←آزادی سلمان
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
== آزادی [[سلمان]] == | == آزادی [[سلمان]] == | ||
سلمان در [[جنگ بدر]] و [[اُحد]] چون [[بنده]] و برده دیگری بود نتوانست شرکت کند، پس از [[جنگ اُحد]] رسول خدا {{صل}} فرمود: سلمان، با ارباب خود مکاتبه کن و خود را بخر. سلمان با پیگیری زیاد، خود را از مولای خود خرید و قرار شد که در مقابل [[چهل]] اوقیه طلا داده و سیصد نهال خرما کاشته و بدون [[عیب]] و | سلمان در [[جنگ بدر]] و [[اُحد]] چون [[بنده]] و برده دیگری بود نتوانست شرکت کند، پس از [[جنگ اُحد]] رسول خدا {{صل}} فرمود: سلمان، با ارباب خود مکاتبه کن و خود را بخر. سلمان با پیگیری زیاد، خود را از مولای خود خرید و قرار شد که در مقابل [[چهل]] اوقیه طلا داده و سیصد نهال خرما کاشته و بدون [[عیب]] و نقص تحویل بدهد. | ||
[[پیامبر]] {{صل}} به [[مسلمانان]] فرمود: سلمان را کمک کنید، هر کس پنج یا ده نهال به او داد تا شماره سیصد تکمیل شد. سپس حضرت فرمود: جای نشاندن نهالها را آماده کن آنگاه مرا خبر کن تا با دست خود نهالها را بنشانم. باز هم مسلمانان در کندن جای نهالها کمک کردند تا آماده شد. سپس پیامبر {{صل}} تشریف آورد و با دست [[مبارک]] همه نهالها را نشانید، [[روز]] دیگر که برای بازدید از نهالها تشریف آورد همه را سرسبز و خرم دید، جز یک نهال پژمرده و آثار خشکی در آن هویدا بود، پرسید: این نهال را چه کسی نشانیده؟ گفتند: [[عمر بن خطاب]]، حضرت آن را از [[زمین]] بیرون آورد و دوباره با دست مبارک غرس کرد، سلمان قسم میخورد که همه آنها سبز شد و یکی از آنها [[خطا]] نکرد و خشک نشد. سلمان از درختان خرما خلاص شد اما چهل اوقیه طلا بدهکار بود، در همین اوقات شخصی | [[پیامبر]] {{صل}} به [[مسلمانان]] فرمود: سلمان را کمک کنید، هر کس پنج یا ده نهال به او داد تا شماره سیصد تکمیل شد. سپس حضرت فرمود: جای نشاندن نهالها را آماده کن آنگاه مرا خبر کن تا با دست خود نهالها را بنشانم. باز هم مسلمانان در کندن جای نهالها کمک کردند تا آماده شد. سپس پیامبر {{صل}} تشریف آورد و با دست [[مبارک]] همه نهالها را نشانید، [[روز]] دیگر که برای بازدید از نهالها تشریف آورد همه را سرسبز و خرم دید، جز یک نهال پژمرده و آثار خشکی در آن هویدا بود، پرسید: این نهال را چه کسی نشانیده؟ گفتند: [[عمر بن خطاب]]، حضرت آن را از [[زمین]] بیرون آورد و دوباره با دست مبارک غرس کرد، سلمان قسم میخورد که همه آنها سبز شد و یکی از آنها [[خطا]] نکرد و خشک نشد. سلمان از درختان خرما خلاص شد اما چهل اوقیه طلا بدهکار بود، در همین اوقات شخصی خدمت [[پیامبر]] {{صل}} شرفیاب گردید و یک قطعه طلا به اندازه تخم مرغ که آن را از یکی از معادن استخراج کرده بود به حضرت تقدیم کرد. پیامبر {{صل}} فرمود: [[سلمان]] [[مسکین]] را بخوانید، سلمان آمد و قطعه طلا را به او داد، سلمان عرضه داشت: یا [[رسولالله]] این مقدار طلا وافی به [[قرض]] من نیست؟ فرمود: اگر با قرض [[کوه]] [[احد]] موازنه کنی از آن سنگینتر خواهد بود و چنین هم بود و به این وسیله از زیر بار قرض و [[بردگی]] خارج شد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۷۹؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۳۰۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۳-۲۵۴؛ [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۵۶۴.</ref> | ||
== اقدامات سلمان == | == اقدامات سلمان == |