بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[محمد بن ابی بکر]] از | [[محمد بن ابی بکر]] از طفولیت در دامن [[امام علی]] {{ع}} پرورش یافت و تحت حمایت او قرار گرفت، تا آنکه در [[مصر]] به [[شهادت]] رسید. [[امام علی]] {{ع}} همواره به او [[محبت]] میکرد و او را میستود و [[برتری]] میداد. | ||
[[محمد]] اهل [[عبادت]] و [[اجتهاد]] بود و نزد [[امام]] {{ع}} | [[محمد]] اهل [[عبادت]] و [[اجتهاد]] بود و نزد [[امام]] {{ع}} مقام و [[منزلت]] داشت. [[امام]] او را به [[زمامداری]] [[مصر]] برگزید، اما او در [[اداره]] آن سامان با مشکل مواجه شد و سرانجام با [[حیله]] [[معاویه]] به طرز فجیعی به [[شهادت]] رسید، [[اندوه]] [[شهادت]] [[محمد]] بر [[امام]] بسیار گران آمد. [[امام]] پس از دریافت خبر [[شهادت]] [[محمد]]، نامهای به [[پسر عم]] خود، [[ابن عباس]]، نوشت و خبر [[به شهادت رسیدن]] او و اوضاع نابسامان [[ولایت]] [[مصر]] و کوتاهی [[مردمان]] در [[یاری]] خود را گزارش کرد. | ||
افزون بر [[سید رضی]]، این [[نامه]] در برخی کتابهای تاریخی نیز [[روایت]] شده است، از جمله: [[ابراهیم بن محمد]] در کتاب [[الغارات]] و [[طبری]] در کتاب [[تاریخ]] الرسل و الملوک | افزون بر [[سید رضی]]، این [[نامه]] در برخی کتابهای تاریخی نیز [[روایت]] شده است، از جمله: [[ابراهیم بن محمد]] در کتاب [[الغارات]] و [[طبری]] در کتاب [[تاریخ]] الرسل و الملوک. | ||
== فرازی از [[نامه]] == | == فرازی از [[نامه]] == | ||
همانا [[مصر]] سقوط کرد و فرماندارش [[محمد بن ابی بکر]] (که [[خدا]] او را [[رحمت]] کند) [[شهید]] شد. در پیشگاه [[خداوند]]، او را فرزندی [[خیرخواه]]، کارگزاری کوشا، شمشیری برنده و ستونی بازدارنده میشماریم. همواره [[مردم]] را برای پیوستن به او برانگیختم و [[فرمان]] دادم تا قبل از این حوادث ناگوار به یاریاش بشتابند. [[مردم]] را [[نهان]] و آشکار، از آغاز تا انجام فراخواندم، عدهای با ناخوشایندی آمدند و برخی به [[دروغ]] بهانه آوردند و بعضی [[خوار]] و ذلیل بر جای ماندند. از [[خدا]] میخواهم به زودی مرا از دست این [[مردم]] [[نجات]] دهد. به [[خدا]] [[سوگند]]، گر در [[پیکار]] با [[دشمن]] آرزوی من [[شهادت]] نبود و خود را برای [[مرگ]] آماده نکرده بودم، [[دوست]] میداشتم حتی یک روز با این [[مردم]] نباشم و هرگز آنان را [[دیدار]] نکنم | همانا [[مصر]] سقوط کرد و فرماندارش [[محمد بن ابی بکر]] (که [[خدا]] او را [[رحمت]] کند) [[شهید]] شد. در پیشگاه [[خداوند]]، او را فرزندی [[خیرخواه]]، کارگزاری کوشا، شمشیری برنده و ستونی بازدارنده میشماریم. همواره [[مردم]] را برای پیوستن به او برانگیختم و [[فرمان]] دادم تا قبل از این حوادث ناگوار به یاریاش بشتابند. [[مردم]] را [[نهان]] و آشکار، از آغاز تا انجام فراخواندم، عدهای با ناخوشایندی آمدند و برخی به [[دروغ]] بهانه آوردند و بعضی [[خوار]] و ذلیل بر جای ماندند. از [[خدا]] میخواهم به زودی مرا از دست این [[مردم]] [[نجات]] دهد. به [[خدا]] [[سوگند]]، گر در [[پیکار]] با [[دشمن]] آرزوی من [[شهادت]] نبود و خود را برای [[مرگ]] آماده نکرده بودم، [[دوست]] میداشتم حتی یک روز با این [[مردم]] نباشم و هرگز آنان را [[دیدار]] نکنم<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص۷۸۱ ـ ۷۸۲.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |