جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
وی از اهالی عینالتمر (شهری نزدیک [[انبار]] و در [[غرب]] [[کوفه]]) و از [[موالی]] [[بنیعبدالدار]] <ref>الطبقات، ج۴، ص۹۲.</ref> و برده [[صفوان بنامیه]]<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۸۴.</ref> بود. وی [[مسیحی]] <ref>مجمعالبیان، ج۶، ص۵۹۵.</ref> و به قولی [[یهودی]] <ref>روحالمعانی، مج۸، ج۱۴، ص۳۴۴.</ref> و عجمی بود<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۴۲۲.</ref> که در [[مکّه]] به آهنگری و شمشیرسازی اشتغال داشت.<ref>مجمعالبیان، ج۶، ص۵۹۵.</ref> ابوفکیهه همزمان با [[بلال]] [[اسلام]] آورد و از [[نخستین مسلمانان]] بهشمار میرفت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۰؛ اسدالغابه، ج۱، ص۲۶۴.</ref> [[مسلمانی]] او [[خشم]] صاحبش، [[صفوان بنامیه]] و [[بنیعبدالدار]] را برانگیخت و در پی آن، همانند دیگر [[مسلمانان]]، تحت [[آزار]] و [[شکنجه]] قرار گرفت؛ امّا او همچنان بر [[عقیده]] خود [[پایدار]] ماند. شگنجهگر او [[امیة بن خلف]] بود. او بتی را در برابرش گرفت و گفت: آیا این خدای تو نیست؟ ابوفکیهه پاسخ داد: خدای من کسی است که من، تو و این [[بت]] را [[آفریده]] است. [[امیه]] با شنیدن این سخن، سخت برآشفت و گلوی ابوفکیهه را فشرد. در این هنگام [[ابی بن خلف|اُبیّ بن خلف]] به برادرش امیه گفت: بر آزارش بیفزا تا [[محمّد]] با جادوی خود او را خلاص کند.<ref>انسابالاشراف، ج۱، ص۲۲۰؛ اسدالغابه، ج۱، ص۲۶۴.</ref> وی پس از مدتها شکنجه و آزار، بهدست [[ابوبکر]] خریداری و [[آزاد]] شد؛ امّا آزارش همچنان ادامه یافت تا در [[هجرت]] دوم مسلمانان به [[حبشه]]، با آنان همراه شد<ref>الطبقات، ج۴، ص۹۲.</ref> | وی از اهالی عینالتمر (شهری نزدیک [[انبار]] و در [[غرب]] [[کوفه]]) و از [[موالی]] [[بنیعبدالدار]] <ref>الطبقات، ج۴، ص۹۲.</ref> و برده [[صفوان بنامیه]]<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۸۴.</ref> بود. وی [[مسیحی]] <ref>مجمعالبیان، ج۶، ص۵۹۵.</ref> و به قولی [[یهودی]] <ref>روحالمعانی، مج۸، ج۱۴، ص۳۴۴.</ref> و عجمی بود<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۴۲۲.</ref> که در [[مکّه]] به آهنگری و شمشیرسازی اشتغال داشت.<ref>مجمعالبیان، ج۶، ص۵۹۵.</ref> ابوفکیهه همزمان با [[بلال]] [[اسلام]] آورد و از [[نخستین مسلمانان]] بهشمار میرفت.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۰؛ اسدالغابه، ج۱، ص۲۶۴.</ref> [[مسلمانی]] او [[خشم]] صاحبش، [[صفوان بنامیه]] و [[بنیعبدالدار]] را برانگیخت و در پی آن، همانند دیگر [[مسلمانان]]، تحت [[آزار]] و [[شکنجه]] قرار گرفت؛ امّا او همچنان بر [[عقیده]] خود [[پایدار]] ماند. شگنجهگر او [[امیة بن خلف]] بود. او بتی را در برابرش گرفت و گفت: آیا این خدای تو نیست؟ ابوفکیهه پاسخ داد: خدای من کسی است که من، تو و این [[بت]] را [[آفریده]] است. [[امیه]] با شنیدن این سخن، سخت برآشفت و گلوی ابوفکیهه را فشرد. در این هنگام [[ابی بن خلف|اُبیّ بن خلف]] به برادرش امیه گفت: بر آزارش بیفزا تا [[محمّد]] با جادوی خود او را خلاص کند.<ref>انسابالاشراف، ج۱، ص۲۲۰؛ اسدالغابه، ج۱، ص۲۶۴.</ref> وی پس از مدتها شکنجه و آزار، بهدست [[ابوبکر]] خریداری و [[آزاد]] شد؛ امّا آزارش همچنان ادامه یافت تا در [[هجرت]] دوم مسلمانان به [[حبشه]]، با آنان همراه شد<ref>الطبقات، ج۴، ص۹۲.</ref><ref>[[علی اکبر رضایی|رضایی، علی اکبر]]، [[ابوفكیهه ازدی (مقاله)|مقاله «ابوفكیهه ازدی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref> | ||
==ابوفکیهه در [[شأن نزول]]== | ==ابوفکیهه در [[شأن نزول]]== |