←منابع
(←منابع) |
(←منابع) |
||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
#اینکه [[قرآن کریم]] در [[نقل]] سخن [[پیامبران]] و دیگران باید عین الفاظ یا ساختار زبانی سخن آنان را نقل کند، دلیلی در دست نیست، بلکه مقتضای [[اعجاز بیانی قرآن]] [[کریم]] این است که آن را [[تغییر]] دهد، ولی این تغییر لفظی و زبانی، به گونهای نخواهد بود که مفاد و مدلول [[کلام]] را تغییر دهد، زیرا در آن صورت نقل قول، [[لغو]]، و نسبت سخن به دیگری [[دروغ]] خواهد بود، و در [[نادرستی]] چنین نسبتی به [[ساحت]] [[خداوند متعال]] تردیدی نیست. بنابراین، ظاهر [[آیات قرآن]] در نقل قولها همانند موارد دیگر، [[حجت]] است و بدون [[دلیل]] معتبر، نمیتوان آن را نادیده گرفت. | #اینکه [[قرآن کریم]] در [[نقل]] سخن [[پیامبران]] و دیگران باید عین الفاظ یا ساختار زبانی سخن آنان را نقل کند، دلیلی در دست نیست، بلکه مقتضای [[اعجاز بیانی قرآن]] [[کریم]] این است که آن را [[تغییر]] دهد، ولی این تغییر لفظی و زبانی، به گونهای نخواهد بود که مفاد و مدلول [[کلام]] را تغییر دهد، زیرا در آن صورت نقل قول، [[لغو]]، و نسبت سخن به دیگری [[دروغ]] خواهد بود، و در [[نادرستی]] چنین نسبتی به [[ساحت]] [[خداوند متعال]] تردیدی نیست. بنابراین، ظاهر [[آیات قرآن]] در نقل قولها همانند موارد دیگر، [[حجت]] است و بدون [[دلیل]] معتبر، نمیتوان آن را نادیده گرفت. | ||
#با توجه به نکته اول، مقایسه جمله {{متن قرآن|اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي}} با جمله {{متن قرآن|وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}} [[نادرست]] است، زیرا [[صالح]] و [[مصلح]] بودن و از [[راه]] و روش [[مفسدان]] دوری گزیدن، به [[رهبران]] [[جامعه]] اختصاص ندارد، بلکه [[وظیفه]] هر [[انسان]] [[دیندار]] و [[خداپرستی]] است. پس، [[فرمان]] موسی{{ع}} به [[اصلاح]] و دوری گزیدن از روش [[تبهکاران]]، ارشادی و تأکیدی است، ولی فرمان او به [[جانشینی]] وی در امر [[رهبری سیاسی]] [[بنیاسرائیل]] تأسیسی و تکلیفی است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۴۲.</ref> | #با توجه به نکته اول، مقایسه جمله {{متن قرآن|اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي}} با جمله {{متن قرآن|وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}} [[نادرست]] است، زیرا [[صالح]] و [[مصلح]] بودن و از [[راه]] و روش [[مفسدان]] دوری گزیدن، به [[رهبران]] [[جامعه]] اختصاص ندارد، بلکه [[وظیفه]] هر [[انسان]] [[دیندار]] و [[خداپرستی]] است. پس، [[فرمان]] موسی{{ع}} به [[اصلاح]] و دوری گزیدن از روش [[تبهکاران]]، ارشادی و تأکیدی است، ولی فرمان او به [[جانشینی]] وی در امر [[رهبری سیاسی]] [[بنیاسرائیل]] تأسیسی و تکلیفی است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۴۲.</ref> | ||
====تقریر دوم: [[شایستگی]] هارون برای جانشینی موسی{{ع}}==== | |||
به جای آنکه [[خلافت]] هارون{{ع}} پس از موسی{{ع}} به عنوان [[منزلت]] تقدیری و فرضی هارون{{ع}}مبنای مقایسه و [[تشبیه]] در [[حدیث منزلت]] قرار گیرد، میتوان شایستگی خلافت پس از موسی{{ع}} را مبنا قرار داد که تقدیری و فرضی نیست<ref>{{عربی|أن من جملة منازل هارون كونه مستحقا لمقام موسى{{ع}} باتفاق فيجب أن يكون علي{{ع}} كذلك إذ لا فرق بين أن يقول{{ع}} أنت مستحق لمقامي أو أنت مني بمنزلة هارون المعلوم استحقاقه لمقام موسى{{ع}}}}. تقریب المعارف، ص۱۴۸.</ref>، زیرا [[شایستگی]]<ref>اگر به جای استحقاق خلافت، مقام خلافت بهکار رود، استدلال اس[[تورات]]ر خواهد بود، یعنی هارون{{ع}} مقام خلافت موسی{{ع}} را بالفعل دارا بود، آنچه تقدیری بود اعمال مقام خلافت بود. مانند کسی که وقتی به عنوان وصیّ برگزیده میشود مقام وصایت او بالفعل است، اگر چه اعمال وصایت او مربوط به پس از وفات موصی است.</ref> [[خلافت]] غیر از فعلیت آن است. آنچه تقدیری و فرضی است، فعلیت خلافت [[هارون]]{{ع}} پس از [[موسی]]{{ع}} است، نه شایستگی خلافت پس از وی، چنانکه اگر فردی، شخص دیگری را [[وصیّ]] خود قرار دهد، شایستگی وصیّ در [[تصرف در اموال]] [[وصیت]] کننده، در همان [[زمان]] حاصل میشود، اگر چه فعلیت تصرف در اموال موصی مشروط به درگذشت اوست. همین گونه است کسی که [[ریاست]] مؤسسهای را بر عهده دارد؛ اگر فردی را در مواقعی که به [[سفر]] میرود یا به [[دلیل]] دیگری از انجام ریاست معذور است به [[جانشینی]] خود [[تعیین]] کند، [[استحقاق]] و شایستگی ریاست نیابی آن فرد از همان زمان حاصل میشود، اگر چه فعلیت ریاست نیابی او مشروط به سفر رفتن [[رئیس]] یا تحقق عذرهای دیگر است. | |||
در این صورت، با توجه به دو مثال یاد شده، اگر [[زید]] به [[عمرو]] بگوید [[منزلت]] تو نسبت به من مانند منزلت وصیّ نسبت به وصیت کننده، یا [[جانشین]] رئیس نسبت به رئیس است، شایستگی عمرو برای آنکه به عنوان وصیّ یا جانشین در امور زید [[تصرف]] کند، [[اثبات]] میشود، و تحقق آن در گرو درگذشت موصی و به سفر رفتن رئیس یا [[ناتوانی]] او از انجام [[وظایف]] خویش است و در این جهت، میان اینکه وصیّ یا جانشین تا پس از درگذشت وصیت کننده، یا به سفر رفتن رئیس زنده باشد، یا قبل از آن از [[دنیا]] برود، تفاوتی وجود نخواهد داشت. | |||
بر این اساس، میگوییم: [[پیامبر]]{{صل}} در [[حدیث منزلت]]، منزلتهای هارون - غیر از [[نبوت]] - را برای [[علی]]{{ع}} اثبات کرده است. پس [[علی]]{{ع}} در [[زمان]] [[پیامبر]]{{صل}} [[استحقاق]] و [[شایستگی]] این را دارا بود که پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} [[جانشین]] او شود و [[رهبری امت اسلامی]] را عهدهدار شود و با رحلت پیامبر{{صل}} استحقاق او به فعلیت رسید<ref>تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۱۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۴۴.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |