←مقدمه
(←مقدمه) |
(←مقدمه) |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
:*قرآن و قانون جاذبه: قرآن مجید بیش از هزار سال قبل از کشف قانون جاذبه توسط نیوتون، این واقعیت را بیان کرده بود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا }}﴾}}<ref> خدا آن کس است که آسمآنها (کرات آسمانی) را با ستونهای نامرئی برافراشت؛ سوره رعد آیه:۲.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. در حدیثی که ذیل همین آیه از [[امام رضا|امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}} نقل شده چنین میخوانیم:"آیا خدا نمیگوید بدون ستونی که آن را مشاهده کنید؟ راوی میگوید: عرض کردم، آری، فرمود: بنابراین ستونی وجود دارد اما شما آن را نمیبینید"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَ لَيْسَ يَقُولُ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها قُلْتُ بَلَى فَقَالَ فَثَمَّ عَمَدٌ وَ لَكِنْ لَا تَرَوْنَهَا"}}؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۲۸.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. آیا تعبیری روشنتر و سادهتر در افق ادبیات عربی برای بیان نیروی جاذبه در سطح توده مردم از "ستون نامرئی" پیدا میشود؟<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. | :*قرآن و قانون جاذبه: قرآن مجید بیش از هزار سال قبل از کشف قانون جاذبه توسط نیوتون، این واقعیت را بیان کرده بود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا }}﴾}}<ref> خدا آن کس است که آسمآنها (کرات آسمانی) را با ستونهای نامرئی برافراشت؛ سوره رعد آیه:۲.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. در حدیثی که ذیل همین آیه از [[امام رضا|امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}} نقل شده چنین میخوانیم:"آیا خدا نمیگوید بدون ستونی که آن را مشاهده کنید؟ راوی میگوید: عرض کردم، آری، فرمود: بنابراین ستونی وجود دارد اما شما آن را نمیبینید"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَ لَيْسَ يَقُولُ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها قُلْتُ بَلَى فَقَالَ فَثَمَّ عَمَدٌ وَ لَكِنْ لَا تَرَوْنَهَا"}}؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۲۸.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. آیا تعبیری روشنتر و سادهتر در افق ادبیات عربی برای بیان نیروی جاذبه در سطح توده مردم از "ستون نامرئی" پیدا میشود؟<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. | ||
:*کشف حرکت زمین به دور خود و خورشید: معروف است اولین کسی که حرکت زمین را به دور خود کشف کرد، گالیله ایتالیایی بود که تقریباً چهار قرن قبل میزیست، و تا پیش از آن دانشمندان جهان نسبت به هیئت بطلمیوس و فرضیه آن وفادار بودند که میگفت: زمین مرکز جهان است و تمام کرات دیگر به دور آن میچرخند. ولی هنگامیکه به آیات قرآن مراجعه میکنیم، میبینیم که در قرآن، حرکت زمین بهروشنی آمده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ}}﴾}}<ref> کوهها را میبینی و چنین میپنداری که آنها ساکن و جامدند در حالی که همچون ابر در حرکت میباشند، این آفرینش خداوندی است که هر چیزی را از روی اسلوب صحیح ساخته، او به اعمالی که شما انجام میدهید آگاه است؛ سوره نمل آیه:۸۸.</ref>. آیه فوق با صراحت از حرکت کوهها سخن میگوید در حالی که ما همه آنها را ساکن میپنداریم، و تشبیه حرکت آن به حرت ابرها، هم اشاره به سرعت است و هم نرمش و آرامش و بی سروصدا بودن و اگر میبینیم به جای حرکت زمین تعبیر به حرکت کوهها میکند برای این است که عظمت مطلب آشکار شود؛ زیرا مسلم است کوهها بدون زمینهای اطراف خود حرکتی ندارند و حرکت آنها عین حرکت زمین است. اکنون فکر کنید در عصر و زمانی که تمام محافل علمی جهان و مردم عادی نظریه سکون زمین و حرکت خورشید و تمامی کواکب آسمان را به دور آن به رسمیت شناخته بودند، خبر دادن از حرکت زمین با این صراحت یک [[معجزه]] علمی محسوب نمیشود؟ آنهم از ناحیه کسی که مطلقاً درسی نخوانده، و اصولاً از محیطی برخاسته که در آنجا نظام آموزشی وجود نداشته و ازنظر علم و فرهنگ از عقبافتادهترین محیطها محسوب میشده است. شایان توجه است که تطبیق برخی آیات قرآن کریم با پارهای از دستاوردهای علوم بشری به معنای تأیید همه نظریههای علمی نیست؛ زیرا این نظریهها ممکن است در فرآیند رشد علمی دستخوش تغییر یا تکامل شوند. بنابراین به دلیل عدم کفایت نظریههای علوم بشری، نمیتوان به تبیین آیات قرآن بر اساس این نظریهها پرداخت. بایسته است دانشمندان مسلمان با پژوهش دقیق در مضامین قرآن کریم، بهصورت مستقل در کشف دانشهای نهفته در این [[کتاب آسمانی]] تلاش کنند<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. | :*کشف حرکت زمین به دور خود و خورشید: معروف است اولین کسی که حرکت زمین را به دور خود کشف کرد، گالیله ایتالیایی بود که تقریباً چهار قرن قبل میزیست، و تا پیش از آن دانشمندان جهان نسبت به هیئت بطلمیوس و فرضیه آن وفادار بودند که میگفت: زمین مرکز جهان است و تمام کرات دیگر به دور آن میچرخند. ولی هنگامیکه به آیات قرآن مراجعه میکنیم، میبینیم که در قرآن، حرکت زمین بهروشنی آمده است:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ}}﴾}}<ref> کوهها را میبینی و چنین میپنداری که آنها ساکن و جامدند در حالی که همچون ابر در حرکت میباشند، این آفرینش خداوندی است که هر چیزی را از روی اسلوب صحیح ساخته، او به اعمالی که شما انجام میدهید آگاه است؛ سوره نمل آیه:۸۸.</ref>. آیه فوق با صراحت از حرکت کوهها سخن میگوید در حالی که ما همه آنها را ساکن میپنداریم، و تشبیه حرکت آن به حرت ابرها، هم اشاره به سرعت است و هم نرمش و آرامش و بی سروصدا بودن و اگر میبینیم به جای حرکت زمین تعبیر به حرکت کوهها میکند برای این است که عظمت مطلب آشکار شود؛ زیرا مسلم است کوهها بدون زمینهای اطراف خود حرکتی ندارند و حرکت آنها عین حرکت زمین است. اکنون فکر کنید در عصر و زمانی که تمام محافل علمی جهان و مردم عادی نظریه سکون زمین و حرکت خورشید و تمامی کواکب آسمان را به دور آن به رسمیت شناخته بودند، خبر دادن از حرکت زمین با این صراحت یک [[معجزه]] علمی محسوب نمیشود؟ آنهم از ناحیه کسی که مطلقاً درسی نخوانده، و اصولاً از محیطی برخاسته که در آنجا نظام آموزشی وجود نداشته و ازنظر علم و فرهنگ از عقبافتادهترین محیطها محسوب میشده است. شایان توجه است که تطبیق برخی آیات قرآن کریم با پارهای از دستاوردهای علوم بشری به معنای تأیید همه نظریههای علمی نیست؛ زیرا این نظریهها ممکن است در فرآیند رشد علمی دستخوش تغییر یا تکامل شوند. بنابراین به دلیل عدم کفایت نظریههای علوم بشری، نمیتوان به تبیین آیات قرآن بر اساس این نظریهها پرداخت. بایسته است دانشمندان مسلمان با پژوهش دقیق در مضامین قرآن کریم، بهصورت مستقل در کشف دانشهای نهفته در این [[کتاب آسمانی]] تلاش کنند<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. | ||
#'''اعجاز قرآن ازنظر معارف الهی'''مقصود از معارف الهی یک رشته بحثهایی است که قرآن درباره خداشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی، [[پیامبر]]شناسی و سرای دیگر مطرح میکند، بحثهای عمیق و دقیق درباره مهمترین پرسشهای بشر که متفکران جهان را به اعجاز و تحسین وامیدارد. سرزمین حجاز، به اعتراف مورخان، از عقبماندهترین مناطق جهان در آن روز بود، بهگونهای که گاهی مردم عصر جاهلیت ر اقوام وحشی یا نیمهوحشی میخوانند. آنان ازنظر عقیدتی بتپرست بودند، دختران خود را زنده به گور میکردند، خدا را در حد یک انسان تنزیل میدادند، و تعداد انگشتشماری آنهم تنها در شهر مکه، باسواد بودند. آری از میان چنین محیطی، فردی درس نخوانده و مکتب و استاد ندیده، برخاست و کتابی آورد که معارف نورانی آن در همه زمینههای معرفتی، در عالیترین مرتبه خود، آنچنان پرمحتواست که بعد از چهارده قرن هنوز دانشمندان به تفسیر آن مشغولند و هر زمان حقایق تازهای از آن کشف میکنند. اگر اندیشمندی منصف، تنها مسئله توحید قرآن را در ابعاد مختلف با تثلیث مسیحیان بسنجد درمییابد که میان معارف توحیدی قرآن کریم با آنچه در مسیحیت امروز بیان میگردد، چقدر فاصله است. تثلیثی که هنوز بر خود آنان نیز مفهوم نیست؛ زیرا از یک طرف خود را موحد و یکتاپرست و از طرفی سهگانهپرست مینامند ولی مدعی هستند که یکتایی او با سهگانگی او سازگار است، این در حالی است که اسلام در نخستین پیام معرفتی خود میگوید: {{عربی|اندازه=150%|" قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا "}}<ref>بحار الانوار، ج۱۸، ص:۲۰۲.</ref> یا {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}﴾}}<ref> بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه:۱.</ref>. مسیحیان میگویند: واقعیت خدا یک واقعیتی است که از خدای پدر و خدای پسر و خدای [[روح القدس]] تشکیل یافته است. چگونه میتوان تصور کرد که خداوند جزئی از خود را جدا سازد و در رحم مریم قرار دهد. در حالی که حقیقت فرزند چنان است که جزئی از پدر با جزئی از مادر ترکیب شود. این عقیده را با آیات قرآن در این زمینه مقایسه کنید، آنجا که میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلا وَلَدًا }}﴾}}<ref> هرگز همسر و فرزندی نگزیده است؛ سوره جن، آیه:۳.</ref> یا {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}﴾}}<ref> نه زاده است و نه او را زادهاند.و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۳- ۴.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۲۳ - ۲۲۶.</ref>. | |||
#'''اعجاز قرآن ازنظر اصول اخلاقی:'''یکی از جهات اعجاز قرآن قوانین اخلاقی آن است. قوانین اخلاقی باید بهگونهای باشد که انسان را به سعادت و خوشبختی در دو جهان رهنمون باشد و به دیگر سخن، فضایل اخلاقی و سجایای انسانی را در او زنده کند و سرانجام به صورت "[[انسان کامل]]" درآورد. "[[انسان کامل]]" کسی است که در آن جهات مادی و معنوی هر دو به رشد و کمال رسیده و دوشادوش یکدیگر پیش روند. اخلاق اسلامی در عین دعوت به بهرهگیری از طیبات در حیات مادی، جنبههای معنوی را فراموش نکرده و انسان را در هر دو محدوده پرورش میدهد. در آموزههای اسلامی انسان نه صرفاً برای امور مادی آفریده شده که جز به لذت فکر نکند و نه برای معنویت محض که از امور دنیوی دست بشوید، بلکه باید از هر دو به گونه مناسب و متناسب بهره بگیرد. از این جهت، قرآن با نهی از زاویهنشینی و ترک دنیا، انسان را به تلاش و کار دعوت میکند و از طرف دیگر، او را به کارهای نیک، آنهم برای خدا نه برای جلب منافع مادی، فرامیخواند. شعار مسلمان این است که:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ }}﴾}}<ref> : پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار؛ سوره بقره، آیه: ۲۰۱.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۲۳ - ۲۲۶.</ref>. | |||
#'''اعجاز قرآن ازنظر هماهنگی درونی:'''انسان یک موجود تکاملپذیر است که بهتدریج از مرحله نقص به کمال میرسد و کاری را که صورت میدهد، بهزودی نقص آن بر او روشن شده و خلاف آن را برمیگزیند. [[پیامبر اسلام]] در مدت ۲۳ سال قرآن را در شرایط بسیار گوناگون به مردم بازگو نموده و آنچه را که در روزهای نخست میگفت، همان را نیز در واپسین ایام خویش بیان کرده است. اگر شخصی در شرایط یکنواخت آنهم در مدت کوتاه کتابی را تنظیم کند شاید بتواند از تناقضگویی خودداری نماید، ولی [[پیامبر]] در یک زمان بس ممتد با شرایط گوناگون که در مکه و مدینه داشت در میان جنگها، درگیریها و در کنار دهها وظایف دیگر، کتابی را بهسوی مردم آورد که در محتوای آن کوچکترین تناقض یا ناسازواری نیست. اهمیت این مطلب هنگامی روشن میگردد ک بدانیم قرآن در موضوعات بسیار گوناگون که شماره آن از ۵۰۰ موضوع متجاوز است، بحث و گفتگو میکند و هرگز دچار تناقض نمیگردد و این نشان میدهد که آورنده آن از مقام ربوبی بهرهمند بوده و بهوسیله نیروی قدرتمندی از لغزش محفوظ مانده است. قرآن مجید خود به این نوع اعجاز اشاره میکند و میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا }}﴾}}<ref> اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند؛ سوره نساء، آیه:۸۲.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۲۳ - ۲۲۶.</ref>. | |||
#'''اعجاز قرآن ازنظر بیان قصص و تاریخ [[پیامبران]]:<ref>اصول عقاید اسلامی، ص۶۲.</ref>''' قرآن کتاب تاریخ نیست، اما سرگذشت اقوام گذشته را بهعنوان عبرت یادآور میشود. در این میان وقتی به شرح زندگی پیامبرانی مانند آدم و نوح و ابراهیم و لوط و داود و سلیمان: میرسد، چنان سرگذشت آنان را تشریح میکند که مناسب با شأن و مقام آنان بهعنوان [[پیامبران|پیامبران الهی]] است و با اصول علمی و واقعیت تاریخی مطابقت دارد. این در حالی است که در همه کتابهای پیشین و ازجمله در تورات و انجیل تحریفشده چنان اعمال ناروائی همچون فریبکاری، دروغگویی و دزدی و ... به مردان بزرگ الهی نسبت میدهد که انسان از شنیدن آن بدحال و بیتاب میگردد<ref>ر ک: تورات، سفر تکوین، فصل نوزدهم جملههای ۳۲ – ۳۷ و کتاب اول پادشاهان فصل یکم و انجیل متی فصل ۱۷ و به انجیل یوحنا فصل دوم نیز مراجعه شود.</ref> | |||
*از این مقایسه نتیجه میگیریم که قرآن از کتب پیشین و گفتههای دیگران تدوین نگشته است و داستان [[انبیا]] در قرآن، سرچشمهای جز [[وحی|وحی الهی]] ندارد<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص:۲۲۳ - ۲۲۶.</ref>. | |||
==وجوه اعجاز قرآن== | ==وجوه اعجاز قرآن== |