تعزیر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

معناشناسی

تعزیرات جمع «تعزیر» و در اصل به معنای منع و بازداشتن،[۱] یاری‌ رساندن،[۲] تعظیم و تأدیب[۳] آمده است.

در اصطلاح فقهی هر جرم دارای مجازاتِ معین را «حدّ» و غیر آن را تعزیر گویند.[۴] برخی تعزیر را نوعی تأدیب دانسته‌اند که بر اساس نظر حاکم شرع برای بازداشتن مجرم و دیگران از جرم و گناه صورت می‌گیرد.[۵] تناسب میان معنای لغوی و اصطلاحی به این است که تعزیر مجرم را محدود و از انجام جرم بازمی‌دارد و در بازداشتن از جرم نیز در حقیقت به او یاری می‌رساند.[۶]

حدّ در روایات و سخنان فقها گاه در معنایی اعم از حد اصطلاحی و تعزیر به‌کار رفته است؛ بر این اساس حد شامل تعزیر نیز می‌شود.[۷] در برخی از روایات[۸] و سخنان فقها،[۹] به جای تعزیر از واژه عقوبت و تأدیب نیز استفاده شده است.

تعزیر و حد هر دو مجازات شرعی‌اند و در مواردی چون فلسفه و حکمت، شرایط، راه‌های اثبات و قاعده درء تا حدودی مشترک‌اند؛ ولی فرق‌های زیادی نیز دارند که در کتاب‌های فقهی شیعه و اهل سنت آمده است.[۱۰]شهید اول ده فرق میان آن دو آورده است؛ ازجمله میزان تعزیرات بستگی به مقدار و چگونگی جرم دارد؛ ولی در حدود مقدار جرم شرط نیست. حاکم شرع در انواع تعزیر مخیر است؛ ولی در حدود این‌چنین نیست، مگر در حد محارب که حاکم میان قتل و تبعید و میان بریدن دست و پای محارب اختیار دارد. اندازه تعزیر از جهت انجام‌ دهنده جرم، کسی که جرم بر او واقع شده و نوع جرم متفاوت می‌شود؛ ولی این امور تأثیری در حدود ندارد[۱۱].[۱۲]

پیشینه

در شرایع الهیِ پیشین افزون بر مجازات‌هایی همانند حد مرتد، حد زنا و لواط،[۱۳] مجازات‌هایی به تناسب نوع جرم و شخصیت مجرمان تعیین شده است، همانند تازیانه‌ زدن[۱۴] و منزوی‌ کردن.[۱۵]

در قرآن کریم مصادیق و شکل‌های گوناگون تعزیر ازجمله ممنوعیت معاشرت با مجرم ﴿وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۶]؛[۱۷] تهدید و تحقیرِ مانعان زکات و نپذیرفتن زکات از آنان ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ[۱۸]، ﴿فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ[۱۹]؛ [۲۰] توبیخ منافقان توطئه‌گر ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ[۲۱][۲۲] و موارد دیگر ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۲۳] [۲۴] آمده است.

احادیث بسیاری نیز در باب تعزیر نقل شده است که در ابواب مختلف کتاب‌های روایی آمده است.[۲۵] سیره عملی پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) نیز بیانگر اجرای تعزیر در موارد بسیار به دست آنان است.[۲۶]

در آثار فقهی بابی به این موضوع با نام‌های کتاب الحدود و الآداب،[۲۷] کتاب الحدود[۲۸] و کتاب الحدود و التعزیرات[۲۹] اختصاص یافته است. اجرای تعزیرات نیاز به حاکمانی مشروع دارد که متعهد به اجرای احکام اسلام باشند و چنین موقعیتی برای فقهای شیعه در گذشته وجود نداشته است؛ بنابراین از عصر شیخ مفید و حتی از روزگار شیخ طوسی که فقه تفریعی آغاز شد، یعنی از پایان سده سوم تا سده‌های اخیر تحقیقات کافی و جامعی که شامل همه مسائل تعزیرات بشود، صورت نگرفته است. در دوره معاصر علمای شیعه و اهل سنت کتاب‌های مستقلی دراین‌باره نگاشته‌اند.[۳۰]

امام‌ خمینی ضمن کتاب حدود، مسائل مربوط به تعزیرات را آورده[۳۱] و به پرسش‌هایی دراین‌باره پاسخ گفته است.[۳۲] پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۶۱ قوه قضاییه طرح قانونی‌شدن تعزیرات را به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد و در سال ۱۳۶۲ تصویب شد و برای یک دوره آزمایشی پنج‌ رساله اجرا گردید و بعدها قانون مجازات اسلامی چندین بار بازنگری و تکمیل شد.[۳۳]

فلسفه و حکمت تعزیرات

تعزیرات نیز همانند همه احکام اسلام حکمت و فلسفه دارند. ازجمله حکمت‌های آن، اصلاح مجرم، جلوگیری از تکرار جرم[۳۴] و عبرت‌ گرفتن دیگران است[۳۵]؛ به همین جهت در برخی از روایات از تعزیر تعبیر به تأدیب شده است.[۳۶] در روایتی از امام‌ صادق(ع) در بیان تشریع تعزیر دربارهٔ کسی که با حیوان آمیزش کرده، دستور به تعزیر را برای آن دانسته که مردم جرئت پیدا نکنند که مرتکب چنین اعمالی شوند.[۳۷] در روایات دیگری مبارزه با فساد، حمایت از مصالح جامعه، حفاظت از حقوق الهی و حقوق مردم و تطهیر مجرمان از گناه نیز از حکمت‌های اجرای تعزیرات است.[۳۸] امام‌ خمینی نیز فلسفه تعزیرات را تربیت و اصلاح مجرم و اصلاح و سعادت همه انسان‌ها و جلوگیری از شرارت و آرامش جامعه دانسته است.[۳۹].[۴۰]

انواع تعزیرات

تعزیر به اعتبارهای گوناگون به چندین قسم ازجمله به تعزیر در حق‌الله و حق‌الناس، تعزیر شرعی و تعزیر حکومتی تقسیم می‌شود. در اینجا به دو قسم شرعی و حکومتی اشاره می‌شود:

تعزیرات شرعی

تعزیرات شرعی مجازات‌هایی هستند که برای متخلفان از احکام شرعی مانند ترک واجبات و ارتکاب محرمات به اجرا درمی‌آیند.[۴۱] امام‌ خمینی معتقد است هر کس یکی از محرمات را-غیر از آنهایی که شارع در آنها حد معین کرده-با علم به حرام‌بودن آن و شرایطی دیگر انجام دهد، تعزیر می‌شود.[۴۲] شارع در بیشتر موارد اندازه عقوبت تعزیرات شرعی آن را تعیین نکرده و آن را به حاکم واگذار کرده است تا طبق مصلحت فرد و جامعه عمل کند؛ ولی در مواردی نیز عقوبت آن را مشخص کرده است؛ ازجمله جرایم بر ضد عفت و اخلاق عمومی از قبیل اینکه مرد و زنی که میان آنها رابطه زوجیت نیست، مرتکب عمل منافی عفت، غیر از زنا شوند از قبیل بوسیدن، زیر یک پوشش خوابیدن و بغل‌کردن یکدیگر، تا ۹۹ تازیانه تعزیر خواهند شد.[۴۳] هتک حرمت و توهین به افراد از قبیل فحاشی و به‌کاربردن کلماتی مانند فاسق، فاجر، شراب‌خوار و غیر اینان از الفاظی که موجب کوچک‌ شدن دیگری است، برای فردی که مستحق آن نباشد، موجب مجازات تعزیری تا سی ضربه شلاق خواهد بود.[۴۴] هر دشنامی که سبب اذیتِ شنونده شود و به حد قذف نرسد، مانند اینکه کسی به همسر خود بگوید «تو باکره نبودی» یا کسی به دیگری بگوید «دیوث»، «حرام‌زاده»، «فرزند حیض» و مانند آن، محکوم به شلاق تا ۷۴ ضربه می‌شود.[۴۵] همچنین نسبت‌های ناروا به غیر از زنا و لواط مانند مساحقه و دیگر کارهای حرام به شخص، موجب تعزیر تا ۷۴ ضربه شلاق خواهد بود.[۴۶].[۴۷]

تعزیرات حکومتی

مجازات‌هایی که حکومت و نظام اسلامی آنها را به منظور حفظ نظم و مراعات مصلحت اجتماع، در برابر تخلف از مقررات وضع می‌کند، تعزیرات حکومتی نامیده می‌شوند.[۴۸] حکومت اسلامی می‌تواند برای حفظ مصالح عمومی و ایجاد زمینه قسط و عدل و جلوگیری از فساد، اموری را که حرام نیستند، مانند قوانین گمرکی، ضوابط مسافرت به کشورها، قوانین راهنمایی و رانندگی، مقررات ورود و صدور کالا و مواردی مانند آن، برای مدتی منع یا محدود کند و وضع و اجرای آن را با شرایطی در اختیار نهاد یا افراد خاص قرار دهد.[۴۹] این نوع کیفرها در تعبیر امام‌ خمینی، مجازات‌های بازدارنده نامیده شده‌اند.[۵۰] امام‌ خمینی قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی همانند قانون قاچاق، گمرکات، تخلفات رانندگی، قوانین شهرداری و غیره را خارج از تعزیرات شرعی دانسته و یادآور شده است به دستور حاکم یا وکیل او می‌توان متخلفان را به مجازات‌های بازدارنده مجازات کرد.[۵۱] از نگاه ایشان حبس، اخراج از شهر، تعطیل‌ کردن محل کسب، منع از ادامه خدمت در اداره‌های دولتی، جریمه مالی و به‌طور کلی هر تنبیهی که موجب تنبه و خودداری از ارتکاب جرایم گردد، می‌تواند به صورت تعزیر حکومتی تعیین شود[۵۲]

برخی دربارهٔ فرق میان تعزیر شرعی و حکومتی گفته‌اند آنچه شریعت آن را حرام دانسته، همیشه حرام است و نمی‌توان آن را مباح دانست و تخلف از آن موجب تعزیر شرعی می‌شود؛ اما آنچه را حاکم اسلامی منع کند، همیشگی نیست و در صورتی که مصلحت اقتضا کند ممکن است در زمانی منع آن برداشته شود و تخلف از آن سبب تعزیر حکومتی می‌گردد.[۵۳].[۵۴]

ابزارها و شیوه‌های تعزیر

دربارهٔ انحصار تعزیر شرعی به مجازات‌های بدنی، به‌ویژه تازیانه یا تعمیم آن به ابزارها و شکل‌های دیگر، دو دیدگاه مطرح است: ظاهر تعبیرها و سخنان بسیاری از فقها ازجمله شیخ مفید و شیخ طوسی آن است که آنان تعزیر را منحصر به زدن تازیانه می‌دانند.[۵۵] در برابر این دیدگاه، عده‌ای دیگر از فقها ازجمله علامه حلی،[۵۶]شهید اول،[۵۷] فاضل مقداد،[۵۸] محمد تقی مجلسی[۵۹] و محمد باقر مجلسی،[۶۰] تعمیم در تعزیر را برگزیده‌اند. محقق نجفی نیز پس از آنکه نخست آن را منحصر در زدن تازیانه دانسته،[۶۱] یادآور شده است از روایت «إنّ اللّه َ تباركَ وتعالى ... جَعلَ لكُلِّ شيءٍ حَدّا، وجَعلَ علَيهِ دَليلاً يَدُلُّ علَيهِ، وجَعلَ على مَن تَعدّى ذلك الحَدَّ حَدّا»[۶۲] و روایات دیگر[۶۳] می‌توان عمومیت را استفاده کرد.[۶۴] با اینکه برخی از تعبیرهای شیخ طوسی نیز ظاهر در انحصار در تازیانه است، از برخی کلمات وی تعمیم برداشت می‌شود؛ برای نمونه ایشان در بوسیدن زن بیگانه یا فحش و ناسزاگویی به دیگران حاکم شرع را در تعزیر مجرم به وسیله توبیخ و سرزنش و زندان و تازیانه مجاز دانسته است.[۶۵]

امام‌ خمینی در تعزیرات حکومتی معتقد به تعمیم و در تعزیرات شرعی احتیاط را در آن می‌داند که به مجازات‌های گفته شده در روایات بسنده شود، مگر آنکه جرم جنبه عمومی داشته باشد؛ مثل احتکار و گرانفروشی که حاکم شرع در این‌گونه موارد همانند تعزیرات حکومتی می‌تواند از دیگر ابزارهای بازدارنده استفاده کند.[۶۶] بسیاری از دیگر فقهای معاصر ازجمله حسینعلی منتظری،[۶۷] محمد فاضل لنکرانی،[۶۸] ناصر مکارم شیرازی،[۶۹] سید عبدالکریم موسوی اردبیلی[۷۰] و همچنین بسیاری از فقهای اهل سنت[۷۱] معتقدند تعزیر معنای وسیعی دارد و حاکم شرع متناسب با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، می‌تواند مجازات‌های مختلفی را ازجمله مجازات‌های مالی برای مجرمان تعیین کند.[۷۲]

راه‌های اثبات تعزیر

فقهای شیعه برای اثباتجرم موجب تعزیر، چند راه را برشمرده‌اند؛ ازجمله آنها اقرار مجرم به ارتکاب جرم است. در این موضوع دو نظریه مطرح است: نظر بسیاری از فقها بلکه مشهور این است که تعزیر با دو بار اقرارثابت می‌شود.[۷۳] امام‌ خمینی نیز برای اثبات تعزیر احتیاط را در دو بار اقرار می‌داند.[۷۴] برای اثبات این دیدگاه به اجماع،[۷۵] اصالة البرائه و چند دلیل دیگر[۷۶] استناد شده است. در برابر، محقق حلی،[۷۷] فیض کاشانی[۷۸] و برخی دیگر از فقها[۷۹] و از معاصران سیدابوالقاسم خویی[۸۰] و فاضل لنکرانی[۸۱] معتقدند با یک بار اقرار تعزیر ثابت می‌شود. مستند این دیدگاه عمومات و اطلاقات ادله اقرار ازجمله روایت پیامبر(ص) «إِقْرَارُ اَلْعُقَلاَءِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ جَائِزٌ» است.[۸۲] در این روایت اقرار مقید به یک یا دو بار نشده است. بنای عقلا نیز بر کفایت یک بار اقرار است.[۸۳]

راه دیگر اثبات تعزیر، وجود بینه و شاهد است. بدون تردید تعزیر با دو شاهد عادل ثابت می‌شود.[۸۴] برخی از صاحب‌نظران اهل سنت معتقدند تعزیر با یک شاهد نیز ثابت می‌شود.[۸۵] علم قاضی نیز برای اثبات تعزیر چنانچه از مقدمات حس یا قریب به حس به دست آید، حجت است.[۸۶].[۸۷]

قاعده درء

قاعده درء آن است که «حدود و تعزیرات با شبهات برداشته می‌شوند» و جایی که در وقوع جرم یا انتساب آن به متهم یا مسئولیت و استحقاق مجازات وی، به دلیلی تردید وجود داشته باشد، به موجب این قاعده اجرای حدود و تعزیرات منتفی است. دربارهٔ اینکه قاعده درء شامل همه جرم‌ها می‌شود، اتفاق نظر وجود دارد.[۸۸] بیشتر فقهای شیعه از قاعده درء در حدود بحث کرده‌اند و از تعزیرات سخنی نگفته‌اند؛ اما برخی ازجمله محمد حسن نجفی قاعده درء را در تعزیرات نیز جاری می‌داند، [۸۹] مجلسی اول در شرح این حدیث پیامبر(ص) «اِدْرَءُوا اَلْحُدُودَ بِالشُّبُهَاتِ» «با شبهات حدود را دفع کنید»،[۹۰] یادآور شده که حدیث عام است و شامل حدود، قصاص و تعزیرات نیز می‌شود.[۹۱] از معاصران فاضل لنکرانی،[۹۲] مکارم شیرازی،[۹۳] سید محمد بجنوردی، [۹۴] سید محمد شیرازی[۹۵] و برخی از عالمان اهل سنت[۹۶] نیز همین نظریه را پذیرفته‌اند. ماده ۱۲۰ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ قاعده درء را در همه جرایم (اعم از جرایم موجب حد، دیه، قصاص و تعزیر) جاری می‌داند و یادآور می‌شود هرگاه در وقوع جرم یا در برخی از شرایط آن یا هریک از شرایط مسئولیت کیفری شبهه یا تردید شود و دلیلی بر نفی آن یافت نشود، حسب مورد، جرم یا شرط مذکور ثابت نمی‌شود؛ هرچند برخی از معاصران حدیث درء را معتبر نمی‌دانند و به چنین عمومی قائل نیستند.[۹۷] در آثار فقهی امام‌ خمینی اظهار نظر صریحی مبنی بر اعتبار یا عدم اعتبار این قاعده وجود ندارد؛ اما ایشان در برخی آثار، آن را پذیرفته و گاه به آن اشاره کرده است.[۹۸].[۹۹]

شرایط اجرای تعزیر

در اجرای حدود و دیگر مجازات‌های اسلامی شرایطی وجود دارد که برخی از آنها به متصدیان اقامه حدود و مجازات‌ها و برخی به مجرمان و برخی دیگر به نفس حدود مربوط است. بسیاری از این شرایط اختصاص به حدود ندارد، بلکه در تعزیرات نیز لازم است[۱۰۰]:

شرایط اصل مجازات تعزیری

در روایات و کلمات فقها شرایطی برای نفس مجازات تعزیری بیان شده است:

عدم اضرار و هلاکت مجرم

هدف از تعزیر همانند برخی از حدود، اصلاح مجرم و بازداشتن او از گناه است؛ بنابراین در مواردی که اجرای تعزیر سبب هلاکت یا ضرر بیش از حد معمول باشد، اجرای آن جایز نیست[۱۰۱]؛ برهمین اساس فقها معتقدند در گرما و سرمای شدید اجرای حد و تعزیر با زدن تازیانه جایز نیست[۱۰۲]؛ زیرا موجب شدید شدن عقوبت بر مجرم می‌شود و ترس ضرر و هلاکت او وجود دارد.[۱۰۳]

وجود مصلحت

نفس انجام تعزیر همانند حدود و دیگر مجازات‌ها باید در جهت مصلحت مجرم و دیگر مردم باشد. این شرط در میان فقها به عنوان اصلی مسلّم پذیرفته شده، دربارهٔ آن توافق وجود دارد و روایاتی که فلسفه و حکمت حدود و تعزیرات را بیان می‌کنند، بر این معنا دلالت دارند؛ ازجمله در روایتی آمده است اجرای یک حد در زمین از باران چهل شبانه‌روز سودمندتر است[۱۰۴] و این هدف در صورتی حاصل می‌شود که اجرای حد و تعزیر دارای مصلحت باشد.[۱۰۵]

تقدم امر به معروف و نهی از منکر بر تعزیر

برخی از فقها بر این باورند که اجرای تعزیر در غیر مواردِ گفته شده در روایات، مشروط به زمانی است که امکان جلوگیری از گناه با امر به معروف و نهی از منکر وجود نداشته باشد.[۱۰۶] در برابر آن، بسیاری از فقها ازجمله شیخ طوسی[۱۰۷] و علامه حلی[۱۰۸] به‌طور مطلق و در همه گناهان فتوا به جواز تعزیر داده‌اند و آن را مشروط به اجرای امر به معروف و نهی از منکر ندانسته‌اند.[۱۰۹].[۱۱۰]

شرایط اقامه‌کننده تعزیرات

اقامه‌کنندگان تعزیرات، همانند حدود، حاکمان شرع و قضاتی‌اند که به صدور احکام حدود و تعزیرات می‌پردازند.[۱۱۱] در روایات و کلمات فقها، بلوغ، عقل، مرد بودن، اسلام، شیعه دوازده‌امامی بودن، طهارت مولد و حلال‌زادگی، قدرت بر اجرای حدود و تعزیرات، امانت، عدالت و اجتهاد از شرایط اقامه‌کنندگان تعزیرات شمرده شده است.[۱۱۲] با توجه به شرط اجتهاد در اقامه تعزیرات، غیر مجتهد نمی‌تواند متولی اجرای تعزیرات شود. شیخ طوسی،[۱۱۳]شهید ثانی[۱۱۴] و بسیاری از دیگر فقها با تعبیرهای گوناگون این نظریه را بدون اختلاف و اجماعی دانسته‌اند[۱۱۵]؛ بر همین اساس امام‌ خمینی معتقد است متصدیان امر قضا که دارای شرایط قضاوت نیستند و از باب ضرورت به آنان اجازه قضاوت داده شده است، حق تعیین اندازه تعزیر را بدون اجازه فقیه جامع شرایط ندارند. ایشان با توجه به کمبود قضات دارای شرایط، هیئتی را معین کرد که میزان تعزیرات را معین کنند و در آن چارچوب به‌طور موقت به آنان اجازه اقامه تعزیرات داده شود.[۱۱۶].[۱۱۷]

شرایط مستحق تعزیر

برای مستحق تعزیر نیز شرایطی چون علم به حرمت، اختیار، قصد انجام گناه، قدرت تحمل تعزیر، سلامتی، داشتن حالت طبیعی، مستحاضه‌ نبودن و باردار نبودن زن ذکر شده است. در شرایط یادشده اختلافی نیست و همه فقها رعایت آنها را در اجرای حدود و تعزیرات لازم شمرده‌اند.[۱۱۸] برخی از فقها شرط پناهنده‌ نشدن مجرم به حرم را تنها دربارهٔ حد مطرح کرده‌اند و از لزوم رعایت آن در تعزیرات سخنی نگفته‌اند؛ ولی برخی دیگر به‌صراحت یادآور شده‌اند که این شرط در تعزیرات نیز لازم است.[۱۱۹] مستند این نظریه همان چیزی است که در حدود آمده است.[۱۲۰] حاکم اسلامی اجرای تعزیر را در حرم تا خروج وی از آن به تأخیر می‌اندازد؛ البته اگر کسی در حرم جرمی انجام دهد که موجب حد و تعزیر است، مجازات او در حرم جایز است.[۱۲۱]

از سوی دیگر، شرط نبود مجرم در سرزمین دشمن نیز در حدود مطرح شده است[۱۲۲]؛ ولی برخی از فقها گفته‌اند این شرط در تعزیرات نیز جاری است؛ زیرا اطلاق حد در روایات اگر قرینه‌ای برخلاف نباشد، شامل تعزیر نیز می‌شود.[۱۲۳] برخی نیز تعزیر را قسمی از حدود دانسته‌اند.[۱۲۴] افزون بر این در روایات علت این حکم ترس از پناهنده‌ شدن مجرم به دشمن ذکر شده است[۱۲۵] که این علت نیز در تعزیر جاری است.[۱۲۶]

قلمرو تعزیر

در قلمرو تعزیر چندین نظر وجود دارد. برخی از فقها معتقدند اجرای تعزیر منحصر به مواردی است که برای آن دلیل و نص وارد شده است و فراتر از آن جایز نیست. در میان فقهای معاصر سید احمد خوانساری،[۱۲۷] سید محمد رضا گلپایگانی[۱۲۸] و لطف‌الله صافی گلپایگانی[۱۲۹] به این نظریه معتقدند؛ البته صافی گلپایگانی گسترش‌ دادن آن را به مواردی که ارتکاب گناه موجب آزار دیگران شود[۱۳۰] یا گناه غیر منصوص از جهت اهمیت، همانند منصوص باشد،[۱۳۱] جایز دانسته است. مستند این دسته از فقها این است که موارد منصوص از تحت ادله‌ای که به‌طور مطلق و عام، آزار و اذیت مسلمانان را حرام می‌دانند، خارج شده‌اند و در غیر این موارد اذیت و آزار مسلمانان حرام است. علاوه بر این در مواردی که روایت بر جواز تعزیر وارد نشده است، برای مجری تعزیر تردید پیدا می‌شود که آیا مجازات جایز است یا خیر که جایزنبودن آن با استصحاب ثابت می‌شود.[۱۳۲] در برابر برخی از فقها معتقدند با جستجو و تدبر در روایاتی که دربارهٔ تعزیرات وارد شده، می‌توان به این نتیجه رسید که تعزیر در موارد منصوص، خصوصیت ندارد و امکان استفاده یک حکم کلی از آن وجود دارد؛ زیرا این نوع روایات فراوان‌اند و الغای خصوصیت نیز به‌طور قطعی امکان‌پذیر است.[۱۳۳]

برخی دیگر از فقها معتقدند گناهان کبیره تعزیر دارند.[۱۳۴] محقق نجفی همین نظریه را پذیرفته و یادآور شده در این مسئله میان فقها اختلافی نیست که هرکس حرامی را مرتکب یا واجبی را ترک کند، در صورتی که گناهِ انجام‌ شده کبیره باشد، حاکم حق دارد او را تعزیر کند.[۱۳۵] در برابر، بیشتر فقهای شیعه معتقدند ترک هر یک از واجبات الهی و ارتکاب هر یک از گناهان که حد شرعی نداشته باشد، چه صغیره و چه کبیره تعزیر دارد. شیخ طوسی،[۱۳۶] ابن‌زهره،[۱۳۷] ابوالصلاح حلبی،[۱۳۸] ابن‌ادریس،[۱۳۹] محقق حلی،[۱۴۰]شهید اول،[۱۴۱] محقق اردبیلی[۱۴۲] و بسیاری از علمای معاصر،[۱۴۳] به این نظریه معتقدند.

فقهای اهل سنت نیز اجماع دارند که هر گناهی که برای آن در شرع، مجازات حد تعیین نشده، تعزیر برای آن جایز است.[۱۴۴] مستند این دیدگاه این است که فرقی میان گناهان کبیره و غیر کبیره نیست؛ زیرا ادله‌ای که بر وجوب تعزیر دلالت دارند، ازجمله ادله امر به معروف و نهی از منکر، اختصاص به گناهان کبیره ندارند و عام‌اند. افزون بر این روایات عامی از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) رسیده که برای هر چیزی حد و مرزی است و متجاوزان از آن حدود را مستحق حد و تعزیر شمرده شده‌اند[۱۴۵]؛ البته استناد به این روایات در صورتی است که حد در جمله اول روایت به معنای حکم و در جمله دوم به معنای عقوبت باشد؛ چنان‌که برخی از فقها همین معنا را از این روایات برداشت کرده‌اند.[۱۴۶] در روایات برای بیش از پنجاه نوع گناه، به نوعی به جواز تعزیرحکم شده است.[۱۴۷]

افزون بر همه اینها در برخی از روایات به جواز تعزیر در گناهان صغیره تصریح شده است، ازجمله سوراخ‌ کردن خانه مردم بدون انجام سرقت،[۱۴۸] اجتماع دو مرد یا دو زن یا یک مرد و یک زن نامحرم با بدن برهنه در زیر یک پوشش بدون اینکه زنا ثابت شود،[۱۴۹] فراهم‌ کردن مقدمات خوردن گوشت خوک[۱۵۰] و نجس‌کردن مسجدالحرام.[۱۵۱]

امام‌ خمینی در یک‌جای تحریر الوسیله گناهان کبیره[۱۵۲] و در جای دیگر آن[۱۵۳] هر گناهی چه صغیره و چه کبیره را موجب تعزیر دانسته است. دربارهٔ اختلاف این دو فتوا ایشان یادآور شده است مقصود صغیره‌ای است که بر حرمت آن اجماع باشد یا حاکم شرع تعزیر آن را مصلحت بداند.[۱۵۴].[۱۵۵]

تعزیرات مالی

تعزیرات مالی شامل انواع جریمه‌های مالی می‌شود که ممکن است دربارهٔ مجرم اعمال شود، مانند محکومیت به جریمه نقدی به نفع بیت‌المال، مصادره همه یا بخشی از اموال، نگهداری و توقیف اموال مجرم در وقت معین، حکم به انجام کار اجباری بدون دریافت دستمزد یا کمتر از قیمت واقعی، انهدام وسایل گناه، تعطیل‌کردن محل کسب، محرومیت از حقوق فردی یا اجتماعی، محرومیت از حق پیشه و کسب و جلوگیری از افزایش قیمت کالا.[۱۵۶] در تعزیر مالی دو نظر وجود دارد[۱۵۷]:

جواز تعزیر مالی

فقهای شیعه در گذشته به سبب دور بودن از حکومت به‌صراحت از تعزیر مالی سخنی نگفته‌اند، اما از اطلاق سخنان آنان دربارهٔ اختیارات حاکم اسلامی در تعزیر می‌توان برداشت کرد که تعزیر مالی را قبول کرده‌اند؛ برای مثال شهید اول و بسیاری از فقهای دیگر انواع تعزیر را برای حاکم اسلامی مجاز دانسته‌اند. برخی از معاصران ازجمله حسینعلی منتظری[۱۵۸] و ناصر مکارم شیرازی[۱۵۹] همین نظر را پذیرفته‌اند. به اعتقاد امام‌ خمینی در تعزیرات حکومتی، حاکم یا وکیل او مجازند که از تعزیرات مالی و غیر آن استفاده کنند.[۱۶۰] منتظری با استناد به فلسفه و اهداف تعزیر و روایات ازجمله روایاتی که بیانگر سیره پیامبر اکرم(ص) و امام‌ علی(ع) هستند، نتیجه گرفته است تعزیر مالی در شرع مجاز است و علت اینکه فقهای شیعه به‌صراحت دربارهٔ این نوع از تعزیر سخن نگفته‌اند، این است که این نوع از تعزیر از شئون حکومت است و آنان از حکومت برکنار بوده‌اند.[۱۶۱] از روایات بسیاری که دراین‌باره نقل شده،[۱۶۲] مکارم شیرازی تنها به روایت سکونی از پیامبر(ص) استناد کرده و تعزیر مالی را پذیرفته است. پیامبر(ص) دربارهٔ کسی که مقداری میوه دزدیده بود، حکم به تعزیر و جریمه دو برابر قیمت میوه‌های دزدیده شده کرد.[۱۶۳] وی در تفسیر این روایت آورده است نیمی از قیمت، ارزش خود میوه‌هاست که به صاحبش بازگردانده می‌شود و نیم دیگر تعزیر مالی است که تعلق به بیت‌المال دارد.[۱۶۴].[۱۶۵]

جایز نبودن تعزیر مالی

صافی گلپایگانی همین نظریه را پذیرفته و یادآور شده است هیچ‌یک از فقهای شیعه به تعزیر مالی فتوا نداده‌اند.[۱۶۶] دلیل این نظریه را می‌توان این دانست که احکام شرعی توقیفی‌اند و بستگی به نظر شارع مقدس دارد و نمی‌توان از آنچه در باب تعزیرات وارد شده است، تخلف کرد و موارد دیگر را به آن اضافه کرد.[۱۶۷].[۱۶۸]

اختیارات حاکم اسلامی

فقها معتقدند امر تعزیر به حاکم اسلامی واگذار شده است. شیخ طوسی در المبسوط[۱۶۹] و در کتاب الخلاف، بر این مطلب ادعای نبود اختلاف‌نظر میان فقها کرده است.[۱۷۰] ابن‌ادریس،[۱۷۱] محقق حلی،[۱۷۲] علامه حلی،[۱۷۳] محقق نجفی[۱۷۴] و دیگران همین نظریه را پذیرفته‌اند. این مضمون در کلمات فقهای معاصر [۱۷۵] نیز دیده می‌شود. امام‌ خمینی نیز تعزیر را بسته به نظر حاکم اسلامی دانسته است.[۱۷۶] از تعبیرهایی که در سخنان فقها آمده برداشت می‌شود حاکم اسلامی در ابعاد گوناگون تعزیر، دارای اختیار است[۱۷۷]:

اندازه تعزیر

تعیین اندازه تعزیر از اختیارات حاکم است. بسیاری از فقها ازجمله محقق حلی[۱۷۸] و نجفی،[۱۷۹] به این نظریه تصریح کرده‌اند. همین مضمون با تعبیرهای گوناگون در سخنان بسیاری از فقها ازجمله ابن‌ادریس،[۱۸۰] علامه حلی،[۱۸۱] محقق اردبیلی[۱۸۲] و امام‌ خمینی[۱۸۳] آمده است. مستند این نظر روایاتی است که بیان می‌کند حاکم با ملاحظه جرم و قوت بدنی مجرم به هر اندازه که مصلحت بداند، مجرم را تعزیر می‌کند.[۱۸۴].[۱۸۵]

نوع تعزیر

تعزیر منحصر در نوعی خاص نیست و جایز است با انواع عقوبت‌ها مانند تازیانه، تبعید، زندان، جریمه مالی و دیگر انواع تعزیر اجرا شود. حاکم نیز در تعیین نوع عقوبت دارای اختیار است. افزون بر این، از اینکه در مواردی برای یک جرم، مجازات‌های مختلفی در برخی از روایات آمده است،[۱۸۶] می‌توان اختیار حاکم را در تعیین نوع عقوبت تعزیر برداشت کرد. امام‌ خمینی در تعزیرات حکومتی اجازه داده است که از انواع مجازات‌های بازدارنده استفاده شود.[۱۸۷].[۱۸۸]

زمان تعزیر

در باب شهادت به باطل، روایاتی آمده است که در آنها به تعیین زمان تعزیر به حکم حاکم اشاره شده است.[۱۸۹] بسیاری از فقها ازجمله شیخ طوسی،[۱۹۰] ابن‌براج[۱۹۱] و محقق نجفی[۱۹۲] طبق روایات یاد شده فتوا داده‌اند.[۱۹۳]

پذیرش شفاعت

شفاعت در حدود به اجماع علمای شیعه پذیرفته نیست[۱۹۴]؛ ولی از روایات[۱۹۵] و سخنان برخی از فقهای شیعه برداشت می‌شود که شفاعت برای اجرا نشدن تعزیر جایز است[۱۹۶]؛ اما اگر به هر دلیل تعزیر واجب باشد، مانند انحصار اصلاح مجرم به تعزیر یا اجرای آن برای حفظ نظام، عبرت دیگران و مصالح اجتماع لازم باشد[۱۹۷] یا حق‌الناس باشد،[۱۹۸]شفاعت جایز نیست.[۱۹۹]

عفو

با توجه به اطلاق بعضی آیات ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۲۰۰]، ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۲۰۱]، ﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ[۲۰۲] و روایات فراوانی که دربارهٔ بخشیدن مجرم آمده[۲۰۳] و نیز با توجه به سیره پیامبر(ص)[۲۰۴] و امیرالمؤمنین علی(ع)،[۲۰۵] حاکم اسلامی می‌تواند متخلف را در صورت مصلحت عفو کند. در برخی از روایات، عفو و گذشت از اختیارات حاکم اسلامی شمرده شده است[۲۰۶].[۲۰۷]

تخفیف و تشدید در تعزیر

روایات و سیره عملی پیامبر(ص) و امام‌علی(ع) بیانگر آن است که در برخی موارد، افرادِ مستحق تعزیر را به‌شدت کیفر می‌دادند و در مواردی نیز آسان گرفته، با تخفیف برخورد می‌کردند.[۲۰۸] از نگاه امام‌ خمینی بر اساس نظریه ولایت فقیه، حاکم اسلامی در عصر غیبت همانند پیامبر(ص) و امام‌ علی(ع) اجازه تخفیف و تشدید کیفر در تعزیرات را دارد.[۲۰۹].[۲۱۰]

لایحه تعزیرات

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ بحث از تعزیرات و اجرای آن مطرح شد و در سال ۱۳۶۱ دستگاه قضایی طرح قانونی‌شدن آن را به مجلس شورای اسلامی ارائه کرد. این طرح در سال ۱۳۶۲ در ۱۵۹ ماده و ۱۸ تبصره به تصویب کمیسیون امور قضایی مجلس شورای اسلامی رسید و به شورای نگهبان فرستاده شد.[۲۱۱] شورای نگهبان ایرادهایی به این مصوبه گرفت که مهم‌ترین آن تعیین مقدار تعزیر بود. شورای نگهبان معتقد بود قانون نمی‌تواند مقدار تعزیر را تعیین کند. تعیین تعزیر و نوع و مقدار آن و همچنین عفو آن باید به نظر قاضی باشد.[۲۱۲] این ایراد در بررسی لایحه تشدید مجازاتِ مرتکبان رشوه و اختلاس و کلاهبرداری نیز تکرار شد.[۲۱۳] مستند این دیدگاه روایاتی است که می‌گوید مقدار تعزیر باید به نظر امام و حاکم شرع تعیین شود.[۲۱۴] طبق نظر شورای نگهبان قانون تنها می‌توانست اعلام کند که فلان عمل جرم است و تعزیر دارد؛ اما نوع و مقدار تعزیر به تشخیص خود قاضی بود؛ اما بدون تردید اختلافی که از چنین رویه‌ای پیش می‌آید، خلاف مصلحت جامعه است و مورد پذیرش عقل و عقلای عالم نیز نیست؛ بنابراین جمله «عَلَى قَدْرِ مَا يَرَاهُ اَلْوَالِي» نباید محدود به تشخیص مورد به مورد قاضی شود، به‌ویژه در شرایطی که بیشتر قاضی‌ها مقلدند نه مجتهد، بلکه اگر امام و حاکم اسلامی مصلحت دید که به شکل کلی و قانونی بسته به جرم‌های مختلف، مجازات مختلف و متناسب در نظر بگیرد، این از مصادیق جمله یادشده خواهد بود[۲۱۵]؛ چنان‌که امام‌ خمینی هیئتی را برای تعیین حدود تعزیرات معین کرد.

موضوع لایحه تعزیرات بحث دامنه‌داری را میان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان پدیدآورد که در چند مورد نیز از امام‌ خمینی درخواست راهنمایی شد[۲۱۶]؛ ازجمله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور در تیرماه ۱۳۶۳ مشکل عدم وحدت رویه در تعزیرات را با امام‌ خمینی مطرح کرد و ایشان بررسی موضوع از سوی چند نفر از فقها و تدوین طرحی موقت را بدون مانع شمرد.[۲۱۷] در ۲۸ آبان ۱۳۶۴ نیز محمد یزدی، رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی ضمن درخواست پاسخ به برخی از مسائل، در موضوع یاد شده از امام‌ خمینی درخواست راهنمایی کرد و یادآور شد چنان‌چه نوع و مقدار تعزیر مشخص نشود، تصویب قانون بی‌معنا و باعث مشکلاتی ازجمله نبود وحدت رویه قضایی و تفاوت فاحش در احکام صادر شده خواهد شد و هر دادگاه برای یک جرم نوعی مجازات معین خواهد کرد که دستگاه قضایی را متزلزل و نظام قضایی را دگرگون خواهد ساخت.[۲۱۸] امام‌ خمینی در پاسخ، هیئتی مرکب از محمد یزدی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و دو نفر از شورای نگهبان را به انتخاب آن شورا موظف کرد که حدود تعزیرات را معین کنند و در چارچوب آن اجازه تعزیر داده شود و تخلف از آن صورت نگیرد. ایشان عمل به این شیوه را تا تعیین قضات جامع‌الشرایط موقتی و اضطراری دانست.[۲۱۹] در شهریور ۱۳۶۵ اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، برای حل کامل این مشکل از امام‌ خمینی کمک خواست که ایشان رفع آن را به حسینعلی منتظری واگذار کرد.[۲۲۰] منتظری نیز حق تعیین تعزیرات سلطانیه را به مجلس شورای اسلامی واگذار کرد[۲۲۱] و در نهایت این قانون به تصویب نمایندگان مجلس رسید[۲۲۲].[۲۲۳]

منابع

پانویس

  1. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ۳/۲۲۸؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۴/۵۶۱
  2. فراهیدی، کتاب العین، ۲/۴۰۷
  3. جوهری، الصحاح، ۲/۷۴۴
  4. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۳۶؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۴
  5. ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۵۳۵؛ جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۵/۵۸۹
  6. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۸/۱۰۸؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۵۶۴
  7. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۴؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۴۸
  8. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۲۶۲، ۳۶۱ و ۳۷۱
  9. ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۵۳۵؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۳/۱۵۶
  10. شهید اول، القواعد و الفوائد، ۲/۱۴۲–۱۴۴؛ فاضل مقداد، نضد القواعد، ۴۷۲–۴۷۳؛ قرافی، الذخیره، ۴/۱۷۷–۱۸۳؛ جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۵/۳۹۷
  11. شهید اول، القواعد و الفوائد، ۲/۱۴۲–۱۴۴
  12. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  13. کتاب مقدس، تثنیه، ب۱۷، ۱–۷ و ب۲۲، ۲۳–۲۴؛ کتاب مقدس، لاویان، ب۱۸، ۲۲ و ب۲۴، ۱۴–۱۶
  14. طوسی، التبیان، ۸/۵۶۸
  15. طبرسی، مجمع البیان، ۷/۴۷؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴/۱۹۷
  16. «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توب» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
  17. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ۹/۴۰۰
  18. «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود» سوره توبه، آیه ۷۵.
  19. «و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۶.
  20. طبری، جامع البیان، ۱۰/۱۳۰–۱۳۱؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۰/۲۱۸–۲۱۹
  21. «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.
  22. طبرسی، مجمع البیان، ۵/۷۰–۷۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۸/۳۶
  23. «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  24. طبرسی، مجمع البیان، ۵/۱۰۰؛ فتح، ۱۵؛ طبرسی، مجمع البیان، ۹/۱۷۴؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۸/۲۸۰
  25. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۱–۳۸۵
  26. کلینی، الکافی، ۷/۲۴۰؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۶۶ و ۳۷۰–۳۷۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۱۸/۵۹؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۸/۱۳۶ و ۱۹۵
  27. مفید، المقنعه، ۷۷۳
  28. طوسی، الخلاف، ۵/۳۶۵؛ طوسی، المبسوط، ۸/۲
  29. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۴
  30. صافی گلپایگانی، التعزیر و انواعه و ملحقاته؛ ناصر مکارم شیرازی، تعزیر و گستره آن؛ احمد فتحی بهنسی، التعزیر فی الاسلام؛ خالد رأفت حسین، الجریمة التعزیریة فی الشریعة الاسلامیه
  31. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، کتاب الحدود
  32. امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۴–۴۵۸
  33. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  34. فاضل مقداد، نضد القواعد، ۴۷۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۷۰–۳۷۱؛ جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۵/۱۵ و ۱۹
  35. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۵۷
  36. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۷۱
  37. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۵۷
  38. کلینی، الکافی، ۵/۵۲۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۲۲/۸۸؛ جمعی از نویسندگان، تعزیرات از دیدگاه فقه، ۶۰–۶۴
  39. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۳۶؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۹
  40. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  41. موسوی، راه‌های تعزیرات، ۱۲/۳۳۷؛ جمعی از نویسندگان، تعزیرات از دیدگاه فقه، ۹۳
  42. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۵۷
  43. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۶
  44. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۹–۴۵۰
  45. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۹–۴۵۰
  46. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۸؛ قانون مجازات اسلامی، ماده ۱۴۰، تبصره ۲
  47. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  48. مهرپور، دیدگاه‌های جدید، ۱۳۳–۱۳۴؛ جمعی از نویسندگان، تعزیرات از دیدگاه فقه، ۹۴
  49. جمعی از نویسندگان، تعزیرات از دیدگاه فقه، ۹۴ و ۲۹۶
  50. امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۵۰۶
  51. امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۵۰۵–۵۰۶
  52. امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۶
  53. رافعی، احکام الجرائم فی الاسلام، ۸۵؛ جمعی از نویسندگان، تعزیرات از دیدگاه فقه، ۹۴
  54. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  55. مفید، المقنعه، ۷۸۹–۷۹۳؛ طوسی، المبسوط، ۸/۶۹–۷۰
  56. علامه حلی، تحریر الاحکام، ۵/۳۴۹
  57. شهید اول، القواعد و الفوائد، ۲/۱۴۴
  58. فاضل مقداد، نضد القواعد، ۴۷۳
  59. مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ۶/۱۶۳
  60. مجلسی، محمدباقر، کتاب حدود، ۵۹
  61. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۴۸
  62. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۴
  63. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۵
  64. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۴۸
  65. طوسی، المبسوط، ۸/۶۶
  66. امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۶، ۵۰۶ و ۵۱۸
  67. منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ۲/۳۲۱
  68. فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعه، ۵۶۵–۵۷۴؛ فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ۱/۴۹۸–۴۹۹
  69. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۰/۱۶۹–۱۷۰؛ مکارم شیرازی، تعزیر و گستره آن، ۶۸، ۷۰ و ۸۵؛ مکارم شیرازی، توضیح المسائل، ۴۸۹
  70. اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، ۱/۱۳
  71. ابن‌قدامه، المغنی، ۱۰/۳۴۸؛ ماوردی، الاحکام السلطانیة، ۲۳۶؛ ابی‌یعلی، الاحکام السلطانیه، ۲/۲۷۹؛ جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۵/۲۰۶ و ۲۱۹
  72. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  73. ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۵۳۹؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴/۴۵۶؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۴۷
  74. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۵۳
  75. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ۱۶/۱۸۰
  76. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۸۲–۲۸۷
  77. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۱۵۴
  78. فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ۲/۷۷
  79. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۸۲
  80. خویی، موسوعة الإمام‌الخویی، ۱/۴۰۹
  81. فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعه، ۷۳۰
  82. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۳/۱۸۴
  83. مکارم شیرازی، تعزیر و گستره آن، ۱۱۹
  84. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۵۴؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۳/۱۸۱؛ امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۵۳
  85. عوده، التشریع الجنایی الاسلامی، ۱/۸۳
  86. مکارم شیرازی، تعزیر و گستره آن، ۱۱۷
  87. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  88. بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیة، ۳/۹۸
  89. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۷ و ۴۸۱
  90. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۷۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۴۷
  91. مجلسی، محمدتقی، ۱۰/۲۲۹
  92. فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة، کتاب الحدود
  93. مکارم شیرازی، تعزیر و گستره آن، ۱۲۰ و ۱۷۸–۱۷۹
  94. بجنوردی، سیدمحمد، قواعد فقهیه، ۱/۱۷۶ و ۱۸۵
  95. شیرازی، الفقه، ۱۰۱/۲۰۳
  96. عوده، التشریع الجنایی الاسلامی، ۱/۲۱۶
  97. خویی، موسوعة الإمام‌الخویی، ۱/۱۸۷ و ۲۰۹
  98. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۳؛ امام‌ خمینی، الطهاره، ۴/۲۶۹
  99. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  100. محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق، تعزیرات (مقاله)|مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  101. صافی گلپایگانی، التعزیر، ۱۴۷
  102. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۳۴۳
  103. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  104. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۲
  105. محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق، تعزیرات (مقاله)|مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  106. فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۵۴۴؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ۱۶/۶۳؛ خوانساری، جامع المدارک، ۷/۱۲۱
  107. طوسی، المبسوط، ۸/۶۶
  108. حلی، علامه، تبصرة المتعلمین، ۱۸۷؛ حلی، علامه، تحریر الاحکام، ۵/۲۹۸
  109. فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعه، ۳۳۷–۳۳۸
  110. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  111. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۷۲؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۷/۳۰۰؛ نراقی، عوائد الایام، ۵۵۳
  112. شهید اول، الدروس، ۲/۴۷–۴۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۰/۱۲–۱۵؛ خویی، موسوعة الإمام‌الخویی، ۱/۱۰؛ سبزواری، مهذّب الأحکام، ۲۷/۳۷–۳۸
  113. طوسی، المبسوط، ۸/۹۹؛ طوسی، الخلاف، ۶/۲۰۷–۲۰۸
  114. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۳/۳۲۸
  115. فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ۳/۲۴۷؛ انصاری، القضاء و الشهادات، ۳۳–۳۴؛ عراقی، کتاب القضاء، ۱۳–۱۵
  116. امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۶
  117. محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق، تعزیرات (مقاله)|مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  118. کلینی، الکافی، ۷/۲۴۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۲۹ و ۳۱؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ۱۵/۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۳۱–۲۴۲
  119. اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۳/۸۰؛ گلپایگانی، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، ۱/۳۹۳
  120. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۲/۲۰۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۵۹
  121. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۳۴۴؛ فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعه، ۲۰۹
  122. طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۰/۴۰؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۲۴
  123. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ۱۵/۴۵۵
  124. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۷
  125. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۲۴–۲۵
  126. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  127. خوانساری، جامع المدارک، ۷/۹۸–۱۲۱
  128. گلپایگانی، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، ۲/۱۵۴–۱۵۵
  129. صافی گلپایگانی، التعزیر، ۳۴–۳۵، ۵۲ و ۱۳۰
  130. صافی گلپایگانی، التعزیر، ۱۳۹
  131. صافی گلپایگانی، التعزیر، ۱۳۷
  132. خوانساری، ۷/۹۸–۱۲۱؛ گلپایگانی، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، ۲/۱۵۳–۱۵۴؛ صافی گلپایگانی، التعزیر، ۱۳۷
  133. اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۳/۱۵۶ و ۱۶۰؛ مکارم شیرازی، تعزیر و گستره آن، ۴۶–۵۴
  134. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۴۸
  135. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۴۸
  136. طوسی، المبسوط، ۸/۶۹
  137. ابن‌زهره، غنیة النزوع، ۴۳۵
  138. حلبی، الکافی فی الفقه، ۴۱۶–۴۲۰
  139. ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۴۶۶
  140. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۶۸
  141. القواعد و الفوائد، ۲/۱۵۴–۱۵۵
  142. اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۳/۱۶۴
  143. خویی، موسوعة الإمام‌الخویی، ۱/۴۰۷–۴۰۸؛ سبزواری، مهذّب الأحکام، ۲۸/۵۷
  144. سرخسی، المبسوط، ۲۴/۳۶؛ ابن‌قدامه، المغنی، ۱۰/۳۴۷؛ ابی‌یعلی، الاحکام السلطانیه، ۱/۲۳۶؛ عوده، التشریع الجنایی الاسلامی، ۱/۱۵۵؛ زحیلی، الفقه الاسلامی، ۷/۵۳۰۱
  145. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۱۳۴–۱۳۵
  146. خویی، موسوعة الإمام‌الخویی، ۲/۱۰۴؛ منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ۲/۳۱۵
  147. جمعی از نویسندگان، تعزیرات از دیدگاه فقه، ۲۸۳–۲۸۵
  148. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۹/۶۶
  149. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۸۹ و ۱۶۳
  150. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۷۰–۳۷۱
  151. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۶۸–۳۶۹
  152. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۵۳
  153. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۵۷
  154. امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۴
  155. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  156. جمعی از نویسندگان، تعزیرات از دیدگاه فقه، ۲۶۷
  157. محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق، تعزیرات (مقاله)|مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  158. منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ۲/۳۲۹–۳۳۰
  159. مکارم شیرازی، تعزیر و گستره آن، ۷۸–۸۰
  160. امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۶
  161. منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ۲/۳۴۱
  162. مشکین، تعزیرات حکومتی و مالی، ۱۲/۲۸۸–۳۰۷
  163. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۲۸۶
  164. مکارم شیرازی، تعزیر و گستره آن، ۷۸
  165. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  166. صافی گلپایگانی، التعزیر، ۹۲–۹۳
  167. منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ۲/۳۳۰
  168. محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق، تعزیرات (مقاله)|مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  169. طوسی، المبسوط، ۸/۶۹
  170. طوسی، الخلاف، ۵/۴۹۷
  171. ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۵۳۰
  172. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۵۵
  173. علامه حلی، قواعد الاحکام، ۳/۵۴۲
  174. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۴۸
  175. خویی، موسوعة الإمام‌الخویی، ۱/۴۰۷؛ گلپایگانی، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، ۱/۲۰
  176. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۶؛ امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۴۵۶
  177. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  178. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ۴/۱۵۵
  179. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۴۸
  180. ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۳/۵۳۵
  181. علامه حلی، قواعد الاحکام، ۲/۲۶۲
  182. اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۳/۳۶۱
  183. امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۳۶
  184. کلینی، ۷/۲۴۳–۲۴۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۷۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۶/۱۰۲
  185. محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق، تعزیرات (مقاله)|مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  186. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۵۷ و ۳۷۶
  187. امام‌ خمینی، استفتائات، ۳/۵۰۶
  188. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  189. کلینی، الکافی، ۷/۲۴۳؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۳/۵۹؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۷/۳۳۳–۳۳۴
  190. طوسی، النهایه، ۳۳۶
  191. ابن‌براج، المهذب، ۲/۵۴۴
  192. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۲۵۲
  193. محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق، تعزیرات (مقاله)|مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  194. نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۳۹۵؛ خوانساری، جامع المدارک، ۷/۸۸؛ امام‌ خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۴۵
  195. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۴۳
  196. صافی گلپایگانی، التعزیر، ۸۵
  197. صافی گلپایگانی، التعزیر، ۸۳–۸۴
  198. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۴۳
  199. محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق، تعزیرات (مقاله)|مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  200. «همان کسان که در شادی و رنج می‌بخشند و فروخورندگان خشم و در گذرندگان از مردم‌اند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.
  201. «پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
  202. «بدی را با روشی که نیکوتر است دور کن؛ ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.
  203. کلینی، الکافی، ۲/۱۰۸؛ ابن‌شعبه، تحف العقول، ۳۱۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۶۸/۴۲۳
  204. کلینی، الکافی، ۲/۱۰۸
  205. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱/۲۳
  206. کلینی، الکافی، ۷/۲۵۲؛ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۵۳؛ ۴۵۳–۴۵۴
  207. محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق، تعزیرات (مقاله)|مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  208. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۲۱۰، ۳۶۳ و ۳۷۰–۳۷۱
  209. امام‌ خمینی، البیع، ۲/۶۳۷ و ۶۵۳؛ امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۵۰–۵۲
  210. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.
  211. اداره کل، مجموعه قوانین، ۴۹۴–۵۱۷؛ جمعی از نویسندگان، تعزیرات از دیدگاه فقه، ۲۸
  212. مهرپور، مجموعه نظریات، ۱/۴۱۲–۴۱۷
  213. مهرپور، مجموعه نظریات، ۲/۳۱۸
  214. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۸/۳۷۴–۳۷۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۷۶/۱۰۲
  215. مرتضوی، اجتهاد در محاق، ۱۳۳–۱۳۶
  216. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۷۲؛ ۱۹/۴۲۳ و ۲۰/۱۰۹–۱۱۰
  217. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۹۱
  218. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۲۳
  219. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۲۳
  220. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۰۹–۱۱۰
  221. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۲۳۵
  222. آقایی جیرهنده و بسطامی، مجلس شورای اسلامی، ۱۲۵
  223. مزینانی، محمد صادق، مقاله «تعزیرات»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱ – ۴۰۳.