انسان در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث انسان است. "انسان" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل انسان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

انسان: برآیند مُلک و ملکوت[۱].

واژه‌شناسی لغوی

  • واژه انسان یا از ریشه "ا ـ ن ـ س" مشتق شده[۲] که در این صورت، وزن آن فِعلان و جمع آن نیز أناسی است یا از ریشه "ن ـ س ـ ی" و در اصل اِنسیان "بر وزن افعلان" بوده که یای آن به جهت فراوانی استعمال، حذف شده و بر وزن افعان آمده است. شاهد این رأی اینکه "أنیسیان" به اتّفاق همگان اسم مصغّر انسان است و چون در تصغیر، حروف اصلی هر کلمه باز می‌گردد نتیجه این می‌شود که حروف اصلی انسان، نون، سین و یاء و ریشه این کلمه، نسیان است[۳] دو کلمه "ایناس" و "نَوْس" را نیز مبدأ اشتقاق انسان دانسته‌اند که واژه نخست به معنای ادراک و علم و احساس و دومی به معنای تحرّک است[۴][۵].
  • چنانچه واژه انسان را مشتق از "انس" بدانیم، وجه تسمیه‌اش آن است که رونق، زیبایی و الفت در زمین، تنها با وجود او حاصل می‌شود[۶] یا آنکه حیات انسان بدون انس با دیگران تأمین نمی‌گردد و ازاین‌رو گفته می‌شود: انسان "مدنی بالطبع" است[۷] یا بدان جهت انسانش خوانده‌اند که با هرچه مرتبط است انس و الفت می‌گیرد[۸] یا اینکه همواره با دو اُنس همراه است: انس روحانی با حق و انس جسمانی با خلق[۹] یا بدان سبب که دو پیوند در او نهادینه شده است: یکی با دنیا و دیگری با آخرت[۱۰][۱۱].
  • اما اگر انسان را مشتق از "نسیان" بدانیم، وجه تسمیه‌اش بنابر قول ابن عباس آن است که آدمی عهد خود با خدا را به فراموشی سپرده است: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا[۱۲][۱۳][۱۴].
  • در صورتی که انسان از واژه ایناس مشتق شده باشد، وجه تسمیه‌اش عبارت است از دسترسی او به اشیای گوناگون از طریق علم و احساس و ابصار[۱۵] و اگر از کلمه نَوْس اشتقاق یافته باشد، وجه تسمیه او تحرک شدید و جنب و جوش فراوانش در کارهای بزرگ است[۱۶][۱۷].
  • در برخی منابع عرفانی وجه تسمیه انسان این‌گونه تبیین شده که انسان یا به سبب آنکه نشئه وی مشتمل بر همه مراتب و حقایق عالم است انسان نامیده شده است، زیرا در این صورت اگر از انس مشتق شده باشد بدین معناست که او مظهر اسما و حقایق است و اسما و حقایق با وی مأنوس‌اند و نشئه‌های جسمانی، مثالی و روحانی در او محصور است و اگر از نسیان مشتق گردیده باشد بدین معناست که به حکم اتصاف به وصف: ﴿يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ[۱۸] خداوند در یک شأن متوقف نمی‌شود که این نیز نشان‌دهنده عموم و احاطه اوست یا تسمیه وی به انسان برگرفته از "انسان العین" (مردمک چشم) است؛ بدین معنا که به حکم قرب فرایض، انسان برای خداوند به منزله مردمک چشم برای چشم است؛ یعنی خداوند به وسیله انسان "انسان کامل" به عالم نظر می‌کند، چنان‌که چشم به وسیله مردمک می‌بیند[۱۹][۲۰].

انسان در قرآن کریم

  • واژه انسان در قرآن، تنها ۶۵ بار تکرار شده است؛ اما واژه‌هایی چون بشر، بنی‌آدم، ذرّیه آدم، ناس، اناس، اِنس، اِنسی، أناسی، مرء، نفس و... که هر یک به انسان یا بُعدی از ابعاد وی یا مصداقهای آن اشاره دارد، حجم وسیعی از بحثهای قرآن را به خود اختصاص داده است، افزون بر این، در موارد بسیار فراوانی از انسان یا اصناف گوناگون آن با ضمایر، صفات، موصولات، اسمای اشاره و... نیز یاد شده است؛ نظیر اینکه در آیه ۸ سوره انفطار پس از اینکه در آیه ۶ همین سوره از انسان نام برده، وی را به عنوان موجودی که خداوند مرکب وی بوده و براساس مشیت حکیمانه خود، او را متشکل از اعضا و جوارح گوناگون و در رنگها و اندازه‌های متفاوت به صورتی متناسب و متعادل آفریده مورد اشاره قرار می‌دهد[۲۱]، افزون بر اینکه دقت در بخشها و بحثهای گوناگون قرآن کریم نشان می‌دهد که سراسر این کتاب آسمانی با انسان در ارتباط است، چندان که هیچ بخشی از آن را نمی‌توان جدای از انسان‌شناسی علمی یا انسان‌پردازی عملی یافت، پس اگر از گستره لفظی پیشگفته نیز چشم بپوشیم، باز هم می‌توانیم قرآن کریم را کتاب انسان‌شناسی و انسان‌سازی بنامیم. برخی معتقدند که همه قرآن به لحاظ محتوا تفسیر مقام خلافت الهی انسان کامل است و ازاین‌رو می‌توان یگانه آیه‌ای را که مفید خلافت مطلق برای اوست، یعنی آیه ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ [۲۲] به لحاظ اهمیت، همتای همه آیات قرآن، تلقی کرد[۲۳][۲۴].

آفرینش انسان

  • خداوند به عنوان مرکب انسان براساس مشیت حکیمانه خود وی را متشکل از اعضا و جوارح گوناگون و در رنگها و اندازه‌های متفاوت به صورتی متعادل و متناسب آفریده[۲۵]﴿الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ فِي أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَكَّبَكَ[۲۶] و آفرینش او را به عنوان نیکوترین ساختارسازی خود مطرح می‌کند﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ[۲۷] کلمه انسان در این آیه به تصریح بسیاری از مفسّران، اشاره به جنس و ماهیت است و شامل آدم و اصناف فرزندان او می‌شود[۲۸]. برخی تعبیر احسن تقویم یعنی زیباترین ساختار را مربوط به شکل ظاهر و اعضای پیکر انسان می‌دانند[۲۹] و بعضی عقل و تمیز را نیز بدان می‌افزایند[۳۰] یا افزون بر انتصاب قامت و زیبایی صورت، اجتماع ویژگیهای دیگر پدیده‌ها را نیز بخشی از مفهوم احسن تقویم می‌خوانند[۳۱] بعضی نیز سخن از صورت ظاهر و سیرت باطن به میان آورده‌اند[۳۲] و در نهایت، برخی معتقدند که مقصود از احسن تقویم آن است که انسان به لحاظ نحوه آفرینش و همه شئون و جهات وجودی خود شایسته عروج به فراترین مرتبه رفعت و وصول به حیات ابدی در پیشگاه پروردگار خویش است[۳۳][۳۴].
  • اهمیت آفرینش انسان آنگاه آشکارتر می‌شود که ببینیم آفریدگارِ همه هستی در سراسر قرآن کریم تنها یک بار خود را به عنوان زیباترین آفریننده ستایش کرده و آن هم در پی بیان آفرینش انسان است: ﴿ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ[۳۵] برخی تصریح می‌کنند که خداوند، زمین و آسمان و عرش و لوح و کرسی و قلم را آفرید؛ اما هرگز آن‌گونه که خود را نسبت به خلق انسان ستود مورد ستایش قرار نداد، زیرا آفرینش انسان، زیباترین شکل آفرینندگی است[۳۶][۳۷].

انسان پیش از ورود به دنیا

  • همان‌گونه که در علوم عقلی و عرفانی ثابت شده، موجودات نشئه دنیا پیش از وجود دنیوی خود در عوالم دیگری چون عالم مثال، عالم عقل و عالم إله موجود بوده‌اند. قرآن نیز بر این نکته تأکید دارد و در برخی آیات به وجود اشیا پیش از نشئه دنیا اشاره می‌کند؛ از جمله آنجا که می‌فرماید: هیچ چیزی نیست، مگر آنکه اصل و خزانه آن نزد ماست و ما از هر چیزی جز به مقدار معلوم، فرو نمی‌فرستیم﴿وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ [۳۸] براساس قاعده مذکور که وحی و شهود و عقل بر آن صحه گذاشته‌اند انسان نیز مانند سایر اشیا قبل از وجود دنیوی خویش در عوالم پیشین تحقق داشته است[۳۹]، افزون بر این برخی آیات به وجود خصوص انسان قبل از نشئه دنیا اشاره می‌کند[۴۰]:
  1. آیات میثاق و تعهد آدمی در پیشگاه خدا: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ[۴۱] آنگاه که خداوند از پشت فرزندان آدم، نسل آنان را برگرفت و همه را بر ربوبیت خود به شهادت‌طلبید، همگان شهادت دادند که خداوند، پروردگار آنان است. روشن است که انسان‌های عادی هرگز زمان این میثاق گذاری را به یاد ندارند و در حافظه خویش چنین تعهد صریحی از سوی خود را نمی‌یابند، بنابراین، دنیا ظرف چنین التزامی نبوده و این حقیقت به نشئه‌ای پیش از دنیا باز می‌گردد که هیچ‌گونه جدایی و فقدانی برای حقیقت انسانی نبوده و این شهادت و اعتراف به دور از هرگونه شرک و مخالفت و عصیان که از احکام نشئه دنیاست، صورت پذیرفته است[۴۲]. برخی از بزرگان حکمت و عرفان و تفسیر سخن افلاطون را که به وجود عقلی انسان پیش از حدوث بدن قائل بوده هماهنگ با مطلب یاد شده دانسته و افزون بر این تصریح کرده‌اند که در شریعت حقه ما برای افراد انسان، یک وجود جزئی، متمایز و سابق بر وجود طبیعی، ثابت شده است، چنان که آیه میثاق و نیز روایات فراوانی از امامان معصوم(ع) که می‌گوید: ارواح انبیا و اوصیا از طینت علیین و پیش از خلق آسمانها و زمین، آفریده شده بود می‌تواند شاهدی بر این مطلب باشد[۴۳]. تعهد گرفتن خداوند از فرزندان آدم درباره نپرستیدن شیطان نیز از شمار همان آیات است: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ[۴۴] این آیه که به فرزندان آدم بر اثر نقض عهد مذکور، عتاب می‌کند، در صورتی می‌تواند مؤاخذه عبادتگران شیطان باشد که همه آنان این عهد را از خداوند پذیرفته و بدان ملتزم شده باشندو چنین تعهدی یقیناً در دنیا اگر صورت پذیرفته بود، همگان آن را به یاد می‌داشتند[۴۵].
  2. آیاتی که از سابقه دورتر انسان سخن می‌گوید؛ گاهی ازاین سابقه با تعبیر "چیزی نبودن" یاد کرده است؛ مانند: ﴿قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا[۴۶]، ﴿أَوَلا يَذْكُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا [۴۷]. و گاهی با تعبیر "چیزی قابل ذکر نبودن"؛ مانند: ﴿هَلْ أَتَى عَلَى الإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا [۴۸] مفهوم این آیه آن است که در آن دوران، چیزی بوده؛ اما قابل ذکر و دارای نام و نشان نبوده است[۴۹].
  • آنچه این استدلال را تمام می‌کند، تأکید قرآن بر فراموشی این دوران ازسوی آدمی است. در این باره نخست به شگفتی انسان از حیات پس از مرگ، اشاره می‌کند: ﴿وَيَقُولُ الإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا [۵۰] و سپس برای بی‌مورد دانستن این شگفتی می‌فرماید: آیا انسان به یاد نمی‌آورد که پیش از این در حالی که چیزی نبود، او را آفریدیم﴿أَوَلا يَذْكُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا [۵۱] در این آیه، خداوند حقیقت فراموش شده‌ای را برای انسان یادآوری می‌کند. معلوم می‌شود که آدمی در نشئه‌ای به عدم شیئیت خود، عالم بوده و سپس این حقیقت را از یاد برده و خداوند در دنیا او را متذکر ساخته و یادآور می‌شود، پس پیش از دنیا و تحقق شیئیت طبیعی انسان، یک نحوه وجود برای او باید ثابت باشد، زیرا اگر انسان، پیش از ورود به دنیا معدوم محض می‌بود، چگونه در این ظرف عدم محض، علم به هیچ نبودن خویش داشته تا با یادآوری، دوباره همان علم برایش حاصل شود؟ ازاین‌رو می‌توان گفت انسان، پیش از وجود خارجی، در علم خداوند موجود و به صورت وجود علمی، معلوم خدای متعال بوده و در پی اراده او با فرمان ﴿كُنْ از علم به عین آمده و وجود خارجی یافته است: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۵۲][۵۳]. افزون بر آیات یاد شده آیه اخیر نیز تأییدی بر مطلب است، زیرا چیزی که خطاب ﴿كُنْ را از خداوند دریافت می‌کند، نمی‌تواند معدوم محض باشد، چون معدوم محض، به هیچ رو قابل خطاب نیست[۵۴][۵۵].

انسان در دنیا

۱. مراحل آفرینش

  • انسان موجودی دو بعدی است که افزون بر ادیان توحیدی، بسیاری از ادیان غیر توحیدی نیز به آن معتقدند[۵۶] قرآن کریم در بیان مراحل آفرینش وی به هر دو بعد اشاره می‌کند[۵۷]:
  • الف. آفرینش مُلکی: آیاتی که به مراحل آفرینش ملکی انسان اشاره کرده است به ۴ بخش تقسیم می‌شود[۵۸]:
  1. آیاتی که به بیان آفرینش انسان از خاک، گِل یا زمین می‌پردازد﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ[۵۹]، ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ[۶۰]، ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَى مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى[۶۱]. اگرچه این آیات در اصل، نظر به آغاز آفرینش انسان و خلقت حضرت آدم دارد؛ اما چون آفرینش همه انسان‌ها از طریق حضرت آدم(ع) به خاک منتهی می‌شود، حکم مذکور را می‌توان مربوط به عالم انسانیت دانست[۶۲][۶۳].
  2. آیاتی که به آفرینش انسان از آب اشاره کرده﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا[۶۴] و گاهی این آب را به وصف بی‌مقدار و پست متصف می‌کند﴿أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاء مَّهِينٍ[۶۵] و گاه نیز آن را آب جهنده‌ای می‌خواند که از میانه پشت و سینه‌ها[۶۶] خارج می‌شود﴿فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ[۶۷][۶۸].
  3. آیاتی که مرحله پیشرفته‌تری "نطفه" را بیان کرده است: ﴿خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ [۶۹]، ﴿أَوَلَمْ يَرَ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ [۷۰]، ﴿قُتِلَ الإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ[۷۱]، ﴿وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ[۷۲] نطفه، در لغت به معنای آب صاف اندک یا زیاد، آب جاری یا آب ریخته شده و در اصطلاح برخی از علمای علم لغت به معنای آب مرد است[۷۳]. برخی دیگر آن را هم بر آب مرد و هم بر آب زن، اطلاق می‌کنند[۷۴] و بعضی نیز نطفه را ترکیبی از دو سلول جنسی نر و ماده می‌دانند که در پی عمل لقاح، تشکیل می‌شود[۷۵]. گاهی نطفه متصف به این ویژگی شده که از منی ریخته شده به دست می‌آید﴿أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى[۷۶] و گاهی با وصف امشاج ذکر شده است: ﴿إِنَّا خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا [۷۷] کلمه امشاج که به معنای اخلاط و آمیخته هاست از نظر برخی اشاره به آمیخته منی مرد و زن است[۷۸] بعضی مقصود از نطفه امشاج را آمیزه‌ای ازگونه‌های متفاوت وجودی یعنی مراتب خاک، عَلَقه، مُضْغه و... می‌دانند[۷۹] و به گفته بعضی، مقصود از امشاج رنگهای متفاوت نطفه است که در مرد، آمیزه‌ای از سفید و قرمز و در زن، مجموعه‌ای از سبز و قرمز و زرد است[۸۰] و قول دیگری نیز امشاج را ناظر به عروق موجود در نطفه می‌داند[۸۱] در این میان مشهورترین قول، عبارت است از اختلاط منی مرد و زن که با کلمات امامان(ع) نیز می‌توان آن را تأیید کرد[۸۲][۸۳].
  4. آیاتی که مراحل تکاملی نطفه را مطرح می‌کند که نخستین آنها، مرحله عَلَقه است: ﴿خَلَقَ الإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ[۸۴]،﴿أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى[۸۵] علقه را به خون غلیظ و بسته شده معنا کرده‌اند[۸۶] که بعد از مرحله نطفه قرار دارد[۸۷][۸۸].
  • پس از نطفه و علقه، مرحله مضغه و سپس ایجاد استخوان و در پی آن روییدن گوشت است. این مراحل در قرآن کریم گاه به اجمال آمده و با تعبیر آفرینشی پس از آفرینش دیگر در تاریکیهای سه‌گانه "شکم مادر، رحم و مشیمه = کیسه‌ای که رحم در آن قرار دارد"[۸۹] یاد شده است: ﴿خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنْ الأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلاثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ[۹۰] گاهی نیز این مراحل به تفصیل و پی‌درپی مورد اشاره قرار گرفته و گویاترین آنها در سوره مؤمنون، مطرح شده است، زیرا نخست از آفرینش حضرت آدم و کیفیت آن یاد شده: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلالَةٍ مِّن طِينٍ[۹۱]، آنگاه درباره چگونگی آفرینش نسل آدم می‌فرماید: سپس انسان را به شکل نطفه در جایگاهی محکم قرار دادیم و آنگاه نطفه را به شکل علقه "خون بسته" و علقه را به گونه مضغه "پاره‌ای گوشت" و آن را به استخوان تبدیل کردیم و سپس بر آن، گوشت پوشاندیم﴿ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ[۹۲][۹۳].
  • درباره معنای مضغه نیز آرای گوناگونی وجود دارد؛ برخی می‌گویند که چون از حیث مقدار به اندازه چیز مَضْغ شده و جویده شده‌ای است آن را مضغه نامیده‌اند[۹۴] برخی مضغه را پاره‌ای از گوشت[۹۵] و بعضی آن را شامل غیر گوشت نیز می‌دانند[۹۶] و بعضی می‌گویند: مضغه گوشت، مقداری از گوشت است که انسان در دهان می‌گذارد[۹۷] و برخی بر این باورند که هرگاه علقه انسان به گوشت تبدیل شد، آن را مضغه می‌نامند[۹۸] و بعضی دیگر مضغه را پاره گوشت قرمزی می‌دانند که شبکه‌ای از رگهای سبز رنگ، آن را دربرگرفته است[۹۹] گفته‌های دیگری نیز در این‌باره هست؛ از جمله: گوشت جویده شده، گوشت نرم، گوشت پاره بی‌استخوان و گوشت تازه[۱۰۰]، بر این اساس می‌توان گفت که انسان در مسیر تکامل طبیعی خود، از خاک تا مرتبه نباتی در اَشکال نطفه و علقه و مضغه و استخوان و رویش گوشت حرکت می‌کند و سرانجام در رحم مادر با ایجاد اندامها، عضلات، شبکه گسترده اعصاب و عروق و... به مرحله کمال حیوانی می‌رسد و برای ورود به حریم "آفرینشی دیگر" آماده می‌شود[۱۰۱].
  • ب. آفرینش ملکوتی:قرآن کریم درباره آفرینش ملکوتی انسان در مورد حضرت آدم(ع) پس از ذکر تسویه که ناظر به بُعد مُلکی اوست تعبیر ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ[۱۰۲] به‌کار می‌برد[۱۰۳] و درباره نسل وی پس از بیان مراحل آفرینش مُلکی "نطفه، علقه، مضغه و..." لحن خود را از خلق به انشاء تغییر داده و مرحله جدیدی را که با مراحل پیشین متفاوت است یادآور می‌شود؛ مرحله‌ای که در آن سخن از حیات، علم و قدرت انسان است. مراحل پیشین هر چند در اوصاف، ویژگیها، رنگ، طعم و شکل با یکدیگر متفاوت بوده‌اند؛ امّا همجنس یکدیگر به شمار می‌رفته‌اند، در حالی که این مرحله همجنس مراحل پیشین به شمار نمی‌آید. خداوند در این مرحله همان‌گونه که انسان را از علم و حیات و قدرت برخوردار ساخت، جوهره ذاتی "هویت شخصی" به وی عطا کرد که در مراحل پیشین چنین نبود[۱۰۴][۱۰۵].
  • برخی با بیان مشترکاتی میان حضرت آدم(ع) و فرزندان او، اشتراک در حقایق ملکوتی را نتیجه می‌گیرند و ۴ نکته تلفیق طبیعت و فراطبیعت، دشمنی شیطان، حیات یابی با نفخه روح الهی و مقام کرامت انسانی را نشانه این می‌دانند که آنچه قرآن کریم درباره هویت ملکوتی حضرت آدم(ع) مطرح کرده، مربوط به همه انسان‌های کامل است و نه شخص آدم[۱۰۶]. برخی دیگر، دو ویژگی خلافت الهی و تعلیم اسما را عام دانسته و معتقدند این دو ویژگی بالقوه شامل همه انسان‌ها می‌گردد. وی برای اثبات ویژگی نخست، به آیات ﴿أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُواْ آلاء اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۱۰۷]؛ ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلائِفَ فِي الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ[۱۰۸] و ﴿أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلا مَّا تَذَكَّرُونَ [۱۰۹]، استناد کرده و درباره دومین ویژگی گفته است: علم به اسما به‌گونه‌ای در وجود آدمی به ودیعت نهاده شده که آثار آن به تدریج و دائماً ظهور می‌کند و با هدایت الهی، این علم از قوه به فعلیت می‌رسد[۱۱۰][۱۱۱].

۲. نیک سرشتی انسان

  • آفرینش آدمی بر پایه فطرت الهی که حق‌خواهی و حق‌پویی است بنا شده است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ[۱۱۲] و افزون بر هدایت تکوینی عام که شامل همه موجودات می‌شود: ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۱۱۳][۱۱۴] از هدایت تشریعی نیز برخوردار است: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا [۱۱۵] و به‌گونه‌ای است که اگر همه موانع کمال از سر راه وی برداشته شود و او نیز از امکانات و زمینه‌های خداداد سود جوید به کمال لایق خود (لقاء اللّه) نائل خواهد شد[۱۱۶]، افزون بر این، انسان موجودی است که خداوند به وی کرامت بخشیده: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً[۱۱۷][۱۱۸] و او را بر بسیاری از آفریده‌های خود، برتری داده است: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً[۱۱۹] و این خود انسان است که با اختیار، یا از پایگاه مکرّم خود سود جسته و مسیر کرامت را تا وصول به هدف نهایی می‌پیماید یا در بستر غفلت، خود را تباه ساخته و نه تنها فضیلت بر دیگر پدیده‌ها را از دست می‌دهد، بلکه به سطح چهارپایان و پست‌تر از آن تنزل می‌یابد: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۱۲۰] و در نهایت کار او به جهنم خواهد انجامید: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۱۲۱]، بنابراین هرگز نمی‌توان آدمی را موجودی ذاتاً شرور، منحرف و فاسد، و دنیا را برای او مانند زندان، تبعیدگاه یا مرتع و چراگاه دانست، بلکه با توجه به هدایتهای قرآن و تعالیم اولیای خدا، دنیا به لحاظ نظری، مدرسه و از حیث عملی، مزرعه آخرت اوست:" الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة"[۱۲۲][۱۲۳].

۳. اختیار و تکلیف

  • قرآن کریم در عین اثبات تکلیف برای انسان موجود در دنیا، هرگونه جبر و اضطراری را نسبت به وی، نفی کرده است و در امتداد داستان آفرینش انسان، پس از بیان استقرار آدم و همسرش در بهشت ابتدایی و جریان شجره ممنوعه ﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ [۱۲۴] و عصیان﴿فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى[۱۲۵] و هبوط آدم﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ[۱۲۶] و پذیرش توبه آدم از سوی خداوند،﴿فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۲۷] می‌فرماید: فرمان دادیم جملگی از آن (بهشت) فرود آیید، پس هرگاه هدایت من به سوی شما آمد، هرکس از آن پیروی کرد، هیچ ترس و اندوهی، دامنگیرش نخواهد شد: ﴿قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۲۸] از این آیه برمی‌آید که اولا وظیفه و تکلیفی[۱۲۹] برای انسان در زمین، تعیین شده و فرمان پیروی از آن نیز به روشنی ابلاغ گشته است[۱۳۰]. ثانیاً در این پیروی از وظیفه، هیچ‌گونه جبر و الزامی نیست و اگر انسان، نهایتی عاری از خوف و حزن می‌خواهد، با عمل به وظایف خویش می‌تواند به سرانجام دلخواه، دست یابد[۱۳۱]، به ویژه آنکه در آیه بعد راه سرکشی و کفر و تکذیب آیات الهی را باز می‌داند و البته درباره فرجام آن نیز هشدار می‌دهد: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۳۲]، پس آدمی، تکویناً آزاد است و تنها ضرورتهای تشریعی و روشنی راه رشد: ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۳۳]</ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۷.</ref> است که او را به اطاعت از خداوند می‌خواند، افزون بر این، قرآن در مواردی به عدم اراده خداوند نسبت به هدایت اجباری انسان تصریح می‌کند؛ از جمله آنجا که به کوشش طاقت‌فرسای رسول خدا(ص) برای ایمان آوردن مشرکان اشاره کرده، می‌فرماید: ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ[۱۳۴][۱۳۵].
  • سپس با اشاره ضمنی به آزادی انسان در پذیرش یا ردّ ایمان می‌فرماید: اگر اراده کنیم، نشانی از قهر خویش بر مشرکان نازل می‌گردانیم که گردنهایشان در برابر آن به خضوع، فرود آید: ﴿إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ[۱۳۶][۱۳۷][۱۳۸].
  • و در موردی دیگر با صراحت بیشتر بیان می‌کند که اگر خداوند اراده کرده بود، همه انسان‌ها را هدایت می‌کرد: ﴿وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلَّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاء اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ[۱۳۹][۱۴۰].
  • همچنین است آیه شریفه: ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ[۱۴۱]؛ یعنی اگر اراده کرده بودیم، هدایت هرکس را بر او تحمیل می‌کردیم؛ لکن چنین اراده‌ای نداشتیم و بنای ما بر اختیار انسان بوده است[۱۴۲] و قول حتمی ما آن است که جهنم را از عاصیان جن و انس، لبریز سازیم﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ[۱۴۳][۱۴۴].
  • در مواردی دیگر خداوند پس از اثبات تکلیف و تبیین هدایت انسان، زمام اطاعت و عصیان را به دست خود وی می‌داند تا با اراده خویش راهی را برگزیند[۱۴۵]؛ از جمله آنجا که در سوره انسان می‌فرماید: انسان را به راه، هدایت کردیم؛ خواه شاکر باشد و آن را بپیماید یا کافر گردد و بیراهه رود﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا [۱۴۶] و نیز آنجا که می‌فرماید: سرچشمه حق، خدای سبحان است. هرکس بخواهد، مؤمن شود و هرکس بخواهد، کافر گردد﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا[۱۴۷] یا آنجا که به پیامبر اسلام فرمان می‌دهد که پس از بیان عبودیت خالصانه خود به درگاه خداوند، باز بودن راه پرستش غیر خدا را به شیوه‌ای رسا اعلام دارد﴿قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۱۴۸] در جای دیگر نیز افزون بر هشدار درباره فرجام الحاد، آدمی را به سنجشی خردورزانه میان اطاعت و عصیان فرا می‌خواند و با بیانی پند آمیز می‌فرماید: آیا عاقبت نیکو از آنِ کسی است که فرجامش آتش است یا از آنِ کسی که باامنیت کامل بر خدای خویش وارد می‌شود﴿إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۴۹] و در ادامه تصریح می‌کند که هرگونه می‌خواهید، عمل کنید﴿إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۵۰].[۱۵۱].

۴. حمل امانت الهی

  • پذیرش و حمل امانت الهی، تنها از سوی انسان، از جمله مباحث عمده‌ای است که در این بخش باید به آن پرداخت. قرآن در این باره می‌فرماید: ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم و همگی از حمل آن خودداری کرده و از پذیرفتنش به هراس افتادند، پس انسان آن را پذیرفت و این بار امانت را بر دوش کشید﴿إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا[۱۵۲] و سپس دلیل این پذیرش و حمل را ستمکاری و نادانی فراوان او می‌داند﴿إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا[۱۵۳].
  • در این باره پرسشهایی وجود دارد که بر ابهام مطلب می‌افزاید؛ نخست آنکه مراد از امانت یاد شده چیست که دیگر پدیده‌ها از حمل آن سر باز زدند؟ دوم آنکه اگر دیگر پدیده‌ها توان حمل امانت را نداشتند عرضه امانت بر آنها بر پایه کدام حکمت، صورت گرفته است؟ سوم آنکه انسان، چه ویژگی داشت که دیگر آفریده‌ها فاقد آن بودند؟ چهارم آنکه آیا این پذیرش و حمل امانت از سوی انسان، ارزشی است والا و ازاین‌رو درخور ستایش است یا خطایی است بزرگ که باید به سبب آن، همواره سرزنش شود؟ اگر ارزش است، چرا آدمی را بر اثر آن "ظلوم" و "جهول" خواند و اگر اشتباه فاحش است، چرا خداوند حکیم وعادل، آدمی را بدین ورطه افکند؟[۱۵۴].
  • با توجه به این پرسشها و ابهامها آیه مذکور همچون آوردگاهی نظری مفسران قرآن را به ارائه میزان توانایی در کشف اسرار و لطایف قرآنی واداشته است[۱۵۵].
  • اگر از آیه عرضه و حمل امانت، مفهومی کلی در نظر بگیریم و بگوییم امانت هرچه باشد بر آسمانها و زمین و کوهها به هر شکل عرضه شد و آنها از حملش سر باز زدند و انسان ظالم و جاهل به هر دلیل آن را بر دوش کشید می‌توان گفت یقیناً از منظر قرآن هدف و غایتی در کار بوده که نیل به آن جز از همین راهی که در آیه بیان شده عرضه امانت، میسر نبوده است و بی‌شک فهم آن هدف، بسیاری از ابهامها را برطرف کرده و به همه پرسشهای پیشگفته پاسخی در خور می‌دهد، ازاین‌رو چنین می‌گوییم: آیه بعدی که آخرین آیه سوره احزاب است و با لام غایت آغاز می‌شود، هدف را این‌گونه ترسیم می‌کند﴿لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا[۱۵۶]؛ یعنی آنچه که خداوند در جریان عرضه امانت و... انجام داد، بدین روست که می‌خواهد منافقان و مشرکان را کیفر دهد و مردان و زنان مؤمن را براساس توبه غافرانه و رحیمانه خویش بپذیرد، بنابراین، سنخ امانت مذکور باید به‌گونه‌ای باشد که سه عنصر ایمان و شرک و نفاق را از درون انسان‌ها آشکار و فضیلت ایمان را از دو رذیلت شرک و نفاق، متمایز سازد، ازاین‌رو هیچ یک از پدیده‌های فاقد اختیار و تکلیف همچون زمین و آسمان و کوه، شأنیت چنین تحولی را ندارند، زیرا که هستی همه آنها تنها بر مدار اطاعت و فرمانبری همه جانبه از خداوند عالم که همان تسبیح و سجود درپیشگاه پروردگار جهان است می‌گردد[۱۵۷].
  • پس اینکه آسمانها و زمین و کوهها امانتِ معیار شرک و نفاق را نپذیرفتند، دقیقاً برخاسته از اطاعت پذیری محض آنها از مبدأ هستی خویش یعنی خدای سبحان است، برخلاف انسان که از اختیار و تکلیف برخوردار است و می‌تواند با اراده و اختیار خویش از امانت مزبور حفاظت کرده و آن را به سرمنزل مقصود برساند و در زمره مؤمنان داخل شود و نیز ممکن است با سوء اختیار خویش در حفظ امانت یاد شده نکوشد و با خیانت در آن خود را به ورطه ظلم و جهالت فرو برد و از وادی مهلک شرک و نفاق سر برآورد. با ملاحظه همه آیات سوره احزاب، می‌توان سه خط نفاق و شرک و ایمان را به همراه آثار و نتایج هر یک کاملا مشاهده و سلوک هر سه دسته را با امانت الهی، در آینه جنگ احزاب، تماشا کرد. با این حساب، پذیرش امانت الهی از سوی انسان، بیانگر ارزشی والاست؛ اما نتیجه عمل در برابر این امانت است که هویت آدمی را رقم می‌زند[۱۵۸][۱۵۹].

۵. تعلیم و تربیت

  • انسان در آغاز وجود دنیایی خویش از نظر کمالات انسانی موجودی بالقوه است: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۶۰] و ازآن‌رو که منافع و مضارّ خود را نمی‌داند[۱۶۱] و برای به فعلیت رساندن کمالات یاد شده نیاز به تعلیم و تربیت دارد، از این‌رو قرآن کریم که کتاب انسان‌سازی است بر هر دو امر تأکید می‌ورزد؛ از یک‌سو به‌طور کلی اصل ارسال رسل و انزال کتب را مبنی بر تعلیم و تربیت "تزکیه" انسان می‌داند و از سوی دیگر به طور جزئی در موارد گوناگون و به صور مختلفی بر لزوم و اهمیت هریک پای می‌فشارد. آیاتی که تعلیم را مورد تأکید قرار می‌دهد دو دسته است[۱۶۲]:
  • الف. آیاتی که تنها به اصل تعلیم اشاره کرده و از متعلقات آن سخنی به میان نمی‌آورد؛ مانند ﴿عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ[۱۶۳]، ﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا [۱۶۴]، ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ[۱۶۵] و ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ[۱۶۶] میان دو تعبیر " مَا لَمْ‏ تَعْلَمْ‏ " و ﴿مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ تفاوتی عمیق است، زیرا در صورت نخست، چیزی مجهول است و بسا که با ابزارهای علمی و فهم بشری قابل دسترسی باشد؛ اما در تعبیر دوم، سخن از چیزی است که انسان نه تنها آن را نمی‌داند، بلکه بدون وحی الهی هرگز توان فهم آن را ندارد[۱۶۷].
  • ب. آیاتی که افزون بر اشاره به اصل تعلیم، متعلقات آن را نیز ذکر می‌کند؛ مانند تعلیم قرآن: ﴿عَلَّمَ الْقُرْآنَ [۱۶۸]، تعلیم بیان: ﴿عَلَّمَهُ الْبَيَانَ[۱۶۹] و تعلیم کتاب و حکمت: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۱۷۰]، ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ [۱۷۱]، ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ [۱۷۲]، ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ[۱۷۳][۱۷۴].
  • آیاتی که بر تربیت تأکید می‌کند نیز به دو دسته تقسیم می‌شود:
  1. آیاتی که به اصل تربیت انسان اشاره دارد و خصوصیات و موارد و چگونگی آن را ذکر نکرده است، چنان که بیش از ۹۵۰ بار از خداوند به عنوان «ربّ» که بیشتر به تربیت انسان مربوط است یاد شده است یا در آیاتی چند با تعبیر ﴿يُزَكِّيكُمْ[۱۷۵] و ﴿يُزَكِّيهِمْ[۱۷۶] به امر یاد شده پرداخته است.
  2. آیاتی که افزون بر اشاره به اصل تربیت به ذکر چگونگی و موارد آن نیز می‌پردازد؛ از جمله این موارد، تربیت به وسیله آزمونهاست، چنان‌که قرآن کریم پس از بیان آفرینش انسان از نطفه، به امتحان الهی وی اشاره کرده و در پی آن می‌فرماید: ما او را شنوای بینا قرار دادیم﴿إِنَّا خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا [۱۷۷] آدمی با اسباب گوناگونی چون جهاد، صبر، انفاق، ترس، گرسنگی، خسارت مالی و جانی و کمبود ثمرات و... آزموده می‌شود که همه این موارد را می‌توان در دو عنوان حسنات و سیئات: ﴿وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۱۷۸] یا خیر و شر﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ[۱۷۹] خلاصه کرد[۱۸۰].
  • بخش عمده دیگری از برنامه تربیتی انسان در قرآن تربیت وی به وسیله توصیه‌های اخلاقی همچون انذار، هشدار و تذکر است. نخستین مبحث در این زمینه توصیه‌های قرآن به دشمنی آشکار شیطان با انسان است: ﴿قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ[۱۸۱]؛ ﴿وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا [۱۸۲] قرآن کریم با بیان عملکرد شیطان در طلیعه آفرینش انسان و برخورد وسوسه‌آمیز او با حضرت آدم و حوا: ﴿فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ[۱۸۳] که به خروج ایشان از بهشت انجامید: ﴿فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ[۱۸۴] و نیز با یادآوری و تصمیم قاطع شیطان بر تداوم این دشمنی با همه انسان‌ها جز مخلَصان﴿لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ[۱۸۵] بر این امر تأکید کرده است[۱۸۶].
  • بحث دیگر در زمینه تربیت انسان به وسیله توصیه‌های اخلاقی قرآن، معرفی دشمنی هوای نفس انسان نسبت به وی است. خطر هوای نفس بدان پایه است که شخصیت معصوم و پاکدامنی چون حضرت یوسف(ع) نیز از آن ابراز نگرانی می‌کند و رهایی از حیطه تهدید آن را جز با رحمت ویژه پروردگار خود میسر نمی‌داند. در حدیثی از رسول خدا(ص) از هوای نفس به‌عنوان بزرگ‌ترین دشمن انسان یاد شده است[۱۸۷][۱۸۸].
  • غیر از بحث دشمن‌شناسی، دیگر مباحث اخلاقی قرآن در برنامه تربیتی انسان در دو بخش اخلاق نظری و اخلاق عملی نیز در گستره وسیعی از آیات مطرح است که از طبیعی‌ترین امور زندگی تا پیچیده‌ترین حقایق ملکوتی انسان را در برمی‌گیرد. یکی از طبیعی‌ترین آنها در حوزه اخلاق نظری مسئله غذای آدمی است. قرآن ازهمین امر طبیعی و عادی برای ژرف‌اندیش ساختن انسان یاری می‌جوید و آدمی را به تعمق در چرخه ایجاد غذای خود فرا می‌خواند که چگونه خداوند با فرستادن باران، شکافتن زمین، رویاندن گیاهان و... وسیله حیات آدمی و دامهای او را فراهم می‌سازد: ﴿فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الأَرْضَ شَقًّا فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا وَزَيْتُونًا وَنَخْلا وَحَدَائِقَ غُلْبًا وَفَاكِهَةً وَأَبًّا مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ [۱۸۹] طعام در آیه یاد شده در بیان عمیق و دقیق امام صادق(ع) به "علم" تفسیر شده است که انسان باید بنگرد که علمش را از چه کسی می‌گیرد[۱۹۰][۱۹۱].
  • در این زمینه، امور طبیعی دیگری نیز مورد اشاره قرآن است که انسان را به ژرفنگری در آنها، فرا خوانده است؛ همچون نظر کردن به آفرینش طبیعی خود: ﴿فَلْيَنظُرِ الإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ[۱۹۲] و نیز نظر کردن در آفرینش شتر، بلندی آسمان، صلابت و استواری کوه، پهنا و گستردگی و تسطیح زمین که دقت در هریک، انسان را صاحب نظر می‌کند[۱۹۳].
  • نمونه بخش دوم که به حریم اخلاق عملی انسان بازمی‌گردد، توصیه‌های مؤکد خداوند به انسان در زمینه رفتار نیکو با پدر و مادر است که در قرآن به سه شکل ابراز شده است: توصیه به شکر﴿وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ[۱۹۴]، وصیت به حُسْن﴿وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ[۱۹۵] و توصیه به احسانِ والدین: ﴿وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ [۱۹۶] این دو بخش از مباحث اخلاقی، مربوط به آیاتی است که در آنها از لفظ انسان، یاد شده است؛ اما دیگر آموزه‌های اخلاقی که بخش عمده‌ای از آیات را به خود اختصاص داده است، در موضوعات متنوع و باالفاظ دیگری مطرح شده که از محدوده بحث خارج است[۱۹۷].

۶. آفتها و کاستیها

  • قرآن کریم به‌رغم اینکه انسان را با اوصافی همچون حامل امانت الهی، نیک سرشتی، ملکوتی، مختار و... می‌ستاید، در بسیاری از موارد او را با اوصافی ناپسند نکوهش می‌کند. در وجه جمع بین این دو دسته اوصاف می‌توان گفت که اوصاف پسندیده انسان، اصلی[۱۹۸]، فطری[۱۹۹] و به بُعد الهی او مربوط می‌شود و اوصاف ناپسند وی تبعی، طبیعی و به بُعد مادی و دنیایی او ارتباط می‌یابد، بنابراین می‌توان گفت در صورتی که انسان از تعلیم و تربیت الهی سود جوید و در پرتو علم و عمل خالصانه استعدادهای خود را به فعلیت برساند می‌تواند به کمال لایق خود دست یافته، خویش را شایسته همه محامد و کمالات و اوصاف پسندیده گرداند؛ ولی اگر از تعلیم و تربیت صحیح بهره‌ای نَبَرد و استعدادهای خود را شکوفا نسازد، اوصاف ناپسند دنیایی بر او حاکم می‌شود و چه بسا موجبات سقوط خویش را فراهم می‌سازد. اوصاف نکوهیده مزبور عبارت است از[۲۰۰]:
  1. ضعف:انسان موجودی ضعیف، معرفی و این ضعف به اصل خلقت او نسبت داده شده است: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمْ وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفًا[۲۰۱]، زیرا خداوند قوای شهوانی را در انسان قرار داده و این قوا همواره او را به خواسته‌های خود فرا می‌خوانند[۲۰۲] و وی در برابر آنها ضعیف است[۲۰۳][۲۰۴].
  2. خسران:قرآن همه انسان‌ها جز انسان‌های با ایمان و دارای عمل صالح را، دچار خسارت می‌داند و بر آن سوگند یاد می‌کند: ﴿وَالْعَصْرِ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[۲۰۵] خسران آدمیان از آن جهت است که هر روزی که از وی به غفلت می‌گذرد از عمر وی کاسته می‌شود[۲۰۶] و او گمان می‌کند که بر عمر او افزوده شده است و از گناه نمی‌گذرد؛ ولی انجام اطاعت را به فردا می‌افکند[۲۰۷][۲۰۸].
  3. فراموشی و غفلت:قرآن در این‌باره می‌فرماید: آنگاه که ضرری به انسان رو کند، به سوی خدا می‌رود و او را با انابه و زاری، می‌خواند و چون نعمتی از خداوند دریافت کند، دعا و حالت پیشین را از یاد می‌برد و با کفر خویش به گمراه ساختن دیگران برمی‌خیزد و نتیجه این ناسپاسی و فراموشی، بهره‌مندی اندک او در دنیا و آتش نشینی آخرت است: ﴿وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ[۲۰۹] و باز در همین باره می‌فرماید: انسان به هنگام رنج و مشقت و گرفتاری، در هر حالی که هست "به پهلو خوابیده، نشسته یا ایستاده" ما را می‌خواند. البته نه برای آنکه به ثواب اخروی برسد، بلکه صرفاً برای نجات از آن گرفتاری خدا را می‌خواند[۲۱۰]؛ اما پس از اینکه او را نجات بخشیدیم، گویی در آن گرفتاری و پریشان حالی، ما را هرگز نخوانده بود﴿وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ[۲۱۱] و چنین شیوه‌ای انسان را در صف اسرافگران غافل جای می‌دهد و اعمال ناروای خویش را زیبا می‌بیند: ﴿وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ[۲۱۲]؛ نیز در جای دیگر می‌فرماید: انسان در گرفتاری ما را می‌خواند؛ اما پس از اینکه به او نعمتی دادیم، آن را ره آورد علم خود می‌خواند و از فتنه و آزمون الهی نسبت به خویش غافل می‌ماند و این، مشکل بیشتر انسان‌هاست: ﴿فَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ[۲۱۳] در ادامه این آیات نیز با اشاره به سود نبردن پیشینیان از این‌گونه برخورد، پیامدهای زیانبار آن را برمی‌شمرد﴿قَدْ قَالَهَا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلاء سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَمَا هُم بِمُعْجِزِينَ أَوَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۲۱۴]. باز در آیه دیگری از رویگردانی انسان به هنگام توجه نعمت و روی‌آوری و دعای فراوانش به درگاه خدا در زمان سختی، یاد کرده است: ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاء عَرِيضٍ [۲۱۵] و حاصل این شیوه ناروا را فاصله‌ای دور از حق می‌نامد و چنین انسانی را گمراه‌ترین، می‌خواند. خداوند به وسیله آیه ۱۲ سوره یونس و مانند آن انسان‌هایی را که به نعمت آسایش پس از گرفتاری رسیده‌اند تحریک و تشویق می‌کند تا متذکر این نعمت بزرگ خدا و برخورد نیکوی وی نسبت به خود بوده و شکر وی را به جای آورند[۲۱۶][۲۱۷].
  4. تردید و دودلی:قرآن با طرح این پرسشِ انسان که آیا پس از مرگ دوباره زنده می‌شوم؟ تردید وی درباره معاد را یادآوری می‌کند و چنین پاسخ می‌گوید که پیش ازاین هم، چنین شده و خداوند او را در حالی که هیچ نحوه وجود و شیئیتی نداشت، به عرصه هستی آورده است: ﴿وَيَقُولُ الإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا أَوَلا يَذْكُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا[۲۱۸]. به گفته برخی مفسران احتمال می‌رود مراد از انسان در آیه یاد شده جنس انسان باشد یا تنها بعضی از آنها؛ یعنی انسان‌های کافر[۲۱۹][۲۲۰].
  5. یأس، کفران، ظلم و ناسپاسی:در این زمینه قرآن گاه از هریک به تنهایی سخن می‌گوید و گاهی برخی را با هم ذکر می‌کند. از جمله آیات مربوط به ناسپاسی انسان، موارد زیر است: ﴿وَكَانَ الإِنسَانُ كَفُورًا [۲۲۱]؛ ﴿إِنَّ الإِنسَانَ لَكَفُورٌ [۲۲۲]؛ ﴿فَإِنَّ الإِنسَانَ كَفُورٌ [۲۲۳]؛ ﴿إِنَّ الإِنسَانَ لَكَفُورٌ مُّبِينٌ [۲۲۴]؛ ﴿قُتِلَ الإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ [۲۲۵]؛ ﴿إِنَّ الإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ [۲۲۶] گاهی تنها از یأس انسان سخن می‌گوید و با اشاره به اینکه از درخواست خیر، خسته نمی‌شود، می‌فرماید: هنگامی که شر و بدی به آدمی رو کند، دچار یأس و نومیدی می‌گردد﴿لا يَسْأَمُ الإِنسَانُ مِن دُعَاء الْخَيْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ[۲۲۷] خیر در این آیه به مال و سلامت جسمانی و شرّ به مشقتها و نارساییهای معیشتی تفسیر شده است[۲۲۸]؛ همچنین است آیه﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوسًا[۲۲۹] گاهی در کنار یأس از کفران آدمی نیز یاد کرده و می‌فرماید: اگر رحمتی را که بدو چشانده‌ایم، از او برگیریم هم نومید می‌شود و هم ناسپاس: ﴿وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ[۲۳۰] منظور از رحمت به گفته برخی همان آسایش و فراوانی روزی و فراخی زندگی است[۲۳۱] گاهی نیز به ستم و ناسپاسی انسان با هم اشاره می‌کند﴿وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ[۲۳۲] و در آیه امانت نیز از انسان با دو وصف ستمگری و نادانی یاد کرده و می‌فرماید: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا[۲۳۳][۲۳۴].
  6. فخر فروشی:اگر پس از گرفتاری و ضرر، نعمتی از سوی خدا به انسان برسد، دچار فخر فروشی و خشنودی بیجا می‌گردد و تنها صاحبان صبر و عمل صالح از این شیوه ناروا برکنارند[۲۳۵].
  7. بی‌تابی و شتاب ناروا:وجود این صفت در انسان تا حدی است که قرآن کریم وی را آفریده شده از عجله می‌خواند: ﴿خُلِقَ الإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلا تَسْتَعْجِلُونِ[۲۳۶] و گاهی او را با صیغه مبالغه "عجول" می‌نامد: ﴿وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً[۲۳۷] و گاه نیز صفات هلوع، جزوع و منوع را که بر آزمندی، بیتابی و بخل و امساک دلالت دارد[۲۳۸] یاد کرده و جز انسان‌های آراسته به برخی صفات پسندیده، همگان را دچار این رذیلتها می‌خواند﴿إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا إِلاَّ الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ دَائِمُونَ وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ يُحَافِظُونَ[۲۳۹] و گاه نیز برای بیان بخل انسان از او با وصف "قتور" یاد می‌کند: ﴿قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الإِنفَاقِ وَكَانَ الإِنسَانُ قَتُورًا[۲۴۰][۲۴۱].
  8. غرور، طغیان و اراده فجور:خدای سبحان با خطابی عتاب‌آمیز، انسان را مورد سؤال قرار می‌دهد که چه چیز تو را نسبت به پروردگار کریمت، مغرور ساخت﴿يَا أَيُّهَا الإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ [۲۴۲] حاصل این غرور نیز تکذیب دین[۲۴۳] در دنیا و پیوستن به فاجران در آخرت است و این بدان روست که آدمی، خود بدین ورطه گام نهاده و با تکذیب دین به انکار قیامت و معاد نیز منتهی شده است. قرآن کریم با اشاره به این پندار باطل، می‌فرماید﴿أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ[۲۴۴] و سپس با اشاره به قدرت خدا در ترسیم دوباره سرانگشتان آدمی، تصریح می‌کند که انسان فرا پیش خود، اراده فجور و بدکاری دارد﴿بَلْ يُرِيدُ الإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ [۲۴۵] برخی، اراده فجور را به آرزوهای دور و دراز انسان نسبت به برخورداریهای دنیایی و فراموشی آخرت و تکذیب آن و وارد شدن تدریجی در گناهان تفسیر کرده‌اند[۲۴۶] و بعضی مراد از آن را اراده ظهور و انکشاف احوال قیامت به‌گونه‌ای که آشکارا دیده شود دانسته‌اند[۲۴۷] جدال باطل انسان با حق نیز چه بسا از آثار این اراده ناروا باشد و قرآن کریم به این ویژگی نیز اشاره کرده و با این بیان که خداوند در قرآن برای هدایت انسان هرگونه مثلی را طرح کرده می‌فرماید: آدمی بیش از هر چیز، در پی جدال است: ﴿وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلا[۲۴۸] چنین شیوه‌ای سرانجام انسان را به احساس بی‌نیازی و در نهایت به طغیان و سرکشی در برابر پروردگارِ مرجع هستی وا می‌دارد: ﴿كَلاَّ إِنَّ الإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى[۲۴۹][۲۵۰].

انسان در برزخ

  • فاصله میان مرگ تا قیامت کبرا را برزخ نامیده‌اند[۲۵۱] برزخیان نه اهل دنیایند و نه آخرت. قرآن کریم در آیه ۱۰۰ سوره مؤمنون، به صراحت از عالم برزخ نام برده است: ﴿لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ[۲۵۲][۲۵۳].
  • آیه ۱۱ سوره مؤمن نیز به صورت ضمنی، برزخ را ثابت می‌کند[۲۵۴]، افزون بر این درباره حالات انسان در این عالم نیز می‌توان به قرآن استشهاد کرد، زیرا قرآن کریم هم از وضعیت شهیدان و صالحان و... پس از مرگ، سخن گفته است: ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۲۵۵] و ﴿وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقًا[۲۵۶] و هم از سختیها و عذابهای تبهکاران و طاغیان﴿مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا [۲۵۷] با توجه به‌ کاربرد "فاء" در ادبیات عرب[۲۵۸] می‌توان گفت ورود به آن آتش بلافاصله پس از هلاکت آنان بوده است[۲۵۹].

انسان در قیامت

  • آنگاه که طلیعه رستاخیز آشکار شود و زمین با زلزله‌ای شدید، بارهای سنگین خود را بیرون آورد، آدمی با شگفتی گوید که زمین را چه شده است: ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزَالَهَا وَأَخْرَجَتِ الأَرْضُ أَثْقَالَهَا وَقَالَ الإِنسَانُ مَا لَهَا[۲۶۰][۲۶۱].
  • این آیات از نخستین حالات انسان در هنگامه قیامت یاد می‌کند و این در حالی است که بسیاری از انسان‌ها پیش از این، نسبت به قیامت دچار تردید بوده و گاه با شگفتی می‌پرسیدند که آیا پس از مرگ، دوباره زندگی خواهم داشت﴿وَيَقُولُ الإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا [۲۶۲] و خداوند هشدارهای لازم را در دنیا درباره سرانجام داشتن انسان و بیهوده رها نشدن او داده بود﴿أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى[۲۶۳] و سپس با بیان پیشینه وجودی انسان و سیر تحول طبیعی او از ضعیف‌ترین مرحله تا مرتبه کمال بدنی فرمود: آیا خداوندی که چنان کرد، دگر بار به زنده ساختن مردگان توانایی ندارد؟ و در همین سوره است که با بیان گوشه‌ای از مقدمات قیامت و بر چیدن نظام طبیعت و بساط ماه و خورشید و...، به جستوجوی انسان از گریزگاه اشاره کرده و می‌فرماید: ﴿يَقُولُ الإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ [۲۶۴]، آنگاه پاسخ می‌دهد که در این روز هیچ پناهگاهی وجود ندارد و قرارگاه همه انسان‌ها به سوی خدا تعیین شده است: ﴿كَلاَّ لا وَزَرَ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ [۲۶۵] و در ادامه حالات آدمی در قیامت، می‌فرماید: انسان در این روز از گذشته‌های دور و نزدیک خود آگاه می‌شود، اگرچه او بر نفس خویش بسیار آگاه است ﴿يُنَبَّأُ الإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ بَلِ الإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ[۲۶۶] ملاقات انسان با کتاب اعمال خود نیز از شمار حقایق آخرت است که قرآن از آن سخن گفته و با تشبیه کارهای نیک و بد آدمی به پرنده‌ای که از نزد او پرواز کرده است[۲۶۷] می‌فرماید: کارنامه هر انسانی را برگردن او قرار دادیم و در قیامت حاضر می‌سازیم تا آن را به گونه کتابی گشوده، ملاقات کند: ﴿وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا[۲۶۸] و گویی این همان یاد آوری انسان به تلاش دنیایی خویش است که در جای دیگری می‌فرماید: در هنگامه بزرگ قیامت، انسان آنچه را بدان کوشیده است، به یاد می‌آورد﴿فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْكُبْرَى يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ مَا سَعَى[۲۶۹]؛ اما قرآن کریم این تذکر را برای اهل آتش، دیر هنگام و بی‌فایده می‌داند و در جای دیگری چنین می‌فرماید: ﴿وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى[۲۷۰] و به هر روی، سرنوشت همه انسان‌ها را در قیامت به جهنم یا بهشت، منتهی ساخته است: ﴿فَأَمَّا مَن طَغَى وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى [۲۷۱] آسودگیها و سختیهای انسان در بهشت و جهنم و حالتهای ویژه آدمی در هر یک از این دو در آیات فراوان قرآن کریم به تفصیل بیان شده است[۲۷۲].

پیامبر و انسان در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

از جمله آیاتی که نگاه وحی پیامبر را نسبت به انسان نشان می‌دهد و نوعی جهان‌بینی وحی محمدی را در باره جایگاه و شخصیت الهی انسان را ترسیم می‌کند.

  • ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۷۳]
  • نکته: توصیف انسان، جانشینی خداوند در روی زمین شدن است. این جانشینی اولاً اختصاص به آدم ندارد و شامل همه انسان‌ها است. ثانیاً، حکایت از مقام، ارزش و جایگاه تکوینی در نظام هستی است: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۷۴] در این آیه خداوند با «اذ» که ناظر به واقعیت پیشینی و ذکر خاطره است می‌گوید: به خاطر بیاور آن هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد و جالب اینکه فرشتگان می‌گویند با وجود آنکه ما تسبیح و حمد تو را به جای می‌آوریم و تو را تقدیس می‌کنیم، آیا باز لازم است که موجوداتی را خلیفه خود قرار دهی‌؟ که خداوند گویی وقتی با ملائکه سخن می‌گوید به صراحت مرتبه‌ای بالاتر از آنها را یادآوری می‌کند و آن خلیفه شدن است. خلیفه‌ای که گاهی تقدیس و تسبیح می‌کند و گاهی نمی‌کند و چه بسا فساد و خونریزی هم می‌کند، در صورتی که فرشتگان همگی و همواره تسبیح و تقدیس می‌کنند. در این آیه خداوند استدلال فرشتگان را رد نمی‌کند، بلکه می‌گوید در خلیفه قرار دادن این موجود راز و رمزی است: ﴿إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۷۵]
  • ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ[۲۷۶]
  • نکته: از نظر قرآن انسان دارای علم ویژه‌ای است که خداوند به انسان داده و او به ملائکه عرضه کرده و زمینه پذیرش و خضوع ملائکه شده است: ۱) تحمل علم به اسماء آنهم اسمایی که در توان تعلیم ملائکه نیست، اختصاص به آدم نداشت و همان موجودی که خلیفه شده بود و ملائکه اعتراض داشتند که او سفک دماء می‌کند، و خداوند آن را رد نکرد، مسجود ملائکه واقع شدند. ۲) اینکه تعلیم به آدم، تنها تعلیم به نام‌ها نبوده و از چیزهایی نبوده که ملائک می‌دانسته‌اند، و گرنه برای آدم کرامتی نبود.
  • ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ * فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ[۲۷۷]
  • نکته: خداوند در آغاز انسان‌ها را آفریده، سپس به او صورت انسانی داده و در همین صورتگری بوده است که خواسته او را خلیفه در روی زمین قرار دهد. و آنگاه به ملائک دستور داده تا انسان را سجده کنند، از این آیه نه تنها استفاده می‌شود که انسان و نه آدم دارای مقام والا و متعالی است، بلکه برتری انسان بر ملائکه نیز استفاده می‌شود، زیرا اگر موجودی کامل‌تر از ملائکه و افضل بر آنها نبود، درست نبود که وجود کامل بر وجود ناقص خضوع و کرنش کند.
  • ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۲۷۸]
  • نکته: انسان را امانتدار خداوند معرفی می‌کند و این مسئله را با ذکر مقدمه‌ای بیان می‌کند و می‌گوید: این امانت را بر آسمان به زمین و کوه‌ها عرضه کرد، ولی آنان از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند، اما انسان آن را بر دوش کشید: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۲۷۹] از این تعبیرها استفاده می‌شود که پذیرفتن امانت از ویژگی‌های انسان است که همه موجودات جهان آفرینش از پذیرش آن سر باز زده‌اند. لذا سخن در باره معنای امانت و ارتباط آن با کرامت انسان است. بی‌گمان وقتی گفته می‌شود برانسان عرضه شد، منظور این نیست که به صورت تشریعی و عرضه بر یکایک انسان، آنها پذیرفتند، چون می‌دانیم که چنین چیزی اتفاق نیافتاده است. پس باید منظور از عرضه، نهادن در خمیرمایه و فطرت انسان باشد، چیزی که می‌تواند مایه امتیاز انسان از موجودات دیگر به لحاظ ساختار وجودی باشد: با عقل، اختیار و اراده که انسان را از سایر موجودات برتری ببخشد و روشن است که این آیه در مقام بیان خبر از مقام و ارزشگزاری است.
  • ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ * وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ * وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ[۲۸۰]
  • نکته: انسان از دیدگاه قرآن از آن چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خداوند همه موجودات جهان آفرینش در تسخیر او هستند و خداوند ظرفیت وجودی او را به گونه‌ای آفریده که توانایی به‌کارگیری موجودات جهان را به نفع خود دارد و می‌تواند از خورشید، ماه، ستارگان، حیوانات، جمادات و امور غیبی به نفع خود استفاده کند، بلکه آنها را به تسخیر در آورد. در این باره قرآن از تسخیر خورشید و ماه، دریاها، رودها، شب و روز بلکه آنچه در روی زمین، بلکه آنچه در آسمان و زمین برای انسان سخن می‌گوید و این را به عنوان ارزش و برتری و نعمت برای انسان بر می‌شمارد: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ[۲۸۱] ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ[۲۸۲] ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ[۲۸۳] ﴿وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا[۲۸۴] ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ[۲۸۵] ﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا[۲۸۶]
  • ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۲۸۷] و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم. و او را در خشکی و دریا به حرکت در آوردیم و به آنها از روزی‌های پاکیزه بخشیدیم و بر بسیاری از آفریدههای خود برتری دادیم. نکته: در این آیه چند نکته بیان شده است: ۱) این کرامت از آن فرزندان آدم است و شامل همه آنان می‌شود. قید مؤمن، مسلمان، حتی انسان را نمی‌آورد. ۲) برای این موجود گرامی داشته شده، امکانات، وسائل، فرصت حرکت و جابجایی و رزق پاکیزه بخشیده است. ۳) به جز گرامی داشتن، بر بسیاری از آفریده‌ها برتری داده است که نشان می‌دهد کرامت به جز برتری است.
  • ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ[۲۸۸]
  • نکته از نظر قرآن، انسان دارای آن چنان ارزشی است که حیات یک انسان مساوی با حیات همه انسان‌ها، و مرگ او مساوی است با مرگ همه انسان‌ها. اگر کسی انسانی را بدون دلیل بکشد گویی که انسان‌ها را کشته است و اگر فردی را زنده کند، گویی همه انسان‌ها را زنده کرده است: ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا[۲۸۹]. از دیدگاه قرآن حیات انسان مهم است، از این رو کیفیت مهم است، حیات یک انسان و به خطر افتادن جان یک انسان آن چنان اهمیت دارد که گوشزد می‌کند: حیات یک انسان برابر حیات همه انسان‌ها و مرگ او برابر با مرگ همه انسان‌ها می‌باشد. چون انسانیت حقیقتی است که در همه انسان‌ها مشترک است و اگر فردی را بدون جهت بکشد، آن حقیقت مشترک را از بین برده و انسانیت را لگدکوب و بی‌ارزش کرده است، هر چند جان یک انسان بوده است از سوی دیگر می‌توان گفت در فرهنگ قرآن، چون انسان مظهر اسامی خداوند و روح و خلیفه خداوند و مسجود ملائکه است، کشتن یک انسان بی‌گناه، اهانت به مقام شامخ ربوبی و اهانت به آفریدگار هستی است که با عظمت‌ترین آفریدهایش نابوده شده است.. نمونه‌ای دیگر از حق حیات معنوی نهی و مذمت و ستم کردن، تهمت زدن، افشاگری کردن است. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۲۹۰] پشت سر افراد بدگویی کردن و به اصطلاح قرآن غیبت است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[۲۹۱]آیات نهی از ستمگری و مذمت ستمکاران آن چنان بسیار است [۲۹۲] و دارای ابعاد زیادی است و ناظر به هر گونه ستمگری و ضایع کردن حقوق انسان و از آن جمله حقوق معنوی است. تمام این نکات در توصیف جایگاه انسان و دفاع از حریم، موضع پیامبر را بیان می‌کند و جهان‌بینی و موقعیت و مقام انسان را در آموزه وحی به صورت غیبی ترسیم می‌کند و نشان می‌دهد که تفاوت او با سایر موجودات، از جماد، بنات، حیوانات و حتی موجودات عرشی با همه مسائلی که انسان دارد و آفریدگار جهان از آن با خبر است، چقدر است و نشان از چیز دیگری می‌دهد، گویی خداوند انسان را با همین واقعیت‌های موجودش پذیرفته و بر اساس آن پیامبران را فرستاده و از آنها با حق انتخاب، توقعاتی را بیان کرده است[۲۹۳].

بشر بودن پیامبر در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

از جمله آیاتی که در مقابل کسانی که مطرح می‌کردند که فرستاده خدا باید از ملائکه باشد؛ بر بشر بودن پیامبر تأکید می‌شود. از سوی دیگر این بشر بودن به این معنا است که صفات و خصوصیات انسانی و ناسوتی دارد و دینی که او عرضه می‌کند، جنبه بشری و زمینی و توجه به واقعیات و نیازهای بشری را توجه دارد.

  • ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ[۲۹۴]
  • ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ[۲۹۵]
  • ﴿وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ[۲۹۶]
  • ﴿وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا[۲۹۷]
  • ﴿إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ[۲۹۸]
  • نتیجه: در این آیات این محورها مطرح گردیده است
  1. تأکید بر بشر بودن پیامبر، با همه ویژگی‌های بشری، با این تفاوت که به او وحی می‌شود. «﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ[۲۹۹]
  2. تأکید بر مساوی بودن او با دیگران و چشیدن مرگ برای پیامبر همانند انسان‌های دیگر. ﴿وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ[۳۰۰]
  3. در مقابل بهانه‌جوئی‌ها و مطرح کردن خواست‌های خارق‌العاده: خداوند به پیامبر می‌فرماید به آنها بگو آیا من جز بشری فرستاده خدا هستم. ﴿وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا[۳۰۱]... ﴿قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا[۳۰۲]
  4. مخالفان دعوت و مستکبران وحی بودن قرآن را انکار می‌کنند و می‌گویند این گفته بشری ساحراست: «﴿إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ[۳۰۳][۳۰۴].

منابع

  1. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم
  2. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  2. التحقیق، ج ۱، ص ۱۶۱، «انس»؛ مصطلحات قرآنیه، ص ۶۸ ـ ۶۹.
  3. لسان‌العرب، ج ۱، ص ۲۳۱؛ الفروق اللغویه، ص ۸۰، «انسان».
  4. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲؛ تفسیر سوره والعصر، ج ۲، ص ۱۰.
  5. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  6. المخصص، ص ۱۶.
  7. مفردات، ص ۹۴، «انسان».
  8. مفردات، ص ۹۴، «انسان».
  9. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۱.
  10. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۱.
  11. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  12. و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم؛ سوره طه، آیه:۱۱۵.
  13. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۲؛ المخصص، ص ۱۶؛ مفردات، ص ۹۴، «انسان».
  14. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  15. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲.
  16. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲.
  17. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  18. هر که در آسمان‌ها و زمین است از او درخواست دارد، او هماره در کاری است؛ سوره الرحمن، آیه:۲۹.
  19. شرح فصوص الحکم، ص ۳۴۸، ۳۵۰.
  20. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  21. المیزان، ج ۲۰، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵.
  22. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید؛ سوره بقره، آیه:۳۰.
  23. تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۲۷۹ ـ ۲۸۰.
  24. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  25. المیزان، ج ۲۰، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵.
  26. همان که تو را آفرید، پس استوار کرد و بهنجار داشت.به هر گونه‌ای که خواست، تو را به هم پیوست؛ سوره انفطار، آیه: ۷- ۸.
  27. که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریده‌ایم؛ سوره تین، آیه:۴.
  28. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۷۷۵؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۳۱۴؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۱۹.
  29. کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۵۴۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۵۶۳.
  30. تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۷۲.
  31. تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۳۱.
  32. التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۱۰ ـ ۱۱.
  33. المیزان، ج ۲۰، ص ۳۱۹.
  34. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  35. سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپاره‌ای و گوشتپاره را استخوان‌هایی آفریدیم پس از آن بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۴.
  36. روح البیان، ج ۶، ص ۷۲؛ لطائف الاشارات، ج ۲، ص ۵۷۰.
  37. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  38. و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرست؛ سوره حجر، آیه:۲۱.
  39. الرسائل التوحیدیه، ص ۱۲۰، ۱۲۸.
  40. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  41. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زاده‌های آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می‌دهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۲.
  42. المیزان، ج ۸، ص ۳۲۱.
  43. اسفار، ج ۹، ص ۱۹۵.
  44. ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟؛ سوره یس، آیه:۶۰.
  45. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  46. گفت: چنین است، پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است که پیش از آن تو را آفریدم و تو هیچ چیز نبودی؛ سوره مریم، آیه:۹.
  47. و آیا آدمی به یاد نمی‌آورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که او هیچ چیز نبود؟؛ سوره مریم، آیه:۶۷.
  48. آیا بر آدمی پاره‌ای از روزگار گذشت که چیزی سزیده یادکرد نبود؟؛ سوره انسان، آیه:۱.
  49. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  50. و آدمی می‌گوید: آیا چون مردم به زودی زنده (از خاک) بیرونم می‌آورند؟؛ سوره مریم، آیه:۶۶.
  51. و آیا آدمی به یاد نمی‌آورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که او هیچ چیز نبود؟؛ سوره مریم، آیه:۶۷.
  52. فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه:۸۲.
  53. تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۴۳، ۴۶.
  54. تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۴۳، ۴۶.
  55. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  56. انسان از دیدگاه اسلام، ص‌۲۱.
  57. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  58. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  59. و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید آنگاه شما آدمیانی (روی زمین) پراکنده می‌شوید؛ سوره روم، آیه:۲۰.
  60. اوست که شما را از گل آفرید سپس اجلی مقرر داشت و اجل معیّن نزد اوست آنگاه شما تردید می‌کنید؛ سوره انعام، آیه:۲.
  61. همان که زمین را برای شما گاهواره‌ای گردانید و در آن برایتان راه‌هایی گشود و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از گیاهان رنگ‌رنگ گونه‌ها برآوردیم.بخورید و چارپایانتان را بچرانید! بی‌گمان در آن برای خردمندان نشانه‌هایی است.شما را از آن آفریدیم و در آن باز می‌گردانیم و بار دیگر از همان برمی‌آوریم؛ سوره طه، آیه: ۵۳- ۵۵.
  62. المیزان، ج ۱۶، ص ۱۶۵، ج ۷، ص ۸، ج ۱۴، ص ۱۷۲.
  63. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  64. و اوست که از آب بشری آفرید و او را نسبی و سببی نهاد و پروردگار تو تواناست؛ سوره فرقان، آیه:۵۴.
  65. آیا شما را از آبی خوارمایه نیافریدیم؟؛ سوره مرسلات، آیه:۲۰.
  66. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۷۱۵؛ المنجد، ص ۶۰، «ترب».
  67. پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریده‌اند،از آبی جهنده آفریده شده است،که از میان (استخوان‌های) پشت و پیش بیرون می‌آید؛ سوره طارق، آیه: ۵- ۷.
  68. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  69. انسان را از نطفه‌ای (ناچیز) آفرید ناگاه همو ستیزه‌جویی است آشکار؛ سوره نحل، آیه: ۴.
  70. و آیا آدمی ندیده است که ما او را از نطفه‌ای آفریده‌ایم و ناگاه ستیزه‌جویی آشکار است؟؛ سوره یس، آیه:۷۷.
  71. مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!بنگر که خداوند از چه او را آفریده است.از نطفه‌ای آفریده و موزونش کرده؛ سوره عبس، آیه: ۱۷- ۱۹.
  72. و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفه‌ای، آنگاه شما را جفت‌هایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینه‌ای باردار نمی‌گردد و نمی‌زاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمی‌گردد و از عمر کسی کم نمی‌شود مگر که در کتابی آمده است؛ بی‌گمان این بر خداوند آسان است؛ سوره فاطر، آیه:۱۱.
  73. الصحاح، ج ۴، ص ۱۴۳۴؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص ۷۱۷؛ تاج العروس، ج ۱۲، ص ۵۰۵.
  74. المصباح، ص ۶۱۱؛ المنجد، ص ۸۱۶.
  75. التحقیق، ج ۱۲، ص ۱۶۱.
  76. آیا آدمی می‌پندارد که بیهوده وانهاده می‌شود؟آیا نطفه‌ای نبود از آبی که فرو ریخته می‌شود؟؛ سوره قیامت، آیه: ۳۶- ۳۷.
  77. ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم، او را می‌آزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیده‌ایم؛ سوره انسان، آیه:۲.
  78. غرائب القرآن، ج ۶، ص ۴۱۰؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۲۱.
  79. التبیان، ج۱۰، ص۲۰۶؛ روح‌المعانی، مج۱۶، ج ۲۹، ص ۲۶۲.
  80. تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۳۹۵.
  81. تفسیر ماوردی، ج ۶، ص ۱۶۳؛ التبیان، ج ۱۰، ص ۲۰۶.
  82. الصافی، ج۵، ص۲۵۹؛ کنزالدقائق، ج۱۴، ص ۵۰.
  83. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  84. آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید؛ سوره علق، آیه:۲.
  85. آیا آدمی می‌پندارد که بیهوده وانهاده می‌شود؟آیا نطفه‌ای نبود از آبی که فرو ریخته می‌شود؟سپس خون بسته‌ای بود که (خداوندش) آفرید و استوار داشت؛ سوره قیامت، آیه:۳۶- ۳۸.
  86. المصباح، ج ۲، ص ۴۲۶.
  87. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۷۸۱.
  88. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  89. همان، ج۸، ص۷۶۶؛ نمونه، ج۱۹، ص ۳۸۴.
  90. شما را از تنی یگانه آفرید سپس از او همسرش را پدید آورد و از چارپایان هشت تا (نر و ماده) آفرید؛ شما را در شکم مادرانتان با آفرینشی از پس آفرینشی دیگر در تاریکی‌هایی سه‌گانه می‌آفریند؛ این خداوند پروردگار شماست که فرمانفرمایی از آن اوست؛ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوید؟؛ سوره زمر، آیه:۶.
  91. و بی‌گمان ما انسان را از چکیده‌ای از گل آفریدیم؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۲.
  92. سپس او را نطفه‌ای در جایگاهی استوارنهادیم. سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپاره‌ای و گوشتپاره را استخوان‌هایی آفریدیم پس از آن بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱۳- ۱۴.
  93. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  94. المصباح، ج ۲، ص ۴۲۶.
  95. تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰.
  96. تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰.
  97. تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰.
  98. تاج العروس، ج ۱۲، ص ۶۰.
  99. مجمع البحرین، ج۴، ص ۲۰۹، «مضغه».
  100. فرهنگ‌نامه قرآنی، ج ۳، ص ۱۳۷۹.
  101. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  102. پس، هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خود دمیدم برای او به فروتنی درافتید!؛ سوره ص، آیه:۷۲.
  103. المیزان، ج ۱۲، ص ۱۵۴ ـ ۱۵۵.
  104. همان، ج ۱۵، ص ۱۹، ۲۱.
  105. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  106. تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۳۲۳، ۳۳۸.
  107. آیا شگفت می‌دارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمت‌های خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید؛ سوره اعراف، آیه:۶۹.
  108. سپس شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا ببینیم چگونه رفتار می‌کنید؛ سوره یونس، آیه: ۱۴.
  109. یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ می‌دهد و بلا را (از او) می‌گرداند؟ و شما را جانشینان زمین می‌گرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند می‌پذیرید؛ سوره نمل، آیه:۶۲.
  110. المیزان، ج ۱، ص ۱۱۶.
  111. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  112. بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره روم، آیه:۳۰.
  113. گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه:۵۰.
  114. تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۴.
  115. ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه:۳.
  116. تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۴.
  117. و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم؛ سوره اسراء، آیه:۷۰.
  118. فلسفه حقوق بشر، ص ۱۶۱.
  119. و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم؛ سوره اسراء، آیه:۷۰.
  120. و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۹.
  121. و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۹.
  122. بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۲۵، ۳۵۳.
  123. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  124. و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمت‌های) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید؛ سوره بقره، آیه:۳۵.
  125. آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاه‌هاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد؛ سوره طه، آیه:۱۲۱.
  126. شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت؛ سوره بقره، آیه:۳۶.
  127. آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه:۳۷.
  128. گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره بقره، آیه:۳۸.
  129. التبیان، ج ۷، ص ۲۱۹؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۲۰۴.
  130. تفسیر صدر المتالهین، ج ۳، ص ۱۶۶.
  131. تفسیر صدر المتالهین، ص ۱۶۴.
  132. و آنان که کافر شدند و نشانه‌های ما را دروغ شمردند دمساز آتش‌اند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره بقره، آیه:۳۹.
  133. در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه:۲۵۶.
  134. مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمی‌آورند به هلاکت افکنی؛ سوره شعراء، آیه:۳.
  135. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  136. اگر بخواهیم از آسمان بر آنان نشانه ای فرو می‌فرستیم تا فروتنانه بدان گردن نهند؛ سوره شعراء، آیه:۴.
  137. الکاشف، ج ۵، ص ۴۸۷؛ احسن‌الحدیث، ج ۷، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰.
  138. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  139. و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش می‌افتاد یا زمین با آن پاره پاره می‌شد یا با آن مردگان به سخن آورده می‌شدند (باز ایمان نمی‌آوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافته‌اند که اگر خداوند بخواهد همه مردم را راهنمایی می‌کند؟ و به کافران همواره برای کارهایی که کرده‌اند بلایی سخت می‌رسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانه‌شان وارد می‌شود تا وعده خداوند فرا رسد، بی‌گمان خداوند در وعده (خویش) خلاف نمی‌ورزد؛ سوره رعد، آیه:۳۱.
  140. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  141. و اگر می‌خواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی می‌داشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد؛ سوره سجده، آیه:۱۳.
  142. الکشاف، ج۳،ص۵۱۰؛ البحرالمحیط، ج۸، ص۴۳۶.
  143. و اگر می‌خواستیم رهنمود هر کس را به او (به اجبار) ارزانی می‌داشتیم اما (همه را مختار آفریدیم که راه خیر یا شرّ را برگزینند و) این گفته من حقّ یافته است که دوزخ را از پریان و آدمیان همگی پر خواهم کرد؛ سوره سجده، آیه:۱۳.
  144. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  145. تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۱۹۰ ـ ۱۹۱.
  146. ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس؛ سوره انسان، آیه:۳.
  147. و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌هایش آنان را فرا می‌گیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان می‌رسند که (گرمای آن) چهره‌ها را بریان می‌کند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است آن آتش؛ سوره کهف، آیه:۲۹.
  148. بگو: خداوند را در حالی که دینم را برای او ناب می‌دارم، می‌پرستم.بنابراین هر چه را می‌خواهید به جای او بپرستید! بگو: بی‌گمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رسانده‌اند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است؛ سوره زمر، آیه: ۱۴- ۱۵.
  149. بی‌گمان کسانی که در آیات ما کژاندیشی می‌کنند بر ما پوشیده نیستند، آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده می‌شود بهتر است یا آنکه در امن و امان می‌آید؟ هر چه می‌خواهید انجام دهید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست؛ سوره فصلت، آیه:۴۰.
  150. بی‌گمان کسانی که در آیات ما کژاندیشی می‌کنند بر ما پوشیده نیستند، آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده می‌شود بهتر است یا آنکه در امن و امان می‌آید؟ هر چه می‌خواهید انجام دهید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست؛ سوره فصلت، آیه:۴۰.
  151. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  152. ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است؛ سوره احزاب، آیه:۷۲.
  153. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  154. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  155. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  156. تا خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب فرماید و از مردان و زنان مؤمن درگذرد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره احزاب، آیه:۷۳.
  157. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  158. المیزان، ج ۱۶، ص ۳۴۸ ـ ۳۵۱.
  159. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  160. و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید؛ سوره نحل، آیه:۷۸.
  161. مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۸۱.
  162. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  163. به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت؛ سوره علق، آیه:۹۵.
  164. و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه:۱۱۳.
  165. و اگر در بیم بودید، (نماز خوف را) پیاده یا سواره بجای آورید و چون ایمنی یافتید خداوند را یاد کنید همان‌گونه که آنچه را نمی‌دانستید به شما آموخت؛ سوره بقره، آیه:۲۳۹.
  166. چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد؛ سوره بقره، آیه: ۱۵۱.
  167. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  168. قرآن را آموخت؛ سوره الرحمن، آیه:۲.
  169. بدو سخن گفتن آموخت؛ سوره الرحمن، آیه:۴.
  170. پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای؛ سوره بقره، آیه:۱۲۹.
  171. و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل می‌آموزد؛ سوره آل عمران، آیه:۴۸.
  172. یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست؛ سوره مائده، آیه:۱۱۰.
  173. اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه:۲.
  174. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  175. سوره بقره، آیه:۱۵۱.
  176. سوره بقره، آیه:۱۲۹.
  177. ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم، او را می‌آزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیده‌ایم؛ سوره انسان، آیه:۲.
  178. و آنان را در زمین به امّت‌هایی (گوناگون) بخش کردیم، برخی از ایشان شایسته‌اند و برخی، نه چنین‌اند و آنان را با خوشی‌ها و ناخوشی‌ها آزمودیم باشد که (به راه راست) باز گردند؛ سوره اعراف، آیه:۱۶۸.
  179. هر کسی (مزه) مرگ را می‌چشد و شما را با بد و نیک می‌آزماییم و به سوی ما بازگردانده می‌شوید؛ سوره انبیاء، آیه:۳۵.
  180. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  181. گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است؛ سوره یوسف، آیه:۵.
  182. و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است؛ سوره اسراء، آیه:۵۳.
  183. سوره اعراف، آیه:۲۲.
  184. سوره بقره، آیه:۳۶.
  185. سوره اعراف، آیه:۱۶.
  186. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  187. بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۶۴.
  188. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  189. باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد.ما آب را به فراوانی فرو ریخته‌ایم.سپس زمین را به درستی شکافته‌ایم،و در آن دانه‌ای رویانده‌ایم،و انگور و سبزی،و زیتون و درخت خرما،و باغ‌های پر درخت،و میوه و علف؛برای بهره‌وری شما و ستوران شما؛ سوره عبس، آیه: ۲۴- ۳۲.
  190. بحارالانوار، ج۲، ص۹۶؛ تفسیر موضوعی، ج ۱، ص ۴۲۲.
  191. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  192. پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریده‌اند،از آبی جهنده آفریده شده است،که از میان (استخوان‌های) پشت و پیش بیرون می‌آید؛ سوره طارق، آیه: ۵- ۷.
  193. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  194. و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم- مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود- که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار (که) بازگشت (همه) به سوی من است؛ سوره لقمان، آیه:۱۴.
  195. و به آدمی سپرده‌ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهم کرد؛ سوره عنکبوت، آیه:۸.
  196. و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم؛ سوره احقاف، آیه:۱۵.
  197. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  198. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۶۸، «انسان در قرآن».
  199. تفسیر موضوعی، ج ۱۵، ص ۲۹۴.
  200. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  201. خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریده‌اند؛ سوره نساء، آیه:۲۸.
  202. المیزان، ج ۴، ص ۲۸۸.
  203. مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۸.
  204. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  205. سوگند به روزگار،که آدمی در زیانمندی است.جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند؛ سوره والعصر، آیه: ۱- ۳.
  206. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۱۵.
  207. کشف‌الاسرار، ج ۱۰، ص ۶۰۷.
  208. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  209. و چون آدمی را بلایی رسد پروردگارش را با بازگشت به سوی او می‌خواند سپس چون (خداوند) نعمتی از خویش بدو بخشد آنچه را پیش‌تر از درگاه او فرا می‌خواند، از یاد می‌برد و برای خداوند همانندهایی برمی‌سازد تا (دیگران را هم) از راه او گمراه گرداند؛ بگو: چند روزی از کفر خود بهره‌ور شو که تو از دوزخیان خواهی بود؛ سوره زمر، آیه:۸.
  210. مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۴۳.
  211. و چون گزند به آدمی رسد ما را به پهلو خسبیده یا نشسته یا ایستاده فرا می‌خواند و چون از او آن گزند را بگردانیم به راه خود می‌رود گویی ما را برای (زدودن) گزندی که بدو رسیده بود فرا نخوانده است؛ بدین گونه در نظر گزافکاران کارهایی را که می‌کردند آراسته‌اند؛ سوره یونس، آیه:۱۲.
  212. و چون گزند به آدمی رسد ما را به پهلو خسبیده یا نشسته یا ایستاده فرا می‌خواند و چون از او آن گزند را بگردانیم به راه خود می‌رود گویی ما را برای (زدودن) گزندی که بدو رسیده بود فرا نخوانده است؛ بدین گونه در نظر گزافکاران کارهایی را که می‌کردند آراسته‌اند؛ سوره یونس، آیه:۱۲.
  213. و چون به آدمی گزندی می‌رسد ما را می‌خواند؛ سپس هنگامی که از خویش نعمتی بدو دهیم می‌گوید: جز این نیست که (آن نعمت) برای دانشی (که داشته‌ام) به من داده شده است (چنین نیست) بلکه یک آزمون است امّا بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره زمر، آیه:۴۹.
  214. به یقین پیشینیان آنان (نیز) همین را گفتند امّا آنچه می‌کردند سودی برای آنان نداشت.پس بدی‌های کارهایی که کردند به آنان رسید و به زودی به ستمگران ایشان بدی‌های کارهایی که کردند خواهد رسید و آنان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستند.آیا ندانسته‌اند که خداوند برای هر کس که بخواهد روزی را فراخ یا تنگ می‌دارد، بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان دارند؛ سوره زمر، آیه: ۵۰- ۵۲.
  215. و چون به انسان نعمتی دهیم روی می‌گرداند و با تکبر کناره می‌جوید «1» و چون گزندی بدو رسد بسیار (خداوند را) می‌خواند؛ سوره فصلت، آیه:۵۱.
  216. مجمع البیان، ج ۵، ص ۱۴۳.
  217. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  218. و آدمی می‌گوید: آیا چون مردم به زودی زنده (از خاک) بیرونم می‌آورند؟ و آیا آدمی به یاد نمی‌آورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که او هیچ چیز نبود؟؛ سوره مریم، آیه: ۶۶ - ۶۷.
  219. الکشاف، ج ۳، ص ۳۱.
  220. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  221. سوره اسراء، آیه:۶۷.
  222. سوره حج، آیه:۶۶.
  223. سوره شوری، آیه:۴۸.
  224. سوره زخرف، آیه:۱۵.
  225. سوره عبس، آیه:۱۷.
  226. سوره عادیات، آیه:۶.
  227. آدمی هرگز از خواستن نیکی خسته نمی‌گردد اما چون گزندی بدو رسد نومید و بی‌انگیزه می‌شود؛ سوره فصلت، آیه: ۴۹.
  228. جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۵.
  229. و چون به آدمی نعمت دهیم روی برمی‌تابد و با تکبّر کناره می‌جوید و چون بدی بدو رسد ناامید می‌گردد؛ سوره اسراء، آیه:۸۳.
  230. و اگر به انسان بخشایشی از خویش بچشانیم سپس آن را از وی باز گیریم بی‌گمان نومید و ناسپاس خواهد شد؛ سوره هود، آیه: ۹.
  231. جامع البیان، مج ۷، ج ۱۲، ص ۱۲.
  232. و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است؛ سوره ابراهیم، آیه:۳۴.
  233. ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است؛ سوره احزاب، آیه:۷۲.
  234. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  235. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  236. آدمی را از شتاب آفریده‌اند، به زودی نشانه‌های خود را به شما نشان خواهم داد بنابراین از من شتاب مخواهید؛ سوره انبیاء، آیه:۳۷.
  237. و آدمی بدی را چنان فرا می‌خواند که نیکی را و آدمی شتابگر است؛ سوره اسراء، آیه:۱۱.
  238. القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۰۳۸، ۹۵۳؛ المصباح، ص ۹۹، ۶۳۹؛ لسان العرب، ج ۲، ص۲۷۴؛ ج ۱۳، ص ۱۹۴.
  239. بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند.چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است.و چون خیری بدو رسد بازدارنده است.جز نمازگزاران،آنان که در نمازهایشان پیگیری دارند.و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است،برای پرسنده (ی مستمند) و بی‌بهره،و آنان که روز پاداش و کیفر را راست می‌شمارند،و آنان که از عذاب پروردگارشان در هراسند.بی‌گمان عذاب پروردگارشان ایمنی‌ناپذیر است و آنان که پاکدامنند،جز با همسران خویش یا کنیزهاشان که اینان نکوهیده نیستند.پس کسانی که بیش از این بخواهند تجاوزکارند و آنان که سپرده‌های نزد خود و پیمان خویش را پاس می‌دارند.و آنان که به ادای گواهی‌های خود برمی‌خیزند.و آنان که بر نماز خویش نگهداشت دارند؛ سوره معارج، آیه: ۱۹- ۳۴.
  240. بگو: اگر شما گنجینه‌های بخشایش پروردگارم را می‌داشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگ‌چشمی پیشه می‌کردید و آدمی تنگ‌چشم است؛ سوره اسراء، آیه:۱۰۰.
  241. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  242. ای انسان! چه تو را با پروردگار بخشنده‌ات به خیرگی وا داشت؟؛ سوره انفطار، آیه:۶.
  243. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۸۳.
  244. آیا آدمی می‌پندارد هرگز استخوان‌های (پوسیده) او را فراهم نمی‌آوریم؟؛ سوره قیامت، آیه:۳.
  245. بلکه آدمی بر آن است که در آینده خویش، (نیز) گناه ورزد؛ سوره قیامت، آیه:۵.
  246. جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۱۵.
  247. روض الجنان، ج ۲۰، ص ۴۸.
  248. و بی‌گمان در این قرآن برای مردم از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است؛ سوره کهف، آیه:۵۴.
  249. حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد،چون خود را بی‌نیاز بیند.به یقین بازگشت به سوی پروردگار توست؛ سوره علق، آیه: ۶- ۸.
  250. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  251. المیزان، ج ۱۵، ص ۶۸.
  252. شاید من در آنچه وا نهاده‌ام، (بتوانم) کاری نیکو انجام دهم؛ هرگز! این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاروی آنان تا روزی که برانگیخته گردند برزخی خواهد بود؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۰۰.
  253. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  254. تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۲۶۸؛ تفسیر ماوردی، ج ۵، ص ۱۴۶؛ المیزان، ج ۱، ص ۱۱۱؛ ج۱۷، ص۳۱۳.
  255. و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۶۹.
  256. و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند؛ سوره نساء، آیه:۶۹.
  257. آنان را برای گناهشان، غرق کردند و به درون آتش راندند و در برابر خداوند برای خویش یاوری نیافتند؛ سوره نوح، آیه:۲۵.
  258. شرح ابن‌عقیل، ج۲، ص ۲۲۷؛ مغنی‌اللبیب، ص ۸۳.
  259. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  260. هنگامی که زمین از لرزه واپسین خود به لرزه افتد،و زمین بارهای سنگین خود را، برون افکند،و انسان پرسد که چه بر سر آن آمده است؟؛ سوره زلزله، آیه: ۱- ۳.
  261. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  262. و آدمی می‌گوید: آیا چون مردم به زودی زنده (از خاک) بیرونم می‌آورند؟؛ سوره مریم، آیه:۶۶.
  263. آیا آدمی می‌پندارد که بیهوده وانهاده می‌شود؛ سوره قیامت، آیه: ۳۶.
  264. در آن روز آدمی می‌گوید: گریزگاه کجاست؟؛ سوره قیامت، آیه:۱۰.
  265. هرگز! پناهگاهی نیست.در آن روز تنها قرارگاه، نزد پروردگار توست؛ سوره قیامت، آیه: ۱۱- ۱۲.
  266. در آن روز آدمی را از آنچه کرده یا نکرده است، آگاه می‌کنند.آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست. هر چند بهانه‌هایش را پیش آورد؛ سوره قیامت، آیه: ۱۳- ۱۵.
  267. مفردات، ص ۵۲۹، «طیر».
  268. و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربسته‌ایم و روز رستخیز برای او کارنامه‌ای برمی‌آوریم که آن را برگشوده می‌بیند؛ سوره اسراء، آیه:۱۳.
  269. پس چون آن هنگامه بزرگ‌تر فرا رسد،روزی که انسان آنچه کوشیده است، به یاد می‌آورد؛ سوره نازعات، آیه: ۳۴- ۳۵.
  270. و در آن روز دوزخ را (به میان) آورند، آن روز، آدمی پند می‌گیرد اما (دیگر) پند او را چه سود خواهد داشت؟؛ سوره فجر، آیه:۲۳.
  271. اما آنکه سرکشی کرده باشد،و زندگی این جهان را برگزیده باشد، تنها دوزخ جایگاه اوست.و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛تنها بهشت جایگاه اوست؛ سوره نازعات، آیه: ۳۷- ۴۱.
  272. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  273. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.
  274. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.
  275. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.
  276. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای * فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود» سوره بقره، آیه ۳۱الی۳۳.
  277. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم؛ * پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید! * آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند؛» سوره حجر، آیه ۲۸الی۳۰.
  278. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  279. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  280. «خداوند است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید*و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد*و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۲الی ۳۴.
  281. «و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد» سوره ابراهیم، آیه ۳۳.
  282. «خداوند است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید» سوره ابراهیم، آیه ۳۲.
  283. «و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رام‌شدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.
  284. «و اوست که دریا را رام (شما) کرد تا از آن گوشتی‌تر و تازه بخورید و از آن زیوری (چون مروارید) بیرون آورید که آن را می‌پوشید و کشتی‌ها را در آن می‌نگری که آب شکاف‌اند و (چنین کرد) تا از بخشش او (روزی خود را) فرا چنگ آورید و باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۱۴.
  285. «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بی‌هیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش می‌ورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  286. «و آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۳.
  287. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  288. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.
  289. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.
  290. «بی‌گمان کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان، (تهمت) کار زشت شایع شود عذابی دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره نور، آیه ۱۹.
  291. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  292. فانی، کامران، فرهنگ موضوعی قرآن مجید: ۲۶
  293. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۹۲.
  294. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  295. «بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان!» سوره فصلت، آیه ۶.
  296. «و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان می‌مانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.
  297. «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی*یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان سازی*یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری*یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰الی۹۳.
  298. «این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۲۵.
  299. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  300. «و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان می‌مانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.
  301. «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی» سوره اسراء، آیه ۹۰.
  302. «یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.
  303. «این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۲۵.
  304. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۲۲۹.