فرهنگ در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'برنامه ریزی' به 'برنامه‌ریزی'
جز (جایگزینی متن - 'منشاء' به 'منشأ')
جز (جایگزینی متن - 'برنامه ریزی' به 'برنامه‌ریزی')
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = فرهنگ| عنوان مدخل  = فرهنگ| مداخل مرتبط = [[فرهنگ در معارف و سیره علوی]] - [[فرهنگ در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
| موضوع مرتبط = فرهنگ
==معناشناسی==
| عنوان مدخل  = فرهنگ
«فرهنگ» یکی از پیچیده‌ترین مسائل [[اجتماعی]] است؛ پیچیدگی‌هایی که موجب می‌شود هزینه‌های بسیاری در زمینه [[فرهنگ مصرف]] شود؛ اما نه تنها نتیجه مورد [[انتظار]] حاصل نشود، بلکه گاهی نتیجه معکوس حاصل شود<ref>رفیع پور، ۱۳۸۲، ص۲۴۹.</ref>. این نکته تعریف فرهنگ را بسیار سخت می‌کند. علاوه بر این، پدیده‌هایی چون فرهنگ در [[طول حیات]] بشری ایجاد شده و به تدریج شکل می‌گیرند. به این جهت با تنوع نحوه‌ها و شیوه‌های [[زندگی]]، پدیده‌ای چون فرهنگ هم [[صور]] متنوعی خواهد داشت. از سوی دیگر، تعریف این نحوه پدیده‌ها، به نحو آشکاری وابسته به [[اختلافات]] گفتمانی است. به این علت، در تعریف فرهنگ سخنان زیادی گفته شده است و انتظار [[وحدت]] قول یا تقریب آرا در تعریف این گونه مقولات انتظاری [[بیهوده]] است.
| مداخل مرتبط = [[فرهنگ در قرآن]] - [[فرهنگ در حدیث]] - [[فرهنگ در معارف و سیره علوی]] - [[فرهنگ در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
در چنین مواردی، معمولاً تعریف به اجزای خارجی و نمود عینی و اوصاف پدیدار که به نحوه وجود یک [[واقعیت]] اشاره می‌کند، بیشتر مورد استقبال قرار می‌گیرند. اگرچه این نحوه تعریف، ماهیت پدیده‌ها را روشن نمی‌کند؛ اما در حوزه عمل [[کارایی]] مناسبی دارد و مانع از [[غرق]] شدن در مباحث نظری و [[ذهنی]] صرف می‌شود و البته [[مسئولان]] فرهنگ نباید خود را گرفتار در چنین مباحث نظری بی‌فایده نمایند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۷/۹/۱۳۷۶.</ref>. [[حضرت آیت‌الله خامنه‌ای]] (حفظه [[الله]]) در چند [[سخنرانی]] فرهنگ را به اجزای خارجی و نمود عینی و اوصاف پدیدار تعریف می‌کند. از مجموع تعاریف ایشان می‌توان این تعریف را برای فرهنگ [[استنباط]] کرد: فرهنگ مجموعه‌ای سیال از عناصری است که ذاتی یک [[جامعه]] و بومی [[ملت]] آن به شمار می‌آید و بخشی از آن جوششی از [[نسل]] گذشته به نسل حاضر و بخش دیگر [[کوشش]] و ثمره تلاش نسل حاضر است و شامل خاطرات، ذهنیات، [[اندیشه‌ها]]، [[ایمان‌ها]]، [[باورها]]، [[سنت‌ها]]، [[آرمان‌ها]]، [[علم]]، زبان، [[دین]]، [[آداب]] [[معاشرت]] و زندگی، ذخیره‌های [[فکری]] و ذهنی یک ملت بوده و نیز چیزهایی که [[زندگی شخصی]] و [[اجتماعی]] و داخل [[خانه]] و محیط کسب یک [[جامعه]] با آنها رو به رو است<ref>برای نمونه در: خطبه‌های نماز جمعه تهران ۱۰/۱/۱۳۶۹، دیدار جمعی از شعرا، ادبا، فرهنگیان و دانشگاهیان استان آذربایجان شرقی ۹/۵/۱۳۷۲، گفت و شنود به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا{{س}} ۱۸/۷/۱۳۷۷، دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۱۹/۹/۱۳۷۹؛ دیدار وزیر علوم و رؤسای دانشگاه‌ها ۱۷/۱۰/۱۳۸۳.</ref>. [[جامعه‌شناسان]] نیز به تعریف فرهنگ بر اساس عناصِر آن توجه خاصی داشته‌اند<ref>برای نمونه: گلابی، ۱۳۷۸، ص۱۳۶؛ مالینوفسکی، ۱۳۸۳، ص۴۷.</ref>. مقایسه تعاریف آنان با تعریف بالا می‌تواند جالب باشد.
| پرسش مرتبط  =
از ویژگی‌های مهم فرهنگ این است که هر نوع تغییری در فرهنگ نشان‌گر اراده‌ای برای [[تغییر]] در آن است. همه [[نشانه‌ها]] و مظاهر [[فرهنگی]]، در هر جای [[دنیا]]، از جمله در جامعه ما با برنامه ایجاد شده است؛ هر چند در برخی موارد برنامه‌ریزان پنهان‌اند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با وزیر علوم و رؤسای دانشگاه‌ها، ۱۷/۱۰/۱۳۸۳.</ref>. جایگاه [[برنامه‌ریزی]] فرهنگی از همین نکته روشن می‌شود.<ref>[[ابوالحسن حسنی|حسنی، ابوالحسن]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - حسنی (مقاله)|مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۵۲۹.</ref>
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
خط ۱۴: خط ۱۳:
نظریه‌ها، نقدها و پیشنهادهای صاحب‌نظران و فرهنگ‌پژوهان درباره تعریف فرهنگ ارایه شده است و در طول ۱۴۰ سال گذشته، تعاریف ارائه شده برای [[فرهنگ]] به بیش از ۶۰۰ تعریف افزایش یافت<ref>شعبانی، ایرانیان و هویت ملی، ۱۳۸۵.</ref>. اگرچه امروز گونه‌ها و طیف‌های مختلفی از تعریف فرهنگ پیش‌روی ماست، علی‌رغم عدم توافق [[قطعی]] درباره تعریف آن، تلقی عمومی و شایع درباره فرهنگ، ناظر به الگوی کلی [[جامعه]] در نگرش‌ها و رفتارهاست که به صورت یک کلّ، جهت‌گیری جامعه را در ابعاد و سطوح مختلف تعیین می‌کند<ref>الیوت، درباره فرهنگ، ص۴.</ref>. در دهه‌های اخیر تحلیل‌های عمیقی درباره تعریف فرهنگ ارائه شده است و به نظر می‌رسد توافق بر سر تعریف فرهنگ، گام مهمی برای دست‌یابی به هرگونه نظریه فرهنگی‌ای است که بتواند در عرصه نظر و عمل راهنمای جامعه و سیاستگزاران [[فرهنگی]] آن باشد<ref>از جمله متفکران مسلمانی که با نگاه عمیق به مفهوم‌شناسی فرهنگ پرداخته‌اند، شهید مطهری، استاد جعفری، علامه مصباح می‌باشند. برای آگاهی بیشتر به آثار آنان از جمله یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، فرهنگ پیشرو و فرهنگ پیرو و تهاجم فرهنگی مراجعه شود.</ref>.
نظریه‌ها، نقدها و پیشنهادهای صاحب‌نظران و فرهنگ‌پژوهان درباره تعریف فرهنگ ارایه شده است و در طول ۱۴۰ سال گذشته، تعاریف ارائه شده برای [[فرهنگ]] به بیش از ۶۰۰ تعریف افزایش یافت<ref>شعبانی، ایرانیان و هویت ملی، ۱۳۸۵.</ref>. اگرچه امروز گونه‌ها و طیف‌های مختلفی از تعریف فرهنگ پیش‌روی ماست، علی‌رغم عدم توافق [[قطعی]] درباره تعریف آن، تلقی عمومی و شایع درباره فرهنگ، ناظر به الگوی کلی [[جامعه]] در نگرش‌ها و رفتارهاست که به صورت یک کلّ، جهت‌گیری جامعه را در ابعاد و سطوح مختلف تعیین می‌کند<ref>الیوت، درباره فرهنگ، ص۴.</ref>. در دهه‌های اخیر تحلیل‌های عمیقی درباره تعریف فرهنگ ارائه شده است و به نظر می‌رسد توافق بر سر تعریف فرهنگ، گام مهمی برای دست‌یابی به هرگونه نظریه فرهنگی‌ای است که بتواند در عرصه نظر و عمل راهنمای جامعه و سیاستگزاران [[فرهنگی]] آن باشد<ref>از جمله متفکران مسلمانی که با نگاه عمیق به مفهوم‌شناسی فرهنگ پرداخته‌اند، شهید مطهری، استاد جعفری، علامه مصباح می‌باشند. برای آگاهی بیشتر به آثار آنان از جمله یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، فرهنگ پیشرو و فرهنگ پیرو و تهاجم فرهنگی مراجعه شود.</ref>.


اگرچه در بیانات و نوشته‌های [[حضرت]] [[امام]] تعریفی از فرهنگ ارائه شده است، اما فراوانی کاربرد این واژه در آثار ایشان و نظرات و تأکیدات صریحی که در باب نقش و اهمیت فرهنگ مطرح کرده‌اند، از جایگاه این مقوله در منظر و منظومه [[فکری]] و [[اجتماعی]] ایشان حکایت می‌کند. مروری بر بیانات و آثار امام نشان می‌دهد که ایشان واژۀ فرهنگ را در اغلب موارد به همان معنای مصطلح و [[علمی]] امروز که در [[علوم اجتماعی]] معادل culture به کار برده می‌شود، استعمال کرده‌اند ولی در برخی موارد، فرهنگ را به معنای دستگاه [[تعلیم و تربیت]]<ref>به کار بردن فرهنگ در معنای دستگاه تعلیم و تربیت یعنی وزارت آموزش و پرورش امروز، ناشی از عنوان قدیمی این وزارتخانه است که زمانی به نام وزارت فرهنگ نامیده می‌شد و لذا هنوز هم عنوان «فرهنگیان» به آموزگاران و دبیران و مربیان وزارت آموزش و پرورش اطلاق می‌شود. بنابراین کاربرد «فرهنگ» در این معنی که در آثار متقدم حضرت امام به چشم می‌خورد، ناشی از معنای این واژه به عنوان معادل Education است. به عنوان نمونه به سخنرانی امام در جمع فرهنگیان اصفهان ۱/۳/۱۳۵۸ مراجعه شود که امام فرهنگ را «کارخانۀ آدم‌سازی» می‌داند و مراد از فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش است.</ref> و در بسیاری از موارد هم، [[فرهنگ]] را به همان معنای اصیل [[زبان فارسی]] - یعنی [[ادب]] و فرهیختگی و [[دانش]] - به کار برده‌اند. البته هنوز هم در [[ادبیات]] رایج جامعۀ ما، فرهنگ در بسیاری از موارد به همین معنای ریشه‌دار در زبان فارسی به کار برده می‌شود<ref>«بی‌فرهنگی» به معنای بی‌ادبی و بی‌سوادی کاربرد شایعی دارد که در بیانات حضرت امام هم به کار رفته است، ر. ک: صحیفه امام.</ref>.
اگرچه در بیانات و نوشته‌های حضرت امام تعریفی از فرهنگ ارائه شده است، اما فراوانی کاربرد این واژه در آثار ایشان و نظرات و تأکیدات صریحی که در باب نقش و اهمیت فرهنگ مطرح کرده‌اند، از جایگاه این مقوله در منظر و منظومه [[فکری]] و [[اجتماعی]] ایشان حکایت می‌کند. مروری بر بیانات و آثار امام نشان می‌دهد که ایشان واژۀ فرهنگ را در اغلب موارد به همان معنای مصطلح و [[علمی]] امروز که در [[علوم اجتماعی]] معادل culture به کار برده می‌شود، استعمال کرده‌اند ولی در برخی موارد، فرهنگ را به معنای دستگاه [[تعلیم و تربیت]]<ref>به کار بردن فرهنگ در معنای دستگاه تعلیم و تربیت یعنی وزارت آموزش و پرورش امروز، ناشی از عنوان قدیمی این وزارتخانه است که زمانی به نام وزارت فرهنگ نامیده می‌شد و لذا هنوز هم عنوان «فرهنگیان» به آموزگاران و دبیران و مربیان وزارت آموزش و پرورش اطلاق می‌شود. بنابراین کاربرد «فرهنگ» در این معنی که در آثار متقدم حضرت امام به چشم می‌خورد، ناشی از معنای این واژه به عنوان معادل Education است. به عنوان نمونه به سخنرانی امام در جمع فرهنگیان اصفهان ۱/۳/۱۳۵۸ مراجعه شود که امام فرهنگ را «کارخانۀ آدم‌سازی» می‌داند و مراد از فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش است.</ref> و در بسیاری از موارد هم، [[فرهنگ]] را به همان معنای اصیل [[زبان فارسی]] - یعنی [[ادب]] و فرهیختگی و [[دانش]] - به کار برده‌اند. البته هنوز هم در [[ادبیات]] رایج جامعۀ ما، فرهنگ در بسیاری از موارد به همین معنای ریشه‌دار در زبان فارسی به کار برده می‌شود<ref>«بی‌فرهنگی» به معنای بی‌ادبی و بی‌سوادی کاربرد شایعی دارد که در بیانات حضرت امام هم به کار رفته است، ر. ک: صحیفه امام.</ref>.
به هر حال این فصل، عهده‌دار تبیین فرهنگ - به معنای [[علمی]] مصطلح آن - در منظومۀ [[فکری]] [[حضرت]] [[امام]] می‌باشد که شامل نگرش‌ها و ارزش‌های [[اجتماعی]]، [[هنر]]، ادبیات و سایر مقولات زیرمجموعۀ فرهنگ می‌گردد.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۵۱.</ref>
به هر حال این فصل، عهده‌دار تبیین فرهنگ - به معنای [[علمی]] مصطلح آن - در منظومۀ [[فکری]] حضرت امام می‌باشد که شامل نگرش‌ها و ارزش‌های [[اجتماعی]]، [[هنر]]، ادبیات و سایر مقولات زیرمجموعۀ فرهنگ می‌گردد.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۵۱.</ref>


== اهمیت فرهنگ ==
== اهمیت فرهنگ ==
خط ۳۸: خط ۳۷:
مبنای طبقه‌بندی [[امام]] در مورد فرهنگ، ناشی از [[تفکر]] [[فلسفی]] و [[اعتقادی]] ایشان است. این تفکر مقولات نگرشی و ارزشی را به [[حق و باطل]] تقسیم می‌کند. بر این اساس فرهنگ [[حق]]، [[فرهنگی]] است مبتنی بر مبانی، [[باورها]]، نگرش‌ها و ارزش‌های حق که در چارچوب [[تعقل]] و اندیشۀ [[انسان]]، دارای پشتوانۀ نظری است و برای [[رشد]] و تعالی انسان مطلقاً قابل تجویز است. در برابر «فرهنگ حق»، فرهنگ‌های [[باطل]] قرار دارد که از پشتوانۀ نظری [[عقلانی]] و صحیح برخوردار نیستند و نمی‌توانند مسیر [[جامعه]] را به سوی کمال پیش برند. این همان طبقه‌بندی [[قرآنی]] است که در [[آیات]] فراوان ملاحظه می‌شود و مقوله‌ای بنیادین، عام و مطلق همچون «[[دین]]» را نیز به حق و باطل تفکیک می‌کند. مترادف با این طبقه‌بندی، می‌توان از فرهنگ [[الهی]] و فرهنگ غیرالهی سخن گفت. فرهنگ الهی، فرهنگی است برای [[منفعت]] [[ملت]] و منفعت [[مسلمین]]، که در برابر فرهنگ غیرالهی و [[شرک‌آلود]] می‌ایستد و جامعه را به [[صلاح]] و سداد سوق می‌دهد<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۳۰۶.</ref>.
مبنای طبقه‌بندی [[امام]] در مورد فرهنگ، ناشی از [[تفکر]] [[فلسفی]] و [[اعتقادی]] ایشان است. این تفکر مقولات نگرشی و ارزشی را به [[حق و باطل]] تقسیم می‌کند. بر این اساس فرهنگ [[حق]]، [[فرهنگی]] است مبتنی بر مبانی، [[باورها]]، نگرش‌ها و ارزش‌های حق که در چارچوب [[تعقل]] و اندیشۀ [[انسان]]، دارای پشتوانۀ نظری است و برای [[رشد]] و تعالی انسان مطلقاً قابل تجویز است. در برابر «فرهنگ حق»، فرهنگ‌های [[باطل]] قرار دارد که از پشتوانۀ نظری [[عقلانی]] و صحیح برخوردار نیستند و نمی‌توانند مسیر [[جامعه]] را به سوی کمال پیش برند. این همان طبقه‌بندی [[قرآنی]] است که در [[آیات]] فراوان ملاحظه می‌شود و مقوله‌ای بنیادین، عام و مطلق همچون «[[دین]]» را نیز به حق و باطل تفکیک می‌کند. مترادف با این طبقه‌بندی، می‌توان از فرهنگ [[الهی]] و فرهنگ غیرالهی سخن گفت. فرهنگ الهی، فرهنگی است برای [[منفعت]] [[ملت]] و منفعت [[مسلمین]]، که در برابر فرهنگ غیرالهی و [[شرک‌آلود]] می‌ایستد و جامعه را به [[صلاح]] و سداد سوق می‌دهد<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۳۰۶.</ref>.


اگر فرهنگ، مبدأ خوشبختی‌ها و بدبختی‌های یک ملت است، بنابراین در منظومۀ [[فکری]] امام در باب فرهنگ، فرهنگ حق، فرهنگ خوشبخت‌کننده است و [[فرهنگ]] [[باطل]]، بدبخت‌کننده. با مروری به بیانات [[حضرت]] [[امام]] می‌بینیم که ایشان فرهنگ باطل را با تعابیری همچون فرهنگ وابسته، فرهنگ فلج، فرهنگ [[اجنبی]]، فرهنگ [[مسموم]] [[استعمار]]، فرهنگ [[شیطانی]]، فرهنگ [[فاسد]] [[استعماری]] و... توصیف می‌کنند و فرهنگ [[حق]] را که منشأ [[خوشبختی]] [[ملت‌ها]] در همه عرصه‌ها و [[نظامات اجتماعی]] است، در قالب تعابیری همچون فرهنگ استقلالی، فرهنگ مترقی، فرهنگ [[عدالت]] و [[صفا]]، فرهنگ حق، فرهنگ [[غنی]] [[اسلام]]، [[فرهنگ اسلامی]] - [[انسانی]]، فرهنگ [[نجات‌بخش]] [[شیعه]] و... ترسیم می‌نمایند<ref>این تعابیر با جستجوی رایانه‌ای در نرم‌افزار صحیفه امام به دست آمده است. با جستجوی دقیق‌تری که در کلیدواژه‌هایی همچون تعلیم و تربیت، هنر، سینما، موسیقی، شعر و سایر کلیدواژه‌های مرتبط با مقولات فرهنگی می‌توان انجام داد، تعابیر و اوصاف دیگری هم برای هر کدام از این دو نوع فرهنگ به دست می‌آید. البته یافته‌های این جستجو با توجه به تنقیح معیارها و مبانی این دو نوع فرهنگ، در نتیجه‌گیری بحث تغییری ایجاد نخواهد کرد.</ref>.
اگر فرهنگ، مبدأ خوشبختی‌ها و بدبختی‌های یک ملت است، بنابراین در منظومۀ [[فکری]] امام در باب فرهنگ، فرهنگ حق، فرهنگ خوشبخت‌کننده است و [[فرهنگ]] [[باطل]]، بدبخت‌کننده. با مروری به بیانات حضرت امام می‌بینیم که ایشان فرهنگ باطل را با تعابیری همچون فرهنگ وابسته، فرهنگ فلج، فرهنگ [[اجنبی]]، فرهنگ [[مسموم]] [[استعمار]]، فرهنگ [[شیطانی]]، فرهنگ [[فاسد]] [[استعماری]] و... توصیف می‌کنند و فرهنگ [[حق]] را که منشأ [[خوشبختی]] [[ملت‌ها]] در همه عرصه‌ها و [[نظامات اجتماعی]] است، در قالب تعابیری همچون فرهنگ استقلالی، فرهنگ مترقی، فرهنگ [[عدالت]] و [[صفا]]، فرهنگ حق، فرهنگ [[غنی]] [[اسلام]]، [[فرهنگ اسلامی]] - [[انسانی]]، فرهنگ [[نجات‌بخش]] [[شیعه]] و... ترسیم می‌نمایند<ref>این تعابیر با جستجوی رایانه‌ای در نرم‌افزار صحیفه امام به دست آمده است. با جستجوی دقیق‌تری که در کلیدواژه‌هایی همچون تعلیم و تربیت، هنر، سینما، موسیقی، شعر و سایر کلیدواژه‌های مرتبط با مقولات فرهنگی می‌توان انجام داد، تعابیر و اوصاف دیگری هم برای هر کدام از این دو نوع فرهنگ به دست می‌آید. البته یافته‌های این جستجو با توجه به تنقیح معیارها و مبانی این دو نوع فرهنگ، در نتیجه‌گیری بحث تغییری ایجاد نخواهد کرد.</ref>.


مفاهیم و واژه‌های به کار رفته در توصیف انواع فرهنگ مورد نظر [[امام خمینی]]، بسیاری از نکات را در مورد دیدگاه ایشان دربارۀ فرهنگ روشن می‌کند. باید توجه داشت که این تعابیر بدون [[مسامحه]] و به گونه‌ای دقیق به ویژگی‌هایی اشاره می‌کند که در [[حقیقت]] دو طیف از انواع [[فرهنگ‌ها]] را تفکیک می‌نماید. پیوند درونی و [[حقیقی]] این ویژگی‌ها در هر کدام از دو قسم، جنبه‌های مختلف این دو طیف را تبیین می‌نماید به گونه‌ای که می‌توان در یک تعبیر کلان و جامع و با لحاظ سایر جنبه‌ها و ابعاد اندیشه‌ای حضرت امام، فرهنگ [[توحیدی]] و فرهنگ [[شرک‌آلود]] را مترادف تقسیم‌بندی فرهنگ به [[حق و باطل]] تلقی کرد. فرهنگ توحیدی که همان فرهنگ حق است، منشأ خوشبختی [[جوامع بشری]] است و [[فرهنگی]] است انسانی و مترقی که [[استقلال]] [[جامعه]] و [[تحقق عدالت]] و صفا را تضمین و تأمین می‌کند و بر مبانی و ارزش‌های [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} [[استوار]] است و [[فرهنگ]] [[شرک]] آلود که همان فرهنگ [[باطل]] است، منشأ [[بدبختی]] [[جوامع بشری]] است و فرهنگ است [[فاسد]]، فلج‌کنندۀ حرکت تعالی جویانۀ [[انسان]] و منشأ [[وابستگی]] به [[استعمار]] است که مسیر [[شیطان]] را در [[جامعه]] محقق می‌سازد.
مفاهیم و واژه‌های به کار رفته در توصیف انواع فرهنگ مورد نظر [[امام خمینی]]، بسیاری از نکات را در مورد دیدگاه ایشان دربارۀ فرهنگ روشن می‌کند. باید توجه داشت که این تعابیر بدون [[مسامحه]] و به گونه‌ای دقیق به ویژگی‌هایی اشاره می‌کند که در [[حقیقت]] دو طیف از انواع [[فرهنگ‌ها]] را تفکیک می‌نماید. پیوند درونی و [[حقیقی]] این ویژگی‌ها در هر کدام از دو قسم، جنبه‌های مختلف این دو طیف را تبیین می‌نماید به گونه‌ای که می‌توان در یک تعبیر کلان و جامع و با لحاظ سایر جنبه‌ها و ابعاد اندیشه‌ای حضرت امام، فرهنگ [[توحیدی]] و فرهنگ [[شرک‌آلود]] را مترادف تقسیم‌بندی فرهنگ به [[حق و باطل]] تلقی کرد. فرهنگ توحیدی که همان فرهنگ حق است، منشأ خوشبختی [[جوامع بشری]] است و [[فرهنگی]] است انسانی و مترقی که [[استقلال]] [[جامعه]] و [[تحقق عدالت]] و صفا را تضمین و تأمین می‌کند و بر مبانی و ارزش‌های [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} [[استوار]] است و [[فرهنگ]] [[شرک]] آلود که همان فرهنگ [[باطل]] است، منشأ [[بدبختی]] [[جوامع بشری]] است و فرهنگ است [[فاسد]]، فلج‌کنندۀ حرکت تعالی جویانۀ [[انسان]] و منشأ [[وابستگی]] به [[استعمار]] است که مسیر [[شیطان]] را در [[جامعه]] محقق می‌سازد.


اگرچه دیدگاه [[علمی]] و نظری این دو طیف می‌تواند شاخص‌های فرهنگ مطلوب و فرهنگ نامطلوب را ارائه دهد، ولی از دیدگاه عینی و عملی آنچه در فرهنگ جوامع بشری تحقق یافته است، ممکن است دارای عناصر و درجاتی متفاوت از این دو طیف باشد<ref>ممکن است در یک جامعه مراتبی از فرهنگ توحیدی در لایه‌های اعتقادی با مراتبی از فرهنگ شرک‌آلود و شیطانی در لایه‌های سیاسی و اجتماعی توأمان تحقق یافته باشد و یا بالعکس، اما قطعاً تعالی و رشد همه جانبۀ فرهنگی جز ارتقاء و گسترش فرهنگ توحیدی در همه لایه‌ها و ابعاد ممکن نیست.</ref>.
اگرچه دیدگاه [[علمی]] و نظری این دو طیف می‌تواند شاخص‌های فرهنگ مطلوب و فرهنگ نامطلوب را ارائه دهد، ولی از دیدگاه عینی و عملی آنچه در فرهنگ جوامع بشری تحقق یافته است، ممکن است دارای عناصر و درجاتی متفاوت از این دو طیف باشد<ref>ممکن است در یک جامعه مراتبی از فرهنگ توحیدی در لایه‌های اعتقادی با مراتبی از فرهنگ شرک‌آلود و شیطانی در لایه‌های سیاسی و اجتماعی توأمان تحقق یافته باشد و یا بالعکس، اما قطعاً تعالی و رشد همه جانبۀ فرهنگی جز ارتقاء و گسترش فرهنگ توحیدی در همه لایه‌ها و ابعاد ممکن نیست.</ref>.
بنابراین بر اساس [[نظام]] بینشی و ارزشی [[حضرت]] [[امام]]، که جامعه مطلوبِ آن جامعه‌ای است [[توحیدی]]، [[اسلامی]] و ولایی، و [[نظامات اجتماعی]] آن باید بسترساز حرکت فرد و جامعه به سوی [[کمال الهی]] باشد؛ فرهنگ مطلوب، [[فرهنگی]] است که عناصر و اجزاء آن از آبشخور نگرش توحیدی نشأت گرفته و با [[استنباط]] از منابع معتبر [[دینی]] و در چارچوب [[روش اجتهادی]] شکل گرفته باشد. از همین رو [[رشد]] و تعالی فرهنگی یک جامعه، در فرایندی استعلایی که عناصر و ابعاد گوناگون فرهنگ را به معیارها و شاخص‌های فرهنگ توحیدی و [[الهی]] نزدیک سازد، تحقق خواهد یافت.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۵۶.</ref>
بنابراین بر اساس [[نظام]] بینشی و ارزشی حضرت امام، که جامعه مطلوبِ آن جامعه‌ای است [[توحیدی]]، [[اسلامی]] و ولایی، و [[نظامات اجتماعی]] آن باید بسترساز حرکت فرد و جامعه به سوی [[کمال الهی]] باشد؛ فرهنگ مطلوب، [[فرهنگی]] است که عناصر و اجزاء آن از آبشخور نگرش توحیدی نشأت گرفته و با [[استنباط]] از منابع معتبر [[دینی]] و در چارچوب [[روش اجتهادی]] شکل گرفته باشد. از همین رو [[رشد]] و تعالی فرهنگی یک جامعه، در فرایندی استعلایی که عناصر و ابعاد گوناگون فرهنگ را به معیارها و شاخص‌های فرهنگ توحیدی و [[الهی]] نزدیک سازد، تحقق خواهد یافت.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۵۶.</ref>


== [[فرهنگ اسلامی]] ==
== [[فرهنگ اسلامی]] ==
فرهنگ دارای عناصر و لایه‌های مختلفی است که هر کدام به نسبت اهمیت خود در کیفیت آن فرهنگ اثرگذار می‌باشند. عناصر و لایه‌های بینشی و [[اعتقادی]] فرهنگ، مهم‌ترین بخش هر فرهنگی است و این عناصر و لایه‌ها، مستقیماً از همان [[جهان‌بینی]] و [[باورهای دینی]] [[تغذیه]] می‌شوند. از همین رو می‌توان گفت هیچ فرهنگی نتوانسته است مستقل از یک [[مذهب]] و [[دین]] پدیدار شود و گسترش یابد<ref>الیوت، درباره فرهنگ، ص۱۱.</ref>. حتی در مواردی که یک [[فرهنگ]] ادعا می‌کند که دربارۀ مبانی و [[باورهای دینی]] بی‌طرف است، در [[حقیقت]] بر اساس [[جهان‌بینی]] و [[باور]] خاص این ادعا را مطرح می‌کند که آن هم خود یک مقوله [[اعتقادی]] است.
فرهنگ دارای عناصر و لایه‌های مختلفی است که هر کدام به نسبت اهمیت خود در کیفیت آن فرهنگ اثرگذار می‌باشند. عناصر و لایه‌های بینشی و [[اعتقادی]] فرهنگ، مهم‌ترین بخش هر فرهنگی است و این عناصر و لایه‌ها، مستقیماً از همان [[جهان‌بینی]] و [[باورهای دینی]] [[تغذیه]] می‌شوند. از همین رو می‌توان گفت هیچ فرهنگی نتوانسته است مستقل از یک [[مذهب]] و [[دین]] پدیدار شود و گسترش یابد<ref>الیوت، درباره فرهنگ، ص۱۱.</ref>. حتی در مواردی که یک [[فرهنگ]] ادعا می‌کند که دربارۀ مبانی و [[باورهای دینی]] بی‌طرف است، در [[حقیقت]] بر اساس [[جهان‌بینی]] و [[باور]] خاص این ادعا را مطرح می‌کند که آن هم خود یک مقوله [[اعتقادی]] است.
اینکه [[وابستگی]] یک فرهنگ به چه [[دین]] و مذهبی است، مسأله مهم و قابل تأملی در مطالعۀ هر [[فرهنگی]] است. چه بسا یک دین [[منسوخ]] یا ساختۀ اوهام و یک [[مذهب]] و مسلک [[خرافی]] عناصر اصلی و باورهای یک فرهنگ را شکل داده باشد، ولی فرهنگ نمی‌تواند عاری و خالی از [[باورها]] و ارزش‌هایی باشد که اعتبار خود را از مقولۀ «دین» اخذ می‌کند<ref>کسانی گمان می‌کنند می‌توان فرهنگ سکولار داشت که از هرگونه نفوذ و ارتباط با «دین» مستقل و مستنغی باشد و لذا فرهنگ غرب را سکولار می‌نامند، ولی صاحب نظران غربی خود به صراحت اذعان می‌کنند که فرهنگ‌شان وابسته به مسیحیت است: «اگر مسیحیت از دست برود، تمامی فرهنگ ما از دست خواهد رفت». (الیوت، درباره فرهنگی، ص۱۵۲) بنابراین تعبیر مسامحه‌ای «فرهنگ سکولار» ناظر به فرهنگ‌هایی است که اگرچه از بینش و ارزش‌های صحیح و متقن دین اسلام محروم مانده‌اند، ولی از باورها و ارزش‌های دیگری تغذیه می‌کنند، حتی اگر این دین منسوخ یا مولود اندیشه بشری باشد!</ref>.
اینکه [[وابستگی]] یک فرهنگ به چه [[دین]] و مذهبی است، مسأله مهم و قابل تأملی در مطالعۀ هر [[فرهنگی]] است. چه بسا یک دین [[منسوخ]] یا ساختۀ اوهام و یک [[مذهب]] و مسلک [[خرافی]] عناصر اصلی و باورهای یک فرهنگ را شکل داده باشد، ولی فرهنگ نمی‌تواند عاری و خالی از [[باورها]] و ارزش‌هایی باشد که اعتبار خود را از مقولۀ «دین» اخذ می‌کند<ref>کسانی گمان می‌کنند می‌توان فرهنگ سکولار داشت که از هرگونه نفوذ و ارتباط با «دین» مستقل و مستنغی باشد و لذا فرهنگ غرب را سکولار می‌نامند، ولی صاحب‌نظران غربی خود به صراحت اذعان می‌کنند که فرهنگ‌شان وابسته به مسیحیت است: «اگر مسیحیت از دست برود، تمامی فرهنگ ما از دست خواهد رفت». (الیوت، درباره فرهنگی، ص۱۵۲) بنابراین تعبیر مسامحه‌ای «فرهنگ سکولار» ناظر به فرهنگ‌هایی است که اگرچه از بینش و ارزش‌های صحیح و متقن دین اسلام محروم مانده‌اند، ولی از باورها و ارزش‌های دیگری تغذیه می‌کنند، حتی اگر این دین منسوخ یا مولود اندیشه بشری باشد!</ref>.


بنابراین «[[فرهنگ اسلامی]]»، فرهنگی است که عناصر بینشی و ارزشی خود را از [[اسلام]] اخذ کرده باشد و از آنجا که تحقق عینی این امر در فرهنگ [[جوامع]] مختلف [[مسلمان]] به نسبت‌های متفاوتی است، [[میزان]] [[اسلامی]] بودن یک فرهنگ هم یک امر نسبی و متغیر است. هر قدر [[نفوذ]] [[بینش الهی]] و باورهای [[توحیدی]] و [[ارزش‌های اسلامی]] در یک فرهنگ عمیق‌تر و گسترده‌تر باشد، آن فرهنگ را می‌توان به همان اندازه اسلامی دانست. از همین جا [[رشد]] و تعالی فرهنگی به [[درستی]] [[تفسیر]] می‌شود. رشد و تعالی فرهنگی یعنی گسترش فرهنگ و نفوذ هرچه عمیق‌تر [[بینش]] و [[ارزش‌های الهی]] و توحیدی در لایه‌های عمیق فرهنگ که به رفتارهای مطلوب [[اسلامی]] در سطح [[جامعه]] منجر می‌شود.
بنابراین «[[فرهنگ اسلامی]]»، فرهنگی است که عناصر بینشی و ارزشی خود را از [[اسلام]] اخذ کرده باشد و از آنجا که تحقق عینی این امر در فرهنگ [[جوامع]] مختلف [[مسلمان]] به نسبت‌های متفاوتی است، [[میزان]] [[اسلامی]] بودن یک فرهنگ هم یک امر نسبی و متغیر است. هر قدر [[نفوذ]] [[بینش الهی]] و باورهای [[توحیدی]] و [[ارزش‌های اسلامی]] در یک فرهنگ عمیق‌تر و گسترده‌تر باشد، آن فرهنگ را می‌توان به همان اندازه اسلامی دانست. از همین جا [[رشد]] و تعالی فرهنگی به [[درستی]] [[تفسیر]] می‌شود. رشد و تعالی فرهنگی یعنی گسترش فرهنگ و نفوذ هرچه عمیق‌تر [[بینش]] و [[ارزش‌های الهی]] و توحیدی در لایه‌های عمیق فرهنگ که به رفتارهای مطلوب [[اسلامی]] در سطح [[جامعه]] منجر می‌شود.
از نظر [[حضرت]] [[امام]] [[فرهنگ اسلامی]]، مستقل از نژاد، زبان، [[طبقه اجتماعی]] و این قبیل امور شکل می‌گیرد<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۳۵۶.</ref>؛ مرزهای جغرافیایی در آن نقش ندارد<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۶۴.</ref> و معیار و شاخص اساسی آن [[تقوای الهی]]، به معنای جامع و عمیق آن می‌باشد<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۳۱۳.</ref>. حضرت امام با استناد به [[آیه]] ۱۳ [[سوره حجرات]]، تفاوت‌های قبیله‌ای و سرزمینی را که خود به خود منشأ تفاوت در زبان و [[آداب و رسوم]] و... است، مبانی [[ارزش]] [[فرهنگی]] نمی‌شمارد، آنگاه که تقوای الهی در [[رفتارها]] و کردارهای [[اجتماعی]] تجلی یافته باشد.
از نظر حضرت امام [[فرهنگ اسلامی]]، مستقل از نژاد، زبان، [[طبقه اجتماعی]] و این قبیل امور شکل می‌گیرد<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۳۵۶.</ref>؛ مرزهای جغرافیایی در آن نقش ندارد<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۶۴.</ref> و معیار و شاخص اساسی آن [[تقوای الهی]]، به معنای جامع و عمیق آن می‌باشد<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۳۱۳.</ref>. حضرت امام با استناد به [[آیه]] ۱۳ [[سوره حجرات]]، تفاوت‌های قبیله‌ای و سرزمینی را که خود به خود منشأ تفاوت در زبان و [[آداب و رسوم]] و... است، مبانی [[ارزش]] [[فرهنگی]] نمی‌شمارد، آنگاه که تقوای الهی در [[رفتارها]] و کردارهای [[اجتماعی]] تجلی یافته باشد.
فرهنگ اسلامی از نظر حضرت امام فرهنگی است [[غنی]]، آزادی‌بخش و استقلال‌آفرین که روحیۀ خود باوری را در [[جامعه اسلامی]] ایجاد می‌کند و [[مسلمانان]] را در برابر [[نفوذ]] و [[هجوم فرهنگی]] مصونیت می‌بخشد. درد اساسی مسلمانان فاصله گرفتن از فرهنگ اسلامی است و چارۀ این درد، بازگشت به [[فرهنگ]] اصیل و [[ناب]] اسلامی است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۲.</ref>.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۵۹.</ref>
فرهنگ اسلامی از نظر حضرت امام فرهنگی است [[غنی]]، آزادی‌بخش و استقلال‌آفرین که روحیۀ خود باوری را در [[جامعه اسلامی]] ایجاد می‌کند و [[مسلمانان]] را در برابر [[نفوذ]] و [[هجوم فرهنگی]] مصونیت می‌بخشد. درد اساسی مسلمانان فاصله گرفتن از فرهنگ اسلامی است و چارۀ این درد، بازگشت به [[فرهنگ]] اصیل و [[ناب]] اسلامی است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۲.</ref>.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۵۹.</ref>


خط ۵۶: خط ۵۵:
تفاوت جوهری فرهنگ اسلامی با فرهنگ‌های غیراسلامی در مبانی بینشی و ارزشی این نوع فرهنگ است. [[نظام]] بینشی [[حاکم]] بر فرهنگ اسلامی، نگرش [[توحیدی]] به عالم و [[آدم]] است که [[خداوند متعال]] را مبدأ و [[غایت]] هستی و «[[انسان]]» را برخوردار از [[فطرت الهی]] و دارای توان و [[مسئولیت]] برای دستیابی به مراتب عالی کمال می‌داند. انسان تنها در پرتو بهره‌گیری از [[عقل]] [[فطری]] و [[وحی الهی]] و [[تبعیت]] از اولیای [[معصوم]] {{ع}} است که می‌تواند مراتب کمال را طی کند و به [[مقام خلافت الهی]] نائل گردد. بر این اساس، نظام ارزشیِ نظام مطلق و [[پایداری]] است که برخاسته و متکی بر [[خداشناسی]]، [[جهان‌شناسی]] و [[انسان‌شناسی]] توحیدی است و چارچوب [[اخلاقی]] و [[حقوقی]] حرکت انسان را در ابعاد فردی، [[خانوادگی]] و اجتماعی تعیین می‌کند و بنابراین، [[جامعه بشری]] برای دستیابی به [[رشد]] و تعالی همه جانبه، مسیر روشنی را پیش پای خود می‌یابد و با [[اعتقاد]] مبنای [[توحیدی]] و عمل به این چارچوب هرگز دچار [[پوچی]]، [[یأس]]، [[نزاع]] و سردرگمی نخواهد شد. البته [[شناخت]] و [[انتخاب]] صحیح خود [[انسان]] باید او را به این مسیر رهنمون شود که: {{متن قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}}<ref>«ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.</ref>.
تفاوت جوهری فرهنگ اسلامی با فرهنگ‌های غیراسلامی در مبانی بینشی و ارزشی این نوع فرهنگ است. [[نظام]] بینشی [[حاکم]] بر فرهنگ اسلامی، نگرش [[توحیدی]] به عالم و [[آدم]] است که [[خداوند متعال]] را مبدأ و [[غایت]] هستی و «[[انسان]]» را برخوردار از [[فطرت الهی]] و دارای توان و [[مسئولیت]] برای دستیابی به مراتب عالی کمال می‌داند. انسان تنها در پرتو بهره‌گیری از [[عقل]] [[فطری]] و [[وحی الهی]] و [[تبعیت]] از اولیای [[معصوم]] {{ع}} است که می‌تواند مراتب کمال را طی کند و به [[مقام خلافت الهی]] نائل گردد. بر این اساس، نظام ارزشیِ نظام مطلق و [[پایداری]] است که برخاسته و متکی بر [[خداشناسی]]، [[جهان‌شناسی]] و [[انسان‌شناسی]] توحیدی است و چارچوب [[اخلاقی]] و [[حقوقی]] حرکت انسان را در ابعاد فردی، [[خانوادگی]] و اجتماعی تعیین می‌کند و بنابراین، [[جامعه بشری]] برای دستیابی به [[رشد]] و تعالی همه جانبه، مسیر روشنی را پیش پای خود می‌یابد و با [[اعتقاد]] مبنای [[توحیدی]] و عمل به این چارچوب هرگز دچار [[پوچی]]، [[یأس]]، [[نزاع]] و سردرگمی نخواهد شد. البته [[شناخت]] و [[انتخاب]] صحیح خود [[انسان]] باید او را به این مسیر رهنمون شود که: {{متن قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}}<ref>«ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.</ref>.
در دیدگاه [[اسلام]]، اگرچه تشخیص و انتخاب هر فرد و [[ایمان]] و [[مجاهدت]] وی برای دستیابی به کمال، شرط لازم و علت اساسی است، اما زمینه‌های [[اجتماعی]] و استقرار [[نظامات]] مطلوب [[تربیتی]]، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، [[قضایی]] و... نقش تعیین‌کننده‌ای در تعمیم، تسریع و تسهیل طی [[مسیر کمال]] برای [[انسان‌ها]] خواهد داشت و چه بسا برخی از ظرفیت‌های [[فطری]] برای [[کمال انسان]] جز در پرتو کوشش‌ها و [[تعاملات اجتماعی]] به فعلیت نخواهد رسید. بر این مبنا اهمیت [[فرهنگ جامعه]] و جهت‌گیری‌های [[فرهنگی]] آن، در ایجاد و استقرار زمینه‌هایی است که [[درستی]] تشخیص و حسن انتخاب انسان‌ها فراهم می‌سازد. اگرچه همواره انسان‌هایی وجود دارند که مستقل از سوگیری‌های فرهنگی [[جامعه]]، راه خود را انتخاب می‌کنند، اما [[اکثریت]] جامعه به‌طور طبیعی تحت تأثیر [[فرهنگ]] و ارزش‌های هنجاری جامعه قرار می‌گیرند.
در دیدگاه [[اسلام]]، اگرچه تشخیص و انتخاب هر فرد و [[ایمان]] و [[مجاهدت]] وی برای دستیابی به کمال، شرط لازم و علت اساسی است، اما زمینه‌های [[اجتماعی]] و استقرار [[نظامات]] مطلوب [[تربیتی]]، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، [[قضایی]] و... نقش تعیین‌کننده‌ای در تعمیم، تسریع و تسهیل طی [[مسیر کمال]] برای [[انسان‌ها]] خواهد داشت و چه بسا برخی از ظرفیت‌های [[فطری]] برای [[کمال انسان]] جز در پرتو کوشش‌ها و [[تعاملات اجتماعی]] به فعلیت نخواهد رسید. بر این مبنا اهمیت [[فرهنگ جامعه]] و جهت‌گیری‌های [[فرهنگی]] آن، در ایجاد و استقرار زمینه‌هایی است که [[درستی]] تشخیص و حسن انتخاب انسان‌ها فراهم می‌سازد. اگرچه همواره انسان‌هایی وجود دارند که مستقل از سوگیری‌های فرهنگی [[جامعه]]، راه خود را انتخاب می‌کنند، اما [[اکثریت]] جامعه به‌طور طبیعی تحت تأثیر [[فرهنگ]] و ارزش‌های هنجاری جامعه قرار می‌گیرند.
در منظومه [[فکری]] [[حضرت]] [[امام]] مبانی نگرشی و ارزشی [[فرهنگ اسلامی]]، نمی‌تواند صبغۀ قومی و منطقه‌ای داشته باشد و تنها از آبشخور [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} سرچشمه می‌گیرد. هرچند عناصر نمادین و ابزاری فرهنگ بر حسب تفاوت [[اقوام]] و مناطق متفاوت است و در فراز و نشیب [[تحولات اجتماعی]] دستخوش [[تغییر]] می‌گردد، ولی عناصر هسته‌ای فرهنگ – یعنی نگرش‌ها و [[ارزش‌ها]] - برگرفته از [[نظام]] بینشی و [[ارزش]] توحیدی است. تعالی و [[تکامل]] فرهنگی هم بر اساس [[میزان]] انطباق ریشه‌های [[اعتقادی]] و [[ارزش‌های اخلاقی]] و [[حقوقی]] فرهنگ با نظام بینشی و ارزشی توحیدی مورد سنجش قرار می‌گیرد؛ لذا شاخص [[رشد]] فرهنگی، میزان هم‌سویی فرهنگ با [[ارزش‌های الهی]] است و شاخص [[انحطاط فرهنگی]] هم میزان [[نفوذ]] [[فساد]]، [[لهو]]، [[فحشا]]، [[بی‌عفتی]] [[انحراف]] در [[فرهنگ]] است<ref>صحیفه امام، ج۲، ص۱۴۱.</ref>.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۶۰.</ref>
در منظومه [[فکری]] حضرت امام مبانی نگرشی و ارزشی [[فرهنگ اسلامی]]، نمی‌تواند صبغۀ قومی و منطقه‌ای داشته باشد و تنها از آبشخور [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} سرچشمه می‌گیرد. هرچند عناصر نمادین و ابزاری فرهنگ بر حسب تفاوت [[اقوام]] و مناطق متفاوت است و در فراز و نشیب [[تحولات اجتماعی]] دستخوش [[تغییر]] می‌گردد، ولی عناصر هسته‌ای فرهنگ – یعنی نگرش‌ها و [[ارزش‌ها]] - برگرفته از [[نظام]] بینشی و [[ارزش]] توحیدی است. تعالی و [[تکامل]] فرهنگی هم بر اساس [[میزان]] انطباق ریشه‌های [[اعتقادی]] و [[ارزش‌های اخلاقی]] و [[حقوقی]] فرهنگ با نظام بینشی و ارزشی توحیدی مورد سنجش قرار می‌گیرد؛ لذا شاخص [[رشد]] فرهنگی، میزان هم‌سویی فرهنگ با [[ارزش‌های الهی]] است و شاخص [[انحطاط فرهنگی]] هم میزان [[نفوذ]] [[فساد]]، [[لهو]]، [[فحشا]]، [[بی‌عفتی]] [[انحراف]] در [[فرهنگ]] است<ref>صحیفه امام، ج۲، ص۱۴۱.</ref>.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۶۰.</ref>


== [[اهداف]] [[فرهنگ اسلامی]] ==
== [[اهداف]] [[فرهنگ اسلامی]] ==
اهداف فرهنگ اسلامی را می‌توان در سطوح و لایه‌های مختلفی طبقه‌بندی کرد. قطعاً بر اساس مبانی [[جهان‌بینی توحیدی]] که «اساس عالم بر [[تربیت]] [[انسان]] است»<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.</ref>؛ و با توجه به [[فلسفه بعثت]] همه [[انبیاء الهی]] که تحقق همین [[هدف متعالی]] بوده است، [[هدف غایی]] فرهنگ اسلامی بستر‌سازی و تمهید لوازم و اقتضائات تربیت [[جامعه]] در مسیر تحقق [[ارزش‌های الهی]] است. بدین معنی که دستگاه‌ها، مقوله‌ها و ابزارهای [[فرهنگی]] و [[هنری]] و [[رسانه‌های جمعی]] باید به دنبال فراهم کردن زمینه‌های تربیت [[آحاد جامعه]] و ایجاد [[انگیزه]] برای حرکت [[توحیدی]] در جامعه باشند. در راستای تحقق همین [[هدف]] نهایی، می‌توان اهداف کلی زیر را به عنوان [[برترین]] و کلی‌ترین اهداف فرهنگ اسلامی از دیدگاه [[حضرت]] [[امام]] [[استنباط]] کرد:
اهداف فرهنگ اسلامی را می‌توان در سطوح و لایه‌های مختلفی طبقه‌بندی کرد. قطعاً بر اساس مبانی [[جهان‌بینی توحیدی]] که «اساس عالم بر [[تربیت]] [[انسان]] است»<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.</ref>؛ و با توجه به [[فلسفه بعثت]] همه [[انبیاء الهی]] که تحقق همین [[هدف متعالی]] بوده است، [[هدف غایی]] فرهنگ اسلامی بستر‌سازی و تمهید لوازم و اقتضائات تربیت [[جامعه]] در مسیر تحقق [[ارزش‌های الهی]] است. بدین معنی که دستگاه‌ها، مقوله‌ها و ابزارهای [[فرهنگی]] و [[هنری]] و [[رسانه‌های جمعی]] باید به دنبال فراهم کردن زمینه‌های تربیت [[آحاد جامعه]] و ایجاد [[انگیزه]] برای حرکت [[توحیدی]] در جامعه باشند. در راستای تحقق همین [[هدف]] نهایی، می‌توان اهداف کلی زیر را به عنوان [[برترین]] و کلی‌ترین اهداف فرهنگ اسلامی از دیدگاه حضرت امام [[استنباط]] کرد:


'''توجه به ماوراء [[طبیعت]]''': مهم‌ترین هدف فرهنگ اسلامی ارتقای انسان از مقاصد [[حیوانی]] و توجه به [[مادیات]] و مسائل [[شهوانی]] و [[دنیوی]] و برکشیدن [[جامعه انسانی]] از محدوده‌های لذت‌گرایی طبیعی و [[عیش و نوش]] به تأملات و [[درک]] [[معنویت]] و [[روحانیت]] است<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۴۱۱.</ref>. این هدف را می‌توان کلی‌ترین و [[جامع‌ترین]] هدف فرهنگ اسلامی دانست که به گونه‌ای اجمالی سایر اهداف را هم در بر دارد.
'''توجه به ماوراء [[طبیعت]]''': مهم‌ترین هدف فرهنگ اسلامی ارتقای انسان از مقاصد [[حیوانی]] و توجه به [[مادیات]] و مسائل [[شهوانی]] و [[دنیوی]] و برکشیدن [[جامعه انسانی]] از محدوده‌های لذت‌گرایی طبیعی و [[عیش و نوش]] به تأملات و [[درک]] [[معنویت]] و [[روحانیت]] است<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۴۱۱.</ref>. این هدف را می‌توان کلی‌ترین و [[جامع‌ترین]] هدف فرهنگ اسلامی دانست که به گونه‌ای اجمالی سایر اهداف را هم در بر دارد.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۱:


=== [[نفوذ]] فرهنگی ===
=== [[نفوذ]] فرهنگی ===
[[حوزه‌های علمیه]]، مرکز تحقیق و [[پژوهش]]، اجتهاد و [[استنباط]]، تبیین و [[تبلیغ]] و کانون [[تربیت]] انسان‌های وارسته‌ای است که [[حفظ]] و [[حراست]] از مرزهای [[اعتقادی]] و [[اخلاقی]] جامعه را برعهده دارند. فرهنگ اصیل [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} و فرهنگ [[نجات‌بخش]] [[شیعه]]، از همین کانون به اقشار و [[آحاد جامعه]] منتقل شده و همین حوزه‌ها، خاستگاه اندیشۀ [[انقلاب اسلامی]] بوده است. [[بدیهی]] است که [[دشمن]]، برای توقف یا [[تحریف]] [[فرهنگ]] [[انقلاب]] به برنامه ریزی و [[اقدام]] برای [[نفوذ]] در حوزه‌های علمیّه بپردازد و اگر امروز هم [[توفیق]] نیابد، برای آینده‌های دور به این روش [[امیدوار]] باشد. بنابراین [[امام]] در مورد «[[نفوذ بیگانگان]] در جایگاه و در [[فرهنگی]] حوزه‌ها»<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۱.</ref> هشدار می‌دهند و نفوذ فیزیکی یا نفوذ فکریِ [[بیگانگان]] را برای حوزه‌ها خطری جدّی می‌دانند که البته به نظر ایشان برخورد [[واقعی]] با آن هم «بسیار مشکل و پیچیده»<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۱.</ref> است. به همین جهت از دیدگاه امام یکی از شرایط لازم برای کسی که زمام [[هدایت]] [[جامعه]] را به دست می‌گیرد و به عنوان «[[مجتهد]] جامع الشرایط» در [[شئون]] [[جامعۀ اسلامی]] نقشی ایفا می‌کند، این است که به «[[روش برخورد]] با حیله‌ها و تزویرهای فرهنگ [[حاکم]] بر [[جهان]]»<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۹.</ref> آشنا باشد و متناسب با [[توطئه‌ها]] و نقشه‌های بیگانگان، با آن برخورد واقعی نماید.
[[حوزه‌های علمیه]]، مرکز تحقیق و [[پژوهش]]، اجتهاد و [[استنباط]]، تبیین و [[تبلیغ]] و کانون [[تربیت]] انسان‌های وارسته‌ای است که [[حفظ]] و [[حراست]] از مرزهای [[اعتقادی]] و [[اخلاقی]] جامعه را برعهده دارند. فرهنگ اصیل [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} و فرهنگ [[نجات‌بخش]] [[شیعه]]، از همین کانون به اقشار و [[آحاد جامعه]] منتقل شده و همین حوزه‌ها، خاستگاه اندیشۀ [[انقلاب اسلامی]] بوده است. [[بدیهی]] است که [[دشمن]]، برای توقف یا [[تحریف]] [[فرهنگ]] [[انقلاب]] به برنامه‌ریزی و [[اقدام]] برای [[نفوذ]] در حوزه‌های علمیّه بپردازد و اگر امروز هم [[توفیق]] نیابد، برای آینده‌های دور به این روش [[امیدوار]] باشد. بنابراین [[امام]] در مورد «[[نفوذ بیگانگان]] در جایگاه و در [[فرهنگی]] حوزه‌ها»<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۱.</ref> هشدار می‌دهند و نفوذ فیزیکی یا نفوذ فکریِ [[بیگانگان]] را برای حوزه‌ها خطری جدّی می‌دانند که البته به نظر ایشان برخورد [[واقعی]] با آن هم «بسیار مشکل و پیچیده»<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۱.</ref> است. به همین جهت از دیدگاه امام یکی از شرایط لازم برای کسی که زمام [[هدایت]] [[جامعه]] را به دست می‌گیرد و به عنوان «[[مجتهد]] جامع الشرایط» در [[شئون]] [[جامعۀ اسلامی]] نقشی ایفا می‌کند، این است که به «[[روش برخورد]] با حیله‌ها و تزویرهای فرهنگ [[حاکم]] بر [[جهان]]»<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۹.</ref> آشنا باشد و متناسب با [[توطئه‌ها]] و نقشه‌های بیگانگان، با آن برخورد واقعی نماید.
قطعاً مؤثرترین راه مقابله با نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‌ها، افزایش [[کارآمدی]] و نقش‌آفرینیِ فرهنگی حوزه‌های عملیه و [[روحانیت]] و همچنین [[رشد]] و [[بالندگی]] فرهنگی دانشگاه‌ها و نیز ارتقاء سطح [[بینش]] جامعه و تعمیق و گسترش فرهنگ اصیل [[اسلامی]] در جامعه است.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۷۱.</ref>
قطعاً مؤثرترین راه مقابله با نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‌ها، افزایش [[کارآمدی]] و نقش‌آفرینیِ فرهنگی حوزه‌های عملیه و [[روحانیت]] و همچنین [[رشد]] و [[بالندگی]] فرهنگی دانشگاه‌ها و نیز ارتقاء سطح [[بینش]] جامعه و تعمیق و گسترش فرهنگ اصیل [[اسلامی]] در جامعه است.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۷۱.</ref>


خط ۱۱۰: خط ۱۰۹:
'''تلاش همگانی''': برای [[اصلاح]] و [[تحول]] [[فرهنگ]]، [[دولت]] به [[تنهایی]] نمی‌تواند کاری انجام دهد<ref>صحیفه امام، ج۲۰، ص۵۵.</ref>. همه باید هم‌سو و هماهنگ [[تدابیر]] لازم را برای تحول [[فرهنگی]] اتخاذ کنند و برای اصلاح فرهنگ [[متحد]] شوند. بنابراین از منظر [[امام]] اقشار، اصناف، نهادها و مراکز مؤثر بر جریان فرهنگی [[کشور]]، همه باید در این امر حضور یابند. به‌نظر می‌رسد جنبۀ [[مردمی بودن]] [[انقلاب اسلامی]] در این عرصه خود را باید نشان دهد و از آنجا که فرهنگ متعلق به عموم [[جامعه]] و ناشی از برآیند نگرش‌ها و عملکردهای فرهنگی همه اقشار و اصناف جامعه است؛ [[احساس]] [[مسئولیت همگانی]] برای اصلاح فرهنگ، اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. مادامی که تنها از دولت و دستگاه‌های رسمی [[انتظار]] تحول فرهنگی وجود داشته باشد، نمی‌توان به اصلاح عمیق فرهنگ [[امیدوار]] بود.
'''تلاش همگانی''': برای [[اصلاح]] و [[تحول]] [[فرهنگ]]، [[دولت]] به [[تنهایی]] نمی‌تواند کاری انجام دهد<ref>صحیفه امام، ج۲۰، ص۵۵.</ref>. همه باید هم‌سو و هماهنگ [[تدابیر]] لازم را برای تحول [[فرهنگی]] اتخاذ کنند و برای اصلاح فرهنگ [[متحد]] شوند. بنابراین از منظر [[امام]] اقشار، اصناف، نهادها و مراکز مؤثر بر جریان فرهنگی [[کشور]]، همه باید در این امر حضور یابند. به‌نظر می‌رسد جنبۀ [[مردمی بودن]] [[انقلاب اسلامی]] در این عرصه خود را باید نشان دهد و از آنجا که فرهنگ متعلق به عموم [[جامعه]] و ناشی از برآیند نگرش‌ها و عملکردهای فرهنگی همه اقشار و اصناف جامعه است؛ [[احساس]] [[مسئولیت همگانی]] برای اصلاح فرهنگ، اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. مادامی که تنها از دولت و دستگاه‌های رسمی [[انتظار]] تحول فرهنگی وجود داشته باشد، نمی‌توان به اصلاح عمیق فرهنگ [[امیدوار]] بود.


'''ایجاد [[خودباوری]] فرهنگی''': یکی از مهم‌ترین راهبردهای اصلاح و تحول فرهنگ از منظر امام ایجاد خودباوری فرهنگی است. خودباوری فرهنگی به معنای بازیابی و بازشناسی [[فرهنگ اسلامی]] و ملی خود و [[باور]] به غنای آن و زدودن آثار [[وابستگی]] فرهنگی و [[بزرگ‌انگاری]] فرهنگ غربی، از گام‌های مهمی است که به [[زمان]] طولانی و [[تلاش فراوان]] نیاز دارد<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۸۰.</ref>. احساس اینکه «ما خودمان هم فرهنگ داریم. خودمان هم فرهنگ‌مان [[غنی]] است»<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۲.</ref> و بر این اساس، [[رهایی]] از وابستگی فرهنگی به [[غرب]]. تبلور این وابستگی [[ذهنی]]، [[ارزش]] دادن به زبان، خط، اسامی و نمادهای غربی است که بر اثر ده‌ها سال بزرگ‌انگاریِ غرب در اذهان شکل گرفته است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۱.</ref>؛ به تعبیر [[حضرت]] [[امام]]: [[شرق]]، یک [[فرهنگ اسلامی]] دارد که بلندترین و مترقی‌ترین [[فرهنگ]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۸۵.</ref> و البته این فرهنگ باید بازیابی شود و در [[ذهن]] و [[دل]] [[جامعه]] و به‌ویژه [[جوانان]] و [[نخبگان]] [[ارزش]] خود را بازیابد. بدون [[خودباوری]] [[فرهنگی]] و اعتنا و [[اعتماد]] جامعه به فرهنگ اصیل خود، جریان [[وابستگی]] فرهنگی استمرار یافته و بزرگ‌ترین مانع بر سر راه [[تحول]] و [[اصلاح فرهنگی]] خواهد بود.
'''ایجاد [[خودباوری]] فرهنگی''': یکی از مهم‌ترین راهبردهای اصلاح و تحول فرهنگ از منظر امام ایجاد خودباوری فرهنگی است. خودباوری فرهنگی به معنای بازیابی و بازشناسی [[فرهنگ اسلامی]] و ملی خود و [[باور]] به غنای آن و زدودن آثار [[وابستگی]] فرهنگی و [[بزرگ‌انگاری]] فرهنگ غربی، از گام‌های مهمی است که به [[زمان]] طولانی و [[تلاش فراوان]] نیاز دارد<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۸۰.</ref>. احساس اینکه «ما خودمان هم فرهنگ داریم. خودمان هم فرهنگ‌مان [[غنی]] است»<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۲.</ref> و بر این اساس، [[رهایی]] از وابستگی فرهنگی به [[غرب]]. تبلور این وابستگی [[ذهنی]]، [[ارزش]] دادن به زبان، خط، اسامی و نمادهای غربی است که بر اثر ده‌ها سال بزرگ‌انگاریِ غرب در اذهان شکل گرفته است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۱.</ref>؛ به تعبیر حضرت امام: [[شرق]]، یک [[فرهنگ اسلامی]] دارد که بلندترین و مترقی‌ترین [[فرهنگ]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۸۵.</ref> و البته این فرهنگ باید بازیابی شود و در [[ذهن]] و [[دل]] [[جامعه]] و به‌ویژه [[جوانان]] و [[نخبگان]] [[ارزش]] خود را بازیابد. بدون [[خودباوری]] [[فرهنگی]] و اعتنا و [[اعتماد]] جامعه به فرهنگ اصیل خود، جریان [[وابستگی]] فرهنگی استمرار یافته و بزرگ‌ترین مانع بر سر راه [[تحول]] و [[اصلاح فرهنگی]] خواهد بود.


'''بازگشت به فرهنگ [[غنی]] [[اسلام]]''': براساس شاخص‌های اصلی فرهنگ مطلوب از منظر امام بازگشت به فرهنگ غنی اسلام و فرهنگ [[نجات‌بخش]] [[شیعه]] یکی از راهبردهای اساسی تحول فرهنگی است. [[شناخت]] این فرهنگ و به‌ویژه [[درک عمیق]] [[نظام]] بینشی و [[نظام ارزشی اسلام]] [[ناب]] [[محمدی]] {{صل}} که با استفاده از [[معارف اهل بیت]] {{عم}} مقدور خواهد بود، مقدمۀ لازم برای بازگشت به فرهنگ غنی اسلام است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۹۵.</ref>.
'''بازگشت به فرهنگ [[غنی]] [[اسلام]]''': براساس شاخص‌های اصلی فرهنگ مطلوب از منظر امام بازگشت به فرهنگ غنی اسلام و فرهنگ [[نجات‌بخش]] [[شیعه]] یکی از راهبردهای اساسی تحول فرهنگی است. [[شناخت]] این فرهنگ و به‌ویژه [[درک عمیق]] [[نظام]] بینشی و [[نظام ارزشی اسلام]] [[ناب]] [[محمدی]] {{صل}} که با استفاده از [[معارف اهل بیت]] {{عم}} مقدور خواهد بود، مقدمۀ لازم برای بازگشت به فرهنگ غنی اسلام است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۹۵.</ref>.
خط ۱۳۱: خط ۱۳۰:
== [[رسالت]] [[اصحاب]] و دستگاه‌های [[فرهنگ]] ==
== [[رسالت]] [[اصحاب]] و دستگاه‌های [[فرهنگ]] ==
=== رسالت اصحاب فرهنگ ===
=== رسالت اصحاب فرهنگ ===
اگر چه فرهنگ، آفریدۀ یک جامعه به مثابۀ یک کلّ است و همه اقشار جامعه در [[سیر]] تحولات آن ایفای نقش می‌کنند، ولی [[نخبگان جامعه]] و اصحاب و اهالی فرهنگ یا به تعبیری فرهنگ‌سازان<ref>محمدتقی جعفری، فرهنگ پیشرو و فرهنگ پیری، ص۳.</ref> در [[هدایت]]، غنی‌سازی و [[تحول]] فرهنگی جامعه نقش برجسته و رسالت ویژه‌ای برعهده دارند. در [[جوامع]] غربی این نقش برای [[روشنفکران]] تعریف شده است<ref>تی. اس. الیوت، درباره فرهنگ، ص۴۰.</ref>. اما به‌نظر می‌رسد رسالت اصلی [[فرهنگ‌سازی]] و تحول فرهنگی در [[جامعه اسلامی]]، بر عهده [[عالمان دینی]] است. اگر مهندسی [[اجتماعی]] را به عنوان اساسی‌ترین رسالت [[علماء]] و [[حوزه‌های علمیه]] تلقی کنیم و مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی را محور و زیربنای مهندسیِ اجتماعی بدانیم، قطعاً نخستین کسانی که باید خود را در صف مقدم رسالت فرهنگی بدانند و این بار سنگین را به دوش گیرند، علمای راستین‌اند. از همین‌رو، [[حضرت]] [[امام]] از سال‌های آغازین [[نهضت اسلامی]]، [[روحانیت]] را به [[تهذیب]] و [[تجهیز]] برای ایفای این رسالت [[عظیم]] فرا می‌خواند و با هشدار نسبت به [[آینده]] روحانیت - در صورت [[غفلت]] از [[تکالیف الهی]] - نقش حیاتی آنان را برای [[اصلاح]] و [[تحول]] متذکر می‌شد<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، صص ۲۹۱ – ۲۹۳.</ref>. تأکید بر [[رسالت]] [[علماء]] و [[روحانیان]]، البته به معنی [[نفی]] یا [[انکار رسالت]] سایر اقشار نخبه [[جامعه]] نیست؛ بلکه بدین معنی است که ایفای صحیح رسالت [[فرهنگی]] توسط روحانیان و [[عالمان دین]]، سایر [[نخبگان]] را هم در انجام رسالت فرهنگی‌شان [[هدایت]] و تقویت خواهد کرد و [[غفلت]] روحانیان و [[علما]] از رسالت [[عظیم]] فرهنگی‌شان، موجب [[انحراف]] و یا [[سستی]] سایر نخبگان خواهد شد. [[سرکوب]] قشر [[روحانی]] توسط [[رضاخان]] و انزوای روحانیان در دوران قبل از [[انقلاب]] و نیز تلاش‌هایی که برای [[تضعیف]] و انزوای روحانیان پس از [[پیروزی انقلاب]] شکل گرفت، برای ایجاد [[انحراف فرهنگی]] و زمینه‌سازی گسترش [[فرهنگ]] [[فاسد]] غربی و منحط [[استعماری]] در جامعه بوده است<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۶۹؛ ج۱۴، ص۱۸۴.</ref>. روحانیان و طلاب و علما برای اینکه بتوانند این نقش را ایفا کنند از منظر [[حضرت]] [[امام]] علاوه بر [[دانش]] و فضل عمیق [[اجتهادی]] و [[حوزوی]]، اولاً به [[تهذیب نفس]] و توجه به [[خودسازی]] عمیق [[اخلاقی]] و [[ساده‌زیستی]] و رعایت زیّ طلبگی، ثانیاً به حضور [[اجتماعی]] و [[درک]] مسائل امروز و [[آینده جهان]] [[اسلام]] و در دست داشتن نبض مسائل فرهنگی و اجتماعی و ثالثاً به [[حفظ]] و تعمیق رابطۀ [[عاطفی]] و هدایت‌گرانه با اقشار مختلف جامعه و به‌ویژه نخبگان و دانشگاهیان نیاز دارند<ref>صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۵؛ ج۱۷، ص۴۵۲؛ ج۲۰، ص۳۱۱؛ ج۲۱، ص۱۹۴.</ref>. البته [[امام راحل]] در کنار قشر روحانی و حوزوی برای دانشگاهیان و اساتید و دانشجویان نیز نقش برجسته فرهنگی و رسالت [[حراست]] از اصول نه شرقی و نه غربی و تبیین چارچوب [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} را مورد تأکید قرار می‌دهند<ref>صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۵.</ref>. از دیدگاه حضرت امام، اگرچه هنرمندان، نویسندگان، گویندگان، [[دانشمندان]] و همه کسانی که از [[اصحاب]] و اهالی فرهنگ شناخته می‌شوند، دارای رسالت فرهنگی برای تبیین مبانی و [[ارزش‌های اسلامی]] و مبارزۀ فرهنگی با گرایش‌های غرب‌مآبانه و سکولاریستی هستند<ref>امام خمینی، وصیت‌نامه سیاسی – الهی.</ref>، ولی به نظر می‌رسد دو قشر [[حوزوی]] و دانشگاهی‌اند که [[رسالت]] اساسی [[فرهنگ‌سازی]] را بر اساس مبانی [[اسلام راستین]] برعهده دارند و این دو قشر با [[انسجام]] و [[وحدت]] عمیق در حدّ «ذوب شدن در یکدیگر» باید این رسالت را ایفا نمایند<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۰۲.</ref>.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۷۸.</ref>
اگر چه فرهنگ، آفریدۀ یک جامعه به مثابۀ یک کلّ است و همه اقشار جامعه در [[سیر]] تحولات آن ایفای نقش می‌کنند، ولی [[نخبگان جامعه]] و اصحاب و اهالی فرهنگ یا به تعبیری فرهنگ‌سازان<ref>محمدتقی جعفری، فرهنگ پیشرو و فرهنگ پیری، ص۳.</ref> در [[هدایت]]، غنی‌سازی و [[تحول]] فرهنگی جامعه نقش برجسته و رسالت ویژه‌ای برعهده دارند. در [[جوامع]] غربی این نقش برای [[روشنفکران]] تعریف شده است<ref>تی. اس. الیوت، درباره فرهنگ، ص۴۰.</ref>. اما به‌نظر می‌رسد رسالت اصلی [[فرهنگ‌سازی]] و تحول فرهنگی در [[جامعه اسلامی]]، بر عهده [[عالمان دینی]] است. اگر مهندسی [[اجتماعی]] را به عنوان اساسی‌ترین رسالت [[علماء]] و [[حوزه‌های علمیه]] تلقی کنیم و مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی را محور و زیربنای مهندسیِ اجتماعی بدانیم، قطعاً نخستین کسانی که باید خود را در صف مقدم رسالت فرهنگی بدانند و این بار سنگین را به دوش گیرند، علمای راستین‌اند. از همین‌رو، حضرت امام از سال‌های آغازین [[نهضت اسلامی]]، [[روحانیت]] را به [[تهذیب]] و [[تجهیز]] برای ایفای این رسالت [[عظیم]] فرا می‌خواند و با هشدار نسبت به [[آینده]] روحانیت - در صورت [[غفلت]] از [[تکالیف الهی]] - نقش حیاتی آنان را برای [[اصلاح]] و [[تحول]] متذکر می‌شد<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، صص ۲۹۱ – ۲۹۳.</ref>. تأکید بر [[رسالت]] [[علماء]] و [[روحانیان]]، البته به معنی [[نفی]] یا [[انکار رسالت]] سایر اقشار نخبه [[جامعه]] نیست؛ بلکه بدین معنی است که ایفای صحیح رسالت [[فرهنگی]] توسط روحانیان و [[عالمان دین]]، سایر [[نخبگان]] را هم در انجام رسالت فرهنگی‌شان [[هدایت]] و تقویت خواهد کرد و [[غفلت]] روحانیان و [[علما]] از رسالت [[عظیم]] فرهنگی‌شان، موجب [[انحراف]] و یا [[سستی]] سایر نخبگان خواهد شد. [[سرکوب]] قشر [[روحانی]] توسط [[رضاخان]] و انزوای روحانیان در دوران قبل از [[انقلاب]] و نیز تلاش‌هایی که برای [[تضعیف]] و انزوای روحانیان پس از [[پیروزی انقلاب]] شکل گرفت، برای ایجاد [[انحراف فرهنگی]] و زمینه‌سازی گسترش [[فرهنگ]] [[فاسد]] غربی و منحط [[استعماری]] در جامعه بوده است<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۶۹؛ ج۱۴، ص۱۸۴.</ref>. روحانیان و طلاب و علما برای اینکه بتوانند این نقش را ایفا کنند از منظر حضرت امام علاوه بر [[دانش]] و فضل عمیق [[اجتهادی]] و [[حوزوی]]، اولاً به [[تهذیب نفس]] و توجه به [[خودسازی]] عمیق [[اخلاقی]] و [[ساده‌زیستی]] و رعایت زیّ طلبگی، ثانیاً به حضور [[اجتماعی]] و [[درک]] مسائل امروز و [[آینده جهان]] [[اسلام]] و در دست داشتن نبض مسائل فرهنگی و اجتماعی و ثالثاً به [[حفظ]] و تعمیق رابطۀ [[عاطفی]] و هدایت‌گرانه با اقشار مختلف جامعه و به‌ویژه نخبگان و دانشگاهیان نیاز دارند<ref>صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۵؛ ج۱۷، ص۴۵۲؛ ج۲۰، ص۳۱۱؛ ج۲۱، ص۱۹۴.</ref>. البته [[امام راحل]] در کنار قشر روحانی و حوزوی برای دانشگاهیان و اساتید و دانشجویان نیز نقش برجسته فرهنگی و رسالت [[حراست]] از اصول نه شرقی و نه غربی و تبیین چارچوب [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} را مورد تأکید قرار می‌دهند<ref>صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۹۵.</ref>. از دیدگاه حضرت امام، اگرچه هنرمندان، نویسندگان، گویندگان، [[دانشمندان]] و همه کسانی که از [[اصحاب]] و اهالی فرهنگ شناخته می‌شوند، دارای رسالت فرهنگی برای تبیین مبانی و [[ارزش‌های اسلامی]] و مبارزۀ فرهنگی با گرایش‌های غرب‌مآبانه و سکولاریستی هستند<ref>امام خمینی، وصیت‌نامه سیاسی – الهی.</ref>، ولی به نظر می‌رسد دو قشر [[حوزوی]] و دانشگاهی‌اند که [[رسالت]] اساسی [[فرهنگ‌سازی]] را بر اساس مبانی [[اسلام راستین]] برعهده دارند و این دو قشر با [[انسجام]] و [[وحدت]] عمیق در حدّ «ذوب شدن در یکدیگر» باید این رسالت را ایفا نمایند<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۰۲.</ref>.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۷۸.</ref>


=== رسالت دستگاه‌ها و مراکز [[فرهنگی]] ===
=== رسالت دستگاه‌ها و مراکز [[فرهنگی]] ===
خط ۱۴۷: خط ۱۴۶:


== جمع‌بندی ==
== جمع‌بندی ==
[[فرهنگ]] در منظومه [[فکری]] [[حضرت]] امام جایگاه بسیار برجسته‌ای دارد. معیار اصلی [[ارزش]] [[جامعه]] و مبنای [[هویت ملی]] آن را فرهنگ تشکیل می‌دهد و لذا باید [[تحول]] و [[اصلاح]] فرهنگ بر اساس مبانی نگرشی و ارزشی [[الهی]]، همواره مد نظر [[نظام]] و [[مردم]] قرار داشته باشد. از سویی تأثیر فرهنگ در همه عرصه‌های [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و از سوی دیگر جایگاه محوریِ [[رشد معنوی]] و [[اخلاقی]] جامعه از منظر اسلام، ایجاب می‌کند که [[اصحاب]] فرهنگ و به ویژه [[نخبگان]] [[حوزوی]] و دانشگاهی نسبت به آسیب‌ها و آفات فرهنگی جامعه [[احساس مسئولیت]] کنند و حامل‌ها و ابزارهای فرهنگی و [[هنری]] و رسانه‌ای را به گونه‌ای [[هدایت]] کنند که اهداف متعالی فرهنگ الهی و [[حقّ]] بتواند تحقق یابد. این امر جز در پرتو [[درک]] صحیح از نظام بینشی و [[نظام ارزشی اسلام]] [[ناب]] و [[اعتقاد]] عمیق نسبت بدان، حاصل نخواهد شد. همچنین تحلیل درست مسائل فرهنگی و مواجهۀ فعال و [[اجتهادی]] با آن، برای اصلاح و تحول فرهنگ ضروری است. البته این [[تکلیف]] [[دشواری]] است که به‌خصوص در مقابله با تلاش‌های [[روز]] افزون [[دشمنان اسلام]] و [[انقلاب]] برای استحاله و سلطۀ [[فرهنگی]] بر جامعۀ ما، [[همت]] و [[مجاهدت]] مضاعفی را می‌طلبد. راهبردهایی که با استفاده از نظرات [[حضرت]] [[امام]] در این فصل ارائه شد، مسیر حرکت فرهنگی [[جامعه]] را ترسیم کرده و با [[اخلاص]] و [[توکل]] و [[تدبیر]]، می‌تواند اهداف متعالی فرهنگی را محقق سازد.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۸۴.</ref>
[[فرهنگ]] در منظومه [[فکری]] [[حضرت]] امام جایگاه بسیار برجسته‌ای دارد. معیار اصلی [[ارزش]] [[جامعه]] و مبنای [[هویت ملی]] آن را فرهنگ تشکیل می‌دهد و لذا باید [[تحول]] و [[اصلاح]] فرهنگ بر اساس مبانی نگرشی و ارزشی [[الهی]]، همواره مد نظر [[نظام]] و [[مردم]] قرار داشته باشد. از سویی تأثیر فرهنگ در همه عرصه‌های [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] و از سوی دیگر جایگاه محوریِ [[رشد معنوی]] و [[اخلاقی]] جامعه از منظر اسلام، ایجاب می‌کند که [[اصحاب]] فرهنگ و به ویژه [[نخبگان]] [[حوزوی]] و دانشگاهی نسبت به آسیب‌ها و آفات فرهنگی جامعه [[احساس مسئولیت]] کنند و حامل‌ها و ابزارهای فرهنگی و [[هنری]] و رسانه‌ای را به گونه‌ای [[هدایت]] کنند که اهداف متعالی فرهنگ الهی و [[حقّ]] بتواند تحقق یابد. این امر جز در پرتو [[درک]] صحیح از نظام بینشی و [[نظام ارزشی اسلام]] [[ناب]] و [[اعتقاد]] عمیق نسبت بدان، حاصل نخواهد شد. همچنین تحلیل درست مسائل فرهنگی و مواجهۀ فعال و [[اجتهادی]] با آن، برای اصلاح و تحول فرهنگ ضروری است. البته این [[تکلیف]] [[دشواری]] است که به‌خصوص در مقابله با تلاش‌های [[روز]] افزون [[دشمنان اسلام]] و [[انقلاب]] برای استحاله و سلطۀ [[فرهنگی]] بر جامعۀ ما، [[همت]] و [[مجاهدت]] مضاعفی را می‌طلبد. راهبردهایی که با استفاده از نظرات حضرت امام در این فصل ارائه شد، مسیر حرکت فرهنگی [[جامعه]] را ترسیم کرده و با [[اخلاص]] و [[توکل]] و [[تدبیر]]، می‌تواند اهداف متعالی فرهنگی را محقق سازد.<ref>[[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۴۸۴.</ref>
 
==اهمیت و جایگاه [[فرهنگ]]==
===[[وابستگی]] [[هویت]] [[جوامع]] به فرهنگ===
[[جامعه]] شبکه [[روابط]] پیچیده و درهم تنیده میان گروهی از انسان‌هاست و این پیوند از عطف توجه آنان به یکدیگر ناشی می‌شود. هویت جوامع با ساختار این شبکه [[روابط انسانی]] تحقق می‌یابد؛ یعنی با توجه به چنین ساختاری می‌توان به یک جامعه اشاره کرد و از «این» یا «آن» جامعه سخن گفت. [[حضرت آیت‌الله خامنه‌ای]] تأکید دارد هر جامعه یا گروه [[انسانی]] به یک هویت جمعی احتیاج داشته باید [[احساس]] [[اجتماع]] و بستگی و هویت جمعی کند و بدون چنین احساسی، هم [[مشکلات]] بسیاری برای آن مجموعه پیش می‌آید و هم دست آنان از موفقیت‌های بسیاری کوتاه خواهد شد<ref>برگزاری مرحله پایانی اردوی رزمی فرهنگی علویون، ۱۲/۸/۱۳۸۰.</ref>.
فرهنگ مایه اصلی هویت ملت‌هاست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات با کارکنان سازمان صدا و سیما، ۲۸/۲/۱۳۸۳.</ref>؛ به این جهت، فرهنگ [[ستون]] فقرات [[حیات]] و هویت یک [[ملت]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات با کارکنان سازمان صدا و سیما، ۲۸/۲/۱۳۸۳.</ref> و شناسنامه یک ملت<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، گفت و شنود به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا{{س}}، ۱۸/۷/۱۳۷۷.</ref> شمرده شده و منشأ عمده تحولات مثبت یا منفی هر جامعه است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۸/۱۰/۱۳۸۳.</ref>. بنابراین، نقش فرهنگ را در جامعه به سان نقش [[روح]] در کالبد اجتماع، کالبد بزرگ انسانی، می‌توان به شمار آورد و به جهت همین ویژگی فرهنگ، می‌توان فرهنگ را روح جامعه نامید و اساس کار قرار داد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای انجمن اهل قلم، ۷/۱۱/۱۳۸۱.</ref>. بر همین اساس، لازم است که همگان برای [[پاسداری]] و [[حراست]] از این هویت همگانی بکوشند و [[دفاع]] کنند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، گفت و شنود به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا{{س}}، ۱۸/۷/۱۳۷۷.</ref>. این نکته، به [[سادگی]] قابل [[درک]] بوده و نیازمند تحلیل‌های پیچیده نیست. یک جامعه با اموری از قبیل خاطرات، [[اندیشه‌ها]]، [[ایمان‌ها]] و [[باورها]]، [[سنت‌ها]] و [[آداب]]، ذخیره‌های [[فکری]] و [[ذهنی]]، زبان، [[ادبیات]] و [[هنر]]، الگوهای [[خانوادگی]]، [[قوانین]] و مقررات، [[نظام‌های سیاسی]]، مهارت‌ها، ابزارها و وسایل و اجناس مصرفی شناخته شده و با همین امور از [[جوامع]] دیگر متمایز می‌شود و این مجموعه، وقتی به صورت یک کل نگریسته شود، همان [[فرهنگ]] است.
 
فرهنگ، عامل اساسی تعریف معنای عمل [[اجتماعی]] است. فرهنگ، نظامی از [[عقاید]]، [[ارزش‌ها]]، قوانین و مقررات و... برای موقعیت‌ها و نقش‌های اجتماعی تعریف می‌کند و برای بسیاری از اشیاء، زمان‌ها و مکان‌ها نیز [[هویت اجتماعی]] تعریف می‌کند. در درون این [[نظام]]، نظام معنای عمل تعریف می‌شود و از هر [[موقعیت اجتماعی]] نقش‌های مورد [[انتظار]]، در قالب رفتارهای فیزیکی تعریف شده، انتظار می‌رود و [[تخلف]] از آن را نابهنجاری می‌انگارد. [[مردم]] یک [[جامعه]] در جریان فرایند [[جامعه‌پذیری]] و فرهنگ‌پذیری با این نظام آشنا می‌شوند و با همان نظام مفهومی، [[جهان]] پیرامون خود را می‌فهمند. به این جهت از فرهنگ به عنوان [[قدرت]] نرم یاد می‌شود که جنس آن، نه از سنخ وادار کردن، بلکه از جنس [[اقناع]] است<ref>پوراحمدی، ۱۳۸۹، ص۲۹۷.</ref>. این نظام مفهومی را می‌توان «[[عقل]] جامعه» نامید که جهان را برای افراد آن جامعه منکشف می‌سازد. از این جهت فرهنگ به مفهوم عقل یک جامعه است که هر چه بر روی آن [[سرمایه‌گذاری]] شود، زیاد نیست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۵/۱۰/۱۳۷۷.</ref>. روشن است که بر این اساس می‌توان گفت: فرهنگ جهت دهنده ذهنیت‌های [[انسان]] و عامل اصلی و تعیین کننده رفتارهای فردی و اجتماعی است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۴/۹/۱۳۷۸.</ref>.
[[هویّت]] اجتماعی افراد [[انسانی]] اهمیت بسیاری برای آنان دارد. وقتی [[انسان‌ها]] بخواهند خود را معرفی کنند، بلافاصله بعد از اسم، به [[شغل]]، [[مقام]] و درجه [[علمی]] و مانند آنها اشاره می‌کنند. نیاز به [[هویت]]، مهم‌ترین نیاز انسانی است که به ویژه در ایام [[جوانی]] اهمیت بسیار پیدا می‌کند؛ زیرا برای [[جوان]] مسأله [[تشخص]] هنوز در پیچ‌های [[زندگی پاک]] نشده است. از این دیدگاه، نیاز عمده [[جوان]]، [[هویت]] است؛ باید هویت و [[هدف]] خودش را بشناسد؛ باید بداند کیست و برای چه می‌خواهد [[کار و تلاش]] کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۲۴/۹/۱۳۷۸.</ref>. به همین جهت است که [[تعارض]] و تضاد پایگاه‌ها و نقش‌ها برای آنان مهم می‌شود و بسیاری از اوقات، آنان را دچار تنش [[زندگی]] می‌کند.
نقش عناصر [[فرهنگ]] در ایجاد [[هویت جامعه]] یکسان نیست. برخی عوامل نقشی بسیار اساسی در هویت [[جوامع]] دارند، در حالی که برخی دیگر چنین نیست. برای نمونه، [[تغییر]] یک یا چند [[قانون]] در یک [[جامعه]] را یک [[انقلاب]] به شمار نمی‌آورند؛ اما یک تغییر در [[ایمان‌ها]] و [[باورها]] یک انقلاب اساسی به شمار می‌آید. شاکله [[اخلاقی]] اساسی‌ترین بخش هویت و سازه اصلی برای یک جامعه به شمار می‌آید که همه چیز بر محور آن شکل می‌گیرد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، ۱۱/۹/۱۳۸۳.</ref>.
 
[[تحول]] هر جامعه‌ای با محوریت هویت آن جامعه معنادار می‌شود. تحول یک حرکت است و حرکت در یک زمینه ثابت معنا دارد. چنان که آمد، فرهنگ مایه اصلی هویت [[ملت]] است؛ پس اساس هر تحول [[اجتماعی]] باید بر «ملاحظه عناصر اصلی [[هویت ملی]]» قرار داده شود، که آرمان‌های اساسی و اصولی مهم‌ترین آنهاست. یک [[کشور]] بی‌هویت، حتی اگر همه امکانات [[پیشرفت]] را داشته باشد، مطلقاً پیشرفت نخواهد کرد؛ زیرا هویت ملی اساس هر پیشرفتی است. اگر این هویت ثابت بماند، [[ثبات]] اجتماعی، در عین تحول و حرکت به سوی وضع مطلوب، باقی می‌ماند؛ به خاطر اینکه ریشه‌ها و اصالت‌ها و ساختارهای اصلی و هویت ملی محفوظ است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.</ref>. بنابراین، هرگونه [[اصلاح]] در جامعه باید با [[حفظ]] [[فرهنگ جامعه]] صورت بگیرد. بر باز بودن راه [[آزاد]] اندیشی و [[نوآوری]] و تحول، حتی در حوزه [[فرهنگ]]، تأکید مکرر باید داشت، اما از سوی دیگر باید آن را [[مدیریت]] کرد تا به ساختارشکنی و شالوده‌شکنی و بر هم زدن پایه‌های [[هویت ملی]] نینجامد. [[هرج و مرج]] [[رفتاری]] و [[سیاسی]]، ساختارشکنی، [[پوچ‌گرایی]] و [[فراموشی]] هویت ملی به هیچ وجه پذیرفتنی نیست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.</ref>.
به طور خاص، در باب هویت ملی [[ایرانی]]، باید تأکید کرد که هویت ملی ایرانی از [[دین]] جدا نیست؛ زیرا [[جامعه]] ایرانی جامعه‌ای مذهبی است. این جامعه عناصر [[فرهنگی]] خود را، به ویژه عناصر اساسی مقوم [[هویت]] خود را، بر [[آموزه‌های دین اسلام]] [[استوار]] می‌کند. همچنین، با توجه با [[غلبه]] [[تشیع]] بر جامعه ایرانی، [[صبغه]] تشیع در فرهنگ آن آشکارتر است و این جزو فرهنگ و هویت‌شان است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.</ref>. عناصر چنین جامعه‌ای با جامعه‌ای که تنها به مسائل مادی [[زندگی]] می‌اندیشند و مبدأ و معادی [[برتر]] از [[عالم طبیعت]] را [[باور]] ندارد، تفاوت عمیق دارد. با توجه به اهمیت مسأله هویت ملی، لازم است عوامل مؤثر در فرآیند فرهنگ پذیری به آن توجه ویژه داشته باشند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان بسیجی، ۵/۳/۱۳۸۴.</ref>.
 
[[همراهی]] [[ملت ایران]] با [[انقلاب اسلامی]] نیز بر صبغه [[دینی]] [[انقلاب]] استوار بود. اگر ملت ایران در [[حفظ]] عناصر اساسی هویت خود، یعنی فرهنگ، موفق باشد در سایر زمینه‌ها نیز موفق خواهد شد. در غیر این صورت، این جامعه، علاوه بر پذیرش [[سلطه]] فرهنگی [[بیگانگان]]، تحت [[سلطه سیاسی]]، [[اقتصادی]] و نظامی آنان نیز قرار می‌گیرد. از بین رفتن هویت، [[روح]] استقلال‌طلبی یک [[ملت]] را می‌خشکاند؛ زیرا ملتی میل به [[استقلال]] خواهد داشت که میان خود و دیگری تفاوتی در هویت ببیند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارکنان سازمان صدا و سیما، ۲۸/۲/۱۳۸۳.</ref>.<ref>[[ابوالحسن حسنی|حسنی، ابوالحسن]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - حسنی (مقاله)|مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۵۳۱.</ref>
 
===زمینه‌سازی فرهنگ برای [[شکوفایی]] یا [[انحطاط]] [[ملت‌ها]]===
فرهنگ می‌تواند زمینه مناسب را برای [[شکوفایی استعدادها]] و توانایی‌های یک [[ملت]] به وجود آورد. عناصر یک [[فرهنگ]] ممکن است در آن ملت [[روح امید]]، [[شادابی]]، تلاش و [[آرامش]] را زنده کرده و [[تولید علم]] و فناوری را گسترش دهد. اثر معجزه‌آسای چنین [[فرهنگی]] در یک [[کشور]] و در یک ملت، این است که [[دشمنان]] [[احساس]] کنند، بفهمند و [[باور]] کنند که کاری از آنان ساخته نیست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای انجمن اهل قلم، ۷/۱۱/۱۳۸۱.</ref>.
فرهنگ الگوی [[رفتار]] [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] [[جوامع]] است که بر اساس آن می‌توان [[رفتارهای سیاسی]]، اجتماعی و اقتصادی افراد در [[جامعه]] را با دقت مناسب [[پیش بینی]] کرد. فرهنگ است که جامعه را به اصل کار یا [[بیکاری]]، به کار تند یا کُند و به جهت‌گیری خاص یا به ضدّ آن جهت‌گیری وادار می‌کند. به همین دلیل اگر [[باورها]] و معیارهای بالنده و تعالی بخش یک ملت به هر دلیل [[تضعیف]] شود، [[آینده]] آن جامعه با مشکل روبه‌رو خواهد شد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۴/۹/۱۳۷۸.</ref>. با این بیان، روشن است افزایش [[نشاط]] کار و [[ابتکار]]، ارتقاء [[اعتماد به نفس]] فردی و ملی و افزایش [[امید]] از جمله اهداف مثبت فرهنگی<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۷/۹/۱۳۸۶.</ref>؛ و [[شادی]]، نشاط و لبخند از ضروریات جامعه است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، ۱۱/۹/۱۳۸۳.</ref>.
 
به همین جهت، عامل فرهنگی، تضمین کننده آینده است و در اعتلای [[تمدن‌های بشری]] نقش و تأثیر بسیار مهمی دارد. از سوی دیگر، [[ضعف]] عامل فرهنگی نیز همواره سبب [[سقوط]] و زوال [[تمدن‌ها]] بوده است. [[علم]] و [[اقتصاد]]، [[پول]] و [[ثروت]] و منابع زیر زمینی برای تأمین و تضمین آینده [[بشریت]]، تعیین کننده نیست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۷/۹/۱۳۷۳.</ref>. بلکه ریشه [[رشد]] یا [[انحطاط]] هر جامعه‌ای را باید در فرهنگ آن [[جامعه]] جستجو کرد. عوامل بیرونی نمی‌توانند جامعه را بر خلاف جهت [[فرهنگ]] آن سوق دهند. فرهنگ [[فرهیخته]] ملتی را پیشرفته، [[عزیز]]، توانا، عالم، فنّ‌آور، نوآور و دارای آبروی جهانی می‌کند و فرهنگ [[منحط]]، کشوری را چنان به ورطه نابودی می‌کشد که پیشرفت‌های تزریقی از بیرون نیز نخواهد توانست آن [[کشور]] را از جایگاه شایسته‌ای در مجموعه [[بشریت]] برخوردار کند و [[منافع]] آن [[ملت]] را [[حفظ]] کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارکنان سازمان صدا و سیما، ۲۸/۲/۱۳۸۳.</ref>. باید تأکید کرد ملت غالب، ملتی است که فرهنگش غالب است و نیز [[غلبه]] [[فرهنگی]] است که می‌تواند غلبه [[اقتصادی]] و [[سیاسی]] و [[امنیتی]] و نظامی و همه چیز را هم با خود به دنبال بیاورد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مراسم تنفیذ حکم دوره دوم ریاست جمهوری آقای «هاشمی رفسنجانی»، ۱۲/۵/۱۳۷۲.</ref>.<ref>[[ابوالحسن حسنی|حسنی، ابوالحسن]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - حسنی (مقاله)|مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۵۳۵.</ref>
 
===شمول فرهنگ بر آرمان‌های یک ملت===
چنان که آمد، دو گروه با دو [[آرمان]] [[متعارض]] یا متباین نمی‌توانند یک ملت تشکیل دهند و دیر یا زود از هم جدا خواهند شد. چنین گروه‌هایی تنها زمانی به شبه ملت تبدیل می‌شوند که اموری چون فشار نظامی یک [[حکومت استبدادی]] یا وجود [[دشمنی]] مشترک آنان را ناچار نماید آرمان‌هایشان را ابراز نکنند. بر همین مبنا، می‌توان گفت: یکی از مقوم‌های هویتی [[جوامع]] وجود آرمان‌های مشترک است. [[آرمان‌ها]] از مهم‌ترین عناصر اصلی [[هویت]] ملی‌اند که باید در تحول‌ها ثابت بماند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.</ref> و درد اساسی [[جامعه اسلامی]]، با استناد به [[قرآن کریم]]، [[دنیاطلبی]] و اصل دانستن آن و فراموش کردن آرمان‌هاست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با فرماندهان گردان‌های عاشورای نیروهای مقاومت بسیج، ۲۲/۴/۱۳۷۱.</ref>. با توجه به شدت نسبت فرهنگ و هویت، به [[راحتی]] می‌توان دریافت که فرهنگ شامل آرمان‌های یک ملت است.<ref>[[ابوالحسن حسنی|حسنی، ابوالحسن]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - حسنی (مقاله)|مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۵۳۶.</ref>
 
===تقدم فرهنگ بر سایر ابعاد [[حیات سیاسی]] [[اجتماعی]]===
فرهنگ [[شیوه زندگی]] [[شایسته]] و بایسته در یک جامعه را ترسیم می‌کند. هر فرد یا نهادی اگر تصمیمی کلان، اما [[بیگانه]] از [[فرهنگ جامعه]]، اخذ کند و به [[اجرا]] بگذارد؛ با طرد [[اجتماعی]] مواجه خواهد شد. [[مردم]] نمی‌توانند تصمیمی ناسازگار با [[هویت]]، [[باورها]]، [[آرمان‌ها]]، [[آداب و رسوم]]، [[ارزش‌ها]] و هنجارهای خود را به [[سادگی]] پذیرا شوند. اساساً [[حاکمان]] هر کشوری، معمولاً برآیند [[فرهنگ عمومی]] آن کشورند و [[مشروعیت]] اجتماعی آنان در همان [[فرهنگ]] تعیین شده است؛ بنابر این، برای آنان نیز خروج از چارچوب‌های [[فرهنگی]] آسان نیست. مشروعیت اجتماعی و [[مقبولیت]] آنان مستلزم جهت‌گیری تصمیم‌های کلان آنان از فرهنگ عمومی است. علاوه بر همه اینها، [[رهبران]] [[انقلاب]] از ابتدای آن اعلام کرده‌اند که وجهه انقلاب، چهره فرهنگی است؛ یعنی چهره بیرونی انقلاب و نمادهای آن با فرهنگی تعریف می‌شود که ساخته شده [[تاریخ]] و [[مکتب]] و انقلاب ما است و نیز، اعلام کرده‌اند که سیاست‌شان [[مقهور]] فرهنگ است و [[دیانت]] را از [[سیاست]] جدا نکرده‌اند. توقع مردم، تحقق این ادعای بزرگ است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی در خارج از کشور، ۳/۲/۱۳۷۰.</ref>.
بنابراین، فرهنگ عمومی علاوه بر رفتارهای فردی و اجتماعی، در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌های [[حکومتی]] نیز تأثیری عمیق دارد و باید آن را به شکلی صحیح، تبیین و پی‌گیری کرد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۱۷/۹/۱۳۸۶.</ref>. حتی اگر عنصری از فرهنگ، عنصری مطلوب نباشد؛ باز باید در تصمیم‌های کلان مورد توجه قرار گیرد و برخورد درست با چنین موضوعی لازم است. اما رعایت عناصر فرهنگی مطلوب، الزامی دو چندان بر [[حکومت ولایی]] ایجاد می‌کند. بر این اساس، [[حضرت آیت‌الله خامنه‌ای]] (حفظه [[الله]]) [[وحدت]] [[تصمیم‌گیری‌ها]] را در وحدت فرهنگ [[حاکم]] بر آنها می‌بیند و بر آن است که تصمیم‌گیری‌های کلان [[کشور]] در همه زمینه‌های [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[مدیریتی]] و دیگر زمینه باید از یک فرهنگ و [[روح]] مشترک برخوردار باشد<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۶/۹/۱۳۸۹.</ref>. اساساً [[انقلاب اسلامی]] یک [[انقلاب]] [[فرهنگی]] است. بنابراین، هر تحولی در [[سیاست]]، [[اقتصاد]] و [[اجتماع]] باید نمود [[فرهنگ]] آن باشد.<ref>[[ابوالحسن حسنی|حسنی، ابوالحسن]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - حسنی (مقاله)|مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۵۳۷.</ref>
 
== فرهنگ در دانشنامه امام خمینی ==
== معناشناسی ==
[[فرهنگ]] به معانی [[تعلیم و تربیت]]، [[علم]] و [[دانش]] و [[ادب]] آمده است.<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۵۱۰۹.</ref> اصطلاح فرهنگ دارای تعریف‌های پرشماری است و [[اجماع]] و اتفاقی بر سر آن نیست. فرهنگ در یک تعریف، کلیت و مجموعه‌ای درهم‌تافته شامل دانش، [[دین]]، [[هنر]]، [[قانون]]، [[اخلاقیات]] و هر گونه [[توانایی]] و عادتی است که [[آدمی]] مانند عضوی از [[جامعه]] به دست می‌آورد.<ref>آشوری، تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ، ۷۵.</ref> در تعریفی دیگر مجموعه رفتارهای اکتسابی و ویژگی [[اعتقادی]] اعضای یک جامعه فرهنگ نامیده شده است<ref>کوئن، مبانی جامعه‌شناسی، ۵۸–۶۴.</ref>؛ به بیان دیگر فرهنگ پدیده پیچیده‌ای از [[آداب و رسوم]]، [[اندیشه]]، هنر و [[شیوه زندگی]] است که طی [[تجربه]] [[تاریخی]] [[اقوام]] شکل می‌گیرد و قابل انتقال به نسل‌های بعدی است.<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۳۴۶.</ref> به‌طور کلی فرهنگ را می‌توان [[رفتار]] ویژه [[بشر]] نامید که از زبان، [[افکار]]، [[اعتقادات]]، [[سنن]]، [[قراردادها]]، [[سازمان‌ها]]، ابزار، روش‌های کاری، آثار [[هنری]]، [[مراسم مذهبی]]، [[مراسم]] [[اجتماعی]] و غیره تشکیل می‌شود.<ref>فاکس، آشنایی با مفاهیم فرهنگ و روابط فرهنگی، ۱.</ref>
 
هرچند میان [[تمدن]] و فرهنگ، تمایز معنایی وجود دارد، اما رابطه میان آنها ارتباطی متقابل و متعامل است. در این زمینه دو رویکرد وجود دارد: رویکرد نخست تمدن را همان فرهنگ می‌داند<ref>گولد، ویلیام کولب، ۲۶۷.</ref> و رویکرد دوم، فرهنگ را نقطه مقابل تمدن قرار می‌دهد. در این نگاه، فرهنگ همه [[عقاید]] و آفرینش‌های [[انسانی]] مربوط به [[اسطوره]]، دین، هنر و [[ادبیات]] را دربر می‌گیرد؛ در حالی‌که تمدن به حوزه [[خلاقیت]] انسانی مرتبط با فناوری و علم اشاره می‌کند.<ref>اسلامی، فرهنگ، ۱۰۶–۱۰۷.</ref>.<ref>[[راضیه مهرابی کوشکی|مهرابی کوشکی، راضیه]]، [[«فرهنگ (مقاله)| مقاله ««فرهنگ»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۷، ص۵۷۶–۵۸۲.</ref>
 
== ویژگی‌ها و اقسام فرهنگ ==
بسیاری از صاحب‌نظران [[علوم اجتماعی]]، فرهنگ را وجه تمایز [[زندگی اجتماعی]] [[انسان]] و [[حیوان]] و آن را مبنای اصلی [[جامعه انسانی]] دانسته‌اند<ref>وثوقی و نیک‌خلق، مبانی جامعه‌شناسی، ۱۱۶–۱۱۷.</ref> و برای آن ویژگی‌هایی چون اکتسابی، انتسابی، منحصر به فرد و کندی در [[تغییر]] را در نظر گرفته‌اند. اکتسابی به این معناست که [[فرهنگ]]، ذاتی و مادرزادی نیست و افراد آن را در [[جامعه]] و در کنار [[زندگی]] با دیگران کسب می‌کنند.<ref>ثریا، فرهنگ و شخصیت، ۲۷–۲۸.</ref> انتسابی‌ بودنِ فرهنگ آن است که [[انسان]] از آغاز [[تولد]] از طریق جامعه و [[خانواده]]، [[هنجارها]] و [[ارزش‌های اجتماعی]] را می‌آموزد.<ref>وثوقی و نیک‌خلق، مبانی جامعه‌شناسی، ۱۲۱.</ref> منحصر به فرد بودن نیز به این معناست که هر فرهنگ دارای طرح و بافت مخصوص به خود است. این ویژگی سبب تمایز [[فرهنگ‌ها]] از یکدیگر می‌شود<ref>ثریا، فرهنگ و شخصیت، ۲۹.</ref> و فرهنگ هر جامعه متأثر از شرایط خاص [[تاریخی]]، [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] خود شکل می‌گیرد<ref>وثوقی و نیک‌خلق، مبانی جامعه‌شناسی، ۱۱۹–۱۲۲.</ref>؛ چنان‌که تغییرات [[فرهنگی]] معمولاً فرایندی کند و درونی‌اند و در درازمدت صورت می‌گیرند.<ref>وثوقی و نیک‌خلق، مبانی جامعه‌شناسی، ۱۲۹–۱۲۱؛ یوسفیان، نگاهی به مفهوم فرهنگ، ۲۳.</ref>
 
دربارهٔ تقسیم‌بندی و انواع فرهنگ، نظریه‌های مختلفی وجود دارد. برخی از صاحب‌نظران فرهنگ را به دو لایه آرمانی و [[واقعی]] تقسیم می‌کنند: لایه اول کنش‌هایی است که صاحبان فرهنگ ادعا می‌کنند و خود را پایبند و مجری آن می‌شمارند و لایه دوم کنش‌هایی است که در واقع زندگی روزمره صورت می‌گیرد. گاه این دو لایه در تضاد با یکدیگر قرار می‌گیرند.<ref>ثریا، فرهنگ و شخصیت، ۳۲.</ref> در تقسیم‌بندی دیگری فرهنگ به دو بخش مادی و [[معنوی]] تقسیم می‌شود: [[فرهنگ مادی]] قابل لمس، اندازه‌گیری و مقایسه است. اشیا مادی، ابزار کار، [[موسیقی]] و شیوه مادی زندگی در این گروه قرار دارند. فرهنگ معنوی نیز شامل موضوعاتی است که جنبه کیفی و غیرقابل اندازه‌گیری همچون آثار ادبی، [[هنری]]، [[فکری]]، [[آداب و رسوم]] و [[اخلاقیات]] دارد.<ref>وثوقی و نیک‌خلق، مبانی جامعه‌شناسی، ۱۲۶–۱۲۷؛ یوسفیان، نگاهی به مفهوم فرهنگ، ۲۱.</ref>
 
[[امام خمینی]] نگاهی زیربنایی به فرهنگ داشت و [[قدرت]] تعیین‌کنندگی آن را بسیار بالا می‌دانست و [[معتقد]] بود همه تحولات چه در مسیر مثبت و متعالی و چه در طریق [[فساد]]، [[انحطاط]] و [[تباهی]]، از بستر فرهنگ آغاز می‌شوند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۹۰.</ref> ایشان تأکید می‌کرد مبدأ همه خوشبختی‌ها و بدبختی‌های یک [[ملت]] [[فرهنگ]] است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶.</ref> ایشان فرهنگ را سایه‌ای از [[نبوت]] می‌دانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۲۹.</ref> بر الهی‌ بودن فرهنگ تأکید می‌کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶.</ref> و [[باور]] داشت با ایجاد [[فرهنگ اسلامی]] می‌توان از دیگر ارکان [[جامعه]] نتیجه [[اسلامی]] گرفت.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۸۴.</ref>
 
در [[اندیشه]] [[امام خمینی]] عنصر هویت‌بخش و متمایزکننده [[ملت‌ها]] فرهنگ است؛ ضمن آنکه بنیان و شالوده ملت را فرهنگ تشکیل می‌دهد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۷.</ref> به‌طور کلی از دید ایشان همه امور بستگی تام به فرهنگ دارند و [[اصلاح]] همه حوزه‌های [[زندگی]] [[بشر]] به سامان وضعیت [[فرهنگی]] وابسته است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۵۶.</ref>؛ بدین سبب امام خمینی نخستین برنامه پس از استقرار [[جمهوری اسلامی]] را اصلاح نقص‌های فرهنگی اعلام کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۷.</ref> و در پایان در بندی از وصیت‌نامه‌اش نیز به مقوله فرهنگ پرداخت.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۴–۴۱۵.</ref>.<ref>[[راضیه مهرابی کوشکی|مهرابی کوشکی، راضیه]]، [[«فرهنگ (مقاله)| مقاله ««فرهنگ»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۷، ص۵۷۶–۵۸۲.</ref>
 
== اقسام فرهنگ ==
در سخنان امام خمینی تعابیر مختلفی از فرهنگ آمده که به نظر می‌رسد سه نوع فرهنگ اسلامی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶ و ۸/۱۰۷.</ref> [[غربی]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۲ و ۱۳/۳۹۴.</ref> و [[استعماری]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۵ و ۱۷/۲.</ref> دارای [[اولویت]] و اهمیت بررسی است<ref>راضیه مهرابی کوشکی|مهرابی کوشکی، راضیه، «فرهنگ (مقاله)| مقاله ««فرهنگ»، دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۵۷۶–۵۸۲.</ref>:
 
=== فرهنگ اسلامی ===
از دیدگاه امام خمینی فرهنگ اسلامی غنی‌ترین و مترقی‌ترینِ فرهنگ‌هاست و می‌تواند بدون در نظر گرفتن نژاد، [[ملیت]] و [[تفکرات]] مادی، باعث تعالی و [[سعادت]] [[انسانی]] گردد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۰.</ref> مؤلفه‌های انسان‌ساز و [[سعادت‌بخش]] فرهنگ اسلامی، می‌تواند [[انسان‌ها]] را در بعد [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی [[هدایت]] کند و سامان زندگی [[دنیایی]] و [[اخروی]] [[انسان]] را به دست گیرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۳.</ref>؛ به این ترتیب کارکرد [[انسان‌سازی]] و [[تربیتی]] فرهنگ [[اسلام]]، همواره مورد توجه امام خمینی بوده است. ایشان با وصف‌کردن فرهنگ متعالی [[اسلام]] به کارخانه [[انسان‌سازی]]، ساخت [[جامعه الهی]] را با گسترش و [[ترویج]] [[فرهنگ اسلامی]] ملازم می‌دانست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶؛ ۷/۴۲۷؛ ۸/۱۰۸ و ۹/۷۶.</ref>؛ بنابراین ایشان همواره بر جایگزین‌کردن فرهنگ اسلامی به جای [[فرهنگ]] [[استعماری]] و [[غربی]] تأکید می‌کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶.</ref>
 
[[امام خمینی]] با پیوند میان فرهنگ اسلامی و فرهنگ [[ایرانی]]، فرهنگ ایرانی را [[غنی]] و پُرمحتوا<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳ و ۱۸/۲۱۸.</ref> و [[ایرانیان]] را صادرکننده فرهنگ به غرب می‌دانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۵، ۳۹۲ و ۱۲/۳۲۰.</ref> به [[باور]] ایشان باید [[تفکر]] ایرانیان به‌ویژه [[جوانان]] را درباره فرهنگِ خودی [[تغییر]] داد و تفکر [[انسان]] ایرانی ـ [[اسلامی]] را جایگزین آن کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳.</ref>؛ زیرا در نظر ایشان تنها راه [[نجات]] [[کشور]] ترویج فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در [[جامعه]] است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲.</ref> برخی [[متفکران اسلامی]] نیز [[ایران]] پیش از اسلام را دارای فرهنگ و [[تمدنی]] غنی می‌دانند که خدمات زیادی به [[تمدن]] نوپای اسلامی کرد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۲۴–۳۲۵.</ref>.<ref>[[راضیه مهرابی کوشکی|مهرابی کوشکی، راضیه]]، [[«فرهنگ (مقاله)| مقاله ««فرهنگ»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۷، ص۵۷۶–۵۸۲.</ref>
 
=== [[فرهنگ غربی]] و استعماری ===
در برابر فرهنگ اسلامی، فرهنگ غربی با اصالت‌ دادن به [[دنیاگرایی]] و [[زندگی مادی]]، به ابعاد فرامادی [[حیات انسان]] بی‌توجه است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۰۸.</ref> مقصود امام خمینی از فرهنگ غربی همان فرهنگ وارداتی از کشورهای غربی و شرقی بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۸۲.</ref> به باور ایشان درد اصلی مکاتب مروج این فرهنگ، عدم [[اعتقاد]] به [[معنویت]] و [[تفسیر]] همه امور در دایره هستی مادی و [[دنیایی]] [[انسان]] است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۰۸ و ۲۱/۲۲۲.</ref> فرهنگ و تمدن مادی غرب، انسان و نیازهای او را در سطح نیازهای [[حیوانی]] تنزل می‌دهد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۴.</ref> در نگاه امام خمینی فرهنگ استعماری همان فرهنگ وارداتی از غرب و شرق است که به‌صورت تهاجمی، عامل استحاله و [[تضعیف فرهنگ اسلامی]] می‌شود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۷۱.</ref> فرهنگ استعماری از دید ایشان استمرار [[سلطه]] کشورهای دیگر است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۹۱؛ ۵/۵۳ و ۱۲/۵.</ref> با توجه به این نکته که [[قدرت]] [[تخریب]] [[فرهنگ]] [[استعماری]] از تسلیحات [[جنگی]] و نظامی بیشتر است،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶.</ref> [[بیگانگان]] و [[استعمارگران]] با [[آگاهی]] از این موضوع، فرهنگ استعماری را طراحی و به کشورهای تحت [[سلطه]] خود تزریق می‌کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۳۴.</ref> فرهنگ استعماری با دو شیوه فرهنگ بومی [[جوامع]] را از درون تهی و بی‌معنا می‌سازد و کشورها را به ورطه [[وابستگی فرهنگی]] ـ [[فکری]] و از خودبیگانگی می‌کشاند؛ نخست با [[تحقیر]] فرهنگ بومی و دوم با [[ارج]] نهادن و [[برتر]] نشان‌دادن فرهنگ کشورهای [[استعمارگر]].<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۴–۴۱۵.</ref> از نگاه [[امام خمینی]] فرهنگ استعماری ریشه‌ای در باورهای ملی و بومی ندارد و بدین لحاظ نیازمند عواملی در داخل برای [[تحمیل]] و اجرای آن است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶ و ۴/۱۳۴.</ref> این فرهنگ تحمیلی همواره نیازمند کارگزارانی است که [[مأموریت]] آنان [[تأمین منافع]] غرب در کشورهای عقب‌مانده و [[جهان]] سومی است. از نگاه ایشان [[محمدرضا پهلوی]] [[مظهر]] و [[نماینده]] این [[کارگزاران]] وابسته بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۶۳، ۹۱ و ۵/۳۷۱.</ref> و [[وابستگی فکری]] و [[فرهنگی]]، نتیجه و [[غایت]] [[ترویج]] فرهنگ استعماری در [[جامعه اسلامی]] خواهد بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۲.</ref> آنچه توانسته حضور فرهنگ [[غنی]] [[اسلامی]] را در [[زندگی]] [[مسلمانان]] کم‌رنگ کند و آثار و مظاهر آن را تحت‌الشعاع قرار دهد، وابستگی فرهنگی و [[هجوم]] گسترده فرهنگ استعماری است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۲.</ref>.<ref>[[راضیه مهرابی کوشکی|مهرابی کوشکی، راضیه]]، [[«فرهنگ (مقاله)| مقاله ««فرهنگ»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۷، ص۵۷۶–۵۸۲.</ref>
 
== فرهنگ در دوران پهلوی ==
فرهنگ و [[تمدن]] چندین هزارساله [[ایران]]، در دوران‌های مختلف به دلیل گوناگونی ازجمله برخورد و همجواری با سایر [[فرهنگ‌ها]] و نیز اِعمال سیاست‌های مختلفِ دولت‌های وقت، فراز و فرودهای زیادی به خود دیده است. در [[زمان]] [[شکل‌گیری حکومت]] پهلوی نیز [[سیاست]] ترویج [[ملی‌گرایی]] در قالب باستان‌گرایی و ارج‌نهادن به [[شکوه]] ایرانِ پیش از [[اسلام]] در دستور کار قرار گرفت. این سیاست که ملی‌گراییِ [[افراطی]] «شوینیستی» بوده در پی احیای [[مجدد]] [[آرمان‌شهر]] باستانی [[ایران]] در دوران سلسله [[هخامنشیان]] و [[ساسانیان]]، [[ارج]] نهادن به باورهای [[دین زرتشت]] و [[الگو]] قراردادن شیوه حکومت‌داری سلسله‌های [[ایرانی]] بود.<ref>نظری، ناسیونالیسم و هویت ایرانی، ۱۵۶–۱۵۹.</ref> این تلاش با [[ستایش]] [[برتری]] قومی، [[شرافت]] ذاتی ایرانی و [[تمجید]] آریایی‌گری همراه گردید و با [[هیجان]] سطحی ترکیب شد و در [[مدح]] [[فرهنگ]] باستانی چنان راه [[مبالغه]] را پیمود که گاه تمییز [[واقعیت]] از [[افسانه]] ناممکن می‌نمود.<ref>کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ۱۵۰.</ref>
 
[[دین‌زدایی]] از عرصه [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[ایرانیان]] یکی دیگر از مهم‌ترین [[سیاست‌های فرهنگی]] رضاشاه پهلوی بود که با ترکیب با باستان‌گرایی تلاش می‌کرد دستاوردهای اجتماعی و [[فرهنگی]] ایرانِ پس از [[اسلام]] نادیده و [[انکار]] شود و [[دین]] و باورهای مذهبی با رویکرد تمسخرآمیز، بزرگ‌ترین علت [[عقب‌ماندگی]] [[جامعه]] ایرانی تصویر شود؛ بنابراین تلاش بسیاری در جهت محو و محدودیت مظاهر [[اسلامی]] صرف شد.<ref>نظری، ناسیونالیسم و هویت ایرانی، ۱۶۱؛ کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ۲۲۰–۲۲۱.</ref> [[محمدرضا پهلوی]] رویکرد فرهنگی پدرش را تداوم بخشید.<ref>معلم، علل و عوامل فروپاشی رژیم پهلوی، ۱۶۷–۱۶۸.</ref> در نگاه وی [[ملی‌گرایی]] ایرانی که [[مظهر]] آن [[پادشاهی]] ۲۵۰۰ساله بود، بزرگ‌ترین [[عامل وحدت]] ملی و [[سیاسی]] ایران به‌شمار می‌رفت<ref>آصف، مبانی ایدئولوژیک حکومت در دوران پهلوی، ۲۲۸–۲۲۹.</ref>. در کنار این [[باور]]، [[وابستگی]] و [[شیفتگی]] پهلوی به غرب و عناصر فرهنگی آن باعث شد در بسیاری از زمینه‌های [[آموزشی]] و فرهنگی از الگوی [[توسعه فرهنگی]] در غرب به‌ویژه [[آمریکا]] و [[انگلستان]] استفاده کند.<ref>معلم، علل و عوامل فروپاشی رژیم پهلوی، ۱۷۵.</ref> همچنین [[ترویج]] [[روابط]] [[آزاد]] [[زن]] و مرد، [[پوشاک]] [[غربی]]، [[مصرف]] نوشابه‌های الکلی، استفاده از [[موسیقی]] و [[هنر]] غربی ازجمله ارزش‌های فرهنگی بود که [[رژیم پهلوی]] به [[تبلیغ]] آنها می‌پرداخت.<ref>pasha، Cultural Ties Between Iran، ۱۳۵.</ref>
 
[[امام خمینی]] بارها به سیاست‌های فرهنگی پهلوی اول و دوم [[انتقاد]] کرد و فرهنگ دوران پهلوی را فرهنگی [[فاسد]]، خدمتگزارِ شرق و غرب، افزایش‌دهنده [[فساد]] و [[فحشا]] و اعتیاد و از بین‌برنده [[انسانیت]] شمرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۴؛ ۴/۱۱۷ و ۱۹/۳۳۷.</ref> ایشان چه در دوران [[مبارزه]] با [[رژیم]] شاهنشاهی و چه پس از آن، با [[ترویج]] [[فرهنگ الحادی]] و انحرافیِ [[حاکم]] به مبارزه و مقابله پرداخت و با [[نوشتن]] [[کتاب کشف اسرار]] در سال ۱۳۲۳ به [[نقد]] [[روشنفکران]] ملحد و مروجان [[فرهنگ]] غیر اسلامی [[اقدام]] کرد؛ زیرا به [[باور]] [[امام خمینی]] این دسته از روشنفکران، علت عقب‌افتادن [[ملل مسلمان]] از [[ملل]] [[متمدن]] اروپایی را در [[اعتقاد]] به [[دین]] و [[شعائر]] آن می‌دانستند و دوری از [[فرهنگ دینی]] را موجب تعالی و [[ترقی]] [[جوامع اسلامی]] می‌پنداشتند<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۵–۶.</ref>.
 
به باور امام خمینی [[حکومت پهلوی]] و حامیان [[فکری]] آن، با [[حمله]] به فرهنگ و [[مناسک]] [[اسلامی]] در پی نابودی ریشه دین و آیین‌های مرتبط با آن بودند تا بتوانند با نشر [[افکار]] مغرضانه و [[فاسد]] خود، [[مسلمانان]] را به سوی [[جاهلیت]] نخستین سوق دهند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸، ۴۰، ۱۷۱ و ۱۷۲.</ref>. ایشان تنها راه [[حفظ]] فرهنگ و [[ارزش‌های دینی]] را مبارزه همه اقشار [[ملت]]، به‌ویژه [[روحانیان]] که پیشروان [[معنوی]] مردم‌اند، با اَعمال ضداسلامی [[حکومت]] عنوان کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳۱۳ و ۳۲۶.</ref> همچنین در تداوم رویکرد پیشین، ترویج فرهنگ باستان‌گرایی را بزرگ‌ترین [[خیانت]] و [[جنایت]] در [[حق]] [[ملت ایران]] دانست و [[معتقد]] بود اقدام [[محمدرضا پهلوی]] در تقویت و [[تمجید]] فرهنگ آتش‌پرستی، برگزاری جشن‌های شاهنشاهی و [[تغییر]] [[تاریخ]] پرارزش و مترقی [[اسلام]] به تاریخ دوره پیش از آن، [[خیانت]] به اسلام و [[اهانت]] به [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و [[هدف]] آن از بین‌ بردن [[هویت]] و [[فرهنگ اسلامی]] [[ایرانیان]] بوده است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۴ و ۴/۱۶۳.</ref> ایشان احیای آتش‌پرستی را نماد واپسگرایی [[فرهنگی]] می‌دانست و باور داشت [[اقدامات فرهنگی]] پهلوی [[ارتجاع]] و [[کهنه‌پرستی]] است<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۲.</ref>؛ به این معنا که پهلوی از این طریق می‌خواست فرهنگ ملت ایران را عقب نگه دارد و کهنه‌پرستی را تجدید کند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۹۰.</ref> و این همه به منظور این بود که [[مردم]] فرهنگ اسلامی خود را فراموش کنند و به نام «[[فرهنگ]] [[ایران]] باستان» از [[اسلام]] فاصله بگیرند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۱۶.</ref>
 
[[غرب‌زدگی]] و فرنگی‌مآب‌ بودن که خود را در استفاده از واژگان فرنگی و خرید اجناس [[غربی]] و [[تحقیر]] و تقبیح دستاوردهای بومی و ملی بروز می‌دهد از نظر [[امام خمینی]] مترادف با [[وابستگی فکری]] و [[بی‌هویتی]] است که فرد، فرهنگ و داشته‌های بومی و ملی خود را هیچ و فرهنگ غرب را همه چیز می‌انگارد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۸۰.</ref> و آن را [[برتر]] و والاتر می‌داند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۵.</ref> ایشان این [[باور]] را حاصل تمام چارچوب‌های پوسیده و بی‌محتوایی می‌دانست که در طول پنجاه سال [[حکومت پهلوی]]، [[مردم]] را به غرب‌زدگی کشاند؛ بنابراین یکی از اهداف [[نهضت]]، [[نجات]] [[مردم ایران]] از [[وابستگی فرهنگی]] به غرب و تکیه بر پایه‌های فرهنگ اسلام است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۳۳.</ref>
 
از سوی دیگر، امام خمینی از هیچ تلاشی برای [[اعتراض]] و محکوم‌ کردن حمله‌های [[رژیم پهلوی]] به [[مقدسات]] مذهبی مانند [[حمله]] به [[فرهنگ شیعه]] و [[حوزه‌های علمیه]] فروگذار نمی‌کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۱.</ref> در [[حقیقت]] یکی از علل [[انقلاب اسلامی ایران]] را می‌توان این دانست که رژیم پهلوی [[اعتقادات]]، [[ارزش‌ها]] و [[فرهنگ اسلامی]] را زیر پا گذاشت<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۵.</ref> و فرهنگ را به ویرانه‌ای تبدیل کرد<ref> امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۵۶.</ref> که منشأ این [[مشکلات]] [[وابستگی]] به [[فرهنگ غربی]] بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۹۴.</ref>.<ref>[[راضیه مهرابی کوشکی|مهرابی کوشکی، راضیه]]، [[«فرهنگ (مقاله)| مقاله ««فرهنگ»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۷، ص۵۷۶–۵۸۲.</ref>
 
== نقش فرهنگ اسلامی بر [[انقلاب اسلامی]] ==
نقش فرهنگ اسلامی در انقلاب اسلامی در دو مقطع تاریخیِ سال‌های نهضت در استفاده از عناصر [[فرهنگی]] اسلام در جهت ایجاد و گسترش [[انقلاب]] و پس از [[پیروزی انقلاب]] در کمک‌گرفتن از آموزه‌ای [[اسلامی]] در جهت [[اصلاح فرهنگی]] قابل بررسی است:
 
=== سال‌های [[نهضت اسلامی]] ===
آموزه‌های فرهنگی اسلام به‌ویژه [[شیعه]]، تأثیر بسیار زیادی بر پیدایی و شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران داشته است، به گونه‌ای که [[غلبه]] [[فرهنگ شیعی]] در انگاره‌های [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و فردیِ [[مردم]] [[مسلمان]] و [[مبارز]] [[ایران]]، مروج ارزش‌های انقلابی و آرمان‌خواهانه‌ای همچون [[ظلم‌ستیزی]] و [[غلبه]] [[مستضعفان]] بر [[مستکبران]] و [[طاغوتیان]] بوده است. از بارزترین این [[ارزش‌ها]]، تأثیر [[فرهنگ]] و نمادهای مربوط به [[قیام]] [[امام‌حسین]]{{ع}} و [[واقعه کربلا]] بر [[انقلاب اسلامی ایران]] است.<ref>پناهی، ارزش‌های جهاد و شهادت، ۶۶.</ref> بازتاب مؤلفه‌هایی مانند {{متن حدیث|هَيْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّةُ }} در [[اندیشه]] و [[عمل]] [[امام خمینی]] و مردم، به صورت فرهنگ ظلم‌ستیزی در [[انقلاب]] و [[نظام جمهوری اسلامی ایران]] خود را نمایان ساخت. به بیان امام خمینی [[مکتب اسلام]] در دو کلمه {{عربی|"لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُون"}} «نه [[ستم]] می‌کنید و نه ستم می‌بینید»<ref>بقره، ۲۷۹.</ref> خلاصه می‌شود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱–۸۲.</ref> و [[انقلاب اسلامی]] می‌خواست این دو کلمه را به مرحله [[اجرا]] درآورد تا با از میان‌برداشتن [[ظالم]]، نه ظلمی بماند و نه مظلومی.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۵.</ref>
 
در همین راستا امام خمینی با استفاده از مناسبت‌های برگرفته از واقعه کربلا به [[ترویج]] فرهنگ [[شهادت]]، [[حماسه]]، [[فداکاری]] و [[شجاعت]] [[قیام عاشورا]] با گزاره‌هایی نظیر غلبه [[خون]] بر [[شمشیر]] و [[پیروزی حق بر باطل]] پرداخت<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۶؛ ۳/۵۱۱؛ ۵/۷۵، ۱۵۳ و ۶/۴۵.</ref> و با [[تشویق]] مردم به برگزاری باشکوه [[مراسم]] [[عاشورا]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۷۶.</ref> و [[تشبیه]] رخدادهای ایران و انقلاب ایران به [[نهضت عاشورا]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۳.</ref> [[اقدام]] به ترویج فرهنگ [[عاشورایی]] در میان مردم کرد و با بهره‌ گرفتن از مراسم [[بزرگداشت]] [[شهدا]]، تظاهراتی مانند چهلم شهدای [[فیضیه]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۶.</ref> چهلم شهدای قیام [[مردم قم]]،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۰.</ref> چهلم شهدای تبریز<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۵۳ و ۳۷۸.</ref> و چهلم شهدای هفدهم شهریور<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۵۱۱.</ref> به [[مقابله با ظلم]] پرداخت.
 
امام خمینی توانست با استفاده از [[آموزه‌های الهی]] در [[قرآن کریم]] مبنی بر [[اراده الهی]] بر [[امامت]] و [[وراثت]] مستضعفان بر [[زمین]] و غلبه مستضعفان بر مستکبران {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور  پس از تورات  نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref>،  {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند  منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه 5.</ref> و [[همراهی]] با آموزه‌های آرمانی [[انتظار]] [[حکومت]] [[مهدی]]{{ع}} به عنوان یک فرهنگ و [[ارزش]] [[سیاسی]]، به طرح و ترویج و احیای این فرهنگ اقدام و آن را وارد مفاهیم [[سیاسی]] [[جامعه]] کند<ref>امینی، امام خمینی و مستضعفان، ۹ و ۱۴.</ref>. ایشان همواره در دوران [[مبارزه]] تأکید می‌کرد، [[مستکبران]] و دولت‌مردانِ [[مستکبر]] از رأس به زیر [[سقوط]] خواهند کرد و [[مستضعفان]] در رأس امور قرار خواهند گرفت<ref> امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۷، ۵۱۳؛ ۴/۳۵۱ و ۷/۲۹۲.</ref>.
 
یکی از مؤلفه‌های [[فرهنگ اسلامی]] که بر [[انقلاب اسلامی]] تأثیر بسزایی داشت، [[مسجد]] بود. مسجد به یکی از پایگاهای اصلی [[ترویج]] فرهنگ اسلامی و انقلابی و محمل اصلی برای [[فعالیت فرهنگی]] علیه [[رژیم]] تبدیل شد. [[مساجد]] [[ایران]] در آن سال‌ها با گردآوری همفکران و [[آموزش]] الگوهای ارزشی فرهنگ اسلامی توانستند نقش عمده‌ای در به چالش کشیدن ارزش‌های [[فرهنگی]] و انگیزشی [[نظام اجتماعی]] پهلوی ایفا کنند.<ref>میزبانی و دیگران، نقش مساجد و دانشگاه‌ها در پیروزی انقلاب.</ref> به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]] [[استبداد]] و [[استعمارگران]] بر این کارکرد سیاسی و فرهنگی مساجد اشراف دارند و همواره می‌کوشند به آن [[حمله]] کنند و بر آن [[تسلط]] یابند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۴۶؛ ۲/۱۴۱، ۳۲۴ و ۸/۱۸۴.</ref>؛ زیرا به [[باور]] ایشان، [[منبر]] و مسجد مهم‌ترین محل آگاهی‌بخشی و آشنایی [[مردم]] با فرهنگ اسلامی و انقلابی است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۱۳؛ ۲/۳۹۷؛ ۳/۴۳۵ و ۱۲/۵۰۱.</ref>.<ref>[[راضیه مهرابی کوشکی|مهرابی کوشکی، راضیه]]، [[«فرهنگ (مقاله)| مقاله ««فرهنگ»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۷، ص۵۷۶–۵۸۲.</ref>
 
=== پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]] ===
در پی پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی بر فرهنگی‌ بودن انقلاب اسلامی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۹۱.</ref> و [[اصلاح]] [[فرهنگ]] بر اساس [[مبانی اسلام]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۲۹ و ۵۵۰.</ref> تأکید می‌کرد و برای رسیدن به این [[هدف]] راه‌کارهایی را دنبال می‌کرد. [[استقلال فرهنگی]] و [[فکری]] از سایر [[فرهنگ‌ها]] و بازیابی فرهنگ بومی و [[اسلامی]] در داخل [[کشور]] از مهم‌ترینِ این راهکارها بود. به باور ایشان [[انقلاب]] با هدف رسیدن به این استقلال فرهنگی انجام شد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۳۴، ۵۲۳ و ۵/۱۶، ۱۵۵، ۳۷۱.</ref> در همین راستا امام خمینی پس از انقلاب اسلامی همواره در توصیه‌هایی به [[مسئولان]] بر ساخت [[فرهنگ]] مستقل بر مبنای فرهنگ [[غنی]] [[اسلامی]] تأکید می‌کرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۸/۸۹.</ref> و بارها به خطر [[وابستگی فرهنگی]] و [[هجوم]] گسترده [[فرهنگ بیگانه]] هشدار می‌داد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۳ و ۲۱/۳۲۶.</ref>. ایشان [[غرب‌زدگی]] را از آسیب‌های بزرگ [[کشور]] می‌دانست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶۰.</ref> و مقابله با این آسیب، بر اساس [[فرهنگ اسلامی]] یکی از اولویت‌های ایشان در حوزه فرهنگ بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶.</ref>. [[امام خمینی]] افزون بر عنصر اسلامی بودن فرهنگ، به مسئله [[هویت ملی]] ـ به این عنوان که [[هویت فرهنگی]] است ـ می‌پرداخت. ایشان [[ملیت]] را در کنار اسلامیت پذیرفت و [[معتقد]] بود ملیت باید در چارچوب مفاهیم و [[تعالیم اسلامی]] تعریف شود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۸۱ و ۱۷/۳۲۳.</ref> بر این اساس ایشان خواستار ساختن [[ایرانی]] بر پایه [[تحول]] [[فرهنگی]] و [[هویت اسلامی]] و ملی بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۲۳.</ref>.
 
با توجه به اینکه در [[ایران]] پس از [[انقلاب اسلامی]] هنوز بسیاری از مراکز و ابزار فرهنگی از عناصر فرهنگ گذشته پاکسازی نشده بودند و نمی‌توانستند آنچه مورد نظر امام خمینی در حوزه فرهنگ اسلامی است به [[اجرا]] درآورند، ایشان در چارچوب «[[انقلاب]] فرهنگی» دستور داد تا تحول فرهنگی در تمام عرصه‌ها تحقق یابد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۳۲ و ۴۳۱.</ref>. توجه ویژه امام خمینی به تحول فرهنگی در مراکز و سازمان‌های [[آموزشی]] نظیر [[دانشگاه]] و [[مدارس]] بیشتر بود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۵.</ref>؛ زیرا به [[اعتقاد]] ایشان این نهادها در [[فرهنگ‌سازی]] و احیاناً [[انحطاط]] و وابستگی فرهنگی [[جامعه]]، از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۵ و ۱۸/۲۱۹.</ref>. در این راستا امام خمینی از [[اصلاح]] نهادهای دیگری چون صدا و [[سیما]] و سینما<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۲۷ و ۱۰/۲۱.</ref> همسو با فرهنگ اسلامی و [[انسانی]] جانبداری می‌کرد. در راستای اصلاح [[نهادهای فرهنگی]] کشور در دوازدهم اسفند ۱۳۶۵ با تصویب [[قانون]] اهداف و [[وظایف]] [[وزارت]] فرهنگ و [[ارشاد]]، نام وزارت ارشاد اسلامی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی[[تغییر]] یافت.
 
یکی دیگر از تأثیرهای فرهنگ اسلامی، پس از انقلاب و به‌ویژه در سال‌های [[دفاع مقدس]]، [[ترویج]] و گسترش [[فرهنگ]] [[جهاد]] و [[شهادت]] بود که در تداوم فرهنگ [[ظلم‌ستیزی]] [[شیعه]] قوام یافت. [[امام خمینی]] [[معتقد]] بود در فرهنگ [[جبهه]] که از [[آموزه‌های دین اسلام]] تأثیر می‌گرفت، افراد بی‌هیچ [[طمع]] و ترسی، از [[استقلال]] و [[آزادی]] خویش و سایر [[بندگان خدا]] [[دفاع]] می‌کنند و [[خودخواهی]] و کوتاه‌بینی در آن راهی ندارد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۰–۲۰۱.</ref> ایشان در تشریح فرهنگ جبهه، آن را [[فرهنگی]] [[دفاعی]] می‌دانست و معتقد بود [[ملت]] صلح‌جوی [[ایران]]، در چارچوب [[فرهنگ اسلامی]] در برابر [[تجاوز به حقوق]] و حدود خود به [[دفاع]] می‌پردازند و [[تجاوزگر]] را [[تأدیب]] می‌کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۷.</ref> ایشان انتقال فرهنگ دفاع مقدس به آیندگان را لازم می‌دانست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۱.</ref>.
 
[[پیروزی انقلاب]] ایران به [[رهبری]] [[امام خمینی]] افزون بر اینکه مرهون [[تمسک]] به باورهای فرهنگ اسلامی است، خود به تعبیر بسیاری، نقطه عطفی برای احیای [[هویت دینی]] و [[نفی]] هر گونه [[خودباختگی]] فرهنگی است. در [[جهان اسلام]]، امام خمینی به [[مسلمانان]] دیگر کشورها این [[باور]] را [[القا]] کرد که می‌توان با تکیه بر فرهنگ اصیل [[اسلامی]] و هویت دینی [[سرنوشت]] فردی و [[اجتماعی]] خود را به سوی تعالی و [[پیشرفت]] رقم زد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۹۲ و ۷/۱۱۸، ۱۴۰، ۲۹۲؛ عیوضی و هراتی، ۹۲؛ نگارش، ۵۸.</ref> ایشان با این رویکرد کوشید با [[تأسی]] از فرهنگ اسلامی، مبارزه‌ای همه‌جانبه در مقابله با فرهنگ وابسته و [[استعماری]] شکل دهد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۵.</ref>.<ref>[[راضیه مهرابی کوشکی|مهرابی کوشکی، راضیه]]، [[«فرهنگ (مقاله)| مقاله ««فرهنگ»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]] ج۷، ص۵۷۶–۵۸۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:IM009875.jpg|22px]] [[راضیه مهرابی کوشکی|مهرابی کوشکی، راضیه]]، [[«فرهنگ (مقاله)| مقاله ««فرهنگ»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۷''']]
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[علی ذوعلم|ذوعلم، علی]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - ذوعلم (مقاله)| مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[ابوالحسن حسنی|حسنی، ابوالحسن]]، [[نظام فرهنگ اسلامی - حسنی (مقاله)|مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۵۸: خط ۲۴۶:


[[رده:فرهنگ]]
[[رده:فرهنگ]]
[[رده:مدخل‌های در انتظار تلخیص]]
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش