آیا علم لدنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۳۷ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آیا علم لدنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

آیا علم لدنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلیامامت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ

 
محمد حسن قدردان قراملکی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«در تحلیل این شبهات به نکات ذیل اشاره می‌‌شود:

۱. عدم اختصاص علم لدنی به پیامبران: چنان که در تحلیل صفت الهام و عصمت گفته شد آن دو شرط نبوت ولکن به آن اختصاص نیافته است، بلکه قرآن کریم از بعض انسان‌های غیر پیامبران نام می‌‌برد که واجد صفات عصمت و الهام بودند. در مورد بحث نیز امر چنین است، علم لدنی از صفات لازم پیامبران اما به آنان اختصاص نداشته که اینک به برخی اشاره می‌‌شود:

  1. حضرت خضر: قرآن کریم از اعطای رحمت خاص از سوی خداوند و همچنین علم لدنی ﴿مِن عِندِنَا بر حضرت خضر خبر می‌ دهد: ﴿آتَینَاهُ رَحمَةً مِن عِندِنَا وَ عَلَّمنَاهُ مِن لَدُنَّا عِلمَا[۳]
  2. علم مصاحب حضرت سلیمان: حضرت سلیمان وقتی از یاران خویش خواست تخت بلقیس را از مسافت صدها کیلومتر بالفور نزد وی حاضر کنند، هر کدام یک وقتی را پیشنهاد دادند، اما فردی "آصف بن برخیا" پیشنهاد داد که من در یک چشم به هم زدن "قبل از این که پلک دوباره بسته شود" آن را حمل و حاضر می‌‌کنم: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ [۴]. قرآن به علم وی تصریح نکرده ولکن وصف و رمز قدرت وی را بیان داشته و آن "علم به کتاب" است که قطعاً علم عادی نبوده بلکه علم خاص و مورد عنایت الهی است. دلیل و شاهد این مدعا پیشنهاد عفریت از طایفه جن است که گفته بود من آن را قبل از آن که از جای خود بلند شوی، می‌‌آورم[۵]. روشن است کسی که دارای علمی‌ از کتاب و قدرتش از عفریت جن هم بیشتر است، می‌ بایست علمش غیرعادی و الهی باشد وگرنه با علوم عادی چنین امری ممکن نیست. چراکه با گذشت چندین هزاره از آن، کسی با علم عادی بر چنین کاری قادر نشده و ادعایی هم نداشته است. شاهد دیگر ملاک آیه شریفه یعنی ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ است که بر علوم کتاب مقدس و معارف دینی ناظر است که در پرتو آن مورد توجه و عنایت خداوند بوده است.
  3. علم غیب حضرت مریم (س): خداوند با نزول فرشتگانی به حضرت مریم مادر حضرت عیسی اخبار غیبی می‌‌دهد، مانند خبر تولد عیسی بدون پدر و نبوت وی: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ[۶].
  4. حضرت لقمان:حضرت لقمان در قرآن کریم به عنوان شخصیت دارای علم و حکمت الهی وصف شده است: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ[۷]

۲. تصریح پیامبر به علم لدنی امامان: پیامبر (ص) به علم غیب و لدنی اهل بیت در موارد مختلف تصریح داشته است و اگر چنین علمی‌ با اصل خاتمیت تهافت داشت خود پیامبر خاتم چنین عمل نمی‌ نمود. اینک به بعض نصوص در این خصوص اشاره می‌‌شود:"إِنَّ آلَ مُحَمَّدٍ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَآلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَمَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَمُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ ومَعدنُ العِلمِ"[۸]. مشابه روایت فوق از پیامبر (ص) متعدد روایت شده است، ذکر وصف "مَعدنُ العِلمِ" در کنار وصف "مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ" و محل فرود آمدن ملائکه روشن می‌‌کند که معدن علم بودن اهل بیت صرف علم کثیر و فراوان نیست، بلکه ظاهر در علم الهی است، به تعبیر دیگر معدن علم بودن اهل بیت رهاورد وصف "مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ" و "مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ" است.

۳. تصریح امام علی (ع) به علم غیب خویش: امام علی (ع) بارها به علم غیب خویش تصریح داشته است، چنان که می‌‌فرماید:"أَلَا وَ إِنَّا أَهْلُ‏ بَيْتٍ‏ مِنْ‏ عِلْمِ‏ اللَّهِ‏ عَلِمْنَا، وَ بِحُكْمِ‏ اللَّهِ‏ حَكَمْنَا، وَ مِنْ‏ قَوْلِ‏ صَادِقٍ‏ سَمِعْنَا" [۹] در این حدیث حضرت، علم اهل بیت را به صورت شفاف از جانب خداوند توصیف و تأکید می‌ کند که منبع علم و شنیدن ما قول صادق است که در آن هیچ احتمال خلاف و خطایی نیست:"أَلْهَمَنِي‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ عِلْمَ‏ مَا فِيهِ‏" [۱۰]. حضرت در خطبه دیگر تأکید می‌ کند که به اموری که از دید مردم نهان است، علم و آگاهی دارد: "وَ لَوْ تَعْلَمُونَ‏ مَا أَعْلَمُ‏ مِمَّا طُوِيَ‏ عَنْكُمْ‏ غَيْبُه‏‏" [۱۱]. در این خطبه حضرت به اموری که در سراپرده غیب است، مانند خبر دادن از ظهور حجاج بن یوسف، اذعان می‌‌کند. حضرت با اتکا به علم غیب خویش از مردم می‌‌خواست پیش از آن که حضرت را از دست بدهند از هر مسئله و نکته‌ای سؤال نمایند:"فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا تَسْأَلُونَنِي‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ... إِلَّا أَنْبَأْتُكُم‏‏" [۱۲]. حضرت در این کلام خویش می‌‌فرماید: از هر نکته و رازی تا قیامت سؤال کنید که به آن جواب خواهم داد. حضرت در خطبه دیگر بعد از درخواست از سؤال از همه چیز می‌‌افزاید که وی به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آگاه‌تر است [۱۳]. امام علی (ع) در موارد متعدد به پیشگویی حوادث آینده - که در اصطلاح ملاحم تعبیر می‌‌شود - می‌‌پرداخت که از عهده هیچ کس برنمی‌‌آید. اینجا می‌‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  1. خبر دادن از ویرانی کوفه[۱۴].
  2. خبر دادن از ویرانی و حمله به بصره[۱۵].
  3. پیشگویی حاکمیت بنی امیه و انقراض آن[۱۶].
  4. پیشگویی ظهور حجاج بن یوسف با عنوان "غلام ثقیف"[۱۷]
  5. تعیین کشتار دو طرف مقابل در جنگ نهروان قبل از جنگ[۱۸].
  6. پیشگویی حمله مغولان و جنایت آنها[۱۹]

شاید اینجا این شبها طرح شود که این همه علم غیب حضرت علی (ع) با آیاتی که علم غیب را تنها به خداوند منحصر می‌ داند منافات داشته باشد. ما پاسخ این شبهه را در فصل های آینده با عنوان شبهاتی پیرامون علم غیب امامان خواهیم داد.

۴. اعتراف بعض اهل سنت به علم غیب امام: برخی از عالمان منصف اهل سنت مانند ابن ابی الحدید با وجود نپذیرفتن امامت امامان از جمله امام علی (ع) ضمن اعتراف به فضل و کمال روحی آن حضرت، اخبار غیبی منقول از حضرت را مانند خبر کشته شدن ده نفر از اصحاب خود در جنگ نهروان و باقی ماندن ده نفر از جبهه مخالف، آن را از معجزات حضرت وصف می‌ کند. وی در شرح خطبه مربوط به پیش بینی کشتار جنگ نهروان می‌ نویسد:"هذا الخبر من الأخبار التی تکون متواترة لاشتهاره و نقل الناس کافة و هو من معجزاته و اخباره المفصلة عن الغیوب‏‏" [۲۰]. وی تأکید می‌‌کند که آن امر الهی است که خداوند راز آن را از طریق رسول خودش در اختیار حضرت قرار داده که بشر از ادراک مانند آن عاجز و ناتوان است: "ذلک امر الهی عرفه من جهة رسول الله (ص) من جهة الله سبحانه و القوة البشریة تقصر عن ادراک مثل هذا"[۲۱]. وی اخبار از غیب را در حد نوع بشر ممکن دانسته و آن را به خداوند نسبت می‌‌دهد[۲۲]. ابن عربی علم لدنی و اسرار سرّ الهی را برای امثال علی (ع)، ابن عباس و سلمان ممکن می‌‌داند[۲۳].

۵. علم غیب رهاورد ولایت باطنی: امامان با عنایت الهی دارای مقام ولایت باطنی بوده که در پرتو آن می‌‌توانند با عالم غیب ارتباط برقرار نموده و از طریق آن به علم گذشته و آینده آگاهی پیدا کنند، در اینجا ما به چند روایت بسنده می‌‌کنیم که نشان‌گر وجود پرسش و یا شبهه درباره نوع علم امامان در تفسیر دین در عصر خود ائمه بوده است:امام کاظم (ع) درباره منبع علم خودشان فرمود: "دامن و گستره علم ما بر سه قسم است. گذشته، آینده و حال. اما گذشته از سنخ مفسّر است که توسط پیامبر (ص) بر ما تفسیر شده است، اما علم آینده از سنخ نگاشته شده است که در کتاب جامعه، جفر و مصحف فاطمه درج شده است، و اما علم حاضر از نوع افکندن در قلب یا کوبیدن در گوش‌هاست، و این قسم افضل علم ماست. پیامبری بعد از پیامبر ما ظهور نخواهد کرد[۲۴] در این حدیث حضرت علم گذشته و آینده را از سنخ علم مفسّر و مزبور توصیف می‌ کند که ظاهر در تعلم از امثال پیامبر (ص) است. اما علم حاضر خودشان را از سنخ الهام و آن را بهترین علم خودشان نیز معرفی می‌ کند. در اینجا ممکن بود مخاطب با تأیید و پذیرفتن علم از سنخ الهام برای امامان دچار شبهه شود که امامان نیز پیامبران الهی هستند، امام (ع) بالفور به شبهه پاسخ داد که هرچند علم ما از سنخ الهام است، اما این به معنای نبوت و پیامبری نیست، و با رحلت پیامبر اسلام (ص) پرونده پیغمبری بسته شده است. در روایت دیگر شخصی از امام صادق (ع) از منبع علم خود در فتوا دادن سؤال نمود، حضرت فرمود: بر اساس کتاب و سنت. سائل اصرار داشت که بر منبع دیگر حضرت اشاره کند، دوباره سؤال کرد که اگر در کتاب و سنت نباشد؟ حضرت ظاهراً از بیان منبع علم خویش کراهت داشت، فرمود که: چیزی نیست که در کتاب و سنت نباشد. سائل دوباره سؤال خود را تکرار فرمود تا این که حضرت مجبور شد به منبع اصلی علم خویش تصریح فرماید که عبارت از تأیید و توفیق الهی که از طریق الهام یا روح القدس و فرشته ای صورت می‌ گیرد:"يُسَدَّدُ وَ يُوَفَّقُ فَأَمَّا مَا تَظُنُّ فَلَا" [۲۵]. مقصود از "يُسَدَّدُ وَ يُوَفَّقُ" الهام و تأیید توسط فرشته و روح القدس است که با این عبارت و عنوان از آن در روایت‌های دیگر تعبیر شده است. نکته‌ای که حضرت در ذیل روایت خود فرمود از آنچه تو بر آن گمان می‌‌کنی آن نیست، ممکن است گمان سائل علم امام از طریق اجتهاد و راه کارهای عادی باشد [۲۶] یا شبهه قیاس امامت و امام به نبوت و پیامبر باشد که حضرت آن را ابطال می‌‌کند.

امام صادق (ع) در روایت دیگر در پاسخ از سؤال چگونگی حکمشان فرمود: "بِحُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ دَاوُدَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْنَا شَيْ‏ءٌ لَيْسَ‏ عِنْدَنَا تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُس‏"[۲۷]. در روایت دیگر عبارت "أَلْهَمَنَا اللَّهُ‏ إِلْهَاماً" بر روایت پیش افزوده شده است [۲۸]

حاصل آن که:

  1. اصل ادعای علم لدنی و غیب هیچ ارتباط و اصطکاکی با نبوت و خاتمیت ندارد چراکه علم لدنی و غیب شامل انسان های غیرپیامبر هم می‌ شود و در تاریخ برای آن موارد بسیاری وجود دارد که در قرآن نیز به مواردی از آن اشاره شد. بر این اساس نفس علم غیب و اثبات آن برای امامان معصوم با اصل نبوت و خاتمیت تهافت و ناسازگاری ندارد.
  2. اگر مدعی علم غیب و لدنی علاوه بر ادعای آن، مدعی پیام آسمانی جدید در غیر قالب شریعت اسلام باشد، چنین علمی‌ با اصل خاتمیت تعارض پیدا می‌ کند، اما هیچ شیعی مدعی آن نیست که امامان چنین ادعایی داشتند، بلکه خود ائمه بعد از توصیف علم خود به الهام و الهی در مقام زدودن چنین شبهه ای برآمده و متذکر شدند که بعد از پیامبر اسلام (ص) پیامبری نخواهد آمد.
  3. اگر مقصود مدعی تهافت علم لدنی با خاتمیت این باشد که امامان در پرتو علم غیب خود، مدعی عصمت، حجیت گفتار و تشریع در بعض احکام اسلام‌اند، در این‌باره باید گفت اولاً: اصل ادعای علم غیب و لدنی با خاتمیت منافات ندارد، اما آنچه در نظر مستشکل منافات دارد، ادعای حجیت و تشریع است که تحلیل و پاسخ این شبهه در صفحات پیشین گذشت. آنجا ذکر شد که حجیت و تشریع آنان به اذن الهی - که شارع حقیقی اسلام است - و تفویض پیامبر اسلام می‌ باشد که در حقیقت آن نه منافی خاتمیت بلکه متمم و مکمل آن نیز می‌‌باشد»[۲۹].

پرسش‌های مصداقی همطراز

پرسش‌های وابسته

  1. امامت چیست؟ (پرسش)
  2. امامت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
  3. امامت در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
  4. قرآن در مورد امامت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  5. چه احادیثی در مورد امامت وجود دارد؟ (پرسش)
  6. امام کیست؟ (پرسش)
  7. امام در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
  8. امام در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
  9. قرآن در مورد امام چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  10. چه احادیثی در مورد امام وجود دارد؟ (پرسش)
  11. امامت چه کاربردهایی دارد؟ (پرسش)
  12. بحث از امامت چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
  13. دیدگاه‌های مذاهب اسلامی در باره امامت چیست؟ (پرسش)
  14. موارد اختلافی امامیه و اهل سنت در مورد امامت چیست؟ (پرسش)
  15. نظر امامیه در مورد تعیین تکلیف بر خداوند بر وجوب امامت چیست؟ (پرسش)
  16. آیا وجوب تعیین امام بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)
  17. آیا کلامی‌انگاری امامت بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)
  18. آیا مخالفان امامت کافراند؟ (پرسش)
  19. آیا امامت موروثی است؟ (پرسش)
  20. آیا امامت از دوران کودکی امکان‌پذیر است؟ (پرسش)
  21. آیا مقام امامت بر مقام نبوت برتری دارد؟ (پرسش)
  22. آیا امامان شیعه بر دیگر پیامبران برتری دارند؟ (پرسش)
  23. آیا می‌توان به مقام امامت بدون مقام نبوت رسید؟ (پرسش)
  24. آیا امامت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
  25. آیا غیبت امام با فلسفه ضرورت امامت ناسازگار است؟ (پرسش)
  26. آیا مهدویت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
  27. آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)

پانویس

  1. «ائمه فاقد علم اکتسابی یا علم غیب هستند، به عبارت دیگر، امامان معارف دینی را به شیوه اکتسابی از امام قبل به دست آورده‌اند و با رأی و اجتهاد و استنباط احکام شرعی را تحصیل کرده اند»، (محسن کدیور، مجله مدرسه، ش ۳، اردی بهشت ۱۳۸۵، ص ۹۵ و نیز: همو، «بازخوانی امامت در پرتو نهضت حسینی»، روزنامه شرق، مورخه ۱۴ و ۱۵ اسفند ۱۳۸۴).
  2. بسط تجربه نبوی، صص ۱۵۹، ۱۴۸ و ۱۳۵.
  3. سوره کهف، آیه:۶۵.
  4. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است؛ سوره نمل، آیه:۴۰.
  5. ﴿قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ دیوساری از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت می‌آورم و من در این کار بسی توانمند درستکارم؛ سوره نمل، آیه:۳۹.
  6. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه:۴۴.
  7. و به راستی ما به لقمان فرزانگی داده‌ایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بی‌نیازی ستوده است؛ سوره لقمان، آیه: ۱۲.
  8. الکامل، ج ۲، س ۵۴؛ اسد الغایة، ج ۳، ص ۱۹۳؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۲۸۳؛ موسوعة الامامة فی نصوص اهل السنة، ج ۳، ص ۴۴۰.
  9. «ما اهل بيت از علم خدا بهره گرفتيم و به حكم خدا حكم مى‌كنيم و سخن از پيامبر راستگو شنيديم» شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۷۶، ذیل خطبه ۱۶؛ ابن عبدالله، العقد الفرید، ج ۴، ص ۱۵۷؛ البیان و التبیین، ج ۲، صص ۵۰ - ۵۲.
  10. «هر چه در او هست خداى تعالى به من الهام نموده است» بحار، ج۲۶، ص۴.
  11. «از امورى كه بر شما پنهان است، آنچه را كه من مى‏‌دانم اگر شما مى‌‏دانستيد...» نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۱۱۵، ص ۳۶۴.
  12. «پس پيش از آنكه مرا نيابيد از من بپرسيد. به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست از آنچه كه از امروز تا قيامت رخ خواهد داد، از من نخواهيد پرسيد مگر اينكه شما را خبر خواهم داد» نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۹۲، ص ۲۷۳.
  13. نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۲۳۱، ص ۷۶۱.
  14. نهج البلاغه، خطبه ۴۷، ص ۱۳۴.
  15. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۱، ص ۰۱؛ خطبه ۱۲۸، ص ۳۹۵.
  16. نهج البلاغه ، خطبه ۸۶، ص ۲۱۸؛ خطبه ۹۲، ص ۲۷۵.
  17. نهج البلاغه ، خطبه ۱۱۵، ص ۳۴.
  18. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۴، خطبه ۵۸.
  19. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، خ ۱۲۸، ص ۳۹۷.
  20. شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۴.
  21. شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۴.
  22. «اعلم انا لاننکر ان یکون فی نوع البشر اشخاص یخبرون عن الغیوب ولکن کل ذلک مستند الی الله سبحانه»، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص ۱۲.
  23. ر.ک: الفتوحات، ج ۱، ص ۱۵۱، باب ۱۴.
  24. "مَبْلَغُ‏ عِلْمِنَا ثَلَاثَةُ وُجُوهٍ‏ مَاضٍ‏ وَ غَابِرٌ وَ حَادِثٌ‏ فَأَمَّا الْمَاضِي‏ فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ‏ فَقَذْفٌ‏ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا"؛ کافی، ج ۱، ص ۲۶۴، باب جهات علوم ائمه، ج ۸، ص ۱۲۵؛ برای توضیح روایت ر.ک: مرآة العقول، ج ۳، ص ۱۳۶؛ ملاصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۴۹؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۲۶۴، ذیل کلمه زبر.
  25. «مورد تأييد و توفيق قرار مى گيرد و آنچه تو گمان دارى نيست» بحار، ج۲، ص۱۷۵.
  26. بحار، ج۲، ص۱۷۵.
  27. «به حكم خدا و حكم داوود؛ چون موضوعى به ما مراجعه شود كه حكم آن نزد ما حاضر نباشد، روح القدس آن را به ما القاء مى‌كند» بحار، ج ۲۵، ص ۵۶.
  28. بحار، ج ۲۵، ص ۵۶.
  29. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ - ۲۱۰.