جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
نام او [[زهیر بن عوف انصاری|زهیر]] و از تیره [[غامد]] [[أزد]] است<ref>خلیفة بن خیاط، ص۱۹۰، ۲۳۲ و ۲۵۳.</ref>. از زندگانی او در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} اطلاعی نیست. از او در شمار صحابهای که [[حدیث غدیر]] را از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیده و نقل کرده، یاد شده است<ref>ابن طاووس، ص۱۴۱؛ امینی، ج۱، ص۱۴۰.</ref>. هنگامی که [[امام علی]] {{ع}} در [[رحبه]] [[کوفه]]، [[باران]] خود را قسم داد تا هرکس حدیث غدیر را از رسول خدا {{صل}} شنیده، [[شهادت]] دهد، [[ابوزینب بن عوف]] و [[ابوایوب انصاری]] شهادت دادند که از رسول خدا {{صل}} در حالی که دست [[علی]] {{ع}} را گرفته بود شنیدیم که در [[روز غدیر خم]] فرمود: {{متن حدیث|الستم تَشْهَدُونَ أَنِّى قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ؟ }}؛ [[مردم]] [[تأیید]] کردند و سپس فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ...}}<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۲۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۳۶؛ امینی، ج۱، ص۱۵ و ۱۸۴.</ref>. | نام او [[زهیر بن عوف انصاری|زهیر]] و از تیره [[غامد]] [[أزد]] است<ref>خلیفة بن خیاط، ص۱۹۰، ۲۳۲ و ۲۵۳.</ref>. از زندگانی او در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} اطلاعی نیست. از او در شمار صحابهای که [[حدیث غدیر]] را از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیده و نقل کرده، یاد شده است<ref>ابن طاووس، ص۱۴۱؛ امینی، ج۱، ص۱۴۰.</ref>. هنگامی که [[امام علی]] {{ع}} در [[رحبه]] [[کوفه]]، [[باران]] خود را قسم داد تا هرکس حدیث غدیر را از رسول خدا {{صل}} شنیده، [[شهادت]] دهد، [[ابوزینب بن عوف]] و [[ابوایوب انصاری]] شهادت دادند که از رسول خدا {{صل}} در حالی که دست [[علی]] {{ع}} را گرفته بود شنیدیم که در [[روز غدیر خم]] فرمود: {{متن حدیث|الستم تَشْهَدُونَ أَنِّى قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ؟ }}؛ [[مردم]] [[تأیید]] کردند و سپس فرمود: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ...}}<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۲۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۱۳۶؛ امینی، ج۱، ص۱۵ و ۱۸۴.</ref>. | ||
هنگامی که [[فسق]] و [[شراب خواری]] [[ولید بن عقبه]] [[والی]] [[عثمان]]، در کوفه آشکار شد، گروهی که ابوزینب بن عوف از جمله آنان بود، بر [[ولید]] وارد شدند<ref>بلاذری، ج۶، ص۱۴۳.</ref> آنها او را از خود بیخود یافتند، پس انگشتریاش را بیرون آوردند و به [[مدینه]] نزد عثمان بردند و علیه ولید، شهادت دادند که شراب نوشیده است <ref>جوهری، ص۱۲۴؛ ابن عساکر، ج۶۳، ص۲۴۴.</ref>. عثمان از آنان پرسید: از کجا فهمیدید؟ گفتند: از آن شرابی بود که ما در [[جاهلیت]] مینوشیدیم و این نیز انگشتری اوست که از دست او بیرون آوردیم. عثمان از آنان نپذیرفت و بر ایشان [[خشمگین]] شد. ابوزینب همراه چند تن از [[دوستان]] خویش که معروف بودند، نزد [[امام علی]] {{ع}} رفتند و از او کمک خواستند. [[حضرت]] عثمان را وادار کرد تا ولید را [[عزل]] و بر او حد جاری کند. عثمان، ولید را عزل کرد و بعد از عزل، امام علی {{ع}} در محضر عثمان، خود بر ولید، حد [[شرب خمر]] جاری نمود<ref>ابن شبه نمیری، ج۳، ص۹۷۲؛ مسعودی، ج۲، ص۳۳۵؛ طبری، ج۴، ص۷-۲۷۳؛ | هنگامی که [[فسق]] و [[شراب خواری]] [[ولید بن عقبه]] [[والی]] [[عثمان]]، در کوفه آشکار شد، گروهی که ابوزینب بن عوف از جمله آنان بود، بر [[ولید]] وارد شدند<ref>بلاذری، ج۶، ص۱۴۳.</ref> آنها او را از خود بیخود یافتند، پس انگشتریاش را بیرون آوردند و به [[مدینه]] نزد عثمان بردند و علیه ولید، شهادت دادند که شراب نوشیده است <ref>جوهری، ص۱۲۴؛ ابن عساکر، ج۶۳، ص۲۴۴.</ref>. عثمان از آنان پرسید: از کجا فهمیدید؟ گفتند: از آن شرابی بود که ما در [[جاهلیت]] مینوشیدیم و این نیز انگشتری اوست که از دست او بیرون آوردیم. عثمان از آنان نپذیرفت و بر ایشان [[خشمگین]] شد. ابوزینب همراه چند تن از [[دوستان]] خویش که معروف بودند، نزد [[امام علی]] {{ع}} رفتند و از او کمک خواستند. [[حضرت]] عثمان را وادار کرد تا ولید را [[عزل]] و بر او حد جاری کند. عثمان، ولید را عزل کرد و بعد از عزل، امام علی {{ع}} در محضر عثمان، خود بر ولید، حد [[شرب خمر]] جاری نمود<ref>ابن شبه نمیری، ج۳، ص۹۷۲؛ مسعودی، ج۲، ص۳۳۵؛ طبری، ج۴، ص۷-۲۷۳؛ ابنشهرآشوب، ج۱، ص۴۰۹.</ref>. بعد از [[عزل]] [[ولید]]، [[سعید بن عاص]] [[والی کوفه]] شد و [[خانه]] [[هاشم بن عتبه]] را به [[آتش]] کشید و او را تازیانه زد. این بار نیز ابوزینب همراه [[مالک اشتر]]، [[کمیل بن زیاد]] و از [[کوفه]] نزد [[عثمان]] رفتند و خواستار عزل سعید بن عاص شدند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۲۴.</ref>. | ||
در [[سال ۳۵ هجری]]، هنگامی که عثمان [[مخالفان]] خود را قلع و قمع کرد، ابوزینب همراه مالک اشتر، [[زید بن صوحان]]، کمیل بن زیاد و... گرد هم آمدند و گفتند: [[قسم به خدا]] تا زمانی که عثمان [[خلیفه]] است کسی نمیتواند سر بردارد<ref>طبری، ج۴، ص۴۰۳.</ref>. | در [[سال ۳۵ هجری]]، هنگامی که عثمان [[مخالفان]] خود را قلع و قمع کرد، ابوزینب همراه مالک اشتر، [[زید بن صوحان]]، کمیل بن زیاد و... گرد هم آمدند و گفتند: [[قسم به خدا]] تا زمانی که عثمان [[خلیفه]] است کسی نمیتواند سر بردارد<ref>طبری، ج۴، ص۴۰۳.</ref>. |