←آشنایی اجمالی
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
"[[حرّه]]" به سرزمینهای پرسنگلاخ که پر از سنگهای سیاه و سوخته باشد گفته میشد. در مناطقی از جمله اطراف [[مدینه]] از این حرّهها وجود داشت و برای هر کدام نام بخصوصی هم بود، به تناسب کسانی که در آن منطقه میزیستند<ref>دائرة المعارف الإسلامیه، ج۷، ص۳۶۳.</ref>. هماکنون نیز در مدینۀ بزرگ، بقایای اندکی از آنها به چشم میخورد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۴۹۳.</ref>. | "[[حرّه]]" به سرزمینهای پرسنگلاخ که پر از سنگهای سیاه و سوخته باشد گفته میشد. در مناطقی از جمله اطراف [[مدینه]] از این حرّهها وجود داشت و برای هر کدام نام بخصوصی هم بود، به تناسب کسانی که در آن منطقه میزیستند<ref>دائرة المعارف الإسلامیه، ج۷، ص۳۶۳.</ref>. هماکنون نیز در مدینۀ بزرگ، بقایای اندکی از آنها به چشم میخورد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۴۹۳.</ref>. | ||
===تحلیل حدوث واقعه=== | |||
ریشههای [[اختلاف]] میان حجازیها و امویها علل متعددی دارد که شاید مهمترین آنها عبارت باشند از: | |||
# [[اقدام]] [[معاویه]] در [[تغییر]] شیوه [[حکمرانی]]: بسیاری از [[صحابه]] و [[تابعین]]، در دو [[شهر مقدس مکه]] و [[مدینه]] انتقادشان از [[نظام]] موروثی معاویه علل خاصی داشت. آنان اقدام معاویه را در دگرگونی [[نظام خلافت]] - که سرشتی از نوع [[حکومت]] [[خلفای نخستین]] داشت - بدعتی به حساب میآوردند که با شیوه خلفای نخست و [[طبیعت]] [[خلافت]] تضاد داشت. | |||
#ساکنان این دو شهر مقدس بر این باور بودند که پیوندشان با [[اسلام]]، پیوند کسانی است که از آغاز پیدایش اسلام زندگیشان با آن [[ارتباط]] داشته است. از اینرو [[غیرت]] آنان بر مسئله اسلام، دارای حساسیت منحصر به فردی بود. | |||
#موضع [[شیعیان]] و [[یاران امام علی]]{{ع}}، کسانی که منکر [[حق]] معاویه در مسئله خلافت بودند. | |||
#گروهی از ساکنان این دو شهر مقدس به علل سیاسی و [[اجتماعی]] با نظام [[اموی]] مخالف بودند. | |||
از ناحیه سیاسی، [[چشمداشت]] برخی [[فرزندان]] صحابه به خلافت، مثل [[عبدالله بن زبیر]] دلیل [[شیوه رفتار]] مخالف ایشان بود. | |||
از جنبه اجتماعی، انتقال مرکز خلافت از مدینه به دِمَشق جایگاه مرکزی پیشین آن را در [[جهان اسلام]] از بین برد و [[ثروتمندان]] [[حجاز]] [[منافع]] بسیاری را که از این جایگاه از دست رفته کسب میکردند، از دست دادند. همچنین فعالیت [[اقتصادی]] و سیاسی ایشان فلج شد و در عرصه سیاسی - اجتماعی [[منزوی]] شدند. | |||
[[حادثه کربلا]] جرقهای بود که [[جنگ]] را شعلهور کرد همانگونه که آثار سیاسی مهمی در جهان اسلام بر جای گذاشت. [[مسلمانان]] در مجالسشان از [[زیادهروی]] یزید در دوری از [[دین خدا]] بسیار سخن گفتند تا آنجا که برکناری او را [[واجب]] شمرده شد و [[مردم مدینه]] بر [[حکومت]] او شوریدند. | |||
[[خلیفه]] در آغاز کار، با [[آرامش]] و حوصله با این موضع روبهرو شد، به مثابه گریزگاه سیاسیِ آرامی برای کسانی که بر حکومتش [[شورش]] میکنند. وی [[ولید بن عتبه]]، [[استاندار]] [[مدینه]] را که به بیرحمی و [[خشونت]] شهره بود، بر کنار و [[عثمان بن محمد بن ابیسفیان]] را که [[شخصیت]] آرامی بود، [[جانشین]] او کرد<ref>طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۴۷۹؛ مقایسه کنید با: ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۱۵ - ۲۱۶.</ref>. | |||
[[امیر]] جدید دست به کار جذب مردم مدینه و [[دلجویی]] از آنان شد و هیأتی از آنان را برای حل مشکلاتشان به دِمَشق اعزام کرد. یزید از اعضای این هیئت به خوبی استقبال کرد، آنان را گرامی داشت و جوایز ارزندهای به ایشان داد<ref>طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۳، ص۳۰۶ - ۳۰۷.</ref>. آشکار است که این [[دیدار]]، [[شکست]] خورده بود؛ زیرا اعضای هیئت وقتی به مدینه بازگشتند، دوباره از یزید [[انتقاد]] کرده، خواستار برکناری او شدند. | |||
احتمالاً [[کینه]] [[رهبران]] مدینه از [[بنیامیه]] بر آنان اثر گذاشت و برای اینکه حرکتشان را توجیه کنند، [[رفتار]] یزید را بد جلوه دادند<ref>مؤلف محترم ریشه این شورش مهم از سوی فرزندان صحابه را، به کینه آنها از بنیامیه برمیگرداند در حالی که آنان شاهد رفتار ضد دینی یزید در شام بودند و همه کسانی که در آن هیئت بودند شهادت بر شرابخواری و دیگر کارهای خلاف یزید دادند. (ج)</ref>. [[عبدالله بن عمر بن خطاب]]، تلاش کرد آنان را از [[سرپیچی]] خلیفه و جدایی انداختن میان [[مسلمانان]] بترساند، همچنین کوشید [[مردم]] را وا دارد که با [[شورشیان]] [[همکاری]] نکنند و خاندانش را هم از این کار منع کرد<ref>صحیح مسلم با شرح نَوَوی، ج۱۲، ص۲۴۰.</ref>. | |||
[[عثمان بن محمد]]، [[کارگزار]] یزید، از [[گسترش فتنه]] در [[حجاز]] - بعد از شدت گرفتن حملات انتقادی صریح بر خلیفه - [[وحشت]] کرد؛ زیرا [[مخالفان]]، شخصیت یزید را ننگین و رفتارش را بد جلوه میدادند و در پی این موج [[خشم]]، همه [[امویان]] [[هدف]] قرار میگرفتند. | |||
سرانجام، کار به [[اعلان]] برکناری [[یزید بن معاویه]] و [[بیعت]] با [[عبدالله بن حنظله]] [[انصاری]] منجر شد. امویان مقیم [[مدینه]] پریشان شدند و در [[خانه]] [[مروان بن حَکَم]] که در محاصره [[شورشیان]] بود، [[پناه]] گرفتند<ref>طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۴۸۲.</ref>. | |||
آشکار است که محاصره [[ضعیف]] بود و شورشیان به علت خشمشان، از [[وحدت]] و [[سازماندهی]] برخوردار نبودند. به هر حال، [[قدرت]] [[خلیفه]] مورد مناقشه قرار گرفته بود و پناه جویان [[اموی]] چارهای جز [[تسلیم]] و به رسمیت شناختن [[حکومت]] موقت در مدینه را نداشتند، اما برخی از ایشان بر [[دوستی]] با [[حکومت اموی]] [[اصرار]] داشتند و در معرض رانده شدن از آنجا قرار گرفتند<ref>طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۴۸۵.</ref>. | |||
پاسخ به رخدادهای مدینه از جانب یزید، بسیار شتابزده بود. او با اینکه نتوانست [[قیام]] بر حکومتش را نادیده بگیرد [[صلاح]] را در این دید که این مسئله را [[با تدبیر]] [[سیاسی]] درمان کند، از اینرو [[نعمان بن بشیر انصاری]] را به مدینه اعزام کرد تا [[مردم]] را به آغوش حکومت و [[همراهی]] با [[اکثریت]] فرا خواند؛ اما او در این کار [[شکست]] خورد. | |||
در این هنگام، یزید برخورد تند و خشنی با [[مردم مدینه]] پیش گرفت. او سپاهی را به.................. | |||
نصیب او شد تا [[جهان اسلام]] را از [[جنگ]] خانگی برهاند، از بین برد. سپس هنگامی که [[خلافت]] [[معاویة بن یزید]] در دِمَشق اعلان شد، در همان حال [[ابنزبیر]] خودش را در مدینه خلیفه نامید.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش]] و [[رسول جعفریان|جعفریان]]، [[دولت امویان (کتاب)|دولت امویان]] ص ۷۶.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |