جبر و اختیار در کلام اسلامی
مقدمه
- مبحث جبر و اختیار و نقش انسان در افعال خویش و پیوند آن با اراده خدای متعالی، از مباحث مهمی است که همواره ذهن بشر را ـ اعم از مسلمان و غیر مسلمان ـ در عرصههای گوناگون دانش و فرهنگ به خود مشغول کرده است[۱] در زمان حیات رسول اکرم(ص)، این بحث به صورت پراکنده مطرح بود و طبق نقل صحیح مسلم[۲] و سنن ابن ماجه[۳] مشرکان قریش درباره قَدَر با ایشان منازعه میکردند؛ ولی رواج این بحث در زمان حیات ایشان نبود و پس از ایشان، از نیمه دوم قرن اول هجری، رشد و گسترش یافت[۴] ریشه این امر را باید در آیات قرآن، سخنان رسول اکرم(ص) درباره قضا و قدر و ملازمه ظاهری آن با مجبور بودن انسان دانست[۵] البته ارتباط مسلمانان با سایر ملتها و پیروان سایر ادیان و بروز حوادث سخت در جامعه اسلامی، اختلافات و آشوبهای اواخر خلافت عثمان، جنگهای زمان خلافت حضرت علی(ع)، رحلت پیامبر اکرم(ص) و بسته شدن باب وحی به رواج بحث جبر و اختیار دامن زدند[۶] نظریه جبر و قَدَر، پرطرفدار بوده و بنابر نقل شهرستانی[۷] نظریه "إن القَدَر خیره و شره من اللّه" نزد صحابه متقدم تقریبا اجماعی بوده است. یافعی نیز همین نظر را دارد[۸][۹].
- درباره مبدأ پیدایش نظریه جبر و تسلیم محض در برابر اراده الهی، عدهای معتقدند که این باور، ابتدا در بصره پدید آمده[۱۰] و گروهی دیگر بر این باورند که در أرباض شام پیدا شده است[۱۱][۱۲].
- بنابر نقل آقا بزرگ، نخستین کسی که درباره خلق افعال، مطالبی را نقل کرده، محمد بن اسماعیل بخاری مؤلف صحیح بخاری است[۱۳] و از قدیمیترین کسانی که به نشر عقیده جبر در میان مسلمانان پرداختند، جهم بن صفوان است[۱۴] طرفداران این نظریه که "جبریه" یا "جهمیه"[۱۵] نامیده میشدند به طور مطلق به تقدیر و جبر معتقد بودهاند. در مقابل، عدهای دیگر که به «قدریه» یا «قدریان» معروفاند، به آزادی و اختیار مطلق بشر عقیده داشتند[۱۶][۱۷].
- تاریخ دقیق پیدایش نظریه اختیار مطلق "تفویض" در میان مسلمانان در دست نیست؛ ولی با توجه به آغاز حرکت قدریه که موجب رسمیت یافتن آن شد، میتوان آن را از حوادث نیمه دوم قرن اول هجری دانست؛ حرکتی که از زمان حسن بصری[۱۸] و با نامه او به عبدالملک مروان آغاز شد[۱۹].
- در مورد منشأ این نظریه، میان دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آن را با عقاید برخی از فرقههای یهودی مرتبط میدانند و برخی از خاورشناسان آن را ناشی از عقاید لاهوت مسیحی و فلسفه یونانی دانسته، معتقدند که مسلمانان، عقیده اختیار را از متون فلسفه یونانی و از نوشتههای یوحنای دمشقی، به ویژه از ینبوع الحکمه وی میدانند. نظر دیگر هم این است که این اعتقاد برخاسته از متون دینی خود مسلمانان است[۲۰][۲۱].
- بر اثر کشمکش و نزاع میان طرفداران این دو نظر، به تدریج دو مکتب بزرگ کلامی معتزله و اشاعره در میان اهل سنت پدید آمدند[۲۲][۲۳].
- در میان شیعیان نیز نخستین نوشته در این زمینه، رسالهای است که امام هادی(ع)، آن را در پاسخ پرسش شخصی درباره جبر و اختیار مکتوب فرمودند. این رساله، با عنوان رسالة فی الرد علی اهل الجبر والتفویض و اثبات العدل والمنزلة بین المنزلتین توسط حسن بن علی بن شعبه حرّانی در کتاب تحف العقول آمده است[۲۴] از آن پس، علمای شیعه به تحقیق عمیق در این زمینه پرداختند و کتابها و رسالههایی در این باره نگاشتند[۲۵][۲۶].
- دور نگه داشتن جامعه از اهل بیت پیامبر(ع) و رجوع نکردن به آنان باعث شد برخی که توان تحلیل مباحث را نداشتند، برخلاف مضامین صریح کتاب خدا، هرگونه تأثیری را از اسباب و وسایط نفی کنند و به وادی جبر بیفتند یا برخلاف توحید افعالی و ربوبی، علیت و تأثیر خداوند را در افعال انسان انکار کنند و به تفویض معتقد شوند. از سوی دیگر، حاکمان ستمگری که میتوانستند با سودجویی از باورهای جبرگرایانه، از زیربار مسئولیت رفتار خویش شانه خالی کنند، عامل دیگری برای گسترش مسلک جبرگرایی شدند[۲۷][۲۸].
- خلفای بنی امیه از این مسلک بسیار سود جستند و افزون بر ترویج گرایش جبری، طرفداران آزادی و اختیار را از سر راه خویش برداشتند. در همین ایام، در میان اهل سنت، کسانی مانند معبد جهنی بغدادی و غیلان دمشقی که با جو حاکم، مخالف و به اختیار انسان معتقد بودند، به دست خلفای اموی از میان برداشته شدند[۲۹] پس از بنی امیه، خلفای عباسی تا زمان مأمون عباسی، با نظریه تفویض و اختیار همراه بودند؛ اما پس از قدرت یافتن متوکل عباسی، به جبر گراییدند و مکتب اشعری جریان غالب فکری شد و معتزله کنار رانده شدند[۳۰][۳۱].
- گروهی از مادیگرایان نیز مانند اشاعره، به جبر معتقدند و تنها تفاوت آنان دراین است که اشاعره، علت تحقق پدیدهها را خداوند میدانند؛ ولی اینان، افعال انسان را معلول مجموع حوادث طبیعی میپندارند که در پیدایی کارهای او دخیلاند[۳۲][۳۳].
- در ادیان ابراهیمی، آموزههای دینی غالباً بر اساس آزادی و اختیارند؛ در تورات اگرچه برخی آیات، دال بر تقدیر و علم پیشین الهیاند[۳۴]؛ ولی آیات دیگری نیز دال بر آزادی و اختیار انسان وجود دارد[۳۵] موضع اکثر قریب به اتفاق عالمان یهودی تا زمان ظهور اسلام، عقیده اختیار بوده است[۳۶]؛ ولی معاصر با زمان ظهور اسلام، یهودیان از اندیشه جبر طرفداری میکردند[۳۷] در مسیحیت نیز هر دو آموزه جبر[۳۸] و اختیار[۳۹] وجود دارند، به همین جهت، علمای مسیحی نیز در این زمینه اختلاف نظر دارند؛ ولی با این حال، اندیشه غالب در مسیحیت نیز، نظریه اختیارانگارانه است[۴۰] در میان فلسفههای رایج در یونان باستان نیز، هر دو نظریه وجود دارند. آنها، اعتقاد به جبر را از تمدن بین النهرین کسب کردهاند[۴۱] و در اندیشه یونانی الهههای تقدیر و دختران جبر به نامهای لاکزیس، کلوتو و آتروپوس، وجود داشتند که سرنوشت حتمیانسانها را برمیگزیدند[۴۲] در مکتب فلسفی رواقی نیز نظریه غالب، جبرانگارانه بوده[۴۳] و هراکلیتوس از قدیمیترین فلاسفه یونان نیز به جبر مطلق هستی معتقد بوده است[۴۴]؛ اما در عین حال، نظر مشهور میان فلاسفه یونان باستان، آزادی و اختیار انسان در تعیین سرنوشت خویش است[۴۵][۴۶].
- فلاسفه اگزیستانسیالیست نیز انسان را آزاد و مختار میدانند و معتقدند که انسان، زمانی انسان حقیقی است که براساس انتخاب و اختیار آگاهانه شخص خود رفتار کند[۴۷].
- در میان مذاهب اسلامی درباره این مبحث به طور کلی ۵ مسلک فکری وجود دارد[۴۸]:
۱. جبر محض
- جهم بن صفوان و پیروان او و نیز گروهی از اَزارقه [۴۹]. برای دفاع از عمومیت اراده و قضا و قَدَر الهی و نیز توحید در خالقیت، هرگونه فاعلیت و تأثیر را از انسان نفی و همه افعال او را مخلوق خداوند میدانستند[۵۰] اینان، نسبت افعال را به انسان مجازی میشمردند و بر آن بودند که خداوند این افعال را آفریده است[۵۱] این نظریه، چند اشکال مهم دارد: اولاً از نظر لغوی، کاربرد اسم فاعل هر فعلی برای کسی که آن فعل از او سر میزند، صحیح است، بنابراین اگر فاعل افعالی چون ظلم، کذب، کفر و... خداوند باشد، باید بتوان او را ظالم، کاذب، کافر و ... خواند، در حالی که طبق اجماع مسلمانان نمیتوان خداوند را با این صفات قبیح وصف کرد[۵۲]. ثانیاً با حکمت ارسال پیامبران و نزول کتابهای آسمانی سازگار نیست و به معنای جواز ظلم از سوی خداوند و برهم خوردن نظام تکلیف و ثواب و جزاست[۵۳][۵۴].
۲. جبر عرفانی[۵۵].
- ادامه مقاله، معنای امر بین امرین[۵۶].
۳. کسب اشعری[۵۷].
- ابوالحسن اشعری که در آغاز از پیروان مکتب معتزله بود و سپس از آن دست برداشت، برای توجیه اختیار انسان، جمع آن با خالقیت خداوند و رهایی از پیامدهای نادرست اندیشه جبر محض، نظریه کسب را برگزید که پیش تر حسین نجار و ضرار بن عمرو آن را طرح کرده بودند[۵۸] این نظریه تقریرهایی در آثار بزرگان اشعری دارد[۵۹] که معروفترین آنها چنین است: کسب عبارت است از مقارنت وجود فعل با قدرت و اراده انسان، بدون آنکه قدرت و اراده او در تحقق آن تأثیری داشته باشد[۶۰] انسان تحت تأثیر قدرت و اراده خداوند فعلی را انجام میدهد و او همزمان با خلق فعل در وجود انسان، قدرت و اراده انجام فعل را در وی میآفریند و انسان فقط کاسب این فعل الهی و محل ظهور این خلق خداوند است[۶۱] این نظریه نه تنها با نقد مخالفان اشاعره روبه رو شده است، بلکه برخی از محققان اشاعره نیز آن را نادرست و مبهم دانستهاند[۶۲]، به همین جهت، برخی از بزرگان اشاعره، درصدد برآمدند تا به تعدیل آن بپردازند. قاضی ابوبکر باقلانی معتقد بود که قدرت خداوند به اصل فعل و قدرت انسان به احوال و اوصاف آن یعنی به طاعت یا معصیت بودن آن تعلق میگیرد[۶۳][۶۴].
۴. کسب ماتریدی[۶۵].
- ابو منصور ماتریدی سمرقندی معتقد بود افعال انسان از روی علم و اختیار او و استناد آنها به انسان، حقیقی است. او برخلاف اشاعره، میان فعل و مفعول فرق گذاشته، میگوید: فعل عبد عین فعل خدا نیست، بلکه غیر ازفعل اوست. فعل خداوند، ایجاد و احداث، و فعل عبد غیر آن است؛ مثلاً در عمل نشستن، ایجاد نشستن فعل خداوند است؛ ولی خود نشستن فعل عبد است نه فعل خدا، هرچند مفعول عبد هم نیست[۶۶] تفاوت دیگر این نظر با کسب اشعری در این است که کسب اشعری، صرف مقارنت میان قدرت حادث انسان با مقدور است؛ ولی کسب ماتریدی، عبارت است از اختیار یا قصد، بنابراین هم میتواند بر فعل مقدم شود و هم بر قدرت حادث[۶۷][۶۸].
۵. تفویض[۶۹].
- معتزله، جز حسین بن محمد نجار و ابی حسن بصری[۷۰] معتقد بودند که خداوند، بندگان را آفریده و به آنان قدرت و اختیار داده و همه امور را به آنان تفویض کرده و خود هیچ گونه اراده و قدرتی در این باره ندارد[۷۱] نظریه تفویض نیز با مشکلاتی روبه روست؛ از سویی، همه افراد بشر را خالق مستقل افعال خود میداند که این با توحید افعالی ناسازگار است. از سوی دیگر، مستلزم این است که آنچه خدا نمیخواهد، در عالم محقق شود و آنچه میخواهد محقق نشود و مراد ابلیس بیشتر از مراد خدا تحقق یابد[۷۲][۷۳].
۶. امر بین امرین[۷۴].
- بنا بر تعالیم امامان(ع)، اندیشه صحیح در این زمینه، بطلان جبر مطلق و تفویض مطلق است. این نظریه که مقبول دانشمندان شیعی است، با دو تبیین فلسفی[۷۵] و عرفانی همراه شده است[۷۶]. در میان اهل سنت نیز مکتب ماتریدی، در این مسئله با مکتب اهل بیت هماهنگ است و محققان ماتریدی نظریه امر بین امرین را پذیرفتهاند[۷۷][۷۸].
- ↑ کیهان اندیشه، ش ۶۵، ص ۱۵۷، «رساله جبر و اختیار».
- ↑ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۰۴۶.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۳۲ - ۳۳.
- ↑ انسان و سرنوشت، ص ۳۱.
- ↑ درآمدی بر علم کلام، ص ۱۲۶.
- ↑ دانش نامه جهان اسلام، ج ۹، ص ۵۶۷.
- ↑ الملل والنحل، ج ۱، ص ۴۷.
- ↑ مرهم العلل، ص ۱۵۳.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ معارف، ش ۱۳، ص ۴ - ۵، ۱۳، «قدریان نخستین».
- ↑ نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج ۳، ص ۱۴۷۴.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ الذریعه، ج ۵، ص ۸۰.
- ↑ لغت نامه، ج ۴، ص ۷۴۸۸، «جبر».
- ↑ لغت نامه، ج ۴، ص ۷۴۸۸، «جبر».
- ↑ انسان و سرنوشت، ص ۱۳.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ الملل والنحل، ج ۱، ص ۳۰.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ معارف، ش ۱۳، ص ۴ - ۵ ، ۱۳ - ۱۶، «قدریان نخستین».
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ انسان و سرنوشت، ص ۱۳.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ تحف العقول، ص ۴۵۸ - ۴۷۵.
- ↑ الذریعه، ج ۵، ص ۸۰.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ آموزش عقائد، مصباح، ص ۱۳۹ - ۱۴۵.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ انسان و سرنوشت، ص ۲۱ - ۳۰.
- ↑ انسان و سرنوشت، ص ۲۱ - ۳۰.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص ۱۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ کتاب مقدس، اعمال رسولان، ۲: ۲۳؛ تثنیه، ۱۱: ۲۶.
- ↑ کتاب مقدس، ایوب، ۲۲: ۲.
- ↑ فلسفه علم کلام، ص ۶۵۷.
- ↑ فلسفه علم کلام، ص ۱۰۳.
- ↑ کتاب مقدس، اَفسُسیان، ۱: ۲ - ۵.
- ↑ کتاب مقدس، قرنتیان، ۹: ۱۷.
- ↑ فلسفه علم کلام، ص ۶۷۰ - ۶۷۱.
- ↑ تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ج ۱، ص ۱۷.
- ↑ جمهور، ص ۵۹۶ - ۶۰۵.
- ↑ تاریخ فلسفه، ج ۲، ص ۱۶۸.
- ↑ نخستین فیلسوفان یونانی، ص ۲۴۷، ۲۵۷.
- ↑ انسان شناسی فلسفی، ص ۱۱۹؛ تاریخ فلسفه، ج ۲، ص ۲۱۳؛ اخلاق نیکو ماخوس، ج ۲، ص ۷۳.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ تاریخ فلسفه غرب، ج ۴، ص ۴۷ - ۵۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ فرقهای از خوارج، پیروان ابوراشد نافع بن ازرق؛الاخبار الطوال، ص ۲۶۹؛ محاضرات فی الالهیات، ص ۱۹۶.
- ↑ محاضرات فی الالهیات، ص ۱۹۶؛ درآمدی بر علم کلام، ص ۲۷۷ - ۲۷۸.
- ↑ الملل والنحل، ج ۱، ص ۸۵.
- ↑ رسائل المرتضی، ج ۳، ص ۱۹۱ - ۱۹۲.
- ↑ مجموعه رسائل فلسفی، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ درآمدی بر علم کلام، ص ۲۷۸.
- ↑ کشف المراد، ص ۴۲۴.
- ↑ اللمع، ص ۶۹ - ۷۸؛ المطالب العالیه، ج ۹، ص ۹؛ درآمدی بر علم کلام، ص ۲۷۸؛ شرح المواقف، ج ۸، ص ۱۴۶.
- ↑ کشف المراد، ص ۴۲۴.
- ↑ درآمدی بر علم کلام، ص ۲۷۸.
- ↑ شرح المواقف، ج ۸، ص ۱۴۷.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ اصول الدین، ص ۱۰۵ - ۱۰۶؛ بحوث فی الملل والنحل، ج ۳، ص ۵۱ - ۵۴.
- ↑ التوحید، ص ۲۲۵ - ۲۲۹، ۲۵۶ - ۲۶۲؛ بحوث فی الملل والنحل، ج ۳، ص ۴۹ - ۵۱.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رسائل و مقالات، ص ۳۷۶.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۵۴۷؛ شرح المواقف، ج ۸، ص ۱۴۶؛ شرح المقاصد، ج ۴، ص ۲۴۸.
- ↑ اسفار، ج ۶، ص ۳۷۰؛ مجموعه رسائل فلسفی، ص ۲۷۲.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.
- ↑ مجموعه رسائل فلسفی، ص ۲۷۴ - ۲۷۶.
- ↑ توضیح المراد، ص ۵۵۸.
- ↑ درآمدی بر علم کلام، ص ۳۰۵ - ۳۰۳.
- ↑ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.