قاعده لطف: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'ثابت' به 'ثابت'
جز (جایگزینی متن - 'طی' به 'طی')
جز (جایگزینی متن - 'ثابت' به 'ثابت')
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:
*'''[[دلیل]] دوم:''' اگر [[حسن و قبح]] [[عقلی]] پذیرفته نشود، اصل [[شرایع الهی]] زیر سؤال می‌رود. نحوه [[استدلال]] در این باره به صورت [[قیاس]] استثنایی است؛ بدین شکل که از بطلان مقدّم، بطلان [[تالی]] رخ می‌دهد.
*'''[[دلیل]] دوم:''' اگر [[حسن و قبح]] [[عقلی]] پذیرفته نشود، اصل [[شرایع الهی]] زیر سؤال می‌رود. نحوه [[استدلال]] در این باره به صورت [[قیاس]] استثنایی است؛ بدین شکل که از بطلان مقدّم، بطلان [[تالی]] رخ می‌دهد.
*[[محقّق طوسی]] در توضیح این [[استدلال]] می‌گوید:{{عربی|لانتفائهما مطلقا لوثبتا شرعا}}<ref>تجرید الاعتقاد (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ص۱۹۷: الفصل الثالث فی أفعاله...</ref>.
*[[محقّق طوسی]] در توضیح این [[استدلال]] می‌گوید:{{عربی|لانتفائهما مطلقا لوثبتا شرعا}}<ref>تجرید الاعتقاد (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ص۱۹۷: الفصل الثالث فی أفعاله...</ref>.
*یعنی اگر [[حسن و قبح عقلی]] نباشد و تنها [[شرعی]] باشد، [[حسن و قبح عقلی]] و [[شرعی]] هر دو [[باطل]] می‌گردد؛ [[تالی]] [[باطل]] است، پس مقدّم هم [[باطل]] است و نقیض آن، یعنی صحّت [[حسن و قبح عقلی]]، [[ثابت]] می‌شود.
*یعنی اگر [[حسن و قبح عقلی]] نباشد و تنها [[شرعی]] باشد، [[حسن و قبح عقلی]] و [[شرعی]] هر دو [[باطل]] می‌گردد؛ [[تالی]] [[باطل]] است، پس مقدّم هم [[باطل]] است و نقیض آن، یعنی صحّت [[حسن و قبح عقلی]]، ثابت می‌شود.
*به عبارت دیگر: اگر [[قبح]] [[کذب]] و لغو و فعل [[بیهوده]] و [[عبث]]، عقلاً و قبل از ورود [[شرع]] ثابت نشده باشد، ممکن است [[پیامبران]]{{عم}}[[دروغ]] و لغو بگویند و [[وحی الهی]] را [[تحریف]] کنند و در عین حال، هیچ قبحی نیز عقلاً برای آنان نباشد و یا [[خداوند]] [[معجزات]] خود را به [[پیامبری]] [[دروغگو]] عطا کند و [[عقل]] [[زشتی]] آن را [[درک]] نکند. حتی اگر [[شارع]] به [[زشتی]] [[دروغ]] [[حکم]] بدهد، [[عقل]] احتمال [[خطا]] در آن می‌دهد و قبحی در این خطاگویی نیز نمی‌بیند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۰۴.</ref>.
*به عبارت دیگر: اگر [[قبح]] [[کذب]] و لغو و فعل [[بیهوده]] و [[عبث]]، عقلاً و قبل از ورود [[شرع]] ثابت نشده باشد، ممکن است [[پیامبران]]{{عم}}[[دروغ]] و لغو بگویند و [[وحی الهی]] را [[تحریف]] کنند و در عین حال، هیچ قبحی نیز عقلاً برای آنان نباشد و یا [[خداوند]] [[معجزات]] خود را به [[پیامبری]] [[دروغگو]] عطا کند و [[عقل]] [[زشتی]] آن را [[درک]] نکند. حتی اگر [[شارع]] به [[زشتی]] [[دروغ]] [[حکم]] بدهد، [[عقل]] احتمال [[خطا]] در آن می‌دهد و قبحی در این خطاگویی نیز نمی‌بیند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (ط مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۰۴.</ref>.
*'''[[دلیل]] سوم:''' در صورتی که [[حسن و قبح عقلی]] [[ثابت]] نباشد، بسیاری از اصول [[شریعت]] که باید قبل از [[شرع]] و از طریق [[عقل]] ثابت شود و سپس توسط آن، [[احکام شرعی]] و بیانات [[الهی]] ثابت شود، مخدوش می‌گردد؛ مثلاً [[اثبات]] [[نبوّت]] با [[اعجاز]] [[ثابت]] می‌شود و این [[دلیل]] مسبوق به قاعده‌ای [[عقلی]] و مسلّم در نزد همه عقلاست که اعطای [[معجزه]] به [[دروغ‌گو]] [[قبیح]] است؛ و یا [[ایمان به قرآن]] زمانی قطعی است که [[عصمت]] [[نبی]]{{صل}}[[ثابت]] شده باشد و اگر [[دروغ]] بستن [[پیامبر]]{{صل}} و [[تحریف]] [[آیات الهی]] عقلاً [[قبیح]] نباشد، هیچ حکمی از [[احکام الهی]] [[ثابت]] نمی‌شود.
*'''[[دلیل]] سوم:''' در صورتی که [[حسن و قبح عقلی]] ثابت نباشد، بسیاری از اصول [[شریعت]] که باید قبل از [[شرع]] و از طریق [[عقل]] ثابت شود و سپس توسط آن، [[احکام شرعی]] و بیانات [[الهی]] ثابت شود، مخدوش می‌گردد؛ مثلاً [[اثبات]] [[نبوّت]] با [[اعجاز]] ثابت می‌شود و این [[دلیل]] مسبوق به قاعده‌ای [[عقلی]] و مسلّم در نزد همه عقلاست که اعطای [[معجزه]] به [[دروغ‌گو]] [[قبیح]] است؛ و یا [[ایمان به قرآن]] زمانی قطعی است که [[عصمت]] [[نبی]]{{صل}}ثابت شده باشد و اگر [[دروغ]] بستن [[پیامبر]]{{صل}} و [[تحریف]] [[آیات الهی]] عقلاً [[قبیح]] نباشد، هیچ حکمی از [[احکام الهی]] ثابت نمی‌شود.
*[[علامه حلی]] در این رابطه ابراز داشته است: {{عربی|لو كان الحسن و القبح باعتبار السمع لاغير، لما قبح من الله شيء و لو كان كذلك لما قبح منه تعالى إظهار المعجزه على يد الكذابين. و تجويز ذلك يسد باب معرفه النبوة فإن أیّ نبي أظهر المعجزه عقيب ادعاء النبوة لا يمكن تصديقه مع تجويز اظهار المعجزه على يد الكاذب في دعوى النبوة}}<ref>نهج الحق و کشف الصدق (ط. دارالکتاب اللبنانی، ۱۹۸۲ م.)، ص۸۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۷-۲۲۰.</ref>.
*[[علامه حلی]] در این رابطه ابراز داشته است: {{عربی|لو كان الحسن و القبح باعتبار السمع لاغير، لما قبح من الله شيء و لو كان كذلك لما قبح منه تعالى إظهار المعجزه على يد الكذابين. و تجويز ذلك يسد باب معرفه النبوة فإن أیّ نبي أظهر المعجزه عقيب ادعاء النبوة لا يمكن تصديقه مع تجويز اظهار المعجزه على يد الكاذب في دعوى النبوة}}<ref>نهج الحق و کشف الصدق (ط. دارالکتاب اللبنانی، ۱۹۸۲ م.)، ص۸۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۱۷-۲۲۰.</ref>.
*'''[[دلایل نقلی]] بر [[اثبات]] [[حسن و قبح عقلی]]:'''
*'''[[دلایل نقلی]] بر [[اثبات]] [[حسن و قبح عقلی]]:'''
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
*'''پاسخ [[شبهه]]:'''
*'''پاسخ [[شبهه]]:'''
*'''پاسخ اوّل:''' در این نظریّه نقاط ابهام فراوانی وجود دارد؛ معنای [[اهل حلّ و عقد]] و تفاوت آنان با سایر علمای [[امّت]] معیّن نشده است. اگر مراد از ایشان کسانی است که به [[امور دینی]] [[آگاه]] بوده و نیز بر مسائل [[سیاسی]] روز اشراف دارند، در این صورت در [[امّت اسلام]] علمای فراوانی از این دست یافت می‌شود که البته هر کدام امامی را [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} می‌دانند و این [[زمینه‌ساز]] بروز [[اختلاف]] فراوان در میان [[مسلمانان]] می‌شود.
*'''پاسخ اوّل:''' در این نظریّه نقاط ابهام فراوانی وجود دارد؛ معنای [[اهل حلّ و عقد]] و تفاوت آنان با سایر علمای [[امّت]] معیّن نشده است. اگر مراد از ایشان کسانی است که به [[امور دینی]] [[آگاه]] بوده و نیز بر مسائل [[سیاسی]] روز اشراف دارند، در این صورت در [[امّت اسلام]] علمای فراوانی از این دست یافت می‌شود که البته هر کدام امامی را [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} می‌دانند و این [[زمینه‌ساز]] بروز [[اختلاف]] فراوان در میان [[مسلمانان]] می‌شود.
*[[سعدالدین تفتازانی]] از جمله طرفداران این نظریّه است، وی می‌گوید: "[[امامت]] نزد اکثر [[اهل سنّت]] به [[اختیار]] علمای [[اهل حلّ و عقد]] [[ثابت]] می‌شود؛ هرچند تعداد آنان اندک باشد؛ زیرا [[امامت ابوبکر]] بدون [[نص]] و [[اجماع]] بود"<ref>شرح المقاصد (ط. الشریف الرضی، ۱۴۰۹ه.ق)، ج۵، ص۲۵۲.</ref>.
*[[سعدالدین تفتازانی]] از جمله طرفداران این نظریّه است، وی می‌گوید: "[[امامت]] نزد اکثر [[اهل سنّت]] به [[اختیار]] علمای [[اهل حلّ و عقد]] ثابت می‌شود؛ هرچند تعداد آنان اندک باشد؛ زیرا [[امامت ابوبکر]] بدون [[نص]] و [[اجماع]] بود"<ref>شرح المقاصد (ط. الشریف الرضی، ۱۴۰۹ه.ق)، ج۵، ص۲۵۲.</ref>.
*و [[امام الحرمین جوینی]] می‌گوید: "حتی اگر یک نفر از [[اهل حلّ و عقد]] [[حکم]] به [[امامت]] فردی دهد، [[امامت]] او ثابت می‌شود، و لو [[امّت]] بر او اتفاق نکنند"<ref>الأنافه فی معالم الخلافه، ج۱، ص۴۴. به نقل از: شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (ط. مشعر، ۱۳۸۴ ه.ش)، ج۱، ص۴۹۱.</ref>.
*و [[امام الحرمین جوینی]] می‌گوید: "حتی اگر یک نفر از [[اهل حلّ و عقد]] [[حکم]] به [[امامت]] فردی دهد، [[امامت]] او ثابت می‌شود، و لو [[امّت]] بر او اتفاق نکنند"<ref>الأنافه فی معالم الخلافه، ج۱، ص۴۴. به نقل از: شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات (ط. مشعر، ۱۳۸۴ ه.ش)، ج۱، ص۴۹۱.</ref>.
*همین نظر را [[قرطبی]] نیز بیان می‌کند و می‌گوید: "اگر یکی از [[اهل حلّ و عقد]] با کسی [[بیعت]] کند، بر دیگران نیز لازم است که از او متابعت کرده و با او [[بیعت]] کنند. [[دلیل]] ما این است که [[عمر بن خطاب]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد و کسی از [[صحابه]] نیز با او [[مخالفت]] ننمود؛ و دیگر اینکه [[بیعت]] یک نفر و نظر او [[عقد]] بر [[امامت]] است و دیگر احتیاجی به تعدّد [[عقد]] نیست؛ زیرا با همان [[عقد]] اوّل، [[امامت]] او همانند سایر عقود منعقد می‌شود. و لذا [[امام]] [[ابوالمعالی]] می‌گوید: [[عقد]] [[امامت]] هرکس که بسته شد، [[ثابت]] می‌شود و کسی [[حق]] ندارد او را از [[امامت]] [[خلع]] نماید و این امر اجماعی است"<ref>ماوردی، الأحکام السلطانیّه، ص۶ و ۷. به نقل از منبع بالا.</ref>.
*همین نظر را [[قرطبی]] نیز بیان می‌کند و می‌گوید: "اگر یکی از [[اهل حلّ و عقد]] با کسی [[بیعت]] کند، بر دیگران نیز لازم است که از او متابعت کرده و با او [[بیعت]] کنند. [[دلیل]] ما این است که [[عمر بن خطاب]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد و کسی از [[صحابه]] نیز با او [[مخالفت]] ننمود؛ و دیگر اینکه [[بیعت]] یک نفر و نظر او [[عقد]] بر [[امامت]] است و دیگر احتیاجی به تعدّد [[عقد]] نیست؛ زیرا با همان [[عقد]] اوّل، [[امامت]] او همانند سایر عقود منعقد می‌شود. و لذا [[امام]] [[ابوالمعالی]] می‌گوید: [[عقد]] [[امامت]] هرکس که بسته شد، ثابت می‌شود و کسی [[حق]] ندارد او را از [[امامت]] [[خلع]] نماید و این امر اجماعی است"<ref>ماوردی، الأحکام السلطانیّه، ص۶ و ۷. به نقل از منبع بالا.</ref>.
*[[قلقشندی]] (از علمای [[شافعی]]) نیز عددی را در تعداد [[اهل حلّ و عقد]] بیان نمی‌کند و تنها به [[صدق]] [[اجتماع]] آنان [[کفایت]] می‌کند<ref>الأنافه فی معالم الخلافه، ج۱، ص۴۴. به نقل از منبع بالا.</ref>. وی سپس می‌گوید: "درمیان علمای ما، در انعقاد [[امامت]] به [[اجتماع]] [[اهل حلّ و عقد]] [[اختلاف]] است".
*[[قلقشندی]] (از علمای [[شافعی]]) نیز عددی را در تعداد [[اهل حلّ و عقد]] بیان نمی‌کند و تنها به [[صدق]] [[اجتماع]] آنان [[کفایت]] می‌کند<ref>الأنافه فی معالم الخلافه، ج۱، ص۴۴. به نقل از منبع بالا.</ref>. وی سپس می‌گوید: "درمیان علمای ما، در انعقاد [[امامت]] به [[اجتماع]] [[اهل حلّ و عقد]] [[اختلاف]] است".
*او مجموعه اقوال در این باره را هفت قول می‌شمرد؛ نظر اوّل آن‌که تعداد ایشان باید [[چهل]] نفر باشد، سپس این عدد را به شش نفر تنزّل می‌دهد (نظر [[قاضی عبدالجبّار]]) و بعد به دو نفر (نظر [[عبدالقاهر بغدادی]]) تا بالاخره نظر [[جوینی]] و [[جرجانی]] را [[نقل]] می‌کند که [[امامت]] را تنها با نظر یک نفر از اهلّ حل و [[عقد]] ثابت می‌دانستند<ref>ماوردی، الأحکام السلطانیه، ص۶ و ۷. به نقل از منبع بالا.</ref>.
*او مجموعه اقوال در این باره را هفت قول می‌شمرد؛ نظر اوّل آن‌که تعداد ایشان باید [[چهل]] نفر باشد، سپس این عدد را به شش نفر تنزّل می‌دهد (نظر [[قاضی عبدالجبّار]]) و بعد به دو نفر (نظر [[عبدالقاهر بغدادی]]) تا بالاخره نظر [[جوینی]] و [[جرجانی]] را [[نقل]] می‌کند که [[امامت]] را تنها با نظر یک نفر از اهلّ حل و [[عقد]] ثابت می‌دانستند<ref>ماوردی، الأحکام السلطانیه، ص۶ و ۷. به نقل از منبع بالا.</ref>.
*با این توضیحات مشخّص می‌شود که علمای عامّه نظر معیّنی درباره تعداد افراد [[اهل حلّ و عقد]] ارائه نکرده‌اند مضافاً بر آنکه مشخّص ننموده‌اند که اگر تعارضی در [[انتخاب]] آنان پیش آمد، چه راهکاری باید در پیش گرفت. چنان‌که در [[تعیین خلیفه]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}}، گروهی از [[اهل حلّ و عقد]] مانند [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]] و بزرگان از [[بنی‌هاشم]]، [[رأی]] به [[خلافت]] و [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} دادند و گروهی دیگر برخلاف رفتند. حتی در [[سقیفه]] نیز، به [[شهادت]] [[تاریخ]]، بین [[اهل حلّ و عقد]] از [[مهاجر]] و [[انصار]] در [[تعیین خلیفه]] [[اختلاف]] درگرفت. بنابراین، در این مورد نیز نظر مشخّصی پیشنهاد نشده است. در حالی که اغلب نزاع‌ها درباره [[امامت]] بر [[مسلمین]] از همین جا آغاز شد و خون‌های فراوان بر [[زمین]] ریخت.
*با این توضیحات مشخّص می‌شود که علمای عامّه نظر معیّنی درباره تعداد افراد [[اهل حلّ و عقد]] ارائه نکرده‌اند مضافاً بر آنکه مشخّص ننموده‌اند که اگر تعارضی در [[انتخاب]] آنان پیش آمد، چه راهکاری باید در پیش گرفت. چنان‌که در [[تعیین خلیفه]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}}، گروهی از [[اهل حلّ و عقد]] مانند [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]] و بزرگان از [[بنی‌هاشم]]، [[رأی]] به [[خلافت]] و [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} دادند و گروهی دیگر برخلاف رفتند. حتی در [[سقیفه]] نیز، به [[شهادت]] [[تاریخ]]، بین [[اهل حلّ و عقد]] از [[مهاجر]] و [[انصار]] در [[تعیین خلیفه]] [[اختلاف]] درگرفت. بنابراین، در این مورد نیز نظر مشخّصی پیشنهاد نشده است. در حالی که اغلب نزاع‌ها درباره [[امامت]] بر [[مسلمین]] از همین جا آغاز شد و خون‌های فراوان بر [[زمین]] ریخت.
*'''پاسخ دوم:''' تفاوت اصلی نگاه عامّه با [[شیعه]] در [[تعیین امام]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} در آن است که آنان [[جایگاه امامت]] در [[جامعه]] را تنها در [[رهبری سیاسی]] [[امّت]] و [[حکومت]] می‌دانند؛ در حالی که در طیّ [[برهان]] [[ثابت]] شد که بنابر [[برهان لطف]]، [[امامت]] سِمَت [[هدایت]] [[امّت]] و [[تبیین دین]] و [[احکام]] آن بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} است؛ زیرا هرچند تمام [[نیاز]] [[مردم]] در امر [[هدایت الهی]] از [[احکام]] و [[اعتقادات]] در [[قرآن]] بیان شده، ولی [[آیات]] آن باید [[تبیین]] و روشن شود؛ چنان‌که [[احکام]] [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]]، حدود، دیات، بیع، [[نکاح]] و غیره به تفصیل در [[قرآن]] نیامده و [[نیازمند]] [[تبیین]] است؛ [[خداوند]] خود در این باره فرمود: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی»؛ سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. همچنین فرمود: {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی»؛ سوره نحل، آیه ۶۴.</ref>
*'''پاسخ دوم:''' تفاوت اصلی نگاه عامّه با [[شیعه]] در [[تعیین امام]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} در آن است که آنان [[جایگاه امامت]] در [[جامعه]] را تنها در [[رهبری سیاسی]] [[امّت]] و [[حکومت]] می‌دانند؛ در حالی که در طیّ [[برهان]] ثابت شد که بنابر [[برهان لطف]]، [[امامت]] سِمَت [[هدایت]] [[امّت]] و [[تبیین دین]] و [[احکام]] آن بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} است؛ زیرا هرچند تمام [[نیاز]] [[مردم]] در امر [[هدایت الهی]] از [[احکام]] و [[اعتقادات]] در [[قرآن]] بیان شده، ولی [[آیات]] آن باید [[تبیین]] و روشن شود؛ چنان‌که [[احکام]] [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]]، حدود، دیات، بیع، [[نکاح]] و غیره به تفصیل در [[قرآن]] نیامده و [[نیازمند]] [[تبیین]] است؛ [[خداوند]] خود در این باره فرمود: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی»؛ سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. همچنین فرمود: {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی»؛ سوره نحل، آیه ۶۴.</ref>
*مبیّن [[قرآن]] باید کسی باشد که به [[اذن خداوند]] به [[حقیقت قرآن]] و [[کتاب مکنون]] [[آگاهی]] داشته باشد؛ چنین فردی یا [[نبی]] و یا [[امام]] است؛ چنان‌که [[امام باقر]]{{ع}} خطاب به [[قتاده]] (مفسّر و [[فقیه]] اهل [[بصره]]) فرمود: {{متن حدیث|وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۸، ص۳۱۲.</ref>.
*مبیّن [[قرآن]] باید کسی باشد که به [[اذن خداوند]] به [[حقیقت قرآن]] و [[کتاب مکنون]] [[آگاهی]] داشته باشد؛ چنین فردی یا [[نبی]] و یا [[امام]] است؛ چنان‌که [[امام باقر]]{{ع}} خطاب به [[قتاده]] (مفسّر و [[فقیه]] اهل [[بصره]]) فرمود: {{متن حدیث|وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۸، ص۳۱۲.</ref>.
*در زمان [[پیامبر خاتم|نبیّ اکرم]]{{صل}}، ایشان خود مبیّن [[قرآن]] بودند که به تصریح [[الهی]]، بیان ایشان [[مصون از خطا]] و عین گفتار [[قرآن]] است و [[راه هدایت]] و [[ظهور]] [[هدایت تشریعی]] [[الهی]]، از لسان [[نبی]] است: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>.
*در زمان [[پیامبر خاتم|نبیّ اکرم]]{{صل}}، ایشان خود مبیّن [[قرآن]] بودند که به تصریح [[الهی]]، بیان ایشان [[مصون از خطا]] و عین گفتار [[قرآن]] است و [[راه هدایت]] و [[ظهور]] [[هدایت تشریعی]] [[الهی]]، از لسان [[نبی]] است: {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>.
خط ۲۰۱: خط ۲۰۱:
*اکنون باید گفت که امر اوّل، بنا بر قاعده [[عقلی]] [[لطف]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] است و انجام شده است و امر دوم بر [[رسول]] و [[امام]] [[واجب]] است و آن نیز چون [[امام]] [[معصوم]] است و بر [[امر الهی]] [[عصیان]] نمی‌کند، تحقق یافته است. و اما امر سوم که [[تکلیف]] [[امّت]] است، نه تنها انجام نشد، بلکه [[مردم]] به حدّی [[امام]] خود را تنها گذاشتند که [[حکّام]] [[جور]] قصد [[جان]] آنان را نمودند و یک به یک را [[مسموم]] و یا مقتول ساختند و به همین خاطر بوده که [[امام]]، به [[اذن الهی]]، از انظار عموم [[غایب]] شد و زمانی که [[خدا]] بخواهد [[قیام]] خواهد نمود. بنابراین، امکان‌ناپذیری دسترسی مستقیم به [[امام]]، به [[دلیل]] [[تقصیر]] [[امّت]] است، نه [[خداوند]] یا [[امام]]<ref>برای تفصیل بیشتر، رجوع کنید به بیان شیخ طوسی درتلخیص الشافی (ط. المحبین، ۱۳۸۲ ه.ق.)، ج۱، ص۱۰۶.</ref>.
*اکنون باید گفت که امر اوّل، بنا بر قاعده [[عقلی]] [[لطف]]، بر [[خداوند]] [[واجب]] است و انجام شده است و امر دوم بر [[رسول]] و [[امام]] [[واجب]] است و آن نیز چون [[امام]] [[معصوم]] است و بر [[امر الهی]] [[عصیان]] نمی‌کند، تحقق یافته است. و اما امر سوم که [[تکلیف]] [[امّت]] است، نه تنها انجام نشد، بلکه [[مردم]] به حدّی [[امام]] خود را تنها گذاشتند که [[حکّام]] [[جور]] قصد [[جان]] آنان را نمودند و یک به یک را [[مسموم]] و یا مقتول ساختند و به همین خاطر بوده که [[امام]]، به [[اذن الهی]]، از انظار عموم [[غایب]] شد و زمانی که [[خدا]] بخواهد [[قیام]] خواهد نمود. بنابراین، امکان‌ناپذیری دسترسی مستقیم به [[امام]]، به [[دلیل]] [[تقصیر]] [[امّت]] است، نه [[خداوند]] یا [[امام]]<ref>برای تفصیل بیشتر، رجوع کنید به بیان شیخ طوسی درتلخیص الشافی (ط. المحبین، ۱۳۸۲ ه.ق.)، ج۱، ص۱۰۶.</ref>.
*[[خواجه نصیر]] نیز در عبارتی کوتاه، ضمن بیان [[عقلی]] قاعده لطف، به این اشکال چنین پاسخ می‌دهد: {{عربی|الإمام لطف، فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلاً للغرض. و المفاسد معلومة الانتفاء. و انحصار اللّطف فيه معلوم للعقلاء. و وجوده لطف، و تصرّفة لطف آخر، و غيبتة منّا}}.
*[[خواجه نصیر]] نیز در عبارتی کوتاه، ضمن بیان [[عقلی]] قاعده لطف، به این اشکال چنین پاسخ می‌دهد: {{عربی|الإمام لطف، فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلاً للغرض. و المفاسد معلومة الانتفاء. و انحصار اللّطف فيه معلوم للعقلاء. و وجوده لطف، و تصرّفة لطف آخر، و غيبتة منّا}}.
*بنابراین، [[ضرورت وجود امام]] در همه زمان‌ها [[لطف]] است؛ که بنا بر قاعده لطف [[ثابت]] می‌شود؛ همچنین بسط ید او در تصرّف در امور و [[زمام‌داری]] بر [[امّت]] نیز با قاعده لطف [[ثابت]] می‌شود؛ اما مشروط بر آنکه [[مانع]] خارجی وجود نداشته باشد. حال اگر به [[دلیل]] [[تقصیر]] [[امّت]] در عدم [[یاری امام]] - مانند آنچه در زمان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[امام مجتبی]]{{ع}} و سایر حضرات ائمّه [[معصومین]]{{عم}} رخ داد- [[امام]] از تصرّف در [[اداره امور]] منع شد، خللی به قاعده لطف وارد نمی‌شود؛ چنان‌که [[خداوند]] خود را ملتزم به تأمین [[رزق]] [[بندگان]] نموده است{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ}}<ref> «بی‌گمان این خداوند است که بسیار روزی‌بخش توانمند استوار است» سوره ذاریات، آیه ۵۸.</ref>، و اگر کسی به [[تقصیر]] خود به دنبال [[رزق]] نرفت و یا رزقی را از خود منع کرد، به [[سنت]] رزاقیّت [[الهی]] لطمه‌ای وارد نمی‌شود.
*بنابراین، [[ضرورت وجود امام]] در همه زمان‌ها [[لطف]] است؛ که بنا بر قاعده لطف ثابت می‌شود؛ همچنین بسط ید او در تصرّف در امور و [[زمام‌داری]] بر [[امّت]] نیز با قاعده لطف ثابت می‌شود؛ اما مشروط بر آنکه [[مانع]] خارجی وجود نداشته باشد. حال اگر به [[دلیل]] [[تقصیر]] [[امّت]] در عدم [[یاری امام]] - مانند آنچه در زمان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[امام مجتبی]]{{ع}} و سایر حضرات ائمّه [[معصومین]]{{عم}} رخ داد- [[امام]] از تصرّف در [[اداره امور]] منع شد، خللی به قاعده لطف وارد نمی‌شود؛ چنان‌که [[خداوند]] خود را ملتزم به تأمین [[رزق]] [[بندگان]] نموده است{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ}}<ref> «بی‌گمان این خداوند است که بسیار روزی‌بخش توانمند استوار است» سوره ذاریات، آیه ۵۸.</ref>، و اگر کسی به [[تقصیر]] خود به دنبال [[رزق]] نرفت و یا رزقی را از خود منع کرد، به [[سنت]] رزاقیّت [[الهی]] لطمه‌ای وارد نمی‌شود.
*همین قاعده درباره [[غیبت امام]] نیز وجود دارد؛ که اگر غاصبان و [[مستکبران]]، محیط را برای [[حضور امام]] به حدّی تنگ کردند که وجود ایشان در معرض خطر قرار گرفت، [[خداوند]] تا موقعی که [[صلاح]] بداند، [[نعمت]] [[حضور امام]] را در راستای [[مصالح]] والاتر، بر [[امّت]] منع می‌کند.
*همین قاعده درباره [[غیبت امام]] نیز وجود دارد؛ که اگر غاصبان و [[مستکبران]]، محیط را برای [[حضور امام]] به حدّی تنگ کردند که وجود ایشان در معرض خطر قرار گرفت، [[خداوند]] تا موقعی که [[صلاح]] بداند، [[نعمت]] [[حضور امام]] را در راستای [[مصالح]] والاتر، بر [[امّت]] منع می‌کند.
*در این صورت، هرچند [[امّت]] ناچار است که از سر [[اضطرار]] در [[احکام]] و [[اعتقادات]] به [[علما]] [[رجوع]] کند، اما:
*در این صورت، هرچند [[امّت]] ناچار است که از سر [[اضطرار]] در [[احکام]] و [[اعتقادات]] به [[علما]] [[رجوع]] کند، اما:
خط ۲۶۰: خط ۲۶۰:
*{{متن حدیث|عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِيَّةً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِيَّةً لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ}}<ref>بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد{{صل}} (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۱، ص۳۷۷.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۳۰۴-۳۰۵.</ref>.
*{{متن حدیث|عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِيَّةً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِيَّةً لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ}}<ref>بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد{{صل}} (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۱، ص۳۷۷.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۳۰۴-۳۰۵.</ref>.
===بند چهارم: [[وظیفه امّت]] بعد از [[رحلت]] [[امام]]===
===بند چهارم: [[وظیفه امّت]] بعد از [[رحلت]] [[امام]]===
*بنا بر قاعده لطف، [[ثابت]] شد که عمل بدون استناد به [[حجّت]] [[شرعی]]، در [[درگاه الهی]] مقبول نیست. براین اساس است که [[مردم]] موظّفند در همه دوران [[عمر]]، [[اعمال]] خود را مستند به بیان [[امام]] انجام دهند. بنابراین، بعد از [[رحلت]] و یا [[شهادت]] هر [[امام]]، [[مردم]] موظّفند بلافاصله، [[حجّت]] دیگری را که [[وصیّ]] [[امام]] قبلی است یافته و [[اعمال]] و [[اعتقادات]] خود را با او منطبق سازند.
*بنا بر قاعده لطف، ثابت شد که عمل بدون استناد به [[حجّت]] [[شرعی]]، در [[درگاه الهی]] مقبول نیست. براین اساس است که [[مردم]] موظّفند در همه دوران [[عمر]]، [[اعمال]] خود را مستند به بیان [[امام]] انجام دهند. بنابراین، بعد از [[رحلت]] و یا [[شهادت]] هر [[امام]]، [[مردم]] موظّفند بلافاصله، [[حجّت]] دیگری را که [[وصیّ]] [[امام]] قبلی است یافته و [[اعمال]] و [[اعتقادات]] خود را با او منطبق سازند.
*{{متن حدیث|عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِذَا حَدَثَ عَلَى الْإِمَامِ حَدَثٌ كَيْفَ يَصْنَعُ النَّاسُ قَالَ أَيْنَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref> قَالَ هُمْ فِي عُذْرٍ مَا دَامُوا فِي الطَّلَبِ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَنْتَظِرُونَهُمْ فِي عُذْرٍ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْهِمْ أَصْحَابُهُمْ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۳۷۸.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۳۰۵.</ref>.
*{{متن حدیث|عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِذَا حَدَثَ عَلَى الْإِمَامِ حَدَثٌ كَيْفَ يَصْنَعُ النَّاسُ قَالَ أَيْنَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ}}<ref>«اما چرا از هر گروه ایشان دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.</ref> قَالَ هُمْ فِي عُذْرٍ مَا دَامُوا فِي الطَّلَبِ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَنْتَظِرُونَهُمْ فِي عُذْرٍ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْهِمْ أَصْحَابُهُمْ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۳۷۸.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۳۰۵.</ref>.


==[[ضرورت]] [[تعیین]] [[الگو]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} و انحصار آن در [[امام]] [[معصوم]]==
==[[ضرورت]] [[تعیین]] [[الگو]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} و انحصار آن در [[امام]] [[معصوم]]==
*[[شریعت اسلام]]، [[دین خاتم]] است و پس از آن، [[شریعت]] جدیدی از سوی [[خداوند]] نازل نمی‌گردد. از سوی دیگر، نیازهای [[بشر]] به [[دین]] در امور فردی و [[اجتماعی]] در هر زمان، در صورت‌های مختلف ظاهر می‌شود. چنان‌که اشاره شد، هر چند در [[قرآن]] همه [[احکام الهی]] وجود دارد، ولی [[تبیین]] آن به تناسب نیازهای هر روز [[بشر]]، محتاج وجود فردی است که علاوه بر بیان زبانی، [[اسوه]] عملی [[مردم]] در [[تبیین احکام الهی]] باشد.
*[[شریعت اسلام]]، [[دین خاتم]] است و پس از آن، [[شریعت]] جدیدی از سوی [[خداوند]] نازل نمی‌گردد. از سوی دیگر، نیازهای [[بشر]] به [[دین]] در امور فردی و [[اجتماعی]] در هر زمان، در صورت‌های مختلف ظاهر می‌شود. چنان‌که اشاره شد، هر چند در [[قرآن]] همه [[احکام الهی]] وجود دارد، ولی [[تبیین]] آن به تناسب نیازهای هر روز [[بشر]]، محتاج وجود فردی است که علاوه بر بیان زبانی، [[اسوه]] عملی [[مردم]] در [[تبیین احکام الهی]] باشد.
*اگر [[قاعده لطف]] وجود [[رسول خدا]]{{صل}} را در [[هدایت]] [[خلق]] و رفع تحیّر و برداشتن [[اضطراب]] در [[امتثال]] صحیح [[تکلیف]] [[ثابت]] می‌کند، عیناً بنا بر همین قاعده لازم است [[الگوی عملی]] و [[حجّت]] [[خدا]] بعد از [[پیامبر]]{{صل}} در میان [[مردم]] وجود داشته باشد تا [[حجّت]] عملی برای [[مردم]] در [[راه هدایت]] و [[امتثال]] أوامر [[الهی]] باشد؛ زیرا [[نیاز]] [[امّت]] به [[الگوی عملی]] [[شریعت]]، منحصر به زمان خاصّی نیست و [[دین خاتم]] متعلّق به همه [[مردمان]] تا [[قیام قیامت]] است و [[مردم]] همیشه محتاج کسی هستند که [[احکام الهی]] را در عرصه عمل از [[قرآن]] برای آنان بازگوید و مجهولات و موانعی را که در عمل به [[احکام الهی]] پیش می‌آید، برای [[امّت]] بیان نماید؛ و همان‌طورکه [[سیره نبوی]] در [[قول و فعل]] و یا تقریر برای دیگران [[حجّت]] است، [[سیره]] و عمل او نیز باید در هر سه جهت برای [[امّت]] [[حجّت]] باشد. وانگهی، این [[ضرورت]] در زمان فقدان [[پیامبر]]{{صل}} دوچندان می‌گردد؛ زیرا:
*اگر [[قاعده لطف]] وجود [[رسول خدا]]{{صل}} را در [[هدایت]] [[خلق]] و رفع تحیّر و برداشتن [[اضطراب]] در [[امتثال]] صحیح [[تکلیف]] ثابت می‌کند، عیناً بنا بر همین قاعده لازم است [[الگوی عملی]] و [[حجّت]] [[خدا]] بعد از [[پیامبر]]{{صل}} در میان [[مردم]] وجود داشته باشد تا [[حجّت]] عملی برای [[مردم]] در [[راه هدایت]] و [[امتثال]] أوامر [[الهی]] باشد؛ زیرا [[نیاز]] [[امّت]] به [[الگوی عملی]] [[شریعت]]، منحصر به زمان خاصّی نیست و [[دین خاتم]] متعلّق به همه [[مردمان]] تا [[قیام قیامت]] است و [[مردم]] همیشه محتاج کسی هستند که [[احکام الهی]] را در عرصه عمل از [[قرآن]] برای آنان بازگوید و مجهولات و موانعی را که در عمل به [[احکام الهی]] پیش می‌آید، برای [[امّت]] بیان نماید؛ و همان‌طورکه [[سیره نبوی]] در [[قول و فعل]] و یا تقریر برای دیگران [[حجّت]] است، [[سیره]] و عمل او نیز باید در هر سه جهت برای [[امّت]] [[حجّت]] باشد. وانگهی، این [[ضرورت]] در زمان فقدان [[پیامبر]]{{صل}} دوچندان می‌گردد؛ زیرا:
#به اقتضاء [[افزایش علم]] و [[دانش]] [[بشر]] و ارتقاء [[بینش]] او، سؤالات و مسائل پیچیده‌تری مطرح می‌گردد که در صورت عدم حضور [[حجّت]] [[خدا]]، عملاً بی‌پاسخ می‌ماند؛
#به اقتضاء [[افزایش علم]] و [[دانش]] [[بشر]] و ارتقاء [[بینش]] او، سؤالات و مسائل پیچیده‌تری مطرح می‌گردد که در صورت عدم حضور [[حجّت]] [[خدا]]، عملاً بی‌پاسخ می‌ماند؛
#تفاسیرها و تأویلات و برداشت‌های متنوّع از [[کلام خداوند]]، پس از [[پیامبر]]{{صل}} و [[حجّت الهی]] لاینحل باقی می‌ماند و دستیابی به [[تفسیر]] و تحلیلی متقن، برای [[مردم]] اعصار مختلف غیرممکن می‌شود. یکی از نتایج نامطلوب این تشتّت، بروز [[اختلاف]] در [[امّت]] است. طبعاً چنین فردی باید مثل [[پیامبر]]{{صل}} از سوی [[خداوند]] [[مؤیّد]] به [[علوم]] لدنّی و [[راسخ]] در [[دین]] و [[کتاب خدا]] و نیز [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] از [[خطا]] باشد<ref>آیاتی که اشاره به تبعیّت از حجّت الهی بعد از رسول خدا{{صل}} دارد، شاهد قرآنی بر این مطلب است و در بخش ادلّه قرآنی به آنها پرداخته شده است؛ مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ و یا {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>.
#تفاسیرها و تأویلات و برداشت‌های متنوّع از [[کلام خداوند]]، پس از [[پیامبر]]{{صل}} و [[حجّت الهی]] لاینحل باقی می‌ماند و دستیابی به [[تفسیر]] و تحلیلی متقن، برای [[مردم]] اعصار مختلف غیرممکن می‌شود. یکی از نتایج نامطلوب این تشتّت، بروز [[اختلاف]] در [[امّت]] است. طبعاً چنین فردی باید مثل [[پیامبر]]{{صل}} از سوی [[خداوند]] [[مؤیّد]] به [[علوم]] لدنّی و [[راسخ]] در [[دین]] و [[کتاب خدا]] و نیز [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] از [[خطا]] باشد<ref>آیاتی که اشاره به تبعیّت از حجّت الهی بعد از رسول خدا{{صل}} دارد، شاهد قرآنی بر این مطلب است و در بخش ادلّه قرآنی به آنها پرداخته شده است؛ مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ و یا {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش