جز
جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را '
جز (جایگزینی متن - 'نفر' به 'نفر') |
جز (جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را ') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
آخرین مورد [[استدلال]] مهمترین آن است. قائلان به ولایت [[فقها]] در [[امور حکومتی]] و [[سیاسی]]، با الغای خصوصیت از محل نزاع در سؤال، پاسخ را به همه موارد نزاع و بلکه همه امور [[زندگی]] سرایت میدهند. الغای خصوصیت در مواجهه با [[روایات]] امری متداول است. نتیجه الغای خصوصیت فراهم آمدن امکان تعمیم [[کلام امام]]{{ع}} به موارد مشابه است؛ البته الغای خصوصیت شرایطی دارد و اگر آن شرایط مورد توجه قرار نگیرد، به [[قیاس]] تبدیل میشود که در [[فقه شیعه]] جایز نیست. یکی از ویژگیهای الغای خصوصیت، برداشت عرف، بدون توجه به خصوصیت مذکور در روایت است؛ برای مثال اگر فردی از امام [[معصوم]]{{ع}} در خصوص “شک مردی در [[نماز]] بین رکعت دوم و سوم” سؤال کند، بیشک عرف جواب این سؤال را محدود به مردان نمیداند و آن را به [[زنان]] نیز سرایت میدهد. در خصوص [[روایت]] مورد بحث، از دو موضوع “میراث و دین” و “نزاع” الغای خصوصیت صورت میگیرد؛ زیرا [[درک]] عرف از [[کلام امام]] منحصر نبودن پاسخ [[امام]] به [[نزاع]] در دو حوزه [[میراث]] و [[دین]] و شامل شدن همه اختلافهاست. با الغای خصوصیت دین و [[ارث]]، همچنان [[ولایت]] [[فقها]] در [[قضاوت]] انحصار دارد؛ اما درک عرفی از قضاوت نیز الغای خصوصیت میکند: اگر ما فقط در مورد دین یا میراث نزاع داشتیم، میتوانیم به [[حاکم]] مراجعه کنیم؛ ولی اگر نزاع ما در دین یا میراث نبود، بلکه در یک [[معامله]] محاباتی یا [[صلح]] و یا هبه معوّضه بود،[[ حق]] مراجعه نداریم. این معنی (خصوصیّت) به طور مسلم ملغی است، و [[علما]] هم به این روایت در مراتب ثلاثه (ولایت در افتا، [[قضا]] و [[حکومت]]) [[استشهاد]] کرده و دلیل آوردهاند.... (از طرفی) [[حضرت]] میخواهد بفرماید: شما به [[سلطان]] یا [[قضات]] آنها مراجعه نکنید. حال میخواهد نزاع بین دو نفر باشد یا اگر یک نفر از شما هم مسئلهای برایش پیش آمد و قصد دارد آن را نزد سلطان یا [[قاضی]] وقت مطرح و حل کند، جایز نیست، بلکه باید به روات [[احادیث]] ما مراجعه کند. همان طور که دو نفر بودن و یک نفر بودن مناط نیست، نفس [[منازعه]] هم مناط (ملاک) نخواهد بود؛ بنابراین چارهای جز الغای خصوصیت باقی نمیماند<ref>حسینی تهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج۱، ص۲۶۵، مشهد: انتشارات علامه طباطبایی، چاپ سوم، ۱۴۲۸ق.</ref>. | آخرین مورد [[استدلال]] مهمترین آن است. قائلان به ولایت [[فقها]] در [[امور حکومتی]] و [[سیاسی]]، با الغای خصوصیت از محل نزاع در سؤال، پاسخ را به همه موارد نزاع و بلکه همه امور [[زندگی]] سرایت میدهند. الغای خصوصیت در مواجهه با [[روایات]] امری متداول است. نتیجه الغای خصوصیت فراهم آمدن امکان تعمیم [[کلام امام]]{{ع}} به موارد مشابه است؛ البته الغای خصوصیت شرایطی دارد و اگر آن شرایط مورد توجه قرار نگیرد، به [[قیاس]] تبدیل میشود که در [[فقه شیعه]] جایز نیست. یکی از ویژگیهای الغای خصوصیت، برداشت عرف، بدون توجه به خصوصیت مذکور در روایت است؛ برای مثال اگر فردی از امام [[معصوم]]{{ع}} در خصوص “شک مردی در [[نماز]] بین رکعت دوم و سوم” سؤال کند، بیشک عرف جواب این سؤال را محدود به مردان نمیداند و آن را به [[زنان]] نیز سرایت میدهد. در خصوص [[روایت]] مورد بحث، از دو موضوع “میراث و دین” و “نزاع” الغای خصوصیت صورت میگیرد؛ زیرا [[درک]] عرف از [[کلام امام]] منحصر نبودن پاسخ [[امام]] به [[نزاع]] در دو حوزه [[میراث]] و [[دین]] و شامل شدن همه اختلافهاست. با الغای خصوصیت دین و [[ارث]]، همچنان [[ولایت]] [[فقها]] در [[قضاوت]] انحصار دارد؛ اما درک عرفی از قضاوت نیز الغای خصوصیت میکند: اگر ما فقط در مورد دین یا میراث نزاع داشتیم، میتوانیم به [[حاکم]] مراجعه کنیم؛ ولی اگر نزاع ما در دین یا میراث نبود، بلکه در یک [[معامله]] محاباتی یا [[صلح]] و یا هبه معوّضه بود،[[ حق]] مراجعه نداریم. این معنی (خصوصیّت) به طور مسلم ملغی است، و [[علما]] هم به این روایت در مراتب ثلاثه (ولایت در افتا، [[قضا]] و [[حکومت]]) [[استشهاد]] کرده و دلیل آوردهاند.... (از طرفی) [[حضرت]] میخواهد بفرماید: شما به [[سلطان]] یا [[قضات]] آنها مراجعه نکنید. حال میخواهد نزاع بین دو نفر باشد یا اگر یک نفر از شما هم مسئلهای برایش پیش آمد و قصد دارد آن را نزد سلطان یا [[قاضی]] وقت مطرح و حل کند، جایز نیست، بلکه باید به روات [[احادیث]] ما مراجعه کند. همان طور که دو نفر بودن و یک نفر بودن مناط نیست، نفس [[منازعه]] هم مناط (ملاک) نخواهد بود؛ بنابراین چارهای جز الغای خصوصیت باقی نمیماند<ref>حسینی تهرانی، ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج۱، ص۲۶۵، مشهد: انتشارات علامه طباطبایی، چاپ سوم، ۱۴۲۸ق.</ref>. | ||
==نظام سیاسی اسلام== | ==نظام سیاسی اسلام== | ||
یکی از روایاتی که [[فقها]] برای اثبات ولایت فقیه به آن استناد کردهاند، مقبوله<ref>حدیث مقبول ـ از اصطلاحات علم درایه ـ حدیثی است که فقها | یکی از روایاتی که [[فقها]] برای اثبات ولایت فقیه به آن استناد کردهاند، مقبوله<ref>حدیث مقبول ـ از اصطلاحات علم درایه ـ حدیثی است که فقها آن را پذیرفته و به مفادش عمل کردهاند؛ خواه آن حدیث به لحاظ سندی صحیح باشد یا حسَن یا موثّق و یا ضعیف. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت ({{عم}})، ج۳، ص۵۷۴.</ref> [[عمر بن حنظله]] است. وی از [[اصحاب امام باقر]] و [[امام صادق]] ({{ع}}) و از [[راویان]] مشهور [[امامیه]] است که [[اصحاب]] [[بزرگواری]] مانند [[زرارة بن اعین]]، [[هشام بن سالم]]، [[صفوان بن یحیی]] و... از او [[روایت]] [[نقل]] کردهاند. او میگوید: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: وقتی دو نفر از [[شیعیان]] در امرِ بدهی یا [[ارث]] [[اختلاف]] داشتند، آیا جایز است دعوا و [[نزاع]] خود را نزد [[سلطان]] [نابحق] یا [[قاضی منصوب]] از سوی آن [[سلطان]] ببرند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هرکس برای [[داوری]] به آنها مراجعه کند... جز این نیست که به [[طاغوت]] [[رجوع]] کرده و او را به عنوان داور پذیرفته است و آنچه را [[حاکم]] یا قاضیِ او به آن [[حکم]] کند [[حرام]] است، گرچه [[حق]] او باشد؛ زیرا آنچه گرفته است به [[حکم]] [[طاغوت]] بوده است. [[عمر بن حنظله]] میگوید: از [[امام]]{{ع}} پرسیدم: پس [[وظیفه]] [[شیعیان]] در چنین مواردی چیست؟ [[امام]] فرمود: «وقتی دو نفر از [[شیعیان]] در امری [[اختلاف]] کردند، بنگرند [و دقت کنند] در اینکه چه کسی [[احادیث]] ما را [[روایت]] کرده و در [[حلال و حرام]] ما نظر [و نگاه دقیق] داشته و [[احکام]] ما [[اهل بیت]] را میشناسد، پس باید چنین کسی را به عنوان داور میان خود بپذیرند؛ چرا که من او را بر شما [[حاکم]] قرار دادهام. از این رو عدم [[پذیرش]] [[حکم]] آن شخص به منزله [[مخالفت]] با [[حکم خدا]]، رد نمودن [[حکم]] ما و در حد [[شرک]] است»<ref>{{متن حدیث|ینْظُرَانِ إِلَی مَنْ کانَ مِنْکمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا و نَظَرَ فِی حَلَالِنَا و حَرَامِنَا و عَرَفَ أَحْکامَنَا فَلْیرْضَوْا بِه حَکماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُه عَلَیکمْ حَاکماً فَإِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقْبَلْه مِنْه فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکمِ اللَّه و عَلَینَا رَدَّ و الرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَی اللَّه و هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْک بِاللَّه}}؛ کافی، ج۱، باب اختلاف الحدیث، ص۶۷، ح۱۰.</ref>. | ||
در این [[روایت شریف]] چند مطلب مهم و اساسی وجود دارد: | در این [[روایت شریف]] چند مطلب مهم و اساسی وجود دارد: |