عام الحزن در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

سال دهم بعثت، سال اندوه پیامبر(ص)

عام الحزن و آغاز دوران بی‌حمایتی

در سال دهم از بعثت واقعه سخت و غم بار وفات حضرت ابوطالب(ع) پیش آمد. پیامبر مدافع بزرگ خود و امنیتی را که با حضور ایشان داشت از دست داد. وفات حضرت خدیجه(س) مصیبت و غم بزرگ دیگری بود که در همان ایام بر ایشان وارد شد. این دو مصیبت آن سال را بر پیامبر سال اندوه و عزا کرد و ایشان آن سال را عام الحزن نامیدند[۲۵].[۲۶]

هجرت به طائف و حبشه

پس از این حوادث ناگوار حضرت به طائف رفت تا بنی ثقیف را به اسلام دعوت کند و پس از آن، مسلمانان مکه به حبشه هجرت کردند.

باز شدن روزنه‌های امید

در این شرایط بسیار سخت بود که راهی باز شد، گشایشی رسید. دو تن از مردم مدینه به نام‌های اسعد بن زراره و ذکوان بن عبد القیس به مکه آمده بودند تا از بزرگان این شهر، هم‌پیمانانی بیابند، از کمک ایشان در جنگ‌های داخلی شهر مدینه بهره‌مند گردند. آن دو به دیدار عتبه بزرگ قریش و رئیس بنی امیه رفته بودند. او جواب داده بود ما چنان به مشکلات داخلی خود گرفتاریم که فرصت رسیدن به بیرون را نداریم. سپس داستان دین جدید و پیامبر آن، که همه زندگی قبیله را به هم ریخته است را برای او گفت، او را از برخورد با پیامبر برحذر داشت. اسعد و ذکوان نتوانستند به این هشدار عمل کنند، سرانجام توفیق یافتند به محضر پیامبر مشرف شده و گمشده خود را در شخصیت ایشان یافتند، مسلمان شدند. این حادثه در سال دهم بعثت اتفاق افتاد.[۲۷]

پیمان بستن با شش نفر از مدینه

سال بعد این جمعیت، شش نفر شده بود. پیامبر(ص) پس از دعوت آنان به پرستش خداوند، عرضه اسلام برای ایشان قرآن تلاوت فرمود. این خزرجیان هم شیفته شده، ایمان آوردند. در بازگشت به مدینه، خبر اسلام و پیامبر آن را به مردم شهر خودشان رسانیده و دعوت به اسلام را نشر کردند[۲۸]. در سال بعد یعنی دوازدهمین سال از بعثت، دوازده تن از مردم مدینه به مکه آمدند. اولین بار اینان در عقبه[۲۹] با پیامبر بر اسلام بیعت کردند. متن پیمان آنان چنین بود: «به خدا شرک نورزیم، دزدی و زنا نکنیم. فرزندان خود را نکشیم، به یکدیگر تهمت نزنیم، از هر کار زشتی پرهیز کنیم، در کارهای نیک و معروف نافرمانی نکنیم»[۳۰]. در پایان پیمان هم پیامبر فرمودند: «اگر به این پیمان عمل کنید، اهل بهشت هستید».

بعد از این پیمان، همگی به همراه مصعب بن عمیر به عنوان معلم قرآن و دین به مدینه بازگشتند و از آن سال به بعد اسلام به دست آنها در شهر مدینه گسترش یافت. مسلمانان مدینه به شهر مکه آمده و با پیامبر اسلام هم‌پیمان شده و با ایشان بیعت کردند و از او دعوت کردند که به شهر مدینه هجرت کنند.[۳۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سال دهم بعثت.
  2. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، عام الحزن، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۶.
  3. شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن شهر آشوب، المناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۷۳؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۳۰.
  4. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.
  5. محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، محمد جواد الحسینی الجلالی، ص۶۹-۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۴۳.
  6. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۴۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۳؛ ابو الفرج حلیب شافعی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۵۲۱.
  7. قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۳۰؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  8. ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۱۵۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  9. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن شهر آشوب، المناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۷۴.
  10. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۳۱.
  11. نویری، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۲۳؛ محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۵۳.
  12. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۹۹.
  13. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۷؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۹۹.
  14. شیخ مفید، مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، ص۲۲-۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵؛ ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص۵۱۳.
  15. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ ابن شهر آشوب، المناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۱۷۴؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۳۲.
  16. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.
  18. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۴۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶.
  19. ابن شهر آشوب، المناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۱۷۴؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.
  20. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.
  21. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶.
  22. شیخ طوسی، امالی، ص۴۶۳.
  23. « مَا زَالَتْ قُرَيْشٌ كَاعَّةً عَنِّي حَتَّى مَاتَ أَبُو طَالِب‏»؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۱۷؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۳.
  24. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، عام الحزن، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۴۷-۴۹.
  25. امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ المناقب، ج۱، ص۱۷۴؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۰۱؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۴۱.
  26. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۷۱.
  27. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۷۵.
  28. السیرة النبویة، ج۱، ص۴۲۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۰؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۵۲؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۵۶؛ المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۳۶۲، ش۸۴۹؛ دلائل النبوة (ابونعیم)، ج۱، ص۳۰۶.
  29. عقبه جایگاه رجم شیطان در مناسک حج است. (معجم البلدان، ج۴، ص۱۳۴).
  30. السیرة النبویة، ج۱، ص۴۳۳؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۵۶؛ الطبقات الکبری، ج۱‌ص۱۷۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۱۸۶۲؛ اسدالغابة، ج۵، ص۳۴۵؛ ج۶، ص۱۴۹؛ سنن الکبری، ج۶، ص۴۸۸، ش۱۱۵۸۹.
  31. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۷۵.