←پانویس
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== * +==منابع== {{منابع}} * )) |
(←پانویس) |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = اقرع بن حابس | |||
| عنوان مدخل = [[اقرع بن حابس]] | |||
| مداخل مرتبط = [[اقرع بن حابس در قرآن]] - [[اقرع بن حابس در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
نام او [[فراس بن حابس بن عقال|فِراس بن حابِس بن عِقال]]<ref>انسابالاشراف، ج ۱۲، ص ۵۸؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۸۴.</ref> و کنیهاش [[ابوبحر]] <ref>معجم رجال الحدیث، ج ۴، ص ۱۳۷.</ref> بود و چون بخشی از سرش بیمو یا کم مو بود وی را "اَقْرَعْ" [[لقب]] دادند.<ref>انساب الاشراف، ج ۱۲، ص ۵۸.</ref> برخی [[فراس]] را نام [[برادر]] او دانستهاند.<ref>السیرهالنبویه، ج۴، ص۶۲۲؛ الکامل، ج۱، ص۶۰۰.</ref> از [[زندگی]] پیش از [[مسلمانی]] وی اطلاع چندانی در دست نیست. از آنچه به صورت پراکنده درباره او آمده، به ویژه از ماجرای [[اسلام آوردن]] وی، برمیآید که از افراد صاحب نقش و پرنفوذ [[بنیتمیم]] بود.<ref>الثقات، ج ۲، ص ۴۳.</ref> در [[جاهلیت]] از بزرگان، سوارکاران و داوران [[قبیله]] خویش به شمار میآمد و به ایام [[حجّ]]، در بازار عُکاظ به [[داوری]] میان [[مردم]] مینشست <ref>المحبر، ص۱۸۳؛ انسابالاشراف، ج۱۲، ص۵۹ـ۶۰.</ref> و نخستین کسی بود که قمار را بر خود [[حرام]] کرده بود.<ref>الوافی بالوفیات، ج ۹، ص ۳۰۷.</ref> | نام او [[فراس بن حابس بن عقال|فِراس بن حابِس بن عِقال]]<ref>انسابالاشراف، ج ۱۲، ص ۵۸؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۸۴.</ref> و کنیهاش [[ابوبحر]] <ref>معجم رجال الحدیث، ج ۴، ص ۱۳۷.</ref> بود و چون بخشی از سرش بیمو یا کم مو بود وی را "اَقْرَعْ" [[لقب]] دادند.<ref>انساب الاشراف، ج ۱۲، ص ۵۸.</ref> برخی [[فراس]] را نام [[برادر]] او دانستهاند.<ref>السیرهالنبویه، ج۴، ص۶۲۲؛ الکامل، ج۱، ص۶۰۰.</ref> از [[زندگی]] پیش از [[مسلمانی]] وی اطلاع چندانی در دست نیست. از آنچه به صورت پراکنده درباره او آمده، به ویژه از ماجرای [[اسلام آوردن]] وی، برمیآید که از افراد صاحب نقش و پرنفوذ [[بنیتمیم]] بود.<ref>الثقات، ج ۲، ص ۴۳.</ref> در [[جاهلیت]] از بزرگان، سوارکاران و داوران [[قبیله]] خویش به شمار میآمد و به ایام [[حجّ]]، در بازار عُکاظ به [[داوری]] میان [[مردم]] مینشست <ref>المحبر، ص۱۸۳؛ انسابالاشراف، ج۱۲، ص۵۹ـ۶۰.</ref> و نخستین کسی بود که قمار را بر خود [[حرام]] کرده بود.<ref>الوافی بالوفیات، ج ۹، ص ۳۰۷.</ref> | ||
وی در [[نبرد]] [[کلاب]]، نخست [[فرماندهی]] [[بنیحنظله]] را بر عهده داشت و چون بر ۱۰۰۰ تن فرماندهی میکرده در [[تاریخ]] به "جرّار" موسوم شده است.<ref>المحبر، ص ۲۴۷.</ref> به [[نقل]] ابنکلبی، [[اقرع]] در جاهلیت مجوسی بود <ref> الاصابه، ج ۱، ص ۲۵۴.</ref> و به گفته برخی تاریخ نویسان بعضی از [[اعراب]] بَحْرَین به مجوسیگری گردن نهاده بودند که اقرع یکی از آنان بود.<ref>الکامل، ج۱، ص ۵۸۷.</ref> اقرع، در [[سال هشتم هجری]]، بیآنکه [[مسلمان]] شده باشد بنابه درخواست [[پیامبر]] {{صل}} در [[ناحیه]] سُقیا <ref>الثقات، ج۲،ص۴۳؛ | وی در [[نبرد]] [[کلاب]]، نخست [[فرماندهی]] [[بنیحنظله]] را بر عهده داشت و چون بر ۱۰۰۰ تن فرماندهی میکرده در [[تاریخ]] به "جرّار" موسوم شده است.<ref>المحبر، ص ۲۴۷.</ref> به [[نقل]] ابنکلبی، [[اقرع]] در جاهلیت مجوسی بود <ref> الاصابه، ج ۱، ص ۲۵۴.</ref> و به گفته برخی تاریخ نویسان بعضی از [[اعراب]] بَحْرَین به مجوسیگری گردن نهاده بودند که اقرع یکی از آنان بود.<ref>الکامل، ج۱، ص ۵۸۷.</ref> اقرع، در [[سال هشتم هجری]]، بیآنکه [[مسلمان]] شده باشد بنابه درخواست [[پیامبر]] {{صل}} در [[ناحیه]] سُقیا <ref>الثقات، ج۲،ص۴۳؛ تاریخطبری، ج۲،ص۱۵۶ـ۱۵۷.</ref> با افراد قبیلهاش به آن [[حضرت]] پیوست و در [[فتح مکّه]] با [[مسلمانان]] همراه شد <ref>المغازی، ج ۲، ص ۸۰۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۵۶ ـ ۱۵۷.</ref> و در بازگشت از [[مکّه]]، در [[نبرد حنین]] و [[طائف]] نیز شرکت جست.<ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۵۶۱.</ref> در این نبرد که گروهی از مردم [[هوازن]] به [[اسارت]] مسلمانان در آمدند پیامبر {{صل}} سهم خود و [[بنیهاشم]] را با وساطت برخی بخشید و [[مسلمانان]] از [[مهاجر]] و [[انصار]] نیز چنین کردند؛ ولی [[اقرع]] از [[بخشش]] سهم خویش از [[اسیران]] سر باز زد،<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۶۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۷۳.</ref> به هر روی [[پیامبر]] {{صل}} ۱۰۰ شتر از [[غنایم]] [[حنین]] را بدو داد <ref> المغازی، ج۳، ص۹۴۸؛ السیرهالنبویه، ج۴، ص۴۹۶.</ref> و بدین طریق وی جزو اشرافی بود که سهمی بیش از دیگران برگرفتند و در [[شریعت اسلامی]] به "[[مؤلفة قلوبهم]]" نامیده شدند.<ref> المحبر، ص ۴۷۳ ـ ۴۷۴.</ref> برخی برآناند که وی پس از آن [[مسلمان]] شد <ref> البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۱۰۸.</ref> و [[اسلامی]] [[نیکو]] یافت <ref>الاصابه، ج ۱، ص ۲۵۲.</ref> و در [[مدینه]] ماند تا اینکه از سوی پیامبر {{صل}} عامل جمعآوری [[صدقات]] بنیحَنْظَله <ref> انساب الاشراف، ج ۱۲، ص ۵۹.</ref> یا بنیدارم <ref>مناقب، ص ۲۱۱.</ref> از [[بنیتمیم]] شد، هرچند برخی دیگر [[اسلام]] او را در [[سال نهم هجری]] میدانند، بر این اساس، وی در این سال در رأس هیئتی ۸۰ یا ۹۰ نفری از بنیتمیم <ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۲۴.</ref> به مدینه آمدند و از پشت دیوارها پیامبر {{صل}} را صدا زدند و گفتند: [[مدح]] ما سبب [[زینت]] و [[ذم]] ما [[زشتی]] و [[ننگ]] است! بیرون آی تا با تو به مشاعره و مفاخره بپردازیم. در این [[گفتوگو]] که اقرع، [[شاعران]] بنیتمیم را به مفاخره [[ترغیب]] میکرد<ref>تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۸۸.</ref> به [[جایگاه]] والای پیامبر {{صل}} وقوف یافت و مسلمان شد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۲۹؛ اسد الغابه، ج ۱، ص ۲۶۶.</ref> پس از اسلام اقرع در اینکه آیا وی از این پس [[رهبری]] بنی تَمیم را بر عهده گیرد یا نه بین [[ابوبکر]] و [[عمر]] نزاعی درگرفت، بهگونهای که به زشتگویی انجامید و به [[نقلی]]، درشت گفتاری آنان پیامبر {{صل}} را آزرد و [[آیات]] نخستین سوره حجرات در این باره نازل شد.<ref>جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۱۵۵؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۹۲.</ref> | ||
[[اقرع]] پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}}، به [[یاری]] [[خلفا]] پرداخت و در [[زمان]] [[ابوبکر]] چون [[مالک بن نویره]]، عامل پیشین [[پیامبر]] {{صل}} در بنی یَرْبُوع خواست تا شترانی را که به عنوان [[زکات]] در [[اختیار]] داشت میان [[مردم]] تقسیم کند وی او را از این کار برحذر داشت و از آیندهاش ترساند <ref>الاغانی، ج ۱۵، ص ۲۹۵.</ref> و خود نیز به همراه عیینة بن [[بدر]] یا [[زبرقان]]، نزد ابوبکر آمده و خواستند تا با واگذار کردن [[خراج]] [[بحرین]] یا سرزمینهای بایر [[بنیتمیم]] بدانان، بقای [[اسلام]] مردمشان را تضمین کنند. ابوبکر نیز پذیرفت؛ امّا با [[مخالفت]] [[عمر]] چنین پیشنهادی عملی نشد.<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۷۱؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۹۴.</ref> اقرع در زمان ابوبکر و در سرکوبی [[اهل ردّه]](کسانی که از پرداخت زکات و [[صدقات]] به عاملان ابوبکر سر باز زدند) در نجد و یمامه همراه [[خالد بن ولید]] بود. در دوره عمر نیز در [[فتح]] [[حیره]] شرکت کرد و در [[تسخیر]] [[شهر انبار]] مقدمه [[سپاه]] [[خالد]] را [[فرماندهی]] میکرد و در [[نبرد]] دُومَة الجَنْدَل در [[سال ۱۲ هجری]] نیز حضور یافت.<ref>تاریخطبری، ج۲، ص۲۰۹،۲۷۱، ۳۲۲، ۳۲۵ـ۳۲۶.</ref> به روایتی همراه خالد به [[شام]] رفت و همراه با ۱۰ فرزندش در [[جنگ]] یَرمُوک شرکت کرد.<ref> الاصابه، ج ۱، ص ۲۵۴.</ref> پس از آن اطلاعی از او در دست نیست تا اینکه در [[سال ۳۲ هجری]] در زمان [[خلافت عثمان]]، به [[دستور]] [[اَحْنَف بن قیس]] <ref>انساب الاشراف، ج ۱۲، ص ۶۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۳۲.</ref> یا [[عبدالله بن عامر]] با سپاهی بزرگ به سوی جوزجان از توابع [[خراسان]] رفت و آنجا را گشود <ref>انساب الاشراف، ج ۱۲، ص ۶۰.</ref> و بر پایه روایتی در این نبرد [[شکست]] خورد <ref>الفتوح، ج ۱، ص ۳۴۰.</ref> و کشته شد.<ref>تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۹۶؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۷.</ref> اَقْرَع را از [[راویان حدیث پیامبر]] {{صل}} بر شمرده <ref>الوافی بالوفیات، ج ۹، ص ۳۰۷.</ref> و گفتهاند که روزی [[پیامبر]] {{صل}} در حضور [[اقرع]] [[امام حسن]] و [[حسین]] {{ع}} را بوسید. وی گفت: من ۱۰ فرزند دارم و تاکنون هیچ یک از آنان را نبوسیدهام. پیامبر {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَن لا یَرْحَم لا یُرْحَم}}.<ref> الثقات، ج ۳، ص ۱۸؛ مناقب، ج ۳، ص ۴۳۵.</ref> به [[نقلی]] او نخستین کسی بود که [[عمر]] را "[[امیرالمؤمنین]]" خواند<ref>تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۶۷۸.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ اقرع بن حابس - واسعی (مقاله)|مقاله «اقرع بن حابس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | [[اقرع]] پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}}، به [[یاری]] [[خلفا]] پرداخت و در [[زمان]] [[ابوبکر]] چون [[مالک بن نویره]]، عامل پیشین [[پیامبر]] {{صل}} در بنی یَرْبُوع خواست تا شترانی را که به عنوان [[زکات]] در [[اختیار]] داشت میان [[مردم]] تقسیم کند وی او را از این کار برحذر داشت و از آیندهاش ترساند <ref>الاغانی، ج ۱۵، ص ۲۹۵.</ref> و خود نیز به همراه عیینة بن [[بدر]] یا [[زبرقان]]، نزد ابوبکر آمده و خواستند تا با واگذار کردن [[خراج]] [[بحرین]] یا سرزمینهای بایر [[بنیتمیم]] بدانان، بقای [[اسلام]] مردمشان را تضمین کنند. ابوبکر نیز پذیرفت؛ امّا با [[مخالفت]] [[عمر]] چنین پیشنهادی عملی نشد.<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۷۱؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۹۴.</ref> اقرع در زمان ابوبکر و در سرکوبی [[اهل ردّه]](کسانی که از پرداخت زکات و [[صدقات]] به عاملان ابوبکر سر باز زدند) در نجد و یمامه همراه [[خالد بن ولید]] بود. در دوره عمر نیز در [[فتح]] [[حیره]] شرکت کرد و در [[تسخیر]] [[شهر انبار]] مقدمه [[سپاه]] [[خالد]] را [[فرماندهی]] میکرد و در [[نبرد]] دُومَة الجَنْدَل در [[سال ۱۲ هجری]] نیز حضور یافت.<ref>تاریخطبری، ج۲، ص۲۰۹،۲۷۱، ۳۲۲، ۳۲۵ـ۳۲۶.</ref> به روایتی همراه خالد به [[شام]] رفت و همراه با ۱۰ فرزندش در [[جنگ]] یَرمُوک شرکت کرد.<ref> الاصابه، ج ۱، ص ۲۵۴.</ref> پس از آن اطلاعی از او در دست نیست تا اینکه در [[سال ۳۲ هجری]] در زمان [[خلافت عثمان]]، به [[دستور]] [[اَحْنَف بن قیس]] <ref>انساب الاشراف، ج ۱۲، ص ۶۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۳۲.</ref> یا [[عبدالله بن عامر]] با سپاهی بزرگ به سوی جوزجان از توابع [[خراسان]] رفت و آنجا را گشود <ref>انساب الاشراف، ج ۱۲، ص ۶۰.</ref> و بر پایه روایتی در این نبرد [[شکست]] خورد <ref>الفتوح، ج ۱، ص ۳۴۰.</ref> و کشته شد.<ref>تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۱۹۶؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۷.</ref> اَقْرَع را از [[راویان حدیث پیامبر]] {{صل}} بر شمرده <ref>الوافی بالوفیات، ج ۹، ص ۳۰۷.</ref> و گفتهاند که روزی [[پیامبر]] {{صل}} در حضور [[اقرع]] [[امام حسن]] و [[حسین]] {{ع}} را بوسید. وی گفت: من ۱۰ فرزند دارم و تاکنون هیچ یک از آنان را نبوسیدهام. پیامبر {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَن لا یَرْحَم لا یُرْحَم}}.<ref> الثقات، ج ۳، ص ۱۸؛ مناقب، ج ۳، ص ۴۳۵.</ref> به [[نقلی]] او نخستین کسی بود که [[عمر]] را "[[امیرالمؤمنین]]" خواند<ref>تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۶۷۸.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[اقرع بن حابس - واسعی (مقاله)|مقاله «اقرع بن حابس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص 148-151.</ref>. | ||
==اقرع در [[شأن نزول]]== | == اقرع در [[شأن نزول]] == | ||
[[مفسران]] ذیل چند [[آیه]] از اقرع یاد کردهاند: | [[مفسران]] ذیل چند [[آیه]] از اقرع یاد کردهاند: | ||
#برخی بر آناند <ref>جامعالبیان، مج۱۳، ج۲۶، ص ۱۵۸؛ المغازی، ج ۳، ص ۹۷۵ ـ ۹۷۶؛ الطبقات، ابنسعد، ج ۱، ص ۲۲۴.</ref> که چون [[هیئت]] [[بنیتمیم]] به [[رهبری]] اقرع و عُیَیْنَه به [[مدینه]] آمدند، از پشت دیوارها پیامبر {{صل}} را صدا زدند و از آن [[حضرت]] خواستند تا نزد آنان آمده و [[گفتوگو]] کند. [[خداوند]] با [[نزول | # برخی بر آناند <ref>جامعالبیان، مج۱۳، ج۲۶، ص ۱۵۸؛ المغازی، ج ۳، ص ۹۷۵ ـ ۹۷۶؛ الطبقات، ابنسعد، ج ۱، ص ۲۲۴.</ref> که چون [[هیئت]] [[بنیتمیم]] به [[رهبری]] اقرع و عُیَیْنَه به [[مدینه]] آمدند، از پشت دیوارها پیامبر {{صل}} را صدا زدند و از آن [[حضرت]] خواستند تا نزد آنان آمده و [[گفتوگو]] کند. [[خداوند]] با [[نزول آیات]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاقها صدا میزنند، بیشترشان خرد نمیورزند» سوره حجرات، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و اگر آنها شکیبایی میورزیدند تا تو خود به نزد آنان برون آیی برای آنها بهتر میبود و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۵.</ref> بیشتر آنان را افرادی خواند که نمیاندیشند. | ||
#برخی از مفسران ذیل آیه {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان | # برخی از مفسران ذیل آیه {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref> آوردهاند <ref>جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص ۲۶۳؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۴۷۲.</ref> که روزی اقرع و [[عیینة بن حصن|عُیَیْنَة بن حصن]]، برای [[دیدار]] پیامبر {{صل}} آمدند و چون در آنجا [[بلال|بِلال]]، [[صهیب|صُهَیْب]]، [[عمار|عَمّار]] و [[خباب|خَبّاب]] و جمعی از ضعفای [[مؤمنان]] را یافتند آنان را [[تحقیر]] کرده و به آن حضرت گفتند: ما [[دوست]] داریم برای ما جایگاهی قرار دهی که [[عربها]] [[برتری]] ما را به آن بشناسند، چون وقتی هیئتهای [[عرب]] نزد تو میآیند ما از اینکه با این بندگانیم شرمنده میشویم، پس هرگاه با ما هستی آنان را از خود دور کن. نظر به [[زمان]] [[اسلام آوردن]] [[اقرع]]، [[موقعیت اجتماعی]] [[بنیتمیم]] و [[بهبود وضع معیشتی]] [[مسلمانان]] و مکی بودن [[سوره]]، [[پذیرش]] داستان فوق درست نمینماید. شاید آنچه در [[روایت]] دیگر آمده و [[اعتراض]] کنندگان، جمعی از [[قریش]] دانسته شدهاند <ref>جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص ۲۶۴.</ref> به واقع نزدیکتر باشد. | ||
#ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه۲۸.</ref> گفتهاند <ref>مجمعالبیان، ج ۵، ص ۷۱۸.</ref> که اقرع و تنی چند از "مؤلّفة قلوبهم" از [[پیامبر]] {{صل}} خواستند تا هنگام حضور آنان پشمینه پوشان و فرودستان را از خود دور کند. [[خداوند]] با [[نزول آیه]]، آنان را جزو [[پیروان]] [[هوای نفس]] و کسانی ذکر کرد که قلبشان از [[یاد خدا]] [[غافل]] است و پیامبر را از [[پیروی]] خواستههای آنان برحذر داشت و بههمراهی با گروهی فرا خواند که صبح و [[شام]] [[خدا]] را میخوانند و تنها رضای او را میطلبند. از [[خباب بن ارث|خَبّاب بن اَرَتّ]] [[نقل]] است که مقصود از {{متن قرآن|مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ}} اقرع و عیینه هستند<ref>جامعالبیان، مج۹، ج ۱۵، ص۲۹۴؛ مفحماتالاقران، ص ۱۳۹.</ref> | # ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه۲۸.</ref> گفتهاند <ref>مجمعالبیان، ج ۵، ص ۷۱۸.</ref> که اقرع و تنی چند از "مؤلّفة قلوبهم" از [[پیامبر]] {{صل}} خواستند تا هنگام حضور آنان پشمینه پوشان و فرودستان را از خود دور کند. [[خداوند]] با [[نزول آیه]]، آنان را جزو [[پیروان]] [[هوای نفس]] و کسانی ذکر کرد که قلبشان از [[یاد خدا]] [[غافل]] است و پیامبر را از [[پیروی]] خواستههای آنان برحذر داشت و بههمراهی با گروهی فرا خواند که صبح و [[شام]] [[خدا]] را میخوانند و تنها رضای او را میطلبند. از [[خباب بن ارث|خَبّاب بن اَرَتّ]] [[نقل]] است که مقصود از {{متن قرآن|مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ}} اقرع و عیینه هستند<ref>جامعالبیان، مج۹، ج ۱۵، ص۲۹۴؛ مفحماتالاقران، ص ۱۳۹.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[اقرع بن حابس - واسعی (مقاله)|مقاله «اقرع بن حابس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص 151-152.</ref> | ||
== منابع == | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:000055.jpg|22px]] [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[اقرع بن حابس - واسعی (مقاله)|مقاله «اقرع بن حابس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۴''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اقرع بن حابس]] | [[رده:اقرع بن حابس]] |