نفاق در نهج البلاغه

معناشناسی

نفاق از ریشه "نفق" به معنای پوشیده و پنهان داشتن است. نفاق در اصطلاح به معنای تفاوت در ظاهر و باطن است. کسی را که نفاق در دل دارد منافق گویند. منافق در دل به‌گونه‌ای، اما در ظاهر به‌گونه‌ای دیگر است[۱].

انواع نفاق

پدیده نفاق در دل منافق به سه گونه نمود می‌یابد:

  1. نخست نفاق در عقیده که شخص منافق در دل معتقد به موضوعی نباشد، ولی در ظاهر خود را معتقد نشان دهد. بدترین نوع نفاق اظهار ایمان به خداوند در ظاهر و نبود ایمان در دل است که از اقسام کفر به حساب می‌آید، زیرا افزون بر کفر باطنی، شامل رذیلت‌هایی چون مکر، حیله و خدعه نیز می‌شود. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: به زبان خویش چیزی می‌گفتند که در دل‌هاشان نبود[۲].
  2. دوم نفاق اخلاقی، یعنی منافق در باطن متخلق به اخلاق ناپسند باشد، ولی در ظاهر خود را دارای اخلاق پسندیده نشان دهد.
  3. سوم نفاق در اعمال، به این معنا که رفتار منافق در خلوت و جلوت متفاوت باشد[۳].[۴]

نفاق در آیات و روایات

پدیده نفاق و منافق در لابه‌لای آیات یازده سوره از قرآن کریم و یک سوره مستقل به‌نام سوره منافقون مطرح شده است. هم‌چنین در بیان اهل بیت (ع) مورد توجه خاص قرار گرفته است. این امر نشان از نقش گسترده این رذیلت اخلاقی در تخریب شخصیت فرد و جامعه دارد. امام علی (ع) از قول پیامبر اکرم (ص) فرمود: من بر امتم نه از مؤمن ترسم و نه از مشرک. اما مؤمن، پس خداوند او را به برکت ایمانش نگه دارد و اما مشرک، پس خداوند او را به سبب شرکش نابود سازد. ولی من بر شما از منافق ترسانم که زبانش برخلاف قلبش گوید. آنچه را شناسید بر زبان رانَد و به آنچه ناخوش دارید عمل کند[۵].

این هشدارها هم شخص منافق و انسان‌های پیرامون او و هم جامعه‌ای را که در تماس با این‌گونه افراد است و از وجود آن‌ها آسیب می‌بیند، مورد توجه قرار می‌دهد. پیامبر اکرم (ص) در روایتی دیگر، شدیدترین خطری که امت را تهدید می‌کند، لغزش عالمان و استدلال منافقان به قرآن (برای توجیه منویات خویش) و مطامع دنیوی اعلام می‌کند[۶].

اوصاف منافقان

خصوصیات منافقان در شمار قابل توجهی از آیات و روایات یاد شده است. علامه طباطبایی در تفسیر آیه ۵۴ سوره توبه در وصف منافقان که می‌فرماید "هیچ‌چیز منانع قبول انفاق‌هایشان نشده، مگر آنکه به خدا و پیامبرش ایمان نیاورده‌اند و جز با بی‌میلی به نماز حاضر نمی‌شوند و به جز کراهت انفاق نمی‌کنند" می‌نویسد: "در آن، کفر به خدا و رسول او و کسالت و بی‌میلی در نماز خواندن و کراهت در انفاق از ارکان نفاق آنان شمرده شده است".

امام صادق (ع) نیز ضمن روایتی چهار شاخصه از نفاق برمی‌شمرد که توجه به آن‌ها علائم نفاق را در دل آشکار می‌سازد. این علائم عبارت‌اند از: قساوت قلب، خشکی چشم، اصرار بر گناه، حرص دنیا.

دیگر ویژگی‌های منافقان عبارت‌اند از: دروغ‌گویی[۷]؛ سوگند خوردن دروغین برای گمراه ساختن مردم[۸]؛ دارای ظاهری آراسته و باطنی زشت[۹]؛ متکبر و گردن‌کش در برابر سخن حق[۱۰]؛ سود و منفعتی از آن‌ها انتظار نمی‌رود، بلکه مردمان را به ترک کار خیر تشویق می‌کنند[۱۱]؛ خیانت‌کار و دشمن مردمان‌اند[۱۲]؛ بدکردار و فاسق‌اند و از هدایت الهی به دور[۱۳]؛ از روی کبر مردمان نیک را ذلیل می‌پندارند و نسبت به آن‌ها سوءنیت دارند و آنان را به دیده تحقیر می‌نگرند[۱۴]؛ خود را عزیز می‌پندارند و دیگران را ذلیل؛ آن‌ها آمران به منکر و ناهیان از معروف‌اند، دستشان را از انفاق باز می‌دارند و خداوند سبحان را از یاد برده و روی زمین به فسق و فجور مشغول‌اند[۱۵].

امام علی (ع) نیز در فرازهایی صفات منافقان را برمی‌شمرد که با آیات الهی هماهنگی دارد؛ صفاتی چون: مکار، زیان‌زننده، بدگمان[۱۶]، متملق، چاپلوس و بدبخت[۱۷]، گمراه و گمراه‌کننده و لغزاننده[۱۸]، دارای دل‌های ناپاک، اما ظاهری فریبنده[۱۹]؛ شک بر دل‌هایشان چیره گشته[۲۰]، بدگمان نسبت به دیگران[۲۱]، روی‌گردان از حق[۲۲]، دل‌هایشان هرگز حکمت را تاب نمی‌آورد و پذیرنده حکمت نیستند[۲۳]، علم تنها در زبانشان جاری است و در عمل فاقد علم‌اند[۲۴]، غیبت‌کننده و سخن چین‌اند[۲۵].

امام علی (ع) در تمثیلی زیبا مَثَل منافق را مَثَل هندوانه ابوجهل می‌داند که ظاهرش سبز ولی مزه‌اش تلخ است[۲۶]. در نهج البلاغه نیز در فرازهایی از منافق یاد کرده و چهره برخی منافقان زمان خویش را بر مردمان آشکار کرده است، چنان‌که می‌فرماید: بی‌شک زبان مؤمن در پشت قلب اوست و قلب منافق در پشت زبانش، زیرا مؤمن پیش از سخن گفتن آن را می‌سنجد و بررسی می‌کند، اگر خیر و مفید بود می‌گوید و اگر شر و ناپسند بود سکوت می‌کند، اما منافق هرچه به زبانش آید گوید، نمی‌داند کدام‌یک مفید به مصلحت است و کدام‌یک زیان‌بخش و مفسده‌انگیز. در حالی‌که رسول خدا (ص) فرمود: "ایمان هیچ بنده‌‌ای پا نگیرد و به ثمر نرسد مگر آن‌که قلب او استوار و پایدار شود و قلب او به استقامت و پایداری نرسد مگر آن‌که زبان او استوار و مستقیم باشد"[۲۷].[۲۸].

رفتارهای منافقانه

پارسایی و ورع منافق حقیقت ندارد و جز بر زبان او ظاهر نشود[۲۹]؛ عمل منافق همراه با شک و تردید است[۳۰]؛ منافق در رفتار فردی بی‌شرم است، گرچه در برابر فرادستان تملق و چاپلوسی می‌کند[۳۱]؛ او در ظاهر شادی آفرین، اما در حقیقت زیان‌رسان است[۳۲]؛ منافق بسیار غیبت‌کننده و سخن‌چین است[۳۳]؛ او هرگز از دانش بهره‌مند نمی‌شود و آنچه از کمالات می‌داند، او را سود نمی‌بخشد، زیرا در مقام عمل قرار نمی‌گیرد[۳۴]؛ به راستی که مؤمن یقینش به خدا و قیامت در کارش دیده می‌شود و منافق انسانی شکاک است و شک او در کردارش هویداست[۳۵]. امام (ع) نسبت به منافق و عملکرد آسیب‌زای او در جامعه می‌فرماید: اگر با این شمشیرم بر فرق مؤمن زنم که مرا دشمن دارد هرگز نخواهد داشت و نیز، اگر همه دنیا را به کام منافق ریزم که مرا دوست بدارد نپذیرد. این، از آن روست که چنین رقم زده شده و بر زبان پیامبر امی (ص) جاری گشته است که فرمود: "یا علی، فرد با ایمان تو را دشمن نگیرد و منافق هم تو را دوست نبیند"[۳۶].

امام (ع) ضمن پرهیز مردم از منافقان و نکوهش آنان و شناسایی این مردمان زشت سیرت، در فرازی راویان حدیث از پیامبر اکرم (ص) را در چهار سلک دسته‌بندی می‌کند که در این میان، کسانی را که به عمد بر پیامبر دروغ می‌بندند، در دسته منافقان قرار می‌دهد و به عبارتی آنان را منحرفان در دین و منحرف کننده از دین برمی‌شمرد: جز این نیست که آورنده حدیث از چهار صورت خارج نیست و پنجمی هم ندارد: نخست منافقی که به ایمان تظاهر کند و اسلام را به خود بندد و از هیچ جرم و گناهی پروا نکند و عمداً از قول رسول خدا (ص) دروغ گوید. پس اگر مردم بدانند که او دروغ‌گو و منافق است، از او نپذیرید و سخن او را تصدیق نکنند، اما گویند او از یاران پیامبر (ص) است و حضرتش را دیده و از او شنیده و مستقیم از او دریافت کرده است، پس از او پذیرند و به سخن او اعتماد کنند، در حالی که خداوند تو را از منافقان در قرآن خبر داده و شرح حالشان را بیان کرده است. آنان پس از پیامبر اکرم (ص) زنده ماندند و به پیشوایان گمراهی و دعوتگران به آتش و تباهی با دروغ و بهتان نزدیک شدند و آن‌ها هم به این حدیث‌فروشان دروغ‌پرداز پُست و مقام دادند تا بر گرده مردم سوارشان کردند و آن‌ها نیز به‌وسیله ان زمام داران، دنیا را بلعیدند[۳۷].

در نحوه برخورد با منافقان، خداوند سبحان می‌فرماید: خداوند از دل‌هایشان آگاه است. از آنان اعراض کن و اندرزشان بده به چنان سخنی که در وجودشان کارگر افتد[۳۸].

بنابراین در برابر منافقان روش اعراض و نصیحت را باید پیش گرفت. هرگز نباید با آن‌ها گشاده‌رویی کرد، اما باید با پند و اندرز، رفتار مشرکانه و منافقانه را یادآور شد و با انذار آن‌ها عاقبت خطیر و نافرجامی را که در انتظارشان است به یادشان آورد[۳۹].

منابع

پانویس

  1. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۸۳۹ ـ ۸۴۰.
  2. ﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُواْ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَّتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ؛ سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.
  3. این مسئله با پنهان داشتن گناه متفاوت است، زیرا منافق در حالی‌که از انجام گناه در خلوتگاه خویش لذت می‌برد و هیچ قصدی باری ترک گناه ندارد، اما در جَلوَت، خود را فردی مهذب و پیراسته از گناه نشان می‌دهد.
  4. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۸۳۹ ـ ۸۴۰.
  5. «وَ لَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً، أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِيمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْكِهِ، وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ، عَالِمِ اللِّسَانِ، يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُون»؛ نهج البلاغه، نامه ۲۷.
  6. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۸۳۹ ـ ۸۴۰.
  7. ﴿ إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ؛ سوره منافقون، آیه۱.
  8. ﴿اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛؛ سوره منافقون، آیه۲.
  9. ﴿وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ؛ سوره منافقون، آیه ۴.
  10. ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ؛ سوره منافقون، آیه ۵.
  11. ﴿هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَفْقَهُونَ؛ سوره منافقون، آیه ۷.
  12. ﴿وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ؛ سوره منافقون، آیه ۴.
  13. ﴿سَوَاء عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛ سوره منافقون، آیه ۶.
  14. ﴿يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنْهَا الأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ ؛ سوره منافقون، آیه ۸.
  15. ﴿ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ سوره توبه، آیه ۶۷.
  16. غرر الحکم، ۱.
  17. غرر الحکم، ۱.
  18. غرر الحکم، ۱.
  19. غرر الحکم، ۱.
  20. غرر الحکم، ۱.
  21. غرر الحکم، ۲.
  22. غرر الحکم، ۲.
  23. غرر الحکم، ۲.
  24. غرر الحکم، ۲.
  25. غرر الحکم، ۲.
  26. غررالحکم، ۲.
  27. «وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ يَتَكَلَّمُ بِمَا أَتَى عَلَى لِسَانِهِ، لَا يَدْرِي مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَيْهِ؛ وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَا يَسْتَقِيمُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ وَ لَا يَسْتَقِيمُ قَلْبُهُ حَتَّى يَسْتَقِيمَ لِسَانُهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
  28. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۸۴۰ ـ ۸۴۱.
  29. نک: غررالحکم، ۲ / ۵۱۷.
  30. نک: غررالحکم، ۲ / ۵۱۶.
  31. نک: غررالحکم، ۲ / ۵۱۵.
  32. نک: غررالحکم، ۲ / ۵۱۵.
  33. نک: غررالحکم، ۲ / ۲۶۳.
  34. نک: غررالحکم، ۲ / ۷۸۶.
  35. نک: غررالحکم، ۱ / ۲۳۴.
  36. «قَالَ: "يَا عَلِيُّ لَا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۲.
  37. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
  38. ﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِيغًا؛ سوره نساء، آیه ۶۳.
  39. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۸۴۲.