سلیم بن قیس هلالی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'رجال شیعه' به 'رجال شیعه'
جز (جایگزینی متن - 'رجال شیعه' به 'رجال شیعه')
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
# [[عبدالله بن حارث هاشمی]]؛
# [[عبدالله بن حارث هاشمی]]؛
# [[ابراهیم بن یزید نخعی]] [[ابوعمران فقیه]]؛
# [[ابراهیم بن یزید نخعی]] [[ابوعمران فقیه]]؛
# [[مجاهد بن حبر]] [[ابو الحجاج]]؛
# [[ابوالحجاج مجاهد بن جبیر]]؛
# [[ابو عیاض]]؛
# [[ابو عیاض]]؛
# [[سلیمان بن مهران]] [[ابومحمد اعمش]]؛
# [[سلیمان بن مهران]] [[ابومحمد اعمش]]؛
خط ۲۶۳: خط ۲۶۳:


=== سخن مرحوم [[نعمانی]] درباره [[سلیم بن قیس]] ===
=== سخن مرحوم [[نعمانی]] درباره [[سلیم بن قیس]] ===
مرحوم [[نعمانی]] می‌نویسد: اکنون شما ای [[جماعت]] [[شیعه]]- که [[خدا]] شما را [[رحمت]] کند! - [[نیک]] بیندیشید درباره آن چه در [[کتاب]] [[خدای عزوجل]] آمده و آن چه از [[رسول خدا]]، از [[امیر المؤمنین]] و از [[امامان]]، یکی از پس دیگری درباره [[امامان دوازده گانه]] و [[برتری]] آنان و شماره آنان از طریق [[رجال]] [[شیعه]] [[نقل]] شده است که [[ائمه]] {{عم}} به همه آنها [[اعتماد]] داشته‌اند، و به [[پیوستگی]] آن (به [[معصومین]]) که به صورت [[تواتر]] به ما رسیده است بنگرید، که اندیشیدن عمیق به آن ([[اخبار]]) دلها را از [[ابتلاء]] به نابینائی، [[رهایی]] می‌بخشد و دودلی را دور و ناباوری را برطرف می‌سازد؛ از کسی که [[خدای تعالی]] برای او نکوئی خواسته و او را به پیمودن [[راه]] [[حق]] موفق ساخته، و خود نیز با گوش کردن به سخنان [[بیهوده]] گویان و یاوه سرایان و [[فتنه]] [[فریب]] خوردگان برای ورود [[ابلیس]] به [[قلب]] خویشتن راهی قرار نداده است. و در میان تمامی افراد [[شیعه]] که در پی [[دانش]] هستند و آن را از [[پیشوایان]] خود [[نقل]] می‌کنند، اختلافی نیست که [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] از بزرگترین کتاب‌های متون است که [[اهل]] [[علم]] آن را از ناقلان [[حدیث]] [[اهل بیت]] [[روایت]] کرده‌اند و آن، قدیمیترین آنهاست؛ زیرا همه مطالب این متن از [[رسول خدا]]، [[امیر المؤمنین]]، [[مقداد]]، [[سلمان فارسی]] و [[ابوذر]] و معاصرینشان که در این خط بوده‌اند، [[نقل]] شده است؛ یعنی کسانی که [[رسول خدا]] {{صل}} و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را دیده و از آن دو [[حدیث]] شنیده‌اند و آن کتاب، از اصولی است که [[شیعه]] به آن مراجعه و بر آن تکیه و [[اعتماد]] می‌کند؛ مطالبی که درباره چگونگی معرفی [[امامان]] دوازدهگانه {{عم}} در بیان [[رسول خدا]] {{صل}} و در یاد کردن فراوان از تعداد آنان است که آن [[حضرت]] فرمود: "همانا [[امامان]] از [[فرزندان حسین]] {{ع}} نُه نفرند که نهمین آنها قائمشان و ظاهر ایشان و [[باطن]] ایشان و بهترینشان است"، این [[احادیث]] هر بهانه‌ای را [[قطع]] و هر شبهه‌ای را برطرف و ادعای هر [[باطل]] گو و سخنان هر [[بدعت گذار]] و [[گمراهی]] هر [[فریبکار]] را رد می‌کند و [[دلیل]] روشنی است بر [[درستی]] [[امر]] این عده از [[امامان]] و برای هیچ یک از آنان که ادعاهای [[نادرست]] و ناحق دارند -کسانی که خود را به [[شیعه]] نسبت می‌دهند و [[شیعه]] از آنان به دور است - چنین دلیلی فراهم نمی‌آید که بر [[درستی]] دعواها و نظرات خود مانند آن را [[نقل]] کنند؛ و یا در هیچ یک از کتب اصول که [[شیعه]] به آنها مراجعه می‌کند و [[روایات]] صحیح آن را نمی‌یابند. {{متن قرآن|وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.</ref> <ref>الغیبه، نعمانی، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۴۱۱-۴۱۳.</ref>
مرحوم [[نعمانی]] می‌نویسد: اکنون شما ای [[جماعت]] [[شیعه]]- که [[خدا]] شما را [[رحمت]] کند! - [[نیک]] بیندیشید درباره آن چه در [[کتاب]] [[خدای عزوجل]] آمده و آن چه از [[رسول خدا]]، از [[امیر المؤمنین]] و از [[امامان]]، یکی از پس دیگری درباره [[امامان دوازده گانه]] و [[برتری]] آنان و شماره آنان از طریق [[رجال شیعه]] [[نقل]] شده است که [[ائمه]] {{عم}} به همه آنها [[اعتماد]] داشته‌اند، و به [[پیوستگی]] آن (به [[معصومین]]) که به صورت [[تواتر]] به ما رسیده است بنگرید، که اندیشیدن عمیق به آن ([[اخبار]]) دلها را از [[ابتلاء]] به نابینائی، [[رهایی]] می‌بخشد و دودلی را دور و ناباوری را برطرف می‌سازد؛ از کسی که [[خدای تعالی]] برای او نکوئی خواسته و او را به پیمودن [[راه]] [[حق]] موفق ساخته، و خود نیز با گوش کردن به سخنان [[بیهوده]] گویان و یاوه سرایان و [[فتنه]] [[فریب]] خوردگان برای ورود [[ابلیس]] به [[قلب]] خویشتن راهی قرار نداده است. و در میان تمامی افراد [[شیعه]] که در پی [[دانش]] هستند و آن را از [[پیشوایان]] خود [[نقل]] می‌کنند، اختلافی نیست که [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] از بزرگترین کتاب‌های متون است که [[اهل]] [[علم]] آن را از ناقلان [[حدیث]] [[اهل بیت]] [[روایت]] کرده‌اند و آن، قدیمیترین آنهاست؛ زیرا همه مطالب این متن از [[رسول خدا]]، [[امیر المؤمنین]]، [[مقداد]]، [[سلمان فارسی]] و [[ابوذر]] و معاصرینشان که در این خط بوده‌اند، [[نقل]] شده است؛ یعنی کسانی که [[رسول خدا]] {{صل}} و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را دیده و از آن دو [[حدیث]] شنیده‌اند و آن کتاب، از اصولی است که [[شیعه]] به آن مراجعه و بر آن تکیه و [[اعتماد]] می‌کند؛ مطالبی که درباره چگونگی معرفی [[امامان]] دوازدهگانه {{عم}} در بیان [[رسول خدا]] {{صل}} و در یاد کردن فراوان از تعداد آنان است که آن [[حضرت]] فرمود: "همانا [[امامان]] از [[فرزندان حسین]] {{ع}} نُه نفرند که نهمین آنها قائمشان و ظاهر ایشان و [[باطن]] ایشان و بهترینشان است"، این [[احادیث]] هر بهانه‌ای را [[قطع]] و هر شبهه‌ای را برطرف و ادعای هر [[باطل]] گو و سخنان هر [[بدعت گذار]] و [[گمراهی]] هر [[فریبکار]] را رد می‌کند و [[دلیل]] روشنی است بر [[درستی]] [[امر]] این عده از [[امامان]] و برای هیچ یک از آنان که ادعاهای [[نادرست]] و ناحق دارند -کسانی که خود را به [[شیعه]] نسبت می‌دهند و [[شیعه]] از آنان به دور است - چنین دلیلی فراهم نمی‌آید که بر [[درستی]] دعواها و نظرات خود مانند آن را [[نقل]] کنند؛ و یا در هیچ یک از کتب اصول که [[شیعه]] به آنها مراجعه می‌کند و [[روایات]] صحیح آن را نمی‌یابند. {{متن قرآن|وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.</ref> <ref>الغیبه، نعمانی، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۴۱۱-۴۱۳.</ref>


== سخن مرحوم [[آقا بزرگ طهرانی]] درباره [[ابن غضائری]] ==
== سخن مرحوم [[آقا بزرگ طهرانی]] درباره [[ابن غضائری]] ==
خط ۲۷۴: خط ۲۷۴:
گفتیم که نسبت دادن کتاب الضعفاء به [[ابن غضائری]] مشهوری که از بزرگان [[طایفه]] و از [[مشایخ]] [[نجاشی]] است، [[ستم]] بزرگی در [[حق]] وی است و [[شأن]] او اجلّ از این است که [[حرمت]] بزرگان [[دین]] را بشکند تا اینکه هیچ یک از بزرگانی که به [[تقوا]] و [[عفاف]] و [[صلاح]] معروف‌اند نتوانند از [[جرح]] او فرار کنند. ظاهراً مؤلف این کتاب از [[دشمنان]] بزرگان [[شیعه]] بوده و می‌خواسته است به ایشان به هر [[حیله]] و وجهی [[تهمت]] بزند. پس این کتاب را تألیف کرده و بعضی از مقالات [[ابن غضائری]] را در آن آورده است تا سخنان او را بپذیرند؛ والله العالم.
گفتیم که نسبت دادن کتاب الضعفاء به [[ابن غضائری]] مشهوری که از بزرگان [[طایفه]] و از [[مشایخ]] [[نجاشی]] است، [[ستم]] بزرگی در [[حق]] وی است و [[شأن]] او اجلّ از این است که [[حرمت]] بزرگان [[دین]] را بشکند تا اینکه هیچ یک از بزرگانی که به [[تقوا]] و [[عفاف]] و [[صلاح]] معروف‌اند نتوانند از [[جرح]] او فرار کنند. ظاهراً مؤلف این کتاب از [[دشمنان]] بزرگان [[شیعه]] بوده و می‌خواسته است به ایشان به هر [[حیله]] و وجهی [[تهمت]] بزند. پس این کتاب را تألیف کرده و بعضی از مقالات [[ابن غضائری]] را در آن آورده است تا سخنان او را بپذیرند؛ والله العالم.


[[سید بن طاؤس]] در تأسیس قاعده کلی برای [[جرح و تعدیل]]، به آن اشاره کرده است. پس چنانچه [[جرح]] معارضی داشت، با وجود معارض، ساقط می‌شود و اگر معارضی نداشت، پس [[اطمینان]] به آن، پسندیده‌تر است، بر خلاف [[مدح]] غیر معارض که در آن، سکون است. با این قاعده، در اذهان [[سیره]] [[اصحاب]] اعتنا نکردن به تضعیفات کتاب الضعفاء خطور می‌کند؛ البته بر فرض معلوم بودن مؤلف کتاب و چه بسا که مؤلف این کتاب معلوم نباشد؛ پس چگونه با [[جرح]] آن سکون دست خواهد داد؟<ref>الذریعه، ج۱۰، ص۸۹.</ref>
[[سید بن طاووس]] در تأسیس قاعده کلی برای [[جرح و تعدیل]]، به آن اشاره کرده است. پس چنانچه [[جرح]] معارضی داشت، با وجود معارض، ساقط می‌شود و اگر معارضی نداشت، پس [[اطمینان]] به آن، پسندیده‌تر است، بر خلاف [[مدح]] غیر معارض که در آن، سکون است. با این قاعده، در اذهان [[سیره]] [[اصحاب]] اعتنا نکردن به تضعیفات کتاب الضعفاء خطور می‌کند؛ البته بر فرض معلوم بودن مؤلف کتاب و چه بسا که مؤلف این کتاب معلوم نباشد؛ پس چگونه با [[جرح]] آن سکون دست خواهد داد؟<ref>الذریعه، ج۱۰، ص۸۹.</ref>


ایشان سپس درباره [[ابن غضائری]] می‌نویسد: ما باید [[ساحت]] [[ابن غضائری]] را از تألیف این کتاب منزه بدانیم که در آن به انواع مختلف، علمای با [[تقوا]] و [[عفاف]] [[جرح]] شده‌اند؛ کما اینکه در این کتاب، [[مفسر]] استر آبادی، [[ضعیف]] و [[کذاب]] دانسته شده است؛ آیا کسی که [[شیخ صدوق]] اکثر روایاتش را از او [[نقل]] و بر او [[اعتماد]] کرده، [[کذاب]] است؟ در این باره دو مسئله پیش می‌آید. یا اینکه باید توصیف [[شیخ طوسی]] را درباره [[شیخ صدوق]] [[تکذیب]] کنیم که فرموده است: وی [[آگاه]] به [[رجال]] و نسبت به [[اخبار]] نقاد است {{عربی|بصیراً بالرجال نقاداً للاخبار}}، پس اینکه [[شیخ صدوق]] اخبارش را از [[استرآبادی]] گرفته و بر او [[اعتماد]] کرده نشان دهنده [[جهل]] وی نسبت به [[استرآبادی]] است؛ در حالی که وی [[کذاب]] بوده است و این، آشکار می‌کند که او آن گونه نبوده که [[شیخ طوسی]] وی را توصیف کرده است؛ یعنی [[بصیر]] و نقاد؛ و امر دوم، [[تکذیب]] توصیف [[حضرت حجت]] {{ع}} است که در [[توقیع]] آن [[حضرت]] به اینکه او [[فقیه]] در [[دین]] است اشاره شده است؛ همان گونه که [[آیت الله]] [[بحر العلوم]] در "[[الفوائد الرجالیة (کتاب)|الفوائد الرجالیة]]" گفته است: "{{عربی|ان كان أخذه عنه عن عمد و [[علم]] بحاله}}"؛ چگونه [[شیخ صدوق]] که در محضر او تلمذ کرده و معاشر وی بوده است، [[کذّاب]] بودن وی متوجه نشده است؟ ولی کسی که بعد از دو سال از [[وفات]] [[شیخ صدوق]] به [[دنیا]] آمده، اطلاع داشته است؟ و چگونه [[پدر]] [[ابن غضائری]] بر کذبش مطلع نبوده و از او [[روایت]] [[نقل]] کرده است؟ مثل سایر علمایی که [[محقق کرکی]] نام آنها را در اجازه‌اش آورده است، ولی فرزندش بعد از [[مرگ]] پدرش آن [[کذب]] را متوجه شده است. کل این قرائن بر این مسئله دلالت دارد که این کتاب، تألیف او نیست و بعضی از [[دشمنان]] آن را مطرح کرده‌اند؛ مرحوم [[آقا بزرگ]] چند نمونه دیگر هم مثال می‌زند: مثل قولش به اینکه [[امام]] [[ابوالحسن الثالث]] با تصریح در مواضع زیادی به اینکه [[ابو محمد الحسن ابوالحجة]] {{ع}} است. و مثل قولش به اینکه [[تفسیر موضوعی]] از سهل دیباجی، از پدرش است؛ در حالی که اسم او و اسم پدرش در [[سند]] [[تفسیر]] نیست. طبق آنچه [[نقل]] کردیم، [[سیره]] جاری اعتنایی بین [[اصحاب]] قدیم و جدید آن است که به آنچه ابنغضائری به [[تنهایی]] آورده است، توجه نمی‌کنند<ref>الذریعه، ج۴، ص۲۸۸- ۲۹۱.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۴۱۳-۴۱۶.</ref>
ایشان سپس درباره [[ابن غضائری]] می‌نویسد: ما باید [[ساحت]] [[ابن غضائری]] را از تألیف این کتاب منزه بدانیم که در آن به انواع مختلف، علمای با [[تقوا]] و [[عفاف]] [[جرح]] شده‌اند؛ کما اینکه در این کتاب، [[مفسر]] استر آبادی، [[ضعیف]] و [[کذاب]] دانسته شده است؛ آیا کسی که [[شیخ صدوق]] اکثر روایاتش را از او [[نقل]] و بر او [[اعتماد]] کرده، [[کذاب]] است؟ در این باره دو مسئله پیش می‌آید. یا اینکه باید توصیف [[شیخ طوسی]] را درباره [[شیخ صدوق]] [[تکذیب]] کنیم که فرموده است: وی [[آگاه]] به [[رجال]] و نسبت به [[اخبار]] نقاد است {{عربی|بصیراً بالرجال نقاداً للاخبار}}، پس اینکه [[شیخ صدوق]] اخبارش را از [[استرآبادی]] گرفته و بر او [[اعتماد]] کرده نشان دهنده [[جهل]] وی نسبت به [[استرآبادی]] است؛ در حالی که وی [[کذاب]] بوده است و این، آشکار می‌کند که او آن گونه نبوده که [[شیخ طوسی]] وی را توصیف کرده است؛ یعنی [[بصیر]] و نقاد؛ و امر دوم، [[تکذیب]] توصیف [[حضرت حجت]] {{ع}} است که در [[توقیع]] آن [[حضرت]] به اینکه او [[فقیه]] در [[دین]] است اشاره شده است؛ همان گونه که [[آیت الله]] [[بحر العلوم]] در "[[الفوائد الرجالیة (کتاب)|الفوائد الرجالیة]]" گفته است: "{{عربی|ان كان أخذه عنه عن عمد و [[علم]] بحاله}}"؛ چگونه [[شیخ صدوق]] که در محضر او تلمذ کرده و معاشر وی بوده است، [[کذّاب]] بودن وی متوجه نشده است؟ ولی کسی که بعد از دو سال از [[وفات]] [[شیخ صدوق]] به [[دنیا]] آمده، اطلاع داشته است؟ و چگونه [[پدر]] [[ابن غضائری]] بر کذبش مطلع نبوده و از او [[روایت]] [[نقل]] کرده است؟ مثل سایر علمایی که [[محقق کرکی]] نام آنها را در اجازه‌اش آورده است، ولی فرزندش بعد از [[مرگ]] پدرش آن [[کذب]] را متوجه شده است. کل این قرائن بر این مسئله دلالت دارد که این کتاب، تألیف او نیست و بعضی از [[دشمنان]] آن را مطرح کرده‌اند؛ مرحوم [[آقا بزرگ]] چند نمونه دیگر هم مثال می‌زند: مثل قولش به اینکه [[امام]] [[ابوالحسن الثالث]] با تصریح در مواضع زیادی به اینکه [[ابو محمد الحسن ابوالحجة]] {{ع}} است. و مثل قولش به اینکه [[تفسیر موضوعی]] از سهل دیباجی، از پدرش است؛ در حالی که اسم او و اسم پدرش در [[سند]] [[تفسیر]] نیست. طبق آنچه [[نقل]] کردیم، [[سیره]] جاری اعتنایی بین [[اصحاب]] قدیم و جدید آن است که به آنچه ابنغضائری به [[تنهایی]] آورده است، توجه نمی‌کنند<ref>الذریعه، ج۴، ص۲۸۸- ۲۹۱.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۴۱۳-۴۱۶.</ref>
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش