آسانی در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۲۲: خط ۲۲:
* '''آسان‌گیری در امر [[تبلیغ دین]]''': [[رسول خدا]] وقتی [[معاذ بن جبل]] را برای [[تبلیغ]] به [[یمن]] می‌فرستاد، به او فرمود: {{متن حدیث| يسر و لا تعسر، و بشر و لا تنفر}}<ref>سیره نبوی، ج۲، ص۴۷.</ref>؛ «آسان بگیر و بر [[مردم]] سخت مگیر و به مردم [[بشارت]] بده و [[نفرت]] ایجاد مکن».
* '''آسان‌گیری در امر [[تبلیغ دین]]''': [[رسول خدا]] وقتی [[معاذ بن جبل]] را برای [[تبلیغ]] به [[یمن]] می‌فرستاد، به او فرمود: {{متن حدیث| يسر و لا تعسر، و بشر و لا تنفر}}<ref>سیره نبوی، ج۲، ص۴۷.</ref>؛ «آسان بگیر و بر [[مردم]] سخت مگیر و به مردم [[بشارت]] بده و [[نفرت]] ایجاد مکن».
* '''[[آسان‌گیری]] و [[سادگی]] در [[رفتار]]''': در [[سیره]] [[پیامبر اسلام]] آمده است: [[حضرت]] وقتی راه می‌رفت، چه بسا پای برهنه و پیاده بدون ردا و [[عمامه]] به راه می‌افتاد: {{متن حدیث|يَمْشِي رَاجِلًا وَ حَافِياً بِلَا رِدَاءٍ وَ لَا عِمَامَةٍ}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۲۹۹.</ref>.
* '''[[آسان‌گیری]] و [[سادگی]] در [[رفتار]]''': در [[سیره]] [[پیامبر اسلام]] آمده است: [[حضرت]] وقتی راه می‌رفت، چه بسا پای برهنه و پیاده بدون ردا و [[عمامه]] به راه می‌افتاد: {{متن حدیث|يَمْشِي رَاجِلًا وَ حَافِياً بِلَا رِدَاءٍ وَ لَا عِمَامَةٍ}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۲۹۹.</ref>.
* '''سادگی و آسان‌گیری در نشستن و خوابیدن''': [[ابن شهر آشوب]] چنین نقل می‌کند: [[سیره پیامبر]] این‌گونه بود که بر [[زمین]] می‌نشست، بر زمین می‌خوابید و بر زمین [[غذا]] می‌خورد: {{عربی| وَ كَانَ {{صل}} يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَنَامُ عَلَيْهَا وَ يَأْكُلُ عَلَيْهَا}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۳۰۳.</ref>. [[ابوذر غفاری]] نقل کرده است: سیره حضرت چنین بود که بدون امتیاز در میان [[اصحاب]] خود می‌نشست و هرگاه بیگانه‌ای وارد مجلس می‌شد، [[پیامبر]] را نمی‌شناخت تا اینکه سؤال می‌کرد<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۲۹۹.</ref>.
* '''سادگی و آسان‌گیری در نشستن و خوابیدن''': [[ابن‌شهرآشوب]] چنین نقل می‌کند: [[سیره پیامبر]] این‌گونه بود که بر [[زمین]] می‌نشست، بر زمین می‌خوابید و بر زمین [[غذا]] می‌خورد: {{عربی| وَ كَانَ {{صل}} يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَنَامُ عَلَيْهَا وَ يَأْكُلُ عَلَيْهَا}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۳۰۳.</ref>. [[ابوذر غفاری]] نقل کرده است: سیره حضرت چنین بود که بدون امتیاز در میان [[اصحاب]] خود می‌نشست و هرگاه بیگانه‌ای وارد مجلس می‌شد، [[پیامبر]] را نمی‌شناخت تا اینکه سؤال می‌کرد<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۲۹۹.</ref>.
* '''آسان‌گیری در برخوردهای [[اجتماعی]]''': از ابو [[مسعود]] نقل شده است: مردی نزد پیامبر آمد تا با حضرت سخن گوید، چون او را دید دستپاچه شد و به لرزش افتاد، حضرت گفت: {{متن حدیث| هَوِّنْ عَلَيْكَ فَإِنِّي لَسْتُ بِمَلِكٍ}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۲۹۸.</ref>؛ «راحت باش! من که [[پادشاه]] نیستم». پیامبر با مردم بسیار [[مهربان]] و [[دلسوز]] بود و با آنها بسیار خودمانی برخورد می‌کرد.
* '''آسان‌گیری در برخوردهای [[اجتماعی]]''': از ابو [[مسعود]] نقل شده است: مردی نزد پیامبر آمد تا با حضرت سخن گوید، چون او را دید دستپاچه شد و به لرزش افتاد، حضرت گفت: {{متن حدیث| هَوِّنْ عَلَيْكَ فَإِنِّي لَسْتُ بِمَلِكٍ}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۲۹۸.</ref>؛ «راحت باش! من که [[پادشاه]] نیستم». پیامبر با مردم بسیار [[مهربان]] و [[دلسوز]] بود و با آنها بسیار خودمانی برخورد می‌کرد.
* '''آسان‌گیری در امر [[ازدواج]]''': روزی زنی در [[مسجد]] از پشت پرده به پیامبر {{صل}} عرض کرد دنبال همسری می‌گردد، آیا کسی پیدا می‌شود که با او ازدواج کند. حضرت از اصحاب خود پرسید: چه کسی آماده است با این [[زن]] از دواج کند؟ یکی از [[یاران]]، پاسخ مثبت داد، ولی گفت: جز پیراهنی که پوشیده‌ام، [[مال]] دیگری ندارم. پیامبر فرمود: آیا با [[قرآن]] آشنا هستی؟ پاسخ داد: فقط [[سوره واقعه]] را آموخته‌ام. حضرت پس از کسب [[رضایت]] از [[زن]]، مهریه را [[آموختن]] آن [[سوره]] به زن قرار داد و [[عقد]] [[ازدواج]] میان آن دو جاری شد<ref>حسین مظاهری، اخلاق در خانواده، ص۷۲.</ref>. امروزه حتی [[تصور]] این‌گونه ازدواج را هم نمی‌توانیم بکنیم؛ زیرا برای ازدواج چنان شرایط، [[آداب و رسوم]] سخت و دست‌وپاگیری گذاشته‌ایم که دخترها و پسرهای [[جوان]] به [[راحتی]] نمی‌توانند به هم برسند.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۸۲.</ref>
* '''آسان‌گیری در امر [[ازدواج]]''': روزی زنی در [[مسجد]] از پشت پرده به پیامبر {{صل}} عرض کرد دنبال همسری می‌گردد، آیا کسی پیدا می‌شود که با او ازدواج کند. حضرت از اصحاب خود پرسید: چه کسی آماده است با این [[زن]] از دواج کند؟ یکی از [[یاران]]، پاسخ مثبت داد، ولی گفت: جز پیراهنی که پوشیده‌ام، [[مال]] دیگری ندارم. پیامبر فرمود: آیا با [[قرآن]] آشنا هستی؟ پاسخ داد: فقط [[سوره واقعه]] را آموخته‌ام. حضرت پس از کسب [[رضایت]] از [[زن]]، مهریه را [[آموختن]] آن [[سوره]] به زن قرار داد و [[عقد]] [[ازدواج]] میان آن دو جاری شد<ref>حسین مظاهری، اخلاق در خانواده، ص۷۲.</ref>. امروزه حتی [[تصور]] این‌گونه ازدواج را هم نمی‌توانیم بکنیم؛ زیرا برای ازدواج چنان شرایط، [[آداب و رسوم]] سخت و دست‌وپاگیری گذاشته‌ایم که دخترها و پسرهای [[جوان]] به [[راحتی]] نمی‌توانند به هم برسند.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۸۲.</ref>
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش