تفویض: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ اوت ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:


معنای دیگر تفویض در کلام ، به مسئلة صفات خبریه باز می گردد. صفات خبریه آن دسته از صفات الاهی است که در آیات و اَخبار آمده و برخلاف صفات ذاتیه ، عقل به خودی خود، آنها را برای خدا اثبات نمی کند، مانند وجود دست و پا و صورت برای خدا. در بارة اینگونه صفات در میان متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و یکی از نظریات ، نظریة تفویض است که برخی از اهل حدیث و نیز ماتُریدیه به آن قائل اند. آنان ضمن نسبت دادن صفات خبریه به خداوند، از هرگونه اظهارنظر در بارة مُفاد و مفهوم این صفات خودداری ، و معنای آنها را به خدا تفویض می کنند. پاسخ مالک بن اَنَس به پرسشی در بارة چگونگی استوای خدا بر عرش ، نشان دهندة این دیدگاه است ( رجوع کنید به شهرستانی ، ج ۱، ص ۸۵). ماتریدی نیز در بحث از استوای خدا بر عرش با تأکید بر نفی تشبیه و لزوم ایمان به آنچه در قرآن آمده ، نوشته است که در تأویل این آیه نمی توان شی ء مراد از آن را تعیین کرد، زیرا علم ما از دستیابی بدان قاصر است ؛ پس به آنچه خداوند از آن قصد کرده ، ایمان می آوریم ، همانگونه که به مواردی مانند رؤیت آنگونه که در قرآن آمده است ، ایمان می آوریم . به نظر ماتریدی باید از یک سو تشبیه را نفی کرد و از سوی دیگر به اصل مطلبی که در نقل آمده است ، ایمان آورد و معنا و تفسیر مطلب را به خدا واگذار کرد. به اعتقاد وی این امر در هر جا که قرآن چیزی را اثبات کرده ، مثل رؤیت خدا، جاری است (ص ۷۴).
معنای دیگر تفویض در کلام ، به مسئلة صفات خبریه باز می گردد. صفات خبریه آن دسته از صفات الاهی است که در آیات و اَخبار آمده و برخلاف صفات ذاتیه ، عقل به خودی خود، آنها را برای خدا اثبات نمی کند، مانند وجود دست و پا و صورت برای خدا. در بارة اینگونه صفات در میان متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و یکی از نظریات ، نظریة تفویض است که برخی از اهل حدیث و نیز ماتُریدیه به آن قائل اند. آنان ضمن نسبت دادن صفات خبریه به خداوند، از هرگونه اظهارنظر در بارة مُفاد و مفهوم این صفات خودداری ، و معنای آنها را به خدا تفویض می کنند. پاسخ مالک بن اَنَس به پرسشی در بارة چگونگی استوای خدا بر عرش ، نشان دهندة این دیدگاه است ( رجوع کنید به شهرستانی ، ج ۱، ص ۸۵). ماتریدی نیز در بحث از استوای خدا بر عرش با تأکید بر نفی تشبیه و لزوم ایمان به آنچه در قرآن آمده ، نوشته است که در تأویل این آیه نمی توان شی ء مراد از آن را تعیین کرد، زیرا علم ما از دستیابی بدان قاصر است ؛ پس به آنچه خداوند از آن قصد کرده ، ایمان می آوریم ، همانگونه که به مواردی مانند رؤیت آنگونه که در قرآن آمده است ، ایمان می آوریم . به نظر ماتریدی باید از یک سو تشبیه را نفی کرد و از سوی دیگر به اصل مطلبی که در نقل آمده است ، ایمان آورد و معنا و تفسیر مطلب را به خدا واگذار کرد. به اعتقاد وی این امر در هر جا که قرآن چیزی را اثبات کرده ، مثل رؤیت خدا، جاری است (ص ۷۴).
3) در عرفان . تفویض نزد عارفان ، ترکِ اختیار و واگذاشتن کار خود به خداوند، و مقدمة «رضا»ست (انصاری ، ص 76، 334؛
۳) در عرفان . تفویض نزد عارفان ، ترکِ اختیار و واگذاشتن کار خود به خداوند، و مقدمة «رضا»ست (انصاری ، ص ۷۶، ۳۳۴؛
سلمی ، 1406، ص 174؛
سلمی ، ۱۴۰۶، ص ۱۷۴؛
همو، 1369ـ1372 ش ، ج ص 279) و با «تسلیم » و «توکل » قرابت دارد ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). این اصطلاح از آیة 44 سورة مؤمن گرفته شده است : «... واُفَوِضُّ اَمْری اِلی اللّه اِنّ اللَّه بَصیرٌ بالعباد» (کار خود را به خدا واگذاشتم که او به بندگانش بصیر است ). در مصباح الشریعه منسوب به امام صادق علیه السلام آمده است که تفویض پنج حرف دارد: «ت » ترکِ تدبیر در امور دنیا و واگذاردن کار به خدا؛
همو، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش ، ج ۲، ص ۲۷۹) و با «تسلیم » و «توکل » قرابت دارد ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). این اصطلاح از آیة ۴۴ سورة مؤمن گرفته شده است : «... واُفَوِضُّ اَمْری اِلی اللّه اِنّ اللَّه بَصیرٌ بالعباد» (کار خود را به خدا واگذاشتم که او به بندگانش بصیر است ). در مصباح الشریعه منسوب به امام صادق علیه السلام آمده است که تفویض پنج حرف دارد: «ت » ترکِ تدبیر در امور دنیا و واگذاردن کار به خدا؛
«ف » فنای هر چه که سالک را به غیرخدا مشغول کند؛
«ف » فنای هر چه که سالک را به غیرخدا مشغول کند؛
«و» وفا به عهدی که انسان با خدا بسته است ؛
«و» وفا به عهدی که انسان با خدا بسته است ؛
«ی » یقین به خدا و یأس از خود؛
«ی » یقین به خدا و یأس از خود؛
«ض » ضمیر مصفا و کارهای ضروری را به خدا وانهادن (گیلانی ، ج ص 470؛
«ض » ضمیر مصفا و کارهای ضروری را به خدا وانهادن (گیلانی ، ج ۲، ص ۴۷۰؛
برای آگاهی از احادیث رجوع کنید به بخش اول مقاله ).
برای آگاهی از احادیث رجوع کنید به بخش اول مقاله ).


خواجه عبداللّه انصاری تفویض را پس از مقام توکل و قبل از مقام ثقه دانسته است (ص 75ـ 78). در رسالة صد میدان منسوب به وی ، تقویض بعد از ایثار و قبل از فتوح آمده و به سه نوع آن اشاره شده است : تفویض در دین ، که عبارت است از مداخله نکردن سالک در امور خداوندی و سازگاری با آنچه خداوند مقرّر کرده ؛
خواجه عبداللّه انصاری تفویض را پس از مقام توکل و قبل از مقام ثقه دانسته است (ص ۷۵ـ ۷۸). در رسالة صد میدان منسوب به وی ، تقویض بعد از ایثار و قبل از فتوح آمده و به سه نوع آن اشاره شده است : تفویض در دین ، که عبارت است از مداخله نکردن سالک در امور خداوندی و سازگاری با آنچه خداوند مقرّر کرده ؛
تفویض در قسم (قسمت )، یعنی بنده قسمت خود را بپذیرد و با دعا و طلب درصدد تغییر حکم خداوند و قسمت خود نباشد؛
تفویض در قسم (قسمت )، یعنی بنده قسمت خود را بپذیرد و با دعا و طلب درصدد تغییر حکم خداوند و قسمت خود نباشد؛
تفویض در حسابِ خلق ، که عبارت است از پذیرفتن ظاهر مردم و نیندیشیدن به باطن آنان و پرهیز کردن از بد شمردن دیگران (ص 334).
تفویض در حسابِ خلق ، که عبارت است از پذیرفتن ظاهر مردم و نیندیشیدن به باطن آنان و پرهیز کردن از بد شمردن دیگران (ص ۳۳۴).


خواجه عبداللّه انصاری برای اهل تفویض سه درجه ذکر کرده است : درجة اول آن است که انسان بداند قبل از انجام دادن کارها هیچ قدرتی ندارد و از مکر مکاران در امان نیست ، از یاری حق مأیوس نشود و به قصد و ارادة خود متکی نباشد؛
خواجه عبداللّه انصاری برای اهل تفویض سه درجه ذکر کرده است : درجة اول آن است که انسان بداند قبل از انجام دادن کارها هیچ قدرتی ندارد و از مکر مکاران در امان نیست ، از یاری حق مأیوس نشود و به قصد و ارادة خود متکی نباشد؛
دوم ، دانستن نیازمندی کامل خود به خدا به طوری که هیچیک از اعمال خود را نجات بخش و هیچ گناهی را مهلک نداند و چیزی را سبب چیزی نداند و خداوند را فاعل مطلق شمرد؛
دوم ، دانستن نیازمندی کامل خود به خدا به طوری که هیچیک از اعمال خود را نجات بخش و هیچ گناهی را مهلک نداند و چیزی را سبب چیزی نداند و خداوند را فاعل مطلق شمرد؛
سوم ، شهود ولایت حق بر بنده است که در این مرتبه سالک ، خداوند را در همة امورْ منفرد می بیند، همة احوال و مقامات را از او می داند و هیچ امری را از غیرحق نمی شمارد و می داند که فقط خداوند مسبب احوال «جمع » و «تفرقه » و تغییرات آن برای انسان است و هرکه را بخواهد هدایت یا گمراه می کند (ص 78؛
سوم ، شهود ولایت حق بر بنده است که در این مرتبه سالک ، خداوند را در همة امورْ منفرد می بیند، همة احوال و مقامات را از او می داند و هیچ امری را از غیرحق نمی شمارد و می داند که فقط خداوند مسبب احوال «جمع » و «تفرقه » و تغییرات آن برای انسان است و هرکه را بخواهد هدایت یا گمراه می کند (ص ۷۸؛
نیز رجوع کنید به اسنوی ، ج ص 158ـ159؛
نیز رجوع کنید به اسنوی ، ج ۲، ص ۱۵۸ـ۱۵۹؛
عبدالرزاق کاشی ،ص 180ـ181؛
عبدالرزاق کاشی ،ص ۱۸۰ـ۱۸۱؛
حکیم ،ص 268).
حکیم ،ص ۲۶۸).


عبدالکریم جیلانی (گیلانی ) مقام تفویض را به چهار گروه اختصاص داده است : تفویض نیکان ، که همة کارها را به خداوند ارجاع می کنند و از هرگونه ادعای ملکیت مبرّایند؛
عبدالکریم جیلانی (گیلانی ) مقام تفویض را به چهار گروه اختصاص داده است : تفویض نیکان ، که همة کارها را به خداوند ارجاع می کنند و از هرگونه ادعای ملکیت مبرّایند؛
تفویض شهدا، که افعالِ خداوند را در خود و دیگران بخوبی مشاهده می کنند، در اعمال خود از دعوی فاعلیت بری اند، خود و نفس خود را نمی بینند و ازینرو توقع اجر و جزا ندارند و زمام همة امور را به حق تفویض می کنند؛
تفویض شهدا، که افعالِ خداوند را در خود و دیگران بخوبی مشاهده می کنند، در اعمال خود از دعوی فاعلیت بری اند، خود و نفس خود را نمی بینند و ازینرو توقع اجر و جزا ندارند و زمام همة امور را به حق تفویض می کنند؛
تفویض صدیقین ، که در همة تجلیات گوناگون خداوند جمال وی را می بینند، و تفویض مقرّبین ، که مختص کسانی است که در برابر آنچه خداوند برای مخلوقات مقرّر کرده ناشکیبا نیستند، اسرار الاهی را فاش نمی کنند و به سبب دانستن اسرار، خود را برتر از دیگران نمی بینند و روحشان پیوسته با خداوند است (ج ص 142).
تفویض صدیقین ، که در همة تجلیات گوناگون خداوند جمال وی را می بینند، و تفویض مقرّبین ، که مختص کسانی است که در برابر آنچه خداوند برای مخلوقات مقرّر کرده ناشکیبا نیستند، اسرار الاهی را فاش نمی کنند و به سبب دانستن اسرار، خود را برتر از دیگران نمی بینند و روحشان پیوسته با خداوند است (ج ۲، ص ۱۴۲).


عرفا ضمن آنکه قرابت بین تفویض و تسلیم را بیان کرده اند، تفویض را برتر از تسلیم دانسته اند (قس نراقی ، ج ص 213، که این دو مقام را مترادف دانسته است ). به نظر عبدالکریم جیلانی ، اهل تسلیم ، بر خلاف اهل تفویض ، نسبت به آنچه در برابر آن تسلیم شده اند راضی نیستند (همانجا). مستملی بخاری در شرح التعرف کلاباذی ، تفویض را برتر از تسلیم دانسته و گفته است که تسلیم از اعمال مجرَّدان ( رجوع کنید به تجرید * ) و صفت کسی است که خود را صاحبِ اختیار و تدبیر می بیند و چون کاری را به خداوند بسپارد، اختیار و تدبیر را به وی واگذار می کند، ولی تفویض آن است که از ابتدا برای خود اختیار و تدبیر و تصرفی در امور قائل نشود. این صفت از مقامات مفرّدان ( رجوع کنید به تفرید * ) است (ج ص 908ـ913). عرفا حضرت ابراهیم علیه السلام را صاحب مقام تسلیم می دانند همچنانکه در قرآن کریم آمده است ( رجوع کنید به بقره : 131) و می گویند در میان پیامبران صفت تفویض تنها مختص به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم است ( رجوع کنید به تسلیم * ).
عرفا ضمن آنکه قرابت بین تفویض و تسلیم را بیان کرده اند، تفویض را برتر از تسلیم دانسته اند (قس نراقی ، ج ۳، ص ۲۱۳، که این دو مقام را مترادف دانسته است ). به نظر عبدالکریم جیلانی ، اهل تسلیم ، بر خلاف اهل تفویض ، نسبت به آنچه در برابر آن تسلیم شده اند راضی نیستند (همانجا). مستملی بخاری در شرح التعرف کلاباذی ، تفویض را برتر از تسلیم دانسته و گفته است که تسلیم از اعمال مجرَّدان ( رجوع کنید به تجرید * ) و صفت کسی است که خود را صاحبِ اختیار و تدبیر می بیند و چون کاری را به خداوند بسپارد، اختیار و تدبیر را به وی واگذار می کند، ولی تفویض آن است که از ابتدا برای خود اختیار و تدبیر و تصرفی در امور قائل نشود. این صفت از مقامات مفرّدان ( رجوع کنید به تفرید * ) است (ج ۲، ص ۹۰۸ـ۹۱۳). عرفا حضرت ابراهیم علیه السلام را صاحب مقام تسلیم می دانند همچنانکه در قرآن کریم آمده است ( رجوع کنید به بقره : ۱۳۱) و می گویند در میان پیامبران صفت تفویض تنها مختص به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم است ( رجوع کنید به تسلیم * ).


عبدالکریم جیلانی (همانجا) تفویض و تسلیم را به توکل نیز نزدیک دانسته و گفته است که فرق توکل با آنها این است که در توکل ، موکل در آنچه وکیل آن شده ، دعوی مالکیت دارد. خواجه عبداللّه انصاری نیز معنای تفویض را گسترده تر از توکل دانسته و گفته است که در توکل ، موکل بعد از وقوع اتفاق ، بر خدا توکل می کند تا خدا مطابق با مصلحت او کارش را اصلاح کند ولی در تفویض ، مُفَوِّض هم قبل و هم بعد از وقوع اتفاق ، کار را به خدا محول می کند؛
عبدالکریم جیلانی (همانجا) تفویض و تسلیم را به توکل نیز نزدیک دانسته و گفته است که فرق توکل با آنها این است که در توکل ، موکل در آنچه وکیل آن شده ، دعوی مالکیت دارد. خواجه عبداللّه انصاری نیز معنای تفویض را گسترده تر از توکل دانسته و گفته است که در توکل ، موکل بعد از وقوع اتفاق ، بر خدا توکل می کند تا خدا مطابق با مصلحت او کارش را اصلاح کند ولی در تفویض ، مُفَوِّض هم قبل و هم بعد از وقوع اتفاق ، کار را به خدا محول می کند؛
بدین ترتیب در این حالت «استسلام » یا انقیاد نسبت به خدا کامل است و «توکل » را شعبه ای از آن باید دانست (ص 77؛
بدین ترتیب در این حالت «استسلام » یا انقیاد نسبت به خدا کامل است و «توکل » را شعبه ای از آن باید دانست (ص ۷۷؛
نیز رجوع کنید به عبدالرزاق کاشی ، ص 178ـ 179).
نیز رجوع کنید به عبدالرزاق کاشی ، ص ۱۷۸ـ ۱۷۹).


در بارة اهمیت تفویض ، غزالی (ج ص 404) از پیامبر اکرم نقل کرده است : «اَوّلُ العِلْمِ مَعْرفَةُ الجبّارِ وَ آخِرُ العِلْمِ تفویض الاَمْرِ اِلَیهِ» (اولِ علم آن است که خداوند را به جباری و قهاری بشناسی و آخر آن اینکه کار را به او تفویض کنی ). علاءالدولة سمنانی (ص 103) نیز گفته است که اگر طاعت بنده از فرشتگان مقرب بیشتر باشد ولی در توکل و تفویض و رضا به کمال نرسد طاعتش ارزشی ندارد. همچنین گفته است که سالک باید در تسلیم و ارادت به شیخ و در تقلید از پیامبر به کمال برسد و در نتیجة آن به توکل و تفویض و رضا نایل شود (همان ، ص 104).
در بارة اهمیت تفویض ، غزالی (ج ۲، ص ۴۰۴) از پیامبر اکرم نقل کرده است : «اَوّلُ العِلْمِ مَعْرفَةُ الجبّارِ وَ آخِرُ العِلْمِ تفویض الاَمْرِ اِلَیهِ» (اولِ علم آن است که خداوند را به جباری و قهاری بشناسی و آخر آن اینکه کار را به او تفویض کنی ). علاءالدولة سمنانی (ص ۱۰۳) نیز گفته است که اگر طاعت بنده از فرشتگان مقرب بیشتر باشد ولی در توکل و تفویض و رضا به کمال نرسد طاعتش ارزشی ندارد. همچنین گفته است که سالک باید در تسلیم و ارادت به شیخ و در تقلید از پیامبر به کمال برسد و در نتیجة آن به توکل و تفویض و رضا نایل شود (همان ، ص ۱۰۴).
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش