←مقدمه
(←مقدمه) |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
'''علویان''' به معنای "منسوب به [[امام علی|علی]] و به [[خاندان امام علی|خاندان]] و [[اهل بیت]] [[حضرت علی بن ابی طالب]]{{ع}} گفته میشد. | |||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[حکومت عبّاسی]]، در آغاز، با تکیه بر [[تبلیغ]] به نفع «[[علویان]]» پا گرفت؛ سپس نام اهل بیت{{عم}} و در مرحله بعد، [[خشنودی]] خاندان [[محمّد]]{{صل}}، [[شعار]] تبلیغاتیشان بود که این امر [[راز]] [[موفقیت]] عباسیّان محسوب میشد. البتّه آنان در پایان کار، از این ادّعا [[منحرف]] شدند و با دعوی [[خویشاوندی]] نَسَبی با [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، خود را بر [[امّت اسلامی]] چیره ساختند، از این رو طبیعی بود که [[عباسیان]] خطر [[واقعی]] را از سوی عمو زادگان [[علوی]] خود [[احساس]] کنند. چه آنان به لحاظ پایگاه [[معنوی]] و [[استدلال]] به مراتب نیرومندتر و به لحاظ خویشاوندی، به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نزدیکتر بودند و این را [[عبّاسیان]] خود نیز اعتراف کرده بودند. بنابراین، برای علویان دعوی [[خلافت]] بسی موجّهتر مینمود. بهویژه آنکه در میانشان افراد بسیار شایستهای یافت میشدند که با برخورداری از [[بهترین]] صفات از [[علم]] و [[عقل]] و [[درایت]] و عمق [[بینش]] در [[دین]] و [[سیاست]]، براستی در خور احراز [[مقام خلافت]] بودند. [[خلفای عباسی]] از نخستین روزهای قدرتشان، بخوبی [[میزان]] [[نفوذ]] علویان را [[درک]] کرده، سخت به [[وحشت]] افتاده بودند. یکی از [[دلایل]] این مطلب آن است که [[سفاح]] از روزی که بر سر کار آمد، جاسوسانی بر [[اولاد امام حسن]]{{ع}} بگمارد<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۷۵۲؛ العقد الفرید، ج۵، ص۷۴.</ref>. پس از سفاح، این گونه مراقبتها به [[صور]] گوناگون و با شیوههای مختلف صورت میگرفت. [[منصور]] به فرزندش [[مهدی]] سفارش کرد: «فرزندم، من برایت آنقدر [[ثروت]] اندوختهام که هیچ خلیفهای پیش از من این همه نکرده، و آنقدر برایت برده و [[غلام]] فراهم آوردهام که پیش از من خلیفهای نکرده. برایت شهری در [[اسلام]] بنا کردم که تا پیش از این وجود نداشته، حال من؛ جز دو تن از هیچ کس نمیترسم؛ یکی [[عیسی بن موسی]] است و دیگری [[عیسی بن زید]]. اما عیسی بن موسی به من آن چنان قول و [[پیمان]] داده که از او پذیرفتهام و او کسی است که حتّی اگر یک بار به من قول بدهد، دیگر بیمی از او ندارم. اما [[عیسی بن زید]]؛ اگر برای [[پیروزی]] بر او تمام این [[اموال]] را در راهش [[خرج]] کنی و تمام این بردگان را نابود کنی و این [[شهر]] را هم به ویرانی بکشی، هرگز ملامتت نمیکنم»<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۴۳۲ و ۴۴۸؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۱.</ref>. | |||
در [[زمان]] [[مأمون]]، [[قیامها]] علیه [[عبّاسیان]] بیشتر از قبل شده بود، به گونهای که مأمون نمیدانست از کجا شروع کند و چگونه به مقابله با آنها برخیزد. خلاصه آنکه [[دستگاه خلافت]] خود را سخت در معرض تندباد حوادث خردکننده، مییافت. | در [[زمان]] [[مأمون]]، [[قیامها]] علیه [[عبّاسیان]] بیشتر از قبل شده بود، به گونهای که مأمون نمیدانست از کجا شروع کند و چگونه به مقابله با آنها برخیزد. خلاصه آنکه [[دستگاه خلافت]] خود را سخت در معرض تندباد حوادث خردکننده، مییافت. |