قریه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴٬۶۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۲
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۸۵: خط ۸۵:
==نتیجه [[پژوهش]]==
==نتیجه [[پژوهش]]==
منظور از قریه در این آیه مبارکه [[شهر مکه]] و غرض از [[ستمدیدگان]] مردم آن [[شهر]] می‌باشند.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۹۵.</ref>
منظور از قریه در این آیه مبارکه [[شهر مکه]] و غرض از [[ستمدیدگان]] مردم آن [[شهر]] می‌باشند.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۹۵.</ref>
==جغرافیای [[قریه]]، در [[سوره مبارکه اعراف]]==
#{{متن قرآن|وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ}}<ref>«و پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: اینان را از شهرتان بیرون کنید که آنان مردمی هستند که خود را پاک می‌نمایانند» سوره اعراف، آیه ۸۲.</ref>.
#{{متن قرآن|...لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا...}}<ref>«سرکردگان سرکش از قوم او گفتند: ای شعیب! بی‌گمان تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند، از شهر خود بیرون خواهیم راند یا آنکه به آیین ما باز گردید؛ (شعیب) گفت:» سوره اعراف، آیه ۸۸.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به ایشان گفته شد: در این شهر (بیت المقدس) جای گیرید و از هر جای آن خواستید بخورید و بگویید: «از لغزش ما بگذر!» و از این دروازه، سجده‌کنان (به شهر) در آیید تا گناهانتان را بیامرزیم، به زودی بر (پاداش) نیکوکاران می‌افزاییم» سوره اعراف، آیه ۱۶۱.</ref>.
#{{متن قرآن|وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ...}}<ref>«و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز می‌کردند زیرا روز شنبه آنان ماهی‌هاشان نزد ایشان روی آب می‌آمدند و روزی که شنبه‌شان نبود نزد آنان نمی‌آمدند، بدین‌گونه آنها را برای آنکه نافرمانی می‌کردند، می‌آزمودیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۳.</ref>.
واژه قریه هفت بار در سوره مبارکه اعراف بیان شده؛ که فقط چهار مورد آن، نام [[آبادی]] ویژه‌ای است که ما در این گفتار به معرفی آنها می‌پردازیم.
در [[آیه]] نخست<ref>اعراف ۸۲.</ref> می‌فرماید: ولی پاسخ قومش این بود که گفتند: اینها را از [[شهر]] و آبادی خود بیرون کنید...
اگر ما بدانیم آن [[قوم]] به چه کسی پاسخ داده‌اند؛ با [[شناخت]] آن [[شخصیت]] می‌توان به مکان [[زندگی]] آن قوم و طرف مصاحبه پی برد؛ لذا با استفاده از [[تاریخ]] و [[تفسیر]] می‌توان این مشکل را حل کرد و جواب مجهول را به دست آورد.
[[مفسرین]]؛ این آیه را مربوط به بخشی از [[زندگی]] [[حضرت لوط]]{{ع}} می‌دانند و در [[سوره اعراف]] ضمن پنج [[آیه]] به طور فشرده درباره گفتگوهای او و قومش [[داوری]] شده.
با توجه به آنچه در پنج آیه به طور فشرده، گفتگوهای او و قومش یادآوری شده.
برخی نویسندگان در مورد قصه وی در [[قرآن]] می‌نویسد: «بنا بر مفاد [[آیات]] کریمه [[قرآنی]]؛ [[لوط]] به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[ایمان]] آورده و خود هم رتبه [[رسالت]] داشته است؛ اما [[قوم]] او [[تبهکار]] بودند... [[شهر]] لوط به امر [[حق]] واژگون شد و سنگ‌های سجیل نشانه دار، از [[آسمان]] فرو ریخت و آن قوم [[ستمکار]] را از میان برد. در قرآن از شهر لوط نامی برده نشده ولی در [[سوره نجم]]<ref>نجم ۵۳.</ref> و [[توبه]] و حاقه<ref>توبه و حاقه ۹.</ref> بر شهرهای ویران شده عنوان مؤتفکه و [[مؤتفکات]] اطلاق گردیده و گویا مؤتفکه، مأخوذ از لفظ [[عبری]] مهیکا باشد، که با معنی مؤتفکه نزدیک؛ بلکه مطابق است»<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص۵۴۱.</ref>.
برخی از [[علما]] می‌نویسند: «مؤتفکات، جمع مؤتفکه از ماده أتفکات به معنی [[انقلاب]] و زیر و رو شدن است و در اینجا<ref>حاقه ۹.</ref> اشاره به شهرهای [[قوم لوط]] است، که با [[زلزله]] شدید زیر و رو گردید»<ref>ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۴۴۲.</ref>.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۹۶.</ref>
==مؤتفکات چه شهرهایی بودند؟==
برخی نویسندگان، در این مورد می‌نویسند: «لوط پسر [[برادر]] حضرت ابراهیم{{ع}} یا پسر خاله بود... با عمویش، از [[بابل]] [[هجرت]] کرد و در حبرون [[شامات]]، که نزدیک [[بیت المقدس]] است؛ متوطن شدند... حضرت ابراهیم{{ع}} لوط را برای [[تبلیغ]] شهر‌های مؤتفکات [[انتخاب]] فرمود. [[اهل]] [[سدوم]] - همان قوم لوط - بودند.
مؤتفکات، چند شهر بوده است در [[شام]]، که بزرگ‌ترین آن به نام سدوم، لونا عامور معروف بود... حضرت لوط از طرف [[ابراهیم]]{{ع}} در [[دشت]] [[اردن]]، که پرآب و شبیه به [[باغی]] بود؛ نزدیک دریاچه معروف، به [[بحرالمیت]] که آن در شهر سدوم واقع است؛ می‌زیست»<ref>حسین عمادزاده. تاریخ انبیا، ص۳۵۶-۳۵۷.</ref>.
در [[کتاب مقدس]] [[عهد عتیق]] و جدید<ref>سفر پیدایش، باب ۱۹، ص۲۴.</ref> در مورد [[شهر]] [[لوط]] چنین نقل شده: «وقت عصر، آن دو [[فرشته]] مأموران [[عذاب]] وارد [[سدوم]] شدند و لوط به دروازه سدوم نشسته بود و چون لوط ایشان را بدید، به استقبال ایشان برخاسته رو به [[زمین]] نهاد... آن دو فرشته با او آمده به خانه‌اش داخل شدند... و به [[خواب]] هنوز نرفته بودند، که مردان شهر، یعنی [[مردم]] سدوم از [[جوان]] و پیر تمام [[قوم]]، از هر جانب [[خانه]] او را احاطه کردند و به لوط ندا دادند، گفتند آن دو مرد، که امشب نزد تو آمدند کجا هستند؟ آنها را نزد ما بیرون آور، تا ایشان را بشناسیم....
آن دو مرد دو فرشته به لوط گفتند... ما این مکان سدو م را نابود خواهیم کرد چون که فریاد شدید ایشان به حضور [[خداوند]] رسیده و خداوند ما را فرستاده است؛ تا ساکنان آن را هلاک کنیم».
مطابق متن [[کتاب مقدس]]، نیز شهر لوط سدوم بوده است.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۹۷.</ref>
==نتیجه تحقیق==
منظور از [[قریه]] در [[آیه]] ۸۲ [[سوره مبارکه اعراف]]، شهر سدوم است، که در کنار دریاچه [[بحرالمیت]] است و این «دریاچه‌ای است؛ در آسیای [[غربی]]، در [[فلسطین]]، که طول شمالی و جنوبی آن زیادتر و در امتداد نهر [[اردن]] قرار دارد و مساحت آن ۹۲۶ کیلومتر مربع<ref>فرهنگ فارسی معین.</ref>.
اما واژه قریه در آیه ۸۸ سوره مبارکه اعراف چه مکانی است؟ برای [[شناخت]] آن محل، ابتدا به [[ترجمه]] آیه‌ای که در صدر مقاله آمده توجه می‌نماییم. از مدلول آیه چنین مستفاد می‌شود؛ که قریه مورد اشاره در آن آیه، محل سکونت یا محل [[رسالت]] [[حضرت شعیب]]{{ع}} بوده لذا با شناخت حوزه [[تبلیغ رسالت]] وی؛ محل قریه مورد بحث، برای ما روشن خواهد شد:
«به موجب [[سوره شعراء]] [[قوم شعیب]]{{ع}} [[اصحاب ایکه]] بوده‌اند... و بنا بر [[سوره]] دیگر، [[شعیب]] بر قوم [[مدین]] [[مبعوث]] بوده و آنها را به [[پرستش]] [[خدای یگانه]] و وفای به کیل و [[زن]] [[دعوت]] کرده و به عذاب سخت، قوم خود را [[انذار]] نموده است»<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص۴۰۸.</ref>.
با توجه به سند فوق، نام دو مکان به عنوان حوزه [[تبلیغ]] یا سکونت آن [[حضرت]]، ذکر شده که واژه [[قریه]] مندرج در [[آیه]] مورد تحقیق می‌بایست با آنها مطابقت کند. اکنون ما با استفاده از مدارک [[تاریخی]]، به توضیح آن دو مکان، که [[مفسرین]] و [[تاریخ نگاران]] اشاره نموده‌اند؛ می‌پردازیم.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۹۸.</ref>
==ایکه کجا است؟==
در مورد محل ایکه، در مقاله‌ای با همین نام به طور مفصل، در این کتاب سخن رفته است؛ لذا به [[اجمال]] یادآوری می‌نماییم، به موجب [[تفسیر تبیان]]: «ایکه، نام محلی می‌باشد، در کتب [[عهد قدیم]] چندین بار از [[ایلا]]، و یا ایلوت نام برده شده است، که در ساحل دریای قلزم بحر احمر واقع بوده و اسرائیلیان هنگام خروج از [[مصر]] از این [[شهر]] گذشته‌اند و [[حضرت داوود]]{{ع}} آن را مسخر کرده و در [[زمان]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} آباد شده است»<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص۱۴۴.</ref>.
مکان دیگری که بر قریه تطبیق می‌کند؛ [[مدین]] است. برخی نویسندگان<ref>حسین عمادزاده، تاریخ انبیا، ص۴۹۰.</ref> می‌نویسند: «مدین نام قریه‌ای است؛ که [[شعیب]]{{ع}} ساخت و [[قبیله]] او در آنجا سکنی گرفت و موقع این شهر در [[شرق]] [[عقبه]] است. [[مردم]] مدین، از [[عرب]] بودند و با مردم [[فلسطین]] و لبنان و مصر، [[روابط]] [[بازرگانی]] داشته‌اند و نام آن شهر اکنون [[معان]] است، که مورخین مسافت جزیره سینا، تا حدود [[فرات]] را مدین می‌نامند».
برخی نویسندگان از قول [[قاموس کتاب مقدس]] می‌نویسند: «آن مدین را مدیان نوشته و گوید: به قول بعضی مدیان، از [[خلیج عقبه]]، تا به موآب و [[کوه سینا]] امتداد داشت و به قول بعضی، از شبه جزیره سینا، تا فرات امتداد اشت. علی هذا مدین نام مملکتی بوده است».
به هر تقدیر: «شهر شعیب یا مدین، در [[مشرق]] خلیج عقبه است و مردم آن از [[فرزندان]] اسماعیل{{ع}} بوده‌اند... امروزه [[شهر مدین]] به نام معان نامیده می‌شود.<ref>قرشی، قاموس قرآن.</ref>.
بعضی از جغرافیون نام مدین را بر مردمی که میان خلیج عقبه تا [[کوه سینا]] می‌زیسته‌اند؛ اطلاق کرده‌اند و بعضی [[مسکن]] آنان را از [[خلیج عقبه]] تا کنار [[فرات]] امتداد داده‌اند»<ref>محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص۵۷۳.</ref>.
همچنین، اصطخری می‌نویسد: «[[مدین]] بر کناره دریای قلزم است، برابر [[تبوک]] بر شش مرحله و از تبوک بزرگ‌تر است و آن [[چاه]] کی - که [[موسی]]{{ع}} از آنجا آب کشید و گوسفندان [[شعیب]] را آب داد، در این جایگاه است. خداو ند کتاب - مؤلف - گوید: این چاه را دیدم پوشیده‌اند و خانه‌ای بر او بنا کرده و آب آن [[مردمان]]، از چشمه روان باشد.
مدین نام قبیله‌ای است کی - که - شعیب از ایشان بود و دیه - ده - را به ایشان باز خوانند.»..<ref>اصطخری، ابو اسحاق، المسالک و الممالک، توضیح از جافشار، ص۲۲.</ref>.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۹۹.</ref>
==[[قریه]] در [[آیه]] ۱۶۱ [[سوره اعراف]]==
با توجه به [[ترجمه]] آیه که در صدر مقاله آمده چنین بر می‌آید که آیه، به گروهی خطاب شده که وارد قریه‌ای شوند. اگر طرف خطاب برای ما روشن شود؛ قریه مورد اشاره در آیه نیز معلوم می‌گردد؛ لذا ما، در این [[پژوهش]] با استفاده از نظر [[مفسران]] معتبر، به [[شناسایی]] گروه مورد خطاب [[قرآن]] می‌پردازیم: تا با آشنا شدن، با آنان با قریه محل سکونت ایشان آشنا گردیم.
برخی از [[علما]] و بزرگان در [[تفاسیر]] خود ذیل آیه مورد تحقیق، مرقوم داشته‌اند، که آیه مورد اشاره مربوط به [[قوم بنی اسرائیل]] است و قریه‌ای که می‌بایست در آن وارد شوند؛ همان سرزمینی است که در [[بیت المقدس]] واقع بوده و آنان [[مأمور]] بودند؛ آن [[شهر]] را فتح کنند و با [[اهل]] آنجا، که [[عمالقه]] بودند [[جنگ]] کنند و ایشان را از آنجا بیرون برانند؛ ولی آنان از این [[مأموریت]] سرباز زدند و در نتیجه به [[سرگردانی]] در بیابان [[تیه]] [[مبتلا]] شدند.<ref>علامه طباطبایی، تفسیر المیزان؛ آیت‌الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه.</ref>
برخی از بزرگان<ref>شیخ فخر الدین طریحی، مجمع البحرین و مطلع النیرین، ص۷۰، چاپ سنگی.</ref> در توضیح واژه قریه در این آیه می‌نویسد: {{عربی|قوله ادخلوا هذه القریه، قیل هی بیت المقدس و قیل هی اریحا من قری الشام، امروا بدخلوها بعد التیه}} یعنی آن قریه‌ای که می‌بایست [[بنی اسرائیل]] وارد آن می‌شدند؛ [[بیت المقدس]] و همچنین گفته‌اند اریحا از شهرهای [[شام]] است و سپس به [[سرگردانی]] [[تیه]] گرفتار شدند.
طبق آنچه ذکر شد، منظور از [[قریه]] در [[آیه]] مورد بحث، بیت المقدس و به احتمال اریحا ذکر شده، که ما در این مقوله به جغرافیای [[تاریخی]] آن می‌پردازیم.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۴۰۰.</ref>
==جغرافیای بیت المقدس==
برخی نویسندگان واژه بیت المقدس را به کلمه [[قدس]] ارجاع داده و زیر قدس می‌نویسند: {{عربی|القدس اَو اورشلیم jerusalem احدی محافظات المملکه الاردنیة الهاشمیة تضم الویه اشکال القدس و نابلس و الخلیل}}.<ref>لویس معلوف، المنجد</ref>.
مؤلف کتاب [[تاریخ]] بیت المقدس، در این زمینه نقل می‌کند؛ «[[شهر]] بیت المقدس که یکی از شهرهای [[کشور]] [[اردن]] است. از نظر [[اسلامی]] اهمیت ویژه‌ای دارد. [[مسجد اقصی]] نخستین [[قبله مسلمانان]]، در این شهر قرار دارد. [[مسجد الاقصی]] و [[مسجد]] الصخره و اطراف آن را که میدان وسیعی قرار دارد؛ [[حرم]] [[شریف]] می‌نامند و از این رو بیت المقدس، یکی از حرم‌های سه‌گانه اسلامی به شمار می‌رود.
از آغاز [[هجرت پیامبر اسلام]]{{صل}} به [[مدینه]]، تا [[سال دوم هجری]]، [[قبله]] [[پیامبر]] در موقع [[نماز]] و [[نیایش]] بیت المقدس بوده و بی‌شک، پیش از [[هجرت]] نیز در سیزده سالی که پیامبر{{صل}} در [[مکه مکرمه]] اقامت داشت؛ رو به بیت المقدس می‌ایستاد و نماز می‌گذارد<ref>این نکته را باید توضیح داد که بنا به نقل ابن عباس پیش از هجرت، که پیامبر اکرم{{صل}} به سوی بیت المقدس نماز می‌گذاشت، چنان می‌ایستاد که کعبه را به یک پهلوی خود قرار می‌داد.</ref>.
... در شهر اسلامی بیت المقدس علاوه بر مسجد الاقصی و مسجد الصخره، ۳۶ مسجد دیگر نیز وجود دارد، که ۲۹ مسجد در داخل شهر و ۷ مسجد در خارج از دیوارهای شهر قرار دارند. در بیت المقدس آرامگاه گروهی از [[مسلمانان]] بزرگ و [[اصحاب رسول الله]]{{صل}} نیز قرار دارد، که از جمله آنان [[عباده بن صاحب انصاری]] است که ساکن [[بیت المقدس]] بود و در باب الرحمه مدفون است»<ref>سید هادی خسروشاهی، تاریخ بیت المقدس و مسئله فلسطین، ص۵-۴۳.</ref>.
برخی نویسندگان در مورد بیت المقدس می‌نویسند: «بیت المقدس، یا [[قدس]] یا [[اورشلیم]] نام [[شهر]] مذهبی قدیمی است، در [[فلسطین]] و موقع جغرافیایی آن نزدیک سلسله کوه‌هایی است، در سواحل دریای مدیترانه و در حدود سی دو میل با آن دریا مسافت دارد»<ref>صدر بلاغی، قصص قرآن، ص۳۲۹.</ref>.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۴۰۱.</ref>
==سرگذشت [[تاریخی]] بیت المقدس==
برخی [[پژوهشگران]] در مورد سرگذشت تاریخی این شهر می‌نویسند: «تقریباً پنج هزار سال پیش، گروهی از یبوسی ‌ها همراه [[قبایل]] دیگر کنعانی، از [[جزیره العرب]] به [[سرزمین]] فلسطین کوچ کردند و به [[رهبری]] ملیک صادق در گوشه‌ای از آن سرزمین شهری را به نام یبوس بنا نهادند... مدتی گذشت و [[مردم]] آن به خاطر آنکه سلطانشان [[هوادار]] [[صلح]] و دوستادار [[آزادی]] بود، نام یبوس را [[تغییر]] دادند و اورسالم =شهر سالم و صلح گذاشتند.<ref>سید هادی خسروشاهی، تاریخ بیت المقدس و مسئله فلسطین.</ref>.
در کتاب [[عهد عتیق]] -[[تورات]] - آمده است؛ که ساکنان اصلی اورسالم یبوسی‌ها بودند<ref>تورات صحیفه یوشع، باب ۱۸، آیه ۲۸ و ۱۶.</ref> و پس از [[تصرف]] آن، به دست [[یوشع]] باز یبوسی‌ها، در آنجا ساکن شدند<ref>تورات، یوشع، باب ۱۵، آیه ۶۳.</ref> و با آنکه پس از [[مرگ]] یوشع [[بنی اسرائیل]] شهر را محاصره کردند و گروهی را کشتند و شهر را [[آتش]] زدند و سپس به [[جنگ]] [[کنعانیان]] مقیم اطراف رفتند<ref>سفر داوران، باب ۱، آیه ۸.</ref> با وجود آن، یبوسی‌ها از جاهای باقی مانده شهر، خارج نشده و در همانجا به [[زندگی]] خود ادامه دادند<ref>سفر داوران، باب ۱، آیه ۲۱.</ref>.
همین کتاب عهد عتیق [[یهودیان]]؛ اعتراف می‌کند، که اورسالم همان شهر یبوس است و می‌گوید: «آن مرد روانه شد و به مقابل یبوس اورسالم و کنیزش همراه وی بود و چون نزد یبوس رسیدند؛ [[غلام]] به ارباب خود گفت: به این [[شهر]] [[غریب]]، که احدی از [[بنی اسرائیل]] در آن نباشد، بر نمی‌گردیم...<ref>سفر داوران، باب ۱۹، آیه ۱۱.</ref> و در جای دیگر [[تورات]]، نام اصلی شهر را یبوس می‌خواند<ref>صحیفه یوشع، باب ۸، آیه ۲۸.</ref>.
به طور کلی کتاب‌های مذهبی بنی اسرائیل نشان می‌دهد، که آنان دو هزار سال بعد از بنای اورسالم به دست - کنعانیها - تازه از [[مصر]] به سوی سینا و [[فلسطین]] [[هجرت]] کردند و پس از [[سرگردانی]] یک [[نسل]] کامل از آنان در [[صحرای سینا]]؛ یا پس از [[مرگ]] [[موسی]]{{ع}} به راهبری [[یوشع]] به ساحل رود [[اردن]] رسیدند و به شهر اریحا آمدند و ساکنان آنجا را از مرد و [[زن]] و [[کودک]] و پیر، از دم [[شمشیر]] گذرانیدند و فقط یک فاحشه را از کشتن معاف داشتند.
یوشع به [[قوم]] خود گفت: [[خداوند]] شهر را به شما داده است و خود شهر و هر چه در آن است برای خداوند [[حرام]] خواهد شد و راحاب فاحشه فقط با هر چه با وی در [[خانه]] باشد زنده خواهند ماند... آن گاه قوم صدا زدند و شهر را گرفتند و هر آنچه در شهر بود، از مرد و زن و پیر و [[جوان]]، گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند و شهر را با آنچه در آن بود، به [[آتش]] سوزانیدند، لکن طلا و نقره و ظروف مسین و آهنین را، به [[خزانه]] خداوند گذارده و یوشع راحاب فاحشه را با هر چه از آن بود، زنده نگاه داشت...<ref>عهد عتیق صحیفه یوشع، باب ۶، آیه ۱۶ – ۲۵؛ کتاب مقدس، چاپ لندن، ص۳۴۰.</ref> و<ref>سید هادی خسروشاهی، تاریخ بیت المقدس و مسئله فلسطین، ص۷-۱۰.</ref>.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۴۰۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۵۲

ویرایش