مقدمه

  • خوف از خداوند متعال، در شمار بالاترین نعمتها و از برترین صفات نیکوی انسانی است. این صفت موجب می‌‌شود، تا نفس انسان از مخالفت الهی بازمانده خویشتن را از نواهی او باز دارد. از این‌رو، کلمه "تقوی" و مشتقّات گوناگون آن، بمعنای خوف از خدا نیز استعمال شده؛ تا آنجا که اگر نگوئیم تقوی بواسطه استعمال غالب در این معنا، از معنای حقیقی خود خارج و لباس این معنی را به تن کرده است، لااقل می‌‌توان گفت که معنای مجازی مشهور آن، تنها و تنها همین معناست و بس[۱].
  • تقوی، بیش از یکصد مرتبه در قرآن کریم به معنی خوف الهی بکار رفته؛ از این‌رو می‌‌توان به اهمیّت بسیار آن در مسیر سلوک به سوی کمال آگاهی یافت. بر این اساس می‌‌توان گفت که هر آنچه در قرآن کریم برای متّقیان بیان شده، بهره‌هائی است که خائفان به‌دست می‌‌آورند؛ چه متّقی نخست خائف است، و زان پس خوف او را به تقوی رهنمون می‌شود[۲].
  • کوتاه سخن آنکه این صفت، آدمی را به نمایش را به نیکبختی دو جهان رهنمون می‌شود. به این دو آیه که مرتبه خائفان در آخرت را به نمایش گذارده است بنگرید: ﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى[۳]، ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ[۴]. مراد از "دو بهشت" در این آیه، "بهشت عوام" و "بهشت خواص" است؛ بهشت عوام سرشار از حور است و قصور، و بهشت خواص مملوّ است از رضوان الهی: ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي[۵][۶].
  • این دو آیه نیز، به خوبی مرتبه تقواپیشگان و خائفان در دنیا را نشان می‌‌دهد؛ و آثار خوف و را در همین عالم به نمایش می‌گذارد: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ[۷]؛ ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[۸].
  • با این‌ همه امّا، اگر هیچ آیه‌ای در شأن خوف الهی و تقوای او، جز از این آیه نازل نشده بود، کافی بود تا مرتبت والای خوف در میان دیگر صفات شایسته نشان داده شود: ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ[۹][۱۰].

مراتب خوف

  • خوف را چندین درجه و مرتبه است:

مرتبه عوام

  • این مرتبه، آدمی را از ارتکاب محرّمات بازداشته؛ چون اندکی قوّت گیرد او را از انجام شبهات و سرانجام از پرداختن به مکروهات نیز باز می‌‌دارد. رسیدن به این مرتبه از خوف عوام، تنها برای برخی از اینان ممکن است.
  • حضرت حق درباره این خوف عام می‌‌فرماید: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ[۱۱] و باز می‌‌فرماید: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ[۱۲][۱۳].

مرتبه خواص

  • این خوف، موجب می‌‌شود تا صاحب آن از ترک اولی بپرهیزد؛ و در هر عملی منتهای رضایت الهی را مدّ نظر آورد.
  • این خوف تنها در خور انبیاء عظام و به‌ویژه مرسلین (ع) است. حضرت حق خود می‌‌فرماید: ﴿وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى[۱۴].
  • آیا نمی‌نگری که چون حضرت یوسف صدیق (ع) به آنکس که می‌‌دانست از زندان رهائی می‌‌یابد و به دربار عزیز می‌‌رود، سفارش کرد که مرا نزد عزیز یاد کن، خداوند متعال او را - بدین سبب - چند سالی به زندان مبتلا ساخت، تا در کنار او از دیگران یاد نکند؟!: ﴿وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ[۱۵].
  • و نیز حضرت حق می‌فرماید: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ[۱۶][۱۷].

انواع خوف

  • خوف بر دو نوع است:
  1. خوف رهبت: خوف از قهر و غضب الهی است؛ و به عبارت دیگر خوف از عدل او؛ و یا به تعبیر قرآن کریم، خوف از مقام ربوبی: ﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى[۱۸].
  2. خوف خشیت: عبارت است از خوف از عظمت و جبروت و اُبّهت الهی. این خوف، متوقّف بر معرفت الهی است؛ از این‌رو بهر مقدار معرفت انسان افزایش یابد، خوف او نیز افزایش می‌‌یابد؛ بر این اساس می‌‌توان گفت که این خوف، تنها ویژه عارفان است. قرآن کریم در این رابطه می‌‌فرماید: ﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[۱۹][۲۰].

مراتب خوف

  • از آنچه گذشت، دانستیم که هر دو نوع خوف دارای مراتبی چند است.
  • حال اضافه می‌کنیم که همان مرتبه نخستین ضعیف آن، مطلوب بوده در کمال انسان مؤثّر است. این مرتبه چون تقویت شود و درخت پرثمر خوف را در قلب انسان بنشاند، از مطلوبیّتی بیشتر برخوردار شده سیر در مسیر کمال را برای سالک بیشتر فراهم می‌‌سازد؛ و به همین ترتیب هرمقدار این مرتبه شدیدتر و قویتر شود، مطلوبیّت او بیشتر خواهد شد. از این‌رو، در این صفت نیکو نیز - چون دیگر صفات حسنه - افراط و تفریط راه نداشته، نمی‌توان زیاده‌روی در آن را قبیح دانست.
  • بنا بر این آنچه در کتب اخلاق مشهور شده و بسیاری از اخلاقیان آن را پذیرفته‌اند- که خوف را دو سویه افراط و تفریط است، و این دو سویه ناصواب بوده از حُسن خوف بی بهره است -؛ صحیح نمی‌باشد؛ چرا که اینان حدّ اعلای خوف را ناامیدی از رحمت حضرت حق دانسته آن را به شدّت مذموم شمرده‌اند[۲۶].
  • بنظر ما - همانگونه که به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت- ناامیدی از رحمت حضرت حق، نه تنها مذموم که حرام است؛ امّا تمامی سخن در آنست که ناامیدی صفتی است و شدّت خوف از حضرت حق، صفتی دیگر!؛ آن نخستین مذموم است، و این دوّمین ممدوح؛ و نه چنین است که این صفت پسندیده در مراتب اعلای خود، به صفتی ناپسند تبدیل شود. اضافه می‌‌کنم که عصمت، چیزی جز از خوف شدید نیست که از علم معصومین (ع) به اسماء و صفات الهی و معرفت کامل ایشان به عظمت او، حاصل می‌‌شود. این معرفت و خوف حاصل از آن، در ادعیة ایشان - همچون دعای کمیل، دعای ابوحمزة ثمالی و دعای عرفه - به خوبی نمایان است؛ و جلوه‌ای از خوف کامل - در هر دو نوع آن را - به نمایش در آورده است. ناامیدی از رحمت الهی امّا، نه از خوف شدید که از عدم رجاء و چشم‌بستن از صفت رحمت الهی نشأت گرفته است[۲۷].

منابع

پانویس

  1. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۲.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۲.
  3. «و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ * تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.
  4. «و برای آن کس که از ایستادن در برابر پروردگار خویش هراسیده است دو بهشت خواهد بود» سوره الرحمن، آیه ۴۶.
  5. «ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! آنگاه، در جرگه بندگان من درآی!؛ سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰.
  6. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۲.
  7. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  8. «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
  9. «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد» سوره مائده، آیه ۲۷.
  10. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۲.
  11. «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
  12. «هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره تغابن، آیه ۱۶.
  13. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۳.
  14. «و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.
  15. «و (یوسف) از آن دو تن به آنکه گمان می‌برد رهایی می‌یابد گفت: نزد سرورت از من یاد کن! اما شیطان یادکرد سرورش را از یاد او برد و (یوسف) چند سال در زندان فروماند» سوره یوسف، آیه ۴۲.
  16. «(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.
  17. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۳-۴۱۴.
  18. «و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.
  19. «و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگ‌های گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند، بی‌گمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.
  20. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۶-۴۱۷.
  21. نهج البلاغه، حکمت ۸۲.
  22. « يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ، وَ هَبْنِي يَا إِلَهِي صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى كَرَامَتِكَ»
  23. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۷.
  24. « اللَّهُمَّ لَا أَجِدُ لِذُنُوبِي غَافِراً وَ لَا لِقَبَائِحِي سَاتِراً، وَ لَا لِشَيْءٍ مِنْ عَمَلِيَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلًا غَيْرَكَ».
  25. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۷.
  26. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۸.
  27. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۱۸-۴۱۹.