سعادت در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

سعادت در لغت عبارت است از معاونت امور الهی با انسان برای رسیدن به خیر[۱]. اصل آن "سعد" به معنای خیر و سرور[۲] در مقابل "نَحس" است. سعید در مقابل شقی است و سُعداء در مقابل أشقیاء[۳].

در دو آیه از آیات قرآن کریم درباره سعادت آمده است: ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا[۴]، ﴿يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ[۵].

"سعادت" آرمان جامعه انسانی در مکاتب اخلاقی و فلسفه سیاسی کلاسیک برشمرده شده است. سعادت و شقاوت مقابل هم هستند. سعادت هر چیزی عبارت است از رسیدن به خیر وجودش تا به وسیله آن کمال خود را یافته و در نتیجه متلذذ شود و سعادت در انسان که موجودی مرکب از روح و بدن است، عبارت است از رسیدن به خیرات جسمانی و روحانی و متنعم شدن به آن[۶].

مراحل سعادت

سعادت سه مرحله دارد:

  1. سعادت فطری و ذاتی، به اقتضای اسباب و علل، از جمله خصوصیات پدر و مادر، زمان و مکان، تغذیه حلال و پاکی رحم مادر و.... از این حیث انسان‌ها درجاتی از سعادت یا شقاوت را دارا هستند.
  2. سعادت اکتسابی به اعمال، عبادات، طاعات و ریاضت‌ کشیدن. هر انسانی به‌قدر گسترۀ وجودی خود تکالیفی دارد و عمل صالح با هر کیفیتی و در هر مقام و منزلتی در سعادت‌مندی مؤثر است و موجب قدرت روحی و معنوی و شرح صدر می‌گردد.
  3. سعادت فعلی که از دو سعادت قبلی حاصل می‌گردد و ثمرات آن در آخرت ظاهر می‌شود و ثواب و عقاب اخروی مبتنی بر این سعادت است[۷].

سعادت از نگاه فیلسوفان سیاسی

فیلسوفان سیاسی درباره حقیقت سعادت اختلاف کرده‌اند؛ سوفسطائیان سعادت را ارضای امیال و هوس‌ها دانسته‌اند؛ افلاطون سعادت را پیروی از فضیلت و اپیکورین‌ها سعادت را بهره مندی از لذات جنسی دانسته‌اند؛ بعضی کار و کوشش را موجب سعادت خوانده‌اند؛ کانت سعادت را حالت آرمانی می‌داند که انسان به‌تدریج به آن نزدیک می‌شود، ولی هرگز واقعاً به آن نمی‌رسد.

به نظر عده‌ای نیز آنچه انسان را سعادتمند می‌کند، تأمین کلیه نیازهای روز افزون معنوی و مادی، فردی و اجتماعی یک فرد در هماهنگی با افراد دیگر است که از طریق چیرگی بر جبر قوانین طبیعی و اجتماعی و رشد عالی تمدن و تکامل معنوی انسان حاصل می‌شود. عده‌ای نیز نبرد علیه بی‌سعادتی دیگران را بهترین سعادت می‌دانند؛ زیرا به زندگی انسان هدف و محتوا می‌بخشد[۸].[۹]

منابع

پانویس

  1. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۱۰.
  2. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۷۵.
  3. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۱، ص۳۲۱.
  4. «و اما آنان که نیکبخت شده‌اند در بهشتند؛ تا آسمان‌ها و زمین برجاست در آن جاودانند جز آنچه پروردگارت به دهشی پایدار بخواهد» سوره هود، آیه ۱۰۸.
  5. «روزی که (چون) فرا رسد، هیچ کس جز به اذن خداوند سخن نمی‌گوید؛ برخی نگونبخت و برخی نیکبخت‌اند» سوره هود، آیه ۱۰۵.
  6. محسن معینی، «سعادت و شقاوت»، دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ج۲، ص۱۲۰۰.
  7. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۵، ص۱۲۸.
  8. علی‌اکبر آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۸۱.
  9. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۳۳۷-۳۳۹.