جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)) |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
«[[انتظار فرج]] و [[آرزو]] و [[امید]] به آینده دو گونه است: | «[[انتظار فرج]] و [[آرزو]] و [[امید]] به آینده دو گونه است: | ||
#انتظاری سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیرو آفرین و تحرکبخش است، به گونهای که میتواند نوعی [[عبادت]] و حقپرستی شمرده شود. | |||
#انتظاری که [[گناه]] است و ویرانگر است، اسارتبخش است، فلجکننده است و نوعی اباحی گری باید محسوب گردد. | |||
این دو نوع [[انتظار فرج]]، معلول دو نوع برداشت از [[ظهور]] عظیم [[مهدی موعود]] است، و این دو نوع برداشت بر طبق طبیعت خود عمل میکند <ref>شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 6 - 8.</ref>»<ref>[[میرتقی حسینی گرگانی|حسینی گرگانی؛میرتقی]]، [[ نزول مسیح و ظهور موعود (کتاب)|نزول مسیح و ظهور موعود]]، ص 40.</ref>. | این دو نوع [[انتظار فرج]]، معلول دو نوع برداشت از [[ظهور]] عظیم [[مهدی موعود]] است، و این دو نوع برداشت بر طبق طبیعت خود عمل میکند <ref>شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 6 - 8.</ref>»<ref>[[میرتقی حسینی گرگانی|حسینی گرگانی؛میرتقی]]، [[ نزول مسیح و ظهور موعود (کتاب)|نزول مسیح و ظهور موعود]]، ص 40.</ref>. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
«با مراجعه به [[قرآن کریم]] و [[روایات معصومین]]{{عم}} روشن میشود که معنای صحیح و دقیق [[انتظار]]، این است که [[انتظار]] را [[احساس مسئولیت]] در قبال [[سرنوشت]] خود و اجتماع و [[زمینهسازی]] برای تحقق [[حکومت عدل]] میداند. اینک نمونههایی از [[آیات]] و [[روایات]] ذکر میگردد: | «با مراجعه به [[قرآن کریم]] و [[روایات معصومین]]{{عم}} روشن میشود که معنای صحیح و دقیق [[انتظار]]، این است که [[انتظار]] را [[احساس مسئولیت]] در قبال [[سرنوشت]] خود و اجتماع و [[زمینهسازی]] برای تحقق [[حکومت عدل]] میداند. اینک نمونههایی از [[آیات]] و [[روایات]] ذکر میگردد: | ||
#[[خداوند]] در [[قرآن مجید]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.</ref>. و در آیهای دیگر این دو [[وظیفه]] بزرگ ([[امر به معروف و نهی از منکر]]) را از امتیازات و افتخارات [[مسلمانان]] محسوب کرده و میفرماید: {{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید..». سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>. بدون [[تردید]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] با انتظاری میسازد که تکلیفساز باشد نه با معنایی که تکلیفسوز است. | |||
#روایاتی در [[باب ]] [[انتظار]] بیان شده که تصویر روشنی را از [[انتظار]] به نمایش میگذارند که به هیچ وجه با برداشت ضد [[انتظار]] تناسبی ندارند؛ زیرا در این [[روایات]] "[[انتظار]]" را با واژههایی، [[بهترین]] عمل<ref>{{متن حدیث|" أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"}}، {{متن حدیث|" انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ "}}. (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، المطبعة الاسلامیه، ذی القعده الحرام، ۱۳۸۴ هـ. ق.)</ref>، بزرگترین [[عبادت]]<ref>{{متن حدیث|"سَأَلَ عَنْهُ [أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ]{{ع}} رَجُلٌ: أَيُّ الْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ قَالَ: انْتِظَارُ الْفَرَجِ"}} (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.)</ref>، و [[آمادگی نظامی]]<ref>امام صادق{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|"لَيُعِدَّنَّ أَحَدُكُمْ لِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً"}} (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۶.).</ref> قرین ساختهاند و هر [[عقل]] سالمی میپذیرد که واژههای [[عبادت]] و عمل و [[آمادگی نظامی]]، با انتظاری که معنایش گوشهگیری و رکود است تناسبی ندارد. امامی که مهمترین لقبش "[[قائم]]" است و [[منتظران]] با شنیدن این [[لقب]]، [[قیام]] میکنند، و با این کار [[آمادگی]] خود را به نمایش میگذراند، چگونه میتوان چشم به راهی منتظرانش را به رکود [[تفسیر]] کرد و عاشقانش را به [[عزلت]] و ایستایی متهم کرد. مرحوم طالقانی در این باره میفرماید: "[[قیام]] در هنگام شنیدن [[لقب قائم]]{{ع}}،.... [[دستور]] [[آمادگی]] و فراهم کردن مقدمات [[نهضت]] جهانی و در صف ایستادن برای [[پشتیبانی]] این [[حقیقت]] است"<ref>حکیمی، محمدرضا، خورشید مغرب، ص ۲۶۴، به نقل از مجله مجموعه حکمت، شماره ۱ و ۲، سال ۳.</ref>. علاوه بر این، دوران [[دولت مهدی]]{{ع}}، به تعبیر [[قرآن کریم]]، دوران عباد [[صالح]] است یعنی [[صالحان]] [[وارث زمین]] میشوند<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}؛ و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: 105.</ref>. آیا [[انتظار]] این دوران، بدون گرایش به [[صلاح]] و [[زمینهسازی]] برای [[شایستگی]] درست است، یا انتظاری است کاذب؟ مگرنه این است که ما به [[انتظار]] [[وعده]] "[[زمین]] را [[بندگان]] [[صالح]] به [[ارث]] میبرند" نشستهایم؟. اگر [[منتظر]] این معنا هستیم و انتظاری [[راستین]] داریم، باید نخست در زمره عباد [[صالح]] درآییم، آنگاه طالب نویدی که به آنان دادهاند باشیم: و در زمره عباد [[صالح]] درآمدن، [[نیازمند]] حرکت در مسیر است. بنابراین [[انتظار]] به هیچوجه با رکود سر [[سازش]] ندارد. [[غیبت]] جریانی بسیار عمیق، و [[انتظار]] جریانی بسیار سازنده و مهم است. دوره [[غیبت]] و [[انتظار]] از یک جهت، مانند مدتی است که معلم از کلاس خارج میشود تا بنگرد که [[شاگردان]] در غیاب او چه میکنند؟ و درباره [[تعالیم]] و [[تکالیف]] خود چسان [[رفتار]] مینمایند. [[انسان]] [[منتظر]]، که [[شاگرد]] [[مکتب]] [[پیامبران]] و حاضر در کلاس [[دین حق]] است، باید همواره مراقب خود باشد و در [[علم]] و عمل بکوشد، و بداند که معلم از کلاس بیرون رفته است و هر لحظه ممکن است برسد و او را در آن حال که هست ببیند... باید همیشه در حالی باشد که رضای کامل خاطر معلم را فراهم آورد. آری، هنگامی که در مسائل یادشده به ژرفی مینگریم، و به ماهیت [[دین]] و تعلیمها و تکلیفهای [[دین]] میاندیشید، و به [[زندگی]] و [[تکلیف]] با شناختهای درست [[فکر]] میکنیم، به این نتیجه میرسیم، که روزگار [[انتظار]]، نه تنها [[روزگار رهایی]] و [[بیتفاوتی]] و [[قعود]] و [[تحمل]] و [[ظلمپذیری]] نیست، بلکه دوران [[انتظار]]، دوران حساس حضور تکلیفی است، هم در ابعاد [[تکالیف]] فردی، هم در ابعاد و [[تکالیف اجتماعی]]، دوران [[انتظار]]، دوران [[تکلیف]] بزرگ است، و آن [[تکلیف]] بزرگ نگهبانی [[دین خدا]] است در سطح فرد و در سطح اجتماع<ref>حکیمی، محمدرضا، خورشید مغرب، ص ۲۷۵.</ref>. و اگر روزگار [[انتظار]]، روزگار [[فتور]] بود، و [[انسان]] وظایفِ چندانی نداشت، باید [[تکلیف]] برداشته میشد و باید در [[تعالیم]] [[پیشوایان]] سخن از چنگ زدن به [[دین]] و رعایت [[تقوی]] و [[پارسایی]] و حفظ خط [[مکتب]] و [[رهبری]] و [[امامت]] گفته نمیشد. با اینکه میبینیم چنین نیست، بلکه [[احکام خدا]] به قوت خود باقی است و حوزه [[تکلیف]] محروس و محفوظ است. بر چنگ زدن به [[دین]] تأکید شده است»<ref>[[میرزا عباس مهدویفرد|مهدویفرد، میرزا عباس]]، [[فلسفه انتظار (کتاب)|فلسفه انتظار]]، ص85-89.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
از سوی دیگر، [[پیامبر]] درون یعنی [[عقل]]، نیز [[تکلیف]] ما را کاملاً مشخص نموده است: | از سوی دیگر، [[پیامبر]] درون یعنی [[عقل]]، نیز [[تکلیف]] ما را کاملاً مشخص نموده است: | ||
#آیا میشود همه [[احکام]] و [[دستورهای الهی]] در [[دوران غیبت]] تا [[زمان ظهور]]، تعطیل و بدون متولی و مجری بماند؟ بدیهی است کسی بایستی عهدهدار و [[حافظ]] [[شریعت الهی]] بوده و [[پناهگاه]] [[ایتام آل محمد]]{{صل}} باشد. بایستی به [[قدر]] [[توان]] کوشید و زمینه را فراهم کرد و عالم را برای آمدن [[حضرت]] مهیا نمود: {{متن حدیث|"فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَهُ"}}<ref>اربلی، کشف الغمة، ج ۲، باب ۵، ص ۴۷۷.</ref>. | |||
#برنامه [[امام زمان]]{{ع}} بسیار [[عالی]]، اما دشوار است؛ زیرا باید تمام [[جهان]] را [[اصلاح]] کند. از سوی دیگر، از [[روایات]] استفاده میشود که [[امام زمان]]{{ع}} و یارانش به وسیله [[جنگ]] و [[جهاد]] بر [[کفر]] و مادیگری و [[بیدادگری]] [[غلبه]] میکنند و به واسطه نیروی [[جنگی]]، [[سپاه]] میسازند. | |||
با توجه به این دو مطلب، [[وظیفه]] [[مسلمانان]] این است که: | با توجه به این دو مطلب، [[وظیفه]] [[مسلمانان]] این است که: | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۳۴: | ||
«[[انتظار]] [[منجی موعود]] از یک سو، عاملی برای [[پایداری]] و [[شکیبایی]] در برابر [[سختیها]] و مشکلات [[عصر غیبت]] و از سوی دیگر، عاملی برای [[پویایی]]، تحرک و آماده باش همیشگی [[شیعیان]] است. بر اساس آموزههای [[ائمه معصومین]] {{عم}}، [[منتظر]] باید هر لحظه آماده [[ظهور]] باشد و [[زندگی]] خود را چنان سامان دهد که هر زمان، [[اراده خدا]] به [[ظهور]] تعلق گرفت، بتواند با [[سربلندی]] در پیشگاه [[حجت خدا]] حاضر شود. با توجه به این نگرش، [[انتظار]] در [[تکامل]] فرد و [[جامعه]] نقشی سازنده دارد و در صورت [[شناخت]] دقیق و درست آن میتواند مبنای نظری مستحکمی برای تحول مادی و [[معنوی]] [[جامعه اسلامی]] باشد. برای روشنتر شدن [[نقش سازنده انتظار]] در فرد و [[جامعه]]، از دو زاویه به تحلیل این موضوع میپردازیم: | «[[انتظار]] [[منجی موعود]] از یک سو، عاملی برای [[پایداری]] و [[شکیبایی]] در برابر [[سختیها]] و مشکلات [[عصر غیبت]] و از سوی دیگر، عاملی برای [[پویایی]]، تحرک و آماده باش همیشگی [[شیعیان]] است. بر اساس آموزههای [[ائمه معصومین]] {{عم}}، [[منتظر]] باید هر لحظه آماده [[ظهور]] باشد و [[زندگی]] خود را چنان سامان دهد که هر زمان، [[اراده خدا]] به [[ظهور]] تعلق گرفت، بتواند با [[سربلندی]] در پیشگاه [[حجت خدا]] حاضر شود. با توجه به این نگرش، [[انتظار]] در [[تکامل]] فرد و [[جامعه]] نقشی سازنده دارد و در صورت [[شناخت]] دقیق و درست آن میتواند مبنای نظری مستحکمی برای تحول مادی و [[معنوی]] [[جامعه اسلامی]] باشد. برای روشنتر شدن [[نقش سازنده انتظار]] در فرد و [[جامعه]]، از دو زاویه به تحلیل این موضوع میپردازیم: | ||
*''''''از زاویه مفهوم [[انتظار]]''''': برای [[درک]] درست [[نقش سازنده انتظار]] و [[امید]] به [[آینده]] در فرد و [[جامعه]] لازم است ارکان و پایههای اساسی آن را بررسی کنیم. هر کس با مراجعه به خود و بررسی مصداقهای مختلف [[انتظار]] در مییابد که این مفهوم سه پایه اساسی دارد: | *''''''از زاویه مفهوم [[انتظار]]''''': برای [[درک]] درست [[نقش سازنده انتظار]] و [[امید]] به [[آینده]] در فرد و [[جامعه]] لازم است ارکان و پایههای اساسی آن را بررسی کنیم. هر کس با مراجعه به خود و بررسی مصداقهای مختلف [[انتظار]] در مییابد که این مفهوم سه پایه اساسی دارد: | ||
#[[ناخشنودی]] از وضع موجود یا قانع نبودن به آن؛ | |||
#[[امید]] و [[باور]] داشتن به [[آینده]] مطلوب؛ | |||
#تلاش برای تحقق [[آینده]] مطلوب. | |||
::::::بدون [[تردید]]، [[انتظار]]، چه در معنای عام و چه در معنای خاص آن زمانی فعلیت مییابد که سه رکن یاد شده محقق شود. کسی که نسبت به وضع موجود خود و شرایطی که در آن به سر میبرد، هیچ احساس ناخوشایندی ندارد، یا [[آینده]] روشنی پیش روی خود نمیبیند و نسبت به امکان تغییر شرایط موجود، [[باور]] درستی ندارد، با در راه تحقق آیندهای که آن را مطلوب میداند و رسیدن به هدفی که چشم [[انتظار]] رسیدن آن است، هیچ تلاشی نمیکند، هرگز نمیتواند در شمار [[منتظران]] باشد حال اگر بخواهیم با توجه به سه رکن اساسی [[انتظار]]، به تحلیل مفهومی [[انتظار ظهور امام مهدی]] {{ع}} بپردازیم و مشخص کنیم چه زمانی میتوان فردی را واقعا [[منتظر ظهور]] دانست، باید به سه نکته اساسی اشاره کنیم: | ::::::بدون [[تردید]]، [[انتظار]]، چه در معنای عام و چه در معنای خاص آن زمانی فعلیت مییابد که سه رکن یاد شده محقق شود. کسی که نسبت به وضع موجود خود و شرایطی که در آن به سر میبرد، هیچ احساس ناخوشایندی ندارد، یا [[آینده]] روشنی پیش روی خود نمیبیند و نسبت به امکان تغییر شرایط موجود، [[باور]] درستی ندارد، با در راه تحقق آیندهای که آن را مطلوب میداند و رسیدن به هدفی که چشم [[انتظار]] رسیدن آن است، هیچ تلاشی نمیکند، هرگز نمیتواند در شمار [[منتظران]] باشد حال اگر بخواهیم با توجه به سه رکن اساسی [[انتظار]]، به تحلیل مفهومی [[انتظار ظهور امام مهدی]] {{ع}} بپردازیم و مشخص کنیم چه زمانی میتوان فردی را واقعا [[منتظر ظهور]] دانست، باید به سه نکته اساسی اشاره کنیم: | ||
#[[آگاهی]] نسبت به شرایط موجود و [[معرفت]] نسبت به شرایط عصر [[موعود]]؛ | |||
#[[باور]] به تحقق [[وعده الهی]] در مورد [[آینده جهان]] و [[حاکمیت]] نهایی [[دین خدا]] بر سراسر [[زمین]]؛ | |||
#حرکت و تلاش در راه [[زمینه سازی]] یا تحقق [[جامعه موعود]]. | |||
::::::نخستین شرط [[انتظار]] این است که [[انسان]] به آن حد از [[آگاهی]] و [[شناخت]] برسد که بفهمد وضع موجود [[جهان]] و مناسبات [[حاکم]] بر آن خشنودکننده نیست و شرایطی که در آن [[زندگی]] میکند، با [[عظمت]] وجودی [[انسان]] و [[شأن]] او تناسبی ندارد. این [[شناخت]] تنها در صورتی به دست میآید که [[آدمی]] ابتدا شرایط موجود [[جامعه]] خود و شرایط [[جامعه موعود]] را به درستی بشناسد و آنگاه به مقایسه آنها بپردازد و به [[داوری]] بنشیند که واقعا کدام یک از این شرایط، [[شایسته]] [[مقام]] [[انسان]] به عنوان اشرف مخلوقات است. شرط دوم، [[باور]] به [[سعادتمند]] شدن [[جهان]] و [[رستگاری]] [[بشر]] در [[پایان تاریخ]] است. [[باور]] به این [[حقیقت]] که سرانجام [[جهان]] طعم خوش [[حقیقت]]، [[عدالت]] و [[معنویت]] را خواهد چشید و ریشه هر چه [[دروغ]]، [[ستم]]، [[فساد]] و [[تباهی]] است، از [[زمین]] کنده خواهد شد. بی [[تردید]]، تحقق شرایط یادشده مستلزم تلاش فراگیر فردی و [[اجتماعی]] در حوزههای مختلف [[فرهنگی]]، [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]] و [[نظامی]] است. تلاشی که اگر محقق شود، فرد و [[جامعه]]، مصداق روایاتی خواهند شد که در آنها [[منتظران]] [[ظهور]] را با [[یاوران امام مهدی]] {{ع}} و حاضران در صحنههای [[نبرد]] [[عصر ظهور]] مقایسه کرده و [[ثواب]] و [[شأن]] و مرتبه آنها را یکسان دانسته اند [[کلام]] را با ذکر روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} به پایان میبریم: روایتی که با تأمل در آن میتوان همه بایستههای [[انتظار فرج]] را دریافت: برای ما دولتی است که [[خداوند]] هر زمان بخواهد، آن را محقق میسازد. آنگاه [[امام]] فرمود: هر کس [[دوست]] دارد از [[یاران حضرت قائم]]، باشد، باید [[منتظر]] باشد و در این حال به [[پرهیزکاری]] و [[اخلاق نیکو]] [[رفتار]] کند، در حالی که [[منتظر]] است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش، [[قائم]] به پا خیزد، [[پاداش]] او همچون [[پاداش]] کسی خواهد بود که آن [[حضرت]] را [[درک]] کرده است. پس کوشش کنید و در [[انتظار]] بمانید. گوارا باد بر شما [این [[پاداش]]]ای گروه مشمول [[رحمت]] [[خداوند]]!<ref>کتاب الغیبة (نعمانی)، ص ۲۰۰، ح ۱۶؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۴۰، ح ۵۰.</ref> | ::::::نخستین شرط [[انتظار]] این است که [[انسان]] به آن حد از [[آگاهی]] و [[شناخت]] برسد که بفهمد وضع موجود [[جهان]] و مناسبات [[حاکم]] بر آن خشنودکننده نیست و شرایطی که در آن [[زندگی]] میکند، با [[عظمت]] وجودی [[انسان]] و [[شأن]] او تناسبی ندارد. این [[شناخت]] تنها در صورتی به دست میآید که [[آدمی]] ابتدا شرایط موجود [[جامعه]] خود و شرایط [[جامعه موعود]] را به درستی بشناسد و آنگاه به مقایسه آنها بپردازد و به [[داوری]] بنشیند که واقعا کدام یک از این شرایط، [[شایسته]] [[مقام]] [[انسان]] به عنوان اشرف مخلوقات است. شرط دوم، [[باور]] به [[سعادتمند]] شدن [[جهان]] و [[رستگاری]] [[بشر]] در [[پایان تاریخ]] است. [[باور]] به این [[حقیقت]] که سرانجام [[جهان]] طعم خوش [[حقیقت]]، [[عدالت]] و [[معنویت]] را خواهد چشید و ریشه هر چه [[دروغ]]، [[ستم]]، [[فساد]] و [[تباهی]] است، از [[زمین]] کنده خواهد شد. بی [[تردید]]، تحقق شرایط یادشده مستلزم تلاش فراگیر فردی و [[اجتماعی]] در حوزههای مختلف [[فرهنگی]]، [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]] و [[نظامی]] است. تلاشی که اگر محقق شود، فرد و [[جامعه]]، مصداق روایاتی خواهند شد که در آنها [[منتظران]] [[ظهور]] را با [[یاوران امام مهدی]] {{ع}} و حاضران در صحنههای [[نبرد]] [[عصر ظهور]] مقایسه کرده و [[ثواب]] و [[شأن]] و مرتبه آنها را یکسان دانسته اند [[کلام]] را با ذکر روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} به پایان میبریم: روایتی که با تأمل در آن میتوان همه بایستههای [[انتظار فرج]] را دریافت: برای ما دولتی است که [[خداوند]] هر زمان بخواهد، آن را محقق میسازد. آنگاه [[امام]] فرمود: هر کس [[دوست]] دارد از [[یاران حضرت قائم]]، باشد، باید [[منتظر]] باشد و در این حال به [[پرهیزکاری]] و [[اخلاق نیکو]] [[رفتار]] کند، در حالی که [[منتظر]] است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش، [[قائم]] به پا خیزد، [[پاداش]] او همچون [[پاداش]] کسی خواهد بود که آن [[حضرت]] را [[درک]] کرده است. پس کوشش کنید و در [[انتظار]] بمانید. گوارا باد بر شما [این [[پاداش]]]ای گروه مشمول [[رحمت]] [[خداوند]]!<ref>کتاب الغیبة (نعمانی)، ص ۲۰۰، ح ۱۶؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۴۰، ح ۵۰.</ref> | ||
*'''از زاویه متعلق [[انتظار]]''': آنچه درباره [[نقش سازنده انتظار]] گفته شد، تنها زمانی مفهوم خود را به درستی باز مییابد که بدانیم در [[مذهب]]، [[شیعه]]، "[[منجی موعود]]"، تنها به عنوان [[انسان]] [[برتری]] که در [[آخرالزمان]]، [[زمین]] را از [[عدالت]] پر میسازد و انسانهای دربند را رهایی میبخشد، مطرح نیست، بلکه او تداوم بخش [[رسالت]] [[پیامبران]]، [[وارث]] [[اولیای الهی]] و در یک [[کلام]]، "[[حجت خدا]]" بر روی [[زمین]] است، حجتی که زنده، [[شاهد]] و ناظر بر [[کردار]] [[آدمیان]] است. بنابراین، نقش او در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[انسانها]] تنها به [[آخرالزمان]] و [[زمان ظهور]] منحصر نمیشود و وجود او در لحظه لحظه [[زندگی]] ساکنان [[زمین]] نقش دارد. به [[اعتقاد]] [[شیعه]]، [[حجت خداوند]] بر روی [[زمین]] از یک طرف، [[دلیل]] و راهنمای آشکار [[مردم]] به سوی [[صراط مستقیم]] و از طرف دیگر، ملاک و معیاری است که [[انسانها]] میتوانند با [[رجوع]] به او، [[میزان]] هماهنگی خود را با [[دین خدا]] بسنجند با توجه به این مفهوم، آن کس که در [[انتظار ظهور]] [[حجت]] است، خود را [[مکلف]] میکند تا همه مناسبات فردی و جمعیاش بازتاب دهنده انتظارش باشد؛ زیرا در غیر این صورت، [[انتظار]]، مفهوم خود را از دست میدهد و به لقلقه زبان تبدیل میشود. [[منتظر]] نمیداند [[حجت خدا]] کدامین روز میآید، ولی میداند باید چنان [[زندگی]] کند که هر زمانی ایشان [[ظهور]] کرد، [[اعمال]] و شیوه زندگیاش را بپذیرد. به بیان دیگر، تنها کسانی در زمان "[[ظهور]]" سربلندند که در [[زمان غیبت]]، برای تأمین [[رضایت]] مولایشان تلاش کرده باشند. این معنا را به صراحت میتوان از [[قرآن]] و [[روایات]] استفاده کرد. در یکی از [[آیات قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ}}<ref>«روزی که برخی نشانههای پروردگارت آید کسی که از پیش ایمان نیاورده یا در ایمان خویش کار نیکویی انجام نداده باشد ایمانش او را سودی نخواهد داد؛ بگو چشم به راه باشید که ما نیز چشم به راهیم» سوره انعام، آیه ۱۵۸.</ref>. ذیل این [[آیه]]، [[روایات]] متعددی از [[شیعه]] و [[اهل سنت]] [[نقل]] شده که در آنها عبارت "روزی که برخی نشانههای [[خدا]] آشکار شود"، به [[زمان ظهور حضرت مهدی]] [[تفسیر]] شده است<ref>ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۳، صص ۱۲۱ - ۱۲۳؛ مجم أحادیث الإمام المهدی {{ع}}، ج ۵، ص ۱۰۰ - ۱۰۹.</ref>. | *'''از زاویه متعلق [[انتظار]]''': آنچه درباره [[نقش سازنده انتظار]] گفته شد، تنها زمانی مفهوم خود را به درستی باز مییابد که بدانیم در [[مذهب]]، [[شیعه]]، "[[منجی موعود]]"، تنها به عنوان [[انسان]] [[برتری]] که در [[آخرالزمان]]، [[زمین]] را از [[عدالت]] پر میسازد و انسانهای دربند را رهایی میبخشد، مطرح نیست، بلکه او تداوم بخش [[رسالت]] [[پیامبران]]، [[وارث]] [[اولیای الهی]] و در یک [[کلام]]، "[[حجت خدا]]" بر روی [[زمین]] است، حجتی که زنده، [[شاهد]] و ناظر بر [[کردار]] [[آدمیان]] است. بنابراین، نقش او در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[انسانها]] تنها به [[آخرالزمان]] و [[زمان ظهور]] منحصر نمیشود و وجود او در لحظه لحظه [[زندگی]] ساکنان [[زمین]] نقش دارد. به [[اعتقاد]] [[شیعه]]، [[حجت خداوند]] بر روی [[زمین]] از یک طرف، [[دلیل]] و راهنمای آشکار [[مردم]] به سوی [[صراط مستقیم]] و از طرف دیگر، ملاک و معیاری است که [[انسانها]] میتوانند با [[رجوع]] به او، [[میزان]] هماهنگی خود را با [[دین خدا]] بسنجند با توجه به این مفهوم، آن کس که در [[انتظار ظهور]] [[حجت]] است، خود را [[مکلف]] میکند تا همه مناسبات فردی و جمعیاش بازتاب دهنده انتظارش باشد؛ زیرا در غیر این صورت، [[انتظار]]، مفهوم خود را از دست میدهد و به لقلقه زبان تبدیل میشود. [[منتظر]] نمیداند [[حجت خدا]] کدامین روز میآید، ولی میداند باید چنان [[زندگی]] کند که هر زمانی ایشان [[ظهور]] کرد، [[اعمال]] و شیوه زندگیاش را بپذیرد. به بیان دیگر، تنها کسانی در زمان "[[ظهور]]" سربلندند که در [[زمان غیبت]]، برای تأمین [[رضایت]] مولایشان تلاش کرده باشند. این معنا را به صراحت میتوان از [[قرآن]] و [[روایات]] استفاده کرد. در یکی از [[آیات قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ}}<ref>«روزی که برخی نشانههای پروردگارت آید کسی که از پیش ایمان نیاورده یا در ایمان خویش کار نیکویی انجام نداده باشد ایمانش او را سودی نخواهد داد؛ بگو چشم به راه باشید که ما نیز چشم به راهیم» سوره انعام، آیه ۱۵۸.</ref>. ذیل این [[آیه]]، [[روایات]] متعددی از [[شیعه]] و [[اهل سنت]] [[نقل]] شده که در آنها عبارت "روزی که برخی نشانههای [[خدا]] آشکار شود"، به [[زمان ظهور حضرت مهدی]] [[تفسیر]] شده است<ref>ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۳، صص ۱۲۱ - ۱۲۳؛ مجم أحادیث الإمام المهدی {{ع}}، ج ۵، ص ۱۰۰ - ۱۰۹.</ref>. | ||
خط ۲۸۳: | خط ۲۸۳: | ||
با کمی دقت در مییابیم که مفهوم [[راستین]] و واقعی [[انتظار]] عبارت است از: حرکت و تلاش [[سازش]] ناپذیر در جهت [[مبارزه با ظلم]] و [[ظالم]] به منظور [[زمینه سازی]] [[حکومت جهانی]] [[اسلام]] و [[ظهور حضرت مهدی]]{{ع}}. این مفهوم [[راستین]] دارای سه معنای تدریجی است که عبارتند از: | با کمی دقت در مییابیم که مفهوم [[راستین]] و واقعی [[انتظار]] عبارت است از: حرکت و تلاش [[سازش]] ناپذیر در جهت [[مبارزه با ظلم]] و [[ظالم]] به منظور [[زمینه سازی]] [[حکومت جهانی]] [[اسلام]] و [[ظهور حضرت مهدی]]{{ع}}. این مفهوم [[راستین]] دارای سه معنای تدریجی است که عبارتند از: | ||
#[[فرج]] و [[گشایش]] که همچون نقطه روشنی است که [[انسان]] با [[انتظار]] به آن سو حرکت میکند، پس حرکت باید به سوی نقطه معینی باشد؛ یعنی به آن سویی که از طرف [[خدا]] ترسیم شده است. پس [[انتظار فرج]]، روشنی بخش [[دلها]] با [[نور]] [[امید]] است؛ [[امید]] به [[رفع ظلم]] و تلاش در جهت ریشه کن نمودن آن، نه سکون و [[سکوت]] در برابر ستمگریهای موجود در [[جامعه]]. در [[حقیقت انتظار]] [[فرج]]، درمان کننده مشکل [[یأس]] است و [[شیعیان]] همیشه مخالف [[ستم]] بوده و ذکر همیشگیشان در هنگام مقاومتها "یا [[حجت بن الحسن]] و یا [[مهدی]]" است به عنوان نمونه؛ زمانی که رژیم [[صهیونیستی]] برای ماندن در جنوب لبنان آمده بود تا به [[اشاعه فساد]] و [[تجاوز]] به ناموسها بپردازد، [[شیعیان]] به [[امام مهدی]]{{ع}} روی آورده و اسلحهها را به سوی [[متجاوزان]] نشانه گرفته و سرانجام پیروز شدند. پس علتی که وادار کننده همیشگی [[شیعه]] برای [[ستیز]] با [[دشمنان]] است، [[انتظار فرج]] میباشد و اگر [[شیعه]] [[انتظار فرج]] را به طور کامل [[درک]] کند هیچ گاه، مظلومی باقی نمیماند؛ زیرا [[شیعیان]] در این صورت، [[ظلم]] را نپذیرفته و [[خداوند]] آنها را پیروز میگرداند<ref>امام زمان آرزوی بشریت، ص ۱۰۲.</ref>. | |||
#در مفهوم دوم [[انتظار فرج]] سازنده، توجه ما به سوی مرکز [[فرماندهی]] و [[ولایت الهی]]؛ یعنی [[امام مهدی]]{{ع}} است. این امر در [[رهبری]] [[معنوی]]؛ یعنی [[مرجعیت]] بازتاب یافته و اینکه [[رهبر]] مذهبی [[مسلمانان]] به ویژه [[شیعیان]] باید از بین پارساترین و نزدیکترین افراد به [[ارزشهای الهی]] [[انتخاب]] شود به این [[دلیل]] است که افرادی مثل [[علامه انصاری]]، [[سید طباطبایی]]، [[آیت الله]] [[سیدابوالحسن اصفهانی]] و...به عنوان [[رهبران]] [[شیعه]]، رو به سوی قله والاتری داشتهاند که آن قله [[امام مهدی]]{{ع}} است و ما این قله بلند و متکامل را"[[انتظار فرج]]" مینامیم. چون [[انتظار فرج]] به معنای واقعی و اصیل خود، ما را وادار به حرکت به سمت قلههای روشن و اُفقهای دور دست میکند. | |||
#مفهوم عمیقتر [[انتظار فرج]] این است که ما چون [[دوستدار]] امامیم باید آن طور که مورد پسند [[امام]] است [[زندگی]] کنیم و با یافتن الگویی مناسب - که جستجوی الگوی مطلوب از جمله اصیلترین صفات [[بشر]] است - میتوانیم [[نفس]] خود را به نمونه کوچکی از آن الگوی [[برتر]]، دگرگون ساخته و این الگوی مناسب که ارزشهای والا در او تجسم یافته، [[امام مهدی]]{{ع}} است؛ از این رو در [[انتظار ظهور]] او بوده و سعی میکنیم، با [[تهذیب نفس]] و سایر آمادگیها، [[اعمال]] خود را مورد [[رضایت]] [[امام]] قرار دهیم و این معنای والا و [[حقیقی]] [[انتظار فرج]] است»<ref>[[انتظار از دیدگاه اهل بیت (کتاب)|انتظار از دیدگاه اهل بیت]]، ص 39-41.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش |