لزوم افضلیت امام تنها در دوران امامت

مقدمه

حقیقت آن است که امام باید از افراد امتش برتر باشد نه آنکه سرآمد تمام مردم در طول تاریخ شمرده شود. کمی که این حقیقت را برانداز کنیم، دستاوردش پیامدی دیگر خواهد بود. بله، درست متوجه شدید؛ می‌توان تصور کرد که کسی قبل یا بعد از دوره امامت امام، برتر از امام باشد. قبول این مدعا در داستان نبوت آسان‌تر است؛ بدین معنا که ممکن است برخی اصحاب و شاگردان خاص پیامبر اکرم (ص) برتر از برخی پیامبران، دست‌کم برخی پیامبران تبلیغی باشند. اجازه دهید با توجه به حکمت خدای حکیم مسئله را بیشتر بررسی کنیم. قرآن مجید به ما می‌فرماید که در طرح و برنامه خدای سبحان برای هدایت بشر، یک مقوله به طور خاص مورد توجه بوده است: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۱].

بدین معنا که خداوند برای هر قومی هدایت کننده‌ای در نظر می‌گیرد. بزرگ‌ترین هادیان بشریت پیامبران هستند؛ اما اینکه چه هنگام یک قوم هدایت‌کننده می‌خواهد که پیامبر باشد، به عقل ما نمی‌گنجد و تنها و تنها در حیطه علم بی‌کران خدای داناست. اما آن گاه که ضرورت افتد، خدای عادل باید برترین بنده‌اش در آن زمان را برگزیند تا واسطه‌ای میان او و بندگانش باشد. اگر لایق‌تر از او کسی وجود داشته باشد، آن نبی دیگر نمی‌تواند هدایتگر باشد؛ بنابراین او باید از همگان برتر باشد؛ ولی کاملاً ممکن و قابل تصور است که فردی از امت پیامبران پیشین یا آینده نیز وجود داشته باشد که از این پیامبر برتر باشد، اما خودش نیز پیامبر نباشد. امامت نیز تداوم سلسله نبوت است؛ پس امام باید از تمام افراد امتش برتر باشد و کسی به گرد پای او نرسد. اما با رویکردی عقلی به امامت عامه، هیچ بعید نیست که فردی در دوران امامت امام بعدی یا قبلی از او برتر باشد. می‌خواهم کمی ملموس‌تر سخن گویم. مقصودم از افضلیت، برتری به دو شکل است. برای توضیح این قسمت لازم است نکته‌ای را از گذشته خاطرنشان سازم. در فصل پیشین گفتم که امام باید در آن مواردی که به وظایف او مرتبط است، برتر باشد و نه بیشتر.

اینک مدعایم در این قسمت آن است که گاهی ممکن است کسی در غیر عصر نبی یا امام وجود داشته باشد که در انجام دادن یکی از وظایف نبی یا امام از آنها برتر باشد. اگر پهنه وظایف پیامبر و امام را در سه محور تبیین دین، تزکیه و حکومت خلاصه کردیم، به راحتی می‌توانیم از این نکته سخن بگوییم که ممکن است کسی باشد در غیر عصر نبی یا امام که از آنها در یکی از این سه شرط برتر باشد. پذیرش این فرض برای شما چندان دشوار نیست؛ زیرا پیش‌تر اثبات کردیم که چنین فرضی حتی در عصر خود نبی و امام هم ممکن بوده، بالاتر آنکه اتفاق هم افتاده است. یک شاهد آن، فرمانروایی طالوت در دورانی است که پیامبری از پیامبران بنی‌اسرائیل حضور داشته است. این لطیفه به خوبی روشن می‌سازد که پذیرش برتری غیر امام بر امام دست‌کم در بخشی از چارچوب‌های وظایف او کاملاً قابل تصور است. البته این چیزی نیست که اکنون به آن رسیده باشیم؛ زیرا دستاوردمان در فصل گذشته این بود که در دوران امامت امام نیز تصور دارد کسی در یکی از وظایف امام از او برتر باشد، و امام در حقیقت افضل نسبی باشد و نه افضل مطلق.

اما اینک بنا دارم پا را فراتر بگذارم. گمان می‌کنم با رویکردی عقلی می‌توانیم ادعا کنیم که مثلاً ممکن است کسی در دوران حضرت ابراهیم (ع) باشد که در مجموع وظایف نیز برتر از یکی از پیامبران تبلیغی در دوران پس از حضرت موسی (ع) باشد. این گفته چیزی نیست که نیازمند اثبات با عقل و نقل باشد، بلکه لازمه و پیامد دیدگاه خودمان است. دیدگاهی که فقط بر افضلیت امام بر امت خودش آن هم در همان دوران حضورش تأکید دارد و نه بیشتر. البته ممکن است شما بگویید که آنچه بر آن پافشاری می‌کنم با ظواهر برخی آیات قرآن کریم ناسازگار است: ﴿وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ[۲]. در این آیه و آیات پیش از آن، نام شماری از پیامبران الهی آمده است و در پایان تصریح شده که آنها را بر جهانیان برتری دادیم. این سخن در ظاهر به ما می‌گوید که پیامبران از غیر پیامبران برترند. چنین باورداشتی از آیه با آنچه که ما گفتیم سر سازگاری نخواهد داشت.

انصافاً خوب اشکال کردید. تصور می‌کنم کلید حل این معما در فقره ﴿فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ است. این فقره از این بیشتر به ما نمی‌گوید که خداوند پیامبران را بر جهانیان برتری داده است. اما آیا آنها را بر جهانیان برای همیشه برتری داده است؟ یا آنکه برتری آنها فقط در همان دوران خودشان است؟ به این آیه نیز دقت کنید: ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ[۳].

در این آیه نیز تأکید می‌شود که خداوند متعال بنی‌اسرائیل را بر جهانیان برتری داده است، ولی چنان که مفسران نیز گفته‌اند، مقصود برتری آنها در همان دوران خودشان است و نه بیشتر[۴]. خلاصه آنکه به نظر نمی‌آید که فقره ﴿فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ در آیات مربوط به پیامبران ظاهر در این معنا باشد که آنها بر جهانیان در تمام دوران‌ها برتری دارند[۵]. نکته‌ای دیگر! بر فرض که این آیه در پی انتقال این معنا باشد که پیامبران بر تمام مردم در تمام دوران‌ها برتر باشند. این معنا نیز با آنچه ما گفتیم ناسازگار نیست. دقت کنید آنچه گفتیم آن بود که با رویکرد عقلی ضرورتی ندارد که پیامبر یا امام برتر از همگان در تمام دوران‌ها باشد. آیه شریفه نیز حداکثر از یک واقعیت خبر داده نه از یک ضرورت[۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
  2. «و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را (نیز راهنمایی کردیم) و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.
  3. «ای بنی اسرائیل، نعمتم را که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و (نیز) این را که شما را بر جهانیان برتری دادم» سوره بقره، آیه ۴۷.
  4. برای نمونه، ر. ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۱؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۶۳.
  5. در این خصوص بسیاری مفسران نیز تصریح کرده‌اند که مقصود از فقره یادشده برتری پیامبران در دوران خودشان است (ر. ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۷، ص۱۷۳؛ شیخ طوسی، التبیان، ج۴، ص۱۹۷؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۳، ص۵۳؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۷۸۸؛ ملافتح‌الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۳، ص۴۲۸؛ سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۰۳؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۳، ص۲۲۱: سیدمحمدحسین فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن ج۹، ص۲۰۱؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۲۶؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۷، ص۱۸۲).
  6. فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۲۶۷.