سیره سیاسی امام جواد
امام جواد(ع) و خلفای همعصر
نحوه تعامل با دستگاه حکومت عباسی، از جمله دغدغههای امام جواد(ع) بود. از سویی حاکمان برای تحت نظر گرفتن امام برنامههای خود را داشتند و از سوی دیگر، امام با توجه به این حساسیتها با کمال احتیاط در صدد بود، آرمانهای خود را عملی کند. امام جواد(ع) با دو حاکم عباسی، مأمون و معتصم همعصر بود و روابط سیاسی خود را با ایشان به شرح ذیل تنظیم کرده بود:
مأمون (۱۹۸ - ۲۱۸): بیشتر عمر امام جواد(ع) در عصر خلافت مأمون سپری شد و از هفده سال امامت آن حضرت، پانزده سال آن همزمان با عصر حکومت وی بود. در باب روابط مأمون و امام دو دیدگاه وجود دارد؛ برخی دیدگاهها بر آناند که مأمون به منزلت ویژه امام جواد(ع) باور داشت و رفتارهای وی نیز از همین باور ریشه گرفتهاند. در این دیدگاه، مأمون بر فضائل امام آگاه و خالصانه شیفته او بود و به رغم سن اندک امام جواد(ع)، فضل و دانش او را میستود و او را اکرام میکرد و در برابر اعتراضهایی که به او میشد، میگفت: شناخت من از این جوان بیش از شماست، او از خاندانی است که دارای علوم الهیاند و پدران او در علم و ادب بینیاز از مردماند و خردسالی چیزی از کمال ایشان نمیکاهد[۱].
بر اساس همین دیدگاه، امام به پاس حرمتی که مأمون بر او میگذاشت، او را حِرزی آموخت که از بلاها مصون ماند. مأمون از این حرز در جنگها و دشواریها استفاده میکرد[۲].
دیدگاه دیگر برای مأمون دو چهره ترسیم میکند؛ وی در ظاهر به گونهای رفتار میکرد؛ اما در پی این رفتارها اهداف دیگری داشت. در این دیدگاه، مأمون تلاش کرد تا امام جواد(ع) را به امور دنیوی آلوده کند، او به کنیزانی مأموریت داد تا آن حضرت را به سوی خود جلب کنند؛ اما امام(ع) توجهی به آنان نکرد. همچنین به مردی به نام مخارق که نوازنده و آوازهخوان بود مأموریت داد تا امام جواد(ع) را به آلودگی بکشاند؛ ولی او نیز موفق به چنین کاری نشد و در مواجهه با امام(ع) خودش متحول شد[۳].
با وجود سیاست مأمون که در صدد به انزوا کشاندن امام جواد(ع) بود، اما در دوره او به شیعیان سختگیری نمیشد و موردی از پیگیری و تحت تعقیب قرار گرفتن ایشان گزارش نشده است. امام جواد(ع) به همراه شدن شیعیان با حاکمان سفارش نمیکرد، تلاش آن حضرت بر این بود که خود حلقه وصل شیعیان باشد. از این رو، با توجه به حضور اهل بیت در مدینه و امکان دسترسی به ایشان در ایام حج، جهاد جامعه شیعه را حج و عمره گزاردن و در کنار خانه خدا بودن میدانست[۴] که معنای ضمنی آن توصیه به برقراری ارتباط با امام و توجه به فرامین ایشان و پرهیز از محور قراردادن حاکمان و همکاری با ایشان بود.
مُعتصِم (حک: ۲۱۸ - ۲۲۷): دو سال پایانی عمر امام جواد(ع) (۲۱۸ تا ۲۲۰) در عصر خلافت معتصم که عموی همسرش امّفضل بود سپری شد. هنگامی که معتصم به تخت نشست، پیگیر احوال امام جواد(ع) شد تا اینکه امام را از مدینه به بغداد فراخواند. امام جواد(ع) در محرم سال ۲۲۰ق، به بغداد آمد و تا پایان عمر، به مدت ده ماه، در بغداد ماندگار شد.
سیاست معتصم در این مدت، سختگیری بر امام و تخریب چهره او و آلوده نشان دادن وی بود؛ اما خود اقرار میکرد که چنین شیوههایی نمیتواند شیعیان را تحت تأثیر قرار دهد[۵]. در مدت ده ماهه حضور امام در بغداد، سه گزارش و رویداد، بیانگر سوء ظن دستگاه حکومت و حامیان آن به امام جواد(ع) است.
یکم: هنگام حضور امام در بغداد، درباره برخی مسائل فقهی اختلافهایی پیش آمد. از جمله درباره اندازه قطع دست سارق، میان فقها اختلاف پیش آمد و جلسهای با حضور فقها در این باره تشکیل شد. برخی همچون ابن ابیدُؤاد، قاضی رسمی حکومت، نظرشان بر این بود که در سرقت، دست دزد تا مچ یا فراتر از آن قطع میشود؛ اما امام(ع) با استناد به آیات و سخنی از رسول خدا(ص)، حدّ سرقت را تا ریشه انگشتان ذکر کرد و همین حکم پذیرفته شد[۶]. همچنین در موضوع حکم راهزنان مسیر حُجاج و ناامنکنندگان راهها از فقها سؤال شد و آنان پاسخهای خود را مطرح کردند؛ امام نیز مورد توجه بود و نظر وی نیز خواسته شد که بر پاسخ تفصیلی امام توجه و بدان عمل شد[۷]. امام در این باره به معتصم فرمود: اگر راهزنان کسی را نکشته و مالی را سرقت نکردهاند و فقط راه را ناامن کردهاند، تنها به حبس گرفتار میشوند؛ چنانچه افزون بر ناامنی دست به قتل نیز زده باشند، به قتل میرسند، اما اگر فراتر از این بر ایجاد ناامنی و قتل، اموال را نیز سرقت کرده باشند، دست و پایشان برخلاف[۸] قطع شده سپس به دار آویخته میشوند[۹].
اظهارنظرهای دقیق امام جواد(ع) در مسائل فقهی، منجر به بروز حسادتها از سوی کسانی همچون ابن ابیدؤاد شد که خود از صاحب منصبان حکومتی بودند، این افراد میکوشیدند تا معتصم را به امام جواد(ع) بدگمان سازند و علیه او دست به تبانی زده و خطرهای توجه کردن معتصم به امام را برای کیان حکومت عباسی گوشزد کنند.
دوم: در همین فضا گاه طرفداران خلافت به امام جواد(ع) توهین میکردند. عمر بن فرج رخّجی که در عصر متوکّل والی مکه و مدینه شد و بر علویان بسیار سخت میگرفت، در عصر امام جواد(ع) در دربار عباسی حضور داشت و از هواداران حکومت بود، یک بار در برابر سخنی که امام بدو گفت، امام را متهم به مستی کرد، امام او را نفرین کرد و از خدا خواست او را به از دست دادن مال و اسارت مبتلا کند[۱۰]. چنین نیز شد و متوکّل در سال ۲۳۳ او را به حبس انداخت و اموالش را گرفت[۱۱].
سوم: در این بحبوحه، امام جواد(ع) از سوی دستگاه حکومت، متهم به نافرمانی و شورش شد. یک بار معتصم به نزدیکان خود فرمان داد علیه امام شهادت دهند که وی قصد شورش داشته است. معتصم، امام را به مجلس فراخواند و از ایشان پرسید: که آیا میخواسته علیه وی شورش کند، امام انکار کرد؛ اما نزدیکان معتصم شهادت دادند که وی چنین قصدی داشته و نامههای ساختگی امام به غلامانش را در این زمینه نشان دادند[۱۲].
این سه گزارش نشان از چالش میان دستگاه حکومت و امام جواد(ع) دارد. به جهت همین سیاستها، امام(ع) به شدت در معرض آسیب از سوی مخالفان و رقیبان بود، تصمیم به مسموم کردن و شهادت امام جواد(ع) در این فضا، از جمله کارهایی بود که حامیان خلافت در صدد آن برآمدند[۱۳].[۱۴]
امام(ع) و قیامهای ضد عباسی
در عصر امامت امام جواد(ع) قیامهایی از سوی علویان به وقوع پیوستند. سیاست کلی امام در برابر قیامها، عدم جانبداری و حمایت نکردن به صورت مستقیم و آشکارا بود. از این رو، برای امام درباره این قیامها، رفتار و سخنی به ثبت نرسیده است. تنها درباره یک قیام که مربوط به دورههای پیشین بود و در عصر امام جواد(ع) از موضوعیت خارج شده بود، اظهارنظری از ایشان ثبت شده است. امام درباره عظمت و بزرگی قیام فخ که در سال ۱۶۹ ق رخ داد، فرمود: بعد از حادثه کربلا، هیچ حادثهای برای ما بزرگتر و سنگینتر از حادثه فخ روی نداده است[۱۵].
مهمترین این قیامها بدین شرحاند:
قیام عبدالرحمان بن احمد علوی در سال ۲۰۷ق در یمن و نیز قیام محمد بن قاسم علوی در طالقان به سال ۲۱۹ق که شعار هر دو قیام، «الرضا من آل محمد» بود[۱۶].
از قیامهای این دوره، قیام مردم قم در سال ۲۱۰ ق، به منظور کاهش مالیات بود، مردم قم در این قیام، شکست خورده و خراج مضاعفی از ایشان ستانده شد. در این قیام، یحیی بن عمران، بزرگ اهل قم، کشته شد[۱۷]. تاریخنویسان ارتباطی میان این قیام و امام جواد(ع) برقرار نکردهاند، ولی با توجه به گرایش شیعی مردم قم و حضور یحیی بن عمران (وکیل امام جواد(ع)) در این قیام، میتوان حدس زد که امام(ع) در جریان قیام قرار داشته است. دعای امام جواد(ع) برای اهل قم در پاسخ نامه علی بن مهزیار و دعا برای رهایی از مشکلات و گشایش و فراخی در زندگی با این عبارت: «خَلَّصَهُمُ اللَّهُ وَ فَرَّجَ عَنهُمُ»[۱۸]، میتواند ناظر به وضعیت نابسامان اهل قم بوده باشد که پس از قیام، دامنگیر آنان شده بود.
بر اساس گزارش طبری، در ادامه این قیام، در سال ۲۱۴ ق، قم به رهبری جعفر بن داوود قمی برخاست که این قیام نیز ناکام ماند[۱۹]، دو سال بعد، رهبر قیام در سال ۲۱۶ ق، بار دیگر حرکتی را سامان داد که به دستگیری و اعدام او منجر شد[۲۰].
افزون بر قیامهای یادشده، حکومت بغداد معارضانی نیز داشت و شورشهای دیگری نیز در قلمرو حکومت عباسی به وقوع پیوستند. قیام زُطّها (کارگران و کولیها) در سال ۲۰۵ ق، آغاز قیام بابک خرمدین در سال ۲۰۵ ق، در دوره امامت امام جواد(ع) به وقوع پیوست. درباره این قیامها موضع خاصی به صراحت از امام ثبت نشده است[۲۱].
جستارهای وابسته
- سبک زندگی امام جواد
- سیره اخلاقی امام جواد
- سیره عبادی امام جواد
- سیره خانوادگی امام جواد
- سیره تربیتی امام جواد
- سیره اجتماعی امام جواد
- سیره علمی امام جواد
- سیره تبلیغی امام جواد
- سیره سیاسی امام جواد
- سیره اقتصادی امام جواد
- سیره فرهنگی امام جواد
- سیره مدیریتی امام جواد
- سیره نظامی امام جواد
- سیره قضایی امام جواد
منابع
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲
پانویس
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۸۷؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج۴، ص۳۸۲؛ طبرسی، تاج الموالید، ص۱۲۹.
- ↑ ابن طاووس، مهج الدعوات، ص۵۲.
- ↑ کلینی، کافی، ج۱، ص۴۹۴.
- ↑ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۱؛ استرآبادی، تأویل الایات الظاهره، ص۷۹۸.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۵۶۰.
- ↑ عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۱۹.
- ↑ عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ منظور دست چپ و پای راست یا دست راست و پای چپ است.
- ↑ عیاشی، تفسیر، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ کافی، کلینی، ج۱، ص۴۹۶.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۱۹؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۷۹.
- ↑ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۷۰؛ ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۵۲۴.
- ↑ ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۵۱۷.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۱۳۷.
- ↑ ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۱۶۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۶۵.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۸، ص۵۹۳؛ ج۹، ص۷.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۸، ص۶۱۴؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۰۷.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۵۵۰.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۸، ص۶۲۲.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۸، ص۶۲۲ و ۶۲۶.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۱۴۰.