←مقدمه
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*در بحث [[امامت]]، میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، بر سر [[انتصابی]] و [[انتخاب امام|انتخابی]] بودن [[امامت]] و [[خلافت]] بحث است. [[شیعه]]، [[معتقد]] به آن است که [[جانشینی]] [[پیامبر]] و [[خلافت]] و [[امامت]] [[مسلمین]]، مثل خود [[نبوت]] امری [[انتصابی]] و به امر [[خداوند]] و [[نصّ]] خاصّ است و بر این [[عقیده]] [[دلایل]] فراوان [[قرآنی]] و [[حدیثی]] و [[تاریخی]] دارد. امّا [[اهل سنت]] [[معتقد]] به [[انتخاب خلیفه]] از سوی [[مردم]] و [[اهل حلّ و عقد]] و نظر شورایند، هرچند به این اصل تنها دربارۀ [[خلیفۀ اوّل]] [[عقیده]] دارند، چون [[خلیفه دوم]] با [[نصب]] [[ابوبکر]] [[تعیین]] شد و [[خلیفه سوم]] با [[رأی]] [[شورای شش نفره]] و این [[آشفتگی]]، نشان بیپایه بودن نظریۀ [[انتخاب]] در امر [[امامت]] و [[خلافت]] را میرساند. | |||
*[[شیعه]] [[معتقد]] است که [[شورا]] و نظر [[مردم]] و [[اهل حل و عقد]]، جایی اعتبار دارد که [[نصّ]] و فرمانی از سوی [[خدا]] نباشد و آنچه در روز [[سقیفه]] اتفاق افتاد، [[اجتهاد]] در برابر [[نصّ]] بود و این خلاف امر [[خدا]] و [[وصیّت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} بود<ref>در این زمینه ر. ک: النصّ و الاجتهاد، شرف الدین</ref>. [[حادثۀ غدیر]] و [[حجة الوداع]] و [[نزول]] [[آیه اکمال دین]]، بزرگترین [[سند]] [[انتصاب امام]] از سوی خداست. این [[انتصاب]] انتخابی هم بر اساس [[فضایل]] و شایستگیهای آن [[حضرت]] است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۰۵.</ref>. | |||
*با توجّه به خصایص منحصر به فرد [[امامان]]، ([[هادی بودن]]، [[مرجعیت دینی]]، [[تشریع احکام فرعی]] و [[واسطه فیض الهی]])، بر هر [[انسان]] [[مسلمان]] و حتّی غیرمسلمان لازم است که اولاً: به [[مقام امامت]] ولو به صورت کلی و اجمالی سپس به مصادیق [[امامان]] [[علم]] و [[شناخت]] پیدا کند؛ چرا که [[شناخت]] صحیح و ناب آموزههای [[اعتقاد|اعتقادی]] و عملی و اخلاقی [[دین]] تنها از سرچشمه زلال [[امامان]] بهدست میآید وگرنه [[معرفت]] و [[عمل]] هر [[مسلمان|مسلمانی]] که از کانال غیر [[امامان]] حاصل شود به ناسرهها و کجیها مبتلا گشته و آن با [[غرض بعثت]] [[پیامبران]] و [[ادیان آسمانی]] ناسازگار است<ref>ر.ک. [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص ۵۲.</ref>. | |||
*لذا در [[روایات نبوی]] و [[ولوی]] به [[شناخت امام|شناخت حقیقی امام]] به صور متعدد تأکید و جاهل به [[مقام]] [[امام]] و [[امامت]] در ردیف مردگان [[جاهلیت]] شمارش شده است{{عربی|اندازه=۱۵۰%|" مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}<ref>«كسى كه بميرد و [[امام]] زمانش را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است» کافی، ج۱، ص ۳۷۶؛ اینکه مراد از [[مرگ جاهلیت]] چیست، دو معنا محتمل است: الف. [[کفر]] و شرک ب. ظلالت و گمراهی. هر دو معنا در روایات آمده است؛ کافی، ج۱، باب من مات و لیس له امام، ص ۳۷۶؛ مجلسی، مراه العقول، ج۴، ص۲۰.</ref> در [[روایت]] دیگر:{{عربی|اندازه=۱۵۰%|" مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}<ref>«هر كس بدون [[امام]] بميرد به مرگ جاهليت مرده است» صحیح ابنحیان، ج۱۰، ص ۴۳۴؛ مسند احمد، ج۴، ص ۹۶ (۱۶۸۷۶)؛ المعجم الکبیر؛ ج ۱۹، ص ۳۸۸ (۹۱۰)؛ شرح المقاصد، ج۲، ص ۲۷۵، از این منابع سستی ادعای دکتر النتشار در کتاب خود نشأه الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج۶، ص ۲۱۷ مبنی بر انکار [[حدیث]] مزبور در منابع اهل سنت ظاهر میشود. برای اطلاع از صدها مورد از این روایت به نرمافزار المکتبه الإسلامیة الکبری الشامله محصول عربستان جستجوی واژه «میته الجاهلیه» رجوع شود. </ref><ref>ر.ک. [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص ۵۳.</ref>. | |||
*براساس این [[روایات]] شخصی که [[امام عصر]] خود را نشناسد به [[مرگ جاهلیت]] و به واقع بدون [[ایمان]] مرده است. حال سؤال این است، مقصود از [[امام]] کدام [[امام]] است؟ آیا مراد هر نوع [[حاکم]]، هر چند با زور و غلبه و حیله است؟ در این صورت این سؤال پیش میآید که بین [[شناخت]] چنین [[امام|امامی]] با اثر ترتب [[کفر]] و [[جاهلیت]] بر جاهل آنچه رابطهای وجود دارد که در [[روایات]] بر آن تأکید شده است؟ <ref>ر.ک. [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص ۵۳.</ref>. | |||
*با تأمل دوباره در [[روایات نبوی]] که درباره [[امامت]] و [[امام]] صادر شده است خصوصاً با نگاهی به روایاتی که [[حضرت علی]]{{ع}} و یازده [[امام]] دیگر به عنوان [[امام]] [[برگزیده]]، [[حجت خداوند]]، [[واسطه فیض الهی]] و عامل حفظ و بقای اصل هستی توصیف شده است؛ با این نگاه واضح میشود که مقصود از [[ضرورت شناخت امام]]، [[امام]] به معنای واقعی و کامل آن است که در [[ائمه اطهار]] متجلی میشوند<ref>ر.ک. [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص ۵۳.</ref>. | |||
*این ادعا با لزوم تناسب و سنخیت بین حکم ([[مرگ جاهلیت]] و [[کفر]]) و موضوع ([[جهل به امام]]) ثابت میشود، علاوه آنکه [[روایات]] متعددی در تطبیق [[روایات]] [[مرگ جاهلیت]] بر [[امامان]] [[معصوم]] وارد شده است<ref>ر.ک. [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص ۵۴.</ref>. | |||
==[[ضرورت نصب امام]]== | |||
==[[اثبات نصب امام]]== | |||
===[[ادله عقلی نصب امام]]=== | |||
===[[ادله نقلی نصب امام]]=== | |||
==[[مصداق نصب الهی امام]]== | |||
* بعد از پذیرفتن [[ضرورت وجود نص]] و [[ضرورت وجود نصب|نصب]] از طرف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} مصداق آن کیست؟ | |||
*در پاسخ این سؤال این نکته را تذکر میدهیم بعد از ثبوت اصل [[ضرورت نصب]] خود به خود [[امامت]] [[منصوص]] [[امام علی|علی]]{{ع}} نیز ثابت میشود، برای اینکه [[اکثریت]] قریب به اتفاق [[اهل سنت]] منکر وجود [[نص]] بر [[خلافت]] خلفای خودشان هستند، خواهد آمد. اما [[شیعه]] [[امامت حضرت علی]]{{ع}} را با [[آیات]] و [[روایات]] متعدد اثبات میکند که تفصیل آن در پاسخ [[شبهه]] انکار [[نص]] در [[قرآن]] و سنت خواهد آمد. به دیگر سخن [[اهل سنت]] بر مصداق اصل [[نص]] کسی را معرفی نمیکنند، در این صورت آنان دوباره باید به اشکالات پیشین لازم از عدم [[انتصاب]] جواب دهند، اما [[شیعه]] با اثبات [[ضرورت نصب]] مصداق بلکه مصادیق آن را نیز با [[نصوص]] مختلف ثابت میکند. | |||
==تحقق نصب [[امام]] از سوی [[خدا]]== | |||
*پس از [[اثبات]] [[وجوب]] نصبِ [[امام]] بر [[خدا]]، این سؤال پیش میآید که آیا [[خدا]] این [[نصب]] [[واجب]] را انجام داده یا نداده است؟ [[ادله]] قطعیِ [[عقلی]] و نقلیِ [[قرآنی]] و [[روایی]] وجود دارد که: [[زمین]]، هیچگاه از [[حاکم]] [[منصوب]] به [[نصب الهی]] خالی نمیماند.<ref>{{متن حدیث|اَلْأَرْضُ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>. در [[روایات]] منقول از [[اهل بیت]]{{عم}} آمده است: {{متن حدیث|لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا}}<ref>نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغيبة، ج۱، ص۱۴۱. این مضمون با الفاظ متفاوتی نیز نقل شده است؛ از جمله: از [[امام صادق]]{{ع}} نقل است که [[امام سجاد]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|وَ لَوْ لاَ مَا فِي الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا}}. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ج۱، ص۲۰۷؛ از [[امام باقر]]{{ع}} نقل است که فرمود: {{متن حدیث|لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ يَوْماً وَاحِداً بِلاَ إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا}}. طبری صغیر، محمد بن جریر، دلائل الإمامة، ج۱، ص۴۳۶.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | |||
*این مضمون، در منابع [[اهلسنت]] با عبارت دیگری آمده است؛ در [[صحاح]] [[اهلسنت]] آمده است: امر [[خلافت]] همواره در [[قریش]] خواهد ماند تا هر زمانی که از [[مردم]] دو نفر باقی بماند<ref>{{متن حدیث|لا يَزالُ هذا الأمْرُ في قُرَيْشٍ ما بَقِيَ مِنَ النَّاسِ اثْنانِ}}؛ مسند أحمد بن حنبل، ح۴۶۹۲ و ح۵۵۲۵ و صحيح مسلم، ح۳۳۹۸.</ref>. معلوم است که چرا این [[روایت]] {{متن حدیث|ما بَقِيَ مِنَ النَّاسِ اثْنانِ}} را مطرح کرده است؛ علت اینکه واژه {{متن حدیث|اثْنانِ}} به کار رفته، این است که یکی از آنها [[امام]] و دیگری [[مأموم]] است؛ [[امام]] بدون [[مأموم]] و [[حاکم]] بدون محکوم معنا ندارد؛ زیرا [[امام]]، از مقولات اضافی است؛ یعنی اگر امامی باشد باید کسی هم وجود داشته باشد که به او ائتمام کند و گرنه [[امام]] نخواهد بود. بنابر این، روی کره [[زمین]] همیشه باید یک امامی از [[قریش]] وجود داشته باشد<ref>البته لفظ این حدیث، در صحیح بخاری تحریف شده است و به گونهای آورده شده که دیگر این مضمون را ندارد. به نقل بخاری حدیث اینگونه است: {{متن حدیث|لا يَزالُ هذا الأمْرُ في قُرَيْشٍ ما بَقِيَ منهمُ اثْنانِ}}. صحيح البخاري، ح۳۲۶۲ و ح۶۶۳۴؛ یعنی مادامی که دو قریشی وجود داشته باشد، باید یکی از آنها امام باشد! این متن خود بر جعلی بودن خود گواه است؛ چون معنای درستی ندارد؛ زیرا مشروطکردن برقراری امامت و خلافت بر وجود دو قریشی فاقد معنا و نکته است. چه لزومی دارد دو قریشی باشد تا امامت و خلافت برقرار بماند؟ آیا وجود یک قریشی کافی نیست؟! به نظر میرسد، بخاری - یا راویان او - این حدیث را با لفظی بیمعنا و تحریفشده آوردهاند؛ چون نقل صحیح این حدیث، مذهب امامیه را تأیید میکند. آنجاکه در حدیث اصلی «من الناس» آمده بود، «اثنان» منطقی است؛ زیرا از میان «مردم» دستکم باید دو نفر باشند که یکی امام و یکی مأموم باشد اما اینجا چرا اثنان گفته شده است؟! این موضوع و امثال آن - مانند: تعویض متن {{متن حدیث|مَنْ أَطَاعَ أَمِيرِي فَقَدْ أَطَاعَنِي}} (صحيح البخاري، ح۶۶۳۱) به متن تحریف شده {{عربی|ومَن يُطِعِ الأمِيرَ فقَدْ أطَاعَنِي}} (صحيح البخاري، ح۳۲۶۲) تا شامل هر امیری بشود؛ چه فاسق و چه عادل- به بحث حدیثی گستردهای نیازمند است.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref> | |||
==تحقق نصب [[امام]] پس از [[پیامبر]]== | |||
*این مسئله غیر از [[وجوب]] آن است. در اینجا بحث از عینیت یافتن این [[وجوب]] در [[جامعه]] مطرح است. عملاً [[خدای متعال]] توسط [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تا [[روز قیامت]]، [[امام]] [[نصب]] کرده است. این [[نصب]] نیز بر سه گونه است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>: | |||
#'''[[نصب عام]] به نحو قضیه حقیقیه:''' مانند [[حدیث]]: {{متن حدیث|خُلَفَائِي... الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي وَيَرْوُونَ أَحَادِيثِي وَسُنَّتِي}}<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰.</ref> در امثال این [[روایات]] [[نصب]]، [[نصب عام]]؛ یعنی به نحو قضیه حقیقیه است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | |||
#'''[[نصب]] کلی به نحو قضیه خارجیه:''' این [[نصب]] کلی است؛ همچون [[حدیث ثقلین]] و [[حدیث سفینه]] که در این [[احادیث]] [[نصب]] به نحو قضیه خارجیۀ کلی منظور است. مراد از قید کلی این است که از آن مجموع [[اهل بیت]]{{عم}} [[اراده]] شده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | |||
#'''[[نصب]] به نحو قضیه خارجیه شخصیه:''' همچون {{متن حدیث|عَلِيٌّ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي}}<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۰، ص۵۸۸.</ref>، یا احادیثی که در آنها نام [[ائمه اطهار]]{{عم}} تا [[امام دوازدهم]] بیان شده است<ref>مانند حدیثی که جابر جعفی از جابر انصاری نقل کرده است که پیامبر اکرم{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَأَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَسَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلاَمَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَكَنِيِّي حُجَّةُ اللهِ فِي أَرْضِهِ وَبَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ اِبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ}}. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref> | |||
==[[منصوب بودن به نصب الهی]]== | ==[[منصوب بودن به نصب الهی]]== |