شئون امام در عالم برزخ
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شئون امام در عالم برزخ (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
شئون امام در عالم برزخ
- متکلمان امامیه سخنانی اندک درباره شئون امام در عالم برزخ دارند. شیخ مفید نخستین متکلم این دوران، وجود حیات برزخی را تنها برای برخی افراد پذیرفته است. به باور او، ارواح انسانهایی که نه مؤمن محضاند و نه کافر محض، پس از مرگ تا قیامت به طور کلی نابود و معدوم میشود.[۱] به باور شیخ، امامان(ع) از جمله کسانیاند که حیات برزخی دارند، ازاینرو او شیعیان خالص را نیز به امامان محلق میداند.[۲] شیخ مفید معتقد است امامان(ع) پس از شهادت، از خاک به بهشت میروند و از نعمتهای الهی بهرهمند میشوند. آنها به انسانهای درستکاری که به ایشان میپیوندند، بشارت میدهند. همچنین خداوند هر لحظه آنها را از حال شیعیانشان آگاه میسازد و بهگونهای خاص ایشان صدای زائران را میشنوند.[۳] وی در کتاب المزار در یکی از زیارتنامههای امام حسین(ع)، عبارتی نقل میکند که گویا امام صدای زائر را میشنود و جایگاه و حاجت او را میداند. در این زیارتنامه، زائر حاجتهای خود را نیز از امام میخواهد.[۴] البته شیخ مفید هیچ تحلیلی دراینباره ارائه نکرده، و این زیارتنامه را نیز با تعبیر "روی عنه" نقل کرده است. با وجود این، او در ابتدای این کتاب تصریح میکند که این زیارات را جمع کرده است تا شیعیانی که به زیارت امام علی(ع) و امام حسین(ع) میروند، بدانند چه اعمالی را باید انجام دهند یا چه اذکاری را بخوانند.[۵] با توجه به دیدگاههایی که اخیراً از شیخ نقل شد، میتوان همین مضمون را به شیخ مفید نسبت داد. بدین بیان که امام در عالم برزخ زائران را میبیند و صدایشان را میشنود، به سلام آنها پاسخ میدهد و بر برآورده ساختن نیازهای ایشان به اذن خدا توانمند است.
سید مرتضی دیگر متکلم این دوران، نیز دراینباره سخنانی دارد. ابتدا باید دانست که او اساساً دیدگاه دوساحتی بودن انسان -نفس و بدن- را برنمیتابد و حقیقت انسان را که احکام و تکالیف متوجه اوست، چیزی جز همین هیکل مشاهدهشده نمیداند.[۶] بر این اساس، با مرگ آدمی، حیات هم از بین میرود. با وجود این، او بدون آنکه از اصطلاح حیات برزخی استفاده کند، نوعی حیات برزخی را نیز به تصویر میکشد. سید در برخی آثار خود، پرسشی مطرح میکند. پرسشگر که گویی از دیدگاه سید به حقیقت انسان آشناست، میپرسد که چگونه میتوان شهیدان را پس از مرگ زنده دانست درحالیکه میبینیم بدنهای آنها روی زمین افتاده است؟ افزون بر آن، از مسلّمات نزد تشیع آن است که وقتی مسلمانی نزد قبور امامان(ع) میرود، ایشان سخن او را بشنوند و سلام او را پاسخ گویند، درحالیکه قول به پایان حیات در دنیا با این امر مورد تسالم، منافات دارد. سید مرتضی پاسخ میدهد که اولاً حیات انسان متوقف بر وجود مجموع اجزای بدن نیست، برای نمونه، ممکن است دست آدمی قطع شود، اما او همچنان زنده باشد یا آنکه انسان چاق، لاغر شود، اما حیات او همچنان باقی است؛ ثانیاً خداوند متعال بخشی از اجزای دنیوی فرد را -که حیات وابسته به آنهاست- زنده میکند و اعضایی دیگر نیز در آن سرا به او میافزاید. ازاینرو میتوان آنها را زنده به شمار آورد.[۷] بنابراین سید حیات پس از مرگ را میپذیرد. وی به مناسبتی، با این پرسش مواجه میشود که آیا امیرمؤمنان(ع) زنده است و سخن ما را میشنود یا خیر؟ سید مرتضی پاسخ میدهد که امامان و نیز مؤمنان در جنّات خدا زندگی میکنند و روزی میخورند. آنگاه که زائران به زیارت قبور آنها میروند و سلام و درود میفرستند، خداوند این سلام و درودها را به آنان میرساند و ایشان اینچنین به این سلام و درودها علم مییابند، گویا زائر را دیده و صدای او را شنیدهاند.[۸] با وجود این، سید این سخن را نمیپذیرد که امام(ع) به دنیا بازمیگردد و به نحو شگفتانگیز در یک لحظه در مکانهای متعدد حاضر میشود و تصرفاتی در این عالم دارد. پیشتر بیان کردیم که بر اساس روایات، امام(ع) به بالین محتضر میآید و برای او ممثّل میشود. سید مرتضی این اندیشه را نیز بهگونهای انکار میکند. برای نمونه، سید روایاتی را که بیانگر حضور امیرمؤمنان(ع) بر بالین محتضر است، بهگونهای خاص تأویل میکند؛ بدین بیان که مقصود از این روایات -اگر صحت آنها را بپذیریم- آن است که محتضر ثمرۀ ولایت یا عدم ولایت خود نسبت به امام(ع) را میبیند نه آنکه حقیقتاً امام علی(ع) را ببیند؛ زیرا ممکن نیست در یک لحظه جسمی واحد بر بالین محتضرهای متعدد باشد.[۹] دیگر متکلمی که دراینباره سخن گفته، عبدالجلیل قزوینی است. وی نسبت به جایگاه امام در عالم برزخ -که البته به طور مستقل بدان نپرداخته است- بیانی خاص دارد. وی در کتاب خود دیدگاهی بدین صورت مطرح میکند: امامان همه غیبدان باشند و همه در گور غیب دانند تا بدان حد که اگر کسی به زیارت ایشان رود، دانند که منافق است یا موافق، و عدد گامها و نامهای همهکس دانند.[۱۰] قزوینی در برابر این نظریه به شدت واکنش نشان میدهد و به صراحت بیان میکند که غیب مخصوص خداوند است. به گفتۀ وی پیامبر با تمام عظمتی که داشت، در زمان حیاتش اگر در مسجد مدینه بود، نمیدانست در بازارها چه اتفاقی میافتد، مگر آنکه جبرئیل به او خبر میداد؛ امامان که مقام نبوت ندارند و اکنون در مدفن خود خفتهاند، چگونه از احوال جهانیان خبر دارند؟ به اعتقاد قزوینی این سخن هم از عقل دور است و هم از شرع، و اصولیان شیعه نیز از مدعاهای یادشده بیزاری جستهاند.[۱۱] این سخن دستکم در نگاه نخست نشاندهنده این واقعیت است که امامان(ع) در عالم برزخ از احوال تمام جهانیان آگاه نیستند. البته نمیتوان از این سخن نتیجه گرفت که قزوینی اعتقادی به وساطت فیض امامان(ع) -برآورده ساختن حاجات زائران- در عالم برزخ ندارد؛ زیرا برآورده ساختن حاجات زائران، نیازی به آگاهی امام از احوال تمام جهانیان ندارد.[۱۲].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح الاعتقاد، ص ۷۹. شیخ در موضعی دیگر نیز شیعیان را به چهار دسته تقسیم کرده و مینویسد: إنهم أربع طبقات طبقة یحییهم الله ویسكنهم مع أولیائهم فی الجنان وطبقة یحیون ویلحقون بأئمتهم فی محل الهوان وطبقة أقف فیهم وأجوز حیاتهم وأجوز كونهم علی حال الأموات وطبقة لا یحیون بعد الموت حتی النشور والمآب (همو، اوائل المقالات، ص۷۵).
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص ۷۲-۷۳.
- ↑ همو، المزار، ص۱۱۱.
- ↑ همان، ص ۳.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الكلام، تحقیق احمد حسینی، ص ۱۱۴.
- ↑ همو، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸.
- ↑ الأئمة الماضون والمؤمنون فی جنات الله تعالی، یتنعمون و یرزقون، فإذا زیرت قبورهم، و صلی علیهم أبلغهم الله تعالی ذلک إذا علمهم به و كانوا بالإبلاغ كأنهم له سامعون و له شاهدون (همان، ص ۲۸۱).
- ↑ همان، ج ۳، ص ۱۳۳-۱۳۴.
- ↑ عبدالجلیل قزوینی، نقض، تعلیق و تصحیح سید جلال الدین حسینی ارموی، ص ۳۰۴.
- ↑ همان، ص۳۰۵.
- ↑ ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت صفحه ۳۳۸ الی ۳۴۱.