و قدرت بر اطعام دیگران نیز موهبتی الهی است، پس چگونه در برابر احسان خود می‌توانند از دیگران انتظار تشکر داشته باشند؟[۲۲۷] این آیات در باره امیرمؤمنان(ع)، حضرت فاطمه علیهاالسلام، امام حسن(ع)و امام حسین(ع) و فضّه خادمه آنان نازل شد که قوت افطارشان را به مسکین، یتیم و اسیری بخشیدند که از آنان غذا خواسته بودند و خود گرسنه ماندند [۲۲۸] و به گفته‌ای ایشان جمله فوق را به زبان آوردند؛[۲۲۹] ولی بیشتر مفسران معتقدند چنین جمله‌ای زبان حال آنان و نیتی نهفته در درون آنان بود که خداوند آن را آشکار و بدین وسیله از اخلاص آنان تمجید کرد.[۲۳۰] برخی امر به درود فرستادن بر زکات دهندگان پس از گرفتن زکات از آنان در آیه ۱۰۳ سوره توبه / ۹ را بیانگر لزوم تشکر و قدردانی از مردم در برابر انجام واجبات الهی دانسته‌اند.[۲۳۱]

شکر در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

در برخی از آیات، خداوند به پیامبر خود گوشزد می‌کند که با شاکران رفتار مناسبی داشته باش، یا می‌گوید و تربیت می‌کند که همانند شاکران باش. یا به مؤمنان در برابر نعمت فرستادن پیامبر می‌گوید که آنان باید نسبت به نعمت ارسال پیامبر شاکر باشند.

  1. ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ * وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ[۲۳۲]؛
  2. ﴿َلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ * بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۲۳۳]؛
  3. ﴿َيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ * فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ[۲۳۴]؛
  4. ﴿َأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ[۲۳۵].

نکات : در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است.

  1. شکر گذاری در برابر خداوند با عبادت خالصانه موجب حمایت پیامبر و همراه بودن با آن حضرت به فرمان خداوند: ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ[۲۳۶].... ﴿وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ[۲۳۷] زیرا در این آیه خدا از پیامبر خود می‌خواهد کسانی را که بامدادان و شامگاهان او را می‌خوانند، از اطراف خود دور نکند و این به دلیل سپاس خدا نسبت به چنین افرادی است، زیرا می‌گوید که خدا عالم به شاکران است.
  2. شکر گزاری در برابر نعمتهای الهی توصیه خداوند به پیامبر: ﴿لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ[۲۳۸]... ﴿بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۲۳۹].
  3. تزکیه نفس و جدائی از پلیدی در سایه رسالت پیامبر، نعمتی در خور شکر و سپاس: ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ[۲۴۰]، ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ[۲۴۱]... ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ[۲۴۲].
  4. یاد نعمت‌های خدا با زبان و اظهار آنها، سفارش خدا به پیامبر: ﴿أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ[۲۴۳].[۲۴۴]

منابع

پانویس

  1. العین، ج۵، ص۲۹۲؛ مفردات، ص۴۶۱؛ لسان‌العرب، ج ۴، ص۴۲۳، «شکر».
  2. نک: مفردات، ص۴۶۱.
  3. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۰۷؛ المحیط فی اللغه، ج ۶، ص۱۶۱ - ۱۶۲، «شکر».
  4. مفردات، ص۴۶۱.
  5. المصباح، ص۳۱۹ - ۳۲۰؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۳۵۴، «شکر».
  6. مفردات، ص۲۵۶، «حمد»؛ معجم الفروق اللغویه، ص۲۰۳.
  7. الفائق، ج۱، ص۲۷۳؛ النهایه، ج۲، ص۴۹۳، «شکر».
  8. تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۱۶.
  9. تسنیم، ج۷، ص۵۲۵.
  10. جامع السعادات، ج۳، ص۱۸۷؛ معراج السعاده، ص۷۰۶.
  11. چهل حدیث، ص۳۴۳.
  12. تفسیر قشیری، ج۳، ص۴۰.
  13. منازل السائرین، ص۷۲ - ۷۳.
  14. التبیان، ج۲، ص۸۲.
  15. مواهب الرحمن، ج۲، ص۱۵۲.
  16. تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۳۱؛ لباب التأویل، ج۲، ص۱۲۱.
  17. روح البیان، ج۱، ص۲۷۶.
  18. الکافی، ج۲، ص۹۶.
  19. الکافی، ج۲، ص۹۶.
  20. الخصال، ص۱۴.
  21. الکافی، ج۲، ص۹۸.
  22. المقنع، ص۱۵۳؛ المقنعه، ص۲۲۵.
  23. الخلاف، ج۱، ص۴۳۴؛ الانصاف، ج۲، ص۲۰۰.
  24. نک: مواهب الرحمن، ج۲، ص۱۵۲ - ۱۵۳.
  25. لسان العرب، ج۴، ص۴۲۳، «شکر».
  26. «بی‌گمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
  27. «اگر به خداوند وامی نیکو دهید (خداوند) برای شما آن را دو چندان می‌کند و شما را می‌آمرزد و خداوند سپاس‌پذیری بردبار است» سوره تغابن، آیه ۱۷.
  28. «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.
  29. «پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره نحل، آیه ۱۱۴.
  30. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
  31. «و چنین آنان را با یکدیگر آزمودیم تا به فرجام بگویند: «آیا از میان ما (تنها) اینانند که خداوند بر آنها منّت نهاده است؟» آیا خداوند به سپاسگزاران داناتر نیست؟» سوره انعام، آیه ۵۳.
  32. «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
  33. «آیا در (کار) کسانی ننگریسته‌ای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بی‌گمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
  34. «و بی‌گمان شما را در زمین توانمند گرداندیم و در آن برایتان توشه‌ها نهادیم؛ اندک سپاس می‌گزارید» سوره اعراف، آیه ۱۰.
  35. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  36. «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم) اش از همه جا فراوان می‌رسید آنگاه به نعمت‌های خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام می‌دادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
  37. «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است» سوره لقمان، آیه ۱۴.
  38. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
  39. «و اگر به انسان بخشایشی از خویش بچشانیم سپس آن را از وی باز گیریم بی‌گمان نومید و ناسپاس خواهد شد» سوره هود، آیه ۹.
  40. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  41. اعلام‌الدین، ص۴۲؛ کشف المراد، ص۵۵۴.
  42. نهج الحق، ص۵۱.
  43. «سپاس بگزارید » سوره بقره، آیه 152.
  44. « از سپاسگزاران باش!» سوره اعراف، آیه ۱۴۴.
  45. «و به راستی ما به لقمان فرزانگی داده‌ایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بی‌نیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
  46. «او را سپاس گزارید » سوره عنکبوت، آیه ۱۷.
  47. «ای خاندان داوود! سپاس گزارید!» سوره سبأ، آیه ۱۳.
  48. «و نعمت خداوند را سپاس بگزارید » سوره نحل، آیه ۱۱۴.
  49. «هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تندیس‌ها و کاسه‌های بزرگ حوض‌مانند و دیگ‌های استوار (جابه‌جا ناشدنی) برای او می‌ساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.
  50. الکشاف، ج۳، ص۵۷۳؛ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۱۹۹.
  51. « خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.
  52. «نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره نحل، آیه ۱۱۴.
  53. «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.
  54. المیزان، ج۱، ص۴۲۶.
  55. روح البیان، ج۱، ص۲۷۶.
  56. التبیان، ج۲، ص۸۲.
  57. «پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره نحل، آیه ۱۱۴.
  58. التحریر و التنویر، ج۱۳، ص۲۴۹؛ نک: التفسیر الوسیط، زحیلی، ج۲، ص۱۳۱۳.
  59. التبیان، ج ۶، ص۴۳۴.
  60. المیزان، ج۱۲، ص۳۶۴.
  61. « مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.
  62. زبدة التفاسیر، ج۱، ص۲۶۵؛ فتح القدیر، ج۱، ص۱۸۲؛ مقتنیات الدرر، ج۱، ص۳۳۶.
  63. «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.
  64. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
  65. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  66. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۶۷.
  67. تسنیم، ج۷، ص۵۶۹.
  68. تفسیر سورآبادی، ج۱، ص۱۳۸؛ التحریر و التنویر، ج۲، ص۵۰.
  69. «هر چه می‌خواست از محراب‌ها و تندیس‌ها و کاسه‌های بزرگ حوض‌مانند و دیگ‌های استوار (جابه‌جا ناشدنی) برای او می‌ساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه 13.
  70. «(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بنده‌ای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.
  71. «سپاسگزار نعمت‌های او بود؛ (خداوند) او را برگزید و به راهی راست راهنمایی کرد» سوره نحل، آیه ۱۲۱.
  72. «آیا در (کار) کسانی ننگریسته‌ای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بی‌گمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
  73. «و روز رستخیز گمان کسانی که به خداوند دروغ می‌بندند چیست؟ به راستی خداوند بر مردم بخشش دارد امّا بیشتر آنان سپاس نمی‌گزارند» سوره یونس، آیه ۶۰.
  74. «و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی می‌کنم؛ در خور ما نیست که هیچ چیز را شریک خداوند بدانیم؛ این از بخشش خداوند به ما و به مردم است امّا بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره یوسف، آیه ۳۸.
  75. «خداوند است که شب را برایتان پدید آورد تا در آن آرام یابید و روز را (برای کار و تلاش) روشنی‌بخش ساخت؛ به راستی خداوند بر مردمان بخشش دارد اما بیشتر مردم سپاس نمی‌نهند» سوره غافر، آیه ۶۱.
  76. «آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به «سرای نابودی» درآوردند ننگریسته‌ای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸.
  77. مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۱۹؛ نک: روح المعانی، ج۹، ص۲۳۰.
  78. مجمع البیان، ج۱، ص۹۷؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۷۳.
  79. جامع البیان، ج۳۰، ص۱۵۰؛ التبیان، ج۱۰، ص۳۷۰؛ تفسیر المظهری، ج۱۰، ص۲۸۷.
  80. الکشاف، ج۱، ص۱۳۱؛ منهج الصادقین، ج۱، ص۱۷۱؛ روح المعانی، ج۱، ص۲۴۴.
  81. نمونه، ج۱۱، ص۲۸۸، ۳۴۸.
  82. کشف الاسرار، ج۸، ص۲۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۲۶۸؛ ارشاد الاذهان، ج۱، ص۴۴۸.
  83. البحر المدید، ج۴، ص۵۶۸.
  84. المیزان، ج۱۷، ص۸۷.
  85. التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۲۲۶.
  86. مجمع البیان، ج۷، ص۹۲.
  87. مجمع البیان، ج۷، ص۹۲؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۱۳.
  88. تفسیر مقاتل، ج۳، ص۸۹.
  89. تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۵۷؛ زبدة التفاسیر، ج۴، ص۳۴۴.
  90. المیزان، ج۱۹، ص۱۳۵.
  91. مجمع البیان، ج۹، ص۳۱۵.
  92. روح المعانی، ج۹، ص۲۴۱؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۵.
  93. فتح القدیر، ج۳، ص۴۴۷؛ المیزان، ج۱۴، ص۱۸۷.
  94. التبیان، ج۱۰، ص۲۰۷.
  95. المیزان، ج۸، ص۳۲ - ۳۳.
  96. قوت القلوب، ج۱، ص۳۵۹؛ البحر المدید، ج۲، ص۲۰۲.
  97. الکافی، ج۲، ص۹۵.
  98. تحف العقول، ص۲۴۶؛ نهج البلاغه، ج۴، ص۵۳.
  99. روح البیان، ج۶، ص۲۳۸؛ البحر المدید، ج۴، ص۴۸۱؛ نمونه، ج۱۰، ص۲۷۸.
  100. المیزان، ج۱۳، ص۲۰۲.
  101. مجمع البیان، ج۳، ص۲۵۹؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۱۸۵.
  102. جامع البیان، ج۷، ص۱۳۲؛ روح المعانی، ج۴، ص۱۵۴؛ المیزان، ج۷، ص۱۰۴ - ۱۰۵.
  103. نک: التبیان، ج۴، ص۱۴۴؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۷۳.
  104. المیزان، ج۶، ص۱۱۲.
  105. مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۱.
  106. مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۳۷.
  107. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۴۵؛ المیزان، ج۱۰، ص۸۶.
  108. روح المعانی، ج۸، ص۶۲.
  109. بیان السعاده، ج۱، ص۳۰۳ - ۳۰۴.
  110. الکشاف، ج۱، ص۴۱۱؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۸.
  111. قوت القلوب، ج۱، ص۳۶۳.
  112. تفسیر مراغی، ج۱۲، ص۱۴۷؛ المیزان، ج۷، ص۱۰۴.
  113. تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۴۹؛ کنز الدقائق، ج۲، ص۳۷۳.
  114. التبیان، ج۲، ص۳۱ - ۳۲.
  115. تسنیم، ج۷، ص۵۲۵.
  116. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۱۹۵؛ روح البیان، ج۷، ص۱۴۷؛ تفسیر الصراط المستقیم، ج۳، ص۳۱۹.
  117. تفسیر المظهری، ج۵، ص۳۸۷؛ روح المعانی، ج۷، ص۴۸۳ - ۴۸۴.
  118. تفسیر ابوحمزه، ص۲۳۰؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۸۰.
  119. مجمع البیان، ج۶، ص۶۱۲.
  120. تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۲۴۸.
  121. تفسیر قشیری، ج۳، ص۳۱؛ روح البیان، ج۶، ص۳۳۵.
  122. مجمع البیان، ج۹، ص۱۳۰.
  123. فتح القدیر، ج۵، ص۲۲؛ المیزان، ج۱۸، ص۲۰۲.
  124. البرهان، ج۵، ص۳۹ - ۴۳.
  125. تفسیر مقاتل، ج۲، ص۶۲؛ مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۳.
  126. تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۱۰۴.
  127. مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۹.
  128. الصافی، ج۱، ص۲۲۲.
  129. المحرر الوجیز، ج ۱، ص۲۵۵.
  130. تفسیر المظهری، ج۱، ص۱۹۹.
  131. روح البیان، ج۱، ص۲۹۴؛ تفسیر المظهری، ج۱، ص۱۹۹.
  132. البحر المحیط، ج۴، ص۱۹۵.
  133. لباب التأویل، ج۲، ص۲۰.
  134. مجمع البیان، ج ۶، ص۵۸۱؛ زبدة التفاسیر، ج ۳، ص۵۹۳؛ المیزان، ج ۱۲، ص۳۱۲.
  135. غرائب القرآن، ج۵، ص۱۳۰.
  136. مجمع البیان، ج۸، ص۴۹۳ - ۴۹۴.
  137. المیزان، ج۱۶، ص۲۱۵؛ تسنیم، ج۷، ص۵۴۹.
  138. التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۵۷۰؛ الصافی، ج۴، ص۷۳.
  139. مجمع البیان، ج۱، ص۲۳۴.
  140. نک: بیان السعاده، ج۳، ص۲۶۲ - ۲۶۳.
  141. البرهان، ج۴، ص۷۲۵.
  142. نک: التبیان، ج۴، ص۴۰۴؛ مجمع البیان، ج۴، ص۶۴۹.
  143. الکافی، ج۱، ص۴۱۸.
  144. مجمع البیان، ج۵، ص۱۴۱.
  145. التفسیر الوسیط، طنطاوی، ج۱۱، ص۳۵۰؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۶۹۶.
  146. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۷.
  147. التفسیر الکاشف، ج۳، ص۴۳۴ - ۴۳۵.
  148. جامع البیان، ج۹، ص۹۷ - ۱۰۲.
  149. المیزان، ج۸، ص۳۷۶.
  150. تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۳۷۸.
  151. بیان السعاده، ج۳، ص۷۷ - ۷۸.
  152. التبیان، ج۹، ص۵۰۶؛ المیزان، ج۱۹، ص۱۳۵.
  153. التبیان، ج۸، ص۲۲۴.
  154. مجمع البیان، ج۸، ص۴۸۳.
  155. الکشاف، ج۲، ص۸۹؛ نک: زبدة التفاسیر، ج۲، ص۴۹۶ - ۴۹۷.
  156. تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۴۷۸؛ تفسیر قاسمی، ج۸، ص۴۲۷؛ المیزان، ج۱۲، ص۲۱۷.
  157. تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۲۲۲.
  158. مجمع البیان، ج۷، ص۴۱۱ - ۴۱۲.
  159. المیزان، ج۱۶، ص۷۱.
  160. المیزان، ج۱۵، ص۲۳۶.
  161. مجمع البیان، ج۶، ص۶۰۰؛ مخزن العرفان، ج۷، ص۲۵۱.
  162. المنیر، ج۲۱، ص۳۷ - ۳۸؛ الصافی، ج۴، ص۱۲۳.
  163. مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۲.
  164. تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۳۱۴.
  165. تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۲۰۳.
  166. التبیان، ج۲، ص۵۷۸ - ۵۷۹؛ زبدة التفاسیر، ج۱، ص۵۵۵.
  167. الکشاف، ج۲، ص۲۱۳.
  168. مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۱ - ۵۳۲.
  169. الصافی، ج۱، ص۱۳۴.
  170. کنز الدقائق، ج۹، ص۵۴۹؛ بیان السعاده، ج۳، ص۱۷۰.
  171. زاد المسیر، ج۳، ص۳۶۳ - ۳۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲۴، ص۵۵۷؛ تفسیر قشیری، ج۳، ص۳۹.
  172. الکافی، ج۱، ص۱۶۳؛ التبیان، ج۱۰، ص۲۰۷؛ المیزان، ج۲۰، ص۱۲۲.
  173. تفسیر قاسمی، ج۹، ص۳۷۴.
  174. المیزان، ج۱۶، ص۳۶۳.
  175. تفسیر بغوی، ج۱، ص۳۳۰.
  176. التفسیر الوسیط، زحیلی، ج۲، ص۱۳۴۲ - ۱۳۴۳.
  177. روح المعانی، ج۸، ص۶۲.
  178. المیزان، ج۸، ص۳۲.
  179. المیزان، ج ۱۷، ص۳۴۵.
  180. المیزان، ج۱۰، ص۱۵۶.
  181. مجمع البیان، ج۴، ص۴۸۵ - ۴۸۶؛ الصافی، ج۲، ص۱۲۷.
  182. التبیان، ج۴، ص۱۶۲؛ الصافی، ج۲، ص۳۹۸ - ۳۹۹؛ البحرالمدید، ج۲، ص۱۲۹.
  183. روح البیان، ج۳، ص۴۷.
  184. بیان السعاده، ج۴، ص۲۸.
  185. مخزن العرفان، ج۲، ص۳۵۹.
  186. غرائب القرآن، ج۳، ص۲۰۴.
  187. التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۰۵؛ التفسیر الوسیط، طنطاوی، ج۱۰، ص۵۶.
  188. تفسیر المظهری، ج۳، ص۳۳۱.
  189. الکشاف، ج۳، ص۱۹۹؛ تفسیر جلالین، ص۳۵۰.
  190. زاد المسیر، ج۲، ص۱۰۴؛ تفسیر قاسمی، ج۷، ص۲۹۹.
  191. التبیان، ج۸، ص۹۷.
  192. نک: مجمع البیان، ج۴، ص۶۶۶.
  193. جامع البیان، ج۸، ص۱۵۰.
  194. نک: المیزان، ج۱۲، ص۱۸.
  195. تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۱۹۳؛ البحر المدید، ج۳، ص۴۴؛ تفسیر المظهری، ج۵، ص۲۵۵.
  196. تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۳۰۶؛ الفواتح الالهیه، ج۱، ص۴۰۰؛ تفسیر قاسمی، ج۶، ص۳۰۱.
  197. الکشاف، ج۳، ص۳۶۸؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۵۰۶؛ البحر المدید، ج۲، ص۳۴۰.
  198. نهج البلاغه، حکمت ۱۳۵؛ معانی الاخبار، ص۳۲۳ - ۳۲۴؛ وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۸.
  199. روح المعانی، ج۷، ص۱۸۱.
  200. تفسیر بغوی، ج۳، ص۳۱.
  201. نک: تسنیم، ج۷، ص۵۴۹ - ۵۵۳.
  202. قوت القلوب، ج۱، ص۳۵۹ - ۳۶۰.
  203. نمونه، ج۲۱، ص۳۳۰ - ۳۳۲.
  204. الکشاف، ج۳، ص۳۶۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص۴۹۴؛ الصافی، ج۴، ص۱۴۱.
  205. نک: روح المعانی، ج۱۰، ص۳۵۰.
  206. المیزان، ج۱۲، ص۳۶۸.
  207. تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۳۷؛ الصافی، ج۴، ص۳۱۵؛ البحر المدید، ج۵، ص۵۴.
  208. تفسیر المظهری، ج۸، ص۱۹۸.
  209. المیزان، ج۵، ص۱۱۹ - ۱۲۰.
  210. المیزان، ج۱۹، ص۸۱.
  211. تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۲۴۸.
  212. المیزان، ج۱۷، ص۲۳۹.
  213. التبیان، ج۹، ص۹.
  214. تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۳۷؛ الصافی، ج۴، ص۳۱۵؛ البحر المدید، ج۵، ص۵۴.
  215. المیزان، ج۱۵، ص۱۵۳.
  216. مجمع البیان، ج۶، ص۴۳۲.
  217. التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۲۰۱؛ الصافی، ج۴، ص۲۱۶؛ نور الثقلین، ج۴، ص۳۲۸ - ۳۲۹.
  218. تفسیر بغوی، ج۳، ص۶۷۷؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۶۵.
  219. الکشاف، ج۲، ص۵۴۱؛ الجدید، ج۴، ص۱۴۱.
  220. کنز الدقائق، ج۱۰، ص۵۷۷؛ البحر المدید، ج۴، ص۵۴۷؛ نمونه، ج۱۸، ص۲۷۴.
  221. عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۳۱۳؛ بحار الانوار، ج۶۸، ص۴۴.
  222. بیان السعاده، ج۳، ص۲۲۹.
  223. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۳۴؛ وسائل الشیعه، ج۹، ص۲۵.
  224. عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۱ - ۹۲؛ الدعوات، ص۵؛ روضة الواعظین، ص۳۲۲.
  225. مناقب، ج۲، ص۳۰۰؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۴۳۰.
  226. المیزان، ج۱۶، ص۲۱۵ - ۲۱۶.
  227. الفواتح الالهیه، ج۲، ص۴۷۰.
  228. تفسیر فرات الکوفی، ص۵۲۸؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۰۳ - ۴۰۶؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۱.
  229. نک: لباب التأویل، ج۴، ص۳۷۸.
  230. تفسیر ثعلبی، ج۱۰، ص۹۶؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۷؛ المیزان، ج۲۰، ص۱۲۸.
  231. نمونه، ج۸، ص۱۱۸.
  232. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی * و چنین آنان را با یکدیگر آزمودیم تا به فرجام بگویند: آیا از میان ما (تنها) اینانند که خداوند بر آنها منّت نهاده است؟» آیا خداوند به سپاسگزاران داناتر نیست؟» سوره انعام، آیه ۵۲-۵۳.
  233. «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود * بلکه تنها خداوند را پرستش کن و از سپاسگزاران باش!» سوره زمر، آیه ۶۵-۶۶.
  234. «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد * پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۱-۱۵۲.
  235. «و نعمت پروردگارت را باز گوی!» سوره ضحی، آیه ۱۱.
  236. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
  237. «و چنین آنان را با یکدیگر آزمودیم تا به فرجام بگویند: «آیا از میان ما (تنها) اینانند که خداوند بر آنها منّت نهاده است؟» آیا خداوند به سپاسگزاران داناتر نیست؟» سوره انعام، آیه ۵۳.
  238. «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
  239. «بلکه تنها خداوند را پرستش کن و از سپاسگزاران باش!» سوره زمر، آیه ۶۶..
  240. «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
  241. «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.
  242. «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.
  243. «و نعمت پروردگارت را باز گوی!» سوره ضحی، آیه ۱۱.
  244. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱، ص ۸۱۶.