←داستان اسلام آوردن سلمان
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
==داستان [[اسلام آوردن]] [[سلمان]]== | ==داستان [[اسلام آوردن]] [[سلمان]]== | ||
*از آنجا که وعدۀ [[ظهور]] پارکلتوس ([[فارقلیط]])<ref>یعنی پیامبر بزرگی که پس از عیسی{{ع}} خواهد آمد.</ref> در [[انجیل]] آمده بود و [[راهبان]] [[مسیحی]] [[انتظار]] او را میکشیدند، [[سلمان]] نیز شیفتۀ [[ظهور]] [[پیامبر]] بود و مشتاقانه در [[انتظار]] [[بعثت]] او به سر میبرد<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸.</ref> و به خاطر شوقش از آن مراکز، همراه کاروانی برای پیدا کردن [[پیامبر]]{{صل}} به [[حجاز]] رفت؛ ولی اهالی کاروان او را به یک [[یهودی]] فروختند و او نیز [[سلمان]] را به زنی به نام خلیسه در یثرب فروخت و او کارهای مزارع و نخلستانهای این [[زن]] را در یثرب انجام میداد تا اینکه باخبر شد [[پیامبر]]{{صل}} در [[مکه]] به امر [[رسالت]] [[مبعوث]] شده است؛ اما نتوانست تا زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] بیاید وی را ببیند<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۵ـ ۲۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۷ ـ ۵۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۶.</ref>.<ref>ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۶۲ ـ۵۶۳.</ref> | *از آنجا که وعدۀ [[ظهور]] پارکلتوس ([[فارقلیط]])<ref>یعنی پیامبر بزرگی که پس از عیسی{{ع}} خواهد آمد.</ref> در [[انجیل]] آمده بود و [[راهبان]] [[مسیحی]] [[انتظار]] او را میکشیدند، [[سلمان]] نیز شیفتۀ [[ظهور]] [[پیامبر]] بود و مشتاقانه در [[انتظار]] [[بعثت]] او به سر میبرد<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸.</ref> و به خاطر شوقش از آن مراکز، همراه کاروانی برای پیدا کردن [[پیامبر]]{{صل}} به [[حجاز]] رفت؛ ولی اهالی کاروان او را به یک [[یهودی]] فروختند و او نیز [[سلمان]] را به زنی به نام خلیسه در یثرب فروخت و او کارهای مزارع و نخلستانهای این [[زن]] را در یثرب انجام میداد تا اینکه باخبر شد [[پیامبر]]{{صل}} در [[مکه]] به امر [[رسالت]] [[مبعوث]] شده است؛ اما نتوانست تا زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] بیاید وی را ببیند<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۵ـ ۲۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۷ ـ ۵۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۶.</ref>.<ref>ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۶۲ ـ۵۶۳.</ref> | ||
[[سلمان]] از آخرین [[راهب]] [[مسیحی]] که کنارش بود، وعدۀ [[ظهور]] [[پیامبر]]{{صل}} را داده و گفته بود [[آخرین پیامبر]] سه نشانه دارد: [[صدقه]] نمیپذیرد؛ هدیه را قبول میکند و بر شانهاش مهر [[نبوت]] نقش بسته است؛ از این رو وقتی [[پیامبر]]{{صل}} را در منطقۀ [[قبا]] [[ملاقات]] کرد، مقداری خرما برای ایشان به عنوان [[صدقه]] برد و دید که [[حضرت]] به [[یاران]] خود فرمودند بخورید؛ ولی خود ایشان از آن خرماها نخوردند؛ زیرا [[صدقه]] بود. روز دیگر در [[مدینه]]، وقتی که [[پیامبر]]{{صل}} را دید مقداری خرما به ایشان هدیه داد و ایشان از خرماها خوردند. [[سلمان]] برای دیدن نشانۀ سوم یک روز، زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} برای [[تشییع]] یکی از [[اصحاب]] خود به "مقیع الفرقد" آمده بودند، پشت سر [[حضرت]] قرار گرفت و با کنار رفتن جامۀ ایشان، مهر [[رسالت]] را بر پشت [[رسول خدا]]{{صل}} دید و خود را بر آن افکند و بوسید و گریست و سپس [[اسلام]] آورد و داستان خود را برای [[حضرت]] حکایت کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۹ ـ۲۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۶ـ۴۸۷.</ref>.<ref>ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۶۳ ـ۵۶۴.</ref> | *[[سلمان]] از آخرین [[راهب]] [[مسیحی]] که کنارش بود، وعدۀ [[ظهور]] [[پیامبر]]{{صل}} را داده و گفته بود [[آخرین پیامبر]] سه نشانه دارد: [[صدقه]] نمیپذیرد؛ هدیه را قبول میکند و بر شانهاش مهر [[نبوت]] نقش بسته است؛ از این رو وقتی [[پیامبر]]{{صل}} را در منطقۀ [[قبا]] [[ملاقات]] کرد، مقداری خرما برای ایشان به عنوان [[صدقه]] برد و دید که [[حضرت]] به [[یاران]] خود فرمودند بخورید؛ ولی خود ایشان از آن خرماها نخوردند؛ زیرا [[صدقه]] بود. روز دیگر در [[مدینه]]، وقتی که [[پیامبر]]{{صل}} را دید مقداری خرما به ایشان هدیه داد و ایشان از خرماها خوردند. [[سلمان]] برای دیدن نشانۀ سوم یک روز، زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} برای [[تشییع]] یکی از [[اصحاب]] خود به "مقیع الفرقد" آمده بودند، پشت سر [[حضرت]] قرار گرفت و با کنار رفتن جامۀ ایشان، مهر [[رسالت]] را بر پشت [[رسول خدا]]{{صل}} دید و خود را بر آن افکند و بوسید و گریست و سپس [[اسلام]] آورد و داستان خود را برای [[حضرت]] حکایت کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۹ ـ۲۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۶ـ۴۸۷.</ref>.<ref>ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۶۳ ـ۵۶۴.</ref> | ||
==[[آزادی]] از [[بردگی]]== | ==[[آزادی]] از [[بردگی]]== | ||
*[[پیامبر]]{{صل}} نیز برای [[آزادی]] او از [[بردگی]] [[دستور]] داد تا با ارباب خود [[قرارداد]] ببندد که در ازای سیصد تا چهارصد درخت خرمای زرد و قرمز که میکارد و به ثمر میرساند، [[آزاد]] شود؛ اما این کار چند سال طول میکشید و با [[اعجاز]] [[پیامبر]]{{صل}} بود که درختان خرما به سرعت به ثمر نشستند و خرمای تازه دادند و [[سلمان]] [[آزاد]] شد و به همین [[دلیل]]، [[سلمان]] در جنگهای اولیه [[اسلام]] [[شرکت]] نداشت<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ص۲۲۰ـ۲۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۷.</ref> و نخستین [[جنگی]] که موفق شد در آن شرکت کند، [[جنگ خندق]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۶۳؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۶۴.</ref> | *[[پیامبر]]{{صل}} نیز برای [[آزادی]] او از [[بردگی]] [[دستور]] داد تا با ارباب خود [[قرارداد]] ببندد که در ازای سیصد تا چهارصد درخت خرمای زرد و قرمز که میکارد و به ثمر میرساند، [[آزاد]] شود؛ اما این کار چند سال طول میکشید و با [[اعجاز]] [[پیامبر]]{{صل}} بود که درختان خرما به سرعت به ثمر نشستند و خرمای تازه دادند و [[سلمان]] [[آزاد]] شد و به همین [[دلیل]]، [[سلمان]] در جنگهای اولیه [[اسلام]] [[شرکت]] نداشت<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ص۲۲۰ـ۲۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۷.</ref> و نخستین [[جنگی]] که موفق شد در آن شرکت کند، [[جنگ خندق]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۶۳؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگنامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۶۴.</ref> |