جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[میمونه در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[میمونه در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[میمونه]]، [[مادر]] [[عبدالله بن یقطر]]، از [[شهیدان]] پیش از حادثه کربلاست. | [[میمونه]]، [[مادر]] [[عبدالله بن یقطر]]، از [[شهیدان]] پیش از حادثه کربلاست. | ||
او در خانه [[امام علی]]{{ع}} خدمتکار بود و از فرزندان [[امام]] نگهداری میکرد. زمانی که [[حضرت]] فاطمه{{س}} به [[شهادت]] رسید، او هم چنان در خدمت امام بود. | او در خانه [[امام علی]] {{ع}} خدمتکار بود و از فرزندان [[امام]] نگهداری میکرد. زمانی که [[حضرت]] فاطمه {{س}} به [[شهادت]] رسید، او هم چنان در خدمت امام بود. | ||
به گفته برخی از معاصران، پس از [[خروج امام حسین]]{{ع}} از [[مدینه]]، میمونه با فرزندش همراه آن حضرت شدند<ref>معالی السبطین، ج۲، ص۲۳۱.</ref>. پس از خروج امام از [[مکه]]، عبدالله بن یقطر به عنوان [[سفیر]] امام به [[کوفه]] اعزام شد. چون مسلم از [[مردم کوفه]] [[بیعت]] گرفت، نامهای برای امام فرستاد و آن حضرت را به عزیمت به سوی کوفه [[ترغیب]] کرد. امام نیز در مکه پاسخی به [[نامه]] مسلم نوشت و آن را به عبدالله یقطر سپرد تا به مسلم برساند، اما او در [[قادسیه]] به دست [[حصین بن نمیر]] بازداشت شد<ref>برخی بر آناند که امام او را به همراه مسلم به کوفه فرستاد. هنگامی که مسلم بیوفایی کوفیان را دید، عبدالله را فرستاد تا امام را از ماجرا آگاه کند، اما او دستگیر شد. ابصارالعین، ص۹۴ ابن اعثم میگوید: هنگام دستگیری نامهای از مسلم برای امام به همراه داشت که در آن، مسلم از بیعت مردم کوفه خبر داده و از ایشان برای آمدن به کوفه با شتاب دعوت کرده بود (الفتوح، ص۸۵۲).</ref> و به نزد [[عبیدالله بن زیاد]] فرستاده شد. او در بازجویی [[مقاومت]] کرد و چیزی نگفت. [[ابن زیاد]] از او خواست که بالای قصر رود و به [[امام حسین]]{{ع}} [[ناسزا]] بگوید. او از این [[فرصت]] استفاده کرد و به [[مردم]] گفت: ای مردم! من فرستاده حسین به سوی شما هستم. او را [[یاری]] کنید و با وی بر [[ضد]] پسر مرجانه و پسر [[سمیه]] [[حرام]] زاده همنوا شوید. | به گفته برخی از معاصران، پس از [[خروج امام حسین]] {{ع}} از [[مدینه]]، میمونه با فرزندش همراه آن حضرت شدند<ref>معالی السبطین، ج۲، ص۲۳۱.</ref>. پس از خروج امام از [[مکه]]، عبدالله بن یقطر به عنوان [[سفیر]] امام به [[کوفه]] اعزام شد. چون مسلم از [[مردم کوفه]] [[بیعت]] گرفت، نامهای برای امام فرستاد و آن حضرت را به عزیمت به سوی کوفه [[ترغیب]] کرد. امام نیز در مکه پاسخی به [[نامه]] مسلم نوشت و آن را به عبدالله یقطر سپرد تا به مسلم برساند، اما او در [[قادسیه]] به دست [[حصین بن نمیر]] بازداشت شد<ref>برخی بر آناند که امام او را به همراه مسلم به کوفه فرستاد. هنگامی که مسلم بیوفایی کوفیان را دید، عبدالله را فرستاد تا امام را از ماجرا آگاه کند، اما او دستگیر شد. ابصارالعین، ص۹۴ ابن اعثم میگوید: هنگام دستگیری نامهای از مسلم برای امام به همراه داشت که در آن، مسلم از بیعت مردم کوفه خبر داده و از ایشان برای آمدن به کوفه با شتاب دعوت کرده بود (الفتوح، ص۸۵۲).</ref> و به نزد [[عبیدالله بن زیاد]] فرستاده شد. او در بازجویی [[مقاومت]] کرد و چیزی نگفت. [[ابن زیاد]] از او خواست که بالای قصر رود و به [[امام حسین]] {{ع}} [[ناسزا]] بگوید. او از این [[فرصت]] استفاده کرد و به [[مردم]] گفت: ای مردم! من فرستاده حسین به سوی شما هستم. او را [[یاری]] کنید و با وی بر [[ضد]] پسر مرجانه و پسر [[سمیه]] [[حرام]] زاده همنوا شوید. | ||
در آن حال ابن زیاد دستور داد او را از بالای قصر به [[زمین]] اندازند؛ هنوز رمقی در [[بدن]] داشت که [[عبدالملک بن عمیر]]، [[قاضی کوفه]]، سرش را از بدن جدا کرد. وقتی خبر [[شهادت]] او به [[امام]] رسید، بسیار متأثر شد و این حادثه را به [[یاران]] خبر داد<ref>ارشاد، ج۲، ص۷۵؛ الاصابه، ج۴، ص۵۹؛ ابصارالعین، ص۹۳ - ۹۴.</ref>. | در آن حال ابن زیاد دستور داد او را از بالای قصر به [[زمین]] اندازند؛ هنوز رمقی در [[بدن]] داشت که [[عبدالملک بن عمیر]]، [[قاضی کوفه]]، سرش را از بدن جدا کرد. وقتی خبر [[شهادت]] او به [[امام]] رسید، بسیار متأثر شد و این حادثه را به [[یاران]] خبر داد<ref>ارشاد، ج۲، ص۷۵؛ الاصابه، ج۴، ص۵۹؛ ابصارالعین، ص۹۳ - ۹۴.</ref>. |