شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۰
، ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۲جایگزینی متن - '</ref>. ::::::' به '</ref>. '
جز (جایگزینی متن - ' {{جعبه اطلاعات پرسش' به '{{جعبه اطلاعات پرسش') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>. ::::::' به '</ref>. ') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
'''۵. جوان ثقفی بر شما مسلط میشود و هستی شما را غارت میکند:''' {{عربی|«أما واللّه لیسلطنّ علیکم غلام ثقیف الذیال المیال یأکل خضرتکم ویذیب شحمتکم...»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه١٥.</ref>. «آگاه باشید به خدا سوگند جوانی متکبر و ستمگر از طایفه ثقیف بر شما مسلط میشود که سبزه شما را می خورد و پیه شما را آب میکند کنایه از این که به جان و مال شما رحم نمیکند و همه را از آن خود می داند». این جوان ثقیفی همان حجاج بن یوسف ثقفی خونخوار و ستمگر معروف بود که در ایام حکومت خود به جان و مال مردم افتاد و هزاران نفر را به قتل رسانید<ref>شرح نهج البلاغه، ج٧، ص ٢٧٦ـ ٢٨١.</ref>. | '''۵. جوان ثقفی بر شما مسلط میشود و هستی شما را غارت میکند:''' {{عربی|«أما واللّه لیسلطنّ علیکم غلام ثقیف الذیال المیال یأکل خضرتکم ویذیب شحمتکم...»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه١٥.</ref>. «آگاه باشید به خدا سوگند جوانی متکبر و ستمگر از طایفه ثقیف بر شما مسلط میشود که سبزه شما را می خورد و پیه شما را آب میکند کنایه از این که به جان و مال شما رحم نمیکند و همه را از آن خود می داند». این جوان ثقیفی همان حجاج بن یوسف ثقفی خونخوار و ستمگر معروف بود که در ایام حکومت خود به جان و مال مردم افتاد و هزاران نفر را به قتل رسانید<ref>شرح نهج البلاغه، ج٧، ص ٢٧٦ـ ٢٨١.</ref>. | ||
'''۶. برنامه مهدی موعود پیروی از قرآن و هدایت است:''' {{عربی|«یعطف الهوی علی الهدی إذا عطفوا الهدی علی الهوی ویعطف الرأی علی القرآن إذا عطفوا القرآن علی الرأی»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ١٣٨.</ref>. «هنگامی که مردم هدایت را پیرو هواهای نفسانی خود قرار دهند مهدی موعود میآید و هواهای نفسانی را مغلوب هدایت مینماید و نیز هنگامی که مردم قرآن را بر آراء و نظریات و تمایلات شخصی خود تطبیق نمودند آن حضرت آراء و نظریات را تابع قرآن قرار میدهد. برنامه آن حضرت حکومت قرآن وهدایت است»<ref>به شرح نهج البلاغه، ج٩، ص ١٣٨مراجعه شود.</ref> | '''۶. برنامه مهدی موعود پیروی از قرآن و هدایت است:''' {{عربی|«یعطف الهوی علی الهدی إذا عطفوا الهدی علی الهوی ویعطف الرأی علی القرآن إذا عطفوا القرآن علی الرأی»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ١٣٨.</ref>. «هنگامی که مردم هدایت را پیرو هواهای نفسانی خود قرار دهند مهدی موعود میآید و هواهای نفسانی را مغلوب هدایت مینماید و نیز هنگامی که مردم قرآن را بر آراء و نظریات و تمایلات شخصی خود تطبیق نمودند آن حضرت آراء و نظریات را تابع قرآن قرار میدهد. برنامه آن حضرت حکومت قرآن وهدایت است»<ref>به شرح نهج البلاغه، ج٩، ص ١٣٨مراجعه شود.</ref>. | ||
'''٨. زمانی بیاید که از اسلام فقط نام آن باقی ماند:''' {{عربی|«یأتی علی الناس زمان لا یبقی فیهم من القرآن إلاّ رسمه ومن الإسلام إلاّ اسمه مساجدهم یومئذ عامرة من البناء خراب من الهدی...»}}<ref>نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ٣٦٩.</ref>. «روزگاری بیاید که در میان مردم از قرآن جز خواندن و قرائت؛ و از اسلام جز نام باقی نماند، در آن زمان مساجد از حیث بنا و ساختمان معمور و آباد است امّا از جهت هدایت و معنویت خراب است»<ref>نهج البلاغه، خطبه ٥٧.</ref>. | '''٧. اگر بخواهم از همه خصوصیات شما خبر دهم می توانم:''' {{عربی|«واللّه لو شئت ان أخبر کلّ رجل منکم بمخرجه ومولجه وجمیع شأنه لفعلت ولکن أخاف أن تکفروا فی برسول اللّه {{صل}}...»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه176.</ref>. «به خدا سوگند اگر بخواهم میتوانم از همه خصوصیات هر کدام از شما که از کجا و چگونه و به چه هدف آمدهاید و چه تصمیم دارید و خصوصیات دیگر خبر دهم. امّا میترسم درباره من غلو کنید و مرا از رسول خدا {{صل}} بالاتر بدانید ویا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب کفر شما شود». | ||
'''٨. زمانی بیاید که از اسلام فقط نام آن باقی ماند:''' {{عربی|«یأتی علی الناس زمان لا یبقی فیهم من القرآن إلاّ رسمه ومن الإسلام إلاّ اسمه مساجدهم یومئذ عامرة من البناء خراب من الهدی...»}}<ref>نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ٣٦٩.</ref>. «روزگاری بیاید که در میان مردم از قرآن جز خواندن و قرائت؛ و از اسلام جز نام باقی نماند، در آن زمان مساجد از حیث بنا و ساختمان معمور و آباد است امّا از جهت هدایت و معنویت خراب است»<ref>نهج البلاغه، خطبه ٥٧.</ref>. | |||
'''٩. خوارج پس از من با خواری و ذلت زندگی خواهند کرد:''' {{عربی|«أما إِنَّکُمْ سَتَلْقَون بَعْدِی ذُلاً شامِلاً وَسَیْفاً قاطِعاً وَأَثْرَةً یَتَّخِذُها الظّالِمُونَ فِیکُمْ سُنَّةً»}}. «آگاه باشید پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده و استبداد روبرو میگردید اموال و حقوق شما را ستمگران می گیرند و این کار درباره شما برای همیشه معمول و مرسوم میگردد». همان طور که امیرمؤمنان(علیه السلام) خبر داد خوارج پیوسته از طرف حکومت ها مورد تعقیب قرار گرفته و اموال آنان پیوسته از طرف ستمگران تصاحب میشد.<ref>شرح نهج البلاغه ذیل همان خطبه.</ref>. | |||
'''١٠. از هر چه سؤال کنید خبر می دهم:''' {{عربی|«فاسألونی قبل أن تفقدونی، فوالذی نفسی بیده لا تسألونی عن شیء فما بینکم وبین الساعة... ألا أنبأتکم...»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ٨٩.</ref>. در این خطبه امیرمؤمنان حدود آگاهی خویش از غیب را بیان میکند و میفرماید: «از هر چه که تا قیامت پیش می آید سؤال کنید جواب خواهم داد»<ref>به شرح نهج البلاغه، ج٧، ص ٥٧ مراجعه شود.</ref>. این بود ده مورد از خبرهای غیبی امیرمؤمنان {{ع}} که در نهج البلاغه آمده است. | '''١٠. از هر چه سؤال کنید خبر می دهم:''' {{عربی|«فاسألونی قبل أن تفقدونی، فوالذی نفسی بیده لا تسألونی عن شیء فما بینکم وبین الساعة... ألا أنبأتکم...»}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ٨٩.</ref>. در این خطبه امیرمؤمنان حدود آگاهی خویش از غیب را بیان میکند و میفرماید: «از هر چه که تا قیامت پیش می آید سؤال کنید جواب خواهم داد»<ref>به شرح نهج البلاغه، ج٧، ص ٥٧ مراجعه شود.</ref>. این بود ده مورد از خبرهای غیبی امیرمؤمنان {{ع}} که در نهج البلاغه آمده است. | ||
::::::<big>'''خبرهای غیبی سایر [[امامان]]'''</big>{{عم}} | ::::::<big>'''خبرهای غیبی سایر [[امامان]]'''</big>{{عم}} | ||
::::::'''١.''' [[امام مجتبی]]{{ع}} از این که به وسیله همسر خود "جعده" مسموم میشود؛ خبر داد و نیز به [[امام حسین]]{{ع}} گفت: سی هزار نفر از مردمی که ادعا میکنند از امت اسلام هستند برای کشتن تو و اسیر کردن فرزندان و خانواده تو با هم همدست میشوند<ref>اثبات الهداة، ج۵، ص ۱۴۷ و ١۵۰ به نقل از امالی صدوق و خرائج راوندی.</ref>. | ::::::'''١.''' [[امام مجتبی]]{{ع}} از این که به وسیله همسر خود "جعده" مسموم میشود؛ خبر داد و نیز به [[امام حسین]]{{ع}} گفت: سی هزار نفر از مردمی که ادعا میکنند از امت اسلام هستند برای کشتن تو و اسیر کردن فرزندان و خانواده تو با هم همدست میشوند<ref>اثبات الهداة، ج۵، ص ۱۴۷ و ١۵۰ به نقل از امالی صدوق و خرائج راوندی.</ref>. | ||
'''٢.''' عمر بن سعد به [[امام حسین]]{{ع}} گفت: یا اباعبداللّه! در ناحیه ما مردم بی خردی هستند که میگویند من شما را می کشم! حضرت فرمود آنها بی خرد نیستند بلکه خردمندانند. امّا چشم من به این روشن است که تو پس از من جز کمی از گندم عراق نخواهی خورد<ref>همان کتاب، ج۵، ص ١٩٩ به نقل از ارشاد شیخ مفید.</ref>. اشاره به این که پس از داستان کربلا عمر زیادی نخواهد کرد و از عراق خارج نخواهد شد و به حکومت ری نخواهد رسید. | |||
::::::'''۳.''' [[امام سجاد]]{{ع}} به فرزندش [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: پس از من برادرت عبداللّه ادعای [[امامت]] میکند و مردم را به سوی خود دعوت می نماید امّا عمر او کوتاه است وزود از دنیا میرود. [[امام باقر]]{{ع}} می فرماید: پس از رحلت پدرم برادرم عبداللّه ادعای امامت و جانشینی پدرم را نمود ولی طولی نکشید که از دنیا رفت؛ همان طور که پدرم خبر داده بود <ref>همان کتاب، ج۵، ص ۲۴۵ـ ۲۴۶ به نقل از کشف الغمه اربلی.</ref>. | ::::::'''۳.''' [[امام سجاد]]{{ع}} به فرزندش [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: پس از من برادرت عبداللّه ادعای [[امامت]] میکند و مردم را به سوی خود دعوت می نماید امّا عمر او کوتاه است وزود از دنیا میرود. [[امام باقر]]{{ع}} می فرماید: پس از رحلت پدرم برادرم عبداللّه ادعای امامت و جانشینی پدرم را نمود ولی طولی نکشید که از دنیا رفت؛ همان طور که پدرم خبر داده بود <ref>همان کتاب، ج۵، ص ۲۴۵ـ ۲۴۶ به نقل از کشف الغمه اربلی.</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۵۰: | ||
'''۵.''' در داستان آن مرد شامی و هشام که درباره امامت با هم بحث می کردند. مرد شامی از هشام پرسید؛ در زمان ما امام کیست؟ هشام اشاره به [[امام صادق]]{{ع}} کرد و گفت: امروز [[امام]]{{ع}} ما همین مردی است که اینجا نشسته و مردم از گوشه و کنار به سوی او کوچ میکنند وما را از آسمان و زمین خبر می دهد و این علم و دانش را از پدران خود تا رسول خدا به ارث برده است. مرد شامی گفت: از کجا این سخن را تصدیق کنم و بپذیرم؟ هشام گفت: هم اکنون هر چه خواهی از او بپرس. [[امام صادق]]{{ع}} رو به او کرد و فرمود: می خواهی از جزئیات مسافرتت تا اینجا خبر دهم؟ همه را خبر داد و مرد شامی تصدیق کرد و به امامت آن حضرت ایمان آورد<ref>همان کتاب، ج۵، ص ٣٣۶ به نقل از کافی و ارشاد مفید و اعلام الوری طبرسی و احتجاج طبرسی.</ref>. | '''۵.''' در داستان آن مرد شامی و هشام که درباره امامت با هم بحث می کردند. مرد شامی از هشام پرسید؛ در زمان ما امام کیست؟ هشام اشاره به [[امام صادق]]{{ع}} کرد و گفت: امروز [[امام]]{{ع}} ما همین مردی است که اینجا نشسته و مردم از گوشه و کنار به سوی او کوچ میکنند وما را از آسمان و زمین خبر می دهد و این علم و دانش را از پدران خود تا رسول خدا به ارث برده است. مرد شامی گفت: از کجا این سخن را تصدیق کنم و بپذیرم؟ هشام گفت: هم اکنون هر چه خواهی از او بپرس. [[امام صادق]]{{ع}} رو به او کرد و فرمود: می خواهی از جزئیات مسافرتت تا اینجا خبر دهم؟ همه را خبر داد و مرد شامی تصدیق کرد و به امامت آن حضرت ایمان آورد<ref>همان کتاب، ج۵، ص ٣٣۶ به نقل از کافی و ارشاد مفید و اعلام الوری طبرسی و احتجاج طبرسی.</ref>. | ||
'''۶.''' سلیمان بن حفص میگوید: بر امام هفتم وارد شدم و خیال داشتم از آن حضرت بپرسم که امام بعد از شما کیست؟ پیش از این که من سؤال را مطرح کنم حضرت فرمود: ای سلیمان! پس از من فرزندم علی، وصی و جانشین من وحجت خدا بر مردم است<ref>همان کتاب، ج٥، ص ٥٠٨ به نقل از عیون اخبار الرضا.</ref>. | '''۶.''' سلیمان بن حفص میگوید: بر امام هفتم وارد شدم و خیال داشتم از آن حضرت بپرسم که امام بعد از شما کیست؟ پیش از این که من سؤال را مطرح کنم حضرت فرمود: ای سلیمان! پس از من فرزندم علی، وصی و جانشین من وحجت خدا بر مردم است<ref>همان کتاب، ج٥، ص ٥٠٨ به نقل از عیون اخبار الرضا.</ref>. | ||
'''٧.''' [[حمزة بن جعفر]] میگوید: یک سال [[حضرت رضا]]{{ع}} و هارون الرشید هر دو به حج آمده بودند یک روز در مسجدالحرام بودیم هارون از یک درب خارج شد و [[حضرت رضا]]{{ع}} از درب دیگر، ومن خدمت آن حضرت بودم اشاره به هارون کرد و فرمود: چقدر خانه او دور است و ملاقات نزدیک سپس فرمود: طوس! طوس! ای طوس! به زودی من و هارون را در کنار هم قرار می دهی<ref>همان کتاب، ج٦، ص ٧٧ به نقل از عیون اخبار الرضا.</ref>! و بدین ترتیب از این که محل دفن هر دوی آنها در خراسان خواهد بود خبر داد. | |||
'''٨.''' حضرت عبدالعظیم حسنی که در ری مدفون است میگوید: بر [[امام جواد]]{{ع}} وارد شدم و میخواستم از آن حضرت بپرسم که آیا [[قائم آل محمّد]]{{عم}} همان مهدی موعود است یا غیر او است؟ آن حضرت پیش از این که من سؤال خود را عنوان کنم فرمود: ای عبدالعظیم! [[قائم آل محمّد]]{{عم}} همان مهدی است<ref>همان کتاب، ج٦، ص ١٨١ به نقل از اکمال الدین صدوق.</ref>. | '''٨.''' حضرت عبدالعظیم حسنی که در ری مدفون است میگوید: بر [[امام جواد]]{{ع}} وارد شدم و میخواستم از آن حضرت بپرسم که آیا [[قائم آل محمّد]]{{عم}} همان مهدی موعود است یا غیر او است؟ آن حضرت پیش از این که من سؤال خود را عنوان کنم فرمود: ای عبدالعظیم! [[قائم آل محمّد]]{{عم}} همان مهدی است<ref>همان کتاب، ج٦، ص ١٨١ به نقل از اکمال الدین صدوق.</ref>. |