معاویة بن ابی سفیان در معارف و سیره حسینی
معاویه، فرزند ابوسفیان و هند جگرخوار، بنیانگذار سلسله خلافت اموی، از دشمنان سرسخت امام علی(ع) و مردی دارای رذایل اخلاقی بود. به صورت ظاهری هنگام فتح مکه ایمان آورد و در زمان خلافت خلیفه دوم والی شام شد. امام علی(ع) او را برکنار کرد اما برعلیه امام جنگ به راه انداخت و سرانجام با فسخ صلحنامه خود با امام حسن(ع) به حکومت رسید. او با معرفی یزید به عنوان جانشینی حوادث آینده و شهادت امام حسین(ع) را رقم زد.
مقدمه
معاویه بن ابی سفیان زمامداری خودکامه و طاغوتی جبّار بود. پدرش ابوسفیان و مادرش هند جگرخوار از سرسختترین دشمنان اسلام بودند. معاویه، خلیفهای سنگدل، حیلهگر، دروغگو و فتنهانگیز بود. از زمان عثمان، والی شام گشت و با علی(ع) جنگید و همواره علیه او توطئه مینمود. حسن بن علی(ع) نیز ناچار شد با معاویه قرارداد ترک مخاصمه امضا کند. معاویه به هیچ یک از تعهدات صلحنامه وفا نکرد. به کشتار بیگناهان و دستگیری و قتل یاران علی(ع) پرداخت و هواداران اهل بیت(ع) را سرکوب و قلع و قمع نمود و عمّال خویش را بر اموال و جانها و نوامیس مسلمین مسلّط ساخت و دیکتاتوریترین شیوههای حکومتی را در قالب تزویر و تبلیغات، اعمال میکرد و در ریشهکن ساختن دین پیامبر میکوشید. معاویه، ملعون به زبان پیامبر(ص) بود[۱].
از بدعتهای معاویه، بیعت گرفتن اجباری از مردم و شخصیتها برای ولایتعهدی فرزند شرابخوار و نالایقش "یزید" بود. قویترین گروه مخالف با آن بیعت، بنیهاشم و در رأس آنان حسین بن علی(ع) بود که مخالفت خویش را آشکارا اعلام کرد. اغلب چهرههای سرشناس یا با تهدید یا با تطمیع، پذیرفته بودند ولی امام حسین(ع) حتی در برابر معاویه که به ستایش یزید پرداخت، به بیان زشتیهای یزید اشاره کرد و از کار معاویه نکوهش نمود و رسوایش ساخت[۲]. در پاسخ نامۀ معاویه به آن حضرت، جنایات معاویه را در کشتن حجر بن عدی و یارانش و شهید کردن عمرو بن حمق و پیمانشکنی و فتنهانگیزیهایش برشمرد و حکومت معاویه را بزرگترین فتنه دانست و مبارزه با معاویه را برترین جهاد و موجب قرب به خدا بر شمرد: «وَ إِنّی وَاللّهِ ما أَعْرِفُ اَفْضَلَ مِنْ جِهادِکَ، فَإِنْ أَفْعَلْ فَإِنَّهُ قُرْبَةٌ إِلى رَبِّی، وَ إِنْ لَمْ أَفْعَلْهُ فَأَسْتَغْفِرُ اللّهَ لِدینى... وَاعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَيْسَ بِناسٍ لَكَ قَتْلَكَ بِالظِّنَّةِ، وَأَخْذَكَ بِالتُّهْمَةِ، وَإِمارَتَكَ صَبِيًّا، يَشْرَبُ الشَّرابَ، وَيَلْعَبُ بِالكِلابِ...»[۳]. همچنین اباعبدالله(ع) یک سال پیش از مرگ معاویه در یک سخنرانی عمومی در موسم حج، از معاویه به عنوان طاغوت یاد کرد و ستمهای او را برشمرد و از مردم خواست چون به شهرهای خود بازگشتند، سخنان آن حضرت را به مردم برسانند و آنان را به حقّ فراموششدۀ اهل بیت فرا خوانند، چرا که بیم زوال اسلام و از بین رفتن حق در کار است[۴].
امام حسین(ع) پیش از یزید، با پدرش معاویه و بنی امیه مخالف بود، آن هم نه نزاعی شخصی، بلکه نزاع مکتبی، وقتی از آن حضرت دربارۀ بنی امیه پرسیدند، فرمود: «إنّا و هم الخصمان اللّذان اختصما في ربّهم»[۵]. و این نزاع، پیوسته در گفتگوها و مجادلات، محسوس بود. خود معاویه هم میدانست که سید الشهدا(ع) هرگز سازش نخواهد کرد و در وصیتی که پیش از مرگ به یزید داشت، به او گفت که از مخالفت چهار نفر از قریش که مهمترین آنان حسین بن علی(ع) است بیم دارد و هشدار داد که اهل عراق، او را وادار به خروج بر ضدّ یزید میکنند و توصیه کرد که: واما الحسين... وإياك والمكاشفة له في محاربة سلّ سيف أو محاربة طعن رمح... وإياك يا بني أن تلقى الله بدمه فتكون من الهالكين[۶]. پس از مرگ معاویه در رجب سال ۶۰ هجری و هجرت امام به مکه، کوفیان نامه به آن حضرت نوشتند و ضمن سپاس خداوند بر مرگ دشمن جبار امام حسین(ع) از آن حضرت درخواست کردند به کوفه آید و محور حرکت و تجمع آنان در مبارزه بر ضدّ شامیان شود[۷].
معاویه در تحکیم سلطۀ بنی امیه بر مسلمانان و روی کار آمدن یزید و جنایتهای بعدی سهم عمده داشت. در زیارت عاشورا اشاره است به اینکه بنی امیه و پسر هند جگرخوار که به زبان خدا و رسول خدا ملعون است، روز عاشورا را روز شادمانی قرار دادند. آنگاه لعن بر آنان است: «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَبَا سُفْيَانَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ». و آنان با کشتن پسر پیامبر در کربلا، به نظر خودشان انتقام کشتههای خود را در بدر و احد گرفتند. و این چیزی بود که یزید در اوج قدرت پس از حادثۀ عاشورا، مستانه میخواند: لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا...[۸]. امام سجاد(ع) نیز در مجلس یزید، در رسواسازی او به کفر معاویه و ابوسفیان و جنگیدنشان با پیامبر خدا اشاره کرد و فرمود: جدّم علی(ع) در روز بدر و احد و احزاب پرچمدار رسول خدا(ص) بود، اما پدر و جدّ تو، پرچمدار کفر بودند: «وَ أَبُوكَ وَ جَدُّكَ فِي أَيْدِيهِمَا رَايَاتُ الْكُفَّارِ»[۹][۱۰].
معاویة بن ابی سفیان
معاویه و دارودسته فاسد اموی با به دست گرفتن زمام حکومت، انحرافی را که در سقیفه پدید آمده بود به حد کمال رساندند؛ زیرا معاویه زمانی که دشمنی خود را با مسلمانان به صراحت بیان و به عدم رضایت آنان به حاکمیت خویش اعتراف نمود، خلافت را به سلطنتی ستمبار و خودکامه تبدیل کرد آنجا که گفت: «به خدا سوگند! من خلافت را نه به محبتی که از شما سراغ داشتم پذیرا شدم و نه به جهت خرسندی از فرمانروایی خود، بلکه با شمشیری که میانتان نهادم آن را به دست آوردم»[۱۱].
ولی معاویه و جریانی که رهبریاش را خود بر عهده داشت با مانعی جدی و از میان برنداشتنی که همان اجرای صحیح احکام اسلام توسط امام علی(ع) بود روبرو شدند. افزون بر اینکه امام(ع) هیچگاه امت را به خود واننهاد و اعتقادات اسلامی را در دل آنان جایگزین ساخت. به همین دلیل مردم به ویژه مردم عراق بدو عشق میورزیدند. آن حضرت در این راستا به حفظ رسالت و امت اسلامی علاقه شدیدی داشت و بر ادعاهای هواداران سقیفه از جمله ابو بکر که عجز و ناتوانی خود را ابراز و از اشتباهات زیادش با این جمله که: «به حاکمیت شما درآمدم ولی بهترین فرد شما نیستم»[۱۲]، پوزشطلبید، خط بطلان کشید؛ زیرا از این پوزشخواهی تا اندازهای عدم امکان اجرای کامل دین اسلام استفاده میشود؛ ولی امام علی(ع) الگویی برجسته از رهبری حکیمانهای لایق و توانا آگاه و معصوم پس از رسول خدا(ص) از خویش ارائه داد و مسلمانان نیز در انتظار رهبری چون علی بن ابی طالب(ع) به سر میبردند.
اما معاویه در جهت به تباهی کشاندن این ارزشهای اسلامی و نبرد با هواداران و دوستداران اهل بیت(ع) و نابود ساختن ارزشهایی که امام علی(ع) آنها را میان مسلمانان ایجاد کرده بود دست به کار شد تا امت عزم و ارادهاش را از دست داده و با وجدانی مرده نتواند در برابر هوا و هوس فرمانروایان مخالف دین مقدس اسلام از خود پایداری و مقاومت نشان دهد.
معاویه در نخستین گام خود، اعلان کرد که هدف اصلیاش به دست گرفتن زمام حکومت بوده، هرچند در این راه خونهای زیادی از مسلمانان بیگناه ریخته شود و گفت: به خدا سوگند! من برای اینکه شما نماز بخوانید و روزه بگیرید و حج به جا آورید و زکات بپردازید با شما نجنگیدم بلکه در جهت دستیابی به حکومت با شما نبرد کردم[۱۳].[۱۴]
شیوه اسلامستیزی معاویه
در اینجا ناگزیریم طرحهای شیطانی که معاویه پایهگذاری کرد و رخدادهای بزرگی را که در کنار آنها به وجود آمد به دلیل اینکه از مهمترین علل و اسباب قیام ابا عبدالله الحسین(ع) بهشمار میآیند به نحو فشرده مورد بررسی قرار دهیم.
امام حسین(ع) خود بر وضعیت مسلمانان که از جنبههای اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی رو به تباهی رفته بودند شاهد و ناظر بود این تباهی به تمام معنا بخاطر سیاستهای ناشی از تلاشهای معاویه پدید آمد که در جهت تحمیل یزید با زور به عنوان خلیفه مسلمانان به اوج خود رسیده بود و امت را از مسیر واقعی اسلام دور ساخت. به همین دلیل امام حسین(ع) پس از هلاکت معاویه انقلاب بزرگ خویش را که به بیداری انسانها و ایجاد عزم و اراده در امت انجامید، آغاز نمود. اکنون برخی از ارکان سیاستهای جاهلی اموی که معاویه در اجرای آن بسیار کوشید از نظرتان میگذرد.[۱۵]
سیاست اقتصادی
معاویه از هیچگونه سیاست اقتصادی مالی منطبق با معنای متداول این کلمه برخوردار نبود، بلکه تصرف وی در جمعآوری اموال و دارایی و بخشش و توزیع آنها به دلخواه و تمایل خودش انجام میپذیرفت. او با بخشیدن ثروتهای کلان به هواداران خویش مخالفانش را از هرگونه بخششی محروم میساخت. اموال مردم را دریافت میکرد و به ناحق بر آنان مالیات میبست. در دوران وی فقر و تنگدستی میان اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان گسترش یافت در صورتی که ثروتهای هنگفت نزد گروهی اندک که بر سرنوشت و امور مسلمانان حاکمیت داشتند انباشته شده بود. در اینجا برخی از محورهای اصلی سیاست اقتصادی معاویه را یادآور میشویم:
ایجاد محرومیت اقتصادی
معاویه در مناطقی که مردم جبهه مخالف وی را تشکیل میدادند از جمله مدینه محرومیت اقتصادی را گسترش داد. حضور بسیاری از شخصیتهای مخالف خاندان اموی در مدینه که سودای حکومت نیز داشتند سبب شد که معاویه هیچگونه اموالی را برای مردم مدینه هزینه نکند. به گفته تاریخنگاران: معاویه مردم مدینه را به فروختن املاکشان مجبور ساخت و سپس خود آنها را با ارزانترین بها خریداری کرد و شخصی را برای اداره امور املاک و گردآوری درآمدهای آنان به مدینه فرستاد، ولی مردم از انجام کار او جلوگیری به عمل آورده و در رویارویی با فرمانروای خود عثمان بن محمد بدو گفتند: همه این اموال مربوط به ماست و معاویه ما را از پرداخت سهمیه بیتالمال محروم ساخته و درهمی به ما نپرداخته است به گونهای که زندگی ما فلج گشته و قحطی و گرسنگی دیارمان را فراگرفته است و معاویه املاک ما را تنها به درصدی از بهای واقعی آن خریداری کرده است و حاکم مدینه آنها را با بدترین و زشتترین عبارات پاسخ داد[۱۶].
معاویه گاهی مروان حکم و گاهی سعید بن عاص را بر مدینه میگمارد و این دو با هم در به خواری و ذلت کشاندن مردم این شهر و ایجاد فقر و محرومیت میان آنان، سخت تلاش میکردند.
عراق: از آنجا که عراق مرکز اصلی مخالفان معاویه را تشکیل میداد، وی مجازاتهای سخت اقتصادی را بر آنان تحمیل کرد. مغیرة بن شعبه فرمانروای وقت آن سامان از پرداخت سهمیه بیتالمال و ارزاق عمومی به مردم کوفه خودداری میکرد و فرمانروایانی که پس از معاویه روی کار آمدند نیز برای روا داشتن جور و ستم و ایجاد محرومیت میان مردم عراق به اعتبار اینکه اکثریت آنان آگاهانه از امیر مؤمنان(ع) طرفداری میکردند، همین شیوه را پی گرفتند.[۱۷]
حفظ حکومت با پول
معاویه، بیت المال را در جهت تثبیت پایههای حکومت و پادشاهی خود به کار گرفت و از اموال و دارایی به عنوان سلاحی استفاده کرد که میتوانست وی را بر امت استیلا بخشد. یکی از ترفندهای سیاست امویان این بود که مال را به عنوان سلاحی برای تهدید مردم و وسیلهای برای نزدیک ساختن آنان به خود به کار میگرفتند. گروهی را از آن اموال محروم و به گروهی دیگر در جهت خریدن آنها و حق السکوتشان چندین برابر دیگران پول میپرداختند[۱۸]. معاویه درآمد مصر را به عمرو عاص بخشید و در ازای همکاری عمرو با معاویه در نبرد با امیر مؤمنان(ع) دیار مصر را تا عمرو زنده بود طعمه وی ساخت[۱۹].[۲۰]
خریدن مردم
معاویه در سیاست اقتصادی خود شیوهای جدید به نام «خریدن مردم» گشود و در کمال پستی و فرومایگی آن را اعلان داشت و گفت: به خدا سوگند! هواداران پروپاقرص علی را با پرداخت مال، به خود متمایل خواهم ساخت و به اندازهای میان آنان مال و دارایی تقسیم کنم که دنیایم بر آخرتش فایق آید[۲۱].
نقل شده جمعی از اشراف عرب بر معاویه وارد شدند وی به هریک از آنان یکصد هزار درهم و به حتات عموی فرزدق هفتاد هزار درهم هدیه داد وقتی حتات از ماجرا اطلاع حاصل کرد به عنوان اعتراض خشمگین نزد معاویه برگشت و معاویه بدون شرم و حیا در پاسخ وی گفت: من با پرداخت آن پول به آنان دینشان را خریدم ولی تو را به حال خود رها ساختم.
حتات گفت: دین مرا نیز خریداری کن، معاویه فرمان داد جایزهاش را کامل کنند[۲۲].[۲۳]
مالیات نوروز
معاویه با بدعتی که بدون هیچ دلیلی آن را در آیین اسلام ایجاد کرد، برای تأمین هزینههای خود، مالیات نوروز را بر مسلمانان تحمیل کرد و در جهت پرداختن آن سخت آنان را مورد جور و ستم و تهدید قرار داد. به گفته مورخان مبلغ این مالیات به ده میلیون درهم میرسید که مسلمانان به پرداخت آن عادت کرده بودند و فرمانروایان بعد از معاویه نیز با قرار دادن آن به عنوان یک شیوه پسندیده، مسلمانان را به پرداخت آن مجبور ساختند[۲۴].[۲۵]
سیاست تفرقهافکنی
معاویه سیاست خود را براساس ایجاد تفرقه میان مسلمانان بنا نهاد، ولی بر این باور بود که حکومتش جز با گسترش دادن خصومت و دشمنی میان مسلمانان پا بر جا نخواهد ماند. وی از حیله و نیرنگی برخوردار بود که با تکرار و اجرای دقیق آن، در انجامش مهارت داشت و آن را در مورد مخالفان خود در دولت اعم از مسلمان و غیرمسلمان به کار میگرفت. اساس این نیرنگ را تلاشی مستمر در ایجاد تفرقه و پراکندگی، با شبههافکنی و برانگیختن کینهتوزیها میان مخالفان تشکیل میداد که برخی از این افراد خاندان و نزدیکان وی به شمار میآمدند. یکدلی و سازگاری دو انسان بر جسته و سرشناس برای معاویه قابل تحمل نبود و رقابت طبیعی میان چنین افرادی، معاویه را در جهت ضربه زدن به آنان کمک میکرد[۲۶].
جور و ستم بر عجم
معاویه در مورد غیر عربها فوقالعاده ستم روا داشت و آنان را به خواری و ذلت کشاند و یکبار تصمیم گرفت آنها را یکجا نابود کند. به گفته تاریخنگاران: معاویه، احنف بن قیس و سمرة بن جندب را خواست و به آنان گفت: جمعیت عجمها فزونی یافته به گونهای که گذشتهها به فراموشی سپرده شده است. گویی میبینم که اینان با چنگ انداختن بر عربها، بر آنان حاکمیت خواهند یافت. از اینرو، تصمیم گرفتهام عدهای از آنان را از دم تیغ بگذرانم و عدهای را (به بیگاری کشیده و) برای رونق بازار و ساخت و ساز راهها، نگاه دارم[۲۷].[۲۸]
تعصب قبیلهای
معاویه تعصبات قبیلهای را زنده کرد و در اشعار عربی، اشکال وحشتانگیز و دردناکی از کشاکشهای گوناگونی که سلطهگران اموی با ساخته و پرداخته کردن آنها، سعی در سرگرم نمودن مردم و جلوگیری از دخالت آنان در امور سیاسی داشتند، پدیدار گشته است. بنا به نقل مورخان: معاویه در جهت کاستن از ارزش و اهمیت قبایل اوس و خزرج و از اعتبار انداختن آنان در برابر جهان عرب و اسلام، به برانگیختن کینهتوزیهای دیرینه میان آن قبایل دست زد، چنانکه تعصبات یمنیها را بر ضدّ مصریها برانگیخت و آتش فتنه و آشوب را میان آنان شعلهور ساخت تا به وحدت و یکدلی که به مصالح دولت معاویه زیانی برساند، دست نیابند[۲۹].[۳۰]
سیاست زور و قدرت
معاویه با اتخاذ سیاست زورگویی و قلعوقمع به اداره امور مسلمانان پرداخت و به مقدّرات و عزت و شرافت آنها بیاحترامی نمود و پس از امضای قرارداد صلح، اعلان داشت که وی تنها به جهت حاکمیّت یافتن بر مسلمانان، به قتل و کشتار و خونریزی آنان پرداخته است و در جملهای از تکبّر و خودستاییاش دم زد و گفت: ما، زمان هستیم، هرکس را بالا ببریم فرادست است و هرکس را پایین آوریم، فرودست خواهد بود[۳۱].
کارگزاران و فرمانروایان وی نیز همین شیوه فریبکارانه را ادامه دادند. عتبة بن ابی سفیان، با مخاطب قرار دادن مصریان، بدانها گفت: به خدا سوگند! تازیانهها را بر پشت شما پاره خواهیم کرد. در سخنی از خالد قسری با مردم مکّه آمده است که گفت: به خدا سوگند! آنکس را که به پیشوای خود (معاویه) اهانت روا دارد، نزد من آورند وی را در حرم به دار خواهم آویخت[۳۲].[۳۳]
هرزگی و گستاخی و اهانت به ارزشهای دینی
معاویه به هرزگی و گستاخی معروف بوده است. ابن ابی الحدید میگوید: معاویه، در زمان عثمان انسانی فوقالعاده بیشرم و گستاخ و در انجام کارهای زشت انگشتنما بود و در دوران عمر اندکی پردهپوشی کرد، ولی در همان زمان لباس ابریشم و دیبا میپوشید و در ظرف طلا و نقره آب میآشامید و بر استرهایی با زین و لگامهای زرّین و دیبای آراسته به نقشونگار، سوار میشد.
در کتب سیره آمده که مردم درباره او گفتهاند: معاویه، در دوران عثمان در شام شراب مینوشید[۳۴]. از عبدالله بن بریده منقول است که گفت: من و پدرم بر معاویه وارد شدیم، ما را روی فرش نشانید و سپس برایمان غذا آوردند، خوردیم پس از صرف غذا شراب حاضر کردند و معاویه نوشید و به پدرم تعارف کرد، ولی پدرم در پاسخ او گفت: از آن زمان که رسول خدا(ص) شراب را حرام کرده، هرگز ننوشیدهام[۳۵]. در روایات متعددی سخن از رباخواری معاویه به میان آمده است، از جمله: معاویه ظرفی از طلا و یا ورق طلایی را به بیشتر از وزن آن فروخت. ابودرداء به او گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که از فروختن چند چیز نهی فرمود مگر اینکه مثل به مثل باشند. معاویه گفت: من در آن اشکالی نمیبینم.
ابودرداء به او گفت: چه کسی مرا از معاویه معذور میدارد؟ شگفتا! من سخن رسول خدا(ص) را به یاد وی میآورم ولی او نظر خودش را به من میگوید! من و تو هرگز در یک سرزمین گرد نیاییم. سپس ابودرداء بر عمر بن خطاب وارد شد و ماجرا را به اطلاع وی رساند و عمر به معاویه نوشت: چنین چیزی را جز مثل به مثل و یا به هموزن آن مفروش[۳۶].
ملحق کردن زیاد بن عبید رومی به نسب خود بدون حجّت شرعی و اکتفا به گواهی ابو مریم خمّار که خود نیز از نسب صحیح شرعی برخوردار نبود، از جمله مواردی است که معاویه ارزشهای اسلامی را به باد اهانت میگرفت و با این کار با سخن رسول خدا(ص) که فرمود: «الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ»[۳۷]؛ فرزند از آن صاحب بستر (شوهر) است و زناکار باید سنگسار شود، به مخالفت برخاست.[۳۸]
کینهتوزی و دشمنی آشکار با پیامبر و اهل بیت(ع)
معاویه نسبت به نبیّ اکرم(ص) کینه میورزید، او در دوران خلافتش در چهل نماز جمعه بر رسول خدا(ص) صلوات نفرستاد. برخی از هوادارانش سبب را از او پرسیدند، وی در پاسخ گفت: اگر بر او درود فرستم، عدهای بدان فخر و مباهات و گردنفرازی میکنند[۳۹]. معاویه شنید مؤذّن در اذان میگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ». از جا برجست و گفت: آری، پسر عبدالله! چقدر کارت بالا گرفته و بلندهمت شدهای که راضی گشتی نامت در کنار نام پروردگار جهانیان برده شود[۴۰].
وی کلیه دستگاهها و مراکز حکومتی خویش را به کار گرفت تا از ارج و عظمت اهل بیت که امانت رسول گرامی اسلام به شمار میآمدند، بکاهد تا آنجا که در جهت نبرد با آنان و دور ساختن آنها از واقعیت زندگی اسلامی، مهمترین ابزاری را که در اختیار داشت به خدمت گرفت از جمله:
- سخنوران درباری را به خدمت گمارد تا دلهای مردم را از اهل بیت(ع) متوجه دیگران کنند.
- برای کاستن از ارج و عظمت اهل بیت(ع) به جعل روایات از زبان رسول خدا(ص) پرداختند و معاویه از عناصری چون ابوهریره دوسی، سمرة بن جندب، عمرو عاص و مغیرة بن شعبه که به جعل صدها حدیث از زبان رسول خدا(ص) دست یازیدند، بهره برد.
معاویه با بهکارگیری مراکز آموزشی و ملامکتبیها کوشید تا کینه اهل بیت(ع) را در دل کودکان نونهال غرس نموده و نسلی مخالف آنان روی کار آورد. معاویه همچنان به خصومت و دشمنی خود با امیر مؤمنان(ع) استمرار بخشید و ناسزا و لعن آن بزرگوار را در مجالس عمومی و خصوصی خود، علنی ساخت و با اشاره به کلیه کارگزاران و فرماندارانش، از آنان خواست ناسزاگویی به آن حضرت را میان مردم منتشر ساخته و گسترش بخشند. بدین ترتیب، ناسزا گفتن به امیر مؤمنان(ع) به سراسر جهان اسلام سرایت کرد و معاویه در جمع مردم شام سخن گفت و اظهار داشت: رسول خدا(ص) به من فرمود: تو پس از من به خلافت خواهی رسید. بنابراین، سرزمین مقدس- یعنی شام- را که در آن انسانهای برجستهای وجود دارد برای خود برگزین و اینک من شما مردم را برگزیدم، شما نیز ابو تراب را لعن کنید[۴۱].[۴۲]
خشونت با شیعیان
شیعیان در عصر معاویه رسما مورد ستم و بیداد قرار گرفتند و به شدیدترین نوع قلعوقمع و رفتار خشونتبار، با آنان برخورد شد. امام محمّد باقر(ع) تهدیدی را که امویان بر پیروانشان روا میداشتند چنین به وصف میکشد: در هر منطقهای پیروان ما به قتل میرسیدند دست و پاهای آنان را به صرف شک و تردید در دوستی و محبّت ما میبریدند، هرکس از او به دوستی و محبّت ما یاد میشد به زندان میافتاد، یا اموالش چپاول میشد و یا خانهاش تخریب میگشت[۴۳].
معاویه کوشید تا شخصیتهای اندیشمند و آگاه شیعه را از میان بردارد و عده زیادی از آنان نظیر حجر بن عدی، رشید حجری، عمرو بن حمق و أوفی بن حصن را پای چوبه دار روانه ساخت. وی به آزار و شکنجه بزرگان شیعه اکتفا نکرد، بلکه جور و ستم خویش را متوجه زنان مسلمان نیز نمود و عدهای از آنها نظیر: زرقاء دختر عدی، سوده دختر عمّاره و امّ الخیر با رقیّه را مورد بیم و تهدید قرار داد.
معاویه با اشاره به تمام کارگزارانش از آنان خواست خانههای شیعیان را ویران نمایند و نام آنها را از دفتر پرداخت (بیت المال) محو و سهمیه پول و خرجی آنها را قطع کنند، همچنین به عمّال و مزدوران خود سفارش کرد تا گواهی شیعیان را در مسائل قضاوت و داوری و موارد دیگر نپذیرند تا برخواری و ذلّت آنان بیفزاید. بیان انحرافات و جرایمی که معاویه مرتکب شد در این اشارات گذرا نمیگنجد و به جهت تعدّد و گسترش آنها کتابی ویژه میطلبد، اینک در درجه نخست مقصود ما از این اشارات، عنوان مقدمهای در جهت بیان جنایت بزرگ وی تلقی میشود که به قیام سید الشهداء(ع) انجامید، جنایتی که در تحمیل فرزند فاسقش یزید به عنوان جانشین خود، تحقق یافت.[۴۴]
بیعت گرفتن با زور
خلافت، در دوران ابوبکر و عثمان دارای اندکی رنگ و آب اسلامی بود و این خلفا با شعار خلافت و جانشینی رسول خدا(ص) حکومت میکردند. معاویه نیز آنگاه که زمام حکومت را به دست گرفت- با اینکه به اندکی از نیرنگ و فریبکارهای او پی بردیم- هیچگاه به خود جرأت نداد رسول اکرم(ص) و رسالت آن بزرگوار را آشکارا و صریح در آغاز حکومتش به هماوردی بطلبد؛ زیرا معاویه برای تحکیم نمودن حکومت و در جهت اجرای سلطه بیشتر بر مسلمانان، از مظاهر اسلامی بهره میگرفت. از اینجاست که معاویه به حیلهگری و زیرکی فوقالعادهای توصیف شده چون بر بیهودهکاریهای خود، لباس اسلامی میپوشاند.
ولی تحمیل کردن یزید هرزه بر مسلمانان که آشکارا به فسق و فجور و عیاشی میپرداخت، گستاخی صریح نسبت به ارزشهای اسلامی و بیپروایی واضحی نسبت به عرف و آداب مسلمانان به شمار میآمد؛ زیرا مسلمانان همه به خوبی میدانستند که خلافت اسلامی، حکومت پادشاهی و سلطنتی نیست که با وراثت قابل انتقال به دیگری باشد و جز کسانی که کاملا آشنای به کتاب و سنّت بوده و بدان عمل نمایند و توان دستیابی به اهداف رسالت اسلامی و اجرای احکام آن را دارا باشند هیچکس شایستگی چنین منصبی را نخواهد داشت.
افزون بر اینکه تحمیل بیعت یزید بر مسلمانان، جنایتی بزرگ و دارای ابعادی اجتماعی و سیاسی مهمی بود که اگر قیام ابا عبدالله الحسین نواده رسول گرامی اسلام حافظ دین جدش از تباهی و نابودی، وجود نداشت اسلام و مسلمانان را از صفحه گیتی محو میکرد. برای آگاهی بر دامنه عظیم این جنایت هولناک، نخست باید بدانیم یزید کیست؟ و چه سبب شد که وی به خلافت رسید؟ و به چه دلیل بیعت او، دشمنی آشکار با اسلام و برگشت از دین و بازگشت مجدّد به جاهلیتی که اسلام با آن مبارزه کرد، تلقی میشود؟[۴۵]
منابع
پانویس
- ↑ برای شناخت پلیدیها و جنایات معاویه، ر.ک: «الغدیر»، ج۱، ص۱۳۸ تا ۳۸۴.
- ↑ مع الحسین فی نهضته، ص۵۴.
- ↑ الغدیر، علامه امینی، ج۱۰، ص۱۶۱.
- ↑ الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۱۹۸؛ موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۲۷۱.
- ↑ حیاة الامام الحسین بن علی، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ حیاة الامام الحسین بن علی، ج۲، ص۲۳۷؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۴، ص۳۳۲.
- ↑ مع الحسین فی نهضته، ص۷۶ به نقل از مقتل خوارزمی.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۶.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۴۶۰.
- ↑ تاریخ الخلفاء، ص۷۱.
- ↑ تاریخ الخلفاء، ص۷۱.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۶.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۲۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۲۲.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۲۴.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۱۲۷، به نقل از اثجاهات الشعر العربی، ص۲۷، دکتر محمد مصطفی.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۱۲۷.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۲۵.
- ↑ به وقعه صفین از نصر بن مزاحم، ص۴۹۵ و شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۳ مراجعه شود.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۱۲۸- ۱۲۹.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۲۶.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۱۳۱؛ به الحیاة الفکریة فی الاسلام، ص۴۲ مراجعه شود.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۲۶.
- ↑ حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۱۳۵؛ به نقل از عقاد در کتابش «معاویة فی المیزان»، ص۶۴.
- ↑ عقد الفرید، ج۲، ص۲۶۰.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۲۷.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۱۳۷.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۲۷.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۱۳۸- ۱۳۹؛ عقد الفرید، ج۲، ص۱۵۹.
- ↑ اغانی ابو الفرج اصفهانی، ج۲۲، ص۳۸۲ چاپ بیروت.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۲۸.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۱۴۴- ۳۴۷.
- ↑ مسند احمد حنبل، ج۵، ص۳۴۷.
- ↑ سنن نسایی، ج۷، ص۲۷۹.
- ↑ ماجرای ملحق کردن زیاد و علل و اسباب و آثار آن را در کتاب «حیاة الامام الحسن بن علی»، ج۲، ص۱۷۴- ۱۹۰ بیابید.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۲۹.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۱۵۱ به نقل از النصائح الکافی، ص۹۷.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۰۱.
- ↑ حیاة الامام الحسین، ج۲، ص۱۶۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۳۶۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۳۱.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۵؛ طبقات کبری، ج۵، ص۹۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۳۲.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۳۳.