رضایت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
امام خمینی، «رضا» را خشنودی بنده از حقتعالی و اراده و مقدرات او میداند. مقام رضا با مقامهای تسلیم، توکل و صبر مرتبط میباشد. امام خمینی مقام رضا را بالاتر از مقام صبر و مقام تسلیم میداند؛ اگرچه معتقد است مرتبهای از مقام تسلیم فوق مقام توکل و رضا است، البته مرتبه بالای رضا فوق مقام تسلیم و پایینتر از مقام فنا میباشد. امام خمینی منافاتی میان دعا با مقام رضا نمیبیند و مبدأ رضا از حقتعالی را معرفت بنده به جمیلبودن افعال خداوند متعال میداند و این معرفت را دارای مراتبی چون؛ علم به جمیل بودن ذاتی، صفاتی و فعلی حقتعالی و مقام مشاهده دانسته و برای مقام مشاهده سه درجه، مشاهده تجلی افعالی، مشاهده تجلی صفاتی و اسمائی و مشاهده تجلی ذاتی برمیشمارد. امام خمینی برای مقام رضا مراتبی چون رضا به ربوبیت حقتعالی و رضا به رضای خداوند ذکر میکند و برای رضا آثاری ازجمله: رسیدن به مقام صدیقین و آرامش و سکون برمیشمارد.[۱]
معناشناسی
رضا از ماده «رضو»[۲] یا «رضی» به معنای خشنودی و موافقت میل است با آنچه برای شخص اتفاق میافتد و با آن روبهرو میشود[۳] و مقابل آن سخط است.[۴] در اصطلاح علم اخلاق به معنای ترک اعتراض به مقدرات الهی[۵] و ترک ناخشنودی از خداوند در باطن و ظاهر و قول و فعل[۶] است. در اصطلاح عرفانی رفع کراهت از احکام قضا و قدر و توقف اراده بنده در برابر اراده پروردگار است.[۷] امام خمینی رضا را به معنای خشنودی بنده از حقتعالی و اراده و مقدرات او میدان.[۸] مقام رضا با مقامهایی چون تسلیم، توکل و صبر مرتبط میباشد.[۹]
پیشینه
ادیان الهی به صفت رضا توجه کرده و رضایت خداوند را سبب حیات[۱۰] و از صفات خائفان[۱۱] ذکر کردهاند؛ همچنین رضایت خداوند را بدون ایمان محال شمردهاند.[۱۲] قرآن کریم رضایت را صفت اهل خشیت﴿جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ﴾[۱۳] و صدق معرفی کرده که خداوند از دارندگان آن راضی است.﴿جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ﴾[۱۴]، ﴿قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۱۵] برخی مجامع روایی نیز به رضا توجه کرده و باب مستقلی به آن اختصاص دادهاند.[۱۶] امیرالمؤمنین(ع) یکی از ارکان ایمان را رضا به قضای الهی شمرده است.[۱۷] امام صادق(ع) اساس اطاعت از خداوند و رأس بندگی او را صبر و رضایت و خشنودی از خداوند متعال دانسته است.[۱۸]
اهل معرفت مقام رضا را از مقامات عرفانی دانستهاند[۱۹] و سراج در اللمع[۲۰] و کلاباذی در التعرف[۲۱] ازجمله نخستین عارفانیاند که بابی مستقل به آن اختصاص دادهاند. عارفان رضا در خداوند را ازجمله صفات جمالیه میدانند که در برابر صفت غضب قرار میگیرد.[۲۲] برخی از اهل معرفت جایگاه رضا را پس از منزل صبر و پیش از منزل شکر میدانند.[۲۳] برخی نیز آن را از بالاترین مقامات یقین شمردهاند.[۲۴] امام خمینی بالاترین مرتبه رضا را از بزرگترین مقامات اهل جذبه و محبت میداند و بر آن است که مرتبه بالای رضا از اعلی مراتب کمال انسانی است و آن فوق مقام تسلیم و پایینتر از مقام فنا میباشد.[۲۵]
متکلمان اسلامی در آثار خود درباره رضا به قضای الهی و مباحث مرتبط با آن مانند رضا به کفر و بغضِ اهل کفر به بحث و بررسی پرداختهاند.[۲۶] حکمای اسلامی نیز از مقام رضا و رضا به قضای الهیسخن به میان آوردهاند.[۲۷] عالمان اخلاق مقام رضا را ازجمله مقامات در سلوک منازل دین شمردهاند که بالاتر از مقام صبر[۲۸] و پایینتر از مقام محبت میباشد.[۲۹] امام خمینی نیز در آثار خود از حقیقت مقام رضا،[۳۰] جایگاه،[۳۱] مراتب،[۳۲] مبادی،[۳۳] فضیلت[۳۴] و آثار آن[۳۵] بحث کرده است.[۳۶]
حقیقت مقام رضا
علمای اخلاق حقیقت رضا را خشنودی بنده از حقتعالی میدانند که ثمره محبت میباشد.[۳۷] اهل معرفت رضا را محو اراده بنده در اراده حقتعالی،[۳۸] رفع اختیار از بنده، سکون قلب به تلخی قضا[۳۹] و تساوی نعمت و بلا و شدّت و رخا[۴۰] میدانند. رضا سختترین منازل سالکان و کلید باقی مقامات است؛ از همین رو باب رضا بابِ اعظم خداوند شمرده میشود.[۴۱] برخی نیز رضا را رفع کراهت، شیرین شمردن تلخی احکام قضا و قدر[۴۲] و عدم اعتراض به حکم و قضای خداوند[۴۳] میدانند. عارفان در اینکه رضا از مقامات است یا از احوال اختلاف دارند. برخی بر این باورند که رضا در بعضی از افراد مقام است و در بعضی دیگر احوال.[۴۴] برخی دیگر رضا را از احوال دانستهاند.[۴۵] برخی بر این عقیدهاند که مقام رضا نهایت مقام سالکان[۴۶] و بدایت احوال آنان[۴۷] است. خواجه عبدالله انصاری رضا را توقف اراده بنده در برابر اراده پروردگار میداند که در برابر حکم پروردگار خواستار تقدیم یا تأخیر یا زیادی یا نقصان آن نباشد.[۴۸]
امام خمینی تعریف خواجه عبدالله انصاری از مقام رضا را صحیح نمیداند و معتقد است اگر مراد خواجه از توقف اراده بنده در برابر مرادِ حق، فنای اراده بنده باشد، این مقام اوایل مقامات فناست و ربطی به مقام رضا ندارد و اگر مقصود عدم اراده بنده در برابر اراده حق باشد، این مقام تسلیم خواهد بود که پایینتر از مقام رضاست؛ رضا خشنودی و فرحناکی بنده از حقتعالی و اراده و قضا و قدر اوست که لازمه آن خشنودی از خلق و حصول فرح عام میباشد.[۴۹] بنا بر نظر ایشان رضا از جنود عقل و لازمه فطرت بوده و مقابل سخط و نارضایتی است.[۵۰].[۵۱]
رابطه دعا با رضا
اهل معرفت[۵۲] و علمای اخلاق[۵۳] بر این باورند که دعا منافاتی با مقام رضا ندارد؛ زیرا انسان از جانب شریعت مأمور به دعا کردن است و منافعی از همین راه نصیب او میشود.[۵۴]
امام خمینی نیز بر این باور است که سیره انبیا(ع) و ائمه معصومین(ع) بر آن بوده که هیچگاه از دعا و عجز و تضرع در درگاه معبود خودداری نمیکردند و حاجات خود را به حضرت حق عرضه میداشتند؛ با آنکه آنان مقاماتی بالاتر از صبر و رضا و تسلیم داشتند و این مخالف مقامات روحانیه آنان نیست؛ بلکه تذکر حق و انس و خلوت با محبوب و اظهار بندگی در پیشگاه کامل مطلق، نهایتِ آرزوی عارفان و نتیجه سلوک سالکین است.[۵۵].[۵۶]
نسبت مقام رضا با مقامات دیگر
برخی اندیشمندان اسلامی مقام رضا را پس از عبور از منزل توکل[۵۷] و برخی نیز آن را متصل به مقام توکل[۵۸] دانستهاند. امام خمینی مقام رضا را غیر از مقام توکل دانسته[۵۹] و آن را شامختر و عالیتر از مقام توکل میداند؛ زیرا متوکل طالب خیر و صلاح خویش است و حقتعالی را فاعل خیر میداند و او را وکیل خود در تحصیل خیر میکند؛ اما انسانِ راضی، اراده خود را در اراده خداوند فانی کرده است و از برای خود اختیاری نمیکند.[۶۰]
برخی اندیشمندان مقام تسلیم را بالاتر از مقام رضا میدانند؛[۶۱] زیرا در مقام رضا هرچه خداوند انجام دهد موافق طبع و میل فرد خواهد بود؛ اما در مقام تسلیم طبع و میل خود را به خدا سپرده است.[۶۲] در این میان خواجه عبدالله انصاری مقام رضا را بالاتر از مقام تسلیم میداند. ایشان مقام تسلیم را از بالاترین درجات عامه دانسته؛ اما مقام رضا را از نخستین درجات خاصه و دشوارترین امور برای عامه میداند.[۶۳]
امام خمینی مقام رضا را بالاتر از مقام تسلیم میداند؛[۶۴] اگرچه معتقد است مرتبهای از مقام تسلیم فوق مقام توکل و رضاست؛[۶۵] زیرا اگر سالک اهل طلب و محبت و به دور از انانیت و نفسانیات باشد، خداوند متعال با یک جلوه و جذبه او را به فنا و صعق مطلق میرساند، همانگونه که برای حضرت موسی(ع) روی داد و اگر هم دارای نقصی باشد، با همین جلوه رحمانی که از روی عنایت خاص الهی حاصل شده، از میان بر میخیزد که این مقام از تسلیم، از توکل و رضا به قضای الهی بالاتر است.[۶۶]
برخی اندیشمندان بر این باورند که مقام رضا بالاتر از مقام صبر است.[۶۷] امام خمینی نیز همسو با اینان مقام رضا را بالاتر از مقام صبر میداند؛[۶۸] زیرا صبر خودداری از شکایت به غیر خداوند است، در حالیکه نفس از واردات از جانب حقتعالی کراهت دارد؛ اما در مقام رضا انسان از بلاها و ناگواریها اظهار خشنودی میکند و از جان و دل طالب هر آن چیزی است که از جانب حق میرسد.[۶۹].[۷۰]
خاستگاه و راه تحصیل مقام رضا
بعضی از اندیشمندان منشأ مقام رضا را یقین دانستهاند؛ زیرا تا دل مؤمن به نور یقین باز نشود، چشم بصیرتش به مشاهده حسن تدبیر خداوند باز نمیشود و در نتیجه گنجایش حوادث و وقایع و خوشحالی به وقوع آنها در او به وجود نمیآید.[۷۱] بعضی نیز معرفت و انس به پروردگار را باعث رضایت از مقدرات او میدانند.[۷۲]
امام خمینی مبدأ رضا از حقتعالی را معرفت بنده به جمیل بودن افعال خداوند متعال میداند.[۷۳] طبق این بیان متعلقِ معرفت، افعالِ خداوند است؛ این معرفت دارای چهار مرتبه است:
- علم به جمیل بودن ذاتی، صفاتی و فعلی حقتعالی. اگرچه این مرتبه کلید ابواب معارف است و دستیابی به آن ساده نمیباشد، وقوف در آن از حجابهای بزرگ به شمار میآید؛[۷۴]
- ایمان به جمیل بودن اوصاف و افعالحق. به این معنا که سالک علمی را که در مرتبه اول کسب کرده، به قلب برساند؛ به طوری که قلب به جمیل بودن حق ایمان آورد. نتیجه چنین ایمانی آن است که نور خشنودی و خوشبینی به خدا در دل سالک جلوهگر میشود و این نخستین مرتبه رضاست؛[۷۵]
- اطمینان به جمیل بودن اوصاف و افعال حق. در این مرتبه بنده سالک به درجه اطمینان میرسد؛ هنگامی که نفس به جمیلبودن حق اطمینان پیدا کرد، مرتبه رضا کاملتر میشود و ممکن است آیه ﴿إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ﴾[۷۶]، ﴿الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ﴾[۷۷] اشاره به این مقام باشد؛[۷۸]
- مقام مشاهده. این مقام برای اصحاب قلوب و اهل معرفت و شهود است که قلب آنان از عالم کثرت و ظلمت منصرف شده و خانه دل را از غبار اغیار زدودهاند؛ در این مقام حقتعالی با جلوههایی که مناسب قلوب اهل این مقام است، در آنان تجلی میکند و سبب دلخوشیشان به ذات و انصراف از غیر میشود.[۷۹]
امام خمینی برای مقام مشاهده سه درجه بر میشمارد:
- مشاهده تجلی افعالی و در این درجه رضا به قضای الهی در حد کمال حاصل میشود؛
- مشاهده تجلی صفاتی و اسمائی؛
- مشاهده تجلی ذاتی.
دو درجه اخیر بالاتر از مقام رضا و مانند آن است؛ گرچه روح رضا که حقیقت محبت و جذبه است، در این دو درجه به طور کامل وجود دارد.[۸۰]
علمای اخلاق برای دستیابی به مقام رضا راههایی ذکر کردهاند؛ ازجمله اینکه بنده باور داشته باشد مصلحت آنچه خداوند برای او در نظر گرفته است، بیشتر است؛ حتی اگر مصلحت و فایده آن را در نیابد و اینکه ناخشنودی و کراهت از مقدرات خداوند هیچ فایدهای ندارد و خواست الهی را تغییر نمیدهد.[۸۱]
امام خمینی بر این باور است کسی که کمال مطلق را حقتعالی بداند و معرفت حضوری به آن مقام داشته باشد، تمام نظام وجود و آنچه را که از او ظهور پیدا میکند، کامل میبیند؛ بنابراین جمال و کمالحق را در جمیع موجودات ظاهر میبیند و به مشاهده حضوری درمییابد که از جمیل مطلق جز جمیل ظاهر نشود؛ در چنین صورتی بنده از حق و همه نظام وجود راضی و خشنود خواهد بود و به هرچه از طرف حق برای او صادر شود، به نظر خشنودی و رضایت نظر میکند و از افعال او خشنود میشود، و از هرچه غیر حق است و متعلق به غیر باشد متنفر خواهد بود.[۸۲].[۸۳]
مراتب و درجات رضا
اهل معرفت برای مقام رضا سه درجه ذکر میکنند:
- رضای عامه و آن رضا به ربوبیت حق و ناخشنودی از عبادت و بندگی غیر اوست؛
- رضای خاصه و آن رضای از خداوند، در هرچه حکم و مقدر کرده، میباشد و این درجه از اوایل مقامات اهل خاصه است؛
- رضا به رضای خداوند. در این مرتبه بنده برای خود خشم و خشنودی نمیبیند و به هوا و هوس حکم نمیکند و اختیارش از ریشه قطع میشود و قدرت تمییز و تشخیص او از بین میرود؛ به طوری که اگر خداوند او را در آتش اندازد، آن را از بهشت تمییز نمیدهد.[۸۴]
امام خمینی نیز با تذکر این نکته که برای رضا و کمالات نفسانی دیگر مراتب و درجات زیادی است، برای مقام رضا سه مرتبه ذکر میکند:
- رضا به ربوبیت حقتعالی: در این مرتبه سالک خود را تحت ربوبیت حق قرار میدهد و از سلطنت شیطان خارج شده، به ربوبیت حقتعالی راضی و خشنود میشود.[۸۵] ایشان این مرتبه را نخستین مرتبه رضا میداند و برای این مرتبه علایمی ذکر میکند که علاوه بر اینکه مشقت تکلیف از او برداشته میشود، از اوامر الهی خشنود میشود و از آن با جان و دل استقبال میکند و منهیات شرعیه نزد او مبغوض شده، به بندگی خود و مولایی خداوند متعال خشنود میشود.[۸۶] به اعتقاد ایشان رضایت به نبوت و امامت که در این مرتبه از مراتب رضا محقق است، مجرد خشنودی به پیشوایی آنان نیست؛ بلکه باید فرد به سعادت و کمالی که انبیا(ع) و ائمه(ع) ارائه کردهاند، عمل کند.[۸۷]
- رضا به قضا و قدر حق: از پیشامدهای گوارا و ناگوار و فرحناکی از آنچه حقتعالی به بنده عطا فرموده است؛ اعم از بلاها و بیماریها و آنچه مقابل آنهاست؛ مانند راحتی و سلامتی؛ به این معنا که بنده هر دو را عطیه حقتعالی به شمار آورد و به آن راضی و خشنود باشد.[۸۸] دستیابی به این درجه در صورتی است که سالک به مقام رأفت و رحمت حقتعالی معرفت پیدا کند و ایمان داشته باشد که هرچه خداوند در این عالم به بنده خود عطا میکند، برای تربیت بندگان و حصول کمالات نفسانی آنها و فعلیت فطرت مخموره آنان است.[۸۹]
- رضا به رضای خداوند: در این مرتبه بنده از خود خشنودی ندارد و رضایت او تابع رضایتحق است؛ چنانکه اراده او به اراده خداوند است.[۹۰] امام خمینی روایتی را که در آن رضایتِ خداوند رضایتِ اهل بیت شمرده شده،[۹۱] مربوط به این مقام میداند؛ اگرچه احتمال میدهد این روایت به مقام عالیتری که قرب فرایض و بقای بعد فنا باشد اشاره داشته باشد.[۹۲].[۹۳]
آثار رضا
برخی روایات برای مقام رضا آثاری برشمردهاند، ازجمله: آرامش و رضایت از زیادی و کمی زندگی[۹۴] و رضایت خداوند از کسی که راضی به قضای اوست.[۹۵] اندیشمندان اسلامی نیز مقام رضا را سبب آرامش[۹۶] و شکر[۹۷] میدانند.
امام خمینی با استناد به برخی روایات[۹۸] برای رضا آثاری بر میشمارد؛ ازجمله: رسیدن به مقام صدیقین و آرامش و سکون.[۹۹] ایشان رضا را از اخلاق کمالی میداند که تأثیر بسیاری در تصفیه و جلای نفس دارد و قلب را در معرض تجلیات خاصه خداوند قرار میدهد.[۱۰۰] به اعتقاد ایشان انسان بر اساس فطرت خود عاشق حق است و اگر این فطرت در حجاب قرار نگرفته باشد، همان عشق و رضایتی که به ذات مقدس حق دارد، به همه نظام وجود که از او ظهور پیدا کرده خواهد داشت و چون این موجودات ظهور و لازمه آن کمال مطلقاند، کمال و جمال حق را در جمیع موجودات مشاهده میکند؛ در این صورت از تمام مظاهر وجودی، به مقدار نورانیت و مظهریت از آن ذات و کمال ذاتی، راضی و خشنود میشود و لازمه این عشق ذاتی و رضایتِ فطری نارضایتی از غیریت و ماسویالله است که همان جهت نقص و ظلمت و عدم میباشد.[۱۰۱].[۱۰۲]
رضا در سیره عملی امام خمینی
یکی از ویژگیهای بارز امام خمینی رضایتمندی از مقدرات الهی و آرامش ایشان در شدیدترین حوادث زندگی بود.[۱۰۳] در طول زندگیشان، چه در دوران مبارزه با رژیم پهلوی، چه پس از پیروزی انقلاب، از وقایع، شکایتی نداشت و رضایت خود را اعلام میکرد.[۱۰۴] ایشان باور داشت همه امور در دست خداوند است[۱۰۵] و آنچه خداوند برای انسان ثبت کرده، به او میرسد.[۱۰۶] ایشان در حوادث و جریانهای انقلاب نهتنها آرام بود، بلکه با یک جمله به همه دلهرهها خاتمه میداد[۱۰۷] و در پایان عمر نیز اعلام کرد با دلی آرام و قلبی مطمئن به جایگاه ابدی سفر میکند.[۱۰۸].[۱۰۹]
منابع
پانویس
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «رضا»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۶۳۲ – ۶۳۸.
- ↑ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۹/۴۶۲.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۵۶؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۷/۱۰۶۶۲؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۴/۱۵۲.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۴/۳۲۳؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۲۹.
- ↑ نراقی، احمد، جامع السعادات، ۷۶۷.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۰۲.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۷۱؛ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۹۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۱.
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «رضا»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۶۳۲ – ۶۳۸.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۳۰، ۵.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۴۷، ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، عبرانیان، ب۱۱، ۶.
- ↑ «پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشتهایی جاودان است که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند از ایشان خرسند است و آنان از او خرسندند، این از آن کسی است که از پروردگار خویش بیم کند» سوره بینه، آیه ۸.
- ↑ «پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشتهایی جاودان است که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند از ایشان خرسند است و آنان از او خرسندند، این از آن کسی است که از پروردگار خویش بیم کند» سوره بینه، آیه ۸.
- ↑ «خداوند فرمود: این روزی است که راستگویی راستگویان به آنان سود خواهد داد، آنان بوستانهایی خواهند داشت که از بن آنها جویبارها روان است، هماره در آنها جاودانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند؛ این است رستگاری سترگ» سوره مائده، آیه ۱۱۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۳/۲۵۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۰.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۷۰؛ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۵۸.
- ↑ سراج طوسی، اللمع فی التصوف، ۱۰۶.
- ↑ کلاباذی، کتاب التعرف، ۱۰۲.
- ↑ جامی، شرح فصوص، ۳۱۳.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۶۹ ـ ۷۲.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۶۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۱.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۵۲۳؛ غزالی، الاربعین، ۱۶۱؛ تفتازانی، شرح العقائد النسفیه، ۵۶؛ دوانی، التعلیقات علی شرح عقائد العضدیه، ۸۶.
- ↑ اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۴/۷۳؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۹۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ۶/۳۸۰؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۴۰۸.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۱۲۰.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۸۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۱ ـ ۱۶۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۶ ـ ۱۷۰
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۰ ـ ۱۷۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۵ ـ ۱۷۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۸۶ ـ ۸۷.
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «رضا»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۶۳۲ – ۶۳۸.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۸۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۰۲.
- ↑ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۶۰.
- ↑ سراج طوسی، اللمع فی التصوف، ۱۰۶.
- ↑ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۸۸.
- ↑ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۸۸.
- ↑ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۹۹.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۵۳.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۱۲.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۵۲.
- ↑ سراج طوسی، اللمع فی التصوف، ۱۰۶؛ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۹۹.
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، ۲۲۶.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۷۰ ـ ۷۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۴.
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «رضا»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۶۳۲ – ۶۳۸.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۹؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۰۷؛ جامی، نقد النصوص، ۲۴۷.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۳۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۹۴؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۰۸.
- ↑ نراقی، احمد، جامع السعادات، ۷۷۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۶۱.
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «رضا»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۶۳۲ – ۶۳۸.
- ↑ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۹۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۱۴۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۱۴ و ۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۱۷.
- ↑ خواجه نصیر، اوصاف الاشراف، ۹۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۱۳؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۴۱۵.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۹۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۱۳.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۶۸ و ۷۰ ـ ۷۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۴۰۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۴۰۵.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۷۶؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۴۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۶ و ۴۱۰؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۶۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۴۰۹ ـ ۴۱۰.
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «رضا»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۶۳۲ – ۶۳۸.
- ↑ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۴۰۰.
- ↑ نراقی، احمد، جامع السعادات، ۱۹۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۱.
- ↑ «با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستونهای بزرگ بود» سوره فجر، آیه ۷.
- ↑ «که مانند آن در میان شهرها نیافریدهاند» سوره فجر، آیه ۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۱.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۱ ـ ۱۷۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۲.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۱۲ ـ ۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۴ ـ ۱۶۵.
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «رضا»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۶۳۲ – ۶۳۸.
- ↑ انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، ۷۱ ـ ۷۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۶ ـ ۱۶۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۸.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۴۴/۳۶۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۹ ـ ۱۷۰.
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «رضا»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۶۳۲ – ۶۳۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۷ و ۶۰.
- ↑ حر عاملی، الجواهر السنیه، ۷۷.
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۸۸.
- ↑ محاسبی، الوصایا، ۲۷۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۷ و ۶۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۵۷؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۸۶.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۴.
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «رضا»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۶۳۲ – ۶۳۸.
- ↑ رضایی، خاطره، ۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۴ ـ ۲۳۵، ۲۵۳ و ۲۱/۹۵، ۳۳۲؛ رفیقدوست، خاطره، ۲/۲۵۲۹؛ دعایی، خاطره، ۲/ ۲۵۲.
- ↑ رجایی، برداشتهایی از سیره امام خمینی، ۳/۲۰۱.
- ↑ مهری، خاطره، ۳/۵۱۹.
- ↑ انصاری، محمدعلی، خاطره، ۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۵۰.
- ↑ زاهد غروی، محمد هادی، مقاله «رضا»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۶۳۲ – ۶۳۸.