منظوراز شبهه توکیل در مهدویت چیست؟ (پرسش)
منظوراز شبهه توکیل در مهدویت چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با معارف مهدویت / مهدویت در اسلام / اعتقاد به مهدویت |
مدخل اصلی | توکیل در مهدویت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
منظوراز شبهه توکیل در مهدویت چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین حسین الهینژاد، در کتاب «بررسی و تحلیل انتظار در اهلسنت» در اینباره گفته است:
«از جمله شبهاتی که در عرصه مهدویت در میان اهل سنت رواج پیدا کرده، شبهه توکیل و تفویض است. توکیل و تفویض به معنای انجام ندادن کارها و موکول کردن آنها به زمان ظهور امام مهدی (ع) است: یعنی برخی کارها هست که در جامعه اسلامی لازم است اجرایی شود و مسلمانان باید برای احیای عزت اسلامی به آنها جامه عمل بپوشانند؛ اما به سبب این باور و اعتقاد دست روی دست میگذارند و به امید ظهور امام مهدی (ع) و نزول حضرت عیسی (ع) از انجام دادن آن خودداری میکنند؛ مثلاً عزت اسلام و مسلمین وابسته به تحرک و انقلاب و نیز مبارزه با ظالمان و ستمگران است و برای ایفای این کار باید ابتدا دست به تشکیل حکومت اسلامی زد و در مسیر تشکیل حکومت اسلامی، باید با بیگانگان و سلطهگران مبارزه و مقابله کرد تا عزت و اقتدار اسلامی به دست آید؛ ولی متأسفانه با وجود باورداشت مهدویت و انتظار، این تحرک و پویایی از مسلمانان سلب شده است و همه به امید ظهور و نزول از اجرای این کارها منصرف شدهاند و آن را به زمان ظهور نزول امام مهدی موکول کردهاند تا حضرت مهدی (ع) بیاید و حضرت عیسی (ع) کند و آنها را اجرایی کنند.
آقای بستوی در کتاب المهدی المنتظر در بیان این شبهه مینویسد: يَرَى بَعْضُ المُؤَلِّفِينَ أَنَّ مِنَ الْآثَارِ السَّيِّئَةِ الَّتِي وَجَدْتُ فِي الْمُجْتَمَعِ الإِسلامِي مِنْ جَراءِ نَظَرِيَّةِ الْمَهْدِيِّ أَنَّ الْمُسْلِمِينَ مَالُوا إِلَى التَّواكُلِ وَ تَركِ الْعَمَلِ وَ التّذمرِ وَ الْبُكَاءِ وَ الْعَوِيلِ بَدَلًا مِنْ أَنْ يَنهَضُوا وَ يَجْتَهِدُوا لِإِنشَاءِ مُجْتَمَعٍ إِسْلَامِيٍّ يسودُ فِيهِ الْعَدْلُ وَ الْحَقُّ وَ لَا يُظْلَمُ فِيهِ الضَّعِيفُ وَ لَا يَطْغَى فِيهِ الْقَوِيُّ[۱]. همو در پاسخ به این شبهه مینویسد: وقتی به تاریخ اسلامی نگاه میکنیم، انقلابها و نهضتهای بزرگی را میبینیم که در جامعه اسلامی رخ داده و به نوعی بستر عزت و اقتدار اسلام و مسلمین را فراهم کرده است و در واقع اندیشه مهدویت خاستگاه این انقلابها و نهضتهاست؛ یعنی اندیشه مهدویت پایهگذار و اساس آنها به حساب میآید؛ پس چنانچه اندیشه مهدویت در زمان ظهور موجب اعتلای اسلام و اقتدار مسلمین میشود، چرا از این اندیشه در عصر انتظار استفاده نکنیم تا مسلمانان و جامعه اسلامی به عزت و اقتدار برسند؟ بنابراین بر هر مسلمانی واجب است در مسیر اشاعه فکر مهدویت و اعتلای عزت اسلام، همه تلاش و کوشش خویش را مصروف دارد و در آخر اشاره میکند که اگر در جامعه اسلامی نگرش منفی به مهدویت و انتظار ایجاد میشود، باید در صدد پاسخ به آنها بر آمد، نه اینکه اصل این اندیشه و باور را خدشهدار کرد.
بیگمان از طرح این شبهه و پاسخهایی که صاحب کتاب المهدی المنتظر فی ضوء الأحادیث والآثار الصحیحة بدان داده است، به راحتی میتوان به موضوع انتظار، آن هم انتظار فعال و پویا رهنمون شد؛ زیرا در لابهلای این پاسخ، مؤلفهها و شاخصههایی بیان شده است که به نوعی تداعی مقوله انتظار، آن هم انتظار عملی است؛ مثلاً بستوی در پاسخ مذکور، به بحث انقلابها و نهضتها اشاره میکند و عامل اصلی رخداد آنها را اندیشه مهدویت میداند و سپس بیان میکند که میتوان با الگوگیری از اندیشه مهدویت در عصر انتظار نیز به عزت و اقتدار اسلامی رسید؛ زیرا مهدویت در زمان رخدادش این الگو را در جامعه جهانی اجرا میکند و جهان را یکپارچه به نور اسلام و به شاخصه عزت و اقتدار مزین میسازد. بیشک با واکاوی مقوله انتظار و با بازشناسی مفهومی آن به وجود شاخصهها و مؤلفههایی پی میبریم که دقیقاً در بیانات صاحب کتاب المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحة بدان اشاره شده است؛ از این رو انتظار یعنی حرکت، جنبش، انقلاب و نهضتی برگرفته از اندیشه مهدویت و نیز یعنی الگوگیری و پیادهسازی اهداف اندیشه مهدویت در مقیاس کوچک در عصر انتظار؛ پس میتوان گفت پاسخ آقای بستوی به شبهه فوق به نحوی بیانگر وظیفه منتظران و باورمندان مهدویت و نیز به نوعی تداعی انتظار عملی و فعال است»[۲].
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ عبدالعلیم عبدالعظیم البستوی؛ المهدی المنتظر (ع) فی ضوء الأحادیث و الآثار الصحیحة؛ ص ۳۸۱.
- ↑ الهینژاد، حسین، بررسی و تحلیل انتظار در اهلسنت، ص 141-143.