خولان در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

نسب خولان

خَولان از قبایل بزرگ و نیرومند قحطانی است از نسل سبأ که دانشمندان انساب، نسب آن را به «خَوْلان بن عمرو بن مالک بن حارث بن مُرّة بن اُدَد بن زَید بن عمرو بن عریب بن کَهْلان بن سبأ» منتسب کرده‌اند.[۱] برخی نیز آنان را از فرزندان قُضاعَه دانسته اند[۲] و با شش واسطه نسب ایشان را به سبأ رسانده‌اند.[۳] همدانی، خَولان را به دو قسم «خَولان بن عمرو بن الحاف بن قُضاعه»[۴] و «خَولان العالیه»[۵] تقسیم کرده است. اما دکتر جواد علی این تقسیم را مستند ندانسته بر این اعتقاد است که این جدایی بواسطه اختلاف نسب نیست بلکه پیامد اختلاف طبیعت، مکان و دگرگونی احوال سیاسی و اقتصادی است که شاخه‌های این قبیله را از هم جدا کرده است. این امر، نسب شناسان را به اشتباه انداخته به گونه‌ای که موجب پیدایش این گمان در آنان شد که این تقسیم به واسطه اختلاف در نسب بوده است.[۶]

مواطن خولان

سکونت‌گاه نخستین خَولان در کنار مأرب و صرواح بود. اما پس از چندی، آنان به سه شاخه بزرگ تقسیم شدند؛ گروهی از آنان به نواحی مرتفع در مشرق صنعا مهاجرت کردند و به «خولان عالیه» معروف شدند[۷] این گروه، در مشرق شهر صنعا تا نزدیکی مأرب ساکن بودند[۸] و سرزمین آنان به نام «مخلاف خَولان العالیه» خوانده می‌‌شد.[۹] از بطن‌های معروف «خولان عالیه» یا همان «خولان طیال» می‌توان به «بنوسحام»، «سهمان»، «یمانیتان»، «بنوجهم»، «مکیر» و «بنونویق» اشاره کرد.[۱۰]

گروه دیگر، «خولان‌ بن‌ عامر یا ابن‌ عمرو» یا «خولان اجدود» یا «خولَن جدون» بودند.[۱۱] آنها در بخش‌های وسیعی از سرزمین صَعده از «جبل امّلیلی» تا جنوب‌ غربی «حقل صَعَده» ساکن بودند[۱۲]

از مشهورترین بطون این شاخه می‌توان به سَحار، بنوجماعه، بنومالک، کرب و مهره اشاره کرد[۱۳] «خولان قُضاعه» یا «خولان شام» هم گروهی دیگر از قبیله خولان بودند که به شمال مهاجرت کردند. از شاخه‌های قبیله خولان در خارج از یمن باید از بلی، اسلم، نهد، جُهینه و بَهراء نام برد[۱۴] برخی از محققان عرب مانند نشوان بن سعید حمیری[۱۵]خولان قضاعه و عالیه را یکی دانسته است.[۱۶]

جایگاه خَولان قضاعه، شهر بزرگ و آباد «صَعْدَةَ»[۱۷] در مجاورت قبیله همدان[۱۸] بود که تا صنعا شصت فرسخ و تا «خَیوان» شانزده فرسخ فاصله داشت.[۱۹] از دیگر مناطق آنان «شرف البیاض» و «قیوان» بود.[۲۰] ضمن آنکه از «مخلاف رداع» که بین نجد و حمیر قرار داشت، «میان نجد مذحج» و «قرن» هم به عنوان بلاد قبیله خولان یاد شده است.[۲۱] در «قَحمِه» که نزدیک زَبید است نیز بخشی از مردم خَولان با قبایل اشعر و همدان سکونت داشتند. [۲۲] همچنین «عشّان» را از منازل این قوم و «کنن» را از کوه‌های این قبیله گفته‌اند.[۲۳] آنان دره حاصل‌خیز به نام «دره علاف» را مالک بودند که در آن به کشاورزی می‌‌پرداختند و محصولات فراوانی را از آن، عاید خود می‌‌کردند.[۲۴]

سرزمین خولان در عصر جاهلی، به سبب آبادانی و وفور محصولات کشاورزی، به‌ویژه غلّات، مشهور بود.[۲۵] بیشتر خولانیان پس از فتوحات اسلامی متفرق شدند و در مناطق مفتوحه پراکنده شدند.[۲۶] بسیاری از آنان در شام [۲۷] و برخی نیز در مصر[۲۸] به‌ویژه فُسطاط و روستاهای «اَهْناس»، «بَهَسْنا» و «قَیْس» ساکن شدند.[۲۹] از نشانه‌های حضور پرشمار خولانیان در مصر، وجود مصلایی در محله «قرافه» است که به گزارش مَقریزی در قرن نهم،[۳۰] این مصلا همچنان محل برپایی برخی جشن‌ها بوده است.[۳۱] همچنین بر روی قبرهای متعلق به قرن سوم در برخی نواحی مصر و روی پاپیروسها نام خولانیان مشاهده می‌شود.[۳۲]

امروزه دو شاخه از قبیله خولان در یمن باقی مانده است که زیدی‌ مذهب‌اند:

  1. خولان طیال یا عالیه که تابع قبیله بَکیل‌اند.[۳۳] سرزمین این قبیله از شمال به بنی‌حشیش و نِهْم، از مغرب به بنی‌بهلول و بلاد سنجان، از جنوب به بلاد الحداد و از مشرق به مأرب محدود است.[۳۴] کاشت حبوبات و انگور در میان آنان رواج دارد. [۳۵]
  2. خولان قُضاعه یا خولان بن عامر که فقط در جنوب مرز حجاز در کوهستان‌های شمال‌ غربی صَعده و بر سر راه صنعا به مکه ساکن‌اند. در این ناحیه، انگور، گندم و قهوه به وفور کشت می‌شود.[۳۶] شخصیت‌های نامداری چون ابوادریس خولانی و ابومسلم خولانی منسوب به این قبیله‌اند.[۳۷]-[۳۸]

تاریخ جاهلی قبیله خولان

خولانیان از هزاره اول قبل از میلاد در سرزمین خولان - در یمن - زندگی می‌کردند. آنان در این دوره، تابع حکومت سبأ بودند. از این قبیله در شماری از کتیبه‌های یمنی ذکری به میان آمده است و در آنها آمده که مردم خولان در برابر سبئیان سر به شورش برداشته‌اند.

سردمداران حکومت سبأ نیز در مقابله با آنان، سپاهی را برای سرکوبی خولانیان گسیل داشته‌اند.[۳۹] در زمان ملک شمر حمیری معرکه‌ای در تهامه در مکانی به نام «بیش» (محافظة بیش) در منطقه جازان به پا شد که در آن خولانیان به فرماندهی «مقتوی ابوکرب» با قبایل «عک» و«سهرة» و «حرة» به نبرد پرداختند.[۴۰] حملات نظامی دیگری هم از سوی خولانیان به فرماندهی یکی دیگر از مقتوی‌ها در منطقه حریب در مأرب، منطقه خیوان در نزدیکی صنعا، وادی أملح در صعده و منطقه عسیر به ثبت رسیده است. [۴۱] مردم این قبیله در این دوره، گاه دست به راهزنی هم می‌‌زدند چندان که بر اساس یک نبشته معینی، آنان در حمله به کاروانی از معینیان (از حکومت‌های قدیم عربستان) شرکت داشتند.[۴۲] در دوره‌های بعد، بخش شرقی سرزمین خولان در مشرق «وادی ذَنَه» تابع حکومت حضرموت و بخش شمال غربی تابع حکومت سبأ و ذی‌ریدان بود.[۴۳]

خولانیان علاوه بر دولت‌های بزرگ یمنی، با ایرانیان نیز رابطه‌ای خصمانه داشتند[۴۴] که این امر، حکایت از قدرت و روحیه جنگجویی و غارت گری خولانیان در برابر نظام‌های حکومتی سبئیان، معینیان و ایرانیان دارد. خولانیان همچنین در چالش و کشمکش با قبیله همدان[۴۵] و قبیله غیر یمنی هوازن بودند چندان که پیکاری بزرگ به نام «یوم بیشه» بین خَولان قضاعه و هوازن در گرفت.[۴۶] خَولان با قبایلی همچون زُبید هم پیمان بود.[۴۷]

ادیان جاهلی خولان بت پرستی چونان بسیاری دیگر از اقوام عرب در شبه جزیره عربستان، در قبیله خولان نیز رواج داشت. آنان بتی به نام «عمیانس» داشتند که آن را می‌‌پرستیدند و از چهارپایان و کشت و زرع خود سهمی را برای آن در نظر می‌‌گرفتند.[۴۸] خولانیان همچنین بتی مشهور به نام «یعوق» داشتند که آن را در «أَرحَب» نصب کرده بودند و در پرستش آن با قوم همدان مشارکت داشتند.[۴۹] آنان در ایام حج، مناسک خود را با تلبیه در کنار این بت آغاز می‌کردند و سپس راهی حج می‌شدند.[۵۰] علاوه بر بت پرستی، دین مجوس نیز در برخی مردم این قوم رواج داشت.

در خولان آتشی شعله‌ور بود که مردم زرتشتی یمن آن را عبادت می‌‌کردند. این دین در پی تسلط ایرانیان بر یمن و انتشار آن در این سرزمین، در برخی مردم این سرزمین نفوذ یافته بود.[۵۱] ضمن این که احتمال ورود آیین‌های مسیحیت و به خصوص یهودیت[۵۲] به سرزمین خولان و گرایش برخی از مردم قبیله به این ادیان را هم نباید دور از ذهن دانست.

اسلام خَولان

در ماه شعبان سال دهم هجری ده نفر از نمایندگان خَولان به حضور نبی اکرم(ص) در مدینه رسیدند و عرضه داشتند: «ای رسول خدا(ص) ما به خدا و رسولش ایمان داریم». پیامبر(ص) از آنها از حال و وضع «عَمّ أنَس» (عُمیأنُس)[۵۳] پرسیدند و آنها گفتند: «همچون مبتلایان به جَرب در بدترین حال است و خداوند به جای آن احکام و فرمان‌هایی که تو آورده ای عنایت فرموده چون به سوی آن برگردیم ویرانش خواهیم ساخت». آن گاه آنان، در باره امور دینی خود از ایشان پرسش‌هایی کردند که پیامبر(ص) به آنها پاسخ دادند و دستور فرمودند: به آنان قرآن و احکام بیاموزند و به هر کدام دوازده و نیم اوقیه جایزه دهند. نمایندگان قبیله خولان پس از بازگشت نزد قوم خود، فوراً بت خود «عَمّ أنس» را ویران کردند و آنچه را رسول خدا(ص) بر آنان حرام فرموده بود، حرام و آنچه را حلال فرموده بود حلال دانستند.[۵۴] گفته شده که رسول خدا(ص)، ضمن روایتی برخی قبایل یمن از جمله سکون، کنده، سکاسک، خولان العالیه و أُملوک رَدمان را ستوده‌اند. [۵۵]

قبیله خولان و واقعه رده

خولانیان پس از درگذشت رسول اکرم(ص) در شمار اهل رِدَّه درآمدند اما دیری نپایید که با لشکرکشی سپاهیان ابوبکر، دوباره به اسلام بازگشتند. ابوبکر، یعلی بن منیه را به سوی این قوم فرستاد. او و سپاه همراهش، بر خولانیان ظفر یافتند و پس از گرفتن غنئم و اسیران به مدینه بازگشتند. برخی از اقوال هم حاکی از آن است که وی با مقاومتی از سوی مردم خولان مواجه نشد و بدون آنکه جنگی بین آنان صورت بگیرد، مردم خولان به اسلام بازگشتند.[۵۶]

خولان و فتوحات اسلامی

خولانیان در فتوحات اسلامی نقش فعالی داشتند.[۵۷] آنان در فتوحات شام از جمله نبرد «یرموک» شرکت کردند [۵۸] و پس از فتح آن، بیشتر آنان در این سرزمین ساکن شدند.[۵۹] در این نبرد، قبیله خولان همراه با قبایل همدان، مذحج، حمیر، خثعم، کنانه، قضاعه، لخم، جذام و حضرموت در میمنه و میسره سپاه جای داشتند.[۶۰] همچنین آنان در فتح مصر نیز مشارکت داشتند.[۶۱] در پی این فتوحات نیز، برخی از آنان در این سرزمین سکونت اختیار کردند.[۶۲] فتح اندلس نیز از دیگر مواقف حضور مردم این قبیله در جریان فتوحات بود. چهره نامدار این قبیله در این فتح، سمح بن مالک خَولانی بود که از فرماندهان بزرگ فتح اندلس به شمار می‌‌رفت. [۶۳]

خولان و حکومت امام علی(ع)

از آنجا که بنا بر نقل برخی گزارشات، غالب مرم خولان پس از فتح شام به این سرزمین مهاجرت کردند و در آن ساکن شدند،[۶۴] از این رو به جهت حضور بسیار اندک مردم خولان در عراق، طبیعی است که این قبیله نقش چندانی در تحولات و وقایع عراق به خصوص در ایام حکومت امیرالمؤمنین(ع) ایفا نکرده باشد. هر چند از حضور مردم این قبیله در جبهه معاویه هم گزارشی به ثبت نرسیده است. در هر روی، از مشارکت مردم خولان در وقایع و حوادث ایام حکومت علوی(ع) گزارشات اندکی در دست است که حضور جمعی از نخبگان و بزرگان آنان در مدینه و بیعت با علی(ع) از جمله آن است. در این خبر آمده بعد از کشته شدن عثمان، جمعی از معاریف یمن از جمله رفاعة بن شداد خولانی به مدینه آمدند و با حضرت دیدار نمودند. در این دیدار که ابن ملجم مرادی نیز حضور داشت، طرفین به ایراد سخن در این موضوع پرداختند.[۶۵]

در تقابلات نظامی ایام حکومت امام علی(ع) هم، برخی از مردم این قبیله در هر دو سوی میدان مشارکت داشتند که از چهره‌های ممتاز این قوم می‌‌توان از ابومسلم خولانی نام برد. در وقایع پیش از وقوع جنگ صفین، وی از سوی معاویه مأمور شد تا نامه‌ای را به کوفه نزد علی(ع) آورد و اموری را از آن حضرت طلب نماید که از جمله آنها تحویل قاتلان عثمان بود که با مخالفت امیرالمؤمنین(ع) مواجه شد.[۶۶].

برخی از گزارشات تاریخی از حضور برخی از مردان قبیله خولان در سپاه امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین حکایت دارد. در این اخبار آمده که فردی از سپاه شام به نام «کریب بن صباح حمیری» به میدان آمد و همآورد‌ طلبید. در این هنگام شخصی به نام «مبرقع بن وضاح خولانی» به میدان رفت و در نبردی تن به تن به شهادت رسید.[۶۷] از جندب بن حجیر خولانی که از اصحاب رسول خدا(ص) [۶۸] و از بزرگان و سرشناسان شیعه در عراق بود هم به عنوان یکی دیگر از شرکت کنندگان در صفین یاد شده است. وی در این جنگ، فرماندهی قبایل کنده و ازد را بر عهده داشت.[۶۹] همچنین از ابوعزه خولانی نیز که از وفود کنندگان بر پیامبر(ص) و از اصحاب ایشان بود به عنوان یکی از شرکت کنندگان در جنگ‌های جمل و صفین نام برده شده است. [۷۰]

در جنگ با خوارج نیز برخی از مردم خولان شرکت داشتند که از جمله آنان به نام «عبدالله بن زحر خولانی» می‌‌توان اشاره کرد که بر «عبدالله بن شجره سلمی» حمله برد و او را به هلاکت رساند.[۷۱]

قبیله خولان و قیام عاشورا

در جریان واقعه عاشورا نیز شاهد حضور چندانی از سوی مردم خولان نیستیم.[۷۲] از میان شهدای واقعه کربلا تنها از یک نفر با نسبت خولانی یاد شده است و آن، جندب بن حجیر خولانی است. جندب از اصحاب رسول خدا(ص) [۷۳] و از بزرگان و سرشناسان شیعه و از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بود و در جنگ‌های ایام آن حضرت از جمله صفین حضور داشت و در آن فرماندهی قبایل کنده و ازد را بر عهده داشت.[۷۴] وی قبل از برخورد کاروان امام حسین(ع) با حر بن یزید به خدمت آن حضرت(ع) رسید و به کربلا آمد[۷۵] و سرانجام در رکاب امام خویش به شهادت رسید.[۷۶] جندب بن حجیر خولانی از جمله کسانی است که در زیارت ناحیه مقدسه از او نام برده شده و بر او سلام داده شده است.

در آن سوی میدان هم، از حضور فردی به نام عبدالله بن قیس خولانی در جمع قتله کربلا خبر داده شده است. نقل است که مختار به هنگام انتقامش از شرکت کنندگان در شهادت سید و سالار شهیدان(ع)، دستور احضار او و چند تن دیگر را احضار کرد. مختار، آنان را بواسطه مشارکت در شهادت امام حسین(ع) ملامت کرد و سپس دستور داد تا آنان را به جرم تاراج کالای ورس[۷۷] حضرت و به یغما بردن لباس ایشان به هلاکت برسانند.[۷۸]

اعلام و رجال خولان

منابع تاریخی و رجالی، بزرگان و چهره‌های ممتاز بسیاری را از این قبیله را نام برده‌اند که از جمع آنان می‌‌توان به اسامی عبدالرضی خولانی از وفود کنندگان بر پیامبر اکرم(ص) به همراه دیگر نمایندگان خولان،[۷۹] ابوعزه خولانی از وفود کنندگان و از شرکت کنندگان در جنگ‌های جمل و صفین و از شهدای در رکاب امیرالمؤمنین(ع)،[۸۰] ابومسلم عبدالله بن ثوب خولانی از تابعین و از عباد و زهاد معروف شام، [۸۱] ابوادریس خولانی از راویان و عباد و زهاد شامی[۸۲] و عهده‌دار منصب قضاء دمشق در دوران معاویه[۸۳] و عبدالملک مروان،[۸۴] ابو محمد عبدالله بن طاوس بن کیسان از راویان شام،[۸۵] محمد بن حرب ابرش خولانی از قضات دمشق،[۸۶] ادریس بن فضل بن سلیمان خولانی کوفی از روات ثقه شیعه[۸۷] و... اشاره کرد.

منابع

پانویس

  1. همدانی، صفة جزیرةالعرب، ص۲۱۷. ابن‌اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج ۱، ص۴۷۲؛ قلقشندی، قلائد الجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، ص۱۰۱.
  2. ابن‌کلبی، نَسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج ۱، ص۱۷۸؛ ابن‌عبدالبرّ، الانباه علی قبائل الرواة، ص۱۱۷، ۱۳۸.
  3. رجوع کنید به یاقوت حموی، معجم البلدان، ذیل مادّه.
  4. رازی، تاریخ مدینه صنعا، ص۳۷.
  5. همدانی، الاکلیل، ج۱۰، ص۲۸.
  6. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۲، ص۴۰۱؛منتظر القائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۱-۸۲.
  7. رجوع کنید به مقحفی، ذیل مادّه؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۴۰۱
  8. مقحفی، معجم البلدان و القبائل الیمنیة، ذیل مادّه؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۴۰۱؛ الموسوعة الیمنیة، ذیل مادّه.
  9. محمدبن علی الاکوع، الیمن الخضراء مهد الحضاره، ص۵۴.
  10. مقحفی، معجم البلدان و القبائل الیمنیة، ذیل مادّه؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۴۰۱؛ الموسوعة الیمنیة، ذیل مادّه.
  11. مقحفی، معجم البلدان و القبائل الیمنیة، ذیل مادّه؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۴۰۱؛ الموسوعة الیمنیة، ذیل مادّه.
  12. مقحفی، معجم البلدان و القبائل الیمنیة، ذیل مادّه؛ نیز رجوع کنید به عبدالله بن علی وزیر، تاریخ الیمن: خلال القرن الحادی عشر الهجری ـ السابع عشر المیلادی، ص۸۳، پانویس ۱.
  13. مقحفی، معجم البلدان و القبائل الیمنیة، ذیل مادّه.
  14. مقحفی، معجم البلدان و القبائل الیمنیة، ذیل مادّه.
  15. نشوان بن سعید حمیری، شمس‌العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج ۷، ص۴۷۲۴.
  16. دانشنامه جهان اسلام، مقاله «خولان»، بهزاد لاهوتی، ج۱۶، ص۴۸۵.
  17. یعقوبی، البلدان، ص۹۸ و همدانی، صفة جزیرةالعرب، ص۲۱۷ و ۲۲۴.
  18. همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۲۱۸.
  19. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۴۰۶ ذیل کلمه صعده.
  20. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۲۲۴.
  21. عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۶۶؛ منتظر القائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۱-۸۲.
  22. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۷، ص۲۲.
  23. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۶۶.
  24. همدانی، صفة جزیرةالعرب، ص۲۲۴.
  25. همدانی، صفة جزیرةالعرب، ص۲۲۴.
  26. رجوع کنید به ابن‌کلبی، نَسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج ۱، ص۱۷۸؛ حرفوش، قبیلة طیء فی الجاهلیة و الاسلام، ص۹۵.
  27. رجوع کنید به سمعانی، الانساب، ج ۲، ص۴۱۹.
  28. عامری ناصری، الاصول الیمنیة فی القبائل العربیة و رجالها، ص۱۲۹.
  29. ابن‌عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۱۴۲؛ بری، القبائل العربیة فی مصر فی القرون الثلاثة الاولی للهجرة، ص۲۰۸.
  30. مَقریزی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، ج ۴، قسم ۲، ص۴۵۴.
  31. نیز رجوع کنید به عامری ناصری، الاصول الیمنیة فی القبائل العربیة و رجالها، ص۱۲۹.
  32. عامری ناصری، الاصول الیمنیة فی القبائل العربیة و رجالها، ص۱۲۹؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.
  33. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.
  34. حجری یمانی، مجموع بلدان الیمن و قبائلها، ج ۱، جزء۲، ص۳۱۵ـ۳۱۶.
  35. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.
  36. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.
  37. رجوع کنید به سمعانی، الانساب، ج ۲، ص۴۱۹.
  38. دانشنامه جهان اسلام، مقاله «خولان»، بهزاد لاهوتی، ج۱۶، ص۴۸۵-۴۸۶.
  39. قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۱۳ و ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۱۷؛ ابن کلبی، جمهرة النسب، ج۱، ص۱۷۵.
  40. أغناطیوس غویدی، المختصر فی علم اللغة العربیة الجنوبیة، ص۱۹؛ Hartwig Derenboug، Les Monuments Sabeens Et Himyartes D'musee D'archeologie De Marseille، In Revue Archeologique، ۳، Vol.، Xxxv، «۱۸۹۹»، P.۲۵
  41. Albert Jamme،Inscription from Mahram Bilqis p.۱۶۹،۱۵۵ and ۱۵۹.
  42. قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۱۳ و ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۱۷؛ ابن کلبی، جمهرة النسب، ج۱، ص۱۷۵.
  43. رجوع کنید به جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۲، ص۴۰۰، ۴۰۵.
  44. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۲، ص۴۰۰.
  45. همدانی، الاکلیل، ج۱۰، ص۶۵ و ۱۰۸ و ۱۲۴ و ۱۶۰ و ۱۶۲.
  46. عبدالرحمن عبدالواحد الشجاع، الیمن فی صدر الاسلام، ص۴۱.
  47. رازی، تاریخ مدینه صنعا، ص۳۷؛ منتظر القائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۱-۸۲.
  48. ابن کلبی، الاصنام، ص۴۳-۴۴؛ ابن-هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۰.
  49. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۹۲؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۳۱۷.
  50. زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۹۴.
  51. زرکلی، الاعلام، ج۲، ص۳۲۵.
  52. با توجه به گزارش ابن کلبی مبنی بر این که در بازگشت تبع از سفر عراق، وی دو حبر را از مدینه با خود همراه کرد و آنان، او را به ویرانی بتان فرمان دادند و وی با پذیرش این فرمان دستور به انهدام بتان داد و سپس خود و اهل یمن یکسره یهودی شدند، این احتمال بعید نمی‌نماید. محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۸۵؛ زرکلی، الأعلام، ج۲، ص۳۳۳.
  53. ابن کلبی، الاصنام، ترجمه، ص۱۳۹.
  54. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۴؛ منتظر القائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۲.
  55. ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۲۶۶؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج ۱۲، ص۹۰.
  56. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۵.
  57. رجوع کنید به ابن‌کلبی، نَسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج ۱، ص۱۷۸؛ حرفوش، قبیلة طیء فی الجاهلیة و الاسلام، ص۹۵.
  58. رجوع کنید به ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ج ۱، ص۲۵۵.
  59. رجوع کنید به سمعانی، الانساب، ج ۲، ص۴۱۹.
  60. ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۱۹۸؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۱.
  61. ر. ک. بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۱۱؛ ابن‌عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۱۴۲.
  62. عامری ناصری، الاصول الیمنیة فی القبائل العربیة و رجالها، ص۱۲۹؛ ابن‌عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۱۴۲؛ بری، القبائل العربیة فی مصر فی القرون الثلاثة الاولی للهجرة، ص۲۰۸.
  63. رجوع کنید به عامری ناصری، الاصول الیمنیة فی القبائل العربیة و رجالها، ص۱۲۹ـ۱۳۰؛ دانشنامه جهان اسلام، مقاله «خولان»، بهزاد لاهوتی، ج۱۶، ص۴۸۵.
  64. رجوع کنید به سمعانی، الانساب، ج ۲، ص۴۱۹.
  65. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۴۰.
  66. منقری، وقعة صفین، ص۸۵؛ ثقفی، الغارات، ج۲، ص۴۴۶.
  67. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳، ص۱۱۲.
  68. النمازی الشاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۴۰.
  69. النمازی الشاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۴۰.
  70. تستری، قاموس الرجال، ج۱۱، ص۴۲۳.
  71. محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۵، ص۸۷؛ ابن اثیر،الکامل فی التاریخ،ج۳، ص۳۴۶-۳۴۷.
  72. همان گونه که گفته شد بنا بر نقل برخی برخی منابع، غالب مرم خولان پس از فتح شام به این سرزمین مهاجرت کردند و در آن سرزمین ساکن شدند، از این رو طبیعی است که به علت حضور کم رنگ این قبیله در عراق شاهد نقش آفرینی حداقلی آنان در تحولات و وقایع عراق به خصوص در ایام حکومت امیرالمؤمنین(ع) باشیم. رجوع کنید به سمعانی، الانساب، ج ۲، ص۴۱۹؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۶۶.
  73. النمازی الشاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۴۰.
  74. النمازی الشاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۴۰.
  75. محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۷۴؛ النمازی الشاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۴۰؛محسن الامین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۴۳.
  76. حمید بن احمد المحلی، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۱۱.
  77. دانه‌های رنگی زرد جهت رنگ آمیزی لباس و مو.
  78. بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ، ج۶، ص۵۸؛ فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۳۲۰.
  79. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۴۰۰.
  80. تستری، قاموس الرجال، ج۱۱، ص۴۲۳.
  81. سمعانی، الانساب، ج۵، ص۲۳۴.
  82. سمعانی، الانساب، ج۵، ص۲۳۵.
  83. ابن جوزی، المنتظم، ج۵، ص۱۸۵.
  84. سمعانی، الانساب، ج۵، ص۲۳۵؛ وکیع، اخبار القضاة، ص۶۱۸.
  85. سمعانی، الانساب، ج۵، ص۲۳۵.
  86. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۲۶.
  87. نجاشی، رجال، ص۱۰۳؛ ابن داود حلی، رجال ابن داود، ص۴۷.