نظارت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰٬۲۰۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[نظارت در حقوق اسلامی]] - [[نظارت در فقه سیاسی]] - [[نظارت در معارف و سیره علوی]] - [[نظارت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[نظارت در حقوق اسلامی]] - [[نظارت در فقه سیاسی]] - [[نظارت در معارف و سیره علوی]] - [[نظارت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}


== مقدمه<ref>یادآوری این نکته لازم است که با توجه به اهمیت نظارت در جامعه اسلامی، این امر از «حق» فراتر رفته و تبدیل به «تکلیف» نیز شده است، اما در این قسمت، «حق» بودن آن برجسته شده است.</ref> ==
== مقدمه ==
یکی از [[حقوقی]] که در تعیین قلمرو آزادی سیاسی مورد [[تأیید]] و تأکید قرار گرفته و می‌گیرد، حق نظارت است. [[نظارت]]، فعالیتی است که بایدها را با هست‌ها، مطلوب‌ها را با موجودها و پیش‌بینی‌ها را با عملکردها مقایسه می‌کند و نتیجه این مقایسه تصویر روشنی از تشابه یا تمایز بین این دو گروه از عوامل خواهد بود که در اختیار مدیران [[سازمان]] قرار می‌گیرد<ref>ر.ک: رضا دلاوری، نظارت بر قدرت از دیدگاه قرآن، ص۷۶.</ref>. تعریفی که در [[حقوق اساسی]] آمده است، رویکردی اجرایی‌تر دارد. [[نظارت]]، بررسی و ممیزی و ارزشیابی کارهای انجام شده یا در حین انجام و انطباق آنها با تصمیم‌های اتخاذشده و همچنین با [[قانون]] و مقررات در جهت [[جلوگیری از انحراف]] اجرایی<ref>ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی ص۳۵۲.</ref> می‌باشد؛ به هر حال در فرایند نظارت، ارزیابی همیشگی برای تطبیق [[رفتار]] و عملکرد افراد با معیارهای هر [[نظام]] وجود دارد. این نکته دقیق در تجربیات [[عقلی]] بشری نیز قابل ردیابی است. [[جان]] استوارت میل، می‌نویسد: تنها محرکی که می‌تواند دستگاه [[دولت]] را وادار کند که [[خواب]] نرود و فعالیت خود را بهتر و عالی‌تر کند، منتقد و ناظری است که همان [[هوش]] و [[کاردانی]] [[اهل]] این دستگاه را داشته باشد، ولی از خارج دستگاه، مواظب آن باشد، در امور اساسی [[کشور]] بتواند [[رأی]] صحیح و نظر صائب داشته باشد و هیئتی داشته باشیم که منشأ [[اصلاح]] و بهبود امور شوند<ref>جان استوارت میل، در آزادی، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۱۵۰.</ref>
یکی از حقوقی که در تعیین قلمرو آزادی سیاسی مورد [[تأیید]] و تأکید قرار گرفته و می‌گیرد، حق نظارت است. نظارت، فعالیتی است که بایدها را با هست‌ها، مطلوب‌ها را با موجودها و پیش‌بینی‌ها را با عملکردها مقایسه می‌کند و نتیجه این مقایسه تصویر روشنی از تشابه یا تمایز بین این دو گروه از عوامل خواهد بود که در اختیار مدیران [[سازمان]] قرار می‌گیرد<ref>ر.ک: رضا دلاوری، نظارت بر قدرت از دیدگاه قرآن، ص۷۶.</ref>. تعریفی که در [[حقوق اساسی]] آمده است، رویکردی اجرایی‌تر دارد. نظارت، بررسی و ممیزی و ارزشیابی کارهای انجام شده یا در حین انجام و انطباق آنها با تصمیم‌های اتخاذشده و همچنین با [[قانون]] و مقررات در جهت [[جلوگیری از انحراف]] اجرایی<ref>ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی ص۳۵۲.</ref> است؛ به هر حال در فرایند نظارت، ارزیابی همیشگی برای تطبیق [[رفتار]] و عملکرد افراد با معیارهای هر [[نظام]] وجود دارد. این نکته دقیق در تجربیات [[عقلی]] بشری نیز قابل ردیابی است. [[جان]] استوارت میل، می‌نویسد: تنها محرکی که می‌تواند دستگاه [[دولت]] را وادار کند که [[خواب]] نرود و فعالیت خود را بهتر و عالی‌تر کند، منتقد و ناظری است که همان هوش و کاردانی [[اهل]] این دستگاه را داشته باشد، ولی از خارج دستگاه، مواظب آن باشد، در امور اساسی [[کشور]] بتواند رأی صحیح و نظر صائب داشته باشد و هیئتی داشته باشیم که منشأ [[اصلاح]] و بهبود امور شوند<ref>جان استوارت میل، در آزادی، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۱۵۰.</ref>


==[[نظارت عمومی]]==
== معناشناسی ==
منظور از نظارت عمومی، نظارت مردم بر عملکرد [[کارگزاران حکومتی]] است تا هرگز از مسیر [[عدل]] و [[دستورهای اسلام]] [[تخلف]] نورزند. هرکس می‌تواند این تخلف را به اطلاع [[حاکم]] [[مسلمانان]] و یا [[کارگزار]] منطقه‌ای خاص برساند و مانع ادامۀ کار خلافشان شود.
«[[نظارت]]» به معنای نگاه، معاینه کردن و [[تأمل]] و دقت در امری، اعم از مادی و [[معنوی]]<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱۲/۱۸۴.</ref> و [[مراقبت]] در اجرای امری<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۳/۱۹۹۴۶.</ref> است. ناظر به کسی گفته می‌شود که برای نظارت و رسیدگی به کاری تعیین شده‌ است<ref>عمید، فرهنگ فارسی، ۱۱۴۹–۱۱۵۰.</ref>. نظارت به دو قسم کلی درونی و بیرونی تقسیم شده‌ است. نظارت بیرونی با زندگی اجتماعی و [[سیاسی]] [[انسان‌ها]] ارتباط دارد و برای سالم‌سازی و [[رشد]] و بالندگی [[جامعه]] و تحقق آرمان‌ها و مهار [[صاحبان قدرت]]، اهمیت ویژه‌ای دارد<ref>جوان آراسته، گزینش رهبر و نظارت بر او، ۱۸۱.</ref>. نظارت بیرونی را به نظارت مردمی و [[حکومتی]] و نظارت حکومتی را نیز به درون‌سازمانی و برون‌سازمانی تقسیم کرده‌اند<ref>[[محمد هادی احمدی|احمدی، محمد هادی]]، [[نظارت (مقاله)|مقاله «نظارت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۱۰]]، ص۳۰–۳۷.</ref>.


برای [[نظارت عمومی]] و مشخص شدن ناظران عام، در [[فرهنگ اسلامی]] واژگان و عناوینی چند به کار رفته که باید به آنها توجه کرد. این عناوین گرچه به ظاهر عنوان نظارتی ندارند، با اندکی [[تأمل]] و مروری گذرا در سابقۀ آنها در [[منابع دینی]] آشکار می‌شود که اساس آنها برای [[نظارت]] داوطلبانه و غیر رسمی است.
«[[نظارت]]» به معنای عام، عبارت از قراردادن یک جریان و عمل ممتد و یا تدریجی الحصول در چشم‌انداز و معرض [[شهود]] است، اما در مفهوم خاص آنکه در [[سازمان]] [[اداری]] کشوری و به ویژه در حقوق اداری به‌کار رفته، عبارت از [[مراقبت]] انجام یک عمل در راستای ضوابط، اهداف و خط‌مشی‌های از پیش تعیین شده آن است، تا ضمن رعایت همه مقررات به نتیجه یا نتایج مطلوب خود برسد. استفاده از واژه خارجی کنترل که بیشتر کاربرد در [[علوم]] مکانیک دارد، با معنای دوم سازگار است. «کنترل [[سیستم]] عبارت از تلاش منظمی است که در جهت رسیدن به اهداف استاندارد از طریق مقایسه اجزای [[واقعی]] با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین [[میزان]] [[انحرافات]] احتمالی و سنجش [[ارزش]] آنها به روند اجرایی که دربرگیرنده حداکثر کارآیی است»<ref>دکتر رضائیان، اصول مدیریت، ص۲۳۸.</ref><ref>فقه سیاسی، ج۷، ص۵۴۰ – ۵۳۹.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۶۸۳.</ref>
#امربه معروف و نهی از منکر: امربه معروف در [[فرهنگ دینی]] در سالم‌سازی [[جامعه]] و [[جلوگیری از فساد]] [[حاکمان]]، نوعی [[وظیفۀ دینی]] محسوب می‌‌شود که فواید فراوان در [[جوامع اسلامی]] دارد.
#نُصْح و [[خیرخواهی]]: خیرخواهی برای [[مردم]] و برای حاکم و [[کارگزاران]] جامعه که به گونه‌ای در کنترل آنان نقش دارد و [[وظیفه]] ای [[دینی]] برای یکایک مردم قلمداد می‌‌گردد.
#[[مشورت]]: مشورت به ظاهر نقشی در نظارت در گذشته مانند امروز نداشته ولی به دلیل [[احساس مسئولیت]] وظیفه در بیان دیدگاه درست دربارۀ موضوعات مطرح شده، جنبۀ نظارتی نیز مییابد. زمانی که توجه کنیم گروههایی باید در مسائل مهم نظر بدهند، بدیهی است که نظرشان دربارۀ موضوعات مختلف در هیئت تصمیم ساز و تصمیم گیران، باعث می‌شود که اجرای آن تصمیم را پی‌گیرند و چنانچه تخلفی از تصمیم‌های گرفته شده انجام بگیرد، به حاکم یا [[کارگزاران حکومتی]] گوشزد کنند. امروزه مجالس [[قانون‌گذاری]] بر عملکرد [[دولت‌ها]] نظارت دارند. به تعبیر دیگر، [[مشاوران]] در تصمیم‌سازی نقش داشته و برنامههای اعلام شده را نظارت می‌کنند و [[مشکلات]] و موانع آن را [[شناسایی]] و برطرف می‌کنند.
#نظارت پنهانی: منظور، گزارش‌های اطلاعاتی است که مردم دربارۀ تخلفات کارگزاران، به حاکم و [[مسئولان]] تصمیم گیرنده می‌‌رسانند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 545 - 546.</ref>


==نظارت حاکم بر عملکرد کارگزاران==
== پیشینه ==
این نظارت از طریق [[حکومت و دولت]] به صورت‌های گوناگون انجام می‌پذیرد؛ چنان که موارد [[نظارت]] در [[حکومت امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز گونه‌های مختلف داشت:
[[نظارت و کنترل]] در میان سومریان، [[مصریان]]، چینی‌ها و [[ایرانیان]] باستان رایج بوده است و آثار کتاب‌های باقی‌مانده از آن دوران، پر از مفاهیمی چون [[برنامه‌ریزی]]، تقسیم کار، کنترل و [[نظارت]] و [[رهبری]] است<ref>محسن شیخی، نظارت و بازرسی، ۲۶–۲۷.</ref>. در غرب، در قرون وسطا، [[حکومت‌های استبدادی]] زیر [[پرچم]] حمایت کلیسا، به عنوان [[جانشین خدا]] [[حکومت]] می‌کردند و در مقابل [[مردم]] پاسخگو نبودند؛ از این‌رو در [[فلسفه سیاسی]] معاصر تلاش شد با [[نظریه تفکیک قوا]] و تمرکز زدایی از [[قدرت سیاسی]]، [[قدرت]] میان قوای سه‌گانه پخش شود<ref>ایزدهی، مبانی فقهی نظارت بر قدرت، ه ـ ح.</ref> تا زمینه‌های [[فساد]] و [[سوء]] استفاده از قدرت از میان برود<ref>ایزدهی، مبانی فقهی نظارت بر قدرت، ج.</ref>.
#نظارت آشکار: [[امیرالمؤمنین]] بر عملکرد کارگزارانش نظارت دائم داشت. مروری در نامه‌های نوشته شدۀ حضرت در دوران کوتاه [[حکومت]] خود به کارگزارانش، حکایت از نظارت دقیق بر عملکرد آنان دارد. اگر در پرداخت [[خراج]] تأخیر داشتند به آنان [[تذکر]] می‌داد<ref>نامه به یزید بن قیس کارگزار اصفهان: سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۸۵.</ref> و چنانچه [[کارگزاری]] در [[دعوت]] اشراف شرکت می‌کرد یادآوری می‌نمود<ref>مانند نامه به عثمان بن حنفیف کارگزار بصره: نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>. و اگر کارگزاری بی‌جهت [[اموال]] [[بیت المال]] را به [[اقوام]] و [[خویشان]] خود می‌بخشید به او تذکر می‌داد<ref>مانند نامه به کارگزار بحرین؛ نعمان بن عجلان: سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۰۸.</ref>. و حتی وقتی مسئولی برخلاف [[عُرف]]، خانه‌ای بزرگ می‌‌خرید، [[زهد]] و [[ساده زیستی]] را یادش می‌‌آورد؛ مانندِ [[اعتراض]] به خرید [[خانه]] توسط [[شریح قاضی]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۳.</ref>. و ده‌ها مورد دیگر که در جلد اوّل این مجموعه آمده است.
#نظارت پنهانی [[حاکم]]: امیرالمؤمنین برای [[نظارت بر عملکرد کارگزاران]] خود [[نیروهای اطلاعاتی]] و ویژه می‌گمارد تا بر عملکرد آنان اِشراف کامل داشته باشد. این شیوۀ امیرالمؤمنین بوده که به جای گماردن جاسوس بر [[مردم]]، بر [[کارگزاران]] خود نیروی اطلاعاتی مطمئن، راست گو و با [[ایمان]] میگمارد تا از وضعیت عملکردشان بهتر [[آگاه]] باشد. این نکته در [[نامه]] به مالک بیان شده<ref>نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۴۳۵، نامه ۵۳: {{متن حدیث|ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ}}.</ref> که در بخش خود خواهد آمد.
#گزارش‌های مردمی: گاهی مردم از عملکرد نادرست یک [[کارگزار]] آشکارا به حضرت [[شکایت]] می‌کردند. گرچه غیرمسلمان بودند ولی [[امام]] به گزارش توجه کرده و به کارگزاران یادآوری می‌کرد<ref>مانندِ نامه به کارگزار اصفهان عمرو بن سلمه که مجوسان از سوءرفتار وی شکایت کرده بودند: سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۹۰.</ref>. و اگر قومی از [[بدرفتاری]] کارگزاری [[گلایه]] می‌کردند به کارگزار خود یاد آوری می‌کرد<ref>مانندِ تذکر به ابن عباس در رفتار بدش با بنی تمیم: نهج البلاغه، نامه ۱۸.</ref>. گاهی همین گزارش‌ها باعث [[عزل]] [[کارگزاری]] می‌شد؛ مانند [[شکایت]] زنی [[همدانی]] از [[حاکم]] [[امیرمؤمنان]] و [[عزل کارگزار]] متخلف توسط حضرت<ref>ابنطیفور، بلاغات النّساء، ص۴۷؛ ضبی، أخبار الوافدات من النّساء علی معاویه، ص۶۷؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۱۷۳؛ مجلسی علامه، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۹؛ ابنحمدون، التذکرة الحمدونیه، ج۲، ص۲۰ـ۲۱.</ref>. این [[حاکم عادل]] است که با بررسی گزارش‌های مردمی و [[اطمینان]] از [[صحت]] آنها، [[دست]] به عزل یا [[تنبیه]] [[کارگزار]] متخلف می‌زند.
#اعزام [[بازرس]]: گاهی حاکم لازم می‌داند برای [[نظارت]] بر [[حُسن]] انجام امور، افرادی را به مناطق مختلف بفرستد و از عملکرد کارگزاری [[آگاهی]] یابد. این نوعی [[بازرسی]] امروزه در هر سازمانی رایج است. <ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 546 - 547.</ref>


==[[نظارت]] بر عملکرد [[حاکمان]] با [[خیرخواهی]]==
نظارت در نظام مدیریتی [[اسلام]]، یکی از عناصر اصلی اداره امور جامعه است و با شیوه‌های [[مدیریتی]] جدید مطابقت دارد، به‌ویژه [[نظارت همگانی]] و متقابل مردم و [[دولت]]، از اهمیت بسزایی برخوردار است و ناشی از [[میزان]] درجه و اعتبار [[جایگاه مردم]] در [[نظام سیاسی اسلام]] است<ref>ملک‌افضلی، نظارت در سیره حکومتی پیامبر اکرم{{صل}}، ۸۴.</ref>.<ref>محمد هادی احمدی|احمدی، محمد هادی، نظارت (مقاله)|مقاله «نظارت»، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۱۰]]، ص۳۰–۳۷.</ref>
با توجه به کاربرد واژۀ نصح و [[نصیحت]] که از [[وظایف حاکم]] و [[مردم]] است می‌‌توان گفت نصیحت یکی از راه‌های [[نظارت مردم]] بر [[قدرت]] است. باید همیشه زمینه برای انتقادهای خیرخواهانه باز باشد. عبارتِ {{عربی|"النَّصیحةُ لأئمة المسلمين"}} که جزو [[فرهنگ سیاسی اسلام]] است به همین معناست؛ یعنی توجه به نظر و نقدهای دیگران داشتن.
متن این تعبیر، فقط در خطبۀ [[رسول خدا]]{{صل}} در مسجدِ [[خیف]] آمده است: سه چیز است که در آن [[قلب]] [[مؤمن]] [[خیانت]] نمی‌کند: [[اخلاص]] عمل برای [[خدا]]، نصیحت برای [[رهبران]] [[مسلمانان]] و ملازمت با [[جماعت]] آنان.<ref>{{متن حدیث|ثَلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ}}الکافی، ج۱، ص۴۰۳.</ref>


این فراز از [[خطبه]] حضرت، در دو [[روایت]] در کافی<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۳ و۴۰۴.</ref> و در منابع دیگر [[شیعه]]<ref>تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۳و ج۲، ص۴۴۷؛ طبری، المسترشد، ص۵۷۰؛ حرّانی، تحف العقول، ص۴۲؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۴۹؛ همو، الأمالی، ص۳۵۰؛ شیخ مفید، الأمالی، ص۱۸۶؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۸؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۴۸؛ ج۲۱، ص۱۳۸؛ ج۲۷، ص۶۷-۶۸؛ ج۹۷، ص۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۴۵.</ref>آمده است. و در منابع اهل سنّت این مطلب با تعبیرات دیگر و مشابهی مانندِ مناصحه و خیرخواهی رهبران<ref>ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۴-۳۵؛ ابنماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۸۴.</ref>، [[والیان]] مسلمانان<ref>ابنماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۱۵-۱۰۱۶.</ref>، [[ولات امر]]<ref>دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۸۶؛ مسند أحمدبن حنبل، ج۴، ص۸۰؛ ج۳، ص۲۲۵.</ref>، [[اطاعت]] از صاحبان امرِ <ref>دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۸۶؛ مسند أحمد بن حنبل، ج۴، ص۸۰.</ref> و نصیحت برای هر [[مسلمان]] آمده است <ref>دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۸۷.</ref>. خیرخواهی متناسب با مورد آن، معنای متفاوتی می‌یابد. خیرخواهی برای [[پیامبر]] و [[امام]] [[معصوم]] [[اطاعت]] از آنان است. [[فیض کاشانی]] می‌نویسد: خیرخواهی رهبران[[حق]] [[تصدیق]] [[امامت]]، [[وصایت]] و [[خلافت]] آنان از نزد خداست و [[اطاعت]] آنان در آنچه به آن امر و از آن [[نهی]] کرده‌اند و [[خیرخواهی]] عُموم [[مسلمانان]] [[راهنمایی]] آنان در جهت [[مصالح]] آنان است.<ref>{{عربی|وَ نَصیحَةُ أئمَّةِ الحَقِّ التَّصدیقُ بإمامَتِهِمْ وَ وَصایَتِهِمْ و خَلافَتِهِمْ مِنْ عِندِاللّه و إطاعَتُهُمْ فیما أَمَرُوا بِهِ وَ نَهُوا عَنْه وَ نَصیحَةُ عامّةِ المُسلِمینَ إرْشادُهُمْ إلی ٰ مَصالِحِهِمْ}}؛ فیض کاشانی، الوافی، ج‌۵، ص۵۳۶.</ref>
== نظارت در اسلام ==
در [[دین مبین اسلام]]، [[نظارت]]، جایگاه ارزشمندی دارد؛ ریشه [[اعتقاد]] به نظارت در انجام [[مسئولیت‌ها]] و [[ضرورت]] آن در [[اندیشه]] [[اسلامی]] از اصل [[اعتقادی]] نظارت [[خدا]] بر [[اعمال انسان]] ناشی می‌شود؛ گونه نظارت خدا بر [[اعمال انسان‌ها]] را به این صورت می‌توان برشمرد:
# '''[[علم]] و هشیاری خدا نسبت به اعمال انسان:''' [[خداوند]] بر همه چیز عالم است<ref>{{متن قرآن|... وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} «... و بدانید که خداوند شنوایی داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۴؛ {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}} «آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و آنچه را پنهان یا آشکار می‌کنید می‌داند و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره تغابن، آیه ۴.</ref> و او [[بصیر]] و بر همه امور هشیار و ناظر بر اعمال انسان است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ}}<ref>«و خداوند بدانچه می‌کنید بیناست» سوره ممتحنه، آیه ۳.</ref>.
# '''مأموران [[الهی]] بر [[مراقبت]] [[انسان]]:''' «رقیب» و «عتید» موظف به ثبت اعمال انسان هستند: {{متن قرآن|مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ}}<ref>«هیچ سخنی بر زبان نمی‌آورد مگر آنکه نزد او فرشته مراقبی حاضر است (تا آن سخن را بنویسد)» سوره ق، آیه ۱۸.</ref>.
# '''اندام‌های بدن انسان:''' تمامی اعضا و سلول‌های بدن انسان ناظر بر اعمال انسان و [[شاهد]] و [[گواه]] آن خواهد بود: {{متن قرآن|يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«روزی که زبان و دست و پای آنها بدانچه می‌کرده‌اند به زیان آنها، گواهی می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۴.</ref>.
# '''[[جهان]] آیینه عمل انسان:''' اعمال انسان در جهان گم نمی‌شود و نه‌تنها جهان ماده شاهد اعمال انسان است.
# '''[[تجسم اعمال]]:''' بارزترین گونه‌های نظارت خدا بر اعمال انسان، تجسم اعمال است که در قالب‌های مناسب ظهور می‌یابند و بدون نیاز به [[گواهی]] در کنار وجود [[انسان]] [[شاهد]] عینی محسوب می‌شوند: {{متن قرآن|وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا}}<ref>«و آنچه کرده‌اند پیش چشم می‌یابند» سوره کهف، آیه ۴۹.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۶۸۴؛ [[محمد هادی احمدی|احمدی، محمد هادی]]، [[نظارت (مقاله)|مقاله «نظارت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۱۰]]، ص۳۰–۳۷.</ref>


در این توضیح [[خیرخواهی برای امام]] به اطاعت از آنان و برای عموم [[مردم]]، [[راهنمائی]] در جهت مصالح آنان است. [[علامه مجلسی]] در معنی این عبارت [[حدیث]]، [[سخن]] مشابهی دارد<ref>بحارالانوار، ج۳۴، ص۱۹۲؛ {{عربی|نصیحة الأئمة أنْ یُطیعهم فی الحقِّ و نَصیحةُ عامّةِ المسلمین إرشادُهم إلی مَصالِحِهم}}.</ref> و می‌نویسد: [[نصیحت]] به معنای [[اطاعت از رهبر]] و [[امام]] است.
== سازوکار نظارت بیرونی ==
در حوزه [[اندیشه سیاسی]]، برای مهار و کنترل قدرت، دو روش اساسی<ref>ایزدهی، مبانی فقهی نظارت بر قدرت، ۱۴۶.</ref>، وجود دارد:
# مهار درونی قدرت: بر اساس این روش، [[حاکم]] باید دارای ویژگی‌ها و اوصاف خاصی باشد که وی را از [[سوء]] استفاده از [[قدرت]] بازدارد و به سوی [[عدالت]] ببرد. [[امام خمینی]] [[معتقد]] بود [[حاکم اسلامی]] باید دارای عدالت و کمال [[اعتقادی]] و [[اخلاقی]] باشد<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۴۹.</ref>.
# نظارت بیرونی: در این روش، نهادهای خاصی برای جلوگیری از [[تمرکز قدرت]] و مهار آن تشکیل می‌شوند<ref>ایزدهی، مبانی فقهی نظارت بر قدرت، ۱۴۶.</ref>.<ref>[[محمد هادی احمدی|احمدی، محمد هادی]]، [[نظارت (مقاله)|مقاله «نظارت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۱۰]]، ص۳۰–۳۷.</ref>


نصیحت در برابر [[رهبران]] مسلمانان [[پیروی]] کردن از آنان و بذل مال‌ها و جان‌ها برای یاری‌شان است.<ref>{{عربی|و النصیحةُ لأئمةِ المسلمین متابعتُهُم و بذلُ الأموالِ و الأنفسِ فی نُصرَتِهِم}}؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۴۸.</ref>
== نظارت درونی ==
از آنجاکه [[قدرت]]، بدون نظارت، باعث [[فساد]] [[حاکم]] و [[جامعه]] می‌شود، باید علاوه بر نظارت بیرونی، نظارت درونی نیز وجود داشته باشد. نظارت درونی که به معنای مراقبت شخص از کارهای خود برای دوری از فساد و [[گناه]] است، با صفات و ملکاتی حاصل می‌شود که [[انسان‌ها]] برای رسیدن به کمال و [[سعادت]] در درون خود ایجاد می‌کنند.<ref>ایزدهی، مبانی فقهی نظارت بر قدرت، ۱۴۶.</ref> تأکید فراوان بر نظارت درونی و کسب شرایط لازم برای به دست‌گرفتن مسئولیت در [[نظام اسلامی]]، نشان از اهمیت این موضوع در [[اسلام]] دارد<ref>ورعی، نظارت بر قدرت سیاسی، ۶/۲۷۳.</ref>. این [[نظارت]] گرچه به همه [[مردم]] توصیه شده است، به دلیل [[اهمیت حکومت]] و تأثیر بسیار آن بر [[جامعه]]، برای [[حاکمان]] لازم شمرده شده است<ref>ایزدهی، مبانی فقهی نظارت بر قدرت، ۱۴۷.</ref>.


معنایی که علامه مجلسی بیان کرده از آن جهت صحیح است که ما چه نظرمان موافق [[رهبر]] باشد یا مخالف، لازم است از وی اطاعت کنیم و با [[مال]] و [[جان]] از امام و رهبر خویش [[پشتیبانی]] نماییم. تعبیر اطاعت در برخی نقلهای [[اهل]] [[سنّت]] آمده بود. ولی در کنار آن لازم است اگر نظری خاص داشته که جنبۀ انتقادی دارد، بدون [[ناراحتی]] و [[نگرانی]] به اطلاع رهبر برساند؛ همان‌گونه که [[یاران خاصّ]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مانند [[مالک اشتر]]، دیدگاه‌های خود را به اطلاع حضرت می‌رساندند. و در عین حال [[مطیع]] تصمیم‌های ایشان بودند که نمونه‌هایی از آن در این بخش آمده است.
[[مسلمانان]] به [[حکم عقل]] ملزم‌اند در [[تعیین حاکم]] خویش، علاوه بر در نظر گرفتن چهار ویژگی عمومی (قدرت، [[عقل]]، [[علم]] و [[امانت]])، [[آگاهی]] کامل وی به مقررات و [[دستورهای اسلام]] و حتی [[اعلمیت]] و [[پاکدامنی]] و [[صداقت]] او در این زمینه و در مجموع عدالتِ او را در نظر بگیرند<ref>منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ۱/۲۷۵–۲۷۶.</ref>.<ref>[[محمد هادی احمدی|احمدی، محمد هادی]]، [[نظارت (مقاله)|مقاله «نظارت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۱۰]]، ص۳۰–۳۷.</ref>
 
این معنا از نصیحت برای رهبران [[اسلامی]]، از نقلِ متفاوت سُلَیم هِلالی و [[طبرسی]] به دست می‌آید که برابر آن، [[اطاعت]] و شنیدن [[سخن امام]]، در کنار مناصحۀ [[والیان]]، بیان شده است<ref>هلالی، کتاب سُلَیم بن قیس، ج۲، ص۶۵۴؛ طبرسی، الإحتجاج، ج۱، ص۱۵۲: {{متن حدیث| إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ وَ الْمُنَاصَحَةُ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ لُزُومُ جَمَاعَتِهِمْ}}.</ref>.
 
امیرالمؤمنین در خطبه‌ای ـ پس از این که مردی در ضمن [[خطبه]] حضرت حرکت کرد و از ایشان تعریف و اعلام اطاعت نمود. او را از این کار [[نهی]] کرد ـ چنین فرمود:و [[گمان]] نبرید به من که نسبت به حقی که به من گفته شده سنگینی میورزم و نه درخواست [[بزرگداشت]] خود را دارم. پس کسی که سخت دارد [[حق]] به او گفته شود یا [[عدل]] بر او عرضه گردد عمل به حق و عدل بر او سخت‌تر است. پس باز نمانید از گفتن سخن حق، یا [[مشورت]] و نظر عادلانه؛ زیرا من در درونم بالاتر نیستم که [[خطا]] کنم و نه در عمل ایمن هستم. جز این که [[خداوند]] مرا نسبت به نفْسم کفایت کند آنچه او مالک است. پس جز این نیست که من و شما [[بندگان]] مملوک [[خدا]] هستیم که پروردگاری جز او نیست.
<ref>{{متن حدیث|لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيْرُهُ}}؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۳۳۵، خطبۀ ۲۱۶.</ref>؛
 
در توضیح این [[کلام]] [[حضرت امیر]] باید توجه کرد که سخن حضرت در مسائل [[اجتماعی]] است. نه [[امور دینی]]. در مسائل اجتماعی یک طرف آن [[مردم]] هستند که باید موضوع برای آنها قابل [[تحمّل]] و عمل باشد و چون خود آنها مطرح هستند. باید توجیهی [[عامه]] پسند برای کار اجتماعی آنها وجود داشته باشد و ربطی به [[دین]] ندارد؛ مانند جریان حَکَمیت.
 
[[حضرت علی]]{{ع}} جریان پذیرش [[حکمیت]] را ناشی از [[ناتوانی]] در نظر و [[ضعف]] در [[تدبیر]] می‌داند، نه [[معصیت الهی]]<ref>بحارالانوار، ج۳۳، ص۳۴۵: {{متن حدیث|وَ لَكِنَّهَا عَجْزٌ مِنَ الرَّأْيِ وَ ضَعْفٌ فِي التَّدْبِيرِ}}.</ref>.[[یاران]] حضرت، [[درک]] [[درستی]] از موضوع نداشتند و سخن ایشان را نادیده گرفتند.
 
در عین حال که دیگران [[حقّ]] اظهار نظر در امور مختلف دارند، تصمیم نهایی در امور با [[حاکم]] است. البته گاهی پیشنهاد دیگران راه گشاست؛ مانند پیشنهاد [[سلمان]] برای حفر [[خندق]] در [[جنگ احزاب]]<ref>مناقب آل أبی طالب، ج۱، ص۱۹۸.</ref> و یا پیشنهاد ساختن عَریش و [[سایه]] بان برای [[پیامبر]] در مکانی خاص، توسط [[سعد بن معاذ]]، در [[جنگ بدر]]<ref>ابن هشام، السّیرة النّبویه، دو جلدی، ج۱، ص۶۲۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۵؛ ابنکثیر، البدایة و النّهایه، ج۳، ص۳۲۷؛ ابناثیر، الکامل، ج۲، ص۱۲۲؛ شامی، سبلال هدی، ج۴، ص۳۰.</ref>.
 
[[شیخ مفید]] بیان می‌کند ایجاد عَریش بدون تردید، [[فکر]] [[انصار]] بود و [[مهاجران]] در آن نقشی نداشتند و در آن مشورتی صورت نگرفته بود<ref>شیخ مفید، الإفصاح فی الإمامه، ص۱۹۹: {{عربی|أمَّا العَریشُ فَکانَ مّن رَأی الأنصارِ بِلا اِخْتِلافٍ وَ لَمْ یَکُنْ لِأبی بَکْرٍ وَ عُمرَ و غَیرَهُما مِنَ المُهاجِرینَ مَقالٌ وَ أمّا المَشْوِرَةَ فَلَمْ تَکُنْ فیه}}.</ref>.
 
نکتۀ مهمی که توجه به آن لازم است این که، شماری به همین [[سخن امام علی]]{{ع}} [[استشهاد]] کرده که حضرت از پیشنهادها و انتقادهای دیگران استقبال می‌کند؛ یعنی آنچه ما می‌گوییم باید پذیرفته و به آن توجه گردد.
 
باید توجه داشت معنای سخن حضرت این نیست که [[رهبر]] [[جامعه]] باید هر سخنی را که دیگران می‌گویند بپذیرد، بلکه لازم است به آن توجه کند و هرگونه [[صلاح]] می‌داند عمل کند.
 
حضرت وقتی که [[عبدالله بن عباس]] پیشنهاد ابقای [[معاویه]] را مطرح می‌کند، نمی‌پذیرد<ref>حبیب الله خوئی، منهاج البراعه، ج۲۱، ص۴۰۹.</ref> و می‌فرماید:[[حقّ]] توست که نظر مشورتی خود را بدهی و من بنگرم پس اگر [[مخالفت]] کردم وظیفۀ توست که از من [[پیروی]] کنی.<ref>{{متن حدیث|لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي}}؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۵۳۱.</ref>
 
بسیاری از [[یاران]] حضرت پیشنهاد توجه به اشراف را در دادن سهم بیشتری از [[بیت المال]]، مطرح کردند، اما حضرت نپذیرفت و فرمود: اگر این [[مال]]، [[ملک]] شخصی ام نیز باشد آن را مساوی بین [[مردم]] تقسیم می‌کردم<ref>سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۸۹.</ref>.
 
پس شاید برخی پیشنهادها، مخالف ارزش‌های مورد قبول حاکم یا با [[ارزش‌های دینی]] در تضاد باشد، و یا با توجه به اطلاعات ویژۀ [[حاکم]]، وی تصمیم دیگری بگیرد، در این صورت نمی‌توان مدعی شد نظر [[خیرخواهان]] را رد کرده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 572 - 577.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش