بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[امام مجتبی]] {{ع}} پس از [[شهادت]] پدر بزرگوارش، [[امیرمؤمنان]] {{ع}}، در [سخنرانی خویش به نقل از جدش، [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ}}<ref>کفایة الاثر، ص۱۶۲، س ۳؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۱۶، ح۱۸ و ۱۹.</ref>، هیچ یک از [[خاندان]] ما، با [[مرگ]] طبیعی نمیمیرد، بلکه یا به ضرب [[شمشیر]] و یا به وسیله سم کشته خواهد شد. [[زندگی]] همه [[امامان معصوم]] و [[اهل بیت]] [[پاک]] [[پیامبر]] {{صل}} با شهادت و [[مرگ سرخ]] پایان یافته است و برگی افتخارآمیز در کتاب زندگی خویش به ثبت رساندهاند. | [[امام مجتبی]] {{ع}} پس از [[شهادت]] پدر بزرگوارش، [[امیرمؤمنان]] {{ع}}، در [سخنرانی خویش به نقل از جدش، [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ}}<ref>کفایة الاثر، ص۱۶۲، س ۳؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۱۶، ح۱۸ و ۱۹.</ref>، هیچ یک از [[خاندان]] ما، با [[مرگ]] طبیعی نمیمیرد، بلکه یا به ضرب [[شمشیر]] و یا به وسیله سم کشته خواهد شد. [[زندگی]] همه [[امامان معصوم]] و [[اهل بیت]] [[پاک]] [[پیامبر]] {{صل}} با شهادت و [[مرگ سرخ]] پایان یافته است و برگی افتخارآمیز در کتاب زندگی خویش به ثبت رساندهاند. | ||
[[امام جواد]] {{ع}} نیز، طبق فرمایش رسول خدا {{صل}}، به وسیله زهر و به دست [[معتصم عباسی]] به شهادت رسید؛ همانگونه که پدر بزرگوارش، [[حضرت رضا]] {{ع}} فرمود: "غاصبانه و [[ظالمانه]] فرزندم را میکشند و به شهادت میرسانند. پس در آن هنگام | [[امام جواد]] {{ع}} نیز، طبق فرمایش رسول خدا {{صل}}، به وسیله زهر و به دست [[معتصم عباسی]] به شهادت رسید؛ همانگونه که پدر بزرگوارش، [[حضرت رضا]] {{ع}} فرمود: "غاصبانه و [[ظالمانه]] فرزندم را میکشند و به شهادت میرسانند. پس در آن هنگام اهل آسمان بر وی میگریند"<ref>{{متن حدیث|يُقْتَلُ غَصْباً فَيَبْكِي لَهُ وَ عَلَيْهِ أَهْلُ السَّمَاءِ...}}، عیون المعجزات، ص۱۲۱.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص۶۵.</ref> | ||
== خبر دادن [[امام رضا]] {{ع}} از شهادت فرزند خود == | == خبر دادن [[امام رضا]] {{ع}} از شهادت فرزند خود == | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== خبر دادن امام جواد {{ع}} از [[زمان]] شهادت خود == | == خبر دادن امام جواد {{ع}} از [[زمان]] شهادت خود == | ||
ابن بزیع، که شغلش عطرفروشی بوده است، میگوید: امام جواد {{ع}} فرمود: [[رهایی]] و [[نجات]] من، سی ماه پس از فوت [[مأمون]] خواهد بود! پس از شنیدن این سخن، [[تاریخ]] آن [[روز]] را به خاطر سپردم، تا اینکه [[امام جواد]] {{ع}} به [[شهادت]] رسید. وقتی [[تاریخ]] به یاد مانده در | ابن بزیع، که شغلش عطرفروشی بوده است، میگوید: امام جواد {{ع}} فرمود: [[رهایی]] و [[نجات]] من، سی ماه پس از فوت [[مأمون]] خواهد بود! پس از شنیدن این سخن، [[تاریخ]] آن [[روز]] را به خاطر سپردم، تا اینکه [[امام جواد]] {{ع}} به [[شهادت]] رسید. وقتی [[تاریخ]] به یاد مانده در ذهن خویش را فراخوانی نمودم، متوجه شدم همان زمانی است که آن حضرت [[وعده]] داده بود<ref>{{متن حدیث|وَ عَنِ ابْنِ بَزِيعٍ الْعَطَّارِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}}: الْفَرَجُ بَعْدَ الْمَأْمُونِ بِثَلَاثِينَ شَهْراً. قَالَ فَنَظَرْنَا فَمَاتَ بَعْدَ ثَلَاثِينَ شَهْراً}}؛ کشف الغمه، ج۲، ص۳۶۳؛ [[بحارالانوار]]، ج۵۰، ص۶۳، ذیل ح۴۰؛ اثبات الهداء، ج۳، ص۳۴۱، ح۳۶؛ انوار البهیه، ص۲۶۵.</ref>. | ||
[[محمد بن قاسم]] از پدرش و دیگران [[روایت]] میکند: آنگاه که امام جواد {{ع}} برای آخرین بار از [[مدینه]] خارج میشد، به [[شهر مدینه]] و قبر پیامبر نگاهی افکنده، فرمود: ای مدینه، تو چه قدر خوبی! اما بدان که من دیگر به سوی تو باز نمیگردم<ref>{{متن حدیث|عن محمّد بن القاسم، عن أبيه، و روى أيضا غيره قال: لمّا خرج [أبوجعفر الجواد {{ع}}] من المدينة في المرّة الأخيرة قال: «ما أطيبك يا طيبة، فلست بعائد إليك»}}؛ الثاقب فی المناقب، ص۵۱۶، ح۴۴۴.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص۶۶.</ref> | [[محمد بن قاسم]] از پدرش و دیگران [[روایت]] میکند: آنگاه که امام جواد {{ع}} برای آخرین بار از [[مدینه]] خارج میشد، به [[شهر مدینه]] و قبر پیامبر نگاهی افکنده، فرمود: ای مدینه، تو چه قدر خوبی! اما بدان که من دیگر به سوی تو باز نمیگردم<ref>{{متن حدیث|عن محمّد بن القاسم، عن أبيه، و روى أيضا غيره قال: لمّا خرج [أبوجعفر الجواد {{ع}}] من المدينة في المرّة الأخيرة قال: «ما أطيبك يا طيبة، فلست بعائد إليك»}}؛ الثاقب فی المناقب، ص۵۱۶، ح۴۴۴.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص۶۶.</ref> | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
[[هارون بن فضل]] میگوید: از روزی که امام جواد {{ع}} به شهادت رسیده بود، هیچ کس خبر نداشت و در جایی هم منتشر نشده بود و [[مردم مدینه]] هم از آن بیاطلاع بودند. فرزندش، امام هادی {{ع}} را دیدم که فرمود: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>، پدرم از [[دنیا]] رفت! دوستانی که نزد وی بودند، با [[تعجب]] پرسیدند: چگونه با خبر شدید؟ فرمود: [[خضوع]] و خشوعی در برابر [[خداوند]] [[احساس]] نمودم که تا این لحظه با آن آشنا نبودم<ref>{{متن حدیث|عَنْ هَارُونَ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ فِي الْيَوْمِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}}. فَقَالَ {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ عَرَفْتَ قَالَ {{ع}}: لِأَنَّهُ تَدَاخَلَنِي ذِلَّةٌ لِلَّهِ لَمْ أَكُنْ أَعْرِفُهَا}}؛ کافی، ج۱، ص۳۸۱، ح۵؛ دلائل الامامة، ص۴۱۵، ح۳۷۸؛ اثبات الوصیة، ص۲۲۹؛ بصائر الدرجات، ص۴۸۷، ح۳ و ۵؛ نوادرالمعجزات، ص۱۸۹، ح۸؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۹۲، ح۳؛ ج۵۰، ص۱۴، ح۱۵.</ref>. | [[هارون بن فضل]] میگوید: از روزی که امام جواد {{ع}} به شهادت رسیده بود، هیچ کس خبر نداشت و در جایی هم منتشر نشده بود و [[مردم مدینه]] هم از آن بیاطلاع بودند. فرزندش، امام هادی {{ع}} را دیدم که فرمود: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>، پدرم از [[دنیا]] رفت! دوستانی که نزد وی بودند، با [[تعجب]] پرسیدند: چگونه با خبر شدید؟ فرمود: [[خضوع]] و خشوعی در برابر [[خداوند]] [[احساس]] نمودم که تا این لحظه با آن آشنا نبودم<ref>{{متن حدیث|عَنْ هَارُونَ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ فِي الْيَوْمِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}}. فَقَالَ {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ عَرَفْتَ قَالَ {{ع}}: لِأَنَّهُ تَدَاخَلَنِي ذِلَّةٌ لِلَّهِ لَمْ أَكُنْ أَعْرِفُهَا}}؛ کافی، ج۱، ص۳۸۱، ح۵؛ دلائل الامامة، ص۴۱۵، ح۳۷۸؛ اثبات الوصیة، ص۲۲۹؛ بصائر الدرجات، ص۴۸۷، ح۳ و ۵؛ نوادرالمعجزات، ص۱۸۹، ح۸؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۹۲، ح۳؛ ج۵۰، ص۱۴، ح۱۵.</ref>. | ||
سخن امام {{ع}} درباره [[احساس]] [[خضوع]] و [[خشوع]] در برابر [[خداوند]]، از [[شهادت]] پدر و انتقال [[مسئولیت]] [[امامت]] و [[رهبری جامعه]] به آن حضرت حکایت میکرد<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص۶۷.</ref> | |||
== وصیتنامه [[امام جواد]] {{ع}} == | == وصیتنامه [[امام جواد]] {{ع}} == | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
== تاریخ شهادت == | == تاریخ شهادت == | ||
منابع [[زمان]] شهادت امام جواد{{ع}} را به [[اتفاق]] [[سال ۲۲۰ ق]]، بیان کردهاند. در مورد ماه و [[روز]] [[شهادت]]، نیز اقوال مختلفی وجود دارد. کهنترین منبعی که زمان | منابع [[زمان]] شهادت امام جواد{{ع}} را به [[اتفاق]] [[سال ۲۲۰ ق]]، بیان کردهاند. در مورد ماه و [[روز]] [[شهادت]]، نیز اقوال مختلفی وجود دارد. کهنترین منبعی که زمان شهادت امام را ذکر کرده المقالات و الفرق، از [[سعد اشعری]] (م ۳۰۱ق) است که شهادت امام را آخر [[ذیقعده]] [[سال ۲۲۰ق]] نوشته است<ref>اشعری، المقالات و الفرق، ج۱، ص۱۹۹.</ref>، همین نظر را [[نوبختی]] (م ۳۱۰ق) و [[کلینی]] (م ۳۲۹ق) نیز نقل کردهاند<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص۹۳؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۴۹۲.</ref> و پذیرفته شده است. اما دو [[روایت]] [[محمد بن سنان]] و [[محمد بن سعد]]، زمانهای دیگری را ذکر کردهاند. بر اساس روایت محمد بن سنان<ref>محمد بن سنان از اصحاب امام کاظم، امام رضا و امام جواد{{عم}} بوده و از وی حدود ۹۶۹ روایت در کتب اربعه نقل شده است.</ref>، [[امام جواد]]{{ع}} روز سه [[شنبه]]، ششم [[ذیحجه]] سال ۲۲۰ق، به شهادت رسید<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۴۹۷.</ref>. روایت محمد بن سعد (سعید)<ref>منابع رجالی درباره محمد بن سعد (سعید) گزارشی ندادهاند؛ ولی شیخ طوسی او را صالح و مستقیم المذهب شمرده است (طوسی، رجال، ص۴۴۰). او غیر از محمد بن سعد کاتب واقدی (م ۲۳۰ق) است.</ref> نیز پنجم ذیحجه را زمان شهادت دانسته است<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۶۷.</ref>. وصیتنامه مکتوبی که امام جواد{{ع}} نوشته و سه تن از [[اصحاب]] آن حضرت، [[احمد بن ابیخالد]]، جَوّانی و [[نصر خادم]]، بر آن شهادت دادهاند، دارای [[تاریخ]] یکشنبه سوم ذیحجه سال ۲۲۰ق، است<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲۵.</ref>. تاریخ وصیتنامه قرینهای است بر صحت زمانهایی که شهادت امام را پنجم، یا ششم ذیحجه ثبت کردهاند. | ||
بر اساس تاریخهای پذیرفته شده در این نوشته در باب ولادت (۱۵ [[رمضان]] [[سال ۱۹۵ق]]) و شهادت امام جواد{{ع}} (۳۰ ذیقعده سال ۲۲۰ق)، مدت [[عمر]] امام ۲۵ سال و دو ماه و پانزده روز بوده است. برخی نیز مدت عمر امام را ۲۴ سال نوشتهاند که صحیح نیست<ref>ابن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۱۳۰.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]]، ص۱۵۳.</ref> | بر اساس تاریخهای پذیرفته شده در این نوشته در باب ولادت (۱۵ [[رمضان]] [[سال ۱۹۵ق]]) و شهادت امام جواد{{ع}} (۳۰ ذیقعده سال ۲۲۰ق)، مدت [[عمر]] امام ۲۵ سال و دو ماه و پانزده روز بوده است. برخی نیز مدت عمر امام را ۲۴ سال نوشتهاند که صحیح نیست<ref>ابن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۱۳۰.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]]، ص۱۵۳.</ref> | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
درباره چگونگی، چرایی و عاملان شهادت امام جواد{{ع}}، سه گزارش و خبر در دست است، این [[اخبار]] همه نقش اصلی را در این واقعه برای [[معتصم]] ثبت میکنند که با استفاده از واسطههایی خواسته [[شیطانی]] خویش را محقق کرده است. این اخبار بدین شرحاند: | درباره چگونگی، چرایی و عاملان شهادت امام جواد{{ع}}، سه گزارش و خبر در دست است، این [[اخبار]] همه نقش اصلی را در این واقعه برای [[معتصم]] ثبت میکنند که با استفاده از واسطههایی خواسته [[شیطانی]] خویش را محقق کرده است. این اخبار بدین شرحاند: | ||
۱. '''تحریک [[ابن ابیدؤاد]]''': بر اساس یک گزارش، در [[مجلسی]] با حضور [[فقها]] و از جمله ابن ابیدؤاد (م ۲۴۰ق) [[قاضی القضاة]] معتصم، درباره [[حکم]] فقهیِ محل قطع انگشتان دست سارق بحث شد، معتصم نظر [[امام]] را بر دیگر نظرها ترجیح داد. همین مسئله موجب [[حسادت]] و [[احساس]] خطر ابن ابیدؤاد شد که نظرش پذیرفته نشد. وی نزد معتصم درباره پیامدهای اینگونه [[رفتار]] که موجب تقویت [[شیعیان]] میشود به معتصم هشدار داد. معتصم تحت تأثیر سخنان او به یکی از دبیرانش [[فرمان]] [[مسموم]] کردن امام را داد، او نیز با | ۱. '''تحریک [[ابن ابیدؤاد]]''': بر اساس یک گزارش، در [[مجلسی]] با حضور [[فقها]] و از جمله ابن ابیدؤاد (م ۲۴۰ق) [[قاضی القضاة]] معتصم، درباره [[حکم]] فقهیِ محل قطع انگشتان دست سارق بحث شد، معتصم نظر [[امام]] را بر دیگر نظرها ترجیح داد. همین مسئله موجب [[حسادت]] و [[احساس]] خطر ابن ابیدؤاد شد که نظرش پذیرفته نشد. وی نزد معتصم درباره پیامدهای اینگونه [[رفتار]] که موجب تقویت [[شیعیان]] میشود به معتصم هشدار داد. معتصم تحت تأثیر سخنان او به یکی از دبیرانش [[فرمان]] [[مسموم]] کردن امام را داد، او نیز با اصرار، امام را به [[خانه]] خود [[دعوت]] و ایشان را مسموم و [[شهید]] کرد. | ||
این [[روایت]] را نخستینبار [[عیاشی]] (م ۳۲۰ق) در [[تفسیر]] خویش از | این [[روایت]] را نخستینبار [[عیاشی]] (م ۳۲۰ق) در [[تفسیر]] خویش از «زرقان، یار و همنشین ابن ابیدؤاد» نقل کرده است و منابع بعدی به نقل از عیاشی گزارش کردهاند<ref>عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۱۹ به نقل از او: حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۲۵۲؛ ماحوزی، البرهان، ج۱، ص۳۲؛ بحرانی، مدینة المعاجز، ج۷، ص۴۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۰، ص۵.</ref>. | ||
٢. '''[[انتقام]] امّفضل [[همسر]] [[امام جواد]]'''{{ع}}: | ٢. '''[[انتقام]] امّفضل [[همسر]] [[امام جواد]]'''{{ع}}: جعفر بن مأمون و معتصم که از موقعیت امام جواد{{ع}} نزد شیعیان و هوادران خط [[امامت]] [[آگاه]] بودند، در صدد [[توطئه]] علیه امام جواد{{ع}} و [[شهادت]] او بودند و چون میدانستند امّفضل همسر امام جواد{{ع}} که خواهر جعفر بود، با همسرش [[اختلاف]] دارد، او را برای مسموم کردن امام{{ع}} تحریک کردند. اختلاف امّفضل با امام بر سر این بود که امام از همسر دیگرش، مادر [[امام علی النقی]] صاحب فرزند شده بود و همین موضوع سبب حسادت امّفضل شد که صاحب فرزند نمیشد و او را به انتقام واداشت و با دادن انگور رازقی سمی، یا با دستمال [[آلوده]]، آن حضرت را به [[شهادت]] رساند. | ||
این [[روایت]]، نخست در [[اثبات]] الوصیة آمده است و منابع بعدی مانند [[عیون]] المعجزات و دلائل الامامة [[طبری]] نیز شبیه آن روایت را با تفاوتهایی نقل کردهاند<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۲۷؛ ابن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۱۲۹؛ طبری، دلائل الامامة، ص۳۹۵؛ بحرانی، مدینة المعاجز، ج۷، ص۴۰۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۷.</ref>. منابع دیگری نیز به [[مسموم]] شدن [[امام]] به دست همسرش امّفضل و شهادت آن حضرت اشاره کردهاند<ref>ابن همام اسکافی، منتخب الأنوار، ص۸۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۴۶۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۹۱.</ref>. | این [[روایت]]، نخست در [[اثبات]] الوصیة آمده است و منابع بعدی مانند [[عیون]] المعجزات و دلائل الامامة [[طبری]] نیز شبیه آن روایت را با تفاوتهایی نقل کردهاند<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۲۷؛ ابن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۱۲۹؛ طبری، دلائل الامامة، ص۳۹۵؛ بحرانی، مدینة المعاجز، ج۷، ص۴۰۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۷.</ref>. منابع دیگری نیز به [[مسموم]] شدن [[امام]] به دست همسرش امّفضل و شهادت آن حضرت اشاره کردهاند<ref>ابن همام اسکافی، منتخب الأنوار، ص۸۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۴۶۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۹۱.</ref>. | ||
۳. '''[[توطئه]] معتصِم''': [[معتصم]] با [[احترام]]، [[امام جواد]]{{ع}} و امّفضل را از [[مدینه]] به [[بغداد]] فرا خواند. شربت پرتقال مسمومی را آماده کرد و از داروغهاش ـ اشناس ترک ـ خواست که آن را به امام بخوراند، اشناس نیز با | ۳. '''[[توطئه]] معتصِم''': [[معتصم]] با [[احترام]]، [[امام جواد]]{{ع}} و امّفضل را از [[مدینه]] به [[بغداد]] فرا خواند. شربت پرتقال مسمومی را آماده کرد و از داروغهاش ـ اشناس ترک ـ خواست که آن را به امام بخوراند، اشناس نیز با اصرار چنین کرد و امام را مسموم کرد<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۸۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵۰، ص۸ به نقل از: مناقب ابن شهر آشوب.</ref>. در این گزارش به [[هدف]] و انگیزه [[اقدام]] معتصم برای شهادت امام اشارهای نشده است و احتمالاً با گزارش اول یکی باشد. شخ [[صدوق]] مسموم شدن امام را به معتصم نسبت میدهد<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۸۰.</ref>. البته تحریک ابن ابیدؤاد و امّفضل میتوانست منشأ تصمیم معتصم برای مسموم کردن امام باشد. | ||
افزون بر [[دلایل]] یاد شده برای به شهادت رساندن امام جواد{{ع}} به دست [[معتصم عباسی]]، دو قرینه دیگر نیز میتواند مؤید شهادت امام جواد{{ع}} باشد: ۱. [[عمر]] کوتاه امام و اینکه هیچگونه سابقه [[بیماری]] برای آن حضرت گزارش نشده است<ref>تنها یک گزارش درباره بیماری امام جواد{{ع}} در مدینه وجود دارد. امام در مدینه شکمدرد داشت که ابراهیم بن ابیالبلاد وکیل وی، این درد را به جهت نوشیدن شربت خاصی میدانست. کلینی، کافی، ج۶، ص۴۱۶.</ref>؛ ۲. تلاش | افزون بر [[دلایل]] یاد شده برای به شهادت رساندن امام جواد{{ع}} به دست [[معتصم عباسی]]، دو قرینه دیگر نیز میتواند مؤید شهادت امام جواد{{ع}} باشد: ۱. [[عمر]] کوتاه امام و اینکه هیچگونه سابقه [[بیماری]] برای آن حضرت گزارش نشده است<ref>تنها یک گزارش درباره بیماری امام جواد{{ع}} در مدینه وجود دارد. امام در مدینه شکمدرد داشت که ابراهیم بن ابیالبلاد وکیل وی، این درد را به جهت نوشیدن شربت خاصی میدانست. کلینی، کافی، ج۶، ص۴۱۶.</ref>؛ ۲. تلاش حکمرانان [[اموی]] و عباسی برای حذف رقبای خود که [[ابوالفرج اصفهانی]] در [[مقاتل الطالبیین]] برخی از این موارد را برشمرده است. [[امامان شیعه]] و از جمله [[امام جواد]]{{ع}} پیوسته در معرض [[دشمنی]] [[حاکمان عباسی]] بودند و [[دستگاه حکومت]] ایشان را در قامت رقیب میدید و برای حذف ایشان [[برنامهریزی]] میکرد<ref>بنگرید: بررسی نظریه شیخ مفید درباره شهادت امام جواد{{ع}}، ص۴۷۵، مندرج در مجموعه مقالات همایش سیره و زمان امام جواد{{ع}}، ص۴۷۵.</ref>. شدت گرفتن فعالیتهای [[سازمان وکالت]] که از سوی امام جواد{{ع}} ساماندهی و کنترل میشد، میتوانست به حساسیتهای حکمرانان دامن زده و دستاویزی برای از میان برداشتن امام جواد{{ع}} فراهم نماید. چنانکه [[بیم]] [[عباسیان]] از انتقال [[خلافت]] به [[علویان]] که تصور میکردند [[مأمون]] زمینههای آن را برای مدت کوتاهی فراهم کرده بود، مخالفان این روند را به عکسالعمل و حذف کسانی وا میداشت که چنین ظرفیت و زمینهای در ایشان موجود بود. امام جواد{{ع}} با توجه به اینکه از سویی [[وارث]] [[امام رضا]]{{ع}} و از سوی دیگر داماد مأمون بود، چنین زمینهای را در خود داشت. | ||
هنگامی که امام جواد{{ع}} در [[بغداد]] [[مسموم]] شد، مدتی در بستر [[بیماری]] بود. در این مدت، [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری]] هر [[روز]] صبح به محل استقرار [[امام]] آمده و از | هنگامی که امام جواد{{ع}} در [[بغداد]] [[مسموم]] شد، مدتی در بستر [[بیماری]] بود. در این مدت، [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری]] هر [[روز]] صبح به محل استقرار [[امام]] آمده و از خادم وی احوال ایشان را جویا و از وضعیت بیماری آن حضرت مطلع میشد. در این مدت، نماینده و فرستاده امام، [[اخبار]] و پیامها را به خادمان امام منتقل میکرد. چنان که در همین هنگام، خبر [[جانشینی]] فرزندش (علی الهادی{{ع}}) را به خادم خود، خیرانی، توسط نمایندهاش گوشزد کرد<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲۴.</ref>. | ||
فرزند امام جواد{{ع}}، [[علی بن محمد الهادی]]{{ع}} که در این [[زمان]] شش/ هشت ساله بود در [[مدینه]] اقامت داشت. هرچند بر اساس گزارش | فرزند امام جواد{{ع}}، [[علی بن محمد الهادی]]{{ع}} که در این [[زمان]] شش/ هشت ساله بود در [[مدینه]] اقامت داشت. هرچند بر اساس گزارش مورخان [[نماز]] بر امام جواد{{ع}} را [[هارون بن ابیاسحاق]] که همان [[واثق]]، [[هارون بن محمد]] (م ۲۳۲ق)، فرزند [[معتصم]] است خواند<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۶۷؛ امین، اعیان الشیعه، ج۲، ص۲۳.</ref>، اما بر پایه برخی منابع شیعه و [[اعتقادات]] [[کلامی]] [[شیعیان]] پیش از واثق، [[امام هادی]]{{ع}} بر پیکر مطهر پدر خود [[نماز]] خواند<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲۴، باب الامام لایغسله الا امام من الائمه؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۷، ص۲۸۸.</ref>، چنانکه [[امام حسین]]{{ع}} پیش از [[سعید بن عاص]] بر پیکر مطهر [[امام حسن]]{{ع}} نماز گزارد.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش دوم ج۲]] ص۱۵۴.</ref>. | ||
== محل دفن == | == محل دفن == | ||
پیکر مطهر امام جواد {{ع}}، جانب غربی | پیکر مطهر امام جواد {{ع}}، جانب غربی قبرستان [[قریش]] در نزدیکی [[بغداد]] و کنار [[قبر]] جد بزرگوارش، امام [[موسی بن جعفر]] {{عم}} به خاک سپرده شد<ref>کافی، ج۱، ص۴۹۲؛ هدایة الکبری، ص۲۹۵؛ اثبات الوصیة، ص۲۲۷؛ مروج الذهب، ج۴، ص۵۲؛ کشف الغمه، ج۲، ص۳۴۵؛ نزهة الجلیس، ج۲، ص۱۱۱؛ اعیان الشیعه، ج۲، ص۳۲؛ تذکرة الخواص، ص۳۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۳، ص۵۴.</ref>. به همین مناسبت [[امام رضا]] {{ع}} پیش از شهادت وی درباره [[برکات]] وجود قبر آن بزرگوار فرمود: [[خداوند]] بغداد را، به سبب [[قبر]] [[موسی بن جعفر]] و محمد جواد {{عم}}، از گزند [[بلایا]] [[نجات]] میدهد<ref>جامع الاخبار، ص۲۸؛ تهذیب، ج۶، ص۸۲، ح۱۶۲؛ بحارالانوار، ج۲، ص۹۲، ح۶.</ref>. | ||
وقتی [[امام جواد]] {{ع}} به دست [[همسر]] بیوفایش [[مسموم]] گشت و آثار [[مرگ]] در چهره وی آشکار شد؛ [[ام الفضل]] پشیمان شد و برای وی [[گریه]] کرد. امام جواد {{ع}} به او فرمود: چرا گریه میکنی؟ به [[خدا]] [[سوگند]]! آن چنان به [[فقر]] و نداری [[مبتلا]] شوی که راه نجات از آن را نیابی و به بیماریای مبتلا گردی که درمانی برای آن نجویی. | وقتی [[امام جواد]] {{ع}} به دست [[همسر]] بیوفایش [[مسموم]] گشت و آثار [[مرگ]] در چهره وی آشکار شد؛ [[ام الفضل]] پشیمان شد و برای وی [[گریه]] کرد. امام جواد {{ع}} به او فرمود: چرا گریه میکنی؟ به [[خدا]] [[سوگند]]! آن چنان به [[فقر]] و نداری [[مبتلا]] شوی که راه نجات از آن را نیابی و به بیماریای مبتلا گردی که درمانی برای آن نجویی. |