اثبات امامت امامان دوازدهگانه
مقدمه
یکی از راههای اثبات امامت، نص است؛ نصوصی که بر امامت امامان (ع) وارد شده در سه گروه، دستهبندی میشود:
دلیل یکم: نصّ و تصریح رسول خدا (ص) به نامهای یکایک امامان
روایات متعددی در کتابهای روایی شیعه و اهل سنت از رسول (ص) نقل شده است که ایشان خلفا و امامان پس از خود را با نام معرّفی کردهاند.
در کتاب کفایه الأثر فی النصوص علی الأئمه الإثنی عشر ، نوشته علی بن محمد خزاز رازی، مجموعهای از این روایات گردآوری شده است. در این نوشتار، به حدیث مشهور جابر بسنده مینماییم: "جابر بن عبدالله انصاری گوید: هنگامی که آیه شریف ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱] نازل گردید، به حضرت رسول (ص) عرض کردم: ما خدا و رسول را شناختیم و اکنون میخواهیم بدانیم این اولوالامر که طاعت آنان با طاعت خدا و رسول همراه شده، کدام افرادند؟، فرمود: این افراد خلفای من هستند. ای جابر اینان پیشوایان مسلماناناند که پس از من خواهند آمد. اوّل آنها علی بن ابیطالب است. پس از وی حسن و پس از او حسین سپس علی بن الحسین، و محمد بن علی که در تورات به باقر معروف است و تو او را درک خواهی کرد و هر گاه وی را ملاقات نمودی، سلام مرا به او برسان. پس از او جعفر بن محمد، و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی، و علی بن محمد و حسن بن علی اماماند. پس از اینها، همنام و صاحب کنیه من، که حجت پروردگار و نشانه او در زمین است و محمد بن حسن نام دارد و از شیعیان و پیروان و دوستان خود غیبت خواهد کرد. جز افرادی که در ایمان امتحان داده باشند، کسی در امامت او باقی نخواهد ماند. به خداوندی که من را بهراستی برانگیخته، شیعیان از غیبت او استفاده خواهند کرد و از تابش انوار او مستفیض خواهند شد، همانگونه که از خورشید استضائه میکنند گرچه زیر ابر باشد. ای جابر این مطالب از اسرار خداوند است که در گنجینههای علم محفوظ مانده و آنها را جز به اهلش اطلاع نده[۲].
در منابع اهل سنت نیز، حدیث جابر نقل شده است که از آن میان میتوان از کتاب"فرائد السمطین" و "ینابیع المودة" یاد نمود.
حافظ سلیمان قندوزی از جابر بن یزید جعفی میگوید: شنیدم جابر بن عبدالله انصاری میگفت: رسول خدا (ص) به من فرمودند: "ای جابر! اوصیای من و امامان مسلمانان پس از من، اوّل آنها علی بن ابیطالب است. بعد از او حسن، بعد از او حسین، بعد از او علی بن حسین، بعد از او محمد بن علی معروف به باقر. ای جابر! تو او را درک خواهی کرد و چون به خدمتش رسیدی سلام مرا برسان، بعد از او جعفر بن محمد، بعد از او موسی بن جعفر، بعد از او علی بن موسی، بعد از او محمد بن علی، بعد از او علی بن محمد، بعد از او حسن بن علی، بعد از او قائم آل محمد که نامش نام من و کنیهاش کنیه من است پسر حسن بن علی، او همان است که خدا با دست وی شرق و غرب زمین را فتح میکند، و از دوستان خویش مدت زیادی غایب میشود، تا حدی که در اعتقاد به امامت او باقی نمیماند مگر آنان که خداوند قلویشان را با ایمان امتحان کرده است"[۳].
موفق بن احمد خوارزمی[۴] و شیخالاسلام حمویی شافعی[۵] و سعید بن بشیر از علی بن ابیطالب (ع) نقل کردهاند که فرمود: "من پیشتر از شما وارد حوض کوثر میشوم تو یا علی ساقی کوثر هستی و حسن مدیر آن است، حسین فرمانده آن است، علی بن الحسین سابق بر دیگران در رسیدن به آن، باقر مقسم آن، جعفر صادق سوقدهنده به آن، موسی بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و زایلکننده منافقان، علی بن موسی یار مؤمنان، محمد بن علی جواد نازل کننده اهل بهشت در درجاتشان و علی بن محمد هادی، خطیب شیعه و تزویجکننده حورالعین به آنهاست، حسن بن علی عسکری چراغ اهل بهشت است. مردم از روشنایی آن روشنایی میگیرند و مهدی موعود شفاعتکننده آنهاست در مکانی که خدا اجازه شفاعت نمیدهد مگر به کسی که بخواهد و از او راضی باشد"[۶].[۷]
دلیل دوم: نصّ و تصریح امام پیشین به امام پس از خود
با توجّه به اثبات امامت و عصمت امام اوّل، هرگاه آن امام به جانشین خود تصریح نماید، امامت امام دوم ثابت میشود و همین روال درباره امامانِ بعدی جریان دارد.
در جوامع روایی شیعه، نظیر اصول کافی، کتاب الحجه برای اثبات امامت از اینگونه نصوص بهرهگیری شده است.
دلیل سوم: عناوین عامّی که جز بر امامان شیعه، انطباق ندارد
در کتب صحاحِ اهل سنت، احادیثی است که اگر چه نام امامان در آنها نیامده، ولی عناوین آنها هیچ مصداقی، جز امامان شیعه ندارد[۸]:
- بخاری در صحیح خود از پیامبر (ص) نقل میکند که: "در آینده، دوازده نفر ریاست و مسؤلیّت مردم را به عهده میگیرند. سپس جملهای فرمود که من نشنیدم، از پدرم سؤال کردم، پدرم گفت: پیغمبر (ص) فرمودند: همه این دوازده امیر، از قریشاند"[۹].
- مسلم در صحیح خود از قول پیامبر (ص) آورده است: "همواره این امر عزیز و بلند مرتبه و پیروز است تا دوازده نفر زمام آن را در دست دارند، همگی آنان از قریشاند"[۱۰] و در جایی دیگر آورده است: "این دین پیوسته برپا خواهد بود تا قیامت قیام کند و بر شما دوازده خلیفه باشد که همگی از قریشاند"[۱۱].
- احمد بن حنبل در مسند خود از گفته پیامبر (ص) مینویسد: "امر اسلام همیشه نیکو خواهد بود تا دوازده خلیفه بیایند. آنگاه کلمه آهستهای گفت که من آن را نشنیدم. از پدرم پرسیدم چه گفت؟ گفت: میفرماید: همه آنها از قریشاند"[۱۲].
با توجه به اینکه این روایات، در جوامع معتبر اهل سنت آمده و طرق آن متعدد است و از سویی، همین مضمون در روایات شیعی، متواتر نقل شده است، میتوان گفت، این روایات از جهت سندی پذیرفته است[۱۳].
آنچه از جمعبندی این روایات به دست میآید چند نکته است:
- پس از پیامبر (ص) ۱۲ نفر خواهند بود.
- این ۱۲ نفر شایستگی خلافت پیامبر (ص) را دارند.
- همه این خلفا از قریشاند.
- جریان خلافت تا قیام قیامت ادامه دارد.
- این خلفا مایه عزّت و پیروزی اسلاماند.
اکنون جای این پرسش است که مصادیق این دوازده نفر کیانند و این روایات بر چه کسانی تطبیق میشود؟
در پاسخ به این پرسش میتوان گفت: تطبیق این روایات بر خلفای رسول خدا (ص)، بر پایه آنچه در تاریخ رخ داده است، از پنج احتمال بیرون نیست:
احتمال نخست: خلفای دوازدهگانه، خلفای راشدیناند؛ این احتمال پذیرفته نیست؛ چرا که با عدد دوازده، منطبق نیست.
احتمال دوم: خلفای دوازدهگانه، خلفای بنیامیّهاند؛ این احتمال نیز، هم از جهت عددی و هم از جهت عملکرد خلفا، با روایت انطباق ندارد؛ زیرا در میان خلفای بنیامیّه و بنیمروان ظالمان و فاسقانی بودند که به استناد کتب تاریخی خود اهل سنت، اعمال خلاف شرع داشته و بدین اعمال، معروف و مشهور بودهاند، مانند: یزید بن معاویه، هشام بن عبدالملک، ولید بن عبدالملک به گونهای که گفتهاند: در میان همه آنها جز عمر بن عبدالعزیز، که کمتر از دو سال خلافت نمود، انسان شایستهای نبود. چگونه میتوان حدیث رسول خدا (ص) را بر آنان تطبیق نمود.
احتمال سوم: خلفای دوازدهگانه، خلفای بنی عباساند؛ این احتمال نیز مانند دو احتمال پیشین، به دلائلی که گذشت، پذیرفته نیست.
احتمال چهارم: خلفای دوازدهگانه، تلفیقی از خلفای راشدین، بنیامیه و بنیعباس باشند؛ برخی از علمای اهل سنت، خلفای دوازدهگانه را اینگونه معرّفی میکنند: ابن حجر عسقلانی[۱۴]، در شرح حدیث جابر بن سمره، نخست، سخن قاضی عیاض را نقل میکند که گفته است: خلفای دوازدهگانه رسول خدا (ص) عبارتاند از:
- ابوبکر،
- عمر،
- عثمان،
- علی (ع)،
- معاویه،
- یزید،
- عبدالملک مروان،
- ولید بن عبدالملک،
- سلیمان بن عبدالملک،
- یزید بن عبدالملک،
- هشام بن عبدالملک،
- ولید بن یزید بن عبدالملک.
سپس، سخن قاضی عیاض را تحسین نموده و آن را بر دیگر احتمالات دانشمندان اهل سنت در توجیه حدیث، ترجیح داده و دیدگاه او را میپذیرد.
ابو حاتم میگوید: خلفای دوازدهگانه عبارتاند از:
- ابوبکر،
- عمر،
- عثمان،
- علی (ع)،
- معاویه،
- یزید،
- معاویة بن یزید،
- مروان بن حکم،
- عبدالملک مروان،
- ولید بن عبدالملک،
- سلیمان بن عبدالملک،
- عمر بن عبدالعزیز[۱۵].
ابن تیمیه مینویسد: خلفای دوازدهگانه عبارتاند از:
- ابوبکر،
- عمر،
- عثمان،
- علی (ع)،
- معاویه،
- یزید،
- عبدالملک مروان،
- ولید بن عبدالملک،
- سلیمان بن عبدالملک،
- یزید بن عبدالملک،
- هشام بن عبدالملک،
- عمر بن عبدالعزیز[۱۶].
سیوطی در اینباره مینویسد: هشت تن از خلفای دوازدهگانه رسول خدا (ص):
- ابوبکر،
- عمر،
- عثمان،
- علی (ع)،
- حسن بن علی (ع)،
- معاویه،
- عبدالله بن زبیر،
- عمر بن عبدالعزیز به شمار میآیند.
وی، آنگاه احتمال داده که دو نفر دیگر از خلفای دوازدهگانه، المهتدی و الظاهر از حاکمان عباسی باشند، چون این دو نفر به عقیده سیوطی، افراد عادلی بودهاند! وی میافزاید: ولی دو نفر دیگر باقی ماندهاند که باید منتظر آنان بمانیم، یکی از آن دو، مهدی (ع) است که از اهل بیت (ع) پیامبر (ص) است[۱۷]. نفر دوم را نیز مسکوت گذاشته و از وی نام نمیبرد.
موارد یاد شده و توجیهاتی از این دست که تعداد آن در آثار عالمان اهل سنت به دهها مورد میرسد، ترکیبی است از خلفای راشدین و اموی و عباسی[۱۸].
نقد احتمال چهارم
این احتمال گرچه اشکال عددی را ندارد، ولی از چند سو مخدوش است:
- برخی از عالمان اهل سنت، معتقدند که تعداد خلفا دوازده نفر است، ولی نام برخی از آنان را نمیآورند. مانند: نقل سیوطی.
- ویژگیهایی که رسول خدا (ص) برای خلفای خود بر شمردهاند، بر همه کسانی که اسم آنها به عنوان خلفای دوازدهگانه نام برده شده تطبیق نمیکند. آیا کسی میتواند بپذیرد که دین در عصر شخصی چون یزیدبن معاویه، عزیز بوده است؟
- بر پایه عقیده اهل سنت، دوران خلافت خلفای دوازدهگانه، دست بالا، تا اواسط قرن دوم پایان یافته است، ولی بر پایه روایات رسول خدا (ص) جریان خلافت تا قیامت ادامه دارد.
- دانشمندان اهل سنت، در تطبیق حدیث امامان دوازدهگانه بر خلفا، هیچ دلیلی برای اثبات مدّعای خود نیاورده، بلکه به ادّعایی بیدلیل بسنده کردهاند.
- اختلافاتی که عالمان اهل سنت در مصادیق خلفا دارند، قابل توجیه نیست. ابنحجر از کسانی نام برده است که در نقل ابوحاتم و سیوطی و دیگر نقلها به چشم نمیخورد.
احتمال پنجم: خلفای دوازدهگانه، امامان دوازدهگانه شیعهاند؛ این احتمال به چند دلیل پذیرفته است:
- صفات روحی و ملکات اخلاقی آنان با ویژگیهایی که رسول خدا (ص) برای خلفای خود فرمودهاند، مطابقت دارد.
- عدد یادشده نیز، با فرمایشات رسول خدا (ص) مطابق است.
- فرقه امامیه، هیچ اختلافی در تعداد و تطبیق آن تعداد بر افراد ندارد.
- افرادی را که شیعه خلفای دوازدهگانه میداند، در کتب اهل سنت نیز، وارد شده و دارای مستند روایی است.
بدینسان، هیچ فرقهای، جز شیعه اثنیعشریه، نتوانسته است به درستی بر پایه دیدگاه خود در مسأله امامت، این روایات را تفسیر و تحلیل نماید. این دیدگاه، با احادیث یادشده همخوانی دارد، ولی بسیاری از عالمان اهل سنت، پس از مطرح کردن این روایات، مصداق فرمایش رسول خدا (ص) را روشن نمیدانند[۱۹].
منابع
پانویس
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ (ص) ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ (ع) هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ يَقَعُ لِشِيعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ (ع) إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ يَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ»کمالالدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ «يَا جَابِرُ إِنَّ أَوْصِيَائِي وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»؛ ینابیعالمودة، باب ۹۴، ص۴۹۴؛ کمالالدین، ص۲۵۳، ح۳؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۲۱۳؛ بدایة المعارف الإهمیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج۲، ص۵۷.
- ↑ مقتل الحسین، ج۱، ص۹۴.
- ↑ فرائد السمطین، ج۲، ص۳۲۱، ح۵۷۲.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَنَا وَارِدُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ وَ أَنْتَ يَا عَلِيُ السَّاقِي وَ الْحَسَنُ الذَّائِدُ وَ الْحُسَيْنُ الْآمِرُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْفَارِضُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ النَّاشِرُ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّائِقُ وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ مُحْصِي الْمُحِبِّينَ وَ الْمُبْغِضِينَ وَ قَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى مُزَيِّنُ الْمُؤْمِنِينَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مُنْزِلُ أَهْلِ الْجَنَّةِ فِي دَرَجَاتِهِمْ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ خَطِيبُ شِيعَتِهِ وَ مُزَوِّجُهُمُ الْحُورَ الْعِينَ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ سِرَاجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ يَسْتَضِيئُونَ بِهِ وَ الْقَائِمُ شَفِيعُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَيْثُ لَا يَأْذَنُ اللَّهُ إِلَّا لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى»؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۱۳، ص۶۱؛ إثبات الهداة، ج۲، ص۲۸۴.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص ۱۶۰-۱۶۴.
- ↑ ر.ک: نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار، ج۴، ص۲۲۵؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۳۰؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۷، ص۴۷۷؛ دلائل الصدقی لنهج الحق، ج۶، ص۲۶۴.
- ↑ «يَكُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِيراً فَقَالَ كَلِمَةً لَمْ أَسْمَعْهَا فَقَالَ أَبِي إِنَّهُ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۱۴۷، ح۷۹؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۶، ص۲۷۱.
- ↑ «لَا يَزَالُ هَذَا الْإِسْلَامُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ صحیح مسلم، ج۶، ص۳؛ صحیح البخاری، ج۹، ص۱۴۷، ح۷۹.
- ↑ «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ يَكُونَ عَلَيْكُمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ صحیح مسلم، ج۶، ص۴؛ دلائل الصدق لنهج الحق، ج۶، ص۲۶۴.
- ↑ «لَا يَزَالُ هَذَا الْأَمْرُ صَالِحاً حَتَّى يَكُونَ اثْنَا عَشَرَ أَمِيراً ثُمَّ قَالَ كَلِمَةً لَمْ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِي مَا قَالَ قَالَ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»، مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۹۷-۱۰۷؛ احقاقالحق و ازهاقالباطل، ج۱۳، ص۶؛ الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (ع)، ص۱۷۹.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۱۶۴-۱۶۶.
- ↑ فتحالباری، ج۱۳، ص۲۱۴؛ عارضة الأحوذی فی شرح الترمذی، ج۹، ص۶۷-۶۹؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۱۰، ص۴۲۴.
- ↑ عونالمعبود فی شرح سنن ابی داوود، ج۱۱، ص۳۶۱.
- ↑ اصول مذهب شیعه، ج۲، ص۶۷۴؛ نقل از منهاجالسنة، ج۴، ص۲۰۶.
- ↑ تاریخ الخلفاء، ص۱۰؛ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الأطهار، ج۴، ص۲۵۵.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۱۶۶-۱۶۹.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۱۶۹-۱۷۰.