نفس رحمانی
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
بحث از نفس رحمانی یکی از مباحث عرفان نظری است و جایگاه مهمی در هستیشناسی عرفانی دارد. عرفا به مدد تحلیل آن، مباحثی چون تشکیک خاص الخاصی و قاعده الواحد را بررسی کردهاند. در عرفان از نفس رحمانی به نورحق تعبیر شده است که در ذات احدی به نحو کمون و اندماج است و ظهور آن در تجلی احدی الهی به واسطه اسم الرحمن میباشد.
امام خمینی وجه نامگذاری نفس رحمان را برگرفته از تنفیس کرب میداند، به این معنا که خداوند با این فیض از اسمای ذاتی در غیب ذاتی که به جهت نداشتن ظهور در ضیق و اندماجاند، رفع ضیق و کرب میکند. ایشان نفس رحمانی را دارای دو جهت ظهوری و بطونی میداند که به حسب باطن بسیط و از جهت ظاهر مرتبط با ماهیات است. امام در آثار خود کوشیده است نفس رحمانی را با برخی آیات الهی و روایات تطبیق و تفسیر کند و از جمله ویژگیهای نفس رحمانی را عبارت از؛ ظهور فعلی که ذات الهی نشئت میگیرد میداند که با اشیاء معیت قیومیه دارد.[۱]
معناشناسی
نَفَس به معنای نسیم هوای درون و جمع آن انفاس است.[۲] این واژه همچنین به معنای رهایی از رنج و اندوه به کار میرود.[۳] رحمان از اسامی مختص خداوند و به معنای مهربان است.[۴] نفس رحمانی در اصطلاح عرفانی حقیقتی در باطن حقتعالی است که حامل صورت تمام حقایق میباشد و ظهور آن در مرتبه تعین ثانی است.[۵] این حقیقت، نخستین حقیقت حاصل شده از اجتماع اسمای ذاتیه[۶] و انبساط و امتداد وجود بر اعیان ثابته، برای تحقق عینی موجودات است.[۷] امام خمینی تجلی ظهوری فعلی را فیض مقدس و وجود منبسط میداند که به اعتبار بسط و ظهور در مراتب تعینات، نفس رحمانی نامیده میشود.[۸] عرفا در وجه نامگذاری نفس رحمانی گفتهاند این اصطلاح برگرفته از تنفیس کرب (بازگشایی گرفتگی) یا به جهت مشابهت آن با نفس انسانی است.[۹]
پیشینه
در قرآن کریم عنوان ﴿وَجْهُ اللَّهِ﴾ در آیات ﴿وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۰]، ﴿وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾[۱۱] و ﴿الظِّلَّ﴾ در ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا﴾[۱۲]؛ [۱۳] به نفس رحمانی تفسیر شده است.[۱۴] این واژه برگرفته از روایتی نبوی(ص) است که آن حضرت دربارهٔ اویس قرنی که در یمن زندگی میکرد، فرمود که او نفس رحمان را از جانب یمن مییابد.[۱۵] در برخی دعاها نیز به این حقیقت اشاره شده است.[۱۶]
این بحث یکی از مباحث عرفان نظری است و جایگاه مهمی در هستیشناسیِ عرفانی دارد. عرفا به مدد تحلیل آن، مباحثی چون تشکیک «خاص الخاصی» و قاعده «الواحد» را بررسی کردهاند.[۱۷] در عرفان از نفس رحمانی به نورحق تعبیر شده است که در ذات احدی به نحو کمون و اندماج است و ظهور آن در تجلی احدی الهی به واسطه اسم «الرحمن» میباشد.[۱۸] ملاصدرا نیز با الهامگیری از آموزههای اهل معرفت، نفس رحمانی را انبساط وجود حق در صور امکانی و ظهور شئون الهی دانسته است.[۱۹]
امام خمینی در آثار خود این حقیقت را بیان کرده و انطباق آن با حقیقت محمدیه(ص) و علویه(ع)، مشیت مطلقه و عالم امر را بررسی کرده است.[۲۰] ایشان در جمع میان سخن فلاسفه که صادر اول را عقل اول و سخن عرفا که آن را وجود منبسط و نفس رحمانی میدانند، عقل اول را نخستین تعین وجود منبسط و نفس رحمانی میداند[۲۱].[۲۲]
حقیقت و مراحل
عارفان نفس رحمانی را به ظهور حق به نَفَس انسانیتشبیه کردهاند و همانگونه که نفس از نهاد انسان بر میآید و با آنکه امری بسیط و بیتعین است، پس از طی مجاری تنفسی و در برخورد با قوابلی همچون حلق،دهان،زبان،دندان و لب که مخارج حروفاند، به حروف تبدیل میشود و با ترکیب آنها کلمات و سپس کلام پدید میآید، ظهور تعینات از حقتعالی نیز از صقع ربوبی با ظهور نفس رحمانی آغاز میشود و با آنکه حقیقتی بیرنگ و بیتعین است، در برخورد با قوابل بیشماری که همان اعیان ثابته و ماهیات موجودات عالماند، حروف وجودی و در پی آن کلمات و کلام وجودی پدیدار میشوند[۲۳] و همانطور که تکلم، صفتی است که آنچه در ضمیر متکلم است آشکار میکند، همه مراتب هستی نیز اسما و صفات حق را آشکار میکنند و از غیب مطلق خبر میدهند؛ پس کل هستی، کلمات الهیاند؛ بنابراین تجلی فعلی حق و تحقق عوالم، تکلم الهی است که با نفس رحمانی انجام میشود.[۲۴]
امام خمینی وجه نامگذاریِ نفس رحمانی، را برگرفته از «تنفیس کرب» میداند؛ به این معنا که خداوند با این فیض از اسمای ذاتی در غیب ذاتی که به جهت نداشتن ظهور، در ضیق و اندماجاند، رفع ضیق و کرب میکند.[۲۵]
عارفان برای نفس رحمانی سه حالت ذکر کردهاند:
- پیش از امتداد؛
- امتداد ایجادی (نفس بسطیافته برای ایجاد)؛
- صورت ممتد.
حالت اول نَفَس، در مرتبه تعین اول میباشد که حالت اندماجی دارد؛ حالت دوم نَفَس در مرتبه تعین ثانی میباشد؛ یعنی حالت ایجادی به خود میگیرد و تا زمانیکه ایجاد صورت نگرفته، مرتبه ایجادی و تعین مبدئیت در او موج میزند؛ از اینرو در این مقام، کثرت نسبی است و هنوز از کثرت وجودی خبری نیست. از این مقام به نفس امتدادی تعبیر میشود که در واقع همان اسم جامع «الله» است. حالت سوم نفس در مرتبه تعینات خلقی است؛ یعنی نَفَس از مقام کثرت نسبی به صورت کلمات وجودی در هستی به تفصیل میرسد و تعینات خلقی را به وجود میآورد.[۲۶] از اینرو عارفان حقیقت نفس رحمانی را فیض وجودیِ واحدی میدانند که به واسطه آن، همه تعینات و حروف وجودی عالم ظاهر گشتهاند و نفس رحمانی را به نَفَس انسانیتشبیه میکنند که با حرکتِ آن در مخارج حروف، حروف و کلمات ظاهر میشوند.[۲۷] در حقیقت حقتعالی مطلق به اطلاق مقسمی است و نَفَس رحمانی مطلق به اطلاق قسمی است[۲۸] و اهل معرفت میان لابشرط مقسمی (بشرط لاشیء) و قسمی فرق قائلاند[۲۹]؛ یعنی این حقیقت وجودی نَفَسی، امری بسیط و مطلق است که بساطت و اطلاق آن با بساطتِ اطلاق حقتعالی فرق دارد؛ زیرا بساطت و اطلاق در حقتعالی مقید به قیدی نیست؛ اما در نفس رحمانی مقید به قید عموم است.[۳۰] همچنین ذات حقتعالی فوق سریان است و از همینروی خود سریان و اطلاق (قسمی) نیز جلوهای از جلوههای حقتعالی است.[۳۱]
در دیدگاه عرفا، نفس رحمانی حقیقتی است که تمام تعینات را دربر گرفته و در تمام مراتب حضور دارد، لکن محققان دربارهٔ دامنه ظهور نفس رحمانیاختلاف نظر دارند. برخی ریشه نفس رحمانی را همان تعین اول میدانند.[۳۲] در برابر، گروهی آن را در مرتبه تعین ثانی قرار میدهند.[۳۳] این دیدگاههای مختلف دربارهٔ نفس رحمانی، در برخی موارد ناشی از عدم استقرار اصطلاح است؛ یعنی در آثار برخی عرفا[۳۴] گاه یک اصطلاح برای چندین معنا به کار میرفت که سبب ابهام و تشویش در اصطلاح میشد؛ اما بعدها برخی عرفا در آثار خود کوشیدند تا هر اصطلاحی را در معنای خاص به کار برند.[۳۵]
امام خمینی نفس رحمانی را دارای دو جهت ظهوری و بطونی میداند که به حسب باطن بسیط و ناشی از فیض اقدس و مقام احدیت است و به جهت ظاهرش مرتبط با ماهیات و واسطه میان حق و خلق است و خود به نسبتی که با ماهیات دارد مقید نمیشود و بر صرافتِ اطلاق در ذاتش باقی است. این حقیقت علاوه بر جهت سریانش در تعینات خلقی، به حسب باطنش به اعتبار ظهور در کثرات اسمائی ذاتی نیز نفس رحمانی خوانده میشود.[۳۶] بنابر نظر ایشان عقل اول، نخستین تعینی است که از نفس رحمانی در قوس نزول ظاهر میشود.[۳۷]
امام خمینی بر مبنای مشرب حکمت متعالیه و بنابر وحدت تشکیکی وجود، حقیقت هستی را به سه مرتبه ذات احدی، وجود منبسط (وجود مطلق و فعل حق) و وجودات مقیده (اثر حق) تقسیم میکند[۳۸]؛ اما بر مبنای نظریه وحدت شخصی وجود، حقیقت هستی سه مرتبه ندارد، بلکه حقیقت وجود منحصر در ذات واجب تعالی است و آنچه نفس رحمانی یا وجود منبسط خوانده میشود، تنها ظهور آن حقیقت واحد وجود است.[۳۹] از اینرو وجود منبسط، وجود ربطی، بلکه عین ربط است[۴۰]
ایشان گفته کسانی که نفس رحمانی را ظل و سایه اسم «رحمن» و رحمت رحمانیه را افاضه وجود منبسط میدانند،[۴۱] نمیپذیرد و باور دارد نفس رحمانی ظل و سایه اسم جامع «الله» و رب انسان کامل است که محیط بر اسم رحمن و رحیم است؛ از اینرو این دو اسم در بسمله تابع اسم «الله» آورده شدهاند.[۴۲].[۴۳]
کاربردهای نَفَس رحمانی
اهل معرفت به اعتبارهای مختلف، تعبیرهای گوناگونی از نَفَس رحمانی به دست دادهاند:
- وجود عام منبسط: به اعتبار اینکه نخستین پرتو حقیقیِ وجود حقتعالی است که با انبساط خود عموم مظاهر را رنگ هستی بخشیده است[۴۴]؛
- صادر اول: از جهت اینکه نخستین صادر از حقتعالی در عالم خلق و امر محسوب میشود[۴۵]؛
- جوهرالجواهر: از جهت اینکه نفس رحمانی، حقیقتی واحد است که جوهریت همه جواهر به واسطه جوهریت اوست[۴۶]؛
- هیولای اولی: از جهت اینکه قابل همه صورتهای موجود در عالم است و همه تعینات را میپذیرد؛ هرچند هیولای اولای عرفانی به عالم ماده مربوط نیست و مثل هیولا و ماده در فلسفه، قوه محض نیست[۴۷]؛
- رَقّ منشور: از جهت اینکه نفس رحمانی پرده آویختهای است که نقوش همه عالم اعم از مجردات و مادیات بر آن ثبت و رسم شده است[۴۸]؛
- تجلی ساری: به دلیل اینکه نفس رحمانی تجلی وجودی است که در همه اجزای عالم جریان و سریان دارد؛ در عین حال مطلق است و رنگ تعینات را نمیپذیرد و بیرنگ و بیتعین است[۴۹]؛
- امالکتاب مسطور: به دلیل مادهبودن برای همه موجودات.[۵۰]
امام خمینی اصطلاحاتی مانند وجود منبسط،[۵۱] فیض مقدس، نفخ ربوبی، مشیت مطلقه، حضرت حجاب اقرب، مقام رحمانیت و رحیمیت، برزخیت کبری، حقیقت محمدیه و علویه، حضرت عماء، هیولای اولی، مقام تدلی، مقام ادنی، مقام قیومیت،[۵۲] حقّ مخلوقبه،[۵۳] رحمت واسعه،[۵۴] کلمه «کن» وجودی، امرالله،[۵۵] فیض منبسط، قاب قوسین، تجلی ساری، نور مرشوش، رق منثور، کتاب مسطور و وجه الله الباقی[۵۶] را منطبق بر نفس رحمانی میداند. البته ایشان اصطلاح «مقام أو أَدنی» را مرتبه بالاتر از این حقیقت میشمارد[۵۷] و آن را وصول به تجلی اول، مقام احدیت و فیض اقدس میداند. بنا بر نظر ایشان میتوان منشأ آن را در تجلی اول گسترش داد.[۵۸]
از نفس رحمانی به «طبیعت کلیه» نیز تعبیر میشود[۵۹]؛ اگرچه این اصطلاح نزد بزرگان عرفان و حکمت یکسان نیست. طبیعت کلیه نزد حکما امری جسمانی است که در عناصر و اجسام، ساری و با ماده قرین است و از این ماده به هیولی تعبیر میشود که امری جوهری و قوه محض است[۶۰]؛ اما در مشرب اهل عرفان به نفس رحمانی از آن جهت که مبدأ فعل (به جهت اظهار تعینات) و مبدأ انفعال (به اعتبار تقیدش به تعینات) است، طبیعت کلیه گفته میشود و از آنجاکه نفس رحمانی مقام قابلیت نسبت به فیض اقدس دارد و همه صورتها و شکلها و فعل و انفعالها را میپذیرد[۶۱] و در عقل، عقل و در نفْس، نفْس و در آسمان،آسمان است،[۶۲] از آن به هیولای اولی و مادةالمواد عالم تعبیر میشود.[۶۳].[۶۴]
نفس رحمانی از نگاه شریعت
در نگاه عارفان مطابقت ظواهر آیات الهی و روایات با مبانی عرفانی، دلیلی مستقل بر صدق مدعای آنان بر این مبانی است.[۶۵] بر این اساس برخی اهل معرفت سعی در تطبیق نفس رحمانی و وجود منبسط به عنوان یک اصطلاح عرفانی با متون دینی داشتهاند.[۶۶]
امام خمینی در آثار خود کوشیده است نفس رحمانی (وجود منبسط) را با برخی آیات الهی و روایات تطبیق و تفسیر کند؛ ازجمله:
- امام خمینی با استناد به آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا﴾[۶۷] به جلوهگری و ظهور سریانی نفس رحمانی و وجود منبسط پرداخته و بر این باور است که وجود منبسط، ظلی هستینماست که چیزی جز یک سایه نیست. البته عدم بحت نیست، بلکه عدمی است که مربوط به نور بوده و اضافه به آن دارد[۶۸] و این وجود منبسط ظل رب است.[۶۹]
- طبق آیه ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۷۰] از حقتعالی یک تجلی فعلی نوری و وجود منبسط اطلاقی صادر شده و این وجود منبسط سِعی و ربطی، دارای اشد مراتب حضور بوده و معلوم و علم تفصیلی او شمرده میشود.[۷۱] امام خمینی با ابطال ماهیات و حدود از ناحیه علت بر این باور است که وجود منبسط همان وجود فیض مقدس اطلاقی است که به تمام حیثیت، معلول است بدون اینکه حیثیت دیگری ورای حیثیت معلولی داشته باشد[۷۲] و به واسطه تابش آن نور اشراقی، موجودات عالم طالع و ساطع گشتهاند و این موجودات همه عین آن نور (وجود منبسط) هستند و از آنجاکه آن نور با محدود شدن در حدود و ماهیات، متعدد و متکثر شده است، پس موجودات عالم عین آن اضافه اشراقی هستند و این اضافه قوام هر ظهوری است؛ اما به اعتبار اینکه برزخ البرازخ بین مرتبه خفای مطلق (غیب الغیوب) و موجودات مقیده میباشد، به آن اضافه اشراقی گویند.[۷۳] البته این نور خود جلوهای از نورحق است[۷۴]؛
- مراد از آب، در آیه ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ﴾[۷۵] وجود منبسط است که در اصطلاح عرفانی از آن به نفس رحمانی تعبیر میشود[۷۶] و این نفس اضافه اشراقی حقتعالی است که زمین تاریک را روشن و فیض مقدسی است که به واسطه آن استعدادها روشن میشود و آب زندگانی است که ساری در همه چیز است.[۷۷]
- اول چیزی که از حضرتِ جمع الهی صادر و ظاهر شد، امر الهی بود که همان وجود عام منبسط است.[۷۸]﴿وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ﴾[۷۹]
- وجود منبسط همان وجه باقیحق است که از واجبتعالی صادر شده است و همه موجودات در آن فانی هستند.[۸۰]﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّ﴾[۸۱]
- آیه ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾[۸۲] در بیان بطلان ذاتی ممکنات است؛ یعنی همه چیز جز وجه الهی هالک و نابود است. وجه الهی همان فیض بیکران و وجود منبسط است.[۸۳] پس هلاکت، استحقاق نداشتن وجود برای ممکنات است که بویی از وجود به مشامشان نرسیده است[۸۴] و وجه باقی پس از استهلاک تعینات و فنای ماهیات، همان وجود منبسط و جهت وجوبی حق است.[۸۵]
- مراد از امر وجود منبسط است و مراد از خلق کثرت و تعینات است[۸۶]﴿أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ﴾[۸۷]
- آیه ﴿نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي﴾[۸۸]در بیان سریان نفس رحمانی است.[۸۹] ازجمله روایات در این باب، «خَلَقَ اَللَّهُ اَلْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ اَلْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّةِ»[۹۰] است؛ یعنی مقصود از مشیت همان فیض اشراقی و وجود منبسط است که نور آسمانها و زمین است.[۹۱] بنابر تحقیق ارباب سلوک و طریقت، در تمام مراتب خلقی جز یک مشیت الهی موجودی نیست و این موجود از همه تعینات مجرد و دارای وحدت ظلی است؛ اما تعینات، بوی وجود به مشامشان نرسیده و همگی سراب و خیال اندر خیالاند.[۹۲].[۹۳]
صادر اول بودن نفس رحمانی
غالب عرفا و حکما طبق قاعده «الواحد» معتقدند از واحد جز واحد صادر نمیشود[۹۴]
اما در مصداق این قاعده اختلاف دارند؛ ولی عارفان مسلمان در این قاعده تحولی ایجاد کردهاند؛ یعنی واژه صدور را در فضای عرفانی به معنای ظهور و تجلی دانستهاند.[۹۵] حکما، عقل اول را مصداق این حقیقت میدانند[۹۶]؛ ولی عرفا وجود نفس رحمانی را مصداق این حقیقت میشمارند.[۹۷] امام خمینی بر مبنای وحدت شخصی وجود، صادر نخستین را که همان فیض منبسط است تنها مظهر و مجلای نخستین مرتبه ذات احدی میداند و بر این باور است که صدور و صادر با ذوق عرفانی مطابق نیست بلکه صدور، عین ظهور میباشد و در دار هستی یک هویت صرف بیش نیست،[۹۸] بلکه عارفان از صدور به ظهور و تجلی تعبیر میکنند؛ زیرا بنابر وحدت شخصیه غیر از وجود حقتعالی، وجودی نیست که متصف به صدور و ایجاد شود.[۹۹] امام خمینی مانند دیگر عارفان[۱۰۰] براین باور است عقل اول از آنجاکه وجودی محدود و صاحب ماهیت است، نمیتواند صادر اول باشد و ممکن نیست از وجود نامحدود و بسیط، وجود محدود صادر شود، بلکه نخستین صادر از حق، وجود سعی بسیط است که وجودی عام و فراگیر دارد و سراسر هستی را دربر میگیرد.[۱۰۱] ایشان براین باور است که وجود یک وحدت شخصی دارد و مراتب وجود از عقل اول تا هیولای اولی، ظهور و تعینات آن است؛ بنابراین حقیقت وجود امری بسیط و گسترده است که وجود منبسط نام دارد و آن فعل حقتعالی است.[۱۰۲]
بنابر نظر امام خمینی فرقی میان وجود منبسط و مبدأ آن وجود ندارد، مگر اینکه وجود منبسط مخلوق اوست؛ پس همانطور که اوصاف کمالیه حق در مصداق، عین وجود است، اوصاف کمالیه وجودِ منبسط هم عین وجود است؛ بدون اینکه از جهت وحدت مصداقی فرقی در کار باشد.[۱۰۳] بنابراین از هیچ جهت با مبدأ اعلی فرقی ندارد، مگر اینکه کمال وجود منبسط تنزلی است و کمال مبدأ کامل، تمام بلکه فوق تمام است و از این جهت که وجود منبسط، صرف ربط و تعلق به مبدأ است و به تمام هویت نیازمند حقتعالی است، مرتبه ناقص و نازل حقتعالی است.[۱۰۴]
امام خمینی در پاسخ به این محذور که اگر وجود منبسط عین حقتعالی باشد، دیگر نمیتواند امر و فعل حقتعالی باشد و اگر وجود منبسط غیر حقتعالی باشد، علم به آن در مرتبه ذات نخواهد بود، بر این باور است که وجود منبسط، وجهحق و وجودی صرف تعلق و عین ربط است و در وجود، مستقل نمیباشد و دارای معنای حرفی است؛ چنین وجودی هیچ حکمی ندارد؛ زیرا خودش در موضوعیت مستقل نیست تا موضوع حکمی قرار داده شود و چون حقتعالی در وجود تمام و فوق تمام است، علم او به اشیا با توجه به این قضیه است که او صرف الوجود و مجرد از مجالی و مظاهر است و با بساطتی که دارد همه وجودات به نحو اعلی برای او حاضر است؛ زیرا ذات برای ذات حاضر و غیر منفک از خود است؛ به گونهای که علم به غیر در این حضور، منطوی و مندمج است؛ از اینرو چیزی از حیطه وجودی او خارج نیست.[۱۰۵].[۱۰۶]
ویژگیهای نفس رحمانی
امام خمینی مانند دیگر عارفان[۱۰۷] برای نفس رحمانی ویژگیهایی ذکر کرده است، ازجمله:
- نفس رحمانی نخستین ظهور فعلی است که از ذات الهی نشئت میگیرد[۱۰۸]؛
- نفس رحمانی مانند حق اول دارای بساطت و احدیت ذاتی است و خود به نسبتی که با ماهیات دارد، مقید نمیشود[۱۰۹]؛
- این حقیقت دارای دو مقام است: مقام بیتعینی و وحدت که بهخودیخود تجلی ذاتیحق است و ذاتش در آن مستهلک است. به این اعتبار هیچ نحو ظهور و حکمی ندارد. دیگری مقام کثرت و تعین به صورت خلق و امر است که مقام ظهور و سریان اوست. نفس رحمانی با این مقام اخیر، مرتبط با خلق است و ممکنات مترتب بر اویند[۱۱۰]؛
- این حقیقت فعل الهی است که با اشیا معیت قیومیه دارد[۱۱۱] و تمام کثرات هستی، تعینات و شئون آن هستند.[۱۱۲] سراسر هستی همان نفس رحمانی است که به صورتهای متعدد درمیآید و از همین ویژگیِ نفس به «سریان در اشیا» یاد میشود[۱۱۳]؛
- نفس رحمانی، جوهر و اصل هستیِ مراتب عالم است و قوام مراتب خلقی و امریِ عالم به اوست. هرچند نفس رحمانی در نسبتش با عوالم هستی جوهرالجواهر و دارای استقلال است، در نسبتش با ذات حق، قائم به حق و عرض و غیر مستقل است[۱۱۴]؛ بنابراین تعینات که ظهور آن حقیقت مطلقاند، قیام به ذات خود ندارند، بلکه قائم به این نَفَساند و خود نَفَس، جوهر و تعینات، اعراض آن میباشند؛ از این جهت امام خمینی مانند دیگر عارفان[۱۱۵] عالم را مجموع اعراض میدانند.[۱۱۶].[۱۱۷]
منابع
پانویس
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «نفس رحمانی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۶۹–۶۲.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۶۱۷.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۶/۲۳۶؛ طریحی، مجمع البحرین، ۴/۱۱۷.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۲۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۶۹.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۵۶۷.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۳۶۹.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۵، ۴۱۳ و ۷۳۵–۷۳۶.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات، ۲۹۲–۲۹۳.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «نفس رحمانی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۶۹–۶۲.
- ↑ «و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بیگمان خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۱۱۵.
- ↑ «و (تنها) ذات بشکوه و کرامند پروردگارت ماندگار است» سوره الرحمن، آیه ۲۷.
- ↑ «آیا ندیدهای که پروردگارت چگونه سایه را گسترانده است و اگر بخواهد آن را بیجنبش میگرداند سپس خورشید را بر آن رهنمون گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۴۵.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۶۴.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۸۴؛ فناری، مصباح الانس، ۶۶۱.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة، ۱/۵۱.
- ↑ سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۵۶.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۹۴؛ قونوی، مفتاح الغیب، ۲۰–۲۱؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۵۵؛ رحیمیان، تجلی و ظهور در عرفان نظری، ۲۲۹–۲۳۹.
- ↑ کاشانی، شرح منازل، ۶۷۳–۶۷۴.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۱۰.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۳ و ۴۵؛ امام خمینی، تعلیقات، ۱۶۲ و ۲۹۲.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۵۹ و ۶۵–۶۶.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «نفس رحمانی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۶۹–۶۲.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۵۵–۵۷؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۴۷.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۵ و ۷۳۷.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات، ۱۶۰.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۵۵–۵۷؛ فناری، مصباح الانس، ۳۷۰–۳۷۱.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۳۹۴–۳۹۵.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۶؛ فناری، مصباح الانس، ۳۳۳.
- ↑ ملاصدرا، ایقاظ النائمین، ۷؛ آشتیانی، مقدمه تمهید القواعد، ۱۲۵.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۶؛ فناری، مصباح الانس، ۳۳۳.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۳۳۲–۳۳۳؛ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۲۱۵.
- ↑ قونوی، اعجاز البیان، ۱۲۰–۱۲۱؛ فناری، مصباح الانس، ۳۷۰–۳۷۱.
- ↑ فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۷۹؛ فناری، مصباح الانس، ۳۱۶.
- ↑ قونوی، اعجاز البیان، ۱۲۰–۱۲۱.
- ↑ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۴۳.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۵–۴۶؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۹–۱۰۰؛ امام خمینی، تعلیقات، ۲۹۲–۲۹۳.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۵–۲۶.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۷۷ و ۲/۲۰۶؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۱۶.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات، ۲۸۷–۲۸۸؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۶۷ و ۲/۲۷۳؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۵۸ و ۶۶–۶۷؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۹.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات، ۲۸۷–۲۸۸.
- ↑ ملکی تبریزی، اسرار الصلاة، ۳۴۵–۳۴۶.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۴۷–۴۸.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «نفس رحمانی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۶۹–۶۲.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۳۶۶–۳۷۲.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۱۹۱–۱۹۳.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۹؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۳۷؛ امام خمینی، تعلیقات، ۱۶۲.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۳ و ۷۹۰؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۲۸–۳۲۹.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۳؛ فناری، مصباح الانس، ۳۶۱.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۱۹۲و ۳۶۱.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۳۶۱.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۵؛ امام خمینی، تعلیقات، ۲۹۲–۲۹۳.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۱/۲۳.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۰–۱۰۱.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات، ۱۳۲ و ۲۹۲–۲۹۳.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۳ و ۸۷۷–۸۷۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۴۵۹؛ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۶۵–۵۶۷.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۷۷–۸۷۹؛ امام خمینی، تعلیقات، ۵۸.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۸۱ و ۱۰۰–۱۰۱.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۷۵ و ۶۰۶.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «نفس رحمانی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۶۹–۶۲.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۶–۱۷؛ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۲۶۹.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۰۲ و ۴۱۶؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۵۴؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۶؛ ملاصدرا، مجموعة الرسائل، ۲۹۶.
- ↑ «آیا ندیدهای که پروردگارت چگونه سایه را گسترانده است و اگر بخواهد آن را بیجنبش میگرداند سپس خورشید را بر آن رهنمون گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۴۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۸۲.
- ↑ «خداوند، نور آسمانها و زمین است» سوره نور، آیه ۳۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۷۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۷۸.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۱۹–۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۸۲.
- ↑ «و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم، آیا ایمان نمیآورند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۵۳۸؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۴۱.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۰.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۶۴.
- ↑ «و فرمان ما یک کلمه بیش نیست مانند یک چشم بر هم زدن» سوره قمر، آیه ۵۰.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۶۴؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۸–۱۹.
- ↑ «و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بیگمان خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه 115.
- ↑ « هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او» سوره قصص، آیه ۸۸.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۸–۱۹ و ۱۰۱.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۸.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۲۱.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۱/۳۴۰؛ امام خمینی،حدیثجنود، ۲۶.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۵۴.
- ↑ «در او از روان خویش دمیدم» سوره حجر، آیه ۲۹.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۲۶.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۸–۹۹.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «نفس رحمانی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۶۹–۶۲.
- ↑ قونوی، مفتاح الغیب، ۲۰–۲۱.
- ↑ قونوی، النصوص، ۷۴؛ یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۶۱.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۰۲–۴۰۵.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۱۹۱–۱۹۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۳.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۶۶.
- ↑ فناری، مصباح الانس، ۱۹۲–۱۹۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۴۶؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۸۶–۱۸۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۸۷ و ۲۴۳؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۶۴–۶۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۷۸–۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات، ۲۸۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۲۷۳–۲۷۴.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «نفس رحمانی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۶۹–۶۲.
- ↑ قونوی، النصوص، ۷۸؛ فناری، مصباح الانس، ۱۹۱–۱۹۲.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۶۵.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۹–۱۰۰.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۴۵–۴۶؛ امام خمینی، تعلیقات، ۲۹۲–۲۹۳.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات، ۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۹۸–۹۹ و ۱۱۶؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۸۷.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات، ۱۶۲.
- ↑ ابنعربی، فصوص الحکم، ۱۲۵؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۹۳.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات، ۲۸–۲۹ و ۱۷۲.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «نفس رحمانی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۶۹–۶۲.