عمرو بن حمق خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'قوت' به 'قوت'
جز (جایگزینی متن - 'بزرگی' به 'بزرگی')
جز (جایگزینی متن - 'قوت' به 'قوت')
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
من هم گفته‌های شما را قبول کردم و از آنها دست برداشتم. در آن هنگام که شما از [[جنگیدن]] امتناع کردید و [[سستی]] نمودید، قرار گذاشتید دو نفر [[انتخاب]] شود تا [[حکم خدا]] را از قرآن بیابند و [[داوری]] کنند؛ هر چه قرآن می‌گوید، زنده کنند و هر چه را قرآن قبول نمی‌کند، رد کنند. اما آنها با هم در داوری [[اختلاف]] و با قرآن مخالفت کردند. [[خداوند]] آنها را از حق دور کرد و به [[گمراهی]] کشانید؛ حکم آنها به دور انداخته شد و [[شایسته]] هم بود که به دور افکنده شود، زیرا آنان اهلیت آن حکم را نداشتند.
من هم گفته‌های شما را قبول کردم و از آنها دست برداشتم. در آن هنگام که شما از [[جنگیدن]] امتناع کردید و [[سستی]] نمودید، قرار گذاشتید دو نفر [[انتخاب]] شود تا [[حکم خدا]] را از قرآن بیابند و [[داوری]] کنند؛ هر چه قرآن می‌گوید، زنده کنند و هر چه را قرآن قبول نمی‌کند، رد کنند. اما آنها با هم در داوری [[اختلاف]] و با قرآن مخالفت کردند. [[خداوند]] آنها را از حق دور کرد و به [[گمراهی]] کشانید؛ حکم آنها به دور انداخته شد و [[شایسته]] هم بود که به دور افکنده شود، زیرا آنان اهلیت آن حکم را نداشتند.


بعد از جریان [[حکمیت]]، گروهی از ما خود را کنار کشیدند، ما آنها را ترک کردیم، همان‌گونه که آنها از ما جدا شدند، اما آنها در [[زمین]] [[فساد]] کردند و عده‌ای را کشتند. ما به طرف آنها رفتیم و گفتیم: [[قاتلان]] را بدهید تا [[حکم خداوند]] را درباره آنها [[اجرا]] کنیم. در [[پاسخ]] گفتند: ما همه آنها را کشته‌ایم و ما [[خون]] همه آنها و شما را [[مباح]] می‌دانیم. بعد از این سواران و پیادگانشان بر ما حمله کردند، ما هم با آنها وارد جنگ شدیم و خداوند همه را به [[خاک]] [[هلاکت]] افکند و به [[سرنوشت]] [[ظالمان]] دچار شدند. سپس به شما [[اعلان]] کردم فورا به طرف [[دشمنان]] خود حرکت کنید اما شما گفتید: شمشیرهای ما کند شده و تیرهای ما [[تمام]] شده و سر نیزه‌های ما شکسته است. اکثر آنها گفتند: ما ار به طرف [[شهر]] خودمان برگردان تا [[بهترین]] وسایل خود را فراهم کنیم و بعد از بازگشت، نیرومند شویم و جبران کسانی که از ما فرار کردند و یا کشته شدند، بنماییم؛ ما اگر با [[قوت]] و نیرو به طرف [[دشمن]] برگردیم بهتر است. من شما را به طرف خانه‌هایتان برگردانیدم، ولی شما در [[کوفه]] بیش از اندازه اقامت کردید. بعد از آن [[دستور]] دادم در [[نخیله]] [[اجتماع]] کنید و از لشکرگاه بیرون نروید، شمشیرهای بران خود را از خود دور نکنید و خود را برای [[جهاد]] آماده کنید و [[آرامش نفس]] پیدا کنید و زیاد به دیدن [[فرزندان]] و [[زنان]] خود نروید. کسانی که در [[جنگ‌ها]] [[اهل]] [[صبر]] و [[مقاومت]] می‌باشند و دامن [[همت]] را به کمر می‌زنند و جد و جهد دارند، از [[بیداری]] شب‌ها و [[تشنگی]] روزها و [[گرسنگی]] شکم و خستگی [[بدن]] ناراحت نمی‌شوند و فریاد و ناله سر نمی‌دهند و عجز و لابه ندارند. گروهی که با من بودند، همه عذر می‌آوردند؛ آنهایی که به شهر رفتند، دیگر بازنگشتند، نه آنهایی که با من مانده بودند صبر و مقاومت داشتند و نه آنهایی که به منازل خود رفتند، برگشتند. من به لشکرگاه خود نگاه کردم، در آن پنجاه نفر نبود، هنگامی که دیدم کسی نیامد من هم به شهر آمدم و تا امروز در اینجا مانده‌ام. شما اکنون در [[انتظار]] چه هستید؟ مگر نمی‌بینید که دشمن اطراف شما را [[تصرف]] می‌کند و [[شهرها]] را می‌گیرد و [[شیعیان]] من در شهرها و ولایات کشته می‌شوند؟ مرزها خالی مانده‌اند و دشمن به شهرها حمله می‌کند؟ تعداد شما زیاد است، [[قدرت]] و [[شوکت]] دارید و نیرومندید پس چرا توقف کرده‌اید، شما را به [[خدا]] اندکی در این باره [[فکر]] کنید. از کجا به شما دستور می‌رسد؟ از چه ناحیه‌ای به شما این [[اعمال]] و حرکات [[القاء]] می‌شود؟ چه کسانی شما را [[منحرف]] می‌کنند و چه افرادی شما را [[فریب]] می‌دهند؟ اگر شما [[تصمیم]] بگیرید و با هم [[اتحاد]] داشته باشید کسی نمی‌تواند به شما صدمه‌ای وارد کند. گروه [[مخالف]] شما با هم متحدند و به یکدیگر پیوسته‌اند، آنها یک دیگر را [[نصیحت]] می‌کنند و [[خیر]] و [[صلاح]] خود را با هم در میان می‌گذارند، اما شما [[سست]] شده‌اید و هم دیگر را فریب می‌دهید و از یک دیگر پراکنده شده‌اید. شما چرا چنین هستید؟ اگر [[دستورات]] مرا به [[کار]] گیرید و انجام دهید، [[خوشبخت]] خواهید شد. اینک آنهایی که در [[خواب]] هستند، بیدارشان کنید و برای گرفتن [[حق]] خود [[متحد]] باشید، برای [[جنگ با دشمنان]] خود آماده شوید. اکنون حقایق روشن شده و [[خالص]] از [[ناخالص]] تمیز داده شده است. آنهایی که دیدگان [[بینا]] دارند، صبح روشن را [[مشاهده]] می‌کنند، شما اکنون با [[آزادشدگان]] و [[فرزندان]] آنها [[مبارزه]] می‌کنید و با جفاکاران و [[فاسقان]] به [[جهاد]] پرداخته‌اید. آنها از روی ناچاری [[مسلمان]] شدند و [[اسلام]] را قبول کردند. او ([[معاویه]]) از آغاز اسلام با [[رسول خدا]]{{صل}} [[مخالفت]] می‌کرد و با [[قرآن]] و [[سنت]] [[دشمن]] بود و با [[اهل]] [[بدعت]] و [[جوانان]] [[فاسد]] [[همکاری]] می‌کرد. کسانی که اهل [[فسق]] و [[گناه]] بودند و اسلام و اهل آن از آنان در خطر بودند، با او رفت و آمد داشتند رشوه‌خواران و دنیاپرستان، پیرامون او جمع شدند تا به [[مال و منال]] و [[مقامات]] دنیائی برسند. به من [[خبر]] رسید که [[فرزند]] نابغه با او [[بیعت]] نکرد مگر اینکه بهای آن را بدهد. او شرط کرد که یکی از مهم‌ترین مناطق [[حکومت]] خود را که [[خراج]] فراوان دارد، به او [[عطا]] کند. اما بدانید که دست این فروشنده‌ای که [[دین]] خود را فروخت، خالی خواهد ماند و خریداری که می‌خواهد به وسیله این [[فاسق]]، که [[اموال]] [[مسلمانان]] را به [[مکر]] و [[فریب]] [[غارت]] کرد، [[یاری]] بخواهد، رسوا خواهد شد. در میان آنها کسانی هستند که شراب خوردند و [[حد]] بر [[ایشان]] جاری شد و در آنجا افرادی هستند که از نظر [[دین]] و [[عقیده]] فاسدند و کارهای [[زشت]] از آنها سر می‌زند و در آن میان افرادی هستند که با گرفتن [[مال]]، [[مسلمان]] شدند. آنها [[رهبران]] مردمند و کسان دیگری هم در آنجا هستند که مانند آنها و بلکه بدترند و آنها نیز بر این [[جماعت]]، [[رهبری]] می‌کنند. این گروهی که من [[ذکر]] کردم، اگر [[روزی]] بر شما [[حکومت]] کنند، در میانتان [[فساد]] ایجاد خواهند کرد و با [[تکبر]] و [[خودخواهی]] مرتکب [[فسق]] و [[فجور]] خواهند شد و با [[قدرت]] بر شما حکومت خواهند کرد و در [[زمین]] فساد خواهند نمود. آنها دنبال [[هوای نفس]] می‌روند و [[حکم]] ظالمانه صادر و به [[حق]] عمل نخواهند کرد. با این همه شما [[کارها]] را تأخیر می‌اندازید و [[سستی]] می‌کنید و شانه از زیر بار خالی می‌کنید. شما از آنها بهترید و [[راه هدایت]] را می‌دانید. [[فقهاء]] و [[اهل]] [[علم]]، حکیمان و نجیبان، دانایان و [[حاملان قرآن]]، [[نماز شب]] خوانان و متهجدان و [[شب‌زنده‌داران]]، [[قاریان قرآن]] و آبادکنندگان [[مساجد]] در بین شما هستند. آیا شما به [[خشم]] و [[غضب]] نمی‌آئید و در این باره [[همت]] به [[خرج]] نمی‌دهید؟ گروهی از سفیهان و [[اشرار]] و افراد [[پست]] جمع شوند و در [[خلافت]] با شما [[منازعه]] کنند؟! [[خداوند]] شما را [[هدایت]] کند. اکنون هر چه می‌گویم به سخنان من گوش فرا دهید و [[گفتار]] مرا به [[کار]] گیرید، هر چه می‌گویم [[اطاعت]] نمائید.
بعد از جریان [[حکمیت]]، گروهی از ما خود را کنار کشیدند، ما آنها را ترک کردیم، همان‌گونه که آنها از ما جدا شدند، اما آنها در [[زمین]] [[فساد]] کردند و عده‌ای را کشتند. ما به طرف آنها رفتیم و گفتیم: [[قاتلان]] را بدهید تا [[حکم خداوند]] را درباره آنها [[اجرا]] کنیم. در [[پاسخ]] گفتند: ما همه آنها را کشته‌ایم و ما [[خون]] همه آنها و شما را [[مباح]] می‌دانیم. بعد از این سواران و پیادگانشان بر ما حمله کردند، ما هم با آنها وارد جنگ شدیم و خداوند همه را به [[خاک]] [[هلاکت]] افکند و به [[سرنوشت]] [[ظالمان]] دچار شدند. سپس به شما [[اعلان]] کردم فورا به طرف [[دشمنان]] خود حرکت کنید اما شما گفتید: شمشیرهای ما کند شده و تیرهای ما [[تمام]] شده و سر نیزه‌های ما شکسته است. اکثر آنها گفتند: ما ار به طرف [[شهر]] خودمان برگردان تا [[بهترین]] وسایل خود را فراهم کنیم و بعد از بازگشت، نیرومند شویم و جبران کسانی که از ما فرار کردند و یا کشته شدند، بنماییم؛ ما اگر با قوت و نیرو به طرف [[دشمن]] برگردیم بهتر است. من شما را به طرف خانه‌هایتان برگردانیدم، ولی شما در [[کوفه]] بیش از اندازه اقامت کردید. بعد از آن [[دستور]] دادم در [[نخیله]] [[اجتماع]] کنید و از لشکرگاه بیرون نروید، شمشیرهای بران خود را از خود دور نکنید و خود را برای [[جهاد]] آماده کنید و [[آرامش نفس]] پیدا کنید و زیاد به دیدن [[فرزندان]] و [[زنان]] خود نروید. کسانی که در [[جنگ‌ها]] [[اهل]] [[صبر]] و [[مقاومت]] می‌باشند و دامن [[همت]] را به کمر می‌زنند و جد و جهد دارند، از [[بیداری]] شب‌ها و [[تشنگی]] روزها و [[گرسنگی]] شکم و خستگی [[بدن]] ناراحت نمی‌شوند و فریاد و ناله سر نمی‌دهند و عجز و لابه ندارند. گروهی که با من بودند، همه عذر می‌آوردند؛ آنهایی که به شهر رفتند، دیگر بازنگشتند، نه آنهایی که با من مانده بودند صبر و مقاومت داشتند و نه آنهایی که به منازل خود رفتند، برگشتند. من به لشکرگاه خود نگاه کردم، در آن پنجاه نفر نبود، هنگامی که دیدم کسی نیامد من هم به شهر آمدم و تا امروز در اینجا مانده‌ام. شما اکنون در [[انتظار]] چه هستید؟ مگر نمی‌بینید که دشمن اطراف شما را [[تصرف]] می‌کند و [[شهرها]] را می‌گیرد و [[شیعیان]] من در شهرها و ولایات کشته می‌شوند؟ مرزها خالی مانده‌اند و دشمن به شهرها حمله می‌کند؟ تعداد شما زیاد است، [[قدرت]] و [[شوکت]] دارید و نیرومندید پس چرا توقف کرده‌اید، شما را به [[خدا]] اندکی در این باره [[فکر]] کنید. از کجا به شما دستور می‌رسد؟ از چه ناحیه‌ای به شما این [[اعمال]] و حرکات [[القاء]] می‌شود؟ چه کسانی شما را [[منحرف]] می‌کنند و چه افرادی شما را [[فریب]] می‌دهند؟ اگر شما [[تصمیم]] بگیرید و با هم [[اتحاد]] داشته باشید کسی نمی‌تواند به شما صدمه‌ای وارد کند. گروه [[مخالف]] شما با هم متحدند و به یکدیگر پیوسته‌اند، آنها یک دیگر را [[نصیحت]] می‌کنند و [[خیر]] و [[صلاح]] خود را با هم در میان می‌گذارند، اما شما [[سست]] شده‌اید و هم دیگر را فریب می‌دهید و از یک دیگر پراکنده شده‌اید. شما چرا چنین هستید؟ اگر [[دستورات]] مرا به [[کار]] گیرید و انجام دهید، [[خوشبخت]] خواهید شد. اینک آنهایی که در [[خواب]] هستند، بیدارشان کنید و برای گرفتن [[حق]] خود [[متحد]] باشید، برای [[جنگ با دشمنان]] خود آماده شوید. اکنون حقایق روشن شده و [[خالص]] از [[ناخالص]] تمیز داده شده است. آنهایی که دیدگان [[بینا]] دارند، صبح روشن را [[مشاهده]] می‌کنند، شما اکنون با [[آزادشدگان]] و [[فرزندان]] آنها [[مبارزه]] می‌کنید و با جفاکاران و [[فاسقان]] به [[جهاد]] پرداخته‌اید. آنها از روی ناچاری [[مسلمان]] شدند و [[اسلام]] را قبول کردند. او ([[معاویه]]) از آغاز اسلام با [[رسول خدا]]{{صل}} [[مخالفت]] می‌کرد و با [[قرآن]] و [[سنت]] [[دشمن]] بود و با [[اهل]] [[بدعت]] و [[جوانان]] [[فاسد]] [[همکاری]] می‌کرد. کسانی که اهل [[فسق]] و [[گناه]] بودند و اسلام و اهل آن از آنان در خطر بودند، با او رفت و آمد داشتند رشوه‌خواران و دنیاپرستان، پیرامون او جمع شدند تا به [[مال و منال]] و [[مقامات]] دنیائی برسند. به من [[خبر]] رسید که [[فرزند]] نابغه با او [[بیعت]] نکرد مگر اینکه بهای آن را بدهد. او شرط کرد که یکی از مهم‌ترین مناطق [[حکومت]] خود را که [[خراج]] فراوان دارد، به او [[عطا]] کند. اما بدانید که دست این فروشنده‌ای که [[دین]] خود را فروخت، خالی خواهد ماند و خریداری که می‌خواهد به وسیله این [[فاسق]]، که [[اموال]] [[مسلمانان]] را به [[مکر]] و [[فریب]] [[غارت]] کرد، [[یاری]] بخواهد، رسوا خواهد شد. در میان آنها کسانی هستند که شراب خوردند و [[حد]] بر [[ایشان]] جاری شد و در آنجا افرادی هستند که از نظر [[دین]] و [[عقیده]] فاسدند و کارهای [[زشت]] از آنها سر می‌زند و در آن میان افرادی هستند که با گرفتن [[مال]]، [[مسلمان]] شدند. آنها [[رهبران]] مردمند و کسان دیگری هم در آنجا هستند که مانند آنها و بلکه بدترند و آنها نیز بر این [[جماعت]]، [[رهبری]] می‌کنند. این گروهی که من [[ذکر]] کردم، اگر [[روزی]] بر شما [[حکومت]] کنند، در میانتان [[فساد]] ایجاد خواهند کرد و با [[تکبر]] و [[خودخواهی]] مرتکب [[فسق]] و [[فجور]] خواهند شد و با [[قدرت]] بر شما حکومت خواهند کرد و در [[زمین]] فساد خواهند نمود. آنها دنبال [[هوای نفس]] می‌روند و [[حکم]] ظالمانه صادر و به [[حق]] عمل نخواهند کرد. با این همه شما [[کارها]] را تأخیر می‌اندازید و [[سستی]] می‌کنید و شانه از زیر بار خالی می‌کنید. شما از آنها بهترید و [[راه هدایت]] را می‌دانید. [[فقهاء]] و [[اهل]] [[علم]]، حکیمان و نجیبان، دانایان و [[حاملان قرآن]]، [[نماز شب]] خوانان و متهجدان و [[شب‌زنده‌داران]]، [[قاریان قرآن]] و آبادکنندگان [[مساجد]] در بین شما هستند. آیا شما به [[خشم]] و [[غضب]] نمی‌آئید و در این باره [[همت]] به [[خرج]] نمی‌دهید؟ گروهی از سفیهان و [[اشرار]] و افراد [[پست]] جمع شوند و در [[خلافت]] با شما [[منازعه]] کنند؟! [[خداوند]] شما را [[هدایت]] کند. اکنون هر چه می‌گویم به سخنان من گوش فرا دهید و [[گفتار]] مرا به [[کار]] گیرید، هر چه می‌گویم [[اطاعت]] نمائید.


به خداوند [[سوگند]]، اگر از من اطاعت کنید، [[گمراه]] نخواهید شد و اگر سخنان مرا گوش ندهید و به کار نگیرید، [[رستگار]] نخواهید گردید. اکنون برای [[جنگ]] خود را مهیا کنید و وسائل آن را آماده‌سازید. اکنون [[آتش]] جنگ برافروخته شده و شعله‌های آن نمایان است و [[ننگ]] آن همه جا را فرا گرفته است. [[فاسقان]] خود را آماده کرده‌اند تا [[بندگان خدا]] را [[عذاب]] کنند و [[نور]] [[خدا]] را خاموش کنند. [[آگاه]] باشید که [[دوستان شیطان]] که [[اهل]] [[طمع]] و [[جفا]] و [[تکبر]] می‌باشند، در [[گمراهی]] خود و [[راه]] باطلی که در پیش گرفته‌اند، از [[دوستان]] خدا در [[کار نیک]] شایسته‌تر نمی‌باشند. اگر آنان در [[ضلالت]] و گمراهی کوشش دارند، [[اولیاء]] خدا هم باید در [[کارهای نیک]] مانند آنان بکوشند.
به خداوند [[سوگند]]، اگر از من اطاعت کنید، [[گمراه]] نخواهید شد و اگر سخنان مرا گوش ندهید و به کار نگیرید، [[رستگار]] نخواهید گردید. اکنون برای [[جنگ]] خود را مهیا کنید و وسائل آن را آماده‌سازید. اکنون [[آتش]] جنگ برافروخته شده و شعله‌های آن نمایان است و [[ننگ]] آن همه جا را فرا گرفته است. [[فاسقان]] خود را آماده کرده‌اند تا [[بندگان خدا]] را [[عذاب]] کنند و [[نور]] [[خدا]] را خاموش کنند. [[آگاه]] باشید که [[دوستان شیطان]] که [[اهل]] [[طمع]] و [[جفا]] و [[تکبر]] می‌باشند، در [[گمراهی]] خود و [[راه]] باطلی که در پیش گرفته‌اند، از [[دوستان]] خدا در [[کار نیک]] شایسته‌تر نمی‌باشند. اگر آنان در [[ضلالت]] و گمراهی کوشش دارند، [[اولیاء]] خدا هم باید در [[کارهای نیک]] مانند آنان بکوشند.
۲۱۸٬۴۳۹

ویرایش