گستره عصمت امامان چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

گستره عصمت امامان چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت امام
مدخل اصلیگستره عصمت امام
تعداد پاسخ۱ پاسخ

گستره عصمت امامان چیست؟' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ نخست

فاریاب

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در کتاب «عصمت امام» در این‌باره گفته‌ است:

«عصمت از گناه کبیره و صغیره پیش از امامت: اگرچه مرحوم صدوق در آثار خود از واژگان گناه کبیره و صغیره استفاده کرده، هیچ معیاری برای تفکیک میان آن دو ارائه نکرده است. وی درباره اینکه آیا امام (ع) از گناهان کبیره و صغیره (پیش از تصدی منصب امامت) معصوم است یا نه، به گونه‌ای سخن گفته که عده‌ای از محققان را بر آن داشته است که او معتقد به عصمت امام در این محدوده زمانی نیست[۱]. از آنجا که مرحوم صدوق افزون بر تألیفاتی در حوزه کلام و عقاید، آثار فراوانی در حوزه حدیث نیز دارد، و برخورد و با این احادیث در برخی از آثارش نشان می‌دهد که مضمون و محتوای آنها را پذیرفته است، برای یافتن دیدگاه او لازم است افزون بر تحقیق در عبارات و کلماتش، سراغ روایات نقل شده به دست او نیز برویم. کلمات مرحوم صدوق در این باره را با این مقدمه می‌توان در دو بخش بررسی کرد: روایات نقل شده از او عبارت‌های خود او. در برخی روایات موجود در کتب روایی مرحوم صدوق، برخی گناهان صغیره برای انبیا (پیش از تصدی منصب نبوت) صریحاً پذیرفته شده‌اند. به نقل شیخ صدوق، امام رضا (ع) در پاسخ به پرسش مأمون عباسی درباره آیه قرآن کریم مبنی بر صدور گناه از حضرت آدم (ع)، ضمن تقسیم گناهان به کبیره و صغیره، صدور برخی از گناهان صغیره را پیش از زمان نبوت انبیا جایز دانسته است[۲].

باید توجه داشت که این روایت در کتابی مانند عیون اخبار الرضا (ع) است، و برخورد مرحوم صدوق با روایات این کتاب به گونه‌ای است که اگر روایتی را قبول نداشته، درباره آن اظهارنظر و نپذیرفتن خود را اعلان کرده است. از این رو، می‌توان این روایت را پذیرفته ایشان دانست. البته عبارات ایشان در این باره با یکدیگر هم‌نوا نیستند؛ به گونه‌ای که برخی مبهم‌اند و خواننده را به نتیجه نمی‌رسانند. برای نمونه می‌توان به عبارت زیر اشاره کرد که ایشان در توصیف پیامبران، رسولان، امامان و ملایکه می‌نویسد: و اعتقادنا فيهم انهم معصومون موصوفون بالكمال و التمام و العلم من اوائل أمورهم الى اواخرها لا يوصفون في شيء من أحوالهم بنقص و لا عصيان و لا جهل[۳]؛ اعتقاد ما درباره آنان این است که معصوم، موصوف به کمال و تمام و علم، از آغاز امورشان تا انجام آن‌اند. در هیچ حالتی از حالاتشان، متصف به نقص و گناه و جهل نمی‌شوند». در این عبارت، به درستی روشن نیست که مراد او از کلماتی مانند اوائل امورهم يا احوالهم چیست. آیا مراد از آنها امر و حال نبوت و امامت است یا مطلق ادوار زندگی ایشان؟

هر دو احتمال، مؤیدهایی دارند. برای نمونه، اینکه مقصود از اوائل امورهم را امر امامت و نبوت بدانیم، قرینه‌ای دارد و آن این است که اگر مقصود از آن را همه ادوار زندگی بدانیم، ادامه عبارت، یعنی عدم انتساب نقص و عصیان و جهل به امامان در همه ادوار زندگی، با نظریات مرحوم صدوق در باب علم امام که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت، منافات دارد، و از همین روست که عده‌ای از محققان، با استناد به این عبارت، ایشان را قایل به معصوم نبودن امام، پیش از تصدی منصب امامت دانسته‌اند[۴]، و اگر مقصود از اوائل أمورهم را همه دوره‌های زندگی بدانیم، قرینه‌ای برای آن وجود دارد که همان آمدن و اواخرهم در ادامه عبارت است؛ بدین معنا که اگر مقصود تنها دوران نبوت و امامت بود، نیازی به آوردن اواخرهم نبود، و تفکیک میان دوران نبوت و امامت، به معنای عصمت در بخشی از آن و معصوم نبودن در بخشی دیگر، بی‌معناست.

مرحوم صدوق در برخی دیگر از عبارات خود، بر عصمت امامان از گناه (پیش از تصدی منصب امامت) تصریح می‌کند. او ذیل روایتی که در آن آمده است امام سجاد (ع)، امام باقر (ع) را همراه خود به حمام برده بود، می‌گوید: «وَ فِي هَذَا الْخَبَرِ إِطْلَاقٌ لِلْإِمَامِ أَنْ يُدْخِلَ وَلَدَهُ مَعَهُ الْحَمَّامَ دُونَ مَنْ لَيْسَ بِإِمَامٍ وَ ذَلِكَ أَنَّ الْإِمَامَ مَعْصُومٌ فِي صِغَرِهِ وَ كِبَرِهِ لَا يَقَعُ مِنْهُ النَّظَرُ إِلَى عَوْرَةٍ فِي الْحَمَّامِ»[۵]. با توجه به اینکه عبارت‌های دسته نخست، مبهم و عبارات دسته دوم مبین و روشن‌اند، می‌توان نظریه مرحوم صدوق را همان عصمت امام از گناه پیش از تصدی منصب امامت دانست.

با وجود این به نظر می‌رسد شیخ صدوق درباره لزوم عصمت امام از گناه صغیره، پیش از تصدی منصب امامت، دیدگاه دیگری داشته باشد؛ زیرا وی در بخش روایات، روایت‌هایی را نقل می‌کند که بیانگر معصوم نبودن پیامبران و به تبع آن، متصدیان منصب امامت از برخی گناهان صغیره، پیش از تصدی مقام نبوت و امامت است، و با توجه به روش روایی ایشان، باید مضمون این روایات را نیز همان نظریات او دانست. از سوی دیگر، ذیل برخی روایات، نظریه‌ای مبنی بر عصمت امامان از گناه، پیش از تصدی منصب امامت مطرح می‌کند. درباره این دو روش می‌توان دو احتمال را مطرح کرد:

  1. مرحوم صدوق روایتی را که بیانگر معصوم نبودن پیامبران از برخی گناهان صغیره، پیش از تصدی منصب امامت است، قبول ندارد، و امام را از گناهان کبیره و صغیره معصوم می‌داند. این احتمال موجب کنار نهادن روایت کتاب عیون اخبار الرضا (ع) است؛ حال آنکه با روش مرحوم صدوق در این کتاب ناسازگار است؛
  2. با توجه به اینکه مرحوم شیخ ذیل روایت کتاب من لا یحضره الفقیه، به طور مطلق پیامبران و به تبع آن، امامان را از همه گناهان، اعم از کبیره و صغیره، پیش و پس از تصدی منصب نبوت و امامت معصوم دانست، و روایت کتاب عیون اخبار الرضا (ع) نیز به طور نص صدور برخی گناهان صغیره را از پیامبران و به تبع آن، متصدیان منصب امامت جایز می‌دانست، می‌توان مطلق را حمل بر مقید کرد و مرحوم صدوق را بر این باور دانست که امامان لزوماً از برخی گناهان صغیره (پیش از تصدی منصب امامت) معصوم نیستند.

مؤید احتمال دوم این است که گناهی که در روایت دوم مطرح شده، گناهی کبیره است، و مرحوم صدوق ذیل چنین روایتی نظریه خود را مطرح کرده است. بنابراین می‌توان مدعی شد که آن مرحوم، متصدی منصب امامت را ضرورتاً از همه گناهان صغیره، پیش از امامت معصوم نمی‌داند. البته این امر بیانگر دیدگاه او درباره امامان دوازده‌گانه شیعه نیست؛ زیرا وی پیامبر اکرم (ص) و امامان پاک (ع) را از همه پیامبران الهی برتر می‌داند[۶]. از این رو، اگرچه وی درباره پیامبران چنین دیدگاهی داشته باشد، می‌تواند درباره حضرات معصومان (ع) نظریه‌ای دیگر را اختیار کند.

عصمت از گناه کبیره و صغیره پس از تصدی منصب امامت: مرحوم صدوق افزون بر اینکه نقل کننده روایت‌های[۷] متعددی است که مضمون صریح آنها همان عصمت پیامبران از گناه کبیره و صغیره به طور مطلق است، در کتب اعتقادی خود نیز مطلقاً پیامبران و امامان را از گناه معصوم می‌داند، که حداقل آن، عصمت از گناه پس از تصدی منصب امامت است: «اعْتِقَادُنَا فِيهِمْ... أَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مِنَ الْخَطَإِ وَ الزَّلَلِ وَ أَنَّهُمُ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً»[۸]. دقت در این عبارت این نکته را به ما می‌آموزد که مفهوم عصمت در اندیشه‌های شیخ صدوق برای عصمت از خطا و اشتباه نیز به کار رفته است.

عصمت از اشتباه[۹] در عمل به دین: همان‌گونه که پیشتر (در فصل نخست) اشاره شد، اشتباه در مرحله عمل به دین می‌تواند به دو صورت رخ دهد:

  1. اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج نینجامد که اصطلاحاً از آن با عنوان کلی «اشتباه در انجام دادن واجبات شرعی» یاد می‌کنیم؛
  2. اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد که آن را «گناه سهوی» می‌نامیم[۱۰].

یک - عصمت از اشتباه و فراموشی در انجام دادن واجبات شرعی: منظور از این عنوان آن است که آیا ممکن است امام (ع) در انجام دادن تکالیف شرعی خود مرتکب اشتباه شود؟ برای نمونه، آیا ممکن است امام (ع) به دلیل فراموشی، نماز خود را نخواند یا در نماز مرتکب سهو و نسیان در شمار رکعات شود؟ اگرچه مرحوم صدوق در این باره اظهار نظری در خصوص امام ندارد، با توجه به نظریه معروف او درباره پیامبر (ص) (سهوالنبی (ص)) و اینکه وی منصب امامت را ادامه نبوت دانسته و این دو منصب را در مسئله عصمت مساوی قلمداد کرده است، می‌توان نظر سهوالنبی (ص) او را درباره امام نیز جاری دانست. از این رو، می‌توان گفت از آنجا که مرحوم صدوق، پیامبر را در عمل به دین از سهو و نسیان معصوم نمی‌داند، پس امامان را نیز از این جهت همچون پیامبر معصوم نمی‌شمرد. بر اساس عبارات مرحوم صدوق، عصمت از اشتباه در ادای واجبات شرعی را می‌توان در دو بخش مطرح کرد: اشتباه در شرایط نماز؛ اشتباه در قضا شدن نماز. مرحوم صدوق در مسئله اشتبا ه در شرایط نماز، روایتی را نقل می‌کند که به صراحت نشان می‌دهد پیامبر و به تبع ایشان امام (ع) مرتکب سهو و اشتباه در نماز نیز شده‌اند. اباصلت نقل می‌کند که به امام رضا (ع) عرض کردم عده‌ای از مردم کوفه، گمان می‌کنند که پیامبر در نماز مرتکب اشتباه نشده است. حضرت فرمودند: «دروغ گفته‌اند. خدا آنها را لعنت کند. کسی که سهو بر او واقع نمی‌شود، خدایی است که جز او خدایی نیست»[۱۱]. افزون بر این روایت، مرحوم صدوق ذیل روایت معروفی که دربردارنده اشتباه پیامبر اکرم (ص) است، به اظهار نظر نیز پرداخته است و ضمن پذیرش آن، همچون استاد خود مرحوم ابن ولید[۱۲]، منکر سهوالنبی را غالی و از مفوضه دانسته است[۱۳]. دلیل عمده مرحوم صدوق برای این ادعا، همان روایت‌هایی هستند که بیانگر سهو کامل پیامبر اکرم (ص) در نمازند.

بیان این نکته نیز خالی از لطف نیست که شیخ صدوق و استادش به سبب اطمینان کامل به صدور این روایت‌ها، بر آن‌اند که اگر جایز باشد روایات موجود در این باب را رد کنیم و به بطلان آنها قایل شویم، رد کردن تمام روایات موجود در این باره نیز جایز است، که خود به از میان رفتن شریعت و دین می‌انجامد[۱۴]. البته لازم است روایات مورد نظر شیخ صدوق و تحلیل وی از آنها را با دقت بیشتری پیگیری کنیم. به این روایت از امام صادق (ع) دقت کنید: «خداوند متعال خواب را بر پیامبرش چیره ساخت تا آفتاب طلوع کرد. آن‌گاه برخاست و دو رکعت پیش از نماز صبح خواند، سپس نماز صبح را خواند، و خداوند او را به سهو انداخت»[۱۵]. امام (ع) در این عبارت، سهو پیامبر را به خدا نسبت می‌دهد و در ادامه روایت معروف «ذوالشمالین» (این روایت بیانگر چگونگی سهو پیامبر در نماز است) را بیان می‌کند و حکمت کار خدا را در این باره چنین تبیین می‌فرماید که به سهو انداختن پیامبر، رحمتی برای امت اسلام است؛ بدین معنا که اگر نماز صبح کسی فوت شد یا در نماز مرتکب سهو شد، با وجود سهو پیامبر، دیگر وی ملامت نمی‌شود[۱۶].

مرحوم صدوق در پاسخ به این شبهه منکرین سهوالنبی (ص) که اگر سهو در نماز جایز باشد، در تبلیغ دین نیز جایز است و همچنین درباره اشکال ناشناخته بودن ذوالیدین[۱۷] که ضمن روایت سعید اعرج آمده است، گفت: اولاً، تبلیغ از حالت‌های ویژه مقام نبوت است؛ برخلاف نماز که بین پیامبر و غیرپیامبر مشترک است. پس اشتباه و سهو در تبلیغ دین جایز نیست؛ ولی سهو در نماز جایز است؛ ثانیاً، اشتباه و سهو پیامبر از ناحیه خداوند است؛ ولی سهو ما از طرف شیطان است، و دلیل اینکه خداوند پیامبر را به سهو می‌اندازد، این است که مردم او را معبود ندانند، و از این راه، با حکم سهو نیز آشنا شوند؛ ثالثاً، ذوالیدینی که در روایت سهوالنبی (ص) است، همان محمد بن عمیر بن عبد عمرو است که راوی معروفی بوده است و شیعه و سنی از او روایت نقل کرده‌اند[۱۸]. با توجه به نکته دوم معلوم می‌شود که مرحوم صدوق در پی اثبات نظریه سهوالنبی (ص) به طور مطلق نیست، بلکه در مقام اثبات آن است که صدور سهو از پیامبر در حقیقت همان «اسهاء» است؛ بدین معنا که اگر سهوی از پیامبر صادر شد، باید آن را مستند به خداوند متعال و حکیم و با توجه به حکمتی ویژه بدانیم[۱۹].

چنان که گفته شد، یکی دیگر از مصداق‌های اشتباه در ادای تکالیف شرعی، قضا شدن نماز است. مرحوم شیخ صدوق در آثار خود به طور گذرا به مسئله خواب ماندن پیامبر اکرم (ص) از نماز پرداخته است. تنها عبارتی که از ایشان در این باره به ما رسیده، همان کلام مطرح شده در بحث سهو النبی (ص) در نماز است. بر اساس آن، مرحوم صدوق که به صراحت خواب ماندن پیامبر از نماز را باور دارد، استدلال می‌کند که نماز، عبادتی مشترک میان او و سایر بندگان است، و با خواب ماندن او از نماز، ربوبیت، ویژه خداوند می‌شود، و دیگر کسی نمی‌تواند پیامبر را تا حد خدایی بالا ببرد[۲۰]. افزون بر آن، وی در آثار روایی خود، احادیثی را نقل می‌کند که مضمون صریح آنها غفلت برخی پیامبران و اوصیای آنها از گذشت زمان نماز بوده است؛ تا اینکه بر اثر خارج شدن از وقت نماز، خداوند تبارک و تعالی در برخی از این موارد، خورشید را به بازگشتن امر کرده است تا پیامبر، نماز خود را خارج از وقت نخوانده باشد. چنین اتفاقی برای پیامبرانی همچون یوشع بن نون و سلیمان رخ داده است: «روایت شده است که خداوند خورشید را برای یوشع بن نون، وصی موسی (ع) برگرداند تا نمازی را که از او فوت شده بود، در وقت بخواند»[۲۱].

مرحوم صدوق پس از اثبات این مسئله درباره پیامبران، چنین سنتی را درباره امام علی (ع) نیز جاری دانسته است و به صراحت اعلام می‌کند که خورشید دوبار برای امام علی (ع) برگشت تا نمازش را بخواند[۲۲]. بر اساس این عبارات و روایات، می‌توان گفت که از دیدگاه مرحوم شیخ صدوق، امام (ع)، نه تنها ضرورتاً از قضا شدن نماز خود معصوم نیست، بلکه چنین امری درباره برخی امامان پاک (ع) نیز رخ داده است.

دو - عصمت از گناه سهوی: با آنکه مرحوم شیخ صدوق به صراحت درباره این مسئله سخنی نگفته است، درباره نظریه وی به دو صورت می‌توان داوری کرد: از یک سو، با توجه به معیار عام وی که پیامبر اکرم (ص) تنها در امور مربوط به تبلیغ دین معصوم است و در دیگر امور مانند دیگران است، باید مدعی شد که امام (ع) از ارتکاب گناه سهوی معصوم نیست؛ از سوی دیگر، با توجه به اینکه محور بحث مرحوم صدوق، اشتباه در نماز و عبادت‌های مشترک میان پیامبر و مردم است، ممکن است بگوییم که وی نظری به بحث گناه سهوی نداشته و تنها به عبادت‌ها و واجبات شرعی مشترک میان پیامبر و مردم توجه کرده است. به نظر می‌رسد اگرچه انتخاب راه اول با اصول و ضوابط هم‌نواتر است، با توجه به اعتقاد مرحوم صدوق که سهو پیامبر از سوی خدا صورت می‌گیرد، دیدگاه وی آن است که خداوند حجت و خلیفه خود را به گناه سهوی نمی‌اندازد. از این رو، نمی‌توان به قطع و یقین گفت که شیخ صدوق، عصمت امام از گناه سهوی را ضروری نمی‌داند.

عصمت از اشتباه در امور عادی: از جمله مسائل جنجالی و بحث برانگیز عصمت، مسئله عصمت پیامبر و امام از اشتباه و نسیان در امور عادی زندگی است؛ بدین معنا که آیا می‌توان گفت امام (ع) در امور مربوط به زندگی شخصی و اجتماعی خود که هیچ ارتباطی به تبلیغ دین یا عمل به آن ندارد نیز از اشتباه و نسیان معصوم است؟ مرحوم صدوق در آثار خود به طور مستقیم به بحث عصمت امام از اشتباه نپرداخته است؛ ولی پس از آنکه دانستیم ایشان امام را از سهو و به تعبیر دقیق‌تر، اسهاء و نسیان در عمل به فرمان‌های دین معصوم نمی‌داند، شاید بتوان مدعی شد که وی امام را از سهو و نسیان در امور عادی مربوط به زندگی شخصی و اجتماعی که ارتباطی با دین ندارد نیز نباید معصوم بداند. روایاتی که ایشان در آثار خود نقل می‌کند نیز می‌توانند این نظریه را تأیید کنند. می‌توان روایت‌هایی را که مرحوم صدوق نقل کرده است، به دو دسته تقسیم کرد: روایات مربوط به دوران پیش از تصدی منصب امامت؛ روایت‌های مربوط به دوران پس از تصدی این منصب. مرحوم شیخ صدوق روایتی را از دسته اول نقل می‌کند که پیامبر اکرم (ص) با دادن چند درهم به امیرالمؤمنین (ع) از وی خواست به بازار برود و لباسی برای وی خریداری کند. امیرمؤمنان (ع) لباسی را خرید و به پیامبر تقدیم کرد. چشمان پیامبر اکرم (ص) تمایل نداشتن وی به آن لباس را نشان می‌داد، و فرمود: آیا گمان می‌کنی فروشنده، آن را از ما پس بگیرد؟ حضرت علی (ع) ابراز بی‌اطلاعی کرد[۲۳].

بر اساس این روایت، می‌توان گفت که اولاً، امام علی (ع) در خریدن لباس مطابق سلیقه پیامبر اکرم (ص) اشتباه کرده است؛ ثانیاً، به اینکه فروشنده فسخ معامله را می‌پذیرد یا نه، آگاه نبوده است، و هر دو نکته برآمده از این روایت بیانگر عصمت نداشتن امام (ع) از اشتباه در امور عادی، پیش از تصدی منصب امامت است. در روایت دیگری که مرحوم صدوق نقل کرده، چنین آمده است که امام حسن و امام حسین (ع)، زمانی از خانه خود دور شدند و راه خانه را گم کردند که این امر سبب نگرانی حضرت زهرا (س) شد[۲۴]. مفهوم این روایت آن است که امام (ع)، پیش از تصدی منصب امامت، در امور عادی دچار اشتباه می‌شود. از روایت‌های دسته دوم، در آثار مرحوم شیخ صدوق روایتی را که بر اساس آن بتوان گفت امام (ع)، پس از تصدی منصب امامت در امور عادی مرتکب اشتباه شده است، پیدا نکردیم؛ اما از آنجا که این مسئله ارتباط تنگاتنگی با علم امام دارد، ممکن است بتوان با توجه به روایات واردشده در مسئله علم امام (در آثار شیخ صدوق)، به دیدگاه او دست یافت.

مرحوم صدوق روایات فراوانی را در آثار خود نقل می‌کند که بیانگر علم غیب امام به مسائل عادی زندگی‌اند[۲۵]، که بر اساس آن می‌توان حکم به خطاناپذیری این علوم کرد؛ اما نمی‌توان از روایات متعددی نیز که امام (ع) در آنها از دیگران درباره موضوعات مربوط به زندگی عادی، آن هم پس از تصدی منصب امامت می‌پرسد و ظاهر آنها از ناآگاهی امام (ع) از آن امور حکایت می‌کند، گذشت. امام سجاد (ع) نقل می‌کند هنگامی که امام حسین (ع) متولد شد، جبرائیل نازل شد و فرمود: خدا دستور داده است نام فرزند هارون را بر این فرزند بگذارید. پیامبر اکرم (ص) می‌پرسد: نام وی چه بوده است و در عربی چیست؟ جبرائیل جواب می‌دهد: «شبیر» که در عربی «حسین» است[۲۶]. حداقل نتیجه‌ای که از این روایت گرفته می‌شود، این است که پیامبر همه علوم را به صورت یکجا در اختیار ندارد.

عبدالرحمن بن حجاج روایتی تأمل برانگیز را در این باره نقل می‌کند: «از امام صادق (ع) درباره حمیل پرسیدم. فرمود: حمیل چیست؟ گفتم: زنی است که در سرزمین خود اسیر می‌شود و فرزند کوچکی با او همراه است که مدعی است فرزند اوست.»..[۲۷]. در این روایت، امام (ع) معنای واژه «حمیل» را از راوی می‌پرسد. با دقت بیشتری می‌توان گفت که علم امام (ع) در اینجا علم بشری می‌شود که عرفاً خطاپذیر است. از سوی دیگر، مرحوم شیخ صدوق این روایت معروف را نیز نقل می‌کند که امام صادق (ع) فرمود: «علم برای ما گسترده می‌شود، پس می‌دانیم، و از ما گرفته می‌شود، پس ما نیز علم نداریم»[۲۸]. شاید بتوان با یک نگاه کلی به این سنخ روایات، مدعی شد اینکه در مواردی امام (ع) از امور غیبی خبر داده‌اند، امری مسلم است. از سوی دیگر، برخورد امام با برخی مسائل به گونه‌ای است که نمی‌توان به علم و اطلاع وی به همه مسائل در زمینه امور عادی قایل شد. بنابراین باید مدعی شد که اگرچه امام (ع) در مواردی با پشتوانه فیض خداوند، از حقیقت امور مطلع بوده، این امر همیشگی نبوده است، و شاهد آن روایاتی است که مطرح شد.

حال آیا می‌توان مدعی شد که مرحوم شیخ صدوق بر اساس این روایات، به عصمت نداشتن امام در مسائل عادی زندگی قایل بوده است؟ ظاهراً نمی‌توان به این پرسش پاسخ روشنی داد؛ زیرا می‌توان گفت ممکن است شیخ صدوق بر آن باشد که در مواردی که امام بخواهد در معرض اشتباه قرار بگیرد، خداوند متعال از وقوع آن مانع می‌شود. با وجود این، نظریه معروف «سهوالنبی» حکایت دیگری دارد و بر چنین تحلیل‌هایی حاکم است؛ زیرا شیخ صدوق در آنجا بر آن شد که در امور بی‌ارتباط با تبلیغ دین و مشترک میان مردم و پیامبر، خداوند می‌تواند نبی خود را بر اساس حکمتی ویژه، به اشتباه بیندازد؛ چنان که درباره نماز چنین کاری کرده است. حال اگر شیخ صدوق در مسئله‌ای مانند نماز چنین نظری دارد، ظاهراً به طریق اولی باید در مسائل مربوط به امور عادی نیز همان دیدگاه را داشته باشد.

عصمت از اشتباه و فراموشی در تبیین دین: آنچه تاکنون مطرح شد، غالباً درباره عصمت امام در حوزه عمل بود. حال نوبت به آن رسیده است که به عصمت امام در حوزه علم نیز از دیدگاه مرحوم صدوق توجه کنیم. مرحوم صدوق در موارد متعددی به عصمت امامان از سهو و نسیان در امور مربوط به تبلیغ دین تصریح می‌کند: «پیامبر و دیگر امامان پس از ایشان، به قرآن و سنت عالم‌اند، و ممکن نیست در کتاب و سنت دچار اشتباه و فراموشی شوند»[۲۹]. افزون بر آن، از برهان‌هایی که در آینده از مرحوم صدوق درباره عصمت امامان مطرح خواهیم کرد، روشن می‌شود بنا بر نظریه ایشان، هدف از نصب امام تبیین دین است، و تجویز اشتباه و نسیان در تبلیغ دین، با این غرض ناسازگار است. بنابراین می‌توان مدعی شد که در اندیشه مرحوم صدوق، امام ضرورتاً از سهو و نسیان در تبیین دین معصوم است.

عصمت از اشتباه در نظریات علمی: پیش از ورود به این بحث مهم، باید به چند نکته توجه داشت:

  1. ممکن است مقتضای منصب امامت چیزی باشد و آنچه درباره امامان پاک (ع) در خارج اتفاق افتاده است، چیز دیگری. به دیگر بیان، ممکن است متکلمی بر این باور باشد که لازمه منصب امامت، عصمت امام از اشتباه در علوم عادی نیست؛ در عین حال بر این نظریه نیز تأکید داشته باشد که امامان پاک (ع) به دلیل تفضل الهی از اشتباه در علوم عادی غیردینی معصوم‌اند؛
  2. علومی که از امامان (ع) به ما رسیده است، به دو دسته کلی بخش پذیرند:
    1. علوم مربوط به دین؛
    2. علوم عادی، مانند پزشکی و کشاورزی. مرحوم صدوق از هر دو دسته این علوم، در کتب خود به طور گسترده روایاتی را نقل کرده است[۳۰]؛
  3. اگرچه از عبارات مرحوم صدوق در آثار مختلف ایشان می‌توان به این نتیجه رسید که وی به دو گونه علم و آگاهی برای امام قایل بوده است، هیچ ملاک و معیاری برای تفکیک میان این دو علم در آثار ایشان دیده نمی‌شود؛
  4. از نظر شیخ صدوق در اینکه امام (ع) علم خود را به گونه‌ای غیرطبیعی از خدا و پیامبر اکرم (ص) دریافت کرده است، شبهه‌ای نیست؛ زیرا می‌نویسد: «پس همه علم امامت از خداوند و رسول اوست»[۳۱]؛
  5. محل نزاع اینجاست که آیا امام (ع) تنها دسته اول از علوم خود را از ناحیه خداوند دریافت کرده است یا همه آن را؟

اگر بگوییم امام (ع) همه علوم خود را از خداوند دریافت کرده است، می‌توانیم نظریات علمی ایشان را نیز مطابق با واقع و مصون از اشتباه قلمداد کنیم؛ در غیر این صورت باید بگوییم که به مقتضای حکم عقل، امکان اشتباه در نظریات علمی امام هست.

حال با توجه به این مقدمات باید گفت: اولاً، مرحوم صدوق چنان که گذشت، تصریح دارد که اشتباه و فراموشی در زمینه علوم دینی برای امام (ع) ممکن نیست[۳۲]؛ ثانیاً، درباره اینکه امام (ع) در نظریات علمی خود در علومی که با کتاب و سنت ارتباطی ندارد، از اشتباه معصوم است یا نه، نظریه روشنی از مرحوم صدوق مشاهده نمی‌شود؛ اما شاید بتوان از برخی قراین که درباره قلمرو علم امام است، نظریه ایشان را در این مسئله به دست آورد. از سخنان ایشان مقدمات زیر برمی‌آید:

  1. شرط و لازمه منصب امامت، علم به دین و احکام الهی است: «...امر امامت تمام نمی‌شود مگر با علم به دین و معرفت به احکام خداوند و تأویل کتاب خدا»[۳۳]؛
  2. مرحوم صدوق در مواردی که در مقام بیان عظمت علمی امامان است، تنها از لزوم واقف بودن امامان به احکام الهی و تفسیر، تأویل، ناسخ، منسوخ، محکم و متشابه قرآن سخن به میان آورده است[۳۴]؛
  3. مرحوم صدوق در یک مورد پا را فراتر نهاده و سخن ابن قبه رازی را نقل می‌کند که امام (ع) به هیچ یک از روایاتی که به دروغ به ایشان و پدران بزرگوارشان نسبت داده می‌شود، آگاه نیست؛ زیرا او عالم به غیب نیست و تنها بنده صالحی است که کتاب و سنت و اخبار شیعیان را که به او می‌رسد، می‌داند[۳۵]. گفتنی است شیخ صدوق تعرضی به کلام این قبه ندارد؛
  4. مرحوم صدوق در مواردی حتی پیامبران را نیز ناآگاه از برخی مسائل دانسته است؛ مانند اینکه موسی (ع) معنی کارهای خضر را نمی‌دانست[۳۶].

نتیجه‌ای که می‌توان از عبارات بالا گرفت، این است که در اندیشه شیخ صدوق اولاً، لازمه مقام و منصب امامت، علم به کتاب و سنت است، نه بیشتر؛ ثانیاً، امام (ع) واجد همه علوم و آگاهی‌ها نیست؛ ثالثاً، لازمه دو سخن فوق این است که اگر امام (ع) سخنی غیر از احکام دین بیان فرمود، دو احتمال وجود دارد:

  1. این سخن مطابق با واقع و درست باشد؛
  2. این سخن مطابق با واقع و درست نباشد که این معنا مساوی با ضرورت نداشتن عصمت امام در نظریات غیردینی است.

دقت در این مسئله بسیار لازم است که وقتی می‌گوییم امام (ع) موضوعات غیردینی را نمی‌داند، بنابراین ممکن است در نظریات غیردینی خود مرتکب اشتباه شود، به این معنا نیست که وی با وجود ندانستن یک موضوع، درباره آن اظهار نظر کرده است و در نتیجه ممکن است اشتباه کند، بلکه به این معنا است که وی از ناحیه خداوند به این موضوعات علم پیدا نکرده است؛ ولی ممکن است از راه‌های عادی از این علوم آگاه شده و بر اساس همین علوم نیز اظهار نظر کرده باشد، و از آنجا که منشأ و خاستگاه نظریه امام در مسئله غیردینی، علوم بشری – و نه علم اعطاشده از جانب خداوند - است، مانند هر کلام بشری، امکان اشتباه در آن هست.

البته از آنجاکه مرحوم صدوق هیچ یک از دو احتمال بالا را بیان نکرده است، نمی‌توان نظریه‌ای را به او نسبت داد؛ ضمن آنکه اساساً وی می‌تواند بگوید با وجود آنکه امام (ع) واجد همه علوم نیست، خداوند می‌تواند مانع از اشتباه وی هنگام اظهار نظر در مسائل غیردینی شود. تأکید دوباره بر این مطلب لازم است که وقتی مرحوم صدوق مدعی است لازمه مقام امامت، تنها علم به کتاب و سنت است، نباید تصور کرد که وی امامان معصوم مذهب امامیه را لزوماً جاهل به دیگر علوم می‌داند، بلکه مراد این است که لازمه مقام امامت، علم به کتاب و سنت است؛ اما دیگر علوم را نیز امام - همه امامان یا برخی از آنها - می‌تواند داشته باشد و حتی می‌تواند آنها را از خداوند نیز به نحو لطف و تفضل گرفته باشد. شیخ صدوق خود ناقل روایت‌هایی است که در آنها امام (ع) نظریاتی علمی در زمینه طب و نجوم بیان کرده است[۳۷]؛ به ویژه آنکه - چنان که گذشت - وی امامان پاک (ع) را از همه پیامبران الهی برتر می‌داند. از این رو، نمی‌توان با ملاحظه حال حضرت موسی (ع)، حکم وی را درباره امامان پاک (ع) جاری کرد. وجود روایت زیر از امام علی (ع) که در کتاب‌های شیخ صدوق به چشم می‌خورد، و ظاهر در عالم بودن ایشان به همه علوم است نیز منافاتی ندارد: «... از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید. پس به خدا سوگند چیزی از من نمی‌پرسید، مگر آنکه شما را به آن آگاه می‌کنم»[۳۸]. البته در پایان نباید از این نکته غفلت کرد که عمومیت نظریه سهو النبی (ص) را می‌توان در این موارد نیز حاکم دانست. خلاصه نظریات مرحوم صدوق در بحث قلمرو عصمت عبارت است از:

  1. امام (ع) از ارتکاب گناه کبیره پیش از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم است؛
  2. امام (ع) از ارتکاب همه گناهان صغیره پیش از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم نیست؛
  3. امام (ع) از ارتکاب گناه کبیره و صغیره پس از تصدی منصب امامت، ضرورتاً معصوم است؛
  4. امام (ع) از سهو و نسیان در تبلیغ دین، ضرورتاً معصوم است؛
  5. امام (ع) از سهو و نسیان در امور غیر مربوط به تبلیغ دین، مانند سهو در نماز، قضا شدن نماز و نیز امور عادی زندگی، ضرورتاً معصوم نیست؛

همچنین لازمه کلام مرحوم صدوق که البته خود وی به آن اذعان نکرده است، و از این رو نمی‌توان نظریه‌ای را به وی نسبت داد، این است که امکان اشتباه امام (ع) در نظریات علمی هست»[۳۹]

پانویس

  1. ر.ک: مهدی فرمانیان، مقاله عصمت امام، ص۱۸.
  2. «... عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى (ع) فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى فَقَالَ (ع)... كَانَ ذَلِكَ مِنْ آدَمَ قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ بِذَنْبٍ كَبِيرٍ اسْتَحَقَّ بِهِ دُخُولَ النَّارِ وَ إِنَّمَا كَانَ مِنَ الصَّغَائِرِ الْمَوْهُوبَةِ الَّتِي تَجُوزُ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ قَبْلَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا اجْتَبَاهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ جَعَلَهُ نَبِيّاً كَانَ مَعْصُوماً لَا يُذْنِبُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً...»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۹۶).
  3. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الاعتقادات، ص۷۰.
  4. مهدی فرمانیان، مقاله عصمت امام، ص۱۸.
  5. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ح۲۵۲، ص۱۱۹.
  6. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۶۷-۶۸.
  7. «حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ (ع) قَالَ: إِنَّ أَيُّوبَ (ع) ابْتُلِيَ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ وَ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَا يُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَزِيغُونَ وَ لَا يَرْتَكِبُونَ ذَنْباً صَغِيراً وَ لَا كَبِيراً»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، خصال، ج۲، ص۳۹۹).
  8. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الاعتقادات، ص۶۸. نیز ر.ک: همو، الهدایة، ص۳۴؛ همو، المقنع، ص۴.
  9. عصمت از اشتباه معادل «سهو و نسیان» است که در کلمات بزرگان به وفور یافت می‌شود.
  10. در مقدمه این نوشتار تفاوت این دو مسئله را تبیین کرده‌ایم.
  11. «عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) لَمْ يَقَعْ عَلَيْهِ السَّهْوُ فِي صَلَاتِهِ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ...»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۳).
  12. محمدبن حسن بن احمدبن ولید از بزرگان حدیثی و فقهی قم است که سال وفات وی را ۳۴۳ قمری ثبت کرده‌اند. نجاشی درباره وی می‌نویسد: شيخ القميين وفقيههم و متقدمهم و وجههم... ثقة ثقة عين مسكون اليه، له كتب منها كتاب تفسير القرآن و كتاب الجامع؛ (احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق سیدموسی شبیری زنجانی، ص۳۸۴).
  13. «إِنَّ الْغُلَاةَ وَ الْمُفَوِّضَةَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ يُنْكِرُونَ سَهْوَ النَّبِيِّ (ص)... وَ كَانَ شَيْخُنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ يَقُولُ أَوَّلُ دَرَجَةٍ فِي الْغُلُوِّ نَفْيُ السَّهْوِ عَنِ النَّبِيِّ (ص)»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۸-۳۶۰، ح۱۰۳۱).
  14. «وَ لَوْ جَازَ أَنْ تُرَدَّ الْأَخْبَارُ الْوَارِدَةُ فِي هَذَا الْمَعْنَى لَجَازَ أَنْ تُرَدَّ جَمِيعُ الْأَخْبَارِ وَ فِي رَدِّهَا إِبْطَالُ الدِّينِ وَ الشَّرِيعَةِ وَ أَنَا أَحْتَسِبُ الْأَجْرَ فِي تَصْنِيفِ كِتَابٍ مُنْفَرِدٍ فِي إِثْبَاتِ سَهْوِ النَّبِيِّ (ص) وَ الرَّدِّ عَلَى مُنْكِرِيهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۸-۳۶۰)
  15. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۸-۳۶۰. روایاتی شبیه به روایت مزبور، در منابع اهل سنت نیز وجود دارند (ر.ک: مسلم نیسابوری، صحیح مسلم ج۲، ص۸۸؛ عزالدین علی بن محمد ابن اثیر الجزری، اسد الغابة، ج۳، ص۴۰۳).
  16. «وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَيُقَالُ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ (ص)»؛ محمدبن علی بن حسین (شیخ صدوق) من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۸-۳۶۰).
  17. البته آنچه در روایت آمد، ذوالشمالین بود؛ ولی از آنجا که یکی دیگر از القاب این راوی، ذوالیدین است، مرحوم صدوق نیز از وی با نام ذوالیدین یاد می‌کند. همچنین مرحوم سید مرتضی نیز – همان‌گونه که در آینده از وی نقل خواهیم کرد او را ذو الیدین می‌نامد. مرحوم خوبی وی را مجهول دانسته است. (درباره این شخصیت ر.ک: سیدابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۲۴، ص۱۱۰؛ عزالدین علی بن محمد ابن اثیر الجزری، اسد الغابه، ج۲، ص۲۲-۲۸؛ احمد بن علی بن حجر عسقلانی، الاصابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، ج۲، ص۳۴۵).
  18. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.
  19. تفاوت سهو با اسهاء آن است که «سهو» در جایی است که فرد به دلیل دل مشغولی به مسائل دنیوی از حال عبادت و واجب شرعی خارج و دچار اشتباه می‌شود؛ اما در نظریه اسهاء، صاحب نظریه بر این باور است که فرد مسهی به دلیل فعل خدا که ناشی از حکمت اوست، دچار اشتباه می‌شود. به دیگر بیان، ممکن است کسی هرگز دچار سهو در عبادت نشود؛ اما خداوند به مصلحتی او را به سهو بیندازد.
  20. «وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَقَعَ عَلَيْهِ فِي التَّبْلِيغِ مَا يَقَعُ عَلَيْهِ فِي الصَّلَاةِ لِأَنَّهَا عِبَادَةٌ مَخْصُوصَةٌ وَ الصَّلَاةُ عِبَادَةٌ مُشْتَرَكَةٌ وَ بِهَا تَثْبُتُ لَهُ الْعُبُودِيَّةُ وَ بِإِثْبَاتِ النَّوْمِ لَهُ عَنْ خِدْمَةِ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَيْرِ إِرَادَةٍ لَهُ وَ قَصْدٍ مِنْهُ إِلَيْهِ نُفِيَ الرُّبُوبِيَّةُ عَنْهُ لِأَنَّ الَّذِي ﴿لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ هُوَ اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ح۱۰۳۱).
  21. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۶۰۸. همچنین درباره همین مسئله حضرت سلیمان ر.ک: همان، ص۶۰۷. گفتنی است شیخ صدوق روایت مربوط به حضرت سلیمان را صحیح می‌داند. افزون بر این احادیث که در واقع موضوع آنها فوت شدن نماز واجب است، می‌توان به این نکته نیز اشاره کرد که در برخی روایات نقل شده به دست مرحوم صدوق این مطلب تصریح شده که دست‌کم یک بار نماز شب پیامبر اکرم (ص) فوت شده است؛ حال آنکه بنا بر معروف، نماز شب، بر ایشان واجب بوده است (همو، الامالی، م ۷۱، ح۶، ص۴۶۵-۴۶۶).
  22. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ح۶۰۹.
  23. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۳۸ و ۲۳۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۹۱.
  24. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۴۴۳-۴۴۶.
  25. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۲۰۲؛ همو، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۲، ص۱۳۶ و ۱۳۷ و ج۲، ص۲۵۶؛ همو، کمال الدین، ج۲، ص۴۲۴، و ج۲، ص۶۴۹؛ همو، معانی الاخبار، ص۳۵۰ و....
  26. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۳۷-۱۳۸، گفتنی است که روایات این موضوع بسیار فراوان‌تر از موارد یادشده است (برای آگاهی بیشتر، ر.ک: همو، ثواب الاعمال، ج۱، ص۹۷؛ همو، الامالی، ص۲۹۷، ص۳۵۴، ص۴۶۷-۴۷۱، ص۶۳۳-۶۳۸، ص۶۵۸ و ۶۵۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۴۴۰ و...).
  27. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۲۷۳؛ همو، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۴، ص۳۱۴.
  28. «يُبْسَطُ لَنَا فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ‌...»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ب۳۰، ح۳). نیز روایتی را مرحوم کلینی در کافی نقل کرده است: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً- وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»؛ (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۰).
  29. «أن النبي (ص) و سائر الأئمة (ع) بعده عالمون بالكتاب و السنة و لا يجوز عليهم في شي‌ء من ذلك الغلط و لا النسيان‌...»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۶۱، ۹۲، ۹۵).
  30. درباره روایات مربوط به علم دینی ر.ک: محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، صفحات مختلف؛ همو، المقنع، صفحات مختلف و.... نیز درباره روایات مربوط به علم غیردینی ر.ک: همو، الخصال، ج۲، ص۴۸۹-۴۹۱، ص۵۱۱-۵۱۴؛ همو، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۲۸۱.
  31. فعلم الإمامة كله من الله عز و جل و من رسول الله (ص)؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۲، ص۶۶۰، ذیل ح۳). بعید نیست مرحوم صدوق در این دیدگاه، از روایاتی متأثر باشد که در آثارش دیده می‌شود: «عَنِ الرِّضَا (ع):... قَالَ فِي الْأَئِمَّةِ إِنَّهُمْ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ‌...»؛ (همو، عیون اخبار الرضا (ع)، ب ۳۰، ح۴۴)، نیز «...عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تُتْرَكُ إِلَّا بِعَالِمٍ يَعْلَمُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى النَّاسِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَلِمَ مَا ذَا [بِمَا ذَا] قَالَ وِرَاثَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ عَلِيٍّ (ع)»؛ (همو، کمال الدین، ج۱، ص۲۲۳).
  32. «أن... الأئمة (ع)... عالمون بالكتاب و السنة و لا يجوز عليهم في شي‌ء من ذلك الغلط و لا النسيان‌...»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۹۲).
  33. «و الإمامة لا يتم امرها الا بالعلم بالدين و المعرفة باحكام رب العالمين و بتأويل كتابه...»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۹۹).
  34. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۶۶۰۰، ذیل ح۳.
  35. «و الإمام أيضا لم يقف على كل هذه التخاليط التي رويت لأنه لا يعلم الغيب و إنما هو عبد صالح يعلم الكتاب و السنة و يعلم من أخبار شيعته ما ينهى إليه»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۱۰).
  36. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۶۲.
  37. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۸؛ ج۲، ص۵۹۳-۵۹۸.
  38. «... سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‌ءٍ يَكُونُ إِلَّا نَبَّأْتُكُمْ بِهِ»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، الامالی، ص۱۳۳).
  39. حسین فاریاب، محمد، عصمت امام، ص ۲۳۷-۲۵۴.