|
|
خط ۷۵: |
خط ۷۵: |
| ==امام آگاه به نیازهای انسان== | | ==امام آگاه به نیازهای انسان== |
| *[[امام]] به جمیع مایحتاج انسان در راه سعادتِ و دنیا و آخرت آگاه است، چون او هادی انسان است و باید به تمام ابعاد و جزئیات وجودی انسان واقف باشد<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref>. | | *[[امام]] به جمیع مایحتاج انسان در راه سعادتِ و دنیا و آخرت آگاه است، چون او هادی انسان است و باید به تمام ابعاد و جزئیات وجودی انسان واقف باشد<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref>. |
|
| |
| ==هدایت به امر یکی از شئون [[امامت]]==
| |
|
| |
| [[علامه طباطبایی|علامه]] از همین جا استفاده دیگری هم کردهاند و میفرمایند که در حقیقت [[امام]] به لحاظ مقام [[امامت]] کسی است که رابط و واسطه تکوینی است در هدایت انسان [[امام]] به منزله مجرای فیض خدا در هدایت تکوینی انسانهاست. همان طور که در جای خودش آمده که {{عربی|اندازه=150%|" به رزق الوری و به ثبتت الارض و السماء"}} یعنی "بندگان و مخلوقات به واسطه [[امام]] است که روزی میخورند و به واسطه وجود [[امام]] است که آسمان و زمین ثبوت و قرار دارند"، به لحاظ مقام [[امامت]] و [[ولایت]]، [[امام]] واسطه در هدایت تکوینیه انسان نیز میباشد. گر چه طبق قاعده امکان اشراف تمام مخلوقات از کانال فیض وجودی [[امام]] که حجت خدا در زمین است بهرهمندند، اما انسان در امر هدایت و راهیابی از یک فیض ویژه برخوردار است و آناین است که با جاذبه [[امام]]{{ع}} در مسیر هدایت راه برده میشود.
| |
| *بر اساس همین نکته، [[علامه طباطبایی|علامه]] میفرمایند بنابراین [[امام]] باید کسی باشد که به ملکوت موجودات از جمله ملکوت انسان عالم باشد و دراینجا بحث جالبی دارند که "ملکوت کل شی" یعنی چه؟ و خلاصهاشاین است که حیثیت ارتباط و تعلق هر موجودی با خدا، ملکوت آن شیء است و همه موجودات این ملکوت را دارند چون [[قرآن]] از قول [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|" رب ارنی ملکوت کل شیء"}} یعنی "خدای حقیقت، کون و سر هر موجودی را به من نشان بده" خلاصه [[امام]] کسی است که به ملکوت موجودات و ملکوت انسانها آگاه است! چرا ، چون اگر بخواهد آدمیرا تکویناً به سمت سعادت و فلاح و غایت کمال خودش هدایت بکند، نمیتواند از ملکوت انسان بی خبر باشد. هادی باید نسبت به مهدی عالم باشد و تمام جزئیات نیازهای او را بداند بر تمام ابعاد وجودی او واقف باشد. کسی که میخواهد هادی چنین موجود پر راز و رمزی باشد، باید تمام جزئیات وجودی او را بداند و الا هدایتش ناقص خواهد بود. و لذا [[علامه طباطبایی|علامه]] میفرمایند: [[امام]] کسی است که با تمام جزئیات وجودی و ابعاد هستی موجودات از جمله انسان عالم است و ملکوتشان را میداند. سپس میفرمایند در حقیقت امر تکوینی عبارت است از: {{عربی|اندازه=150%|" الفیوضات المعنویه و المقامات الباطنّیه التی یهتدی الیها المومنون باعمالهم الصالحه و یتلبسون بها رحمه من ربهم"}} مراد از امر همان فیضهای معنوی و مدارج باطنی است که اهل [[ایمان]] با اعمال صالح خود به آنها میرسند و در پرتو رحمت پروردگار آنها را کسب میکنند<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref>
| |
| *پس هر کسی به هر مقام معنوی و هر کمال حقیقی میرسد، از قِبل آن افاضهای است که خداوند از طریق وجود [[امام]] اعطاء میکند. میفرمایند {{عربی|اندازه=150%|" و اذا کان الامام یهدی بالام. والباء للسببیه اوالاله فهو متلبس به اولاً"}} یعنی با توجه بهاین که "باء" که به سر کلمه "امر" آمده یا باء سببیت است و یا باء آلت و ابزار، پس خداوند میفرماید به سبب امر تکوینی ماست که ائمه هدایت میکنند و یا به واسطهاین ابزار که امر تکوینی ماست آنها راهنما هستند. یعنی [[امام]] هدایت تکوینی انسانها را به عهده دارد و بعد [[علامه طباطبایی|علامه]] نتیجهگیری میکنند که چون [[امام]] واسطهاین فیض هدایت است، نمیتواند هادی باشد مگراین که خود پیش از مهتدی از تمام کمالات که میخواهد مهتدی را به سمت آن کمالات به کشاند بهرهمند باشد و از همین بحث، [[عصمت]] را نیز میتوان نتیجه گرفت<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref>
| |
| *چون وقتی گفتیم خود [[امام]] باید متلبس بهاین فیوضات و مقامات معنوی باشد یعنی دارای مقام [[عصمت]] باشد. سپس میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|" منه ینتشر فی الناس"}} یعنی فیوضات از وجود [[امام]] برای دیگران منتشر میشود و هر کس به حسب رتبه و ظرفیتش از وجود [[امام]] بهرهمند میشود. از اینجا تعریف [[امامت]] از دیدگاه [[علامه طباطبایی|علامه]] به دست میآید: {{عربی|اندازه=150%|" فالامام هو الرابط بین الناس و بین ربهم فی اعطاء الفیوضات الباطنیه و اخذها"}} یعنی در این ارتباط که یک طرف خداست و طرف دیگر ما، ما فیض را اخذ میکنیم و خداوند اعطاء میکند و واسطه، [[امام]] است. مثل خورشید که نور میدهد و ما مستنیر هستیم. و در حقیقت خدا منیر است و واسطه دراین اناره خورشید میباشد به طور کلی اعطاء هر کمال وجودی از ناحیه خداست، ولی واسطههای نیز در کارند که آن کمال را برساند. [[امام]] واسطهای است که از طرفی فیض را از مبدأ میگیرد و از طرفی اعطاء به مادون میکند. پس واسطه در اخذ فیوضات از جانب ما، [[امام]] است از طرف خدا نیز [[امام]] است! و همه اینها در محور تکوین است. و در اینجا بحث [[وحی]] و امر و نهی تشریعی مطرح نیست. در اعطاء فیوضات وجودی [[امام]] واسطه در تکوین است، درست مثل خورشیدی که واسطه در نور دادن به موجودات است! البته نور خورشید، نور فیزیکی است ولی نورانیت و هدایت معنوی یک کمال حقیقی و معنوی است که از ناحیه خداوند اعطاء میشود و واسطهاش وجود [[امام]] است: {{عربی|اندازه=150%|" فالامام هو الربط بین الناس و بین ربهم فی اعطاء الفیوضات و اخذها کما ان النبی رابط بین الناس و بین ربهم فی اخذ الفیوضات الظاهریه و هی الشرائع الالهیه تنزل بالوحی علی النبی"}} در اینجا بحث امر و نهی تشریعی مطرح میشود و سخن از [[وحی]] و جبرائیل در کار میآید. یعنی احکام را که خداوند میخواهد در اختیار انسانها قرار دهد، واسطهاش [[نبی]] است و به وسیله [[نبی]] این احکام منتشر میشود. پس تشریعی و ابلاغ احکام با [[نبوت]] تناسب دارد و هدایت در محور تکوین با [[امامت]] مناسب است یا به تعبیر ادقّ، [[امامت]] در محور تکوین و [[نبوت]] بر محور تشریع است! پس احکام خدا توسط [[نبی]] بین مردم منتشر میشود. {{عربی|اندازه=150%|" فالامام دلیل هاد للنفوس الی مقاماتها"}} یعنی [[امام]] واسطه است که انسانها و نفوس بشری به مقاماتی که باید برسند، نائل شوند. {{عربی|اندازه=150%|" کما ان النبی دلیل یهدی الناس الی الاعتقادات الحقه و الاعمال الصالحه"}} یعنی [[نبی]] اعتقادات درست را و به عباراتی اندیشه صحیح را در اختیار انسانها میگذارد، ولی [[امام]] فوق این کارها، جذب و انجذاب دارد و دلها را تسییر میکند یعنی سیر میدهد.
| |
| *نکته دیگر این که [[علامه طباطبایی|علامه]] میفرمایند: {{عربی|اندازه=150%|" و ربما تجتمع النبوه و الامامه کما فی ابراهیم و ابنیه"}} اگر سوال شود که [[امامت]] و [[نبوت]] حتماً باید در دو فرد باشند یا در یک فرد هم جمع میشوند؟ پاسخ این است کهاین دو قابل اجتماعاند و یک فرد میتواند هم مقام [[نبوت]] را دارا باشد و هم مقام [[امامت]] را مثل خود [[حضرت ابراهیم]] و دو فرزندش اسماعیل و اسحق که هم مقام [[امامت]] را دارا بودند هم مقام [[نبوت]] را.
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |