←جستارهای وابسته
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
این [[سنّت]] شرمآور پس از [[معاویه]]، توسط دیگر خلفای [[بنیامیه]] نیز دنبال شد تا هنگامی که [[عمر بن عبدالعزیز]] آن را [[ممنوع]] ساخت، اما دشمنی با [[اهل بیت پیامبر]] و شیعیان آنها، همچنان در میان بنیامیه تداوم یافت<ref>جلالالدین السیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۲.</ref> | این [[سنّت]] شرمآور پس از [[معاویه]]، توسط دیگر خلفای [[بنیامیه]] نیز دنبال شد تا هنگامی که [[عمر بن عبدالعزیز]] آن را [[ممنوع]] ساخت، اما دشمنی با [[اهل بیت پیامبر]] و شیعیان آنها، همچنان در میان بنیامیه تداوم یافت<ref>جلالالدین السیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۲.</ref> | ||
==[[خلافت]] [[بنیعباس]]== | |||
بنیعباس فعالیتهای [[مبارزاتی]] خود بر علیه [[امویان]] را از ابتدای [[قرن دوم هجری]] و با اعزام نمایندگانی به منطقه [[خراسان]]، آغاز کردند. [[نمایندگان]] بنیعباس با آنکه [[اعتقادی]] به [[ولایت]] اهلبیت پیامبر نداشتند؛ اما برای تحریک [[عواطف]] و [[احساسات]] مردمی، [[شعار]] مبهم: {{متن حدیث|الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ}} سر داده و از این طریق آنان را به [[بیعت]] و [[همکاری]] فرا میخواندند. در مسیر تداوم همین فعالیتهای پراکنده، در سال یکصد و سی و دو [[هجری]]، سردار معروف [[ایرانی]] [[ابومسلم خراسانی]] [[پرچم قیام]] علیه بنیامیه را برافراشت و با سرنگون کردن [[حکومت امویان]]، بنیعباس را بر [[مسند]] [[قدرت]] نشاند<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۴۷۹.</ref>. | |||
[[ظهور]] [[سلسله]] بنیعباس، سرآغاز تحولات دامنهداری در [[جهان اسلام]] شد؛ از جمله در سالهای نخستین خلافت این گروه، فشارهای [[سیاسی]] بر [[اهلبیت]] و شیعیان برای مدتی کاهش یافت و فضای تنگ و استبدادی [[جامعه]] تا حدودی بازتر شد. در آن ایام، توجه [[عباسیان]] به تعقیب و [[مجازات]] بنیامیه معطوف شده بود و [[برنامهریزی]] برای ساماندهی دوباره جامعه و تثبیت و گسترش قلمرو خلافت مد نظر آنها بود. | |||
بنیعباس با زیر پا نهادن سیاستهای تنگنظرانه امویان که همه قدرتها را در انحصار [[اعراب]] قرار داده بودند، زمینههای ورود سایر [[اقوام]] [[غیر عرب]] از جمله؛ [[ایرانیان]] و [[ترکها]] را به مراکز [[قدرت]] فراهم آورده و ترکیب جدیدی از عناصر [[مدیریتی]] [[جامعه]] ایجاد کردند که ثمره آن، [[مشارکت]] جدیتر عجمها با برنامههای [[حکومتی]] بود<ref>رجوع کنید به: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۸-۳۳۵.</ref>. | |||
[[خلافت]] [[عباسیان]] در [[زمان]] [[مأمون]] به نقطه اوج [[عظمت]] و [[شکوفایی]] رسید. در آن زمان، [[مسلمانان]] صاحب یکی از بزرگترین امپراتوریهای [[جهان]] بودند و [[قدرت سیاسی]] و نظامی آنان، [[چشم]] همه [[ملتها]] را [[خیره]] کرده بود. [[جهان اسلام]] در آن ایام، درآمدهای [[اقتصادی]] هنگفتی داشت و [[نظم]]، [[انضباط]] و [[امنیت]] فوقالعادهای بر سرزمینهای پهناور آن سایه افکنده بود. | |||
همچنین، [[تمدنی]] که مسلمانان در طول سالیان متمادی پایهگذاری کرده بودند، در زمان عباسیان [[شکوه]] و [[اقتدار]] ویژهای یافت و با صدور محصولات [[فرهنگی]] و دستاوردهای اقتصادی آن، به تمامی نقاط جهان، سایر [[تمدنها]] را تحت تأثیر قرار داد؛ البته از رهگذر تعاملات فرهنگی با تمدنهای زنده آن زمان، از جمله [[تمدن]] یونان، تحولاتی در حوزه اندیشههای [[کلامی]] و [[فلسفی]] [[مسلمین]] نیز پدید آمد و این [[اندیشهها]] رنگ و بوی [[منطق]] ارسطویی به خود گرفت. | |||
با این وجود، ساختار [[نظام خلافت]] در زمان [[بنیعباس]]، دستخوش تغییرات اساسی نشد و همان نگرش به قدرت که در [[نظام]] [[سلطنت]] موروثی رایج بود در میان عباسیان نیز دوام یافت و [[خودخواهی]]، [[منفعتطلبی]] و [[لذتجویی]] [[خلفا]]، محور همه [[تصمیمگیریها]] و برنامهریزیها قرار گرفت؛ بنابراین امیدهایی که در ابتدای [[ظهور]] این [[سلسله]] در میان مسلمین پدید آمده بود، خیلی زود بر باد رفت و چهره [[باطنی]] عباسیان که در پشت شعارهای [[فریبنده]] و تحولات [[سیاسی]] [[روز]]، پنهان شده بود، برای همگان آشکار گردید<ref>رجوع کنید به: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۶۶؛ شیخ طوسی، اخبار معرفة الرجال، ص۲۸۲.</ref>. | |||
شیوه عملکرد خلفا نیز که در ابتدا به نظر میآمد که آمیخته با مهر و [[محبت]] و در مسیر [[تأمین منافع]] [[مردم]] است، ناگهان [[تغییر]] کرد و توأم با [[تندی]] و [[خشونت]] شد؛ به نحوی که یاد [[حاکمان]] [[بنیامیه]]، دوباره در ذهنهای مردم، زنده شد و فریادآه و فغان آنها از [[ستم]] [[حاکمان]] به هوا برخاست. از سوی دیگر، [[دشمنی]] با [[اهل بیت پیامبر]] و [[شیعیان]]، [[سنت]] جاری [[اجتماع]] و [[حکومت]] شد و روزهای سخت [[زندان]]، [[اسارت]]، [[آوارگی]] و [[شهادت]] [[سادات علوی]]. دگرباره آغاز گردید. | |||
با گسترده شدن دامنه جنایات خلفای [[بنیعباس]]، بسیاری از بزرگان [[بنی هاشم]]، دست به [[قیام]] زده و یا از [[بیم]] [[جان]]، به بیابانها و نقاط دور افتاده [[پناه]] بردند و یا از آنجا که [[مردم ایران]] به ارادت نسبت به [[خاندان]] [[اهل بیت]] [[شهرت]] داشتند، [[عزم]] [[مهاجرت]] به این دیار نسبتاً [[امن]] را کردند تا شاید که از چنگال مأموران خونآشام [[عباسی]] [[رهایی]] یابند<ref>عادل ادیب، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه اسدالله مبشری، ص۱۸۳-۱۸۵.</ref>. | |||
از [[مرگ]] [[مأمون]] و به [[قدرت]] رسیدن برادرش [[معتصم]]، در سال دویست و هجده [[هجری]] به این سو، [[خلافت]] [[عباسیان]] رو به افول گذاشت و [[ضعف]] [[مدیریت]]، [[تغییر]] پیدرپی [[خلفاء]] و [[ظلم]] و ستمهای بیاندازه آنان، زمینههای بروز [[آشوب]] در گوشه و کنار [[سرزمین]] پهناور [[اسلامی]] را فراهم آورد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۹۵.</ref>؛ بنابراین [[یکپارچگی]] [[جهان اسلام]] به تدریج بر هم خورد و دولتهای مستقل دیگری در کنار [[دولت]] مرکزی تشکیل شد به نحوی که در [[قرن چهارم هجری]] بنیعباس در [[عراق]]، [[بنیامیه]] در [[اندلس]] و فاطمیها در [[مصر]] زمام امور را در دست داشتند. | |||
پس از مدتی با قدرت گرفتن [[آل بویه]] در [[ایران]] و [[تسلط]] آنان بر [[بغداد]]، [[خلافت عباسی]] باز هم ضعیفتر شد تا آنجا که در [[سال ۶۵۶ هجری]] هلاکوخان مغول بساط این خاندان را [[درهم]] ریخت و برای همیشه پرونده خلافت عباسی را بست<ref>رجوع کنید به: تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه، علی جواهر کلام، ص۷۵۵.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۴.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||