بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[انسان در لغت]] - [[انسان در قرآن]] - [[انسان در حدیث]] - [[انسان در نهج البلاغه]] - [[انسان در کلام اسلامی]] - [[انسان در اخلاق اسلامی]] - [[انسان در فلسفه اسلامی]] - [[انسان در معارف دعا و زیارات]] - [[انسان در معارف و سیره علوی]] - [[انسان در معارف و سیره سجادی]] - [[انسان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[انسان در لغت]] - [[انسان در قرآن]] - [[انسان در حدیث]] - [[انسان در نهج البلاغه]] - [[انسان در کلام اسلامی]] - [[انسان در اخلاق اسلامی]] - [[انسان در فلسفه اسلامی]] - [[انسان در معارف دعا و زیارات]] - [[انسان در معارف و سیره علوی]] - [[انسان در معارف و سیره سجادی]] - [[انسان در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== | == معناشناسی == | ||
در وجه تسمیه [[انسان]] گفته شده است: با توجه به اینکه [[انسان]] اصلش انسیان بوده و آن هم از [[نسیان]] است و [[انسان]] چون با خدای خود عهدی بست و فراموش کرد، بدین نام، نامیده شد<ref>تاج العروس، ج۴، ص ۱۰۲؛ لسان العرب، ج۱، ص ۲۳۲ـ ۲۳۱.</ref> یا بدان جهت [[انسان]] نامیده شد که میتواند بین خود و سایر مخلوقات اُنس و [[الفت]] برقرار کند<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج۲، ص ۳۰۱.</ref>.<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[انسان - شجاعی (مقاله)|مقاله «انسان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۰۷.</ref> | |||
== اقوال در [[حقیقت انسان]] == | |||
[[دانشمندان]] [[اسلامی]] درباره [[حقیقت]] و ماهیت [[انسان]]، آراء مختلفی ارائه کردهاند: | |||
=== قول اوّل: جسم یا جسمانی بودن === | |||
برخی [[حقیقت انسان]] را [[جسم]] یا جسمانی دانستهاند و این دیدگاه اکثر [[متکلمان]] است<ref>التفسیر الکبیر، جزء ۲۱، ص ۴۰؛ المنقذ من التقلید، ص ۲۹۱؛ گوهر مراد، ص ۵۹۸.</ref>. این [[طایفه]] در اینکه کدام یک از ابعاد جسمانی [[انسان]]، [[حقیقت]] او را تشکیل میدهد، دچار [[اختلاف]] شدهاند، برخی آن را همین بنیه و هیکل مخصوص و قابل [[مشاهده]] دانستهاند<ref>المنقذ من التقلید، ص ۲۹۱.</ref>. به عبارت دیگر، [[انسان]] در صورت صحت [[بدن]] و [[اعتدال]] مزاجش، [[قادر]] به [[درک]] و [[فهم]] و انجام کارهایش خواهد بود و در صورت [[فساد]] و به هم خوردن [[اعتدال]] مزاج، تمامی فعالیتهای او از بین خواهد رفت، پس قوام [[انسانیت]] [[انسان]] به [[بدن]] و [[اعتدال]] مزاجش برمیگردد<ref>المنقذ من التقلید، ص ۲۹۱.</ref>. [[سید مرتضی]] و اکثر [[معتزله]]، این قول را پذیرفتهاند<ref>اشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت، ص ۳۸۳، اللوامع الالهیه، ص ۴۴۱.</ref>. | |||
دیدگاه [[جسم]] یا جسمانی پنداشتن [[انسان]]، به [[دلایل]] گوناگون [[عقلی]] و [[نقلی]] مورد نقد [[دانشمندان]] واقع شده است: | |||
#'''[[دلیل]] اوّل:''' [[بدیهی]] است که اجزای این [[بدن]] در حال تبدل بوده و دائماً در حال زیادت و نقصان است و روشن است که امر متبدّل و متغیر غیر از امر ثابت و باقی است، بنابراین [[انسان]] نمیتواند مجموع این جثّه باشد<ref>کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد، ص ۳۲۷؛ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص ۴۰، انوار الحکمة، ص ۲۷۰</ref>. | |||
# '''[[دلیل]] دوم:''' [[انسان]] وقتی که فکرش متوجه یک کار مخصوص میشود، در چنین حالتی از تمامی اجزا و اعضای بدنش [[غافل]] میشود، لکن از نفس خود [[غافل]] نیست. [[انسان]] در چنین حالتی به نفس خود عالم و از تمامی بدن و اجزای آن، [[غافل]] است، پس [[حقیقت انسان]] غیر از [[بدن]] و اعضای آن است<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۴۰؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۱۸۳.</ref>. | |||
# '''[[دلیل]] سوم:''' [[خداوند]] در [[سوره]] [[آل عمران]] آیه ۱۶۹ میفرماید: {{متن قرآن|وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ}}<ref> و کسانی را که در راه خداوند کشته شدهاند مرده مپندار که زندهاند، نزد پروردگارشان روزی میبرند؛ سوره آل عمران، آیه۱۶۹.</ref>، در این [[آیه]] با توجه به اینکه [[بدن انسان]] مرده است، لکن [[خداوند]] میفرماید [[انسان]] زنده است و در پیش [[خدا]] روزی میخورد، بنابراین، [[حقیقت انسان]] غیر از بدنی است که مرده و به [[خاک]] تبدیل میشود<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۴۱؛ گوهر مراد، ص ۵۹۷.</ref>. | |||
# '''[[دلیل]] چهارم:''' [[خداوند متعال]] در [[سوره انعام]] [[آیه]] ۶۱ میفرماید: {{متن قرآن|وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ}}<ref> و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی میفرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمیورزند؛ سوره انعام، آیه۶۱.</ref>، در این [[آیه]] [[خداوند]] بیان میکند در حالی که [[بدن انسان]] مرده است، لکن آنها به سوی [[خدا]] برگردانیده میشوند. پس آنچه را که به سوی [[خدا]] میبرند، غیر از [[بدن]] مرده است<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص ۴۱.</ref>. | |||
علاوه بر ادلّه [[نقلی]] و [[عقلی]]، کاوشهای [[تاریخی]] در [[سیره]] [[فرقه]]ها و [[ادیان]] [[جهان]]، از [[هند]] و [[روم]]، [[عرب]] و [[عجم]]، [[یهود]] و [[نصاری]] و... بر این مطلب دلالت میکند که [[مردم]] از طرف مردگان خود [[صدقه]] داده و برای آنان [[دعای خیر]] کرده و به [[زیارت]] آنها میروند، حال اگر آنها بعد از [[مرگ]] [[بدن]]، باقی نمانند همه این [[کارها]] لغو و [[عبث]] خواهد بود<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص ۴۲.</ref>.<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[انسان - شجاعی (مقاله)|مقاله «انسان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۰۸-۵۰۹.</ref>. | |||
=== قول دوم: عَرَض بودن === | |||
عدهای دیگر از [[متکلمان]]، [[حقیقت انسان]] را عَرَض دانستهاند<ref>کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد، ص ۳۲۹؛ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص ۴۴؛ تلخیص المحصّل، ص ۳۷۹؛ المغنی، ص ۳۱۰.</ref>. قول به عرض بودن [[انسان]] غیر معقول است، چراکه اوّلاً [[انسان]] متصف به [[علم]]، [[قدرت]]، [[تدبّر]] و [[تصرف]] است و متصف به این اوصاف قطعاً جوهر است نه عرض<ref>التفسیر الکبیر، جزء۲۱، ص ۴۴.</ref>. ثانیاً: [[اعراض]] در خارج، وجود مستقل نداشته و نحوه وجودشان [[قائم]] به وجود جوهر است<ref>نهایة الحکمه، ص ۳۲.</ref>.<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[انسان - شجاعی (مقاله)|مقاله «انسان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۰۹-۵۱۰.</ref>. | |||
=== قول سوم: مرکب از جسم و عرض === | |||
عدهای گفتهاند [[انسان]] مجموعی مرکب از [[جسم]] و عرض است<ref>تلخیص المحصّل، ص ۳۷۸؛ کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد، ص ۳۲۷.</ref> و گاهی [[انسان]] را مرکب از [[بدن]] و [[روح]] دانستهاند، به طوری که [[بدن]] را جسمی کثیف و [[روح]] را جسمی لطیف شمردهاند که [[صفات]] [[نفسانی]] راجع به [[جسم]] لطیف است و صفات بدنی راجع به [[جسم]] کثیف. با [[تأمّل]] در ادلّهای که برای بطلان قول اوّل و دوم بیان گردید، این دیدگاه نیز [[باطل]] میشود و نیازی به تکرار آن نیست<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[انسان - شجاعی (مقاله)|مقاله «انسان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۱۰.</ref>. | |||
=== قول چهارم: مرکب از بدن و نفس مجرّد === | |||
عدهای [[انسان]] را مرکب از [[بدن]] و نفس مجرّد میدانند و قائلان به این دیدگاه نیز دو [[طایفه]] هستند: برخی از آنان [[حقیقت انسان]] را مرکب از نفس مجرد و [[بدن]] دانسته و تقوّم [[حقیقت انسان]] از نفس و [[بدن]]، شبیه تقوّم [[جسم]] به مادّه و صورت است. طایفهای دیگر از [[دانشمندان]] اکثر [[فلاسفه]] و برخی از [[متکلمان امامیه]] بر این باورند که هر چند [[انسان]] مرکب از دو بُعد [[بدن]] و نفس مجرّده است، لکن [[حقیقت انسان]] را همان نفس مجرد و [[روح]] او تشکیل میدهد که نه [[جسم]] است و نه جسمانی، بلکه بالقوه [[عاقل]] بوده و تعلّق تدبیری به [[بدن]] دارد<ref>شرح المواقف، ج۲، ص ۶۶۸؛ الکافی با تعلیقه علاّمه شعرانی، پاورقی، ج۹، ص ۱۰۱.</ref> و این [[حقیقت]] هرگز نمیمیرد، لکن بعد از [[مرگ]] [[بدن]] از او جدا شده و باقی میماند<ref>المنقذ من التقلید، ص ۲۹۱.</ref>. | |||
[[آیات]] زیادی از [[قرآن]] و [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}} به همین مطلب دلالت میکنند<ref>سوره مؤمنون، آیه ۱۲ ـ ۱۴.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} در این زمینه فرمودند: "[[حقیقت انسان]] همان [[عقل]] اوست<ref>بحارالانوار، ج۷۲، ص ۱۰۸؛ امالی، ص۲۴۰.</ref> و نیز [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: "اساس و رکن [[انسان]] [[عقل]] است و [[عقل انسان]] عبارت از [[زیرکی]]، [[درایت]]، صیانت و [[علم]] است، و آدمی به سبب [[عقل]] کامل میشود و [[عقل]]، [[دلیل]] و [[راهنما]] و کلید امور اوست<ref>الکافی، ج۱، ص ۲۵؛ بحارالانوار، ج۱، ص ۹۰.</ref>. | |||
از مجموع مطالب یاد شده میتوان نتیجه گرفت که [[روح]] و [[بدن]] در نظر [[اسلام]] در واقع مخالف همدیگرند، [[حیات]] اصالتاً از آنِ [[روح]] است و تا [[روح]] به [[بدن]] تعلق دارد، [[بدن]] نیز از وی کسب [[حیات]] میکند و هنگامیکه [[روح]] از [[بدن]] قطع علاقه میکند، [[بدن]] از کار میافتد و [[روح]] همچنان به [[حیات]] خود ادامه میدهد<ref>شیعه در اسلام، ص ۲۰۷.</ref>. بنابراین [[انسانیت]] [[انسان]] و اصالت او به [[روح]] او بستگی دارد که با [[فاسد]] شدن [[بدن]] از بین نمیرود و [[ادراک]] [[لذت]] و [[الم]] از سوی [[انسان]] متوقف بر داشتن [[بدن]] نیست<ref>تفسیر بیضاوی، ج۲، ص ۱۱۴.</ref>.<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[انسان - شجاعی (مقاله)|مقاله «انسان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۱۰-۵۱۲.</ref> | |||
در | == [[جهانبینی]] [[توحیدی]] و جایگاه انسان == | ||
مهمترین جایگاهها و رتبه وجودی [[انسان]] در [[نظام آفرینش]] عبارت است از: | |||
# [[مقام خلافت الهی]]: بارزترین مقامی که [[خداوند]] برای [[انسان]] مقدّر فرموده است، [[مقام خلافت الهی]] است<ref>سوره بقره، آیه۳۰.</ref>. [[حقیقت]] [[خلافت]] و [[ولایت]] [[ظهور]] [[الوهیت]] است و آن اصل وجود و کمال آن است. | |||
# [[مقام کرامت]] و افضلیت انسان: [[خداوند]] درباره [[کرامت]] و [[افضلیت]] [[انسان]] بر سایر موجودات در [[سوره]] [[اسراء]] [[آیه]] هفتادم، میفرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً}}<ref>و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشتهایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کردهایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی دادهایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریدهایم، نیک برتری بخشیدهایم؛ سوره اسراء، آیه۷۰.</ref>. | |||
# برخورداری از [[فطرت الهی]]]: یکی دیگر از شایستگیهای والای [[انسان]] این است که [[خداوند]] او را به لحاظ [[خلقت]] و ساختار درونی، [[خداشناس]] و [[خداجو]] [[آفریده]] است<ref>سوره روم، آیه۳۰.</ref>. نقش [[فطرت]] در [[انسان]] به منزله [[هادی]] و [[راهنما]] به سوی [[سعادت]] و کمال که غرض از [[خلقت]] اوست خواهد بود<ref>المیزان، ج۱۶، ص ۱۸۷.</ref>. | |||
# حامل [[امانت الهی]]: یکی دیگر از خصوصیات منحصر به فردی که [[قرآن]] برای [[انسان]] مطرح میکند آن است که [[انسان]] دارای قابلیتها و استعدادهایی برای قبول و حمل [[امانت الهی]] بوده و آن را پذیرفته است<ref>سوره احزاب، آیه۷۲.</ref>. | |||
# برخورداری از [[آزادی]] و [[حق]] [[انتخاب]]: [[آزادی]] و برخورداری از [[حقّ]] [[اختیار]] و [[انتخاب]] یکی از نعمتهای بسیار بزرگ [[الهی]] برای [[بشر]] بوده و از [[کمالات ذاتی]] اوست، [[قرآن]]، برخورداری [[انسان]] از [[آزادی]] [[تکوینی]] را با تعبیراتی نشان دادن راه<ref>سوره انسان، آیه۳؛ سوره کهف، آیه۲۹؛ سوره بقره، آیه۲۵۶.</ref> بیان میکند. آدمی هرچند به لحاظ [[تکوین]] و ساختار وجودی [[آزاد]] بوده و [[حقّ]] [[اختیار]] و [[انتخاب]] دارد، لکن در حوزه [[تشریع]]، [[اخلاق]] و [[قانون]] و هم به لحاظ [[حکم عقلی]]، موظف و [[مکلف]] است که آنچه را که مایه [[سعادت]] و تعالی واقعی خود و [[جامعه]] است بیان کرده و در حوزه عمل نیز بر اساس [[عدالت]] و [[حکمت]] [[رفتار]] کند. | |||
با توجه به مباحثی که پیرامون [[جایگاه]] [[انسان]] مطرح گردید روشن شد که اوّلاً: [[خداوند]] [[انسان]] را موجودی خودآگاه و مختار [[آفریده]] است و در وجود او [[شایستگی]]های منحصر به فردی همچون [[خداشناسی]] و خداگرایی [[فطری]] و بالاتر از آن دریافت [[علم به اسماء]] و [[صفات الهی]] و [[سیر]] صعودی در اسماء و [[صفات الهی]] و نیل به [[مقام]] خلیفة اللهی قرار داده است<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[انسان - شجاعی (مقاله)|مقاله «انسان»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۵۱۲ ـ ۵۲۲.</ref>. | |||
== | == نفس انسان == | ||
{{اصلی|نفس}} | |||
هریک از موجودات، بنابر مرتبهای که از هستی برخوردارند، دارای حدّ معیّنی از [[حیات]] و [[علم]] و [[قدرت]] و سایر صفات وجودی هستند؛ مثلاً [[نفوس]] نباتی و یا حیوانی، تنها در محدوده خود دارای [[ادراک]] هستند و [[فرشتگان]] نیز، بنا بر مرتبهای که در [[عوالم]] مجرّده دارند، دارای مقامی متناسب با مرتبه تجرّدی خود هستند. در این میان، تنها نفس انسان است که استعداد حضور در همه مراتب عالم را دارد؛ چنانکه خداوند درباره [[خلقت انسان]] میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ}}<ref>«که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدهایم،» سوره تین، آیه ۴.</ref>. یعنی انسان را واجد [[بهترین]] استعدادها آفریدیم. | |||
نفس همه [[انسانها]] استعداد کمال بینهایت تا نیل به [[مقام خلافت الهی]] را دارد. فعلیّت این مراتب، منوط به [[تربیت]] و [[تعلیم]] نفس در تحت [[هدایت]] [[نفوس]] [[انبیاء]] و [[اولیاء الهی]] {{عم}} است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref>. | |||
بر | == محدوده مالکیّت و ولایت انسان در جهان == | ||
مراتب مالکیّت و ولایت در تصرّف انسان، بنا بر [[قرب]] و بُعد و نوع رابطهای که با مملوک خود دارد، متفاوت است؛ زیرا انسان در [[روابط فردی]] خود، مالک نفس و قوای [[نفسانی]] خود و آثار آنها در معقولات و تخیّلات خویش است؛ مالکیّت او در این مراحل، چون دائرمدار وجود است، مالکیّتی [[حقیقی]]، مانند مالکیّت و [[حاکمیّت]] علّت بر معلول است. در مرتبه پایینتر، مالکیّت انسان بر [[بدن]] و جوارح [[مادّی]] خود است که چنین مالکیّتی، [[برزخ]] میان مالکیّت حقیقی و اعتباری است. در مرتبه بعد، انسان نسبت به [[اموال]] و داراییهای خود مالکیّتی اعتباری دارد. در [[فرهنگ قرآن]]، از آنجا که همه عالم مخلوق [[خداوند]] است، مالکیّت اصلیِ همه آنها به [[خالق]] تعلّق دارد. بر این مبنا، خود و کلیّه متعلّقات انسان نیز، به عنوان یکی از مخلوقات خداوند، از آن اوست؛ به همین جهت، هرگونه تصرّف انسان در متعلّقاتش نیز باید با [[اذن]] مالک اصلی صورت پذیرد؛ و الا [[حقّ]] تصرّف در آن را ندارد. | |||
نتیجه آنکه: چون [[خداوند]] [[خالق]] [[جهان]] است، عقلاً [[ولیّ]] مطلق جهان است و عرصههای [[تکوین]] و [[تشریع]]، تحت [[ولایت الهی]] است. بر این مبنا، جریان [[ولایت]] غیر [[پروردگار]] در [[نظام]] عالم و امور اعتباری، میباید از خداوند آغاز و به او ختم گردد. هرچند این امر در پدیدهها به طور قهری صورت میگیرد و [[آیات]] فراوان [[قرآن]] مشیر به آن است، ولی در امور هنجاری و [[تکالیف دینی]] و [[قوانین]] فردی و [[اجتماعی]] [[اسلام]]، همه ولایتها باید [[مأذون]] از ولایت الهی باشد و الا [[والی]] و موَلَّی علیه، [[غاصب]] و مغصوب محسوب شده و در [[قیامت]] مورد [[مؤاخذه]] واقع خواهند شد. | |||
بر همین اساس است که بسیاری از حسابرسیها و مُؤخَذات پروردگار درباره مالکیّتهای [[حقیقی]] و اعتباری انسان در [[دنیا]] و [[آخرت]] معنا پیدا میکند<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۴۶۲-۴۶۴.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']] | |||
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']] | # [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||