مهدویت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
ادیان الهی بر این اعتقادند که سرانجام موعودی ظهور میکند که با رسالتی الهی، انسان را از تاریکی ظلم و گمراهی میرهاند، که نشانههایی برای ظهور او اشاره شده است.
قرآن کریم ظهور چنین مصلح نجاتبخش را، خلافت و وارث صالحان مینامد. روایات فراوانی در کتابهای اهل سنت و شیعه درباره این مصلح نجاتبخش نقل شده است. اعتقاد به مهدویت در طول تاریخ با انحرافهایی مواجه شد و عدهای اعتقاد به مهدویت را وسیله رسیدن به اهداف خود قرار دادند.
امام خمینی مسئله مهدویت را تنها یک موضوع تاریخی یا سیاسی نمیداند، بلکه وجود حضرت مهدی(ع) و ظهور ایشان را کاملکننده مقصد انبیاء(ع) در اجرای عدالت در تمام عالم و مراتب انسانیت میشمارد. ایشان در برخی آثار خویش مسئله مهدویت و ولایت انسان کامل و مسئله انتظار و وظیفه منتظران را بررسی و تحلیل کرده است. به اعتقاد امام خمینی یکی از ویژگیهای منجی، تحقق حکومتی است که در آن، مستضعفان وارثان زمین باشند و تمام احکام اسلام در آن اجرا شود. ایشان آثاری برای اعتقاد به مهدویت ذکر کرده است از جمله:
معناشناسی
مهدویت مصدر صناعی «مَهدی» است و مهدی، اسم مفعول از ریشه هدایت است و به کسی گفته میشود که به رشد و رستگاری هدایت شده است[۲]. مهدویت در اصطلاح عام اعتقاد به منجیای است که تمام اوضاع زندگی بشر را در جهت صلاح و سعادت تغییر میدهد[۳]. این منجی به اعتقاد شیعه، مهدی(ع) فرزند امامحسن عسکری(ع) است که زنده و غایب است. برخی از اهل سنت نیز اعتقاد به زنده و غایب بودن مهدی دارند[۴]. به اعتقاد شیعه او دوازدهمین امام معصوم(ع) است[۵] و در اعتقاد بیشتر اهل سنت، او خلیفهای از قریش و از نسل رسول خدا(ص) است که در آخرالزمان خروج و زمین را پر از عدل و داد میکند[۶].[۷]
پیشینه
ادیان برآناند که سرانجام موعودی ظهور میکند که با رسالتی الهی، انسان را از تاریکی ظلم و گمراهی و گناهکاری میرهاند و برای زمین و زمینیان خوشبختی و خیر و برکت میآورد.[۸] یهودیان این منجی را ماشیح میدانند، مسیحیان حضرت عیسی(ع) را منجی و او را «مسیحا» و زرتشتیان او را «سوشیانس» و هندوها آن را «کالکی» و بوداییان آن را «میتریه» یا بودای پنجم مینامند.[۹] در برخی ادیان به نشانههایی برای ظهور او اشاره شده است؛ چنانکه در کتاب مقدس آمده است که او بر ابرهای آسمانی، با قدرت و جلال میآید و فرشتگان و برگزیدگان او را همراهی میکنند.[۱۰] برخی از این نشانهها با نشانههای گفته شده در اسلام مشترک است و با بعضی روایات اسلامی همخوانی دارد، مانند نزول حضرت عیسی(ع) از آسمان هنگام ظهور و برپایی نماز به امامت حضرت مهدی(ع) و صیحه آسمانی پیش از ظهور منجی موعود[۱۱].
قرآن کریم ظهور چنین مصلح نجاتبخشی را «خلافت و وراثت صالحان» مینامد و تأیید میکند؛﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۱۲]، ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۱۳]، ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۱۴]؛ [۱۵] همچنین روایات فراوانی در کتابهای اهل سنت[۱۶] و شیعه[۱۷] دربارهٔ این مصلح نجاتبخش نقل شده است. بر اساس برخی از این روایات، در میثاق ازلی، مهدویت در کنار توحید، رسالت و ولایت مطرحشده و بر آن میثاق گرفته شده است[۱۸]. از سوی دیگر، مهدویت یک عقیده اسلامی که تنها رنگ دین داشته باشد، نیست، بلکه اعتقاد به روزی موعود در زمین فصل مهمی از خواستههای بشری است که انسانها با داشتن ادیان و مذاهب مختلف، رو به سوی آن دارند[۱۹]. چنین حکومت عدلی، نتیجه آمادگی نفوس و افکار عمومی مردم جهان یا گروههای مؤثر در سرنوشت جهان است[۲۰].
اعتقاد به مهدویت در طول تاریخ با انحرافهایی مواجه شد و عدهای اعتقاد به مهدویت را وسیله رسیدن به اهداف خود قرار دادند؛ اما با گذشت زمان دروغ بودن ادعای آنان روشن شد. ادعای مهدویت از زمان محمد بن حنفیه آغاز شد و گفته شده مختار ثقفی با هدف انتقام گرفتن از قاتلان امام حسین(ع)، وی را مهدی موعود خواند و خود را نایب او معرفی کرد[۲۱] همچنین در پایان دوره اموی، عبدالله محض فرزند حسن مثنّی مدعی بود فرزندش مهدی(ع) است که او را صاحب نفس زکیه مینامیدند.[۲۲] در دورههای اخیر سید علی محمد باب یکی از مدعیان دروغین مهدویت بود که نخست خود را «باب» و «نایب خاص مهدی» معرفی میکرد؛ ولی پس از مدتی با جمع شدن عدهای در اطراف او، ادعای خود را به «مهدویت» تغییر داد.[۲۳] او از پیروان فرقه شیخیه بود؛ فرقهای که شیخ احمد احسائی تأسیس کرد. پیروان این فرقه معتقد بودند تنها کسی که میتواند به خدا برسد، امام زمان(ع) است و دیگران این امکان را ندارند و دسترسی به امام زمان(ع) نیز برای همه ممکن نیست؛ بنابراین باید واسطهای میان مردم و امام زمان(ع) باشد که آن «شیخ» است و پس از خداوند، پیامبر(ص) و امام(ع)، رکن چهارم در دین شمرده میشود.[۲۴] ادعای مهدویت اختصاص به شیعه ندارد، بلکه در میان اهل سنت نیز مدعیان مهدویت زیاد بودهاند؛ ازجمله مهدی سودانی در سودان که در سال ۱۸۸۱م/ ۱۲۲۰ش از طریق پیروان تبلیغات خود را آغاز کرد و بر ضد مصر و انگلستان قیام کرد[۲۵].
کتابهای فراوانی در موضوع مهدی موعود(ع) نوشته شده است. در میان کتابهای شیعه میتوان به الغیبة محمد بن ابراهیم نعمانی، الفصول المختاره محمد بن محمد مفید، الغیبة محمد بن حسن طوسی، الملاحم و الفتن سید بن طاووس، مکیال المکارم میرزا محمد تقی اصفهانی، منتخب الأثر لطفالله صافی گلپایگانی، المعجم الموضوعی لأحادیث الامام المهدی(ع) علی کورانی و الامام المهدی(ع) عند اهل السنة مهدی فقیه ایمانی. در میان کتابهای اهل سنت میتوان به المهدی ابیداوود، المهدی ابنقیم جوزی، العرف الوردی فی اخبار المهدی سیوطی و القول المختصر فی علامات المهدی ابنحجر اشاره کرد.
امام خمینی مسئله مهدویت را تنها یک موضوع تاریخی یا سیاسی نمیداند، بلکه وجود حضرت مهدی(ع) و ظهور ایشان را کاملکننده مقصد انبیا(ع) در اجرای عدالت در تمام عالم و در مراتب انسانیت میشمارد.[۲۶] ایشان این تفکر و اعتقاد انحرافی را که پیش از انقلاب وجود داشته و میگوید امام زمان(ع) با وجود ظلم و فساد در جامعه ظهور میکند و لازم است با ترویج این امور، زمینه را برای ظهور آماده کرد، نقد میکند و معنای حقیقی انتظار و مهدویت را در اسلام، معنایی پویا و مخالف با سکون و سکوت میخواند.[۲۷] ایشان در سخنرانیها و برخی آثار خود مسئله مهدویت و ولایت انسان کامل و مسئله انتظار و وظیفه منتظران را بررسی و تحلیل کرده است[۲۸].[۲۹]
مهدویت ادامه نبوت نبوت
مهدویت استمرار نبوت و امام زمان(ع) وارث و تجسم تمام پیامبران از ابتدای تاریخ است[۳۰]. تأمل در کارکردهای ولایت به ویژه رویکرد اجتماعی آن آشکار میسازد که حرکت حضرت مهدی(ع) تکمیل کننده حرکت تمام انبیاء و امامان است. هدف از بعثت پیغمبر(ص) یعنی بازسازی عالم و انسان، تا قبل از حکومت حضرت مهدی(ع) محقق نشده است وگرنه نباید ظلم، تبعیض، فساد و جهل وجود میداشت[۳۱].
از این رو لازم است موضوع مهدویت نه به عنوان اعتقادی منفصل و مستقل بلکه به عنوان رکنی از ارکان ولایت و استمرار نبوت لحاظ شود[۳۲]
وجود حضرت مهدی(ع)
اندیشمندان اسلامی وجود امام معصوم(ع) را از راه عقل و نقل اثبات کردهاند. ازجمله ادله عقلی که بر وجود امام مهدی(ع) نیز قابل انطباق است، امتناع خالی بودن زمین در هر عصری از امام(ع) است.[۳۳] دلیل دیگر عقلی قاعده لطف است؛[۳۴] به این معنا که صفت لطف و رحمت در حقتعالی اقتضا میکند که خداوند آنچه سبب نزدیک شدن بندگان به طاعت و دوری آنان از معصیت میشود و امکان دستیابی به آن را ندارند، برای آنان فراهم کند[۳۵] و در هر عصری حجتی بر مردم قرار دهد که حق را از باطل جدا و مردم را به سوی راه مستقیم هدایت کند و علما و غیر علما را از اعتقاد باطلی که بر آن اجماع کردهاند، بازگرداند[۳۶].
امام خمینی در اثبات ضرورت عقلیِ امامت، نگاه جامعتری دارد. ایشان به صفت حکمت خداوند در اجرای قانون الهی تکیه میکند[۳۷] و اثبات میکند که به حکم عقل، همانطور که دین و قرآن در پیشگاه خدا و پیامبر(ص) با اهمیت تلقی میشوند، امامت و ضرورت وجود آن در همه زمانها حتی در این زمان نیز در آن پیشگاه، با اهمیت و ضروری است.[۳۸] ایشان در مباحث عرفانی خود نیز از طریق تبیین مقام انسان کامل، به اثبات وجود امام میپردازد.[۳۹] از نظر ایشان مصداق بزرگ انسان کامل، رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) و در این عصر حضرت مهدی(ع) است[۴۰].
از نظر دلیل نقلی نیز روایات متواتری از شیعه[۴۱] و اهل سنت[۴۲] بر ظهور حضرت مهدی(ع) در آخرالزمان نقل شده است. بر اساس بعضی از روایات، مهدی(ع) از نسل فاطمه(س)[۴۳] و فرزند امامحسن عسکری(ع)[۴۴] است. ایشان در نیمه شعبان سال ۲۵۶ق متولد شده و مادر ایشان نرجس خاتون است.[۴۵] ایشان دوازدهمین و آخرین امام است[۴۶] که از دیدگان مردم غایب شده است.[۴۷] از القاب آن حضرت، هادی، قائم، صاحب، منتظر، حجت، خاتم و منتقم است[۴۸].[۴۹]
اعتقاد به منجی در تمام ادیان و مذاهب
اعتقاد به منجی و امید به آیندهای روشن برای بشر و ظهور دستی عدالتگستر مخصوص شیعیان و حتی امت اسلامی نبوده و در تمام ادیان و مذاهب آسمانی و حتی بشری موجود است. تفاوت اعتقاد شیعیان با سایر ادیان و مذاهب در این است که شیعه وی را با نام و مشخصات دقیقش میشناسد؛ لذا توسلات شیعه به او زندهتر، مؤثرتر و پرشورتر است[۵۰].[۵۱]
مهدویت در عرفان اسلامی
در بینش اسلامی اصیل، حضرت مهدی(ع) حجتالله، ولیالله، حافظ اسرار وحی و احکام دین الهی،[۵۲] واسطه و مظهر فیض کامل خدا در عالم تکوین،[۵۳] خلیفه خدا در زمین،[۵۴] خاتم ولایت محمدی(ص)،[۵۵] مصداق انسان کامل در سراسر هستی در این زمان[۵۶] و مظهر تمام اسمای حُسنای الهی[۵۷] است. در عرفان اصیل و عرفان شیعی، امام مهدی(ع) قطب عالم محسوب میشود که از ناحیه او فیض به دیگران میرسد[۵۸] و این انسان کامل در هر عصری است که به جهتدارا بودن و اتصاف به همه اسمای الهی، واسطه میان حق و خلق شده و فیض و مدد را از ناحیه حقتعالی به کل عالم میرساند.[۵۹] در عرفان شیعی خاتم اولیا، منطبق بر ولیعصر(ع) است.[۶۰] ابنعربی در برخی آثار خود خاتم ولایت مطلقه عامه را بر حضرت عیسی(ع) منطبق کرده است؛ به این معنا که این ولایت مقید به اسمی از اسما و حدی از حدود نیست؛[۶۱] اما برخی از اندیشمندان در آثار خود این قول را نپذیرفته و ولایت مقیده را از آنِ حضرت مهدی(ع) و ولایت مطلقه را بر امیرالمؤمنین(ع) منطبق کردهاند[۶۲].
امام خمینی سوگند به عصر در آغاز سوره عصر را سوگند به انسان کامل میداند که عصاره همه موجودات و نسخه تمام عالم است.[۶۳] ایشان معتقد است امام مهدی(ع) ولیّالله[۶۴] و واسطه فیض و عنایات حقتعالی[۶۵] است و انسان کاملی است که صاحب ولایت مطلق الهی و تداومبخش رسالت پیامبران است و همانگونه که رسول اکرم(ص) به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات و خاتم رسولان است و به اصالت دارای ولایت کلی است، حضرت مهدی(ع) نیز حاکم بر همه موجودات و خاتم ولایت کلی به تبعیت از پیامبر اکرم(ص) است.[۶۶] به باور ایشان، امام زمان(ع)، خود قرآن جامع و فرقان قاطع است و باطن حضرت تمام حقیقت قرآن است.[۶۷] همچنین امام عصر(ع) سرّ امتداد لیلةالقدر و سرّ نزول ملائکه در شب قدر است[۶۸] و در حقیقت شب قدر، شب توجه ولی تام است که امروز امام زمان(ع) است و ظهور سلطنت ملکوتی اوست و تمام تغییرات، حرکات، تبدلات و گسترش یا کمشدن هر رزقی تحت سیطره نفس شریف ایشان انجام میشود[۶۹].[۷۰]
رسالت مهدی موعود(ع)
از دیدگاه اسلامی، مهدی موعود(ع) برای تحقق اهدافی در جامعه ظهور خواهد کرد که آن اهداف عبارتاند از:
- تحقق توحید حقیقی: از نگاه کلی، چنانکه امام خمینی نیز خاطرنشان کرده است، منجی موعود برای تحقق توحید حقیقی ظهور خواهد کرد. از کعبه ندا سر میدهد و بشریت را به توحید دعوت میکند.[۷۱] در بعضی روایات و دعاها ظهور مهدی(ع) زمانی خواهد بود که به تعالیم اسلام عمل نشده و از اسلام و قرآن تنها نامشان باقی مانده است. در این روایات از آن حضرت با عنوان مجدِّد دین و شریعت یاد شده است.[۷۲] از نظر امام خمینی، حضرت مهدی(ع) مقاصد انبیا(ع) و اهداف حضرت رسول اکرم(ص) را اجرا میکند و قوه اجرای اسلام است و ادامهدهنده شریعت پیامبر اکرم(ص) است و این چنین نیست که شریعت را تمام کند، بلکه همان احکام اسلام را که اجرا نمیشود، اجرا خواهد کرد[۷۳] و احکام و اصولی را بیان میکند؛ احکام و اصولی غیر از آنچه اکنون با اجتهادهای ظنی حاصل میشود.[۷۴]
- تکمیل نفوس و عقول: در اعتقاد به مهدویت، بنای توسعه بر اساس عقل، علم و تکامل نفس استوار است. از این جهت، چنانکه در روایات آمده است در عصر ظهور، تحول عظیمی ایجاد میشود و فساد از میان میرود و توحید و عدل گسترش مییابد. رشد کامل عقلی و عملی نیز سراسر زندگی انسانها را فرا میگیرد.[۷۵] امام خمینی نیز گفته است حضرت با ظهور خود، انحرافها در نفوس، اخلاق، اعمال و عقاید اشخاص را به مرتبه اعتدال و صراط مستقیم برمیگرداند.[۷۶]
- تشکیل حکومت صالحان و تقویت برادری: قرآن کریم وعده داده است مستضعفان، وارثان زمین خواهند بود ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۷۷] و در بعضی روایات از این آیه به ظهور حکومت مهدی(ع) یادشده است.[۷۸] به اعتقاد امام خمینی یکی از ویژگیهای منجی، تحقق حکومتی است که در آن، مستضعفان وارثان زمین باشند[۷۹] و تمام احکام اسلام در آن اجرا شود؛ امری که در زمان پیامبر اکرم(ص) نیز رخ نداده و پیامبر(ص) در اجرای بعضی احکام تقیه میکرد. هرچند آن حضرت همه احکام را بیان کرد و در رساندن آنها هیچ کوتاهیای نکرد، اما فهمیدن و عملکردن به همه آنها، امری نبود که از عهده کسی برآید[۸۰] ایشان معتقد است یکی از اهداف مهدی موعود(ع)، ایجاد جامعهای است که در میان افراد آن، آیین برادری حکمفرماست و اختلافی در میان نیست.[۸۱]
- رفع ظلم و گسترش عدل: یکی از اهداف اصلی منجی آخرالزمان، نجاتدادن مردم از ظلم و جور و گسترش عدل و قسط در عالم است؛[۸۲] تا آنجاکه بنابر بعضی روایات با ظهور حضرت مهدی(ع) فقر از جامعه برطرف خواهد شد و فقیری یافت نمیشود تا به او زکات داده شود و همچنین آسمان نعمت باران را فروگذار نمیکند و همه جا سرسبز خواهد بود.[۸۳] به اعتقاد امام خمینی، خداوند مهدی موعود(ع) را برای بشر ذخیره کرده است تا عدالت را در همه ابعاد انسانی اعم از امور مادی و رفاه اجتماعی و در اخلاق و عقاید اجرا کند، [۸۴] اختلافات را از میان ببرد و کسی کوچکترین ظلمی به دیگران نکند.[۸۵] نیز امام عصر(ع) یگانه دادگستر ابدی است که انسانها را از قیود ظلم و ستم و استکبار رهایی میبخشد[۸۶] و برپاکننده عدالتی است که بعثت انبیا(ع) برای تحقق آن بوده است[۸۷].
امام خمینی خاطرنشان کرده است اگرچه انبیای الهی گامهای بلندی در تحقق قسط و عدل در جامعه برداشتند، اما آنچه آنان نتوانستند بهطور کامل در جامعه اجرا کنند که همان گسترش عدالت در تمام عالم است، به دست امام عصر(ع) محقق خواهد شد و این عدالت موعود، در تمام ابعاد انسانیت است؛[۸۸] چنانکه ازجمله اهداف پیامبر اسلام(ص) ایجاد عدالت اجتماعی، تحول انسانها و آشناکردن مردم با معارف و حقایق اسلام بوده است؛ ولی در آن زمان اوضاع جامعه به گونهای بود که نتوانست همه این امور را اجرا کند؛[۸۹] همچنین قیام سیدالشهدا(ع) نیز برای رفع ظلم و برقراری عدالت و اجرای احکام اسلام در جامعه بوده است؛[۹۰] البته برقراری عدالت اجتماعی به دست امام عصر(ع) در عالم به معنای صالحشدن همه افراد نیست، بلکه در آن جامعه نیز افراد ناصالح وجود خواهند داشت؛ اما نمیتوانند کارهای خلاف انجام دهند[۹۱].[۹۲]
غیبت امام زمان(ع) و انتظار فرج
حضرت مهدی(ع) پس از مدت پنج سال از ولادت، از دیدهها غایب شد و غیبت ایشان در دو مرحله بوده است: غیبت صغری که ۶۹ تا هفتاد سال به درازا کشید و در سال ۳۲۹ق به پایان رسید. آن حضرت در غیبت صغرا به واسطه چهار نفر نائب خاص خود یعنی عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان بن سعید عمری، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری، با مردم در ارتباط بود؛ اما پس از غیبت صغرا، اینگونه ارتباط نیز قطع شد که تاکنون ادامه یافته و به غیبت کبرا معروف است.[۹۳] در روایات شیعه از غیبت مهدی(ع)، به غیبت آفتاب تعبیر شده[۹۴] و حکمتهایی برای آن ذکر شده است، مانند آزمودن در ثبات قدم و استواری منتظران،[۹۵] سازش و بیعت نکردن با طاغوت[۹۶] و تأدیب انسانها به جهت ظلم و ستم آنان.[۹۷] برخی از اندیشمندان اسلامی نیز فلسفه غیبت آن حضرت را نبود امکان تدبیر امور مردم در دولتهای باطل،[۹۸] ترس از قتل حجت خداوند[۹۹]تقیه[۱۰۰] و جلوگیری ظالمان از رسیدن امام به اهداف الهی[۱۰۱] دانستهاند.
امام خمینی با مطرح کردن نیابت خاصه چهار تن از بزرگان شیعه در زمان غیبت صغری و نیابت عامه فقها در زمان غیبت کبرای امام زمان(ع)[۱۰۲] به استدلال نقلی و عقلی بر نیابت عامه فقها در امور مهمی همانند حکومت و قضاوت پرداخته[۱۰۳] و معتقد است فقها از طرف امام(ع)، حجت بر مردماند و تمامی امور مسلمانان به آنان واگذار شده و تخلف از آن موجب احتجاج حقتعالی در برابر شخص متخلف خواهد شد[۱۰۴].
از سوی دیگر، آرزوی تحقق ظهور امام عصر(ع) در روایات، انتظار فرج نامیده شده و به آن فراخوانده شده است. رسول خدا(ص) بهترین عمل امت در زمان غیبتِ حضرت مهدی(ع) را انتظار فرج از جانب خدای تعالی دانسته[۱۰۵] و در روایات دیگر انتظار فرج برترین عبادت[۱۰۶] و در فضیلت مانند شهادت در راه خدا[۱۰۷] بهشمار رفته است. بعضی بر این اعتقادند که انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استفاده میشود و آن حرمت یأس از روح و رحمت الهی است.[۱۰۸] انتظار فرج که لازمه آن دوست داشتن منتظَر است، سبب میشود شخص نه تنها در اصلاح نفس خود و کسب اخلاق نیکو و رفع رذیلتها بکوشد، بلکه در اصلاح اجتماع نیز سعی کند و به ناهنجاریهای اجتماعی بیتوجه نباشد.[۱۰۹] انتظار فرج بهطور کلی، به دو دسته تقسیم میشود: انتظار صحیح و سازنده و انتظار نادرست. انتظار صحیح انتظاری است که سازنده، نگهدارنده، امیدبخش و نیروآفرین است و انتظار باطل و ویرانگر، اسارتبخش و نوعی اباحیگری محسوب میشود[۱۱۰].
امام خمینی انتظار فرج را انتظار قدرت اسلام و کوشش برای تحقق این قدرت در عالم میداند[۱۱۱] و برداشت ایشان از انتظار، برآمده از شناخت مبارزه پیامبران ابراهیمی با ظلم و جور است که در هر حال با طاغوت مبارزه میکردند و پیروزی و شکست ظاهری نزد آنان مطرح نبود.[۱۱۲] ایشان به دو تفسیر از انتظار اشاره میکند که یکی صحیح، سازنده و پویا و دیگری غیر صحیح و باطل است. ایشان دربارهٔ انتظار حقیقی و منتظران واقعی و فرق آنان با مدعیان دروغینِ این مکتب، به افرادی اشاره میکند که هر کدام به نوعی دچار کجفهمی و انحراف از معارف و اهداف شیعی و اسلامی شدهاند[۱۱۳].
در اندیشه امام خمینی تفسیر انتظار به گونهای است که با روح و حقیقت اسلام سازگار است؛ زیرا انتظار ظهور، که آموزهای دینی و مذهبی است باید به گونهای مطرح شود که روحیه تحرک و پویایی در جهت تکامل معنوی، احیای معارف و دستورهای آسمانی و نشر حقایق دینی و زمینه عمل به آموزههای مذهبی را در میان افراد جامعه بیشتر ایجاد کند و مردم را به سوی زندگی همراه با معنویت پیش ببرد. این بحث در اندیشههای ایشان، همانند بسیاری از حقایق دیگر اسلام، زنده، حیاتبخش و نویددهنده مطرح شده است.[۱۱۴] ایشان هر گونه برداشت از مفهوم انتظار را که موجب تخدیر و فریب مردم شود، بهشدت نقد و نکوهش کرده است[۱۱۵].
در نگاه امام خمینی برداشتهای نادرستی از انتظار فرج صورت گرفته است؛ همانند اینکه برخی از مؤمنان، صِرف عمل به تکلیف خود و امر به معروف و نهی از منکر و نشستن و دعا برای انتظار فرج و بیتوجه بودن به مسائل مهم امت اسلامی را انتظار فرج میدانند و برخی معتقدند ترک امر به معروف و نهی از منکر به منظور اینکه عالم از گناه پر شود و موجب سریعتر شدن فرج شود، وظیفه و تکلیف منتظر است و برخی بالاتر از این، دامنزدن به گناهان را با هدف پرشدن عالم از ظلم و جور که سبب میشود حضرت ظهور کند، تکلیف میدانند و عدهای دیگر معتقدند در زمان غیبت، تشکیل هر حکومتی برخلاف اسلام و باطل و خلاف انتظار فرج است و این امر باید به دست حضرت مهدی(ع) صورت بگیرد.[۱۱۶] ایشان ریشه این تفکرات و اعتقادات را برداشت غلط از برخی روایات میداند که تشکیل هر حکومتی را پیش از ظهور امام مهدی(ع)، طاغوت و در تضاد با انتظار فرج دانستهاند؛ در حالیکه چنین برداشتی از روایات نادرست است؛[۱۱۷] بلکه برخی افراد به بهانه دفاع از ولایت و آمادهسازی زمینه ظهور امام زمان(ع) به دفاع از حکومت طاغوت، مبارزه را حرام و در برابر فساد و فحشا در دوران پیش از انقلاب سکوت اختیار کرده بودند[۱۱۸].
به اعتقاد امام خمینی از آنجاکه اجرای احکام پس از رسول اکرم(ص) و تا ابد ضروری است، تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرایی به ضرورت شرع و عقل، لازم است. ایشان معتقد است اظهار اینکه در دوران غیبت امام زمان(ع)، تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، انکار ضرورت اجرای احکام اسلامی و جامعیت احکام و جاودانگی دین اسلام است و اینگونه نیست که پس از غیبت صغرا همهچیز رها شده باشد و در طول این مدت اجرای احکام و دفاع از مرزها و تمامیت ارضی وطن اسلامی بر زمین بماند؛ بنابراین تشکیل حکومت به منظور اجرای احکام، امری ضروری است[۱۱۹] و تشکیلندادن حکومت به معنای هرج و مرج در جامعه[۱۲۰] و تعطیلشدن حدود و اجرانشدن احکام کیفری اسلام[۱۲۱] است.
امام خمینی به واسطه همین دیدگاه درباره انتظار فرج، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انتظار منفعلانه و بیتوجهبودن به مسائل پیش از ظهور در میان انجمن حجتیه را کجروی دانست و آن را نکوهش کرد.
ایشان معتقد بود کسانی که افزایش گناه و معصیت را زمینه ظهور امام زمان(ع) میدانند یا حتی مردم را دعوت به گناه میکنند تا دنیا پر از جور و ظلم شود و آن حضرت ظهور کند، عدهای منحرف و سادهلوحاند.[۱۲۲] به اعتقاد ایشان مبارزه با ظلم و جور و فساد تکلیف شرعی برای همه انسانهاست که در هیچ دورانی قابل اسقاط نیست، بلکه ترک امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، خلاف قرآن است.[۱۲۳] ایشان نفی تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت را که افرادی جاهل آن را ترویج میکنند، سیاست قدرتهای استعماری میدانست که قصد دارند ثروتهای کشورهای اسلامی را به غارت ببرند و خود، حکومت این کشورها را به دست بگیرند.[۱۲۴] ایشان روایتی که داشتن سلاح در حال انتظار را برای مؤمن از امور مستحب شمرده،[۱۲۵] به معنای آمادهبودن شخص منتظر و مقابله با ظلم و جور میداند و معتقد است این از شاخههای امر به معروف و نهی از منکر است[۱۲۶].[۱۲۷]
ویژگیهای منتظران
در روایات ویژگیهایی برای منتظران در دوران غیبت بیان شده است، از جمله:
- معرفت به امام زمان(ع)[۱۲۸]؛
- آمادگی، پویایی و تلاش برای جهاد و شهادت[۱۲۹]؛
- پایداری در محبت اهل بیت(ع)[۱۳۰]؛
- تخلّق به کرامتهای اخلاقی و ترک تعلق به مظاهر دنیای مذموم[۱۳۱]؛
- دستگیری از ضعیفان و فقیران[۱۳۲]؛
- صبر بر سختیهای دوران غیبت[۱۳۳]؛
- دعا برای فرج[۱۳۴].
امام خمینی نیز در سخنان خود به برخی وظایف منتظران اشاره کرده است؛ مانند خدامحوری در همه امور و ناظردانستن حقتعالی در همه احوال و تخلفنکردن از دستورهای اسلام،[۱۳۵] زمینهسازی برای ظهور و مبارزه با ظلم، برقراری حکومت اسلامی و تقویت وحدت و پرهیز از تفرقه. ایشان همچنین بر ایجاد آمادگی و انتظار حقیقی و زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی(ع) در عصر غیبت که با عمل به تکلیف و مبارزه با فساد و بیعدالتیها حاصل میشود، تأکید کرده است[۱۳۶] و وظیفه فعلی و شرعی منتظران را اظهار ناخرسندی از وضع موجود[۱۳۷] و رژیمهای سیاسی مستبد زمان و لزوم اجرای احکام اسلامی به دست مسلمانان میداند و این مبارزه را نه تنها وظیفه مردم ایران، بلکه تکلیف تمام مسلمانان جهان میشمارد[۱۳۸].
امام خمینی همچنین یکی از وظایف منتظران را تشکیل حکومت در زمان غیبت میداند و معتقد است اجرای احکام اسلامی و تشکیل حکومت در صورتی که شخص خاصی از ناحیه خداوند تعیین نشده باشد، به دست نایبان عام امام زمان(ع) و فقیه جامع شرایطی که دارای عدالت و علم به احکام و قوانین اسلامی است، صورت میگیرد.[۱۳۹] ایشان در این زمینه افزون بر دلیل عقلی بر ولایت فقیه جامع شرایط،[۱۴۰] به روایاتی نیز استدلال میکند.[۱۴۱] از اینرو ایشان وظیفه ایمانی عالمان مسلمان را فراهمسازی مقدمات ظهور آن حضرت با استقرار حکومتی دینی و وظیفه منتظران را نوعی وظیفه اصلاحگرایانه میشمارد[۱۴۲] و انقلاب اسلامی ایران را سرآغازی در گسترش این اعتقاد و جرقهای الهی و انفجاری عظیم در تودههای زیر ستم معرفی کرده است.[۱۴۳] ایشان زندگی مسالمتآمیز همراه با صلح، برادری و برابری، اعتنانکردن به وسوسه فتنهانگیزان و اتحاد مسلمانان را از دیگر وظایف منتظران حقیقی امام زمان(ع) میشمارد[۱۴۴].[۱۴۵]
آثار اعتقاد به مهدویت
در روایات امید به آینده روشن و تلاش و پویایی[۱۴۶]، اصلاح نفس و اخلاق[۱۴۷] و شکوفاسازی اندیشهها[۱۴۸] از آثار و نتایج اعتقاد به اندیشه مهدویت شمرده شده است. اندیشمندان اسلامی نیز بر این باورند که اعتقاد به مهدی موعود(ع) که زنده و حاضر است، نشاطانگیز، محرک و امیدبخش است و همین امید است که در محیط ظلم و ستم، معتقدان به آن را پایدار و ثابت نگه میدارد و علت بقا و حیات اسلام همین عقیده است که از روح امامت و پیروی از آن نشئت میگیرد؛[۱۴۹] نیز این اعتقاد یک رابطه روحی و ارتباط درونی میان افراد و امام(ع) ایجاد میکند که سبب میشود افراد، قدرت بیشتری در برابر مصیبتها و محرومیتها داشته باشند؛ زیرا امام(ع) را در این دردها شریک خود میبینند[۱۵۰].[۱۵۱]
برخی از آثار اعتقاد به مهدویت عبارت است از:
امید
مقام معظم رهبری معتقدند امید حاصل از اعتقاد به حضرت مهدی(ع) همچون روح در کالبد و خون در بدن سبب حیات امتها و خسته نشدن ایشان از تلاش و مبارزه میشود[۱۵۲]. به نظر ایشان، باور به امام زنده آثار فراوانی بر شیعیان دارد. شیعیان با اعتقاد به اینکه امام مهدی در بین مردم زنده بوده و دردهای ایشان را احساس میکند از سطح امید به یک آرزوی موهوم فاصله گرفته و در انتظار واقعیتی عینی هستند[۱۵۳]. ایشان معتقدند یکی از شگردهای استکبار جهانی برای تسلط بر ملتها ترساندن مردم و القاء بیپشتوانگی و ضعف است و در مقابل، راه ایستادگی در برابر استکبار احساس اطمینان و اعتماد به نفس است و جامعه معتقد به مهدویت عمیقاً احساس قوت قلب میکند. اعتقاد به حضور امامی حاضر و ناظر و توانمند موجب پیدایش روحیه اطمینان و قدرت میگردد. جوانان رزمنده در زمان جنگ تحمیلی علیه ایران با اعتقاد به مدد غیبی و لطف امام عصر(ع) توانایی مضاعفی یافته و ایستادگی میکردند[۱۵۴]. به باور معظم له درسی که میتوان از مهدویت گرفت این است که همه باور کنند که حرکت عالم به سمت صلاح و افق روشن است و لشکر حق روزبروز درحال افزایش است. گذشت سالها نمیتواند این امید به تحقق عدالت در آینده بشریت را در دلها کم فروغ کند[۱۵۵].[۱۵۶]
تقویت معنویت
رهبر معظم انقلاب بر این باورند که مشخص بودن کامل نام و خصوصیات فردی حضرت مهدی(ع) برای شیعیان زمینهساز ارتباط معنوی، توجه و توسل دائمی و مستمر به ایشان گردیده و این امر به گسترش معنویت در آحاد جامعه میانجامد[۱۵۷]. انسان معتقد به امام زمان(ع) چون با مرکز تفضّلات الهی و کانون شعاع رحمت حق، رابطهای روحی برقرار میکند، توفیق بیشتری برای برخورداری از وسایل عروج معنوی و تقرب إلی الله دارد. به همین دلیل اهل معنا در توسّلات معنوی خود، امام زمان(ع) را مورد توجه دائمی قرار داده و به آن حضرت توسل میجویند. نفس پیوند قلبی با ایشان انسان را عروج و رشد میدهد[۱۵۸].
در دیدگاه ایشان، اعتقاد به نظارت همیشگی امام زمان(ع) دستاوردی مهم در مهدویت است. این عقیده که امام زمان(ع) بر رفتار انسان در میدانهای مختلف، تلاشها، عبادتها، انتخابات و... ناظر است سبب تقویت روحیه معنوی و نیز نشاط بیشتر برای مبارزه و اخلاص خواهد شد[۱۵۹].[۱۶۰]
پرهیز از تسلیم و بیتفاوتی
مقام معظم رهبری معتقدند اعتقاد به امام حاضر در میان مردم مانع تسلیم شدن و بیتفاوتی ایشان است[۱۶۱]. منتظران حضرت مهدی(ع) میداند که برقراری عدالت با موعظه و نصیحت حاصل نشده و نیازمند مبارزه با قدرت طلبان است. خداوند متعال در قرآن همراه با دعوت و نصیحت پیامبران از مبارزه ایشان با طاغوت سخن میگوید. به همین دلیل اعتقاد به مهدویت سبب حضور در صحنه، تلاش و مبارزه افزون میگردد نه بیتفاوتی یا تسلیم[۱۶۲]. ایشان ضمن نفی جنبه انزواطلبی و تخدیری انتظار؛ برای تبیین تأثیر اعتقاد به مهدویت در تلاش و نشاط بیشتر جامعه تمثیلی بیان میکنند: فرض کنید کشتیای در میان دریای متلاطم و طوفانی گرفتار شده است. اگر ساکنان کشتی معتقد باشند تا هزار فرسنگ اطراف ایشان هیچ ساحلی موجود نیست و آب و نان اندکی همراه داشته باشند دیگر هیچ حرکت و تلاشی برای نجات نمیکنند و هر کس به کار خویش سرگرم میشود. آن کس که اهل آرام مردن است میخوابد و آن کس که اهل تجاوز به دیگران است در این چند ساعت بیشترین تعدی را میکند. اما اگر مسافران کشتی به وجود ساحلی امید داشته باشند همگی همفکری و تلاش میکنند خود را سریعتر به مقصد برسانند و در این راه حتی یک ساعت هم تلف نمیشود هر چند ساحل بسیار دور باشد[۱۶۳].[۱۶۴]
آثار دیگر
امام خمینی نیز آثاری برای اعتقاد به مهدویت ذکر کرده است، ازجمله:
- تحرک و پویایی در جامعه؛
- فراهم کردن مقدمات ظهور؛[۱۶۵]
- تسلیم نبودن در برابر قدرتهای استکباری؛[۱۶۶]
- باور به کمک کردن آن حضرت به ضعیفان و بازماندگان؛[۱۶۷]
- پناه بردن به امام عصر(ع) در هنگام سختیها و دشواریها؛[۱۶۸]
- رعایت محضر امام مهدی(ع) و مواظبت در اعمال، با توجه به علم امام زمان(ع) به اعمال شیعیان و عرضه شدن اعمال آنان در هر هفته به ایشان.[۱۶۹].[۱۷۰]
مخالفت با امام مهدی(ع) در عصر ظهور
در بعضی از روایات به مخالفت و جنگ عدهای با امام عصر(ع) اشاره شده است.[۱۷۱] امام خمینی معتقد است ندای امام زمان(ع) در عدالت و مبارزه با ظلم در عصر ظهور با مخالفت روبهرو خواهد شد؛ زیرا منافع مستکبران و ظالمان به خطر میافتد. ایشان خطر عالمانی را گوشزد میکند که از ستمگران پشتیبانی و به تکفیر امام(ع) اقدام میکنند.[۱۷۲] ایشان منشأ این مخالفتها را حب نفس میداند که خود منشأ حب دنیا، حب مقام و حب جاه است.[۱۷۳] در حقیقت کسی که اسیر هواهای نفسانی و شهوات خود شد، در برابر اهل دنیا خضوع میکند[۱۷۴] و این سبب میشود که عالمان ریاستطلب و زراندوز به مخالفت با عدالت مهدوی میپردازند[۱۷۵].
نشانههای ظهور
بنابر بعضی از روایات نشانههای متعددی پیش از ظهور امام عصر(ع) واقع خواهد شد، ازجمله قیام پرچمهای سیاهی از ناحیه شرق[۱۷۶] خروج سفیانی،[۱۷۷] دجال[۱۷۸] و ندای آسمانی در ماه رمضان[۱۷۹].
امام خمینی بدون پرداختن به این دست از نشانههای ظهور، یکی از نشانهها را تقویت ایمان افراد میداند و معتقد است انقلاب اسلامی ایران که تحولی بزرگ در جامعه ایجاد کرد و قلبها را به سوی عالم غیب و لقاءالله بُرد، یکی از نشانههای ظهور امام زمان(ع) است.[۱۸۰] ایشان صدور انقلاب اسلامی را که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی(ص) است، هموارکردن راه برای ظهور امام مهدی(ع) میداند که خاتمهدهنده ظلم جهانخواران و نابودی مستکبران و برپاکننده حکومت مستضعفان است[۱۸۱].[۱۸۲]
ویژگیهای حکومت حضرت مهدی(ع)
مقام معظم رهبری معتقدند پایان جریان تاریخ متعلق به متقین است. یعنی در ادامه تاریخ ـ در فصلی که معلوم نیست چه مقدار طول بکشد و شاید به اندازه تمام گذشته تاریخ باشد ـ نظامی الهی مستقر خواهد شد که در آن:
- هیچ یک از بدیها و شقاوتهای بشری در سطح اجتماعی موجود نیست. نه اینکه همه انسانها به فرشته تبدیل میشوند، بلکه بدین معنا که در سطح جامعه ظلم جمعی بر جمع دیگر نیست.
- انسانها از مواهب طبیعت و برکات مادی زمین برخوردار میشوند.
- اندیشه انسانها بارور شده و کمالات اخلاقی رشد مییابند.
- قدرت استفاده از قرآن و سنت عمومیت خواهد یافت تا آنجا که زنان خانهنشین بر اساس قرآن و روایات قضاوت میکنند.
- دولتهای ستمگر مرعوب قدرت حق میشوند.
- تمام ویرانههای زمین آباد خواهد شد.
- مساوات اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی برقرار میشود، تا آنجا که هیچ فقیری محتاج زکات باقی نخواهد ماند.
در دیدگاه رهبر معظم انقلاب، شناخت ویژگیهای جامعه مهدوی اولاً روشن ماندن نور امید در دل انسانهای مظلوم، مبارزین و مستضعفان جهان میشود و ثانیاً به کسانی که قصد تشکیل حکومت اسلامی و زمینهسازی برای ظهور ایشان را دارند، الگویی عینی و معیارهایی روشن ارائه میکند[۱۸۳].[۱۸۴]
مهدویت و انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی ایران با الهام گرفتن از آموزههای شیعی و اعتقاد به مهدویت ایجاد شد و امام خمینی نیز با اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلامی[۱۸۵] و اعتقاد به آموزههای پویای مهدویت و انتظار که همان سکوت نکردن در مقابل فساد و ظلم در جامعه و مبارزه با مظاهر ظلم و جور است،[۱۸۶] رهبری انقلاب را به دست گرفت و رژیم استبدادی پهلوی را ساقط کرد و انقلاب را به ثمر نشاند. ایشان در طول انقلاب نیز با گروههایی مانند انجمن حجتیه که به نام گسترش مهدویت به مقابله با انقلاب اسلامی میپرداختند و هر گونه مبارزه با رژیم را نادرست میدانستند و سبب تأخیر ظهور میشمردند، مقابله میکرد و خطر این تفکرات را برای مردم گوشزد میکرد.[۱۸۷]
امام خمینی با تأکید بر نقش امدادهای غیبی و عنایتهای امام عصر(ع) در پیروزی انقلاب اسلامی،[۱۸۸] کشور ایران را متعلق به بقیةالله الاعظم(ع) میخواند[۱۸۹] و بقای آن را به دعاهای خاص آن حضرت میدانست.[۱۹۰] ایشان انقلاب اسلامی ایران را زمینهساز ظهور مهدی موعود(ع) و تشکیل حکومت عدل جهانی میشمرد و معتقد بود باید با اجرای احکام اسلامی در عصر غیبت، زمینه را برای ظهور امام مهدی(ع) فراهم آورد.[۱۹۱] ایشان در طول دوران مبارزه خود و تشکیل حکومت اسلامی، هدف خود را به از میانبردن استبداد داخلی محدود نکرد و معتقد بود باید این حرکت و انقلاب، به کشورهای دیگر نیز سرایت کند و صادر شود[۱۹۲].[۱۹۳]
شبهات مهدویت
در بحث از مهدویت شبهاتی مطرح شده که در چند محور قرار میگیرد، ازجمله:
طول عمر امام مهدی(ع):
برخی از مخالفان گمان کردهاند عادتاً ممکن نیست شخصی طول عمری این چنینی داشته باشد و ضعف و سستی نیز در او راه پیدا نکند.[۱۹۴] عالمانی همچون شیخ صدوق[۱۹۵] شیخ مفید،[۱۹۶] شیخ طوسی،[۱۹۷] فضل بن حسن طبرسی، [۱۹۸] محمد باقر مجلسی[۱۹۹] و فیض کاشانی[۲۰۰] به این مسئله پرداخته و از راههای مختلفی به بعیدشمردن آن پاسخ دادهاند، از جمله:
- امکان این امر و قدرت الهی بر انجام آن[۲۰۱]
- تجربه تاریخی در این امر و افرادی که دارای عمر طولانی بودهاند مانند حضرت نوح(ع) و خضر(ع)؛[۲۰۲]
- اخباری که بر طول عمر آن حضرت(ع) و نزول حضرت عیسی(ع) نقل شده است.[۲۰۳]
امام خمینی نیز طول عمر امام مهدی(ع) را به قدرت اراده الهی میداند که در شخصی که چنین قابلیت و استعدادی برای اجرای عدالت تام و کامل در جهان دارد، محقق شده است.[۲۰۴] ایشان با این تحلیل که هیچیک از افراد بشر نتوانستهاند عدالت را بهطور کامل پیاده کنند یا موفق به این امر مهم نشدهاند، معتقد است اگر امام مهدی(ع) مثل دیگر اولیای الهی عمر کوتاهی میداشت، کسی نبود که عدالت را به معنای تام و کامل اجرا کند؛ بنابراین آن حضرت(ع) امامی است که برای چنین امر مهمی ذخیره شده است[۲۰۵].
بیتحرکی و خمودگی در جامعه:
برخی اعتقاد به مهدویت را سبب رکود جامعه و سکون آن در برابر ظلم ظالمان میدانند؛ تفکری که ریشه در افکار یهودیت و مسیحیت دارد و برگرفته از آنهاست؛[۲۰۶] زیرا افراد جامعه مبارزه با ظلم را سبب تأخیر ظهور میدانند؛ با این گمان که بنابر روایات، زمان ظهور هنگامی است که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. این گمان سبب میشود مردم با امید به ظهورِ کسی که ظلم و ستم را برطرف میکند، خود اقدامی نکنند.[۲۰۷] امام خمینی با ردّ این اشکال تأکید میکند این امید و انتظار به همراه فراهمآوردن زمینه و مقدمات ظهور و آمادگی خود و جامعه برای ظهور است[۲۰۸] و دیدگاه واقعی اسلام که مطابق آموزههای رسول مکرم اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) است، مسلمانان را به مخالفت با فساد و ظلم در جامعه دعوت میکند[۲۰۹].
ناکامی قیامهای پیش از ظهور:
برخی با استناد به روایاتی که هر قیامی را پیش از ظهور باطل میشمارد،[۲۱۰] بر این اعتقادند که هر قیام و حکومتی پیش از ظهور آن حضرت محکوم به شکست و باطل است و چنین قیامهایی سبب ریختن خونهای افراد بیگناه میشود.[۲۱۱] به اعتقاد امام خمینی باطل دانستن هر حکومتی در زمان غیبت، نتیجه گمان عدهای است که فریفته ظاهر روایاتی شدهاند که هر پرچمی را پیش از ظهور حضرت(ع) باطل میدانند؛[۲۱۲] در حالیکه مراد از این روایات این است که هر قیامی که با عنوان مهدویت و با اسم مهدی(ع) برپا شود، باطل است؛ اما این به معنای تشکیل ندادن حکومت اسلامی در زمان غیبت نیست، بلکه کوتاهی و سستی در آن خلاف قرآن است[۲۱۳] و اگر چنین روایاتی نیز باشد، خلاف ضرورت اسلام و قرآناند و لازمه آن این است که در زمان غیبت، تکلیف مسلمانان در رفع فساد و نهی از منکر ساقط شده باشد و باید چنین روایاتی را کنار گذاشت[۲۱۴].[۲۱۵]
منابع
پانویس
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۷۵؛ زبیدی، تاج العروس، ۲۰/۳۳۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۳۵۶.
- ↑ شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول(ص)، ۴۸۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۱/۱۱۴؛ قرشی، حیاة الامام المنتظر(ع) المصلح الاعظم، ۲۳۹–۲۴۹؛ امینی، دادگستر جهان، ۱۱۸–۱۲۰؛ طالقانی، آینده بشریت، ۲۴.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۳۳؛ طوسی، ۱۶۵.
- ↑ ابنحجر، لسان المیزان، ۶/۵۱–۵۲؛ سیوطی، العرف الوردی، ۲۲؛ سفارینی، لوامع الانوار البهیه، ۲/۱۲۷.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ کتاب مقدس، انجیل، یوحنا، ب۵، ۲۷–۳۰؛ متی، ب۵، ۳–۱۱؛ کتاب مقدس، تورات، مزامیر، ب۳۷، ۹–۱۸؛ اشعیا، ب۱۱.
- ↑ آصفآگاه، سوشیانت منجی ایرانویج، ۱۳؛ شاکری، منجی در ادیان، ۲۳۲.
- ↑ متی، ب۲۴، ۲۹–۳۱.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۷۵ و ۲۵۲.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ «و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۲/۷۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۱۳/۲۸۸ و ۱۴/۱۷۰.
- ↑ احمد بنحنبل، مسند، ۱/۹۹ و ۲/۴۱۱؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ۲/۵۵ و ۷۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۶/۴۷ و ۵۷–۵۸؛ أبیداوود، سنن ابیداوود، ۲/۳۰۹–۳۱۱.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۰۲، ۱۳۹؛ کلینی، الکافی، ۲/۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۸.
- ↑ صدر، بحث حول المهدی(ع)، ۵۳–۵۵.
- ↑ طالقانی، آینده بشریت، ۲۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۱۷۱.
- ↑ ابنطقطقی، الفخری، ۱۶۲–۱۶۳.
- ↑ (مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی(ع)، ۲۹۵؛ دوانی، مقدمه مهدی موعود ترجمه جلد ۵۱ تا ۵۳ بحار الانوار تألیف علامه محمدباقر مجلسی، ۱۵۳.
- ↑ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۹/۳۵۱–۳۵۶؛ خمینی، فرهنگ جامع فرق اسلامی، ۲/۸۵۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۱۷۶؛ حسنی، مصلح کل از تئوری تا تحقق، ۱۵۷–۱۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰–۴۸۱.
- ↑ ادامه مقاله.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۹۷ و ۲۱/۱۷؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۶۰.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۲۹/۶/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۱/۱/۱۳۶۶.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۱۰۰۸.
- ↑ طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ۲/۲۲۵؛ نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة فی ذکر القائم الحجة(ع)، ۷.
- ↑ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۳۶۲.
- ↑ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ۲۷۶.
- ↑ (ابنعطیه، المراد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۱/۱۱۷؛ سبحانی، الانصاف، ۲/۵۸۹–۵۹۰.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۳۴.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۳۵.
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۳.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۸۰؛ طوسی، ۱۸۰.
- ↑ احمد بنحنبل، مسند الامام احمد بنحنبل، ۵/۲۷۷؛ ترمذی، سنن الترمذی، ۳/۳۴۳.
- ↑ مغربی، شرح الاخبار، ۳/۳۶۳؛ طوسی، الغیبه، ۱۸۶–۱۸۸؛ ابیداوود، سنن ابیداوود، ۲/۳۰۹؛ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۲/۱۳۶۸.
- ↑ خصیبی، الهدایة الکبری، ۳۳۱؛ جوهری، مقتضب الاثر فی النص علی الائمة الاثنیعشر(ع)، ۷.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۴۳۲؛ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۹۳.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۶/۲۴۱؛ خصیبی، الهدایة الکبری، ۳۲۸.
- ↑ طبری امامی، دلائل الامامه، ۴۶۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۶/۲۴۱.
- ↑ مجلسی، جلاء العیون، ۱۰۰۱؛ نهاوندی، عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(ع)، ۲/۱۷۱ و ۲۷۴.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع) در ۱۸/۱۱/۱۳۷۱ و ۱۷/۱۰/۱۳۷۴ و ۲/۵/۱۳۸۷.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۴۷۴؛ میرداماد، مصنفات میرداماد، ۱/۵۷۲.
- ↑ حافظ برسی، مشارق انوار الیقین، ۱۵۷.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۳۲۷.
- ↑ کاشانی، مجموعه رسائل و مصنفات، ۳۵۸: قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴۰ و ۴۶۴.
- ↑ نسفی، کتاب الانسان الکامل، ۷۵–۷۶.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۹۵.
- ↑ آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۲۱۷.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۵۴۲.
- ↑ آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۷۵؛ قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، ۱۲۲.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۹.
- ↑ آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۷۵؛ قمشهای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، ۱۱۱–۱۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۷.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۸۷.
- ↑ کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۸۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲/۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۹۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۳۳.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۳۲۰؛ ابنماجه، سنن ابنماجه، ۲/۱۳۶۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۶–۳۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱–۴۸۲.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۱۸۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۸.
- ↑ کتاب مقدس، تورات، مزامیر، ب۷۲، ۲–۱۸ و ب۹۶، ۱۰–۱۳؛ اشعیا، ۱۱؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۳۸؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۵۷–۲۵۸؛ سیوطی، العرف الوردی، ۸۳؛ طالقانی، آینده بشریت، ۲۶–۲۷.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۱۴/۲۶۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱–۴۸۲ و ۲۱/۳۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱–۴۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۴۰.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۵۳؛ عراقی، دارالسلام (در احوالات حضرت مهدی(ع))، ۷۳ و ۱۹۵–۱۹۸.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۲۹۲.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۳۹.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۲/۴۷۱.
- ↑ نعمانی، کتاب الغیبه، ۱۴۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۰–۲۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۳۶۱؛ طوسی، کتاب الغیبه، ۳۳۴.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۲۶۶.
- ↑ سید مرتضی، المقنع فی الغیبة، ۵۲.
- ↑ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۳/۵۲۷؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۹.
- ↑ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۳/۵۷۸؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۶۱۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۸۲.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۶۴۴.
- ↑ برقی، المحاسن، ۱/۲۹۱.
- ↑ صدوق، الخصال، ۲/۶۲۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۰۶.
- ↑ نهاوندی، عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(ع)، ۷/۹۶؛ اصفهانی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع) ۲/۱۷۷؛ جوادی آملی، امام مهدی(ع) موجود موعود، ۱۸۴–۱۸۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۰۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳–۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳–۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵–۱۷؛ ادامه مقاله.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۶–۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۸ و ۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳–۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۶–۱۷.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۳۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۳.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۳۷۱.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۳۲۰.
- ↑ خزاز، کفایة الأثر فی النص علی الائمة الاثنیعشر، ۲۶۹–۲۷۰.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۲۰۰.
- ↑ (طبری، محمد، بشارة المصطفی، ۱۱۳.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۳۱۷.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۴۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵–۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۵–۳۶.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۵۰ و ۷۴.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۰–۲۶؛ امام خمینی، البیع، ۲/۶۱۷–۶۲۰.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۹–۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵–۱۷؛ امام خمینی، البیع، ۲/۶۱۷–۶۲۰؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۵۹۳–۵۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷۳؛ ۱۸/۲۶۹ و ۲۱/۱۹۵–۱۹۶.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۳۲۰.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۵/۱۵۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۶.
- ↑ طالقانی، آینده بشریت، ۷۰.
- ↑ صدر، بحث حول المهدی(ع)، ۴۶–۴۷.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۱۷/۱۰/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۲۷/۵/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۲۹/۶/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۲۲/۸/۱۳۷۹.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۲۲/۱۲/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۱۷/۱۰/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۲۹/۶/۱۳۸۴.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۱۷/۱۰/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۳۰/۷/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در سالروز میلاد امام زمان(ع)، ۱۷/۱۰/۱۳۷۴.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۹۱ و ۴۲۳.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۶۲–۳۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۴–۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۵۵.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ ابنحماد، الفتن، ۱۳۱؛ سیوطی، العرف الوردی، ۱۲۴.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۱۴۷؛ سیوطی، العرف الوردی، ۱۴۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۵۱ و ۲/۵۲۵.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۶۵۰؛ سیوطی، الحاوی للفتاوی، ۲/۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۵.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۱/۱/۱۳۶۶.
- ↑ محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۶–۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۲۳ و ۱۶/۲۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۵۱۳ و ۱۴/۳۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۶۲–۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۷–۲۰۸ و ۲۳۰.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.
- ↑ مفید، المسائل العشر فی الغیبة، ۸۳.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۵۲۳–۵۲۴.
- ↑ مفید، المسائل العشر فی الغیبة، ۸۳–۹۳.
- ↑ طوسی، کتاب الغیبه، ۴۱۹–۴۲۲.
- ↑ فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ۲/۳۰۵–۳۱۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۲۰۰–۲۰۲.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین فی اصولالدین، ۲/۹۶۵.
- ↑ مفید، المسائل العشر فی الغیبة، ۸۴؛ طوسی، کتاب الغیبه، ۴۲۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۱/۳۲۲؛ مفید، المسائل العشر فی الغیبة، ۸۴–۸۵.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۷۵؛ طبری امامی، دلائل الامامه، ۴۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۱.
- ↑ رشید رضا، تفسیر المنار، ۹/۴۱۶.
- ↑ شفیعی، معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، ۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.
- ↑ نعمانی، الغیبه، ۱۱۴.
- ↑ باقی، در شناخت حزب قاعدین زمان، ۱۱۷ و ۱۲۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲۵/۱۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴–۱۷.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمتالله، مقاله «مهدویت»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۶۴۰–۶۵۱.