جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
از آنجا که [[ظلم]] در [[اسلام]] به کلی منفور است<ref>ثواب الاعمال، ص۲۷۲ ـ ۲۷۴؛ ریاض السالکین، ج ۷، ص ۲۲۶.</ref>، [[مقابله با ستم]] و [[دفاع از مظلوم]] برای خشکاندن ریشه [[ستم]] راهکاری مناسب و [[مشروع]] است<ref>ر. ک: التفسیر الکاشف، ج ۷، ص ۱۱۳. </ref>؛ ولی [[مسلمانان]] در [[دفاع]] از [[جان]]، [[مال]] و [[ناموس]] خویش نباید [[تجاوزگری]] پیشه کرده و بیش از آنچه به آنان ظلم شده در مورد [[دشمن]] خویش انجام دهند: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>، گرچه برخی این [[آیه]] را از آن رو که تنها [[جنگ]] با کسانی را جایز میداند که با مسلمانان [[نبرد]] میکنند، [[منسوخ]] با آیه {{متن قرآن|فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید | از آنجا که [[ظلم]] در [[اسلام]] به کلی منفور است<ref>ثواب الاعمال، ص۲۷۲ ـ ۲۷۴؛ ریاض السالکین، ج ۷، ص ۲۲۶.</ref>، [[مقابله با ستم]] و [[دفاع از مظلوم]] برای خشکاندن ریشه [[ستم]] راهکاری مناسب و [[مشروع]] است<ref>ر. ک: التفسیر الکاشف، ج ۷، ص ۱۱۳. </ref>؛ ولی [[مسلمانان]] در [[دفاع]] از [[جان]]، [[مال]] و [[ناموس]] خویش نباید [[تجاوزگری]] پیشه کرده و بیش از آنچه به آنان ظلم شده در مورد [[دشمن]] خویش انجام دهند: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>، گرچه برخی این [[آیه]] را از آن رو که تنها [[جنگ]] با کسانی را جایز میداند که با مسلمانان [[نبرد]] میکنند، [[منسوخ]] با آیه {{متن قرآن|فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.</ref> دانستهاند که مسلمانان را به جنگ با [[مشرکان]] به صورت مطلق [[دستور]] میدهد<ref>ر. ک: بدایة المجتهد، ج ۱، ص ۳۰۸؛ جامعالبیان، ج ۲، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۰؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۱۲. </ref> و بر اساس آن، نبرد با [[کافران]] را تنها به سبب کفرشان واجب خوانده که این [[حکم]] اطفال، [[رهبانان]]، کشاورزان، [[زنان]] و مردان غیر جنگجوی [[کفار]] را نیز در برمیگیرد<ref>نک: النهایه، ص ۲۹۲؛ المغنی، ج ۱۰، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۳؛ الاحکام السلطانیه، ص ۹۰.</ref>. در مقابل، بسیاری از [[مفسران]] [[منسوخ]] بودن [[آیه]] را نپذیرفته و معتقدند سبب [[قتال]] با [[مشرکان]]، [[تجاوز]] نظامی آنان است، بنابراین {{متن قرآن|وَلَا تَعْتَدُوا}} [[کشتار]] [[رهبانان]] را که در صومعهها سرگرم عبادتاند و اطفال و [[زنان]]، نیز کسانی را که کارشان [[جنگ]] با [[مسلمانان]] نیست ـ مانند کشاورزان ـ یا کسانی را که به [[نبرد]] با مسلمانان نپرداختهاند روا نمیشمارد<ref> روضالجنان، ج ۳، ص ۷۳؛ ج ۹، ص ۱۴۳؛ نیز ر. ک: زبدهالبیان، ص ۳۰۶؛ بدایة المجتهد، ج ۱، ص ۳۰۸.</ref>. به دیده برخی، این آیه از نخستین آیاتی است که تهاجم نظامی به [[دشمن]] را برای [[دفاع]] [[تشریع]] و مسلمانان را به آن [[تشویق]] کرده است<ref>نمونه، ج ۲، ص ۱۷؛ التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۱۹۶؛ المیزان، ج۲، ص ۶۵.</ref>. | ||
به هر روی، [[قرآن کریم]] به مسلمانانی که تنها به جهت [[پذیرفتن]] [[دین خدا]] از سرزمینشان [[رانده شده]] و [[دشمنان]] [[اموال]] آنان را [[غصب]] کردهاند، [[جهاد]] در مقابل آنان را اجازه میدهد: {{متن قرآن| أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ | به هر روی، [[قرآن کریم]] به مسلمانانی که تنها به جهت [[پذیرفتن]] [[دین خدا]] از سرزمینشان [[رانده شده]] و [[دشمنان]] [[اموال]] آنان را [[غصب]] کردهاند، [[جهاد]] در مقابل آنان را اجازه میدهد: {{متن قرآن| أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ }}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.<ref>ر. ک: فقه السنه، ج ۲، ص ۶۲۰ ـ ۶۲۱؛ جهاد در اسلام، ص ۲۶ ـ ۲۷.</ref> بر اساس [[شأن]] نزولی که برای این آیه یاد شده است، ظلمی که مشرکان نسبت به مسلمانان روا میداشتند، آزاری بود که بارها مسلمانان از آن به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[شکایت]] میبردند و حضرت از این رو که هنوز [[مأمور]] به جنگ نبود، آنان را به [[صبر]] امر میکرد، تا اینکه آیه در [[مدینه]] نازل شد<ref>الوجیز، عاملی، ج ۲، ص۳۴۳؛ مقتنیات الدرر، ج ۷، ص ۲۳۶ ـ ۲۳۷؛ الوجیز، دخیل علی، ص ۴۴۴.</ref>. | ||
در پی فرود آمدن این [[آیات]]، مسلمانان نه تنها به دفاع از خویش [[وظیفه]] داشتند، بلکه باید از دیگر [[مسلمانان]] ستمدیده نیز [[دفاع]] میکردند: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا }}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار مؤمنان در راه خداوند جنگ میکنند و کافران در راه طاغوت | در پی فرود آمدن این [[آیات]]، مسلمانان نه تنها به دفاع از خویش [[وظیفه]] داشتند، بلکه باید از دیگر [[مسلمانان]] ستمدیده نیز [[دفاع]] میکردند: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا }}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار مؤمنان در راه خداوند جنگ میکنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۵-۷۶.</ref>، بر اساس [[شأن]] نزولی در اینباره، مسلمانان [[مکه]] که نتوانسته بودند همراه دیگر مسلمانان به [[مدینه]] [[هجرت]] کنند و در دفاع از خود در برابر [[ظلم]] [[مشرکان]] نیز توان نداشتند، برای [[رهایی]] خود از [[آزار]] آنان از مسلمانان کمک خواستند<ref>جامعالبیان، ج ۵، ص ۲۳۱؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۱۳۱؛ کنزالعرفان، ج ۱، ص ۳۴۵.</ref>، از این رو [[قرآن]] با [[نکوهش]] کوتاهی در دفاع از مسلمانان [[مظلوم]] مکه، [[مؤمنان]] را به [[جنگ با دشمنان]] آنان [[ترغیب]] کرد. | ||
[[مفسران]] بر اساس {{متن قرآن|الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref> [[دفاع]] [[خدا]] از [[مظلومان]] را سنتی [[الهی]] دانستهاند که به دست [[انسانها]] انجام میشود و در همه [[ادیان الهی]] این [[سنت]] بوده است و اگر خدا به دست گروهی از هر امتی به دفاع از گروه دیگر نمیپرداخت، مشرکان مراکز [[عبادی]] [[بندگان خدا]] را، اعم از صومعهها، کلیساها و [[مساجد]]، ویران میکردند<ref>مقتنیات الدرر، ج ۷، ص ۲۳۷؛ المنیر، ج ۱۷، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.</ref>. | [[مفسران]] بر اساس {{متن قرآن|الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.</ref> [[دفاع]] [[خدا]] از [[مظلومان]] را سنتی [[الهی]] دانستهاند که به دست [[انسانها]] انجام میشود و در همه [[ادیان الهی]] این [[سنت]] بوده است و اگر خدا به دست گروهی از هر امتی به دفاع از گروه دیگر نمیپرداخت، مشرکان مراکز [[عبادی]] [[بندگان خدا]] را، اعم از صومعهها، کلیساها و [[مساجد]]، ویران میکردند<ref>مقتنیات الدرر، ج ۷، ص ۲۳۷؛ المنیر، ج ۱۷، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.</ref>. |