عمرو بن حمق خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
آنها [[مال]] خدا را بین خود تقسیم می‌کنند و فاسقان را پیرامون خود جمع کرده‌اند. به خداوند سوگند، اگر اینها نبودند من شما را این اندازه [[سرزنش]] و [[تحریض]] نمی‌کردم و شما را که [[سستی]] می‌کنید و از [[جنگیدن]] [[امتناع]] دارید، ترک می‌کردم. من خود به تنهائی با آنها وارد [[جنگ]] می‌شدم؛ هرگاه که برایم میسر می‌شد، با آنها به [[مبارزه]] ادامه می‌دادم. به خداوند سوگند، من در راه حق، قدم گذاشته‌ام، من [[شهادت]] را دوست دارم؛ {{متن قرآن|انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱.</ref>. سنگینی خود را بر زمین نیندازید، و خود را بر آن نچسبانید که در آن فرو می‌روید و گرفتار [[ذلت]] و [[خواری]] می‌شوید و بهره‌ای نخواهید برد؛ بلکه زیان خواهید کرد. آنهایی که [[اهل]] جنگند همواره بیدار و سحرخیزند و مراقب اوضاع و احوال هستند تا [[دشمن]] بر آنها نتازد. آنهایی که به [[خواب]] می‌روند، متوجه باشند که دشمن، بیدار است. هر کس [[ضعف]] نشان دهد، هلاک می‌شود. کسی که [[جهاد در راه خدا]] را فراموش کند، زیان می‌کند و [[خوار]] می‌شود. خداوندا! ما و آنها را در [[راه هدایت]] جمع کن، و به ما و آنها در [[دنیا]] [[زهد]] [[عطا]] فرما و [[آخرت]] را برای ما و آنها بهتر از دنیا بگردان. و السلام"<ref>الغارات، ثقفی کوفی (ترجمه: عطاردی)، ص۱۵۷-۱۶۸؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۰۰ - ۹۴؛ الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۹؛ نهج البلاغه، شریف رضی خطبه، ص۶۲؛ المسترشد، محمد بن جریر طبری، ص۴۲۷ - ۴۰۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۶۸-۴۷۷.</ref>
آنها [[مال]] خدا را بین خود تقسیم می‌کنند و فاسقان را پیرامون خود جمع کرده‌اند. به خداوند سوگند، اگر اینها نبودند من شما را این اندازه [[سرزنش]] و [[تحریض]] نمی‌کردم و شما را که [[سستی]] می‌کنید و از [[جنگیدن]] [[امتناع]] دارید، ترک می‌کردم. من خود به تنهائی با آنها وارد [[جنگ]] می‌شدم؛ هرگاه که برایم میسر می‌شد، با آنها به [[مبارزه]] ادامه می‌دادم. به خداوند سوگند، من در راه حق، قدم گذاشته‌ام، من [[شهادت]] را دوست دارم؛ {{متن قرآن|انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱.</ref>. سنگینی خود را بر زمین نیندازید، و خود را بر آن نچسبانید که در آن فرو می‌روید و گرفتار [[ذلت]] و [[خواری]] می‌شوید و بهره‌ای نخواهید برد؛ بلکه زیان خواهید کرد. آنهایی که [[اهل]] جنگند همواره بیدار و سحرخیزند و مراقب اوضاع و احوال هستند تا [[دشمن]] بر آنها نتازد. آنهایی که به [[خواب]] می‌روند، متوجه باشند که دشمن، بیدار است. هر کس [[ضعف]] نشان دهد، هلاک می‌شود. کسی که [[جهاد در راه خدا]] را فراموش کند، زیان می‌کند و [[خوار]] می‌شود. خداوندا! ما و آنها را در [[راه هدایت]] جمع کن، و به ما و آنها در [[دنیا]] [[زهد]] [[عطا]] فرما و [[آخرت]] را برای ما و آنها بهتر از دنیا بگردان. و السلام"<ref>الغارات، ثقفی کوفی (ترجمه: عطاردی)، ص۱۵۷-۱۶۸؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۰۰ - ۹۴؛ الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۹؛ نهج البلاغه، شریف رضی خطبه، ص۶۲؛ المسترشد، محمد بن جریر طبری، ص۴۲۷ - ۴۰۹.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۶۸-۴۷۷.</ref>


==[[عمرو]] در هنگام [[شهادت امام علی]]{{ع}}==
==[[عمرو بن حمق خزاعی]] در هنگام [[شهادت امام علی]]{{ع}}==
عمرو می‌گوید: هنگامی که ضربت به فرق [[امام علی]]{{ع}} خورده بود، آن [[حضرت]] به من فرمود: "ای [[عمر]] و من شما را ترک می‌کنم". سپس فرمود: "به مدت هفتاد سال [[بلا]] بر شما نازل می‌شود". پرسیدم: آیا بعد از بلا آسایشی خواهد بود. جوابم را نداد و من به حال آن حضرت [[غمگین]] شدم. [[ام کلثوم]]<ref>منظور زینب است، زیرا ام کلثوم در عهد عثمان در گذشته بود اما او شهرت بیشتری داشته است (یوسفی غروی).</ref> [[گریه]] می‌کرد. حضرت فرمود: "ای ام کلثوم، مرا [[آزار]] نده اگر آنچه را که من می‌بینم، تو نیز می‌دیدی گریه نمی‌کردی. [[ملائکه]] [[هفت آسمان]] پشت سرهم و [[انبیاء]] پشت سر ایشان ایستاده‌اند و این محمدست که دست مرا گرفته و می‌فرماید: " این دنیا را رها کن ای [[علی]]؛ آنچه که در مقابل توست بهتر از آن است که در آن قرار داری. " گفتم: [[پدر]] و مادرم به فدایت، آیا بعد از این هفتاد سال بلا و [[گرفتاری]]، آسایشی هست؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: "بله ای [[عمرو]]، به [[درستی]] که بعد از [[بلا]] [[آسایش]] است: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>؛<ref>تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۲، ص۲۱۷؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹. قطب راوندی در ادامه حدیث آورده است: ابوحمزه می‌گوید: به ابوجعفر{{ع}} گفتم: علی{{ع}} فرمود: «تا هفتاد سال بلا» و سپس فرمود: «بعد از هفتاد سال آسایش است»، در حالی که الان بیشتر از هفتاد سال گذشته و ما آسایشی نمی‌بینیم! ابوجعفر{{ع}} فرمود: «ای ثابت، خداوند هفتاد سال مقرر فرموده بود اما هنگامی که حسین{{ع}} را شهید کردند. غضب خداوند بر اهل زمین بیشتر شد، پس خداوند آن را تا ۱۴۰ سال افزایش داد».</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۷۸.</ref>
عمرو می‌گوید: هنگامی که ضربت به فرق [[امام علی]]{{ع}} خورده بود، آن [[حضرت]] به من فرمود: "ای [[عمر]] و من شما را ترک می‌کنم". سپس فرمود: "به مدت هفتاد سال [[بلا]] بر شما نازل می‌شود". پرسیدم: آیا بعد از بلا آسایشی خواهد بود. جوابم را نداد و من به حال آن حضرت [[غمگین]] شدم. [[ام کلثوم]]<ref>منظور زینب است، زیرا ام کلثوم در عهد عثمان در گذشته بود اما او شهرت بیشتری داشته است (یوسفی غروی).</ref> [[گریه]] می‌کرد. حضرت فرمود: "ای ام کلثوم، مرا [[آزار]] نده اگر آنچه را که من می‌بینم، تو نیز می‌دیدی گریه نمی‌کردی. [[ملائکه]] [[هفت آسمان]] پشت سرهم و [[انبیاء]] پشت سر ایشان ایستاده‌اند و این محمدست که دست مرا گرفته و می‌فرماید: " این دنیا را رها کن ای [[علی]]؛ آنچه که در مقابل توست بهتر از آن است که در آن قرار داری. " گفتم: [[پدر]] و مادرم به فدایت، آیا بعد از این هفتاد سال بلا و [[گرفتاری]]، آسایشی هست؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: "بله ای [[عمرو]]، به [[درستی]] که بعد از [[بلا]] [[آسایش]] است: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک می‌کند و (یا در آن) می‌نویسد و لوح محفوظ  نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref>؛<ref>تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۲، ص۲۱۷؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹. قطب راوندی در ادامه حدیث آورده است: ابوحمزه می‌گوید: به ابوجعفر{{ع}} گفتم: علی{{ع}} فرمود: «تا هفتاد سال بلا» و سپس فرمود: «بعد از هفتاد سال آسایش است»، در حالی که الان بیشتر از هفتاد سال گذشته و ما آسایشی نمی‌بینیم! ابوجعفر{{ع}} فرمود: «ای ثابت، خداوند هفتاد سال مقرر فرموده بود اما هنگامی که حسین{{ع}} را شهید کردند. غضب خداوند بر اهل زمین بیشتر شد، پس خداوند آن را تا ۱۴۰ سال افزایش داد».</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عمرو بن حمق خزاعی (مقاله)|مقاله «عمرو بن حمق خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۷۸.</ref>


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش