جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
نام او [[صرمة بن مالک]] و کنیهاش [[ابو قیس]] و از [[طایفه]] بنی نجار [[قبیله خزرج]] و [[اهل]] [[مدینه]] بود. صرمه یکی از نوابغ [[دوران جاهلیت]] بود که در جستجوی [[دین]] [[حقیقی]] برآمد و زمانی [[تصمیم]] گرفت تا دین ترسایان را بپذیرد، اما گویا نپسندید و از این کار خودداری کرد. او همواره میگفت که خدای [[ابراهیم خلیل]] عالی را میپرستم. او هرگز [[بت]] نپرستید و [[رهبانیت]] و [[انزوا]] را [[اختیار]] نکرد. [[لباس]] مویین میپوشید و [[غسل]] جنابت میکرد و در [[زمان]] [[حیض]] [[زنان]] از آنان دوری میکرد و اطاقی را [[مسجد]] خود قرار داده بود که افراد جنب و حائض در آن [[راه]] نداشتند. وقتی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به مدینه [[هجرت]] فرمود، صرمه در حالی که پیر مردی کهن سال بود، [[اسلام]] آورد و از [[مسلمانان]] بلند رتبه شد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۱۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۳۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۴۰۱.</ref>. وی حدود ۱۲۰ سال [[عمر]] کرد | نام او [[صرمة بن مالک]] و کنیهاش [[ابو قیس]] و از [[طایفه]] بنی نجار [[قبیله خزرج]] و [[اهل]] [[مدینه]] بود. صرمه یکی از نوابغ [[دوران جاهلیت]] بود که در جستجوی [[دین]] [[حقیقی]] برآمد و زمانی [[تصمیم]] گرفت تا دین ترسایان را بپذیرد، اما گویا نپسندید و از این کار خودداری کرد. او همواره میگفت که خدای [[ابراهیم خلیل]] عالی را میپرستم. او هرگز [[بت]] نپرستید و [[رهبانیت]] و [[انزوا]] را [[اختیار]] نکرد. [[لباس]] مویین میپوشید و [[غسل]] جنابت میکرد و در [[زمان]] [[حیض]] [[زنان]] از آنان دوری میکرد و اطاقی را [[مسجد]] خود قرار داده بود که افراد جنب و حائض در آن [[راه]] نداشتند. وقتی که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} به مدینه [[هجرت]] فرمود، صرمه در حالی که پیر مردی کهن سال بود، [[اسلام]] آورد و از [[مسلمانان]] بلند رتبه شد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۱۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۳۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۴۰۱.</ref>. وی حدود ۱۲۰ سال [[عمر]] کرد | ||
درباره سال و محل [[وفات]] و [[دفن]] او در منابع مطلبی [[نقل]] نشده است.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[صرمه بن ابیانس (مقاله)|مقاله «صرمه بن ابیانس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۶۱-۴۶۲.</ref> | درباره سال و محل [[وفات]] و [[دفن]] او در منابع مطلبی [[نقل]] نشده است.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[صرمه بن ابیانس (مقاله)|مقاله «صرمه بن ابیانس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۶۱-۴۶۲.</ref> | ||
==[[عقاید]] صرمه در دوران جاهلیت== | == [[عقاید]] صرمه در دوران جاهلیت == | ||
در [[زمان جاهلیت]]، همان موقعی که بیشتر [[مردم]] در [[جهل و نادانی]] غوطهور بودند، صرمه به مسائل [[اخلاقی]] آشنا بود و مردم را به آنها توصیه کرد و این موضوع از اشعاری که سروده است، کاملا به دست میآید. برای نمونه، چند [[بیت]] از اشعار وی را میآوریم: | در [[زمان جاهلیت]]، همان موقعی که بیشتر [[مردم]] در [[جهل و نادانی]] غوطهور بودند، صرمه به مسائل [[اخلاقی]] آشنا بود و مردم را به آنها توصیه کرد و این موضوع از اشعاری که سروده است، کاملا به دست میآید. برای نمونه، چند [[بیت]] از اشعار وی را میآوریم: | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
واعملو ان امرها انفاذ الخلق ما کان من جدید و بالی}}؛السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۱۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[صرمه بن ابیانس (مقاله)|مقاله «صرمه بن ابیانس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۶۲-۴۶۴.</ref> | واعملو ان امرها انفاذ الخلق ما کان من جدید و بالی}}؛السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۱۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[صرمه بن ابیانس (مقاله)|مقاله «صرمه بن ابیانس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۶۲-۴۶۴.</ref> | ||
==اشعار صرمه بن ابیانس== | == اشعار صرمه بن ابیانس == | ||
[[پیامبر]]{{صل}} روز [[دوشنبه]] به [[مدینه]] رسید. بعضی گفتهاند، آن روز، دوم [[ربیع الاول]] بود و معروف این است که دوازدهم آن ماه بوده است. میگویند، آن [[حضرت]] روزهای دوشنبه تا [[پنجشنبه]] را میان [[طایفه]] [[بنی عمرو بن عوف]] توقف فرمود و [[روز جمعه]] از آنجا کوچ کرد و آن روز را میان طایفه [[بنی سالم بن عوف]] گذرانید و با همراهان در دشت مهزوز [[نماز جمعه]] گزارد. برخی از [[مردم]] میگویند که آن حضرت بیش از این مدت میان ایشان ماند و عتبان بن [[مالک]]، با گروهی از مردان طایفههای [[بنی سالم]] و [[بنی حبلی]] به محضر پیامبر{{صل}} آمدند و گفتند: در میان ما با کمال [[عزت]] و [[ثروت]] و [[قدرت]] [[زندگی]] کن و تعداد ما هم زیاد است. پیامبر{{صل}} در آن موقع بر ماده شتر خویش سوار بود و فرمود: "جلو این [[ناقه]] را باز و آزادش بگذارید که [[مأمور]] است". آن گاه از کنار [[قبیله]] [[بنی ساعده]] عبور فرمود. آنجاهم [[سعد بن عباده]]، [[منذر بن عمرو]] و [[ابودجانه]] [[راه]] را بر [[حضرت]] گرفتند و خواهش کردند که [[پیامبر]]{{صل}} در میان ایشان [[منزل]] فرماید، اما پیامبر{{صل}} فرمود، راه [[ناقه]] را باز کنید که خود [[مأمور]] است. هم چنین از کنار [[طایفه]] بنی بیاضه عبور کرد و [[فروة بن عمرو]] و [[زیاد بن لبید]] از ایشان [[دعوت]] کردند که در آنجا فرود آید و پیامبر{{صل}} هم چنان فرمود که ناقه خود مأمور است. و چون کنار [[قبیله]] بنی نجار رسید، [[صرمة بن ابی انس]] و ابو سلیط همراه مردانی از قبیله، به پیامبر{{صل}} گفتند: ای پیامبر! میان ما اقامت فرما؛ زیرا ما دائیهای تو هستیم و از همه [[انصار]]، از لحاظ رحم و [[خویشاوندی]] به تو نزدیک تریم. حضرت به آنها هم همان سخن قبلی را گفت و چون به محلی که اکنون [[مسجد پیامبر]]{{صل}} قرار دارد و آنجا [[زمین]] بایری بود که از آن برای نگهداری شتران و خرما استفاده میشد، رسید، ناقه زانو به زمین زد<ref>دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۵۰۴.</ref>. | [[پیامبر]] {{صل}} روز [[دوشنبه]] به [[مدینه]] رسید. بعضی گفتهاند، آن روز، دوم [[ربیع الاول]] بود و معروف این است که دوازدهم آن ماه بوده است. میگویند، آن [[حضرت]] روزهای دوشنبه تا [[پنجشنبه]] را میان [[طایفه]] [[بنی عمرو بن عوف]] توقف فرمود و [[روز جمعه]] از آنجا کوچ کرد و آن روز را میان طایفه [[بنی سالم بن عوف]] گذرانید و با همراهان در دشت مهزوز [[نماز جمعه]] گزارد. برخی از [[مردم]] میگویند که آن حضرت بیش از این مدت میان ایشان ماند و عتبان بن [[مالک]]، با گروهی از مردان طایفههای [[بنی سالم]] و [[بنی حبلی]] به محضر پیامبر {{صل}} آمدند و گفتند: در میان ما با کمال [[عزت]] و [[ثروت]] و [[قدرت]] [[زندگی]] کن و تعداد ما هم زیاد است. پیامبر {{صل}} در آن موقع بر ماده شتر خویش سوار بود و فرمود: "جلو این [[ناقه]] را باز و آزادش بگذارید که [[مأمور]] است". آن گاه از کنار [[قبیله]] [[بنی ساعده]] عبور فرمود. آنجاهم [[سعد بن عباده]]، [[منذر بن عمرو]] و [[ابودجانه]] [[راه]] را بر [[حضرت]] گرفتند و خواهش کردند که [[پیامبر]] {{صل}} در میان ایشان [[منزل]] فرماید، اما پیامبر {{صل}} فرمود، راه [[ناقه]] را باز کنید که خود [[مأمور]] است. هم چنین از کنار [[طایفه]] بنی بیاضه عبور کرد و [[فروة بن عمرو]] و [[زیاد بن لبید]] از ایشان [[دعوت]] کردند که در آنجا فرود آید و پیامبر {{صل}} هم چنان فرمود که ناقه خود مأمور است. و چون کنار [[قبیله]] بنی نجار رسید، [[صرمة بن ابی انس]] و ابو سلیط همراه مردانی از قبیله، به پیامبر {{صل}} گفتند: ای پیامبر! میان ما اقامت فرما؛ زیرا ما دائیهای تو هستیم و از همه [[انصار]]، از لحاظ رحم و [[خویشاوندی]] به تو نزدیک تریم. حضرت به آنها هم همان سخن قبلی را گفت و چون به محلی که اکنون [[مسجد پیامبر]] {{صل}} قرار دارد و آنجا [[زمین]] بایری بود که از آن برای نگهداری شتران و خرما استفاده میشد، رسید، ناقه زانو به زمین زد<ref>دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۵۰۴.</ref>. | ||
پس [[مردم مدینه]] [[غرق]] در [[سرور]] و [[شادی]] شدند و شعرا هر یک اشعاری سرودند؛ از جمله صرمه هم این اشعار را سرود که [[ابن عباس]] جهت فرا گرفتن آن نزد او رفت و آمد میکرد: | پس [[مردم مدینه]] [[غرق]] در [[سرور]] و [[شادی]] شدند و شعرا هر یک اشعاری سرودند؛ از جمله صرمه هم این اشعار را سرود که [[ابن عباس]] جهت فرا گرفتن آن نزد او رفت و آمد میکرد: | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
ولا تحفل التخل المعیمة ربها إذا أصبحت [[ریا]] و أصبحت ثاویا}}؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[صرمه بن ابیانس (مقاله)|مقاله «صرمه بن ابیانس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۶۴-۴۶۶.</ref> | ولا تحفل التخل المعیمة ربها إذا أصبحت [[ریا]] و أصبحت ثاویا}}؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۲۰۴.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[صرمه بن ابیانس (مقاله)|مقاله «صرمه بن ابیانس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۶۴-۴۶۶.</ref> | ||
==صرمه و [[تغییر]] [[حکم]] [[روزه]]== | == صرمه و [[تغییر]] [[حکم]] [[روزه]] == | ||
در [[صدر اسلام]] حکم روزه چنین بود که شخص [[روزهدار]] میتوانست از اول [[شب]] تا وقتی که به [[خواب]] نرفته باشد، [[افطار]] کند، ولی اگر قبل از افطار خوابش میبرد، دیگر [[حق]] افطار کردن نداشت. شبی صرمه پس از تلاش زیاد از نخلستان خود برگشت و از [[همسر]] خود [[غذا]] خواست. همسرش گفت: "غذایت سرد شده و او را قسم داد تا اندکی برای گرم کردن غذا [[صبر]] کند. صرمه از شدت خستگی به جایی تکیه داد و خوابش برد. هنگامی که همسرش برگشت و او را در خواب دید، ناراحت شد و فریاد زد: {{عربی|الخيبة الخيبة}}؛ یعنی از افطار [[محروم]] شدی! او به ناچار بدون افطار و [[سحری]] فردا را روزه گرفت. | در [[صدر اسلام]] حکم روزه چنین بود که شخص [[روزهدار]] میتوانست از اول [[شب]] تا وقتی که به [[خواب]] نرفته باشد، [[افطار]] کند، ولی اگر قبل از افطار خوابش میبرد، دیگر [[حق]] افطار کردن نداشت. شبی صرمه پس از تلاش زیاد از نخلستان خود برگشت و از [[همسر]] خود [[غذا]] خواست. همسرش گفت: "غذایت سرد شده و او را قسم داد تا اندکی برای گرم کردن غذا [[صبر]] کند. صرمه از شدت خستگی به جایی تکیه داد و خوابش برد. هنگامی که همسرش برگشت و او را در خواب دید، ناراحت شد و فریاد زد: {{عربی|الخيبة الخيبة}}؛ یعنی از افطار [[محروم]] شدی! او به ناچار بدون افطار و [[سحری]] فردا را روزه گرفت. | ||
[[روز]] بعد وقتی او در نخلستان خود مشغول کار بود. حالش دگرگون شد و [[غش]] کرد و روی [[زمین]] افتاد. دو نفر زیر بغلش را گرفتند تا او را به [[منزل]] برسانند. آنها در [[راه]] [[رسول خدا]]{{صل}} را دیدند، [[پیامبر]]{{صل}} که صرمه را با چنین ضعفی دید، احوالش را پرسید. صرمه داستان خود را شرح داد؛ پیامبر{{صل}} از شنیدن آن ناراحت شد. در این حال، [[جبرئیل]] این [[آیه]] را نازل کرد: {{متن قرآن|أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ}}<ref>"آمیزش با زنانتان در شب روزهداری برای شما حلال شده است. آنها جامه شما و شما جامه آنهایید. خداوند معلوم داشت که شما با خود نادرستی میورزیدید، بنابراین، از شما در گذشت و شما را بخشود؛ اکنون (میتوانید) با آنان آمیزش کنید و آنچه خداوند برای شما مقرّر داشت" سوره بقره، آیه ۱۸۷.</ref>. | [[روز]] بعد وقتی او در نخلستان خود مشغول کار بود. حالش دگرگون شد و [[غش]] کرد و روی [[زمین]] افتاد. دو نفر زیر بغلش را گرفتند تا او را به [[منزل]] برسانند. آنها در [[راه]] [[رسول خدا]] {{صل}} را دیدند، [[پیامبر]] {{صل}} که صرمه را با چنین ضعفی دید، احوالش را پرسید. صرمه داستان خود را شرح داد؛ پیامبر {{صل}} از شنیدن آن ناراحت شد. در این حال، [[جبرئیل]] این [[آیه]] را نازل کرد: {{متن قرآن|أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ}}<ref>"آمیزش با زنانتان در شب روزهداری برای شما حلال شده است. آنها جامه شما و شما جامه آنهایید. خداوند معلوم داشت که شما با خود نادرستی میورزیدید، بنابراین، از شما در گذشت و شما را بخشود؛ اکنون (میتوانید) با آنان آمیزش کنید و آنچه خداوند برای شما مقرّر داشت" سوره بقره، آیه ۱۸۷.</ref>. | ||
و بدین گونه، [[خداوند]] با [[نزول]] این [[آیه]] به [[مسلمانان]] اجازه داد تا بتوانند در [[ماه رمضان]] از اول [[شب]] تا صبح، بخورند و بیاشامند<ref>التبیان، شیخ طوسی، ج۲، ص۱۳۷.</ref>. البته قسمت دوم آیه در مورد [[ابو قیس]] (صرمه) نازل شده و قسمت اول آن مربوط به ماجرای دیگری است. به [[نقلی]] این آیه درباره ابو قیس بن صرمه نازل شده که در [[زمین]] خود مشغول کار بود، خوابش برد و بعد از [[خواب]] برای او [[غذا]] آوردند، او نخورد. خبر به [[رسول خدا]]{{صل}} دادند و سپس این آیه نازل شد. از [[امام محمد باقر]]{{ع}} [[روایت]] گردیده که این آیه درباره [[خوات بن جبیر]] نازل شده که مانند قضیة [[ابوقیس بن صرمه]] بوده با این تفاوت که موضوع خوات در [[روز]] [[جنگ خندق]] اتفاق افتاده و جریان ابو قیس در مزرعه خودش و موضوع ابو قیس بن صرمه از [[امام باقر]]{{ع}} نیز روایت گردیده است. صاحب [[تفسیر کشف الاسرار]] نیز میگوید: آیه درباره ابو قیسی نازل شده که نام او صرمة بن [[انس]] بن صرمة بود که همه روز به کار [[کشاورزی]] اشتغال داشت و [[روزهدار]] بود چون هنگام [[افطار]] گردید، برای او طعام گرم حاضر ساختند، ابو قیس از زیادی خستگی قبل از خوردن اندکی به خواب رفت و وقتی بیدار گشت، گفت نمیخورم؛ زیرا [[مخالف]] [[شرع]] است و [[روزه]] را نگهداشت و چیزی نخورد تا این که ظهر فردای آن شب بی [[طاقت]] گشت و از هوش رفت. [[پیامبر]] چون وی را رنجور دید، قضیه را پرسید و پس از بیان ابو قیس، این آیه نازل گردید<ref>نمونه بینات در شأن نزول آیات، محمد باقر محقق، ص۵۸-۵۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[صرمه بن ابیانس (مقاله)|مقاله «صرمه بن ابیانس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۶۷-۴۶۸.</ref> | و بدین گونه، [[خداوند]] با [[نزول]] این [[آیه]] به [[مسلمانان]] اجازه داد تا بتوانند در [[ماه رمضان]] از اول [[شب]] تا صبح، بخورند و بیاشامند<ref>التبیان، شیخ طوسی، ج۲، ص۱۳۷.</ref>. البته قسمت دوم آیه در مورد [[ابو قیس]] (صرمه) نازل شده و قسمت اول آن مربوط به ماجرای دیگری است. به [[نقلی]] این آیه درباره ابو قیس بن صرمه نازل شده که در [[زمین]] خود مشغول کار بود، خوابش برد و بعد از [[خواب]] برای او [[غذا]] آوردند، او نخورد. خبر به [[رسول خدا]] {{صل}} دادند و سپس این آیه نازل شد. از [[امام محمد باقر]] {{ع}} [[روایت]] گردیده که این آیه درباره [[خوات بن جبیر]] نازل شده که مانند قضیة [[ابوقیس بن صرمه]] بوده با این تفاوت که موضوع خوات در [[روز]] [[جنگ خندق]] اتفاق افتاده و جریان ابو قیس در مزرعه خودش و موضوع ابو قیس بن صرمه از [[امام باقر]] {{ع}} نیز روایت گردیده است. صاحب [[تفسیر کشف الاسرار]] نیز میگوید: آیه درباره ابو قیسی نازل شده که نام او صرمة بن [[انس]] بن صرمة بود که همه روز به کار [[کشاورزی]] اشتغال داشت و [[روزهدار]] بود چون هنگام [[افطار]] گردید، برای او طعام گرم حاضر ساختند، ابو قیس از زیادی خستگی قبل از خوردن اندکی به خواب رفت و وقتی بیدار گشت، گفت نمیخورم؛ زیرا [[مخالف]] [[شرع]] است و [[روزه]] را نگهداشت و چیزی نخورد تا این که ظهر فردای آن شب بی [[طاقت]] گشت و از هوش رفت. [[پیامبر]] چون وی را رنجور دید، قضیه را پرسید و پس از بیان ابو قیس، این آیه نازل گردید<ref>نمونه بینات در شأن نزول آیات، محمد باقر محقق، ص۵۸-۵۶.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[صرمه بن ابیانس (مقاله)|مقاله «صرمه بن ابیانس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۶۷-۴۶۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |